نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، استاد مدعو دانشگاه علوم تحقیقات تهران
2 عضوهیات علمی و مدیر گروه مدیریت فرهنگی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات تهران
3 دانشجوی دکتری مدیریت فرهنگی، دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات تهران (نویسنده مسئول) E-mail: universityshafiei@yahoo.com
چکیده
کلیدواژهها
تاثیر سیاست فرهنگی بر نابهنجاری های فرهنگی– اجتماعی تماشاگران در مجموعه های ورزشی شهر تهران
فاطمه براتلو[1]
سیدرضا صالحی امیری[2]
وحید غرقی شفیعی[3]
تاریخ دریافت مقاله: 15/9/1393
تاریخ پذیرش مقاله:8/11/1393
مقدمه
پیشینه علاقه به بازی، به انسان های نخستین باز می گردد که در طی زمان با کارکردهای تربیتی و نظامی به شکل کنونی رسیده است. آنچه که در یونان گذشته و بعد در رم اتفاق می افتاد، با آنچه که امروز به آن ورزش می گوییم، خیلی تفاوت دارد. درآن زمان، جوامع نظامی و سبک ورزش به صورت تن به تن و نمادین بود و ورزش بخشی از جامعه پذیری افراد را تشکیل می داد؛ اما در عصر مدرن، علیرغم اینکه ورزشگاه ها تقریبا به شکل دوران باستان ساخته و طراحی می شوند، ولی در نوع و سبک ورزش تفاوت های بسیاری حاصل گردیده است (خلیلی ، 1393).
در ورزش مدرن، اقتصاد، سیاست و فرهنگ همگی نقشی ایفا می کنند و ورزش از حالت تک بعدی خارج شده است. در این رهگذر، مخاطبان ورزشی نیز شکل نوینی به خود گرفته اند. این نوع ورزش بواسطه هیجان و حواشی که ایجاد می نماید باعث بروز بسیاری از معضلات در جنبه های فردی و اجتماعی شده است. درگیری در استادیوم های ورزشی، مصاحبه های تند بازیگران بر علیه یکدیگر و حرکات ناشایست آنان در زمین و .....همه و همه نشان از معضلات صنعت ورزش در جامعه مدرن امروزی دارد.
ورزش در عصر کنونی تبدیل به یک فرایند علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شده است و رشته ای میان رشته ای در علوم اجتماعی محسوب می شود. ورزش با جذابیتی که در درون خود دارد، افراد جوامع مختلف را ضمن اینکه به گرد خود جمع می نماید، بعضا موجب نابهنجاری ها در بین آنان می شود و تعارضاتی را دامن می زند. در این میان، نقش دولت ها برای کاستن از نابهنجاری ها از طریق سیاست هایی که در این جهت طراحی و برنامه ریزی می نمایند، قابل تعمق است. برای آسیب شناسی این رفتارها که متاسفانه در برخی کشورها از جمله ایران روز به روز بر دامنه آنها افزوده می شود، باید به طور ساختاری و بنیانی به سیاست های فرهنگی دولت پرداخت. بدیهی است که پس از آسیب شناسی سیاست ها می توان با ارایه راهکارهایی که از این تحقیق به دست می آید، در جهت اعتلای فرهنگی تماشاگران در مجموعه های ورزشی گام برداشت.
بیان مسئله
ورزش و فعالیت های مربوط به آن، انرژی و زمان فراوانی از افراد جوامع امروزی را به خود اختصاص داده و جایگاه مهمی در فرهنگ آنها پیدا کرده است. اینک، نیاز به ورزش و وجود مجموعه های ورزشی، امری جدایی ناپذیر از زندگی عامه مردم شده، بی آن که شرایط سن، جنس، قومیت و ... لحاظ شود. هر کسی با هر ذائقه و سلیقه ای می تواند در اماکن ورزشی حضور یابد و در چنین شرایطی، مسائلی چون رفتارهای مغایر اصول اخلاقی و فرهنگی بویژه با توجه به نوستالژی مرام پهلوانی و مشکلات مربوط به عرصه مخاطبان و تماشاگران می تواند یک بحران را بنیان نهد. از نگاه های مختلفی می توان به این مسئله نگریست و آن را تحلیل کرد. در این جا و در حوزه تخصصی مدیریت و برنامه ریزی امور فرهنگی، نگاه آسیب شناسانه به سیاست های فرهنگی در حوزه ورزش را مورد توجه قرار می دهیم.
در رویکردهای انسان شناسانه به فرهنگ، ادوارد بارنت تیلور- پدر انسان شناسی اجتماعی در بریتانیا- کتاب کلاسیک و مشهور خود با عنوان "فرهنگ ابتدایی" را با ارائه این تعریف از فرهنگ آغاز کرده: "فرهنگ عبارت است از کلیتی در هم پیچیده از مجموعه ای از دانش ها، فناوری ها، عادات، آداب، رسوم، آیین ها و تمام چیزهایی که انسان به عنوان عضوی از جامعه آنها را به دست می آورد."
