نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار، جمعیتشناسی، دانشگاه تهران و محقق موسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور، تهران، ایران (نویسنده مسئول) E-mail: Rassadeghi@ut.ac.ir
2 کارشناسیارشد، جمعیتشناسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Marriage's values and attitudes in Iran are significantly changing. Understanding and explaining of these changes requires taking into account the role of cultural forces in combination with or in opposition to structural forces. The article is to examine the effects of cultural factors on the attitude toward marriage and family. Data was collected using cross-sectional survey and multi-stage sampling among young people in Tehran city. The findings showed that about one-fifth of respondents have a modern orientation toward marriage and family formation. The findings also indicated that socio-cultural changes have led to changes in the values and norms of marriage and family formation. Multivariate analysis revealed that with increasing in individualism, gender egalitarian, secularism, and exposure to transnational media (satellite and Internet), the traditional attitude toward marriage decreased and, on the other hand, modern attitude to marriage increased. Thus, considering the changes in the cultural components of society, modern values and new forms of marriage and family formation are expected to increase in Iran.
کلیدواژهها [English]
بررسی تأثیر جهتگیریهای ارزشیـ فرهنگی بر نوع نگرش به ازدواج جوانان در شهر تهران
رسول صادقی[1]
مریم رضایی[2]
تاریخ دریافت مقاله: 22/2/1398
تاریخ پذیرش مقاله:9/4/1398
مقدمه
ازدواج و تشکیل خانواده بهعنوان یکی از مهمترین پدیدههای اجتماعی در همه جوامع از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار است. از این رو، نظام اجتماعی و اخلاق آرمانی در هر جامعهای با رویکردی محافظهکارانه همواره در صدد حفظ و پایداری نهاد ازدواج و خانواده بوده است. با این وجود، امروزه الگوهای ازدواج در بسیاری از جوامع، با شدّت و ضعف، تغییر یافته است (عباسیشوازی و صادقی 1384؛ محمدپور و همکاران 1388).
به دنبال تحولات بنیادین اقتصادی و اجتماعیای که در پی مدرنسازی جوامع پدید آمده است، دگرگونیهای فراوانی در ساختار خانواده و به تبع آن کارکردهایش در سراسر جهان ایجاد شد (نجفیاصل و قاضیطباطبایی،1391). در واقع، نهاد ازدواج تحتتأثیر تغییرات ساختاری[3] و فرهنگی[4] و به طور کلی متأثر از جایگاه جوامع در گذار از نظم سنتی به نظم مدرن دچار تغییرات چشمگیری شده است تا جایی که امروزه در ادبیات جامعهشناسی و جمعیتشناسی نظریهها و ایدههایی نظیر انقلاب جهانی خانواده، گذار خانواده[5]، گذار ازدواج[6]، و گذار دوم جمعیتشناختی[7] مطرح شده است.
جامعه ایرانی نیز از تحولات و تغییرات ازدواج و خانواده بی تأثیر نمانده و ابعاد مختلف آن در حال تغییر است. میزان تأثیرپذیری خانواده ایرانی از ویژگیهای جامعه مدرن، از جمله افزایش تحصیلات، اشتغال زنان در مشاغل جدید، افزایش فردگرایی، رشد و بسط عاملیت، عدم پایبندی به سنتها، افزایش فرصتها و بهرهگیری از تکنولوژیهای مدرن ارتباطی در شکلگیری تغییرات ازدواج و خانواده نقش عمدهای داشتهاند. سرعت تحولات و بعضاً غیرقابل کنترل بودن تغییرات، ایجاد گسستهایی در لایههای پنهان روابط و ساختارها، ایجاد قرابت با الگوهای غربی خانواده، حمایتهای دینی از جنبههای دینی ـ سنتی خانواده و مقاومت بخش سکولار جامعه در برابر این حضور از ابعاد تغییرات خانواده در ایران است(لولاآور، 1390). بر این اساس، امروزه، شاهد ظهور نشانههایی از الگوی جدید روابط زن و مرد در قالب همبالینی یا همخانگی[8] در ایران بهویژه در کلانشهر تهران هستیم (گلچین و صفری،1396). افزایش زندگیهای همخانگی در ایران در سالهای اخیر، محصول فرآیند تجدد ایرانی و گسترش جهانیشدن است؛ بدین معنا که بهدنبال پیدایش و گسترش برخی تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، زمینههای لازم برای بروز این شکل نوظهور خانواده در جامعه معاصر ایرانی بهویژه در میان جوانان فراهم آمده است (آزادارمکی و همکاران، 1391). بنابراین، ابعاد مختلف خانواده در ایران طی چند دهه اخیر، تحولات محسوسی را در دو بُعد عینی- ساختاری و ذهنی- معنایی تجربه کرده است. کاهش باروری و کوچک شدن ابعاد خانواده، گسترش خانواده هستهای، به تأخیر انداختن ازدواج و فرزندآوری، افزایش طلاق و جدایی، افزایش خانوارهای زنسرپرست، تغییر روابط جنسیتی و بیننسلی، ظهور اشکالی جدید از رابطه و پیوند میان دو جنس از ابعاد مهم تحولات خانواده در ایران محسوب میشود.
علیرغم اهمیت تغییرات ساختاری در تبیین تحولات ازدواج و خانواده، مطالعات مختلف در کشورهای آسیایی نشان دادهاند که مدرنیزاسیون و تغییرات ساختاری مرتبط با آن برای درک و تبیین فرایند تغییرات ازدواج کافی نیست (ساندرام، 2005) و در مقابل، نقش عوامل فرهنگی[9]، ارزشها و نگرشها روزبهروز برجستهتر شده است. ارزشها و نگرشها در شکلگیری کنشهای فردی و اجتماعی اهمیت فزایندهای دارند (عظیمیهاشمی و همکاران، ۱۳۹۴). از این رو، مطالعه و شناخت محیط فرهنگی کنشگران به عنوان بستر شکلگیری کنش و بررسی هنجارهای حاکم بر رفتار کنشگران، توضیح مناسبی از ساز وکار عوامل فرهنگی مؤثر بر ازدواج ارائه خواهد داد. بر این اساس، این مقاله به دنبال پاسخ به دو پرسش زیر است:
پیشینه پژوهش
مطالعه مالهوترا و همکارانش[13] (1992) در مورد مقایسه نسلی ادراکات و انتظارات ازدواج دختران و مادران در سریلانکا نشان داد که نگرش های دختران و مادرانشان درباره ازدواج نسبتاً مدرن میباشد. در تبیین این وضعیت، گسترش تحصیلات و استفاده از رسانه ها بسیار مهم بوده اند؛ بدین صورت که در بستر جامعه ای که فرصت های تحصیلی و رفاه اجتماعی برای زنان در دسترس باشد، مادران در توافق بیشتری با دخترانشان بر ابعاد فردی ازدواج تاکید دارند تا ابعاد خانوادگی آن. مالهوترا و تسوی[14] (1996) در مطالعه دیگری به بررسی تأثیر عوامل نوسازی و عوامل فرهنگی بر زمان ازدواج در سریلانکا پرداختند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که عوامل فرهنگی نقش تعیین کنندهای در زمان ازدواج زنان دارند. با این حال، نقش ایدهها و هنجارهای مدرن به طور قابل توجهی مهم و البته تا حدودی مبهم میباشند. در حقیقت، یافتههای این بررسی بیانگر ارتباط متقابل عوامل نوسازی و فرهنگی در تعیین زمان ازدواج است.
