نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دکترایجامعهشناسی، عضوهیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامى، واحد زنجان E-mail: zsadafi@yahoo.com
2 کارشناسیارشدمردمشناسی، کارشناسعلوماجتماعیپژوهشسرایدانشآموزیدکترحسابیشهرقدس
چکیده
کلیدواژهها
بحرانهایسیاسی، شبکههایاجتماعی و جامعهپذیرىسیاسیِرسانهایِ جوانان
ذبیحاله صدفى[1]
سکینه بابایی[2]
تاریخ دریافت مقاله: 26/4/1393
تاریخ پذیرش مقاله:13/8/1393
طرح و بیان مسئلۀ تحقیق
با توجه به اینکه جامعهشناسی در مطالعۀ چگونگی شکلگیری رفتار اجتماعی جوانان از طریق فرآیند جامعهپذیری سعی در کسب معرفت پیرامون جامعه دارد، لذا در فرآیند جامعهپذیری شخصیت جوانان تکوین یافته و طی انتقال فرهنگ و الگوهای فرهنگی، نقشهای اجتماعی برحسب مقتضیات مختلف در نظام اجتماعی ایفا میگردد (کمالی، 1374: 38). از اینرو، فرآیند جامعهپذیری وسیلۀ نیل به توافق جمعی در بین جوانان است که از طریق آن شیوهها، ارزشها و نقشهای اجتماعی فراگرفته شده و جوانان دارای هویتی اساسی میگردند (شعاری نژاد، 1364: 415). درواقع، جامعهپذیری در مفهوم عام آن دلالت بر فرآیندی دارد که به انتقال و کسب ارزشها، نقشها و رفتارهای اجتماعی منجر میگردد (فرجاد، 1368: 65). انطباق جامعهپذیری با آرمانها، اهداف و هنجارهای اجتماعی میتواند بیانگر هماهنگی نهادهای اجتماعی و کنترل اجتماعی مورد نظر نظام اجتماعی باشد. درواقع جامعهپذیری، فرآیندی است که به وسیلۀ آن جوانان چارچوب اعتقادی، ارزشی و گرایشات موجود در جامعه را کسب مینمایند (کریستنس و مک ویلیامز ، 1365: 123). اما مفهوم جامعهپذیری سیاسی، مربوط به بخشی از مظاهر جامعهپذیری گردیده و از این روف با تأکید بر بخش سیاسی مفهومی مشخصتر و محدودتر یافته است (روبرت، 1980: 109). به عقیدۀ لوسین پای (1962)، فرآیند جامعهپذیری سه مرحله دارد: 1. فرآیند جامعهپذیریِ پایه که در آن جوانان با فرهنگ جامعه آشنا میشوند و هویت اجتماعی خود را پیدا میکنند. 2. جامعهپذیری سیاسی که به واسطۀ آن جوانان نسبت به جهان سیاسی و اجتماعی آگاهی یافته، نحوۀ فهم حوادث سیاسی و اجتماعی و نحوۀ قضاوت در مورد آنها را کسب میکنند، و فرهنگ سیاسی جامعه را در خود درونی مینمایند. 3. فرآیند گمارش سیاسی، یعنی زمانی که جوانان در ورای نقش منفعلانۀ شهروندی و مشاهدهگر، تبدیل به یک شهروند مشارکت کنندۀ فعال میشوند (شارعپور، 1386: 291-290). بنابراین یکی از راههایی که نظام سیاسی و اجتماعی به حمایت از خود و حفظ خود میپردازد، از طریق جامعهپذیری سیاسی میباشد. لذا هر نظام سیاسی و اجتماعی که به دنبال بقای خود باشد، باید در میان جوانان انتظارات حمایتی را رشد دهد. از این رو، فرآیند جامعهپذیری سیاسی اساساً تعیین کنندۀ ثباتِ فرهنگ سیاسی و ساختار جامعۀ در گذر زمان میباشد (روسکین، 1988: 141). جامعهپذیری سیاسی هرگز واقعاً پایان نمیپذیرد و در سراسر زندگی جوانان ادامه مییابد. لذا مُدلهای چهارگانۀ جامعهپذیری سیاسی یعنی مُدل انباشت، مُدل همانندی، مُدل انتقال نقش و مُدل شناختی- رشدی، بیانگر فرآیندهایی است که در شرایط خانواده، محیط آموزشی و به طور کلی جامعه بر اکتساب دانش سیاسی و نگرش مدنی جوانان تأثیر میگذارند. بنابراین جامعهپذیری سیاسی، فرآیندی است که در زندگی روزانۀ جوانان در جریان بوده و فرآیند مستمر آن نظم اجتماعی است که کسب رفتارهای سیاسی معینی برای جوانان را برعهده دارد تا همگام با نظام سیاسی و اجتماعی به تفکر و اندیشه بپردازند. بدین ترتیب در مطالعۀ پیرامون انتظام اجتماعی و یا کاهش بحرانها و تشنجات سیاسی که مدنظر کلیۀ سیستمهای سیاسی در نظامهای اجتماعی میباشد، تفحص پیرامون جامعهپذیری سیاسی ضرورت تام مییابد. پس جامعهپذیری سیاسی، فرآیند مستمر یادگیری است که به موجب آن جوانان ضمن آشنا شدن با نظام سیاسی و اجتماعی از طریق کسب اطلاعات و تجربیات به وظایف، حقوق و نقشها، مخصوص وظایف سیاسی در جامعه پی میبرند. در این فرآیند ارزشها، ایستارها، نهادها، اعتقادات و آداب و رسوم، از جمله مسائل سیاسی و اجتماعی، از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد و امکان دارد در جریان این انتقال، تغییرات و یا تعدیلهایی نیز صورت پذیرد (قوام، 1369: 229). جامعهپذیری سیاسی، تحصیل و اکتساب تدریجی هنجارها، گرایشها و رفتار مورد پذیرش و معمول نظام سیاسی توسط جوانان است. در فرآیند جامعهپذیری سیاسی از یکسو (در سطح خُرد) هنجارها و عقاید و ارزشهای جامعه توسط جوانانی که در آن عضوند یاد گرفته میشوند و از سوی دیگر (در سطح کلان) نتایج و کارکردهای آن یعنی نحوۀ انتقال ارزشهای سیاسی و اجتماعی که جهتگیری جوانان در مقابل نظام سیاسی و اجتماعی را باعث میشود، تحقق مییابد (راش، 1377: 102). کارکرد جامعهپذیری سیاسی، تربیت جوانان در بستر ارزشهای سیاسی و اجتماعیِ رایج است که باعث میشود جوانان این ارزشها را فراگیرند. لذا ارزشهای رایج در جامعه به تدریج به جوانان القا میشود و آنان را قادر میسازد با نظام سیاسی و اجتماعی رابطه برقرار کنند. در ادامه، جامعهپذیری سیاسی با ایجاد شرایط مناسب و آموزش جوانان، آنان را به اطاعت از قوانین و ایفای نقش کامل خود وامیدارد و با این کار، به استمرار و بقای نظام سیاسی و اجتماعی کمک میکند. در نهایت، جامعهپذیری سیاسی کمک میکند که تغییر و بحرانهایسیاسی و اجتماعی به آرامی صورت گیرد.