فرهنگ و تمدن در معنای وسیع مردم نگارانه اش عبارت است از: «کلیت در هم تافته ای شامل دانش، هنر، اخلاق، قانون، آداب و رسوم و هرگونه قابلیت سعادتی که از طریق آن انسان به عنوان....» در این تعریف ابعاد گوناگون سازمان اجتماعی و بویژه دولت و نظام سیاسی کاملاً نادیده گرفته شده است. (تیلور،فرهنگ ابتدایی ، 1871)
فرهنگ عمومی عرصه ای است که در آن هویت ها و خرده فرهنگ ها و نیز الگوهای موجود سبک زندگی شامل رفتار مسکن گزینی، فرهنگ رانندگی، فرهنگ سخن گفتن، فرهنگ پوشاک و لباس، نحوه گذراندن اوقات فراغت، مصارف فرهنگی و نظایر آن ... تعریف و باز تعریف می شوند. سیاست فرهنگی نیز به عنوان یک مفهوم انتزاعی، در یک معنا به مثابه یک واقعیت، بیانگر مجموعه ای ازاقدام هاست. این اقدام ها به صورت مجموعه ای از خط مشی ها، سیاست ها، برنامه ها و فعالیت ها شناخته می شوند. هر یک از این سیاست ها و تصمیم ها دارای تاثیراتی در حوزه تصمیم خود و در درون جامعه است. امروزه با عناوین مختلفی از جمله «اتا» یا ارزیابی تاثیرات اجتماعی به این تاثیرها می پردازند.
در این دیدگاه، دولت به عنوان نمایندۀ مردم می تواند تحت لوای قانون با اجرای سیاست ها و خط مشی های مربوط به اوقات فراغت برای بهزیستی عمومی و پاسخگویی به نیازهای غیر مادی یا فرامادی شهروندان و تأمین نیازها و حقوق فرهنگی آنان در شئون مختلف زندگی، حضوری فعال داشته باشد. بدین ترتیب، ذیل هدف کلان بررسی سیاست های فرهنگی کشور در حوزه ورزش و جوانان، پرسش اصلی این خواهد بود که تاثیرات اجتماعی- فرهنگی این سیاست های فرهنگی چه بوده است؟ ارزیابی تاثیرات اجتماعی (اتا) سیاست های فرهنگی بیانگر چه دلالت ها و پیشنهاداتی برای مقابله و پیشگیری از کژتابی های رفتاری و فرهنگی تماشاچیان مسابقات ورزشی است؟
آیا رابطه ای معنادار میان بروز خشونت های فرهنگی در میادین ورزشی با محتوای سیاست های فرهنگی شامل سیاست ها، برنامه ها، اقدام ها و فعالیت های فرهنگی صورت گرفته وجود دارد؟ به منظور پیشگیری ا ز بروز چنین رفتارهایی، وزارت ورزش و جوانان، کنفدراسیون ها و کمیته های انضباطی و در نهایت، مجموعه های ورزشی که عمدتاً نیز از پسوند یا پیشوند فرهنگی بهره می برند، چه نقش یا نقش هایی را ایفا نموده اند؟
اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
در میان اسناد بالادستی می توان به طور خاص به ضرورت تدوین « الگوی توسعه اسلامی ـ ایرانی» در سند قانون برنامه پنجم توسعه اشاره نمود. در چشمانداز سال 1404 و شصت و شش هدف ذکر شده در اسناد پشتیبان سند چشمانداز توسعه کشور به موارد زیر اشاره شده است: دستیابی به کشوری توسعهیافته متناسب با مقتضیات فرهنگی، ... دستیابی به کشوری برخوردار از دانش پیشرفته، دستیابی به کشوری توانا در تولید علم و فناوری، دستیابی به کشوری برخوردار از اقتدار، دستیابی به پیوستگی مردم و حکومت، فاصله گرفتن از فساد، دستیابی به جامعه ای فعال، مسئولیت پذیر و رضایت مند، دستیابی به جامعه ای منضبط، دستیابی به جامعه ای برخوردار از روحیه تعاون، دستیابی به جامعه ای برخوردار از سازگاری اجتماعی، دستیابی به جامعه ای مفتخر به ایرانی بودن خود، تحقق جنبش نرمافزاری تولید علم، دستیابی به ایرانی الهام بخش در جهان اسلام، دستیابی به توسعه کارآمد، تحکیم الگوی مردمسالاری دینی، دستیابی به نواندیشی و پویایی فکری، دستیابی به نواندیشی و پویایی اجتماعی. (کمیسیون چشمانداز و امور نخبگان مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1391)
در جامعه کنونی، برخی از سیاستگذاران به ندرت دانش فرهنگی را در تصمیم گیری های خود وارد می کنند و بعض از سیاستگذاران از دانش نظری در فهم فرهنگ بی اطلاع یا کم اطلاع اند. از این رو، هزینه های بسیاری را در شرایط دشوار امروز به جامعه تحمیل می نمایند.
سیاستگذاری های فرهنگی نمی تواند مبتنی بر درکی اتفاقی باشد. رشته یا discipline"مدیریتِ فرهنگی" بویژه با وضعیت جدید آن شاخه ای متاخر نسبت به تجربه صد ساله سیاستگذاری فرهنگی در ایران است. برقراری پیوندهای ارگانیک و کارکردی میان رشته های علمی، جامعه و دولت، منجر به نهادینه شدن علوم بویژه در حوزه سیاست فرهنگی در ایران خواهد شد.
چنانچه تحقیقات مسئله مند به ارایهی «نظریه» نیز منتهی شود، ضمن دست یابی به فرصت شناخت و تحلیل ریشههای معضلات و «شبهمعضلات» فرهنگی - اجتماعی می تواند به عنوان یک ایده و منش در مسیر بهبود کیفیت مدیریت فرهنگی و تعامل علمی با جهان علم نیز قرار گیرد.