مانینگ[15] و همکاران (2014) به بررسی شکلهای نوظهور خانواده- نظیر خانواده تکوالدی و زندگیهای مشترک بدون ازدواج- از سال 1980 تا 2010 در ایالات متحده امریکا پرداختند و به روند پنج برابر شدن این اشکال جدید خانواده اشاره کردند. پرلی و برناردی[16] (2015) در تبیین افزایش زندگیهای مشترک بدون ازدواج (همباشی) بر هنجارهای اجتماعی و فرهنگ و تغییرات آنها تاکید دارند. اگرچه همباشی در تمام کشورهای اروپایی افزایش پیدا کرده، اما افزایش آن یکشکل نبوده و بعضی از کشورها، تجربه افزایش سریع و برخی دیگر روندی آرام در پدیده همباشی داشتهاند.
کشاورز و همکاران (2018) در یک مطالعه کیفی به بررسی نگرش به ازدواج جوانان ایرانی پرداختند. نتایج آن نشان داد مفهوم ازدواج از دیدگاه جوانان ایرانی یک عنصر اساسی است که میتواند به ایجاد حس تعلق، ثبات، رسیدن به آرامش در زندگی و در نهایت رسیدن به تعالی کمک کند. به طور کلی، نتایج این مطالعه بیانگر نگرش مثبت به ازدواج در بین جوانان مجرد است.
در ایران طی چند دهه اخیر، ابعاد مختلف ازدواج تحولاتی چشمگیری را تجربه کرده است. این تغییرات شامل افزایش سن ازدواج (محمودیان 1383؛ صادقی و همکاران 1386؛ مجدالدین 1386؛ کاظمیپور 1388؛ حسینی و گراوند 1392)، تغییر نگرش به روابط پیش از ازدواج (محبوبیمنش 1383؛ موحد و عباسیشوازی 1385)، تغییر نگرش به تجرد و ازدواج (عسکری ندوشن و همکاران 1388؛ نیکخواه و همکاران 1396)، تغییر ارزشهای ازدواج و خانواده (زنجانیزاده و جوادی 1384؛ کفاشی 1389؛ سیار و همکاران 1391؛ ابوالقاسمی و همکاران 1392؛ جاراللهی و صدیقی کسمایی 1392؛ زاهدی و خضرنژاد 1392؛ سرایی و اوجاقلو 1392؛ حاجیان مقدم 1393؛ رحمانی و همکاران 1395؛ مهدوی و همکاران 1395) و رواج اشکال جدید ازدواجی (محبوبیمنش 1383؛ جوادی و زنجانیزاده 1384؛ آزادارمکی و همکاران 1391؛ گلچین و صفری 1396؛ صادقی و رضایی 1397) میباشند.
آزاد ارمکی و همکاران(1391) در مطالعه همخانگی در تهران نشان دادند که همخانگی محصول فرایند تجدد ایرانی و گسترش جهانی شدن و ورود آن به ایران است؛ فرایندهایی که ابتدا با تغییر اوضاع اقتصادی یا ورود سرمایهداری و پیدایش ناامنی شغلی، تغییر فرهنگی یا لیبرالیسم اخلاقی که مشخصه آن الگوهای متعدد روابط جنسی پیش از ازدواج و ورود عناصر نوسازی مثل رسانههای جهانی (ماهواره و اینترنت)، افزایش ارتباطات شخصی و پنهانی با تلفن همراه، افزایش دانشگاهها و آموزش مدرن، شهرنشینی و فرصت گمنامی همراه است، به تدریج، تغییرات اجتماعی متفاوتی را در داخل کشور پدید میآورند. رسانههای ارتباطی، با سست کردن ارزشهای پیشین و درونیسازی ارزشهای نوین در بین مردم، آنها را آمادة انجام دادن رفتارهای جدید میکنند. نتیجة این تغییرات، افزایش سن ازدواج، افزایش طلاق، شکاف نسلی، تسهیل روابط دختر و پسر و همخانگی، کاهش کنترل خانواده و... است.
مطالعه نیکخواه و همکاران (1396) با عنوان «سنجش نگرش دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی مشهد نسبت به ازدواج و عوامل مؤثر بر آن» نشان داد که بیشتر پاسخگویان نگرش سنتی به ازدواج دارند. همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که بین متغیرهای پایگاه اقتصادی- اجتماعی، دینداری، هزینه فرصت و کلیشههای نقش جنسیتی با نوع نگرش به ازدواج، رابطه وجود دارد. بیشترین میزان اثرگذاری در نگرش سنتی به ازدواج مربوط به متغیر دینداری و برای نگرش مدرن به ازدواج، مربوط به متغیر هزینه فرصت است.
گلچین و صفری (1396) به بررسی الگوی همخانگی در تهران به عنوان یک رابطه کم دوام که ناشی از تضادهای ارزشهای مدرن و سنتی است، پرداختهاند. براساس نتایجی که از زوجهای همخانه به دست آوردند مقولههای تقلیل کارکرد و اهمیت خانواده، مهاجرت و زندگی در تهران با نظارت پایین به عنوان شرایط زمینهای برای شروع همخانگی شناخته شده است. دید منفی نسبت به ازدواج مرسوم، باورهای فمنیستی و اعتقاد نداشتن و پایبند نبودن به ارزشهای دینی جامعه از جمله دلایل شکلگیری این نوع رابطه است.
شکوری و همکاران (1397) در بررسی عوامل مؤثر بر عدم تمایل به ازدواج در بین کارکنان مجرد ادارات شهرستان همدان نشان دادند که متغیرهای تمکن مالی ناکافی علیرغم داشتن شغل و درآمد، دشوارسازی ازدواج و منوط کردن اقدام به ازدواج به شروطی که برآورده کردن آنها در شرایط امروز جامعه دشوار است، نگرانی زوجین از داشتن ازدواج ناموفق، اعتقاد به وجود هزینه- فرصت بالای ازدواج، لذت از مجردی، معاشرت با جنس مخالف، داشتن انتظارات آرمانگرایانه از ازدواج و نوع نگرش به ازدواج از عوامل معنادارِ مرتبط با تجرد کارکنان میباشند.
