نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار، دانشگاه بجنورد، بجنورد، ایران (نویسنده مسئول) E-mail: eskandari3@yahoo. com
2 عضو هیات علمی دانشگاه بجنورد، بجنورد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
بررسی ارتباط میزان استفاده و اعتیاد به شبکههای اجتماعی بر گرایش به طلاق و تعارضات زناشویی
حسین اسکندری[1]
حمید درودی[2]
تاریخ دریافت مقاله: 14/4/1395
تاریخ پذیرش مقاله:5/5/1395
مقدمه
جامعه ایران مانند بسیاری از جوامع ارزشی، در دوران گذار از سنت به مدرنیته، در رویارویی با فرایند جهانی شدن و با ورود به عصر اطلاعات و ارتباطات، با چالش ها و آسیب های اجتماعی نوپدیدی مواجه است. بخشی از این چالش ها و آسیب ها بهطور مستقیم و غیرمستقیم به ظهور و توسعه رسانههای نوین باز میگردد. اگر آنچه مک لوهان در کتاب "شناخت رسانهها"[3] (1964) بیان کرده است حاوی حقایقی باشد، لازم است که بهطور جدی درباره نقش محوری رسانهها در تغییرات و تحولات اجتماعی، فرهنگی و ارزشی تأمل بیشتری داشته باشیم. به اعتقاد او جوامع بشری تحت تأثیر ماهیت رسانههایی هستند که در آن جوامع غالب است. بنا به نظریه ارتباطات، رسانهها (اعم از چاپی، دیجیتالی، اینترنتی، ماهوارهای) عمیقاً نظام ارزشی جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند. یافتههای پژوهشی بسیاری موید این است که بین کمیت و کیفیت استفاده از یک رسانه و تغییرات ارزشی مخاطبان ارتباط معناداری برقرار است. از این دست پژوهشها میتوان به مطالعه مشهور و قدیمیتر رفیعپور (1375) درباره گسترش ویدئو در دهه 70 شمسی و پیامدهای آن از جمله کاهش گرایشها و پایبندیهای مذهبی اشاره کرد. در یک نمونه جدیدتر، اسکندری و کاظمی (1393) در قالب یک پژوهش استانی نشان دادند که بین جهتگیریهای ارزشی جوانان با میزان استفاده آنها از رسانهها رابطه معنادار قوی برقرار است.
در مورد تأثیرات فناوری بهطور عام و رسانه بهطور ویژه، دو دیدگاه کلان وجود دارد: نخست آنکه فناوری به لحاظ فرهنگی- ارزشی، خنثی است و به مثابه یک ابزار توسط انسان مورد استفاده قرار میگیرد؛ دوم اینکه فناوری، خنثی نیست و در دل خود فلسفهها و ایدئولوژیهایی را نهفته دارد (زیمنس و تیتنبرگر[4]، 2009 ص43). در دیدگاه نخست، اقتدار آدمی بر فناوری مورد تأکید قرار گرفته است و فناوری را ابزاری بیش نمیداند که صرفاً با هدفهای خاصی مورد استفاده قرار میگیرد؛ اما در دیدگاه دوم، نقش فناوری قویتر است. در این دیدگاه، فناوریها- که رسانهها نیز در زمره آنها بهشمار می روند- از دو طریق شکل (فرم) و محتوا بر مخاطب اثر میگذارند. تأثیر از طریق محتوا تا حد زیادی روشن و قابل درک است، اما تأثیر از طریق شکل (فرم) بدین معناست که فناوریها از هر نوعی که باشند، خنثی نیستند و صرف نظر از محتوایی که منتقل میکنند و مستقل از آن، اثراتی را بهجا میگذارند. خنثی نبودن رسانه و تأثیر قالب رسانه بر هویت کاربران آن، یکی از دستاوردهای مهم مارشال مکلوهان است. به نظر مکلوهان، رسانه پیام است (1967) و مهمترین اثر رسانه این است که بر عاداتِ درک و تفکر ما اثر میگذارد. از این رو، آثار پراهمیت رسانهها، از شکل آنها ناشی میشود، نه از محتوای آنها (سورین و تانکارد، ترجمه دهقان، 1388).
از بین انواع مختلف فناوریها و رسانهها در دو دهه اخیر، ماهواره و فضای مجازی، بیش از دیگران در معرض اتهام برای تغییرات، تحولات و انحرافات اجتماعی بودهاند. به دلیل ضعف سواد رسانهای در کشور، جامعه و خانواده ایرانی، به شکل مضاعفی در معرض آسیب های نوپدید حاصل از این رسانهها قرار گرفته است (تقیزاده، 1391). خانواده ایرانی، از جمله مهمترین کانونهایی است که فضای مجازی، ساختار سنتی آن را تغییر داده است. تغییر در نظام ارزشی حاکم بر جامعه و به تبع آن خانوادههای ایرانی بعد از پایان جنگ تحمیلی و به موازات گسترش رسانههایی مانند ویدئوهای خانگی به تدریج آغاز (رفیعپور، 1375) و در دهه هشتاد و نود، بهویژه همزمان با ورود و گسترش فناوریهایی نوینی چون ماهواره و اینترنت بر شدت آن افزوده شد (اسکندری و کاظمی، 1393). بهطور کلی، چارچوب نظری پژوهش حاضر بر این فرض استوار است که اینترنت، فضای مجازی، شبکهها یا رسانههای اجتماعی و یا هر نامی از این دست، از جمله فناوریهای نوینی هستند که به صورت شکلی و محتوایی بر فرد، خانواده و جامعه تأثیر میگذارند. بهطور خاص، پژوهش حاضر تأثیر شبکههای اجتماعی را بر کیفیت روابط زوجهای جوان (تعارضات زناشویی و گرایش به طلاق) در مرکز توجه قرار داده است.