سیاست ها – همچنین سیاست های فرهنگی- در تجربه زیسته مردم جریان دارند. ضرورت اثربخشی مدیریتِ فرهنگی و کاستن از ریسک تصمیمات در این حوزه ایجاب می کند تا رابطه و کیفیت تعامل دولت و فرهنگ در حوزه فرهنگ عمومی در مصادیق مختلف مورد مطالعه قرار گیرد. یکی از این جایگاه ها، نحوه حضور دولت و سیاست های فرهنگی آن در حوزه ورزش است. در حقیقت، سیاستِ فرهنگی باید از حیث مخاطب مداری و یا مشتری- محوری در حوزه های تاثیر آثار، نتایج و پیامدهایی که دارند و ارزیابی آن بسیار مهم است، باید مورد تحلیل واقع شوند.
متأسفانه طی چندسال اخیر، شاهد برخوردهای خشن و غیراخلاقی دور از شأنی از سوی تماشاگران در مجموعه های ورزشی بوده ایم که علیرغم اعمال توجه شناختی از رویکرد جامعه شناختی و روانشناسی و یا انضباطی- تنبیهی در این عرصه ها مشکل همچنان باقی است و تکرار مشکل در علوم انسانی به منزله وجود یک مسئله است.
حال که راهکارهای ارائه شده نیز حداقل تا آنجایی که مشاهده می شود پاسخگو نبوده- در حالی که اینگونه برخوردها رشد بیشتری پیدا کرده و دامنه آنها نیز توسعه یافته است- توجه به نقش فرهنگ و سیاست فرهنگی در نظم و انتظام سیاسی- حاکمیتی کشورها در کنار توجه دقیق به مخاطب در حوزه فرهنگ و هنر می تواند عناصری را در حیات سیاسی کشور، حیات گروه های اجتماعی، گروه های در تقابل با آنها(تضاد میان فرهنگ نخبه گرا و فرهنگ توده، میان موضع اجتماعی متعلق به هر رده اجتماعی و میان نخبگان و عام مردم) و حیات آفرینشگری و اداره اجتماعی آن به وسیله ساختارهای نهادین که شکل گیری مخاطب به آنها سپرده شده است، به ارمغان آورد.
همچنین، توجه به امور فرهنگی با پشتوانه فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی و تاکید بر مولفه های هویتی و سبک زندگی، انجام تحقیقاتی از این نوع با موضوعاتی خاص در حوزه های مختلف به ویژه ورزش را ضروری و اجتناب ناپذیر می سازد.
باتوجه به یافته های این تحقیق، سازمان ها و نهادهای ذیربط از جمله وزارت ورزش وجوانان، کمیته ملی المپیک، سازمان های فرهنگی شهرداری، فدراسیونه ای ورزشی، صدا و سیما و.... می توانند درجهت سیاست گذاری وبرنامه ریزی و ارائه دستورالعمل های سازمانی درحوزه های فعالیتی خود به منظور بسترسازی فضاهای فرهنگی در مجموعه های ورزشی استفاده نمایند. بویزه این که در حوزه تخصصی مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی این تحقیق به لحاظ موضوع، رویکرد و نوع طرح مسئله نوآورانه است.
اهداف پژوهش
هدف کلی
بهبود شرایط پیش رو، افزایش رضایتمندی و تغییر هدفمند در الگوهای سبک زندگی
اهداف ویژه و کاربردی
- شناسایی قلمروهای فرهنگی موجود یا ابعاد فرهنگی مغفول مانده در حوزه مدیریت فرهنگ؛
- ارزیابی تاثیرات اجتماعی (اتا) سیاست های فرهنگی و احصای دلالت های آن در مقابله و پیشگیری از کژتابی های رفتاری و فرهنگی تماشاچیان مسابقات ورزشی؛
- ارائه نتایج برای رفع نیاز تصمیم سازان در اخذ تصمیمات مسوولانه تر با ارزیابی آسیب شناسانه از جنبه های اجتماعی- فرهنگی سیاست های فرهنگی در حوزه ورزش.
فرضیههای تحقیق
با توجه به اینکه روش پژوهش حاضر، کیفی با رویکرد نظریه زمینه ای (استراوس وکوربین) می باشد، محقق پس از تجزیه و تحلیل به فرضیات دست پیدا می کند و در نهایت، این فرضیه ها در صورت تایید به نظریه تبدیل می شوند:
تعریف مفاهیم و اصطلاحات
سیاست فرهنگی
مفهوم[4]Cultural policies یا سیاست فرهنگی، مفهومی مدرن است که سرآغاز پیدایش آن، در یک گذشته تاریخی، به ورود حکومت ها به حوزه فرهنگ بازمی گردد. سیاست های فرهنگی ماموریت شکل دهی به فرهنگِ جامعه را توسط دولت ها، سازمان ها و نهادهای مختلف از جمله وزارت ورزش و جوانان عهده دار هستند.
به طور خاص سیاست فرهنگی به عنوان یک مفهوم انتزاعی در یک معنا به مثابه یک واقعیت، بیانگر مجموعه ای از اقدام هاست. مفهوم سیاست فرهنگی در معنای محدود، عبارت است از اقداماتی که متولیان امور فرهنگ و دولت ها انجام می دهند و نتایج پیامدهای اقدامات سیاست گذاری آنان و در معنای گسترده چالش های فکری در موضوعات فرهنگی است. (مک گوئیکان، 1388 :25)
سیاست های فرهنگی، ماموریت شکل دهی به فرهنگِ جامعه را توسط دولت ها، سازمان ها و نهادهای مختلف عهده دار هستند. سیاست هایی چون: سیاست سلامت، سیاست انرژی، سیاست حمل و نقل، سیاست مسکن، سیاست محیط زیستی، سیاست آموزشی، سیاست مالیاتی و نیز سیاست فرهنگی هدایتگر تصمیمات و اقداماتی هستند که به وسیله بخش های دولتی در سطح ملی مانند وزارت خانه ها یا استان ها و دولت های محلی اتخاذ و به اجرا گذاشته می شوند.