به طور خلاصه، در بررسی نقش نیروها و عوامل فرهنگی تأثیرگذار بر تغییرات ازدواج و خانواده، مطالعات انجام شده در جامعه ایران بر عوامل مختلفی نظیر تغییر اولویتهای ارزشی (محبوبیمنش 1383؛ موحد و عباسیشوازی 1385؛ آزادارمکی و همکاران 1391؛ حسینی و گراوند 1392؛ آقاسی و فلاحمینباشی 1394)، عرفیشدن (موحد و عباسیشوازی 1385؛ برات دستجردی و عرفان 1391؛ حسینی و گراوند 1392؛ فراهانی خلجآبادی و همکاران 1392؛ احمدزاده کرمانی و قاسمی 1392؛ ساعی و همکاران 1394؛ آقاسی و فلاحمینباشی 1394؛ حقیقتیان و دارابی1394؛ مهدوی و همکاران 1395؛ رحمانی و همکاران 1395؛ نیکخواه و همکاران 1396)، ارتباطات فرامنطقهای و الگوبرداریهای غیربومی (محمدپور و همکاران 1388)، استفاده از ماهواره (جوادی و زنجانیاعزازی 1384؛ آزادارمکی و همکاران 1391؛ رحمانی و همکاران 1395؛ ساعی و همکاران 1394)، استفاده از اینترنت (جوادی و زنجانیاعزازی 1384؛ زنجانی زاده و جوادی 1384؛ کفاشی 1389؛ آزادارمکی و همکاران 1391؛ برات دستجردی و عرفان 1391؛ ابوالقاسمی و همکاران 1392؛ احمدزاده کرمانی و قاسمی 1392؛ مهدوی و همکاران 1395)، لیبرالیسم اخلاقی و شکلگیری گرایشهای روشنفکرانه (آزادارمکی و همکاران 1391)، فردگرایی (محبوبیمنش 1383؛ جمشیدیها و همکاران 1392؛ حسینی و گراوند 1392؛ سرایی و اوجاقلو 1392؛ احمدزاده کرمانی و قاسمی1392؛ ربانی و محمدزاده یزد 1392؛ مهدوی و همکاران 1395)، برابرگرایی جنسیتی (قاسمیاردهایی 1386؛ حسینی و گراوند 1392؛ فراهانی خلجآبادی و همکاران 1392؛ آقاسی و فلاحمینباشی 1394؛ مهدوی و همکاران 1395؛ نیکخواه و همکاران 1396) تاکید کردهاند.
چارچوب نظری پژوهش
نهاد ازدواج تحتتأثیر تغییرات ساختاری[17] و فرهنگی[18] و به طور کلی متأثر از جایگاه جوامع در گذار از نظم سنتی به نظم مدرن دچار تحولات چشمگیری شده است. در زمینه گذار و تغییرات ازدواج، مورگان[19](1982) تغییر ماهیت ازدواج را در قالب تغییر از مدل نهادی[20]به مدل رابطهای/ معاشرتی[21] مطرح کرده است. استون[22] (1979) نیز در این زمینه معتقد است که افزایش آغازین ازدواجهای رابطهای/ معاشرتی در انگلستان به قرن هیجدهم و در میان طبقات اجتماعی بالا و متوسط جامعه بر میگردد.
در نظریههای با رویکرد ساختاری بر نقش پایگاه و طبقه اجتماعی در تحولات ازدواج و خانواده تاکید شده است. این رویکرد، تغییرات ازدواج را بهعنوان «سازگاری سیستماتیک با تغییرات شرایط نظام اجتماعی پیرامونی» یا بعبارتی انطباق با شرایط اقتصادی اجتماعی تغییریافته در نظر میگیرد(عباسیشوازی و صادقی، 1384). علاوه بر نظریههای با رویکرد ساختاری، نظریههای با رویکرد ارزشیـ فرهنگی بر تغییرات فرهنگی و ارزشی جامعه و ماهیت نو و ابداعی بودن ایدهها و نگرشها تأکید دارند. در این میان، نظریه گذار دوم جمعیتی[23] به تبیین تغییرات عمده در ازدواج و تشکیل خانواده در بستر تغییرات ایدهای و فرهنگی پرداخته است. مطابق این نظریه، جوامع معاصر شاهد روند فزاینده اشکال نوپدید ازدواج هستند. این نظریه تغییرات ازدواج و خانواده را در چارچوب تغییر ارزشها و ایدئولوژیها برای توسعه فردی و یا خودتحققبخشی و اهمیت آزادیهای اجتماعی و فردی تبیین میکند (وندکا، ۱۹۹۷؛ لستهاق 2014). بر اساس این نظریه، آنچه موجب ظهور و گسترش انواع جدید خانواده در جوامع غربی شده است، نیروهای اجتماعی و فرهنگی نظیر عرفی شدن، عدالتخواهی، اصول اخلاقی جدید، تمرکز بر ارزشهای فردی و روابط زناشویی جدید میباشند (لستهاق و سوروکین، 2002).
نظریه تغییرات فرهنگی- ارزشی اینگلهارت[24]، یکی دیگر از نظریاتی است که در تبیین تغییرات ازدواج و خانواده قابل استفاده است. طبق این نظریه، وقتی جامعهای صنعتی میشود، از تحولات ارزشی و فرهنگی نظیر تحولات خانواده،کاهش زاد و ولد، تضعیف ارزشهای مذهبی و ارزشهای سنتی در امان نمیماند. وی اثر توسعه اجتماعی – اقتصادی بر تغییرات فرهنگی را روندی دو مرحلهای میداند: صنعتی شدن، نخست فرایند تغییر فرهنگی را رشد می دهد و سکولاریسم را به همراه میآورد. ظهور جامعه فراصنعتی فرایند عمده دوم تغییر فرهنگی را شکل می دهدکه با روند افزایش استقلال فردی و ارزشهای ابراز وجود، همراه است (اینگلهارت1382؛ حقیقتیان ودارابی1394). علاوه بر این، نظریه مذکور بر جابجایی اولویتهای مادی به سمت اولویتهای فرامادی تاکید دارد. مادیگرایان به دلیل عدم امنیت اقتصادی در دوران بلوغ، دارای ترجیحات مادیگرایانه هستند. فرامادیون کسانی هستند که پیش از دوران بلوغشان، امنیت اقتصادی داشته و دارای نیازهایی نظیر خودشکوفایی هستند. جوانان به مراتب بیشتر از بزرگترها بر خواستههای فرامادی تاکید میورزند. همچنین، فرامادیون بیشتر از مادیگرایان از هنجارهای جدید حمایت میکنند (اینگلهارت و همکاران 2004؛ اینگلهارت 1373).