شکل1: مدل نظری پژوهش
همانطور که با تفصیل بیشتر خواهیم دید، پیرامون تأثیرات شبکههای اجتماعی بر روابط زناشویی نیز پژوهشهایی به انجام رسیده است که حاکی از تأثیرات مثبت و منفی است. برای نمونه، جوینسون[5](2008) نشان داد که شبکههای اجتماعی چگونه میتواند بر روابط عاطفی زوجین تأثیر مثبت داشته باشد. بنا به یافتههای پژوهشی بلو[6] (2013) "اینترنت نرخ ازدواج در بین افراد 21 تا 30 سال را افزایش داده است. این امر به افزایش ارتباطات از طریق اینترنت، آشنایی سریع تر آنها با یکدیگر و قرار ملاقاتهای سادهتر مربوط میشود- اگرچه ممکن است اینترنت به طلاق هم انجامیده باشد، در عین حال ازدواج مجدد افراد جداشده را نیز تسهیل میکند".
با وجود گزارشهای مثبت فوق، عمده تحقیقاتی که درباره تأثیرات شبکهها یا رسانههای اجتماعی و حتی رسانهها به معنای کلی آن- شامل تلویزیون، بازیهای رایانهای و ویدیویی و مانند آن- به انجام رسیده است، حاکی از توان بالقوه این رسانهها در آسیبرسانی به نهاد خانواده بهطور کلی و کیفیت روابط زوجین بهطور خاص میباشد. از این میان، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: بایم و همکاران[7] (2007)، ویتی[8]، کیوگلی[9](2008)، روجویی[10] (2012)، شارلوسکا[11](2012)، فاروجیا[12](2013)، بلو (2013)، کلایتون[13] ، ناگارونی[14]و اسمیت[15] (2013)، لنهارت[16]، دوگان[17]و اسمیت[18] (2014)، کلایتون (2014)، والنزوئلا[19]، هالپرن[20] و کتز[21] (2014)، دیو[22] و تولان[23] (2015) و صالح[24] و مختار[25] (2015).
پژوهش حاضر در میان این دو دیدگاه به دنبال بررسی فرضیات زیر است:
1) بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی با اعتیاد به شبکههای اجتماعی رابطه معناداری دارد؛
2) بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی با میزان گرایش به طلاق رابطه معناداری دارد؛
3) بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی با میزان گرایش به طلاق رابطه معناداری دارد؛
4) بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی با میزان تعارضات زناشویی رابطه معناداری دارد؛
5) بین میزان گرایش به طلاق با میزان تعارضات زناشویی رابطه معناداری دارد.
پیشینه پژوهش
از میان تحقیقات مورد اشاره، کلایتون، ناگورنی و اسمیت (2013) نشان دادند که استفاده مفرط از این فضاها میتواند آسیب های جدی به روابط زناشویی بویژه روابط عاطفی زوج وارد نماید. به عنوان نمونه، چندین مطالعه آشکار ساخته که استفاده از فیسبوک از طریق کاهش زمان مراقبت و صمیمت، افزایش ابهام در روابط فرازناشویی، تحریک حسادت، استفاده تکانشی و وسواسی از اینترنت و رد و بدل کردن تصاویر و پیامهای عاشقانه خارج از عرف زناشویی میتواند صمیمیت عاطفی را خدشهدار کند (یوتز[26] و بئوکبوم[27]، 2011؛ پاپ[28]، دانیلویچ[29] و سایمبرگ[30]،، 2012) همین مشکلات در خصوص استفاده از رسانههایی مانند تویتر نیز گزارش شده است (کلایتون، 2014).
والنزوئلا، هالپرن و کتز (2014) پژوهشی را با عنوان "شبکههای اجتماعی، کیفیت ازدواج و طلاق: پژوهش میدانی و شواهد ایالتی از ایالات متحده" به انجام رساندند. نتایج نشان میدهد که کاربرد شبکههای اجتماعی با کیفیت ازدواج و خوشبختی، ارتباط منفی و با تجربه یک رابطه مشکلدار و فکر درباره طلاق، ارتباط مثبت دارد. در پژوهش دیگری که در آمریکا توسط کلایتون و همکاران (2013) با هدف بررسی اثرات استفاده از فیسبوک بر روابط عاطفی و بر روی نمونهای با حجم 208 نفر از کابران 18 تا 82 ساله انجام گرفت، نتایج بیانگر وجود ارتباط بین استفاده مفرط از فیسبوک و پیامدهای منفی ارتباطی بود. نویسندگان بر اثرات نامطلوب این رسانه بر افزایش نرخ طلاق و عوارض عاطفی نامطلوب آن تاکید نمودند. کلایتون (2014) در پژوهشی دیگر پیرامون اثرات استفاده از توییتر بر روابط زوجی، خیانت زناشویی و طلاق به این نتیجه رسید که بین استفاده از این رسانه و احتمال گسست در روابط عاطفی و تشدید احتمال خیانت در روابط زناشویی رابطه وجود دارد.