اهمیت، ضرورت و اهداف تحقیق
در جامعهپذیری سیاسیِ آشکار، ارزشها و احساسات معینی از نظام سیاسی و اجتماعی، به طور مستقیم و واضح در ذهن جوانان قرار داده میشود؛ یعنی، با انتقال ارزشها از طریق اقناع رسانهای، ارتباط آشکاری بین جوانان و ساختار سیاسی و اجتماعی به وجود میآید. اما در جامعهپذیریِ پنهان، از طریق اقناع رسانهای، انتقال گرایشهای غیرسیاسی بر نقشها و حقایق مشابه سیاسی و اجتماعی جوانان انجام میشود (آلموند، 1963: 323؛ اخترشهر، 1386: 80–72). یکى از کارگزاران بااهمیت جامعهپذیری سیاسی، رسانهها هستند که بر فرآیند جامعهپذیری و هدایت بینشها، گرایشها، ارزشها، الگوها و رفتارهای جوانان نقش مؤثری دارند. لذا رسانهها هم وسایلى در جهت معرفى دگرگونیهای اجتماعیاند و هم خود موجب تسریع و ترویج آنها هستند. بنابراین فرآیند جامعهپذیری سیاسى با هدف انتقال فرهنگ سیاسى، فعلیت بخشى به تواناییهای فردى در حوزۀ سیاسى، همسو ساختن جوانان با اقتضائات نهاد سیاست و آماده سازى آنها براى ایفاى نقشهای محول و تأمین انتظارات شهروندى، از ابتداییترین مقطع تا واپسین لحظات عمر، به موازات سایر انواع جامعهپذیری، به صورت مستقیم و غیرمستقیم، توسط عوامل و کارگزاران مختلف ایجاد میشود (رابرتسون، 1374: 131-130). در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، رسانهها هم وسایلى در جهتِ معرفى بحرانهایسیاسیاند و هم موجب تسریع و ترویج آنها هستند. درواقعف رسانهها از طریق بیان اخبار، انعکاس وقایع، ارائۀ اطلاعات عمومى، طرح دیدگاهها و تحلیلها، معرفى ارزشها و الگوها، گشودن اُفقهاى جدید بر روى جوانان و برقرارى ارتباطات میان فرهنگى و نظایر آن، پیامهایى را به جوانان منتقل و متقاعد مىسازند که معمولاً از سایر طُرق، امکان دستیابى بدان وجود ندارد. در هر حال تأثیر پُرگستره، عمیق و ماندگار رسانهها بهعنوان برجستهترین نمودهاى اقناع رسانهای در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، واقعیتِ مُسلم و انکارناپذیرى است که همواره مورد تصدیق و تأیید حوزۀ جامعهشناسی سیاسی بوده است (رابرتسون، 1374: 131). در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، گروههایى بهعنوان گروههاى مرجع یا دیگران مهم ازطریق پیامهای رسانهای در شکلگیرى و متقاعدسازی رفتار سیاسی جوانان نقش تعیین کنندهای دارند. درواقع، اصل بنیادین این گروههاى مرجع، اِمکانِ کنش متقابل با دیگران مهم است که در نظر جوانان از کنش متقابل با جوانان عادى مؤثرتر میباشد. علاوه بر این، جوانان سبکى از ایفای نقش و نمایاندن خود را به گونهاى که بتوانند با دیگران زندگى کنند، فرامىگیرند و انرژىهاى انگیزهدار خود را در جهاتى هدایت مىکنند که آنان را براى برآوردن توقعاتِ دیگران قادر سازند (کمالی، 1374: 154). در فرآیند بحرانهایسیاسی، رسانهها بعنوان ابزاری مستقل برای آموزش مفاهیم شهروندی و رفتارهای مدنی جوانان، سبب گسترش اثربخشی رفتار سیاسی آنان در سرنوشتِ جامعه میگردد. لذا طبق نظر پورتو (2000)، رسانهها با فراهم آوردن چارچوبهای مفهومی برای تفسیر و پردازش اطلاعات به نگرشهای جوانان در خصوص مسائل مدنی، موضوعاتِ سیاسی و امور عمومی جامعه، جهت داده و به شکلگیری مفاهیم و رفتارهای خاص کمک میکنند. از این رو، شهروندِ آگاه به دلیل عدم توجه به شیوۀ پردازش اطلاعاتِ مورد انتقاد قرار گرفته و نظریۀ شهروند پردازشگر، الگوی بهتری برای آموزش مهارتهای شهروندی یا رفتارهای مدنی و فهم نقش رسانهها در این گستره تلقی میگردد (رضایی، 1382: 135). البته نقش شبکههایاجتماعی به هنگام بروز بحرانهایسیاسی، میتواند تأثیر بسزایی در تصمیمگیری و رفتار سیاسی جوانان داشته باشد و چون آگاهی سیاسی جوانان از صحت و سقم پیامهای رسانهای کم و تاحدودی سخت میباشد، آنها ترجیح میدهند به همان پیامهای رسانهای داخلی اکتفا کنند و در صورت گسترش نارضایتی به پیامهای رسانهای خارجی متوسل میشوند (گیوریان و ربیعی، 1384: 116). بدین ترتیب، با توجه به اینکه در جوامع امروزى به دلیل گسترۀ بحرانهایسیاسی و ضرورت مشارکت جدى آحاد جوانان در سرنوشت سیاسى و اجتماعى، اهتمام به فرآیند اقناع رسانهای و هدایت برنامهریزى شدۀ آن به وسیلۀ عوامل مربوط به بهرهگیرى جوانان از آن براى تأمین اهداف مورد نظر، ضرورت فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای را اجتناب ناپذیر ساخته، لذا اهداف تحقیق عبارت است از:
مروری بر پیشینۀ نظری تحقیقات انجام شده
به عقیدۀ روسکین، جامعهپذیری سیاسی راهی است که یک جامعه، فرهنگِ سیاسی خود را دایمی میسازد (روسکین، 1988: 141). به عقیدۀ مایکل راش، جامعهپذیری سیاسی فرآیندی است که به وسیلۀ آن جوانان در جامعهای معین با نظام سیاسی آشنا میشوند و به میزان زیادی تعیین کنندة ادراک آنان از بحرانهایسیاسی و واکنشهایشان به پدیدههای سیاسی است (راش، 1377: 102). به عقیدۀ آلموند پاول، جامعهپذیری سیاسی روندی است که به وسیلۀ آن فرهنگهای سیاسی شکل میگیرند، باقی میمانند و تغییر میکنند (پاول، 1978: 79). لذا از این دیدگاه جامعهپذیری سیاسی؛ فرآیندی مستمر در امر یادگیری است که به موجب آن جوانان ضمن آشنا شدن با نظام سیاسی از راه کسب اطلاعات و تجربیات، با وظایف، حقوق و نقشهای خویش، آشنا میشوند و بخصوص وظایف سیاسی را از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهند؛ و امکان دارد در جریان این انتقال تغییرات و تعدیلهایی نیز صورت پذیرد (قوام، 1369: 229). بدین ترتیب در فرآیند جامعهپذیری سیاسی، از دو طریق جوانان خصوصیات سیاسی خود را کسب میکنند (طلوعی و زراعتگر، 1390: 58): 1. فرآیند جامعهپذیری سیاسی مستقیم، که محتوای گرایشهای منتقل شده به جوانان، طبیعتِ سیاسی دارد. در این شیوه، جوانان به طور صریح و مستقیم مسائل سیاسی مانند ساخت دولت، هدف از تشکیل احزاب سیاسی، جنبههای مفید و غیرمفید آنها، جنبههای ضعیف آنها و خلاصه اهدافِ سیاسی را میآموزند و در عین حال گرایشهای عمومی جوانان، واسطه قرار نمیگیرد (راش، 1377: 114). 