نظریه اشاعه نیز یکی دیگر از نظریههایی است که به تبیین تغییرات ازدواج و خانواده از منظر تحولات فرهنگی میپردازد. اشاعه، فرایندی است که از طریق آن ایدهها و ارزشهای جدید در میان مناطق، گروههای اجتماعی، یا افراد، مستقل از شرایط اقتصادی و اجتماعیشان گسترش مییابد. کانالهای اشاعه و تعامل اجتماعی که تاثیرگذار بر نگرشها و رفتارهای مرتبط با خانواده شامل «یادگیری اجتماعی[25]، فشار اجتماعی[26]، تعهد و التزام ذهنی[27] و سرایت[28]» میباشند (برناردی، 2003). نظریه اشاعه معمولاً تأکید بر ماهیت نو و ابداعی بودن ایدهها، نگرشها و رفتارهایی دارد که گسترش پیدا میکنند. از این رو، در بیان این نظریه اغلب از واژههای «ایدهسازانه»[29] (لوکاس و میر، 1381) و «اشاعه نوآوری» استفاده میشود. در چارچوب این نظریه بر «نوآوری رفتاری»[30]، «تغییر ایدهها» و «دینامیک اجتماعی»[31] اشاعه ایدهها و رفتار تأکید میشود (کاسترلین، 2001). چارچوب دینامیک اجتماعی بیشتر بر نقش تعامل و ارتباطات متقابل اجتماعی[32] افراد (بونگارت و واتکینز 1996؛ کوهلر 2000)، تقلید اجتماعی[33] از رفتار نخبگان جامعه و دیگران مهم (کللند و ویلسون، 1987)، شبکههای اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی (رید و همکاران 1999؛ کاسترلین 2001) تأکید دارد. کاسترلین (2001) از دینامیک اجتماعی با عنوان «اثرات اجتماعی»[34] نام میبرد. مونتگومری[35] و کاسترلین (1996) به سه مکانیزم اصلی اثرات اجتماعی با عناوین «یادگیری اجتماعی»، «نفوذ اجتماعی»[36] و «هنجارهای اجتماعی»[37] اشاره کردهاند. به طور خلاصه، بر اساس این نظریه، رسانهها با تغییر در نظام معنایی[38] نحوه نگرش افراد به ازدواج را تغییر میدهند.
علاوه بر نظریه اشاعه، در نظریه الگوبرداری تاکید شده است که رسانهها مردم را طبق الگوهای مختلف رفتاری به عمل وا میدارند. این تصاویر میتوانند به عنوان الگوی رفتار عمل کنند و قابل تقلید باشند و مردمی که بیننده کنش تصویر شده هستند، ممکن است از آن به عنوان بخشی از مجموعه رفتاری خود استفاده کنند (رحمانی و همکاران، 1395). رسانهها، درک فرد از روابطش را تغییر میدهند. دادهها و افکاری که رسانهها در جامعه منتشر میکنند، فقط بازتابی از جهان اجتماعی نیست، بلکه یکی از عاملها و نیروهای موثر در شکل جهان اجتماعی است. این تعامل و تبادل بیش تر افراد، موجب همگرایی فرهنگی و روی هم رفته، بازاندیشی ارزشی میگردد. بازاندیشی همه جنبههای زندگی افراد را در بر میگیرد. یکی از این جنبهها، ارزشهای ازدواج است. حضور ما در عرصه جهانی و تعامل با سایر فرهنگها و افزایش آگاهی از جهانی شدن، موجب تردید در ارزشهای محلی ازدواج و قداست آن میشود (خواجه نوری و حسینی، 1395).
بر اساس نظریههای مذکور، مدل نظری تحقیق به صورت شکل 1 طراحی شده است. بر اساس نظریههای اشاعه و الگوبرداری، میزان استفاده از ماهواره و اینترنت در مدل آمده است. همچنین، در رویکرد ساختاری نیز بر طبقه و موقعیت اقتصادی و اجتماعی تاکید شده است. بخش میانی مدل نیز برگرفته از نظریه گذار دوم جمعیتی است. طبق این نظریه تغییر نگرشهای سنتی ازدواج به مدرن در چارچوب تغییرات ارزشی و فرهنگی نظیر فردگرایی، فمنیسیم و برابرگرایی جنسیتی و عرفی شدن رخ می دهد.
جهتگیریهای ارزشی و فرهنگی |
رسانههای فرامرزی |
پایگاه اقتصادی- اجتماعی |
نگرش سنتی/مدرن به ازدواج
|
شکل 1: مدل نظری- تحلیلی پژوهش
با توجه به چارچوب و مدل نظری تحقیق، فرضیههای تحقیق این است که در طبقه بالای اجتماعی و با افزایش گرایش به رسانههای فرامرزی و همچنین گسترش ارزشهای مدرن فرهنگی نظیر برابرگرایی جنسیتی، فردگرایی و عرفیشدن، نگرشهای ازدواج از سنتی به مدرن تغییر مییابد.
روش شناسی پژوهش
دادههای مورد استفاده در این مقاله از مطالعه مقطعی ـ پیمایشی در میان جوانان15 -30 سال شهر تهران در سال 1393 گردآوری شد. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته بوده که توسط پرسشگران در درب منازل به شیوه مصاحبه تکمیل گردیده است.
حجم نمونه 720 نفر از جوانان ازدواج کرده در مناطق مختلف شهر تهران به شیوه نمونهگیری چندمرحلهای انتخاب شدند؛ بدین ترتیب که ابتدا با استفاده از شیوه نمونهگیری خوشهای، 8 منطقه شهری تهران شامل مناطق 1، 2، 5، 6، 9، 13، 15 و 19 که در خوشههای مختلف توسعهای قرار دارند (مناطق 1 و 2 در سطح توسعهای بالا، مناطق 5 و 6 در سطح توسعهای متوسط به بالا، مناطق 9 و 13 در سطح توسعهای متوسط به پایین و مناطق 15 و 19 در سطح توسعهای پایین) انتخاب شدند. در سطوح مختلف توسعهای، تعداد نمونه برابر و حدود 180 نمونه تعیین شد. در درون هر منطقه، دو محله و در درون هر محله سه بلوک بهصورت تصادفی انتخاب شدند و 10 پرسشگر آموزشدیده مقابل در منازل با نمونه واجد شرایط مصاحبه کردند و پرسشنامهها تکمیل شد.
متغیر وابسته مطالعه، نگرش به ازدواج میباشد که علاوه بر نمره مقیاس، آن در سه مقوله سنتی، بینابین و مدرن دستهبندی و ارائه شده است. متغیرهای مستقل تحقیق شامل میزان استفاده از رسانههای فرامرزی (ماهواره و اینترنت)، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، فردگرایی، برابرگرایی جنسیتی و سکولاریسم (عرفی شدن) میباشند.