تحقیقات نشان داده است که هرچه سالهای سپری شده از ازدواج کمتر باشد یا به عبارتی زوجین جوان باشند، اثرات منفی استفاده از شبکههای اجتماعی بیشتر است. برای نمونه، کلایتون، ناگارونی و اسمیت (2013) نشان دادند که استفاده در سطح بالا از فیسبوک بویژه در بین کسانی که سه سال یا کمتر از روابط آنها نگذشته است، با روابط منفی بین زوجین در ارتباط مستقیم قرار دارد. همچنین، روجویی (2012) در رساله دکتری خود با عنوان "تأثیر شبکههای اجتماعی بر نگرش زوجین نسبت به تعارض زناشویی (در رومانی)" نشان داد که شبکههای اجتماعی، منبعی برای فشار اجتماعی بر زوجهای جوان است؛ هم در انتقال ارزش ها و هم در تحمیل ارزش ها، در اصول زندگی، الگوهای رفتاری و تغییر رفتارها و نگرشهایی که نامطلوب هستند. بهطور کلی لنهارت، دوگان و اسمیت (2014) نشان دادند که نگاه و الگوی استفاده از فناوری در زوجینی که مدت طولانیتری با هم هستند(حدود 10 سال و بالاتر) متفاوت از زوجین جوانتر است. همانطور که یافتههای تحقیق نشان میدهد، جوانان و آنها که مدت کمتری از تاریخ ازدواجشان گذشته است، بیشتر تحت تأثیر فناوری (مثبت یا منفی) قرار میگیرند.
از دیگر تحقیقات ملی که 1368 زوج آمریکایی را مورد مطالعه قرار داده، رابطه بین استفاده از رسانههای سرگرم کننده، از یک سو و رضایت، تعارض و ادراک بی ثباتی ازدواج[31] از سوی دیگر سنجیده شده است. این گزارش نشان داد که بازیهای ویدیویی زنان- از طریق موبایل، رایانه یا . . . به صورت آنلاین یا آفلاین- بهطور مثبت با گزارش تعارضات زناشویی آنان و ادراک بی ثباتی ازدواج آنان رابطه دارد. در حالی که استفاده شوهران از سایتهای شبکههای اجتماعی بهطور مثبت با تعارضات زناشویی آنان و بهطور منفی با رضایت زنان آنها رابطه دارد. به عبارت دیگر، هر اندازه زنان بیشتر اهل بازیهای رایانهای و موبایلی باشند، تعارضات زناشویی آنها و ادراک آنها از بیثباتی زناشویی بیشتر است و هرچه مردان از شبکههای اجتماعی بیشتر استفاده کنند، تعارضات زناشویی و نارضایتی بیشتر همسرانشان را به همراه دارد (دیو و تولان، 2015: ص628).
از دیگر یافتههای مربوط به روابط زوجین و شبکههای اجتماعی اینکه میزان استفاده زنان از شبکههای اجتماعی بهطور معناداری بیش از مردان است(صالح و مختار، 2015: ص58)، اما استفاده مردان از این شبکهها، نارضایتی و تعارض بیشتری به دنبال دارد- این امر تاحدی میتواند به نرمهای اجتماعی باز گردد. زنان معمولا روابط گستردهتری با دوستان، خانواده و اطرافیان برقرار میکنند و این امر از سوی جامعه به عنوان یک ویژگی جنسیتی زنانه پذیرفته شده است، در حالی که در مورد مردان اینگونه نیست. از این رو، صرف زمان در شبکههای اجتماعی از سوی مردان، حساسیت بیشتری را در زنان برمیانگیزد. تبیین دیگر اینکه مردانی که در شبکههای اجتماعی وقت میگذارند ممکن است از روابط درون خانه رضایت چندان نداشته باشند و به دنبال روابط مثبت دیگری در شبکهها باشند (حتی روابط رومانتیک با جنس مخالف)- امری که میتواند با درک بی ثباتی ازدواج رابطه مثبت داشته باشد (دیو و تولان، 2015). به قول والنزوئلا، هالپرن و کتز (2014: ص100) هرچند ممکن است عجیب به نظر برسد که یک پروفایل فیسبوک که عامل نسبتاً کوچکی در مقایسه با سایر محرکهای رفتارهای انسانی است، میتواند رابطه معناداری از نظر آماری با نرخ طلاق و رضایتمندی از ازدواج داشته باشد، ولی گویا حقیقت دارد. مطالعات مختلفی در آمریکا و دیگر نقاط جهان (مثلا صالح و مختار، 2015، در نیجربه) با هدف بررسی تأثیرات شبکههای اجتماعی بر روابط زوجین به انجام رسیده است. طرح پژوهشی پیشرو به دنبال بررسی میزان وابستگی به شبکههای اجتمای (اعتیاد به آن) و میزان استفاده از آن بر حسب ساعت (کمیت استفاده) از یک سو و ارتباط آن با گرایش به طلاق و تعارضات زناشویی، از سوی دیگر در بین زوجهای ایرانی است. در جامعه ایران که طلاق یکی از چالش های پیش روی آن است، گرایش به طلاق و تعارضات زناشویی میتواند به عنوان پیشبینی کنندههای اصلی افزایش طلاق و طلاق عاطفی در بین زوجهای جوان در نظر گرفته شود.