2. فرآیند جامعهپذیری سیاسی غیرمستقیم که جوانان مسائلی را که در زمینههای سیاسی میآموزند در اصل سیاسی نیستند، ولی گرایشهایی را از جنبههای روانی در جوانان بهوجود میآورند که بر توسعة خویشِ سیاسی آنان اثراتِ قابل ملاحظهای میگذارد؛ بهطوری که این اثرات در سالهای اولیه منجربه پیشرفتِ گرایشهایی میشود که بعدها و در طول زندگی جوانان در جهت اهدافِ سیاسی بهکار گرفته میشود و در عین حال بر گرایشهایی که جوانان بعدها کسب میکنند، اثراتِ قاطعی مینهد و آنان را شکل میدهد (آلموند، 1963: 323). بدین ترتیب، جامعهپذیری سیاسی فرآیندی است مستمر و پویا که براساس آن، نهادهای اولیه و ثانویه در مراحل مختلف زندگی بر گرایشها و دیدگاههای سیاسی جوانان اثر میگذارند و در تصمیمگیریهای مربوط به حوزۀ سیاست، عامل تعیینکنندهای بهشمار میروند. البته بستر اصلی و مناسب مطالعۀ جامعهپذیری سیاسی، فرهنگِ سیاسی آن جامعه است؛ لذا جهتگیری جوانان به سیاست میتواند ناشی از شخصیت آنان و فرهنگی که در حاکمیتِ سیاسی سلطه دارد، باشد. بنابراین جامعهپذیری سیاسی روندی است که جوانان با وظایف، حقوق و نقشهای سیاسی خود در جامعه آشنا میشوند. اینکه جوانان کدامیک از این سه حالت را در مقابل نظام حکومتی اِعمال میکنند، به میزان جامعهپذیری سیاسی آنان بستگی دارد (طلوعی و زراعتگر، 1390: 55). بنابراین با تأکید بر نظریۀ مارشال مک لوهان که پیام همچون ماساژ است، رسانهها در فرآیند جامعهپذیری سیاسی بهمثابۀ پیامی مهم در فرآیند فرهنگسازی، باورپذیری، تثبیت اقتدار سیاسی حاکمیت و بحرانهایسیاسی تلقی میشوند (ایمانی، 1369: 92). از اینرو، برمبنای مطالعات و تحقیقات انجام شده، در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، شبکههایاجتماعی با دیدگاههای گوناگونی جوانان را مورد خطاب قرار دهند (طلوعی و زراعتگر، 1390: 60). این دیدگاه ها عبارت اند از:
مبانى نظرى و مسیر فرضیه اصلی تحقیق
بهطورکلی جامعهپذیرى سیاسى، فرآیندى است که براساس آن گرایشها، نگرشها، دانشها، ارزشها و معیارهاى سیاسىِ جوانان از نسلى به نسل دیگر منتقل مىگردد. درواقعف جامعهپذیرى سیاسى در حکم باز کردن درب جهانِ سیاست به روى جوانان است؛ جهانى مملو از بحرانهایسیاسی، میثاقها و پیمانها، مقررات، آیینها، بازیگران و شخصیتهاى سیاسى و دربرگیرندۀ سیاستها، نمادها و رفتارهاى ویژه و مشخص که همۀ این عوامل و آگاهىها و آشنایىها، در پیشرفت و تکامل و شکلگیرى خودِ سیاسىِ جوانان، نقش اساسى دارند (مهرداد، 1376: 17 و 27 ؛ شرفالدین، 1389: 181). به عقیدۀ جیمز کلمن، جامعهپذیرى سیاسى ناظر به فرآیندى است که جوانان از طریق آن، نگرشها و احساساتى در قبال بحرانهایسیاسی و نقشی که در آن دارند، کسب مىکنند. این فراگرفتهها شامل شناختها (دانستهها یا باورهاى جوانان در مورد نظام، موجودیت و روش کار آن) احساسات (نحوۀ احساس وفادارى و تکلیفِ مدنى جوانان در قبال نظام) و شایستگى سیاسى (نقش بالفعل یا بالقوۀ جوانان در جامعه و نظام سیاسی) مىباشد (کلمن، 1965: 18). بنابراین جامعهپذیرى سیاسى همان آموختههاى جوانان (شامل آگاهىها، گرایشها و باورهاى فراگرفته شده دربارۀ سیاست و هنجارهاى سیاسی) است که از طریق فعالیت سیاسى (همچون وابستگى حزبى، ایدئولوژى، رأىدادن و نظایرآن) بازتولید مىشود (چیلکوت، 1378: 359). بدین ترتیب،جامعهپذیرى سیاسى دارای کارکردها و پیآمدهای زیر مىباشد (علاقهبند، 1372: 7):
به عقیدۀ لوسین پاى (1962) در جامعۀ پویا بین مراحل جامعهپذیرى، درجۀ بالایى از پیوستگى و تداوم وجود دارد و هر یک دیگرى را تقویت میکند. لذا به هم پیوستگى میان این سه فرآیند، سبب برقرارى نظم در جامعه میشود (شارعپور، 1386: 291-290):
درواقع، در بستر بحرانهایسیاسی، رسانهها بعنوان رُکن چهارم دموکراسی (در کنار مردم، احزاب سیاسی و نظامهای سیاسی) درقالب جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای دارای سه مسئولیتِ مهم میباشند (رهبری،1384: 87 ؛ مختاری، 1388: 72 و 73):
به قول ویلبور شرام در اثرش ارتباطات جمعی، در فرآیند جامعهپذیرى رسانهای، ابتدا شبکههایاجتماعی بعنوان رهبران افکار عمومی، پیامهای مورد نظر خود را به شکل رمز یا کُد در میآورند تا اطلاعاتى را که میخواهند به جوانان انعکاس دهند را به صورت قابل ارسال درآورند. اما پس از رمزگذاری وقتی پیامها به صورت رمز درآمد و از طریق کانالهای ارتباطی (اینترنت و ماهواره) ارسال شد، باید پیامها مورد رمزخوانى و رمزگشایی واقع شود. لذا شبکههایاجتماعی باید بیندیشند که در مسیر بازخورد، آیا جوانان در درک پیامها با آنان هماهنگ و همنوا شدهاند؟ آیا جوانان پیامها را بدون تحریف و سروصدا درک خواهند کرد؟ آیا تصویر ذهنى جوانان با آنچه در بستر بحرانهایسیاسی بروز میکند، تشابهى خواهد داشت؟ از اینرو، به قول ویلبور شرام در اثرش فرآیندها و اثراتِ ارتباطات جمعی، بطورکلی فرآیند جامعهپذیرى رسانهای در تمام سطوح اعم از روابط درون فردی تا گروه و جامعه و روابط بینالملل، نقش مهمی در جامعه ایفا میکند. بنابراین ایجاد ارتباط زمانی امکانپذیر است که شبکههایاجتماعی و جوانان به یک نقطۀ مشترک رسیده و به یک مفهوم مساوی دست پیدا کنند؛ یعنی، به یک همانندی و هم فهمی و درک متقابل برسند. اما در برخی موارد شبکههایاجتماعی پیامی را در بستر بحرانهایسیاسیاجتماعی به جوانان ارسال میکنند و جوانان هم متوجه منظور شبکههایاجتماعی میشوند، اما با آن به یک نقطۀ مشترک نمیرسند و یا اساساً حرف و نظر شبکههایاجتماعی را نمیپذیرند. در اینجا نمیتوان گفت جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، انجام نشده، بلکه ارتباط برقرار شده اما جوانان، شبکههایاجتماعی را یا پس زده یا نمیپذیرند. به قول ویلبور شرام در اثرش توسعۀ ارتباطات و فرآیندهای توسعه، چشماندازی کلی از سه نسل نظریاتِ مربوط به فرآیند جامعهپذیرى رسانهای به چشم میخورد:
به قول ویلبور شرام و همکارانش در اثرشان تلویزیون در زندگى کودکان ما، و نیز دیوید برلو در اثرش فرآیندهای ارتباطات، با اقتباس از مُدل کلود شانون و وارن ویور در اثرشان نظریۀ ریاضی ارتباطات، فرآیند جامعهپذیرى رسانهای برمبنای مُدل ارتباطات یعنی منبع، پیام، کانال و گیرنده[3] حامل ایدههاییاند که برپایۀ نحوۀ کاربرد رسانهها و تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات باعث توسعه و نوسازی در جوامع در حال گذار میشوند (شرام و همکاران، 1377: 5-1). این مُدل تصدیق میکند که جوانان بهعنوان هدف در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، نقش مهمی دارند و در فرآیند ارتباطی بهعنوان منبع گزینش پیامها به منصۀ ظهور میرسند. در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، این پیامها با تکیه بر حواس پنجگانۀ جوانان در امتداد کانالهای ارتباطی منتقل شده و سپس برمبنای مهارتهای ارتباطیِ جوانان تفسیر و ترجمه میشوند. لذا پیامها بهعنوان عنصر مرکزی مُدل ارتباطات توسط شبکههایاجتماعی بازتولید میشوند، اما در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، بر انتقال ایدهها تاکید میگردد. زیرا ایدۀ منبع به اندازۀ کافی انعطافپذیری در پیامهای شفاهی، کتبی، الکترونیکی، نمادین، مُوَلِد و نیز آگهیهای تبلیغاتی را دارد. بنابراین در این فرآیند، مفاهیم رمزگذاری و رمزگشایی تأکید بر مُدلهایی دارند که همۀ جوانان در ترجمۀ افکار خود نسبت به کلمات، نمادها، پیامها و آگهیهای تبلیغاتیِ شبکههایاجتماعی نسبت به موقعیتِ اقتصادی و اجتماعی خود میتوانند آنرا درک کنند:
از آنجا که به قول جان هاوارد و جان شیث، باید براساس دادهها و ستادهها به تبیین مسئله پرداخت (نبىزاده، 1373: 280-275)، لذا برمبنای نظریۀ ویلبور شرام (مُدلهای پنجگانه)، مسیرِ فرضیه اصلی تحقیق درقالب هدفِ اصلی آن یعنی تحلیل مسیرِ عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (برپایۀ نیکوئی برازش مُدل نظری تحقیق) عبارت است از:
روش شناسى پژوهش
دانشجویان دانشکدههای دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان
جمع |
برقوکامپیوتر |
فنیومهندسی |
علومپایه و پزشکی |
علومتربیتی |
علومانسانیواجتماعی |
دانشکدهها |
|
۱۴۷۰۰ |
۲۷۰۰ |
۴۰۰۰ |
۱۷۰۰ |
2100 |
4200 |
جامعه آماری |
|
368 |
68 |
100 |
43 |
52 |
105 |
جمعیت نمونه |
|
مأخذ: روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای تحقیق
نیکوئى سنجش متغیرهایتحقیق (اعتبار و پایایی)
ضریب پایایی و آزمون تحلیل گویهها برمبنای دیدگاه لی.جی. کرونباخ[11] (دِواس،1376،ص262- 253) نشانگر این است که همه گویهها درقالب متغیرهاى اصلى از پایایی قابل قبولى[12] برخوردارند. تحلیل عاملی نیز برمبنای دیدگاه ماریجا نوروسیس[13] (دِواس،1376،ص256-254) جهت تحلیل عاملى اکتشافى (تکنیک تقلیل دادهها) و تحلیل عاملى تأییدی (تکنیک تلخیص دادهها) طبق جدول نشان میدهد:
جدول 1: دستاوردهای ناشی از روشهای نیکوئی سنجش متغیرهای اصلی تحقیق- آزمون تحلیل گویهها و آزمون تحلیل عاملی
Indexes (Indices) |
آلفا کرونباخ Alpha |
Kaiser-Meyer-Olkin Measure of Sampling Adequacy (KMO) |
Bartlett's Test of Sphericity Approx. Chi- Square (BTS) |
Degree Freedom(df) |
Significance Level |
جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای گرایش سیاسیپیامهای رسانهای اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای آگاهی سیاسیِپیامهای رسانهای ارزش سیاسیِپیامهای رسانهای گزینش سیاسیِپیامهای رسانهای مهم |
82/0 84/0 87/0 89/0 89/0 75/0 |
766/0 752/0 833/0 836/0 880/0 719/0 |
067/1673 536/2289 031/2353 404/3422 678/2838 510/1327 |
120 210 120 210 136 120 |
000/0 000/0 000/0 000/0 000/0 000/0 |
نیکوئی برازش مُدل نظری تحقیق (تحلیل مسیر)
برمبنای آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه[17] وکاربرد ضرایب بتاى استاندارد[18] و آماره مجذور آر[19] (جهت تبیین واریانس متغیرهاى مستقل بر متغیر وابسته[20])، هرچه مقدار آماره مجذور آر بالاتر باشد، مُدل قویتر است. لذا ازطریق میزان خطا[21] (میزانى از واریانس متغیر وابسته که متغیرهاى متقدم آن را تبیین نکردهاند) و مجذور میزان خطا[22] (واریانس تبیین نشده متغیرهاى باقیمانده) (محسنىتبریزى و شیرعلی،1388،ص161-160)، نیز میتوان مناسب بودن مُدل را تشخیص داد (حبیبپور و صفرى،1388،ص534-516). لذا طبق جدول2 میتوان گفت:
جدول 2: دستاوردهایناشی از روشنیکوئیبرازشمُدلنظریتحقیق-تحلیلرگرسیونچندگانه (Method=Stepwise)
Model Summary Indexes/ Indices
|
R |
R2 |
e =1-R2
|
e2 |
Adjusted R Square |
Std. Error of the Estimate |
Change Statistics |
||
R Square Change |
FChange |
Sig. F Change |
|||||||
جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهای آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای گزینش سیاسیِ پیامهای رسانهای مهم گرایش سیاسی پیامهای رسانهای |
80/0 60/0 76/0 77/0 77/0 79/0 |
64/0 36/0 57/0 59/0 60/0 62/0 |