پایگاه اقتصادی - اجتماعی نیز در چهار بُعد اقتصادی، منزلتی، معرفتی و هویتی مورد سنجش قرار گرفته است. میزان استفاده از رسانههای فرامرزی شامل اینترنت و ماهواره در قالب دو گویه و طیف لیکرت اندازهگیری شده است. فردگرایی بدین معنی است که افراد به جای اولویت دادن به خواستهها و علایق جمعی، سنتی و خانوادگی، به ارزشها و خواستههای فردی خود اولویت دهند. فردگرایی در قالب 8 گویه به شکل طیف لیکرت با مقدار آلفای کرونباخ ۸۱/۰ سنجش شده است. نمره این مقیاس در دامنه بین حداقل ۸ و حداکثر ۴۰ نوسان دارد و نمره بالاتر بیانگر فردگرایی بیشتر است. برابرگرایی جنسیتی براساس نگرش نسبت به نظام نقشها و تقسیم کار جنسیتی توسط یک مقیاس ۹ گویهای در قالب طیف لیکرت با مقدار آلفای کرونباخ ۸۰/۰ سنجیده شده است. در نظام نقشها و تقسیم کار جنسیتی سنتی تفوق و تسلط ویژه مردان است و نقشهای خانگی به زنان و نقشهای خارج از خانه و نیز نقشهای کنترل و مدیریت در خانه و جامعه به مردان اختصاص دارد (سراجزاده و جواهری، ۱۳۸۵: ۱۸). نمره شاخص در دامنه بین حداقل ۹ و حداکثر ۴۵ نوسان دارد و نمره بالاتر به منزله نگرشهای لیبرال/مدرنتر نسبت به نقشهای جنسیتی است. عرفیشدن براساس پنج گویه در قالب طیف لیکرت که حداقل آن ۵ و حداکثر ۲۵ بوده است مورداندازهگیری قرارگرفت. نمره بالاتر به منزله عرفی شدن بیشتر و نمره پایینتر به منزله دینداری بیشتر است. مقدار آلفایکرونباخ این شاخص برابر با ۸۳/۰ بدست آمد.
نگرش به ازدواج، به عنوان متغیر وابسته تحقیق، بر اساس 9 گویه سنجش شده است. این نُه گویه نگرش افراد نسبت به اشکال نوپدید ازدواج (نظیر تأخیر در ازدواج، مجرد ماندن، روابط دختر و پسر، همباشی) را در قالب طیف لیکرت اندازهگیری میکند. مقدار آلفای کرونباخ شاخص نگرش به ازدواج 73/0 بهدست آمد.
برای تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس، آزمون رگرسیون چندمتغیری و تکنیک تحلیل مسیر استفاده شده است.
یافته های پژوهش
ویژگیهای جمعیتی نمونه
حدود 44 درصد نمونه را مردان و 56 درصد را زنان تشکیل داده است. بیشتر پاسخگویان (75 درصد) در گروه سنی 25-30 سال قرار دارند. از نظر تحصیلات حدود 45 درصد پاسخگویان تحصیلات دانشگاهی داشتهاند، 37 درصد تحصیلات دیپلم، 14 درصد راهنمایی و متوسطه، 3 درصد ابتدایی و تنها 3/1 درصد پاسخگویان بیسواد بودهاند.
بهلحاظ وضعیت شغلی 40 درصد پاسخگویان دارای مشاغل تمام وقت بودهاند و 14 درصد نیز مشاغل پارهوقت داشتهاند. مقایسه وضعیت شغلی مردان و زنان نشان داد که 74 درصد مردان شغل تمام وقت دارند، درحالی که این نسبت برای زنان مورد بررسی تنها 14درصد بوده است و حدود 15 درصد زنان نیز در کارها و مشاغل پارهوقت بودهاند. همچنین محل تولد 68 درصد نمونه تهران و 32 درصد غیر از شهر تهران بوده است.
جدول 1: ویژگیهای جمعیتی نمونه به تفکیک جنس
|
هردو جنس |
مرد |
زنان |
||||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
||
سن |
20-15 سال |
25 |
5/3 |
2 |
6/0 |
23 |
7/5 |
25-20 سال |
158 |
9/21 |
23 |
3/7 |
135 |
3/33 |
|
30-25 سال |
537 |
6/74 |
290 |
1/92 |
247 |
0/61 |
|
میانگین سنی (سال) |
9/26 |
0/28 |
1/26 |
||||
محل تولد |
شهر تهران |
488 |
8/67 |
226 |
7/71 |
262 |
7/64 |
سایر شهرها |
207 |
8/28 |
79 |
1/25 |
128 |
6/31 |
|
روستا |
25 |
5/3 |
10 |
2/3 |
15 |
7/3 |
|
سطح تحصیلات |
بیسواد |
9 |
3/1 |
5 |
6/1 |
4 |
0/1 |
ابتدایی |
22 |
1/3 |
5 |
6/1 |
17 |
2/4 |
|
راهنمایی/ متوسطه |
98 |
6/13 |
48 |
2/15 |
50 |
3/12 |
|
دیپلم/پیشدانشگاهی |
270 |
5/37 |
101 |
1/32 |
169 |
7/41 |
|
فوقدیپلم/ لیسانس |
282 |
2/39 |
131 |
6/41 |
151 |
3/37 |
|
فوقلیسانس/ دکترا |
39 |
4/5 |
25 |
9/7 |
14 |
5/3 |
|
وضعیت شغلی |
شاغل تماموقت |
290 |
3/40 |
233 |
0/74 |
57 |
1/14 |
شاغل پارهوقت |
103 |
3/14 |
44 |
0/14 |
59 |
6/14 |
|
خانهدار |
272 |
8/37 |
13 |
1/3 |
259 |
0/64 |
|
دانشجو |
29 |
0/4 |
8 |
5/3 |
21 |
2/5 |
|
بیکار |
22 |
1/3 |
14 |
4/4 |
8 |
0/2 |
|
سایر |
4 |
6/0 |
3 |
0/1 |
1 |
2/0 |
پایگاه اقتصادیـ اجتماعی
پایگاه اقتصادیـ اجتماعی خانوار در چهار بُعد اقتصادی، منزلتی، معرفتی و هویتی مورد سنجش قرار گرفت. برای سنجش «بُعد اقتصادی پایگاه»، از متغیرهایی نظیر متوسط هزینه ماهانه خانوار، مالکیت مسکن، وضعیت مالی و اقتصادی خانوار استفاده شد. برای سنجش «بُعد منزلتی پایگاه»، از دو شاخص موقعیت اجتماعی و توسعهای محل سکونت و همچنین منزلت شغلی سرپرست خانوار استفاده شده است. «بُعد معرفتی پایگاه»، بر اساس سطح تحصیلات فرد و در نهایت، «بُعد هویتی پایگاه» بر اساس هویت طبقاتی خوداظهاری افراد و تعیین جایگاه طبقاتی خانواده سنجش شده است. بر اساس نمره شاخص پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی، افراد مورد بررسی در چهار گروه طبقهبندی شدند. بر اساس نتایج جدول 2، حدود 16 درصد افراد مورد بررسی در طبقه پایین، 30 درصد در طبقه متوسط به پایین، 35 درصد در طبقه متوسط به بالا و در نهایت 19 درصد در طبقه بالا قرار گرفتند.