روش شناسی پژوهش
روش پژوهش حاضر در زمره پژوهشهای توصیفی- همبستگی است و از حیث هدف، از نوع پژوهشهای کاربردی بهشمار میرود. جامعه آماری عبارت بود از کلیه جوانان متاهل استان خراسان شمالی که براساس جدول کرجسی و مورگان، انتخاب 384 نفر به عنوان حجم نمونه کافی است. با وجود این، با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس و جهت اطمینان بیشتر 422 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش از سه پرسشنامه اصلی تعارض زناشویی ثنایی (1379)، پرسشنامه گرایش به طلاق رزولت و همکاران (1986) و پرسشنامه اعتیاد به شبکههای اجتماعی برگن استفاده شد.
جدول 1: بررسی اعتبار پرسشنامه تعارضات زناشویی و مولفههای آن در پژوهش حاضر
مولفه |
ضریب آلفای کرونباخ |
ضریب دو نیمه سازی اسپیرمن - براون |
تعارضات زناشویی |
88/0 |
81/0 |
کاهش همکاری |
72/0 |
69/0 |
کاهش رابطه جنسی |
78/0 |
74/0 |
افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود |
72/0 |
76/0 |
کاهش رابطه فردی با خویشاوندان همسر و دوستان |
69/0 |
70/0 |
جدا کردن امور مالی از یکدیگر |
73/0 |
87/0 |
کاهش ارتباطات موثر |
75/0 |
70/0 |
همانگونه که نتایج جدول 1 نشان میدهد ضرایب اعتبار محاسبه شده برای پرسشنامه تعارضات زناشویی و مولفههای آن در پژوهش حاضر با استفاده از دو روش آلفای کرونباخ و روش دونیمه سازی اسپیرمن – براون بین 69/0 تا 88/0 محاسبه شده است که بیانگر اعتبار متوسط این پرسشنامه میباشد.
یافتههای پژوهش
توصیف و توزیع متغیرها
قبل از انجام ادامه تحلیل آماری، دادهها از نظر وجود مقادیر پرت ناشی از ورود اشتباه داده به نرمافزار بررسی و نسبت به رفع آنها اقدام شد. سپس پرسشنامهها از نظر وجود داده مفقود مورد بررسی قرار گرفت و مواردی که به بیش از 10 درصد سؤالات پاسخ نداده بودند، از تحلیل کنار گذاشته شدند. دادههای مفقود در پرسشنامههای با کمتر از این مقدار – 10 درصد- به وسیله میانگین هر متغیر جایگزین شد. همچنی،ن پرسشنامه پاسخگویانی که به صورت یکنواخت به همه سؤالات پاسخ داده بودند (پرسشنامههای دارای انحراف استاندارد کمتر از 5/0) نیز شناسایی و حذف گردید. نتایج نشان داد که از میان 400 نفر، 67 نفر (17درصد) حدود نیم ساعت، 59 نفر (8/14 درصد) حدود یک ساعت، 70 نفر (5/17 درصد) بین یک تا دو ساعت، 42 نفر (5/10 درصد) بین دو تا سه ساعت و 45 نفر (3/11 درصد) بیش از سه ساعت در روز از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند. همچنین، 116 نفر (29 درصد) الگوی منظمی در استفاده روزانه از شبکههای اجتماعی ندارند و به صورت متغیر از این شبکهها استفاده میکنند. از آنجا که شرط استفاده از آزمونهای پارامتری، نرمال بودن توزیع دادهها میباشد، جهت بررسی نرمال بودن توزیع این متغیرها از ازمون کلموگروف– اسمیرنوف استفاده گردید که بر اساس سطوح معناداری آزمون کلموگروف-اسمیرنوف، توزیع تمامی متغیرهای پژوهشی غیرنرمال محسوب میگردد. بنابراین جهت تحلیل سوالهای پژوهشی پیرامون رابطه بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی و گرایش به طلاق باید از آزمونهای ناپارامتری استفاده نمود.
آزمون فرضیهها
فرضیه 1: بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی با اعتیاد به شبکههای اجتماعی رابطه معناداری دارد.