مخاطب شناسی
از نگاه دنیس مک کوایل، منشاء اولیه مخاطبان رسانه ای امروز در اجراهای تئاتر و موسیقیایی عمومی و نیز در مسابقات و نمایش های دوران باستان نهفته است. نخستین برداشت های ما از مخاطب به گردآمدن مردم در یک مکان خاص اشاره دارد.
هربرت بلومر یکی از نخستین اعضای مکتب جامعه شناسی شیکاگو در باب مخاطب می گوید: "تجمعی که در نتیجه شرایط خاص جوامع مدرن امکان وجود یافته بود. وی پدیده فوق را یک «توده» نامیده است."
(دنیس مک کویل، 1385)
با توجه به تمامی موارد بالا و تعاریف ذکر شده درباب مخاطب به این نتیجه می رسیم که مخاطب، گروهی از افراد (یا کنشگران) هستند که مورد نظر و روی خطاب و سخن با آنان است.
کژرفتاری
یکی از موارد مهم در موضوع ناهنجاری، وندالیسم و رفتار وندالیسمی است. در اغلب تعاریف ارایه شده در باب مفهوم وندالیسم در مباحث انحرافات و آسیب های اجتماعی، محققان و صاحب نظران از آن به عنوان رفتار معطوف به تخریب و خرابکاری اموال، تأسیسات و متعلقات عمومی نام برده اند. جامعه شناسان و علمای علوم اجتماعی می گویند: هنجارها، قواعد رفتار اجتماعی به شمار می آیند که اجرای اصول و قواعد رفتاری هر جامعه را تضمین می کنند. بقا و استمرار حیات هر جامعه در گرو متابعت اعضای جامعه از هنجارها و ارزش فرهنگی مقرر است. از این رو، جامعه متابعت کنندگان هنجارهای اجتماعی را همنوا (Conformist) و متناقضین آنها را ناهمنوا (Non-Conformist) می نامند.
رفتاری اغراق آمیز تلقی می شود که به عنوان رفتار غیرعادی تعریف شود. بیکر در این باره می نویسد: انحراف، چگونگی عملی که شخصی مرتکب می شود، نیست، بلکه نتیجه عملی است که دیگران برحسب ضمانت اجرایی قوانین به یک تخلف نسبت می دهند. (محسنی تبریزی، 1383: 42)
ساختاراجتماعی
ساختار اجتماعی به جنبه هایی از روابط موجود میان افراد یک سازمان اشاره می کند که به صورت الگو و یا قاعده درآمده اند. ساختار اجتماعی هر تشکل انسانی را می توان به طور تحلیلی به دو جزء تقسیم نمود. همان طور که «کینگزلی دیویس» (Davise, 1949:52) مطرح می کند:
"... در جامعه انسانی همواره مسئله ای به نام واقعیت دوگانه وجود دارد : در یک طرف، یک سیستم هنجاری شامل آنچه باید باشد قرار دارد و در طرف دیگر، یک نظم واقعی[5] شامل آنچه هست ... این دو نظم نمی تواند کاملاً منطبق بر هم و یا جدا از هم باشند".
ما به اولین جزء نظریه «دیویس » با عنوان ساختار هنجاری اشاره خواهیم نمود. این جزء شامل ارزش ها، هنجارها و انتظارات نقش است. به طور خلاصه، ارزش ها معیارهایی هستند که در انتخاب هدف های رفتاری به کار می روند. هنجارها، قواعد تعمیم یافته ای هستند که رفتار را مشخص می کنند و در حالت خاص، وسایل مناسب برای تعقیب اهداف اند و نقش ها، انتظارات یا استانداردهایی هستند که برای ارزیابی رفتار کسی که یک موقعیت اجتماعی خاص را اشغال کرده، به کار می روند. یک موقعیت اجتماعی تنها جایگاه خاصی در سیستم روابط اجتماعی است. ارزش ها و نقش ها در هر گروه اجتماعی به صورت تصادفی قرار نمی گیرند، بلکه در قالب مجموعه ای هماهنگ و منسجم از باورها و تجویزات (بایدها و نبایدها) که رفتار افراد را جهت می دهد، تشکل می یابند. به همین دلیل ما از آنها به عنوان ساختار هنجاری یاد می کنیم.
ما دومین جزئی را که «دیویس» fh عنوان «نظم واقعی» به آن اشاره می کند، ساختار رفتاری[6] می نامیم. این جزء به جای تجویزات رفتاری، بر رفتار واقعی توجه دارد. طبقه بندی معروف «هومانز» (Homans, 1950: 33-40) از رفتار اجتماعی سه عامل فعالیت ها، کنش های متقابل و احساسات را به عنوان عوامل تشکیل دهنده ساختار رفتاری معرفی می کند. به دلیل اینکه کار ما بیشتر در ارتباط با ساختار رفتاری است تا صرفاً رفتار، لذا به آن دسته از فعالیت ها، کنش های متقابل و احساساتی توجه می کنیم که تا حدودی از نظم معینی پیروی می کنند؛ به عبارت دیگر، رفتار تکراری یک فرد خاص یا رفتارهای مشابه یک دسته از افراد، مدنظر است.