جدول 2: پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی خانوار پاسخگویان به تفکیک جنس
پایگاه اقتصادی و اجتماعی |
هردوجنس |
مرد |
زن |
|||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
|
پایین |
114 |
8/15 |
44 |
0/14 |
70 |
3/17 |
متوسط به پایین |
214 |
7/29 |
91 |
9/28 |
123 |
4/30 |
متوسط به بالا |
252 |
0/35 |
124 |
4/39 |
128 |
6/31 |
بالا |
140 |
4/19 |
56 |
8/17 |
84 |
7/20 |
تعداد نمونه |
720 |
0/100 |
315 |
0/100 |
405 |
0/100 |
استفاده از رسانههای فرامرزی
در جدول 3 میزان استفاده جوانان مورد بررسی از رسانههای فرامرزی ارائه شده است. بر این اساس، حدود 45 درصد پاسخگویان در طول شبانه روز از اینترنت استفاده نمیکنند، 26 درصد کمتر از یک ساعت، 16 درصد دو الی سه ساعت، و 13 درصد چهار ساعت و بیشتر از اینترنت استفاده میکردند. در استفاده از ماهواره حدود 30 درصد پاسخگویان اظهار نمودهاند که از ماهواره اصلاً استفاده نمیکنند، در مقابل 7 درصد روزی یک ساعت، 23 درصد دو الی سه ساعت و حدود 40 درصد چهار ساعت و بیشتر در طول شبانه روز از ماهواره استفاده میکردند.
جدول 3: میزان استفاده از رسانههای فرامرزی در نمونه مورد بررسی
میزان استفاده در طول شبانهروز |
اصلاً |
کمتر از یک ساعت |
دو، سه ساعت |
چهار ساعت و بیشتر |
تعداد نمونه |
|
اینترنت |
هردو جنس |
1/45 |
9/25 |
0/16 |
1/13 |
719 |
مرد |
8/44 |
8/24 |
5/16 |
0/14 |
315 |
|
زن |
3/45 |
7/26 |
6/15 |
4/12 |
404 |
|
ماهواره |
هردو جنس |
9/29 |
75/7 |
1/23 |
6/39 |
720 |
مرد |
5/29 |
9/7 |
3/26 |
2/36 |
315 |
|
زن |
1/30 |
2/7 |
5/20 |
2/42 |
405 |
جهتگیریهای ارزشی ـ فرهنگی
جهتگیریهای ارزشی ـ فرهنگی افراد مورد بررسی در سه بُعد فردگرایی، عرفی شدن و برابرگرایی جنسیتی مورد بررسی قرار گرفت. همان گونه که در جدول 4 مشاهده میشود، نیمی از جمعیت نمونه (۵۱ درصد) فردگرایی پایینی دارند و درصد افرادی که دارای فردگرایی بالا هستند 17 درصد میباشد.
جدول 4: میزان شیوع جهتگیریهای ارزشی ـ فرهنگی پاسخگویان به تفکیک جنس
جهتگیریهای ارزشی ـ فرهنگی |
هردو جنس |
مرد |
زن |
||||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
||
فردگرایی |
کم |
367 |
0/51 |
155 |
2/49 |
212 |
3/52 |
متوسط |
230 |
9/31 |
101 |
1/32 |
129 |
9/31 |
|
زیاد |
123 |
1/17 |
59 |
7/18 |
64 |
8/15 |
|
برابرگرایی جنسیتی |
کم |
172 |
9/23 |
121 |
4/38 |
51 |
6/12 |
متوسط |
380 |
8/52 |
161 |
1/51 |
219 |
1/54 |
|
زیاد |
168 |
3/23 |
33 |
5/10 |
135 |
3/33 |
|
سکولاریسم (عرفیشدن) |
کم |
172 |
9/23 |
64 |
3/20 |
108 |
7/26 |
متوسط |
439 |
61 |
202 |
1/64 |
237 |
5/58 |
|
زیاد |
109 |
1/15 |
49 |
6/15 |
60 |
8/14 |
|
|
کل نمونه |
720 |
0/100 |
315 |
0/100 |
405 |
0/100 |
از لحاظ نگرشهای جنسیتی اکثریت جمعیت نمونه (۵۳ درصد) در طبقه متوسط قراردارند. تعداد افرادی که دارای نگرشهای سنتی و برابریطلب هستند تقریبا برابر است (۲۳ درصد). زمانی که به این متغیر به تفکیک جنس نگاه میکنیم، نسبت بیشتری از مردان ـ در مقایسه با زنان ـ دارای نگرشهای سنتی هستند (۴/۳۸ درصد برای مردان و ۶/۱۲ درصد برای زنان). در مورد نگرشهای جنسیتی برابریطلب، زنان نسبت به مردان بیشتر در این گروه قرار میگیرند (۳/۳۳ درصد برای زنان در مقابل ۵/۱۰ درصد برای مردان). در نهایت، از بین کل پاسخگویان۶۱ درصد دارای نگرشهای میانهرو مذهبی هستند. ۲۴ درصد از افراد نیز دارای نگرشهای مذهبیتر هستند و ۱۵ درصد نگرش سکولار دارند.
نگرشهای سنتی ـ مدرن ازدواج
گذار و تغییر ارزشها، هنجارها و رفتارهای سنتی ازدواج به سمت مدرن شدن، محور و شالوده نظریههای تغییر خانواده نظیر نظریه مدرنیزاسیون (گود، 1963) نظریه گذار دوم جمعیتی (ون دکا 1987 و 2001؛ لستهاق 1995؛ لستهاق و مورس 2000) و نظریه ایدهآلیسم توسعهای[39] (تورنتون 5002) است. ازدواج مدرن، یک مفهوم جامعهشناختیـ جمعیتشناختی است که بر اساس یکسری ویژگیها نظیر ازدواج در سنین بالاتر، استقلال جوانان در انتخاب همسر، الگوهای مدرن ازدواج و تشکیل خانواده، و غیره مشخص میشود. در مقابل، ازدواج سنتی با ویژگیهایی نظیر ازدواج در سنین پایین، ازدواج تنظیمشده، الگوهای سنتی ازدواج و تشکیل خانواده، و غیره متمایز میگردد.
پس از محاسبه نمرۀ شاخص بدست آمده از 9 گویه، افراد مورد بررسی در سه مقوله سنتی[40]، بینابینی[41] و مدرن[42] طبقهبندی شدند (شکل 2). بر این اساس، 21 درصد جوانان مورد بررسی دارای نگرش مدرن نسبت به ازدواج بوده، 44 درصد نگرش سنتی نسبت به ازدواج داشته و در نهایت 35 درصد نگرش بینابینی داشتهاند. مقایسه مردان و زنان حکایت از نگرش نسبتاً مدرنتر برای مردان دارد.
شکل 2: توزیع درصدی نوع نگرش جوانان مورد بررسی به ازدواج به تفکیک جنس
نتایج تحلیل دومتغیره
بررسی رابطه جهتگیریهای ارزشی- فرهنگی با نوع نگرش به ازدواج نشان در جدول 5 نشان داد که فردگرایی، برابرگرایی جنسیتی و عرفی شدن رابطه مثبت و معنیداری با نگرشهای مدرن ازدواجی دارند. در واقع، هرچه فردگرایی، برابر گرایی جنسیتی و گرایش به عرفی شدن دین افزایش یابد، نگرش مدرن به ازدواج افزایش مییابد.