36/0 64/0 43/0 41/0 40/0 38/0 |
13/0 41/0 18/0 17/0 16/0 14/0 |
63/0 33/0 55/0 58/0 58/0 60/0 |
309628/0 504192/0 423358/0 379670/0 300434/0 308644/0 |
64/0 36/0 57/0 59/0 60/0 62/0 |
346/38 728/12 639/30 308/33 737/33 753/36 |
000/0 000/0 000/0 000/0 000/0 000/0 |
ü 64درصد تغییراتِ جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای (54/0+)، افزایش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (26/0+)، کاهش ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهای (17/0)، افزایش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (17/0+) و افزایش گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهای (10/0+) در بین دختران (16/0-) با حجم بالای بُعد خانوار (12/0+) و فاقد مسکن شخصی (12/0-)، بستگی دارد.
ü 36درصد تغییراتِ اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (24/0+)، افزایش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (18/0+) و کاهش گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهای (12/0-) در بین پسران (10/0+) بستگی دارد.
ü 57درصدتغییراتِ ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهایِ جوانان (R2)، به کاهش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (07/0-) و کاهش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (05/0-)، در بین پسران و دختران با حجم بالای بُعد خانوار (01/0+) و فاقد مسکن شخصی (02/0-) بستگی دارد.
ü 59درصد تغییراتِ آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهای (10/0+)، افزایش گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهای (08/0+)، افزایش اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای (07/0+) و کاهش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (03/0-) در بین پسران (03/0+)، بدون مسکن شخصی (02/0-)، بستگی دارد.
ü 60درصد تغییراتِ گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهای (09/0+)، افزایش ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهای (05/0+)، افزایش اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای (04/0+) و کاهش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (02/0-) در بین دختران (01/0-) با حجم بالای بُعد خانوار (03/0+) و فاقد مسکن شخصی (03/0-) بستگی دارد.
ü 62درصد تغییراتِ گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (05/0+)، افزایش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (03/0+) و کاهش اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای (01/0-) در بین پسران (01/0+) با حجم پایین بُعد خانوار (02/0-) و با مسکن شخصی (01/0+) بستگی دارد.
جدول 3: دستاوردهای ناشی از روشهای نیکوئی برازش مُدل نظری تحقیق- تحلیل مسیر ( Method=Enter )
عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایجوانان در فضای مَجازیِ شبکههای اجتماعی
|
انواع تأثیر ضرایب مسیر (βi) بر متغیر وابسته: جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایجوانان در شبکههای اجتماعی |
مجموع اثرات مستقیم و غیرمستقیم برجامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای
|
||||||
تأثیر مستقیم عوامل مؤثر برجامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای
|
اثرات غیرمستقیم عوامل مؤثر برجامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایجوانان در شبکههای اجتماعی |
|||||||
از مسیر اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای |
از مسیر ارزش سیاسیِپیامهای رسانهای |
از مسیر آگاهی سیاسیِپیامهای رسانهای |
از مسیر گزینش سیاسیِپیامهای رسانهای مهم |
از مسیر گرایش سیاسیپیامهای رسانهای |
||||
متغیرهاى آشکار
|
اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای آگاهی سیاسیِپیامهای رسانهای ارزش سیاسیِپیامهای رسانهای گزینش سیاسیِپیامهای رسانهای مهم گرایش سیاسیپیامهای رسانهای جنسیت جوانان نوع مسکن جوانان بُعد خانوار جوانان |
+.54 +.26 -.17 +.17 +.10 -.16 -.12 +.12 |
- .24+ - +.18 -.12 +.10 - - |
- -.07 - -.05 - - -.02 +.01 |
+.07 - +10 -.03 +.08 +.03 -.02 - |
+.04 -.02 +.05 - +.09 -.01 -.03 +.03 |
-.01 +.03 - +.05 - +.01 +.01 -.02 |
+.66 +.44 -.02 +.32 +.15 -.03 -.18 +.14 |
متغیر هاى پنهان
|
سن جوانان منطقۀ مسکونى جوانان مقطع تحصیلی جوانان درآمد جوانان شغل جوانان |
- - - - - |
- - -.09 +.10 +.10 |
-.02 - +.02 -.02 - |
- - +.03 -.05 -.06 |
- +.01 - -.03 - |
- -.01 - - +.01 |
-.02 .00 -.04 .00 +.05 |
جمع اثرات غیرمستقیم در مسیرهایجامعهپذیرىسیاسیِرسانهای |
+.51 |
-.15 |
+.15 |
+.15 |
+.07 |
* |
مُدل 1: مُدل عِلّى عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِدر فضای مَجازیِ شبکههای اجتماعی
متغیرهای اصلی در فضای مَجازیِ شبکههای اجتماعی متغیرهای زمینهای جوانان
|
بحث و نتیجهگیرى