همان طور که مرور نظریات «دیویس» به ما یادآوری می نماید، ساختار هنجاری و ساختار رفتاری یک گروه، مستقل و منطبق بر هم نیستند، بلکه به میزان متفاوتی به هم وابسته اند. ساختار هنجاری محدودیت های عمده ای را بر ساختار رفتاری تحمیل می کند، رفتار را شکل و آن را جهت می دهد و مسئول بسیاری از قواعد و الگوهای رفتاری موجود است. از طرف دیگر، بسیاری از رفتارها از ساختار هنجاری تجاوز می کنند و منبع عمده توسعه (عوامل) و تغییرات در آن ساختار [هنجاری] می شوند.(اسکات، 1392: 38)
مدل مفهومی تحقیق
طبق نمودار زیر، سه عامل اجتماعی/نهادی، مدیریتی/سیاسی و فرهنگی متغیرهای مستقل هستند و نابهنجاری های رفتاری – فرهنگی تماشاچیان مسابقات ورزشی متغیر وابسته است.
نظریه آنومی دورکهایم
به نظر دورکهایم، کژ رفتاری و بزهکاری یک واقعیت اجتماعی و از این رو بهنجار است و نه نابهنجار. در تعریف وی، آنومی اشاره به نوعی بی سازمانی، اختلال، اغتشاش، گسستگی های هنجاری در نظام جمعی دارد. به طور کلی، سه نوع کجروی در آثار دورکهایم می توان یافت:
1- کژرفتاری زیستی و روانی : تنها نوع کژ رفتاری در اجتماع کامل و بی عیب و نقص است. این نوع کژرفتاری نمونه کردار فرد بیمار در جامعه سالم است( جامعه سالم – فرد بیمار).
2- کژرفتاری انقلابی: برای دگرگونی وضع نابسامان اجتماعی پدید می آید(جامعه بیمار – فرد سالم).
3- کژرفتاری چوله: نمایانگر کردار افرادی است که هم تربیت اجتماعی مناسب نیافته اند و هم در جامعه بیمار زندگی می کنند(جامعه بیمار – فرد بیمار).
جرایم از نظر دورکهایم، ویژگی مشترکی دارند که در تمامی جرایم صرف نظر از نوع آنها مشاهده می شود و آن تعارض آنها با احساسات جمعی است. پس همین تضاد عامل ایجاد جرم می شود، نه این که خود از آن ناشی شده باشد. باتوجه به رابطه معنی دار همبستگی اجتماعی و اعتقادات اجتماعی، دورکهایم معتقد است دو دسته از خواص در جریان تبیین علمی نقش بسزایی دارند:
1- کمیت واحدهای اجتماعی یا حجم جمعیت یا تعداد واحدهای اجتماعی؛
2- تراکم کمیت یا تمرکز جرم یا تراکم حرکتی.
هرچه بیشتر افراد گردهم آمده، نزدیکی مکانی پیدا کنند و متراکم تر شوند، گرایشات فرهنگی، معنوی و اخلاقی آنان افزایش می یابد. بدین وصف می توان نتیجه گرفت که هرچه گسستگی میان اعضای خانواده کمتر شود، گرایشات اختلافی و اعتقادات اخلاقی افزایش می یابند.
بنا به نظر دورکهایم، حضور فیزیکی، روابط همبسته، اعتقادات اخلاقی و وابستگی های عاطفی با یکدیگر توضیح داده می شوند و هسته اولیه آن، مجاورت افراد است. مجاورت بر تعدد کنش ها و تشدید تأثیرات متقابل افراد تأثیر بسزایی می گذارد و سازمان دهنده همبستگی مبتنی بر قواعد اخلاقی، اعتقادی و هنجاری می باشد(محسن تبریزی، 1382).
نظریه آنومی و انحراف مرتن
مرتن، انحراف و کژرفتاری را ناشی از گسستگی و انفعال بنیادی بین هدف های فرهنگی و مسائل نهادی شده جهت نیل به آنها می داند. از این رو، انحراف از شخصیت های مریض ناشی نمی شود و نه یک مسئله خاص فردی، بلکه به عنوان امری اجتماعی و برخاسته از ساخت اجتماعی است.
توجه ویژه مرتن به فرهنگ ها و جوامعی است که تأکید زایدالوصفی بر ارزش ها و اهداف فرهنگی دارند و در مقابل اسباب وصول به آن اهداف کمتر تأکید و مشخص شده است. از این رو، به واسطه عدم تناسب بین هدف و وسیله، تشکل یکپارچگی فرهنگی بوجود نیامده و حالتی از احساس بی هنجاری یا آنومی در جامعه حاکم است(محسنی تبریزی، 1370 :60).
نظریه های انتقال فرهنگی و کژرفتاری
این نظریه ها بیشتر به فراگرد یادگیری فرهنگی تأکید می کنند که در جریان آن کژرفتاری آموخته می شود. این نظریه ها همچنین وضعیت رفتار را بیشتر از نظر زمینه های رشد و پرورش شخصیت فرد در نظر می آورند. از سوی دیگر، نظریه های انتقال فرهنگی از نظریه های انواع مردم بزهکار که برپایه روانکاوی استوارند کاملاً متمایز می شوند، چرا که نظریه های روانکاوی مجموعه شخصیت و منش فرد را عامل اصلی کژرفتاری و انحراف می دانند- حال آنکه نظریه های انتقال فرهنگی انگیزش و تمایل فرد به نوع خاصی از کژرفتاری را محصول و معلول معلومات و یادگیری فرد می داند که به طور آشکار با زمینه های فرهنگی، محیط تربیتی و یادگیری اجتماعی ارتباط دارد(محسنی تبریزی1388 ،45).