علاوه بر این، همان طور که در جدول 5 مشخص است هر چه میزان استفاده از رسانههای فرامرزی (ماهواره و اینترنت) بیشتر میشود، نگرشهای مدرن ازدواج افزایش مییابد. همچنین، با بهبود وضعیت و سطوح پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد، نگرش مدرن ازدواج افزایش مییابد.
جدول 5: رابطه جهتگیریهای ارزشی- فرهنگی و سایر متغیرها با مقیاس نگرش مدرن به ازدواج
|
هردوجنس |
مرد |
زن |
|||
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
|
نمره شاخص فردگرایی |
158/0 |
001/0 |
164/0 |
004/0 |
151/0 |
002/0 |
نمره شاخص برابرگرایی جنسیتی |
116/0 |
001/0 |
179/0 |
001/0 |
118/0 |
017/0 |
نمره شاخص عرفی شدن |
357/0 |
001/0 |
380/0 |
001/0 |
335/0 |
001/0 |
میزان استفاده از اینترنت |
183/0 |
001/0 |
119/0 |
035/0 |
238/0 |
001/0 |
میزان استفاده از ماهواره |
330/0 |
001/0 |
316/0 |
001/0 |
355/0 |
001/0 |
نمره شاخص پایگاه اقتصادی-اجتماعی |
187/0 |
001/0 |
132/0 |
019/0 |
231/0 |
001/0 |
همان طور که در مجموعه شکلهای 3 مشخص است، هرچه میزان فردگرایی، برابرگرایی جنسیتی و عرفیشدن افزایش مییابد، نگرش مدرن به ازدواج افزایش مییابد. در این میان شدّت رابطه عرفیشدن با نگرش به ازدواج از دو متغیر دیگر قویتر است. بعلاوه، نتایج بیانگر آن است افرادی که بیشتر در معرض رسانههای فرامرزی (ماهواره و اینترنت) قرار دارند، نگرشهای مدرنتری به ازدواج دارند. در خصوص تأثیر پایگاه اقتصادی- اجتماعی، افراد طبقه بالا نگرش مدرنتری به ازدواج دارند.
فردگرایی |
برابرگرایی جنسیتی |
عرفی شدن |
میزان استفاده از اینترنت |
میزان استفاده از ماهواره |
پایگاه اقتصادی- اجتماعی |
شکل 3: رابطه متغیرهای مورد بررسی با نگرش مدرن به ازدواج
نتایج تحلیل چندمتغیره
به منظور بررسی تأثیر خالص و مستقل جهتگیریهای ارزشی و فرهنگی بر نگرش به ازدواج از آزمون رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر استفاده شد. جدول 6 ضرایب رگرسیونی تأثیر متغیرهای مستقل بر نگرش به ازدواج (متغیر وابسته) را نشان می دهد. بر این اساس، فردگرایی و عرفی شدن تأثیری مثبت و معنادار بر نگرش به ازدواج دارند، اما تأثیر متغیر برابرگرایی جنسیتی بر نگرش به ازدواج در میان زنان مورد بررسی معنیدار نبوده- برای مردان مثبت و معنیدار بوده- است. از این رو، با تغییر ابعاد و مولفههای فرهنگی جامعه، انتظار میرود نگرشهای مدرن ازدواج شایع و متداول گردد.
جدول 6: نتایج رگرسیون چندمتغیری عوامل موثر بر نگرش به ازدواج به تفکیک جنس
|
هردوجنس |
مرد |
زن |
|||
Beta |
Sig |
Beta |
Sig |
Beta |
Sig |
|
شاخص فردگرایی |
134/0 |
001/0 |
104/0 |
043/0 |
148/0 |
001/0 |
شاخص برابرگرایی جنسیتی |
049/0 |
148/0 |
096/0 |
046/0 |
039/0 |
385/0 |
شاخص عرفی شدن |
275/0 |
001/0 |
296/0 |
001/0 |
243/0 |
001/0 |
میزان استفاده از اینترنت |
097/0 |
006/0 |
061/0 |
277/0 |
132/0 |
005/0 |
میزان استفاده از ماهواره |
179/0 |
001/0 |
201/0 |
001/0 |
163/0 |
001/0 |
شاخص پایگاه اقتصادی-اجتماعی |
143/0 |
001/0 |
109/0 |
050/0 |
176/0 |
001/0 |
سن |
028/0 |
404/0 |
030/0 |
555/0 |
019/0 |
681/0 |
F(sig) |
(001/0) 09/30 |
(001/0) 27/14 |
(001/0) 35/21 |
|||
R |
501/0 |
496/0 |
523/0 |
|||
ضریب تعیین (R2) |
1/25 % |
6/24% |
4/27% |
نکته: نمره بیشتر در مقیاس نگرش به ازدواج بیانگر نگرشهای مدرن است.
میزان استفاده از اینترنت برای زنان و میزان استفاده از ماهواره برای مردان و زنان رابطه مثبت و معناداری با نگرش(مدرن) به ازدواج دارند. در واقع، در معرض رسانههای فرامرزی قرار گرفتن موجب تغییر در نگرشها و ارزشهای سنتی ازدواج میشود. علاوه بر اینها، با افزایش سطوح نمره شاخص پایگاه اقتصادی- اجتماعی، نگرش مدرن به ازدواج افزایش مییابد.
مقایسه ضرایب رگرسیونی استاندارد (Beta) نشان می دهد از میان عوامل مورد بررسی، بیشترین تأثیر بر نگرش مدرن به ازدواج مربوط به متغیر عرفی شدن است. در مجموع، متغیرهای مورد بررسی 25 درصد واریانس متغیر وابسته را تبیین کردهاند و واریانس باقیمانده توسط سایر متغیرها و عوامل (عمدتاً ساختاری نظیر مدرنیزاسیون، تحصیلات، شهرنشینی و...) که در این مطالعه مدنظر نبوده است، تبیین میشود.
شکل 4: مدل تحلیل مسیر از مکانیزم اثرگذاری متغیرهای مختلف بر نگرش به ازدواج
مکانیزم اثرگذاری متغیرهای مورد بررسی بر نگرش به ازدواج در شکل 4 ارائه و نمایش داده شده است. از این رو، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، میزان استفاده از اینترنت و ماهواره، نه تنها نگرش به ازدواج، بلکه مولفههای فرهنگی دیگر نظیر فردگرایی، عرفیشدن و برابرگرایی جنسیتی را نیز تحتتأثیر قرار میدهند. بر این اساس، بیشترین تأثیر مستقیم متغیرها بر نگرش به ازدواج، به ترتیب، مربوط به متغیرهای عرفی شدن و میزان استفاده از ماهواره است. پایگاه اقتصادی و اجتماعی نیز بیشترین تأثیر غیرمستقیم را بر نگرش به ازدواج داشته است.