با توجه به اینکه میزان استفاده از شبکه های اجتماعی به صورت طبقهای تعریف شده، در جدول زیر به بررسی تفاوت میزان اعتیاد به شبکههای اجتماعی برحسب میزان استفاده از این شبکهها پرداخته میشود. همچنین با توجه به اینکه توزیع متغیر اعتیاد به شبکه های اجتماعی در همه طبقات استفاده از این شبکهها نرمال نمیباشد، برای بررسی این فرضیه از آزمون کروسکال والیس استفاده میگردد که نتایج آن در جدول 2 ارائه گردیده است:
جدول 2: مقایسه اعتیاد به شبکههای اجتماعی برحسب میزان استفاده از این شبکهها
متغیر |
میزان استفاده |
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین رتبهها |
آماره کروسکال والیس |
سطح معناداری |
اعتیاد به شبکههای اجتماعی |
حدود نیمساعت |
09/9 |
08/3 |
29/72 |
75/88 |
00001/0 |
حدود یک ساعت |
82/12 |
45/4 |
57/138 |
|||
بین یک تا دو ساعت |
31/13 |
24/4 |
55/146 |
|||
بین دو تا سه ساعت |
17/16 |
48/4 |
90/190 |
|||
بیش از سه ساعت |
86/17 |
98/5 |
27/202 |
همانگونه که نتایج جدول 2 نشان میدهد میانگین و انحراف استاندارد نمرات اعتیاد به شبکههای اجتماعی در افرادی که حدود نیم ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 08/3± 09/9 میباشد. همین مقادیر در افرادی که حدود یک ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 45/4± 82/12 گزارش شده است. به علاوه، میانگین و انحراف استاندارد نمرات اعتیاد به شبکههای اجتماعی در افرادی که بین یک تا دو ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 24/4± 31/13 میباشد و در افرادی که حدود بین دو تا سه ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند برابر با 48/4± 17/16 گزارش شده است. در نهایت، میانگین و انحراف استاندارد نمرات اعتیاد به شبکههای اجتماعی در افرادی که بیش از سه ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 98/5± 86/17 میباشد. سطح معناداری آزمون کروسکال والیس بیانگر آن است که اختلاف معناداری در میزان اعتیاد به شبکههای اجتماعی برحسب میزان استفاده از شبکههای اجتماعی وجود دارد (00001/0p< و 75/88=z)؛ بدین معنا که با بالا رفتن میزان استفاده زوجهای جوان از شبکههای اجتماعی، نمرات اعتیاد به شبکههای اجتماعی افزایش مییابد.
فرضیه 2: بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی با میزان گرایش به طلاق رابطه معناداری دارد.
از آنجا که توزیع نمرات گرایش به طلاق نرمال نمیباشد، لذا جهت مقایسه این نمرات برحسب میزان استفاده از شبکههای اجتماعی، از آزمون کروسکال والیس استفاده میگردد. همانگونه که نتایج جدول 3 نشان میدهد میانگین و انحراف استاندارد نمرات گرایش به طلاق در افرادی که حدود نیم ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 35/10± 53/33 میباشد. همین مقادیر در افرادی که حدود یک ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 64/12± 70/38 گزارش شده است. به علاوه، میانگین و انحراف استاندارد نمرات گرایش به طلاق در افرادی که بین یک تا دو ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 30/9± 39/34 میباشد و همین مقادیر در افرادی که حدود بین دو تا سه ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 59/12± 28/41 گزارش شده است. در نهایت، میانگین و انحراف استاندارد نمرات گرایش به طلاق در افرادی که بیش از سه ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 44/12± 32/41 میباشد. سطح معناداری آزمون کروسکال والیس بیانگر آن است که اختلاف معناداری در میزان گرایش به طلاق برحسب میزان استفاده از شبکههای اجتماعی وجود دارد (0001/0p< و 17/23=z)؛ بدین معنا که در جامعه مورد پژوهش، با بالا رفتن میزان استفاده زوجهای جوان از شبکههای اجتماعی، نمرات گرایش به طلاق آنها نیز افزایش مییابد. این افزایش در بین افرادی که دو تا سه ساعت و یا بیش از سه ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، بیش از گروههای دیگر است.
جدول 3: مقایسه نمرات گرایش به طلاق برحسب میزان استفاده از شبکه اجتماعی
متغیر |
میزان استفاده |
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین رتبهها |
آماره کروسکال والیس |
سطح معناداری |
گرایش به طلاق |
حدود نیمساعت |
53/33 |
35/10 |
82/111 |
17/23 |
0001/0 |
حدود یک ساعت |
70/38 |
64/12 |
25/153 |
|||
بین یک تا دو ساعت |
39/34 |
30/9 |
16/124 |
|||
بین دو تا سه ساعت |
28/41 |
59/12 |
35/171 |
|||
بیش از سه ساعت |
32/41 |
44/12 |
84/171 |
فرضیه 3: بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی با میزان گرایش به طلاق رابطه معناداری دارد.
با توجه به اینکه توزیع نمرات اعتیاد به شبکههای اجتماعی و گرایش به طلاق نرمال نمیباشد، جهت بررسی این سئوال از آزمون همبستگی اسپیرمن استفاده میگردد. همانگونه که نتایج جدول 4 نشان میدهد بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی و گرایش به طلاق ارتباط آماری مثبت و معناداری وجود دارد (0001/0p< و 31/0=r)؛ بدین معنا که در جامعه آماری مورد پژوهش، با بالا رفتن نمره اعتیاد به شبکههای اجتماعی در بین زوجهای جوان، نمرات گرایش به طلاق آنها نیز افزایش مییابد.