از آنجا که در فرآیند اقناعرسانهای (رابرت باکاک)، مصرفِ رسانهای به جزئی گریزناپذیر از سبک زندگی مصرفکنندگان بدل شده، لذا مصرفِ رسانهای قرینِ واژههایی چون: مرام ایدئولوژی و فرهنگ قرار گرفته است. از اینرو مصرفِ رسانهای نزدیک به برداشت سبک زندگی و فرهنگ تلقی میگردد (باکاک، 1381: 38). بنابراین مصرفِ رسانهای (گابریل و لانگ) نوعی سبک زندگی است که در حد وسیعی با مصرفِ رسانهای عجین شده است (گابریل و لانگ، 1995: 3). پس مصرف و ایدئولوژیِ همبستة آن یعنی مصرفِ رسانهای (اِستِرین مایلز)، دین جوامع قرن حاضر محسوب میشود و کانون خانواده، معبد و پرستشگاه مُجسم دین مذکور به حساب میآید. البته مصرف محدود به سطح رفتار یا کنش میباشد و مصرفِ رسانهای، امری وسیعتر و بیشتر به منزلة بستری فرهنگی و ایدئولوژیک میباشد. لذا در حالی که در فرآیند اقناع رسانهای، مصرف یک عمل است، مصرفِ رسانهای، نوعی سبک زندگی است. درواقع، مصرفِ رسانهای وجوه فرهنگی عمل شایع مصرفِ پیامهای رسانهای است، و مصرفِ رسانهای به مفهوم فرهنگِ مصرفی، بیانگر نگرانی از رفتارهای مصرفی مصرفکنندگان میباشد. بدین ترتیب، مصرفِ رسانهای پیوند دهندة مصرفکنندگان و ساختار مصرفگرایی در جامعه است. به بیان دیگر مصرف، ریشه در کنش (سطح خرد) دارد و مصرفِ رسانهای در ساختار (سطح کلان) تنیده شده است. بنابراین در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، مصرفِ رسانهای نمود روانی اجتماعیِ تعامل بین مصرفکنندگان و ساختارِ بحرانهای سیاسی در قلمروی شبکههای اجتماعی است (مایلز، 1998: 5-3). اگرچه مصرفِ رسانهای در دوران پیشین نیز وجود داشته (اِستِرین مایلز و همکارانش) ولی در دوران معاصر، مصرفِ رسانهای تنها محدود به رفع نیازها برای حفظ بقاء نیست و با مقاصد و نیتهای دیگری نیز همراه است. از اینروف در دوران معاصر، مصرفِ رسانهای بخش اعظم تجارب روزمرۀ زندگی جوانان را شکل میدهد و چیستی سبک زندگی آنان را رقم میزند (مایلز و همکاران، 2002: 3). درواقع، مصرفِ رسانهای (رنه وان باول) سطحی از مصرفِ پیامهای رسانهای است که به فراتر از استطاعتِ بلافصل مصرفکنندگان گسترش مییابد و به اتکای بیاختیار به کارت اعتباری میانجامد (باول، 2003: 344). لذا مصرفِ رسانهای (پُل استیرنز) در توصیف جامعهای بهکار میرود که بسیاری از جوانان در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، اهدافشان را در سبک زندگیِ نخبگان سیاسی برحسب مصرفِ پیامهای رسانهایِ مُدرن ترسیم میکنند که به وضوح برای بقا و سبک زندگیِ سنتی ضرورتی ندارد (استیرنز، 2001: 5). بنابراین از این دیدگاه، مصرفِ رسانهای به منزلة شیوة تفکر، انگیزههای رفتاری و کنش فردی به علاوه نهادهای اقتصادی، سیاسی و ویژگی بارزِ جامعه در سبک زندگیِ جوانان نمود یافته است (تِرنتمَن، 2004: 3). از این رو، ابعاد هویتی و کلیتِ سبک زندگی روزمرة جوانان برحسب روابط آنان با مصرفِ سیاسی رسانهای تعیین میشود. درواقع، در فرآیند اقناع رسانهای، به بهانۀ بحرانهای سیاسی، مصرفِ پیامهای رسانهای درقالب مارکها و برچسبهای مختلف اعم از برندهای ورزشی، آرایشی، موسیقی، خوراک، پوشاک، فضاها و مکانهای متنوع، هریک به سهم خود بر کیفیت و جهتگیری هویتِ جوانان تأثیر مینهند و حتی میتوان مدعی بود که امروزه مصرفِ سیاسی رسانهای، فلسفۀ مصرفکنندگان را از سبکِ زندگی سیاسیشان شکل میدهد. بدین ترتیب، اهمیتِ انکارناشدنی مصرفِ رسانهای در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، در حیاتِ سیاسی، اجتماعی و پیامدهای برخاسته از آن در سطوح خُرد (بر ابعاد هویتی، رفتارها و نگرشها)، سطوح میانه (بر رسانهها، گروهها، نهادها، مراکز تجاری و جنبشهای اجتماعی) و سطوح کلان (بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی) قابل توجه است (علیخواه، 1386: 235-232). بنابراین به نظر میرسد مصرفِ رسانهای در بستر بحرانهای سیاسی اجتماعی به رشد انتظاراتِ مصرفی و رفاهی و سیاسی جوانان میانجامد. درواقع، از آنجا که مصرفِ سیاسی رسانهای به برخورداری از پیامهای رسانهای در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، معطوف میگرددف ممکن است جوانان توانایی دستیابی به پیامها را نداشته باشند و چنین تمایلی در فرهنگی رشد میکند که در آن داشتن انواع پیامهای رسانهای و سبک معینی از زندگی، موجب برتری منزلت و کسب وجهۀ اجتماعی جوانان شود. بنابراین در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، زمانی که جوانان به سبب ناتوانی در برآوردن این انتظارات، احساس ناکامی و محرومیتِ سیاسی نمایند، بیشتر نظامهای سیاسی را با توجه به ذهنیتِ تاریخی و ساختار سیاسی و فرهنگی جوامع، سبب ناتوانی خود در برآوردن انتظاراتِ رفاهی میدانند و در نتیجه نگرش خاصی نسبت به بحرانهای سیاسی اجتماعی اتخاذ میکنند. از این رو در فرآیند اقناع رسانهای (رابرت باکاک)، مصرفِ پیامهای سیاسی رسانهای به این سبب جذابیت و مشروعیت مییابد که آنچه را که جوانان تقاضا میکنند، شبکههای اجتماعی به صورت واقعی و یا احساسی، ارائه مینمایند. درواقع، از این دیدگاه، احساس محرومیتِ سیاسی ناشی از ناتوانی در برآوردن انتظاراتِ مصرفِ رسانهای، بر میزان حمایت و پشتیبانی جوانان از شبکههای اجتماعی تأثیر فزایندهای خواهد داشت (باکاک، 1381: 2). پس تفسیر شبکههای اجتماعی از بحرانهای سیاسی اجتماعی (دیوید ایستون) به پیوند جوانان با نظامهای سیاسی از طریق سطح بالایی از اقناع و حمایتِ سیاسی بستگی دارد (ایستون، 1976: 435)، زیرا از این دیدگاه، حمایتِ سیاسی اعم از حمایتِ سیاسی خاص و محدود (معطوف به مقاماتِ حاکم و دولت) و حمایتِ سیاسی گسترش یافتۀ جوانان (معطوف به سایر اجزای نظام سیاسی) در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، در جهتگیری جوانان (بویژه دانشجویان) و تفسیر آنان نسبت به بحرانهای سیاسی اجتماعی نمود مییابد (کاناچ و کولیشک، 1998: 6). بدین ترتیب، تمایز بین میزانهای متفاوت حمایتِ سیاسی مهم است (آر.