بحث و نتیجهگیری
تغییرات نگرشی و ارزشی به ازدواج یکی از ابعاد تغییرات اجتماعی است. بر اساس نتایج، حدود یک پنجم جوانان تهرانی جهتگیری ارزشی و نگرشی مدرن نسبت به ازدواج دارند. در مقابل حدود نیمی از پاسخگویان نگرش سنتی به ازدواج داشتهاند. از این رو، بیشتر پاسخگویان نگرش سنتی به ازدواج دارند. مطالعه نیکخواه و همکاران (1396) در میان دانشجویان نشان داد که بیشتر پاسخگویان نگرش سنتی به ازدواج دارند.
نتایج تحلیلهای چندمتغیره نشان داد هرچه فردگرایی، برابرگرایی جنسیتی و عرفی شدن افزایش یابد، نگرشهای مدرن به ازدواج افزایش مییابد. همچنین، هرچه میزان استفاده از رسانههای فرامرزی (ماهواره و اینترنت) بیشتر شود، ارزشهای مدرن ازدواجی افزایش مییابد. بعلاوه، با بهبود وضعیت و سطوح پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد، نگرشهای مدرن ازدواج افزایش مییابد.
از این رو، همان طور که ران لستهاق (2014) بیان میکند انتخاب اشکال جدید خانواده با جهتگیریهای ارزشی در حوزههای مختلف مرتبط است. پرلی و برناردی (2015) نیز در تبیین افزایش زندگیهای مشترک بدون ازدواج (همباشی) بر هنجارهای اجتماعی و فرهنگ و تغییرات آنها تاکید دارند. به نظر اینگلهارت (1990)، نیز همباشی شیوه زندگی فرامادیگرایانه است.
در مطالعات قبلی (میرزایی و قربانی، 1394) نشان داده شده است که تغییرات ارزشی اثر معناداری بر زمانبندی ازدواج دارد. همچنین، رابطه دینداری و نگرش به ازدواج در مطالعات قبلی نیز تایید شده است (رازقی و همکاران، 1396؛ نیکخواه و همکاران، 1396). افراد کمتر مذهبی، دیدگاه سنتی کمتر و در مقابل مدرن بیشتری نسبت به ازدواج دارند (گوبرنسکایا، 2008). عرفیشدن بخش زیادی از رفتارهای درون خانواده، تکثر منابع معنابخش به کنشهای افراد، کاهش نقش آموزههای دینی در شکل دادن به کنشها و روابط درون خانواده و جایگزینی ارزشهای فردگرایانه به جای ارزشهای جمعگرایانه در خانواده مدرن ایرانی در حال شکلگیری است (لولاآور، 1390).
میزان استفاده از رسانههای فرامرزی (نظیر ماهواره و اینترنت) رابطه مثبت و معناداری با نگرشهای مدرن ازدواج دارد. شبکههای اینترنت، الگوهای روابط بین کنشگران را در شبکههای اجتماعی در تمامی سطوح هنجارها، الگوها و ارزشهای سنتی حاکم بر آشنایی و یافتن فرد مناسب برای ازدواج را دچار تغییر و تحول اساسی کرده و در شکلدهی و ساخت مجدد و بازتولید ازدواج نقشی مهم ایفا میکند (رازقی و همکاران، 1396). تأثیر ماهواره بر ارزشهای مدرن زوجین نیز در مطالعات قبلی تایید شده است (نعیمی، 1389). از این رو، ارزشهای پست مدرن خانوادگی متأثر از مصرف رسانه (اینترنت و ماهواره) است (مدیری و مهدوی، 1394). نقش رسانهها در فرآیند جهانیشدن بسیار موثر است و آن ابزار بسط و گسترش مدرنیته به تمام دنیاست که توانسته است با تسهیل و سرعتبخشی ارتباطات فردی و گروهی، فضای جهانی را متحول کند و از مرزهای زمانی و مکانی بگذرد. در این بستر، هویت شخصی با فاصله گرفتن از چارچوبهای تنگ اجتماعی و سنتی، دنبالهرو عنصرهای مدرن در عرصه جهانی شدهاند و این خود میتواند معظلات زیادی را به همراه بیاورد (گیدنز،1382).
علاوه بر اینها نتایج نشان داد علیرغم تغییرات قابل توجه در نگرشهای ازدواجی، هنوز تفاوت های طبقاتی محسوس است. این وضعیت بیانگر ارزشها و انتظارات متفاوت در طبقات مختلف اجتماعی است. مطالعه نیکخواه و همکاران (1396) نشان داد که با افزایش پایگاه اقتصادی- اجتماعی، نگرش افراد به ازدواج مدرنتر میشود. مطالعه استون (1979) نیز به افزایش ازدواجهای رابطهای/ معاشرتی در میان طبقات اجتماعی بالا و متوسط جامعه در انگلستان اشاره داشت. از این رو، نگرش و اشکال جدید ازدواج در میان طبقات متوسط و بالای جامعه بیشتر شیوع دارد.
بنابراین، یافتههای پژوهش در چارچوب نظریههای اشاعه، گذار دوم جمعیتی و تغییرات فرهنگی قابل تبیین است. تغییرات اجتماعی و فرهنگی، ارزشها و هنجارهای پذیرفتهشده در حوزه ازدواج و تشکیل خانواده را تغییر داده است.
بدین ترتیب، یکی از موارد بارز دگرگونیهای اجتماعی بخصوص در کشورهای درحال توسعه نظیر ایران، تغییر نگرش به ازدواج ناشی از سیاستهای مبتنی بر نوسازی و تغییرات فرهنگی متأثر از آن میباشد. در فرایند نوسازی مشاهده میشود که انشقاق، گسستگی و تضعیف در بین عوامل همبسته اجتماع سنتی به وجود میآید. در این شرایط افراد به صورت اتمهایی مجزا به نظر میرسند که به دنبال حداکثر سود و منفعت فردی و شخصی خود هستند؛ یعنی منافع شخصی بر مصالح جمعی اولویت مییابد و تغییر در ایدهها و ارزشهای افراد در جهت استیلای سکولاریسم، مادیگرایی و فردگرایی صورت میگیرد. در نتیجه خانواده محوری به سوی فردمحوری و همچنین ازدواج نهاد محور به سمت ازدواج رابطه محور تغییر پیدا میکند. این شرایط میتواند مخل نظم اجتماعی و تضعیفکننده وجود ضروری حداقلی ازجهتگیریهای جمعگرایانه برای هر جامعهی باشد. همزمان با این تحولات، نوعی گذار و نابسامانی در نهاد ازدواج و خانواده صورت میگیرد که میتواند در حوزه مسائل و آسیبهای اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. همچنین، انتظار میرود با تحولات فرهنگی و اجتماعی در جامعه، اشکال نوپدید در حوزه ازدواج و تشکیل خانواده در ایران افزایش یابد.
منابع