جدول 4: رابطه بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی و گرایش به طلاق
متغیر |
اعتیاد به شبکههای اجتماعی |
|
ضریب همبستگی اسپیرمن |
سطح معناداری |
|
گرایش به طلاق |
31/0 |
0001/0 |
فرضیه 4: بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی با میزان تعارضات زناشویی رابطه معناداری دارد.
با توجه به اینکه توزیع نمرات اعتیاد به شبکههای اجتماعی، تعارضات زناشویی و ابعاد آن نرمال نمیباشد، جهت بررسی این سئوال از آزمون همبستگی اسپیرمن استفاده میگردد. همانگونه که نتایج جدول 5 نشان میدهد بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی و تعارضات زناشویی ارتباط آماری مثبت و معناداری وجود دارد (0001/0p< و 24/0=r)؛ بدین معنا که با بالا رفتن نمره اعتیاد به شبکههای اجتماعی، نمرات تعارضات زناشویی نیز افزایش مییابد. همچنین، مبتنی بر همین نتایج ارتباط آماری معناداری بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی با ابعاد کاهش همکاری(0001/0p< و 22/0=r)، کاهش رابطه جنسی (0001/0p< و 21/0=r)، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود(01/0p< و 12/0=r)، کاهش رابطه فردی با خویشاوندان همسر و دوستان (0001/0p< و 21/0=r)، جدا کردن امور مالی از یکدیگر(0001/0p< و 22/0=r) و کاهش ارتباطات موثر (0001/0p< و 13/0=r) وجود دارد؛ این بدان معناست که اعتیاد به شبکههای اجتماعی موجب افزایش همه ابعاد تعارضات زناشویی میگردد. از آنجا که توزیع نمرات تعارضات زناشویی و ابعاد آن نرمال نمیباشد، از آزمون کروسکال والیس برای مقایسه نمرات تعارضات زناشویی و ابعاد آن برحسب میزان استفاده از شبکه اجتماعی استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین و انحراف استاندارد نمرات تعارضات زناشویی در افرادی که حدود نیم ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 78/21± 80/103 میباشد. همین مقادیر در افرادی که حدود یک ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 28/19± 45/105 گزارش شده است. به علاوه، میانگین و انحراف استاندارد نمرات گرایش به طلاق در افرادی که بین یک تا دو ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 86/15± 01/104 میباشد و همین مقادیر در افرادی که حدود بین دو تا سه ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 23/22± 03/115 گزارش شده است. در نهایت، میانگین و انحراف استاندارد نمرات گرایش به طلاق در افرادی که بیش از سه ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، برابر با 03/26± 77/124 میباشد. سطح معناداری آزمون کروسکال والیس بیانگر آن است که اختلاف معناداری در میزان تعارضات زناشویی برحسب میزان استفاده از شبکههای اجتماعی وجود دارد (0001/0p< و 78/32=z)؛ بدین معنا که با بالا رفتن میزان استفاده از شبکههای اجتماعی در بین زوجهای جوان، نمرات تعارضات زناشویی در بین آنها، افزایش مییابد- بدین صورت که میانه رتبههای تعارضات زناشویی افرادی که دو تا سه ساعت و یا بیش از سه ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، بالاتر از سایر گروههاست. همچنین، بر مبنای سطح معناداری آزمون کروسکال والیس اختلاف آماری معناداری در میزان بعد کاهش همکاری(0001/0p< و 60/44=z)، کاهش روابط جنسی (001/0p< و 18/20=z)، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود (001/0p< و 80/17=z)، کاهش رابطه با خویشاوندان همسر(005/0p< و 80/14=z)، جدایی در امور مالی (0001/0p< و 09/23=z) و کاهش ارتباطات موثر (001/0p< و 40/19=z) بر حسب میزان استفاده از شبکههای اجتماعی وجود دارد؛ بدین صورت که در جامعه پژوهشی مورد نظر، میانه رتبههای این ابعاد در افرادی که دو تا سه ساعت و یا بیش از سه ساعت از شبکههای اجتماعی استفاده مینمایند، بالاتر از سایر گروهها میباشد.
جدول 5: رابطه بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی و تعارضات زناشویی
متغیر |
اعتیاد به شبکههای اجتماعی |
|
ضریب همبستگی اسپیرمن |
سطح معناداری |
|
تعارضات زناشویی |
24/0 |
0001/0 |
کاهش همکاری |
22/0 |
0001/0 |
کاهش رابطه جنسی |
21/0 |
0001/0 |
افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود |
12/0 |
01/0 |
کاهش رابطه فردی با خویشاوندان همسر و دوستان |
21/0 |
0001/0 |
جدا کردن امور مالی از یکدیگر |
22/0 |
0001/0 |
کاهش ارتباطات موثر |
13/0 |
007/0 |
فرضیه 5: بین میزان گرایش به طلاق با میزان تعارضات زناشویی رابطه معناداری دارد.