جی. دالتون)، به ویژه تمایز بین حمایتِ سیاسی خاص و محدود و حمایتِ سیاسی گسترش یافته، در فهم اهمیتِ نگرش شبکههای اجتماعی در بستر فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان، واجد اهمیت است. درواقع، اگر نظامهای دموکراتیک خواهان حیات و ماندگاری باشند، باید در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، قصد اقناع و حمایتِ سیاسی گسترش یافتۀ جوانان را داشته باشند. از آنجا که همة دولتها گهگاهی از برآوردن انتظارات و خواستههای سیاسی جوانان باز میمانند، لذا قصور کوتاه مدتِ شبکههای اجتماعی مستقیماً موجب تزلزل حمایتِ سیاسی گسترش یافتۀ جوانان نخواهد شد؛ زیرا نظام دموکراتیک نیازمند مخزنی از اقناع و حمایتِ سیاسی گسترش یافتۀ جوانان (مستقل از عملکرد دولت و مقاماتِ حاکم بعنوان حمایت خاص) است. البته تمایز بین سطوح نیز مهم است، چرا که در فرآیند اقناع رسانهایِ، نارضایتی از مصرفِ پیامهای رسانهای، از جانب مقاماتِ دولتی پیامدهای اندکی به دنبال دارد؛ چنان که جوانان اغلب از مصرفِ پیامهای رسانهای که از جانب مقاماتِ دولتی وعده و وعید داده میشود، ناراضی میشوند و به شبکههای اجتماعی روی میآورند. در عین حال نارضایتی از مصرفِ پیامهای رسانهای که از جانب مقاماتِ دولتی وعده و وعید داده میشوند، نشانة تمایل جوانان به بحرانهای سیاسی اجتماعی نیست. بنابراین از این دیدگاه، اگر نارضایتیِ جوانان از مصرفِ پیامهای سیاسی رسانهای بسط یابد- و در عین حال عملکرد شبکههای اجتماعی یا تعلق به اجتماع سیاسی را نیز دربرگیرد- فلسفۀ جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، سنگینتر میشود، زیرا تا گرایش جوانان به تغییرات بنیادی نظیر بحرانهای سیاسی اجتماعی پیش میرود (دالتون، 1999: 232 ؛ علیخواه، 1386: 236-235). بدین ترتیب، اگر شبکههای اجتماعی (فِرد دیوید) برمبنای مُدل سُوات (SWOT) به تحلیل نظاممند شرایطِ استراتژیک و شناسایی عوامل مؤثر بر فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (بویژه دانشجویان) بپردازند (با عنایت به تحلیل مسیر و نیکوئی برازش مُدل تجربی تحقیق برمبنای افزایش قابل توجه اقناع سیاسی پیامهای رسانهای، آگاهی سیاسی پیامهای رسانهای، گزینش سیاسی پیامهای رسانهای، گرایش سیاسی پیامهای رسانهای و ارزش سیاسی پیامهای رسانهای)؛ از این طریق نه تنها میتوانند عوامل مثبت و منفی مصرفِ پیامهای رسانهای را شناسایی کنند، بلکه به توسعه و تطبیق استراتژیهای خود به منظور بهینه سازی این عوامل نیز بپردازند (دیوید، 1388: 38). درواقع، این مُدل میتواند مرحلۀ اولیۀ یک تحلیل با هدف نهایی ارائه و اتّخاذ سیاستهای لازم برای تناسب میان عوامل داخلی و خارجی باشد. لذا وقتی این تحلیل کاملاً به کار رود میتواند پایۀ مناسب برای فرمولبندی بحرانهای سیاسی اجتماعی و خطمشی شبکههای اجتماعی ارائه دهد (مافی و سقایی، 1388: 50-27). برای حصول به این منظور، شبکههای اجتماعی نیاز به بررسی محیط یعنی نظارت، ارزیابی و نشر اطلاعات مربوط به عوامل داخلی و خارجی طی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان بویژه دانشجویان دارند (نوحهگر و حسینزاده، 1388: 172-151):
بدین ترتیب، شبکههای اجتماعی درقالب این مُدل، با غلبه بر نقاط ضعفِ درونی (IW) و اِشراف بر تهدیداتِ بیرونی (ET)، با استفاده از نقاط قوتِ درونی (IS) میکوشند از فرصتهای بیرونی (EO) بهرهبرداری کنند و در فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، فرصتهای لازم برای جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای را به حداکثر برسانند. بنابراین براساس تلاقی این متغیرهای چهارگانه در فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، میتوان به راهبردهای ششگانۀ جدول زیر در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای اشاره نمود: 1. راهبردهای رقابتی تهاجمی (SO)، 2. راهبردهای تدافعی (WT)، 3. راهبردهای محافظهکاری (SW)، 4. راهبردهای یکپارچهسازی (OT)، 5. راهبردهای بازنگری (WO)، 6. راهبردهای تنوع (ST)، (گلکار، 1385: 21-1). معمولاً شبکههای اجتماعی برای رسیدن به چنین موقعیتی از راهبردهای بازنگری (WO)، راهبردهای تنوع (ST) و راهبردهای تدافعی (WT) استفاده میکنند تا بدانجا برسند که با غلبه بر راهبردهای محافظهکاری (WT) بتوانند برمبنای راهبردهای رقابتی تهاجمی (SO) به کمک راهبردهای یکپارچهسازی (SO) در بستر بحرانهای سیاسی اجتماعی جهتِ متقاعدسازی جوانان نسبت به مصرفِ پیامهای رسانهای، استفاده نمایند (صائمیان و ارغنده، 1386: 22). بدین ترتیب، با توجه به تحلیل مسیرِ عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان)، طبق مُدل 2، راهبردهای زیر در بازنگرى اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهایِ جوانان پیشنهاد میگردد:
مُدل2: استراتژیهای اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان
ماتریس تحلیل فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای Media’s Political Socialization |
مُضر (Harmful) برای نیل به هدف استراتژیهای تدافعی (WT) (Defensive) تأکید شبکههای اجتماعی بر نقاط ضعف درونی و تهدیدهای بیرونی در رفع آسیبپذیری از فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، بابهرهجستنازفرصتهای بیرونی برایازبینبردن نقاطضعف درونی. |
مفید (Helpful) برای نیل به هدف استراتژیهای رقابتی تهاجمی (SO) (Competitive-Aggresive) تمرکز شبکههای اجتماعی بر نقاط قوت درونی و فرصتهای بیرونی در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، بابهرهجستنازنقاطقوت درونیدرصددبهرهبرداری ازفرصتهای بیرونی. |
|
استراتژیهای محافظه کاری (SW) (Consertive) پرهیز محافظه کارانه از نقاط ضعف درونیِ جامعهپذیرىسیاسیِ رسانهای برای حفظ نقاطقوت درونی در فرآینداقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، با کاهشدادن نقاطضعف درونیو ارتقاءدادن نقاطقوت درونی.