نظریه روانکاوی فروید
یکی از بهترین و پرآوازه ترین نظریات درباب منشاء و ریشه رفتار و نیز تبیین روانی کژرفتاری و انحرافنظریه روانکاوی فروید است. او نخست در نظریه شخصیت، کژرفتاری را به عنوان گونه ای بیماری روانی در نظر آورده که از نابسامانی ها در یکی از لایه های سه گانه شخصیت (نهاد، خود و فراخود) فرد و یا روابط آنها با یکدیگر پدید می آید. او معتقد است کجروی ها و جرائم افراد به شرایط روانی و وضعیت شخصیتی آنها مرتبط است. به نظر فروید رفتار اجتماعی بوسیله کشش های اساسی بیولوژیک ظرفیت فکری یا خود و بالاخره تجربه های اجتماعی یا خودبرتر شکل می گیرد و جریان جامعه پذیری افراد در کشش روانی نقش مهمی ایفا می کند(محسنی تبریزی،1388 :45).
پیشینه پژوهش
یافته های تحقیقی نشان داد که رفتار مربی و بازیکن مورد علاقه، اولین عامل مؤثر در خشونت و پرخاشگری تماشاگران از دید مدیران و مربیان می باشد و پس از آن، برد و باخت، عدم امکانات رفاهی و عدم رضایت از داوری در رتبه های بعدی قرار دارند.
گفتنی است که رویکرد این مقالات جامعه شناسانه است، اما آنچه ما در این جا به دنبال آن هستیم، زیر رویکرد تحلیل سیاست است. این تحلیل سیاست بر مسئله خشونت و پرخاشگری و نابهنجاری در رفتارهای فرهنگی– اجتماعی مخاطبان در حوزه ورزش متمرکز است.
روش شناسی پژوهش
روش مورد استفاده در انجام این پژوهش، روش نظریه زمینه ای است. نظریه زمینه ای، یک روش تحقیق کیفی است که برای بررسی فرایندهای اجتماعی موجود در تعاملات انسانی و ساختار و روندی که به آن منجر شده است، به کار می رود. با استفاده از این روش، نظریه ای با روش استقرایی از تجارب روزمره، تعاملات، مستندات، ادبیات و مشاهدات، کشف می شود (استرابرت و کارپنتر،1999، به نقل از حاج باقری، پرویزی و صلصالی، 1386). با توجه به اینکه ارزیابی آسیب شناسانه از سیاست های فرهنگی ایران درحوزه ورزش با تاکید بر نابهنجاری ها ی فرهنگی- اجتماعی تماشاگران در مجموعه های ورزشی نیز عمدتا به عنوان فرایندی اجتماعی مورد نظر است که در تعاملات افراد با یکدیگر شکل می گیرد، بنابراین روش تحقیق نظریه زمینه ای می تواند به عنوان یکی از بهترین روش ها در این حیطه، مورد استفاده قرار گیرد. شایان ذکر است که منظور از نظریه زمینه ای، نظریه ای در مقیاس متوسط است؛ یعنی، نظریه ای که بین فرضیه و نظریه کاملا تعمیم یافته قرار دارد و مربوط به یک موقعیت خاص می باشد(اسکافیلد،[7]200 ). جامعه آماری در این پژوهش جامعه شناسان، مدیران و متولیان فرهنگی و مدیران عرصه ورزش می باشند که از این تعداد 16 نفر با روش گلوله برفی به عنوان نمونه جهت انجام مصاحبه در نظر گرفته شدند.
مراحل انجام پژوهش
جهت انجام پژوهش حاضر توسط روش کیفی نظریه زمینه ای، گام های زیر طی شدند:
گام اول: تصریح گروه مورد مطالعه و برقراری تعامل با آنان؛
گام دوم: مصاحبه؛
گام سوم: تحلیل مصاحبه؛
قابلیت اعتماد داده ها
جهت تامین اعتبار روش نظریه زمینه ای از معیارهای چهارگانه گابا و لینکلن[8] (1994) استفاده شد. این صاحب نظران در پژوهش های کیفی از این اصطلاح با عنوان قابلیت اعتماد[9] از رعایت چهار معیار شامل باور پذیری[10]، انتقال پذیری[11]، اطمینان پذیری[12] و تایید پذیری[13] نام می برند.
باور پذیری، بیانگر میزان باور داشتن به یافته های پژوهش است. مفهوم انتقال پذیری شبیه به مفهوم اعتبار بیرونی است و به کاربرد یافته های پژوهش ارتباط دارد. اطمینان پذیری نیز عبارت از توانایی شناسایی چگونگی گردآوری و کاربرد داده های جمع آوری شده، می باشد. سرانجام، تایید پذیری به کیفیت عینی[14] گزارش طبیعت گرایانه کیفی اشاره دارد. در این رابطه پژوهشگر باید نشان دهد که یافته های وی واقعا مبتنی بر داده ها هستند. این معیار با استاندارد سازی روش ها تا حد امکان و نیز یادداشت کردن همه بینش ها و تصمیم های مربوط به پژوهش کامل می شود (محمد پور، 1388).
یادآوری می شود با توجه به شرایط موجود و محدودیت های حین مصاحبه ها، دو معیاراطمینان پذیری و تایید پذیری در پایان مصاحبه ها مورد توجه قرارگرفت و به تایید مصاحبه شوندگان رسید.