با توجه به اینکه توزیع نمرات استعداد طلاق، تعارضات زناشویی و ابعاد آن نرمال نمیباشد، جهت بررسی این سئوال از آزمون همبستگی اسپیرمن استفاده میگردد.
جدول 6: رابطه بین استعداد طلاق و تعارضات زناشویی
متغیر |
استعداد طلاق |
|
ضریب همبستگی اسپیرمن |
سطح معناداری |
|
تعارضات زناشویی |
55/0 |
0001/0 |
کاهش همکاری |
47/0 |
0001/0 |
کاهش رابطه جنسی |
40/0 |
0001/0 |
افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود |
36/0 |
01/0 |
کاهش رابطه فردی با خویشاوندان همسر و دوستان |
42/0 |
0001/0 |
جدا کردن امور مالی از یکدیگر |
32/0 |
0001/0 |
کاهش ارتباطات موثر |
37/0 |
007/0 |
همانگونه که نتایج جدول 6 نشان میدهد بین استعداد طلاق و تعارضات زناشویی، ارتباط آماری مثبت و معناداری وجود دارد (0001/0p< و 55/0=r)؛ بدین معنا که با بالا رفتن نمره استعداد طلاق ، نمرات تعارضات زناشویی نیز افزایش مییابد. همچنین، براساس همین نتایج ارتباط آماری معناداری بین اعتیاد به شبکههای اجتماعی با ابعاد کاهش همکاری(0001/0p< و 47/0=r)، کاهش رابطه جنسی (0001/0p< و 40/0=r)، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود(01/0p< و 36/0=r)، کاهش رابطه فردی با خویشاوندان همسر و دوستان (0001/0p< و 42/0=r)، جدا کردن امور مالی از یکدیگر(0001/0p< و 32/0=r) و کاهش ارتباطات موثر (0001/0p< و 37/0=r) وجود دارد؛ این بدان معناست که استعداد طلاق موجب افزایش همه ابعاد تعارضات زناشویی میگردد.
بحث و نتیجهگیری
یکی از فرضهای بنیادین پژوهش حاضر این است که صرف نظر از محتوا، استفاده زیاد از شبکههای اجتماعی میتواند تأثیراتی را بر کاربر به همراه داشته باشد. به بیان دیگر، حتی اگر از نوع و کیفیت استفاده از فناوری شبکههای اجتماعی صرف نظر شود، صِرف استفاده کمّی (وابستگی و میزان استفاده از این شبکهها) نیز میتواند اثرات نامطلوبی در پی داشته باشد. با توجه به چارچوب نظری که در مقدمه آورده شد، این یافتهها مؤید دیدگاه نظریهپردازانی چون: مکلوهان (1967)، کروکر[34]، (1992)، پستمن[35](1993)، دلوز[36]، گوتاری[37] و ماسومی[38] (1987)، چندلر[39] (1996) و ولگار[40] (1996) است؛ دیدگاهی که معتقد است فناوریها و رسانهها قائم به ذات خود بدون آنکه به مطلوبیت محتوایی آنها توجه شود، میتوانند بر مخاطب تأثیر داشته باشند. نتایج پژوهش با این فرض بنیادین کاملاً هماهنگ و هم راستاست. بدیهی است که این امر به معنای غفلت از تأثیر محتوایی رسانهها و در اینجا محتوای شبکههای اجتماعی نیست، بلکه میتوان اینطور استدلال کرد که اگر شکل و فرم ظاهری فناوریها بتواند حامل پیامها و ارزش هایی برای مخاطب باشد، محتوا به طریق اولی میتواند تأثیرگذاری بیشتر و عمیقتری داشته باشد.
شواهد پژوهشی نشان میدهد که کاربرد افراطی رسانههای اجتماعی میتواند به "وابستگی" یا کاربرد اعتیادگونه آنها (راک[41] و بوندس[42] ، 2008، به نقل از والنزوئلا، هالپرن و کتز، 2014) و حتی بروز اختلالات روانی، اجتماعی یا مشکلاتی در مدرسه، محل کار و در زندگی فردی منجر میشود (کاس[43] و گریفیتس[44]، 2011، به نقل از همان). برخی از این اختلالات و ویژگیهای اجتماعی میتوانند بسیار مشکلزا باشند. بر اساس برخی پژوهشهای انجام شده توسط تارنمای سیک فیسبوک[45] که یک وبلاگ ضدفیسبوک است، بیش از 350 میلیون کاربر از اختلال اعتیاد به فیسبوک (افای دی[46]) رنج میبرند (لی، چئونگ و تادانی، 2012؛ به نقل از همان).
تا آنجا که این آسیب ها و اختلالات به خانواده و روابط زوجین مربوط است، این شبکههای اجتماعی میتوانند در عمل به عنوان یک شبکه ضداجتماعی عمل کنند؛ بدین معنا که با جایگزینی شبکههای مجازی، شبکه خانواده را به عنوان یک شبکه اصیل به چالش کشیده و تهدید میکنند. استفاده مداوم از شبکههای اجتماعی، باعث میشود که ارتباطات چهره به چهره و تعاملات عمیق انسانی در درون خانواده، کاهش یابد و در عوض ارتباطات مجازی گسترده، ولی کمعمق جایگزین آن شود.