|
نقاط ضعف (Weakness) ویژگیهای درونی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای که برای شبکههای اجتماعی جهتِ دستیابی به هدفِ خود یعنی فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ رسانهای، مضرند. پیشبینیهای استراتژیک: * لیست جوانان مورد آزمایش قرار نگرفتۀ پیامهای رسانهای * وجود شکاف در محدودۀ بخشهای خاص پیامهای رسانهای * نگاه به مصرفکنندگانِ پیامهای رسانهای بعنوان بازیگران کوچک * وجود مُبلغینِ بدون تجربۀ بازاریابیِ مستقیم در پیامهای رسانهای * عدم توانایی عرضۀ پیامهای رسانهای به جوانان خارج از کشور * نیاز بیش از حدِ مصرفکنندگان در مصرفِ پیامهای رسانهای * وجود بودجۀ محدودِ مُبلغین در ارائۀ پیامهای رسانهای * فقدان رهبری و آزمونِ پیامهای رسانهایِ موجود * عدم رتبهدهی دقیقِ برنامهریزی ارائۀ پیامهای رسانهای * فقدان آموزشِ جوانان در نیاز به مصرفِ پیامهای رسانهای * فقدان آموزش خدماتِ پیامهای رسانهای به جوانان مورد نیاز * ضعفِ فرآیند اقناع رسانهای و سیستم مصرفِ پیامهای رسانهای * ضعفِ پوشش مدیریتِ کافی مُبلغین در ارائۀ پیامهای رسانهای |
نقاط قوت (Strength) ویژگیهای درونی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای که به شبکههای اجتماعی برای دستیابی به هدفِ خود یعنی فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِرسانهای، کمک می کنند. پیشبینیهای استراتژیک: *کنترل و جهتدهی در مصرفِ پیامهای رسانهای جوانان *کیفیت وقابلیت اطمینان در پیامهای رسانهای مناسب *عملکرد پیامهای رسانهایبرتردر مقابل شبکههای رقیب *زنده بودن و استمرارِ پیامهای رسانهایبهتر *ظرفیت و استعدادِ تولید پیامهایرسانهای جایگزین *استفاده ازمُبلغینِ دارای تجربهدر ارائۀ پیامهای رسانهای *برخورداری ازلیستِ مصرفکنندگانِ پیامهای رسانهای *قابلیتانتقال و انعکاسمستقیم پیامهای رسانهای *نوآوری در ارائۀ پیامهای رسانهایِدر حال ارسال * تواناییسایتهایموجوددر ارائۀ پیامهای رسانهای *ارسال پیامهای رسانهای بااعتبارنامههایمورد نیاز *مقابله کردن با فرآیندهای تکنولوژی اطلاعات *مدیریتِبا اعتماد به نفس و تعهدآمیزمُبلغین |
عوامل درونی یا داخلی ویژگیهای شبکههای اجتماعی Internal Factors
|
استراتژیهای یکپارچه سازی(OT) (Integration) تمرکز بر یکپارچگی جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای به کمکِ فرصتهای بیرونی جهتِ غلبه برتهدیداتِ بیرونی در اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، بااحترازاز تهدیداتِ بیرونی و استفادهاز فرصتهای بیرونی. |
نقاط تهدید (Threat) عوامل بیرونی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای که برای شبکههای اجتماعی جهتِ دستیابی به هدفِ خود یعنی فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ رسانهای، مضرند. پیشبینیهای استراتژیک: * توانایی تاثیر وضع قانون در ارائۀ پیامهای رسانهای * امکان تأثیر فرآیند اقناع رسانهای به نفع شبکههای رقیبِ بزرگتر * خطر توزیع پیامهای رسانهای بعنوان کسب و کار اصلی موجود * تقاضای بسیار فصلی مصرفکنندگان در مصرفِ پیامهای رسانهای * مسئلۀ حفظ مُبلغین در ارائۀ پیامهای رسانهای کلیدی مهم * انحراف از پیامهای رسانهای اصلی درقالب تبلیغاتِ منفی احتمالی * آسیب پذیری مُبلغین بواسطۀ حمله واکنش های رقبای اصلی
|
نقاط فرصت (Opportunity) عوامل بیرونی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای که به شبکههای اجتماعی برای دستیابی به هدفِ خود یعنی فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ رسانهای، کمک می کنند. پیشبینیهای استراتژیک: * توانایی توسعۀ پیامهای رسانهای جدید * تقویتِ پیامهای رسانهای ضعیف در شبکههای محلی رقیب * تقویتِ پیامهایرسانهای حاشیهای سودمند * واکنش جوانان به ایدههای جدید در پیامهای رسانهای * توانایی گسترش پیامهای رسانهای به خارج از کشور * تقویتِ برنامههای کاربردی مُبلغینِ جدید * توانایی غیرمترقبۀ شبکههای رقیب * هستۀ پشتیبانی اقتصادی در ارائۀ پیامهای رسانهای * توانایی پیگیریِ تعامل و عرضۀ پیامهای رسانهای بهتر
|
عوامل بیرونی یا خارجی ویژگی اقناع پیامهای رسانهای External Factors
|
استراتژیهای اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای
|
تمرکز بر تنوع فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای نسبت به نقاط قوت درونی و تهدیدهای بیرونی در فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای ، بابهرهجستن شبکههای اجتماعی از نقاطقوت درونیبرایاحترازازتهدیداتِ بیرونی. (Variation) استراتژیهای تنوع (ST) |
بهرهگیری از فرصتهای بیرونی جامعهپذیرىسیاسیِ رسانهای برای رفع نقاط ضعف درونی در فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، با کاهشدادن نقاطضعفدرونی و استفادهاز فرصتهای بیرونی توسط شبکههای اجتماعی. (Inspection) استراتژیهای بازنگری (WO) |
|
منابع