روش تحلیل داده ها
هدف عمده پژوهش کیفی، بررسی عمیق و کسب شناخت در خصوص مفاهیم گوناگون است. برای دست یافتن به این مفاهیم دقیق، روش تئوری زمینه ای انتخاب شد. رویکرد زمینه ای حاضر از رویکرد زمینه ای سیستماتیک (استراوس و کوربین) سود برده که از طریق کد گذاری در سه مرحله شامل کد گذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی(هسته ای) به تدوین نظریه انجامیده است- طی آن محقق به جدا سازی مفهوم بندی و ادغام و یکپارچه کردن داده ها می پردازد. دراین فرایند، واحد بنیادین "مفهوم" است.
درکدبندی باز که اولین مرحله کدبندی است، داده ها سطر به سطر یا به صورت پارگرافی کدبندی و مفهوم بندی می گردند. در مرحله بعدی یعنی مرحله کد گذاری محوری، مفاهیم بر اساس اشتراکات و یا هم معنایی درکنار هم قرار گرفته و مقوله محوری را تشکیل می دهند و در نهایت، در مرحله کدگذاری گزینشی، مهمترین موضوع پژوهش استخراج می گردد. کدبندی مستلزم دقت فراوان است، چراکه در مدل زمینه ای نهایی، این مقولات سهم عمده ای دارند و شرایط و پیامدها را به تصویر می کشند. در پژوهش حاضر، مرحله کدگذاری باز در دو سطح کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی در تحلیل داده ها اجرا و در نهایت تئوری زمینه ای ارائه شده است.
کدگذاری هسته ای |
کدگذاری محوری |
کدگذاری |
||
کدگذاری سطح بازسطح دوم |
کدگذاری سطح بازسطح اول |
|||
با توجه به ابعاد مختلفی که برشمرده شد، باید در سیاست های فرهنگی، استراتژی ها، برنامه ها، اقدام ها و فعالیت ها در حوزه ورزش توجه خاصی نمود؛ به ویژه در رشته فوتبال که با هویت ملی و قومی ما گره خورده است. بدیهی است سیاست های فرهنگی در ایران باید با وسواس و آگاهی و از یک سازماندهی منسجم و خوبی برخوردار باشد. |
1-لزوم بازنگری در سیاست های خارجی باتوجه به اهمیت ورزش در مجامع بین المللی و همچنین برنامه ریزی در سیاست های داخلی با توجه به نقش کلیدی ورزش و جایگاه آن در بین جوانان در قالب برنامه های بلند مدت.
2-اثرگذاری پردامنه این بعد و متعاقب آن عدم توجه به هر یک از مقوله های ذکر شده که بنوعی همه اقشار جامعه از بود یا نبود آن منتفع می گردند. لزوم تصحیح نگاه حاکمیتی و ورود به این مقوله با تشکیل کارگروه های تخصصی و استفاده از پتانسیل های علمی کشور.
3- توجه به کارکردهای اقتصادی ورزش در جهت جذب سرمایه و ایجاد مشاغل جدید
4-توجه به رعایت اخلاق در ورزش و اثرات بت انگاری و اسطوره شدن ورزشکاران
5_تمایز بین مخاطب و تماشاچی و نگاه جامعه شناسی به این امر.
6_باتوجه به اهمیت نهاد ورزش و حضور انواع اقوام با فرهنگ های متفاوت در مجموعه های ورزشی، ضرورت کار فرهنگی جهت فراهم آوردن بستری خالی از تنش احساس می شود. |
بعد سیاست فرهنگی: _وجود نوعی از سرگردانی در حوزه ورزش بخوبی نشان از عدم وجود یک برنامه و سیاست کلان درقالب برنامه های پنج ساله و بلند مدت دارد. _ با دقت در اسناد بالادستی وبرنامه های توسعه کشور متوجه خواهیم شد که آنچه با عنوان سیاست های فرهنگی آمده، موضوعاتی کلی و باز می باشد که دایره شمول آن مشخص نیست.
_ورزش رسانه ای موثر و تریبونی همانند یک سخنرانی است. _ورزش یکی از مهمترین دروازه های گفتگو با سایر ملت ها و دولت هاست. _شادی ورزشی، حس خوب زیستن در جامعه مدرن و مشارکت درآن است. _شادی ورزشی، نوعی شادی دموکراتیک نیز هست.
بعد اجتماعی – فرهنگی: _ورزش گنجینه بزرگی از نمادها و نشانه هاست. _ورزش مثل یک بازی تئاتر است. پس هنر است. _ورزش یک مبارزه است. در ورزش صلحی نداریم. _ورزش هویت زدایی می کند(در سطح قهرمانان). _مخاطبان در دنیای هویت و فرهنگ خودشان قرار دارند. _فوتبال به مثابه کنش اجتماعی، می تواند عامل اجتماعی شدن باشد (در سطح آماتوری). _بروز تحولات اجتماعی از خلال فوتبال، نشان از اعتراضی شدن فوتبال دارد و نوعی واکنش "کژکارکردی" است. _یک برنامه ریزی مطلوب فراغتی از نوع ورزشی، منجر به کاهش آسیب پذیری نسل جوان می گردد. _از جمله عوامل آسیب زا در مدیریت ورزش عبارت اند از: نبود هماهنگی میان نهادهای فراغتی، برنامه- محور نبودن و مقطعی بودن آنها در تابستان، عدم صرف مناسب بودجه های تخصیص داده شده، کم توجهی به فرهنگ سازی ورزش برای جوانان و خانواده ها، تمرکز به ورزش قهرمانی در رسانه ها، عدم وجود آموزش و اطلاع رسانی درست و غلبه جنبه های کمی مثل جذب تعداد افراد بیشتر بر جنبه های کیفی. بعد اقتصادی – فرهنگی: _نوعی دوگانگی در ورزش به وجود آمده (ورزش پدیده ای اقتصادی- فرهنگی شده) در عین حال، بعدی هویتی- قومی هم پیدا کرده است. _صنعت فوتبال منجر به ورود گسترده عوامل فساد، احساسات خشن و اوباشگری، پولشویی و قوم گرایی می شود که به روابط اجتماعی ضربه می زند.