بهطور ویژه، نتایج پژوهش حاضر در مورد کیفیت روابط همسران، تأییدکننده یافتههای تحقیقات متعددی است که در نقاط مختلف دنیا از جمله آمریکا به انجام رسیده است. از این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: بایم و همکاران (2007)، ویتی، کیوگلی (2008)، شارلوسکا (2012)، روجویی (2012)، فاروجیا (2013)، بلو (2013)، کلایتون، ناگارونی و اسمیت (2013)، لنهارت، دوگان و اسمیت (2014)، کلایتون (2014)، والنزوئلا، هالپرن و کتز (2014)، دیو و تولان (2015)، صالح و مختار (2015) و صداقت و عبداللهی (2015). نتایج این پژوهشها نشان دادهاند که شبکههای اجتماعی چگونه میتوانند کیفیت زندگی، کیفیت رابطه، ناسازگاری و تعارض بین زوجین را تحت تأثیر قرار دهند و زمینه طلاق عاطفی و قانونی را فراهم آورند.
با وجود مبانی نظری که از اثرگذاری فناوریها و رسانهها پشتیبانی میکنند، بر اساس نتایج پژوهش حاضر و پژوهشهایی از این دست، دقیقاً نمیتوان مشخص کرد که آیا این شبکههای مجازی هستند که بر تعارضات زناشویی و گرایش به طلاق تأثیر گذاشته و آن را افزایش دادهاند یا اینکه زوجینی که از قبل دچار چنین مشکلاتی بودهاند، به سوی این شبکهها گرایش پیدا کردهاند. به عبارت دیگر، ممکن است بتوان اینگونه استدلال کرد که اگر به هر دلیل کیفیت روابط بین زوجین نامطلوب باشد و یا گرایش به جدایی و طلاق در آنها بالا باشد، آنها شبکههای اجتماعی را به عنوان یک جایگزین و محل فرار، انتخاب می کنند و بهجای همسر به دنبال ایجاد روابط بهتر با دوستان و آشنایان بر میآیند. اگر اینگونه باشد، استفاده از شبکهها چه پیامدی را به دنبال خواهد داشت؟ در چنین وضعیتی، آیا شبکهها به کاهش و حل تعارضات زناشویی و همچنین به کمرنگتر شدن گرایش به طلاق کمک میکنند؟ بر اساس یافتههای پژوهشی، پاسخ قطعاً منفی است.
یافتههای پژوهشی حاکی از این است که در موارد متعدد ارتباطهایی که در شبکههای مجازی شکل میگیرد عفیفانه نبوده و همراه با خیانتهای عاطفی و واقعی است (کلایتون، 2014؛ والنزوئلا، هالپرن و کتز، 2014؛ صالح و مختار، 2015). روابطی که از طریق شبکهها شکل میگیرد و اهداف و محتوایی که دنبال میشود نه تنها بستری برای حل مشکلات زوجین فراهم نمیآورد، بلکه میتواند به تشدید آن کمک کند. به عبارت دیگر، میتوان چرخة تقویت دوجانبه بین تعارضات زناشویی و گرایش به طلاق، از یک سو و اعتیاد و استفاده از شبکههای اجتماعی، از سوی دیگر را متصور شد؛ بدین معنا که در خوشبینانهترین حالت، اگر معتقد باشیم که بذر اختلاف و اختلال در کیفیت روابط زوجین را معمولاً شبکههای اجتماعی نمیپاشند –که در موارد متعدد میپاشند- با اطمینان میتوان گفت که شبکهها در رشد این بذر نقش بسزایی دارند.
پیشنهادها
با توجه به یافتههای پژوهش، میتوان پیشنهادات زیر را ارائه کرد:
1) تلاش نهادهای مسئول در جهت افزایش سواد رسانهای و آگاهسازی زوجین از آسیب ها و تهدیدات احتمالی شبکههای اجتماعی که یکی از بسترهای مناسب تحقق این امر، میتواند دو واحد درس عمومی دانش خانواده در دوره کارشناسی باشد.
2) تلاش نهادهای تربیتی جهت ارتقای تقوای حضور در کنار تقوای پرهیز و گریز، چرا که فناوری جدید مفاهیم دور/نزدیک و مجاز/ممنوع را به هم ریخته است (باقری، 1388) به گونهای که دیگر نمیتوان به واسطه تربیت قرنطینهای و همچنین با تقوای پرهیز و گریز جوانان را از محیطهای آلوده دور داشت. سالمسازی فضای مجازی از طریق فیلتر کردن، اگرچه یکی از راهکارهاست (تقوای پرهیز)، اما به هیچ وجه کافی نیست.
3) داشتن حساب کاربری مشترک (بوک[47]، 2013) و استفاده همراهانه از این فناوری (همانند تماشای تلویزیون) بدون پنهانکاری و خصوصیکاری.
4) عدم استفاده یا حداقل استفاده از شبکههای اجتماعی در شرایطی که معنای ضمنی آن عدم توجه به حضور همسر است.
5) رعایت رفتار عفیفانه در فضای مجازی و حفظ فاصله عاطفی با مردان و زنان غیرمحرم.
منابع