بعد فرهنگ ورزش: _در دنیای امروزی، حضور شکلی ورزش (تاسیس باشگاه ها) مبنی بر احساس نیاز فرهنگی- اجتماعی صورت می گیرد، ولی در ایران برمبنای وجود احساس سیاسی است.
_فوتبال افیون ملت هاست.
بعد مخاطب مداری: _ در ایران بجز تفاوت در تیم های مورد علاقه، متغیر فرهنگی- اجتماعی مهم دیگری به چشم نمی خورد و طرفداران از نظر متغیرهای فرهنگی- اجتماعی و حتی ورزشی تفاوت های معناداری باهم ندارند.
بعداهمیت نهاد ورزش درتوسعه فرهنگی: _ اگر توسعه به طور صحیح هدایت نشود، تضادهای اجتماعی را در پی دارد. در جامعه ای که اوضاع نابسامان است و خشمی تلنبار شده در قشرهای گوناگون دیده می شود، بستری مهیاتر از عرصه ورزش برای تخلیه پیدا نمی شود. _دانشکده های علوم ورزشی بطور کلی وظیفه اشاعه فرهنگ ورزش را دارند. |
بعد سیاست فرهنگی: _ما در شناخت مقوله ورزش و فلسفه وجودی آن دچار مشکلات عدیده ای هستیم. به همین دلیل، متعاقب آن در سیاستگذاری فرهنگی در حوزه ورزش زبان گفتمانی ورزش را نمی دانیم. _عدم شفافیت در سیاست های فرهنگی در حوزه های عمومی به خصوص ورزشی از دیگر نکات مورد توجه است. _ شاهد فعالیت سازمان های موازی در امر فرهنگی هستیم. _ باتوجه به اهمیت و فراگیر بودن مقوله فرهنگ و ابعاد آن، بهره گیری از نظرات و مشاوره های نخبگان و کارشناسان جامعه شناسی در امر سیاستگذاری ضروری می نماید. _ورزش یک دیپلماسی است.(هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی) _ورزش قوای سیاسی را بر می انگیزاند.
بعد اجتماعی – فرهنگی: _ ورزش راهبردی میانجی برای کمک به حل مسائل اجتماعی است. _ورزش بخشی از سبک زندگی است. _به عنوان شاخص تمدن دریک صنعت تکاملی است. _هدف ورزش ارتباطات است. (و خود یک فرستنده است که گیرندگانی به عنوان مخاطب دارد، شامل تماشاچیان، خوانندگان مجلات و یا شنوندگان رادیو ورزش) _ورزش هویت را بر می انگیزاند و تقابل های هویتی ایجاد می کند. _بنا به قاعده "دموکراسی فرهنگی "، در حوزه سیاستگذاری فرهنگی نباید دید خود مطلق انگارانه داشته باشیم. _هراندازه راه را برای پژوهش های اجتماعی فرهنگی باز کنیم، امکان رسیدن به راه حل هایی درگره گشایی از مشکلات موجود در این حوزه (ورزش) را بیشتر کرده ایم و هر اندازه به سوی راه حل های آمرانه و انضباطی صرف پیش رویم، تبعات منفی میان مدت و دراز مدت آن بیشتر خواهد شد. _ورزش رشته ای بین رشته ای و یک نهاد اجتماعی و پدیده اجتماعی فرهنگی فراگیر است. _وجود دو دسته فراغت موثر و فراغت مخرب و لزوم توجه خانواده به این موضوع و همچنین دو دسته تفریحات فردی و خانوادگی. بعد اقتصادی – فرهنگی: _ورزش تجارت است و هویتی اقتصادی دارد. _کالایی شدن، نمایشی شدن، ورود عناصر بسیار نامطلوب و سودآوری درون این ورزش، منشاء گروهی از آسیب های اجتماعی خرد وکلان می باشد. _کمبود فضاهای ورزشی منجر به این شده است که مراکز تجاری و دانشگاه ها محل گذران اوقات فراغت شود. بعد فرهنگ ورزش: _فرهنگ ورزشی ابعاد مختلف دارد.(فرهنگ سیاسی، فرهنگ اقتصادی ورزشی) _عدم تعریف دقیق از مفاهیم در ورزش و عدم ارائه مدل و ابهام در هویت ورزش، آسیب مهمی است. _نبود فلسفه در ورزش ایران: به طوری که ورزش بر مبنای یک فلسفه ای وارد کشورهای مختلف شده است، ولی در ایران ورزش بدون فهم فلسفه وجودی آن وارد شده و باعث گردیده تا در ورزش یک عدم رشد و تولد طبیعی به چشم بخورد. بعد مخاطب مداری: _بی اطلاعی سیاستگذاران در حوزه سیاستگذاری، از اهمیت مخاطب و عدم بهره مندی از متخصصان امر از جمله جامعه شناسان و متخصصان امور فرهنگی در وزارت ورزش از اثربخشی فعالیت های فرهنگی در این حوزه می کاهد. بعداهمیت نهاد ورزش درتوسعه فرهنگی: _ بی توجهی به نقش مهم نهاد ورزش در کاهش انحرافات اجتماعی. _ورزش به نوعی زبان مشترک بین همه مردم، فارغ از هرگونه تفاوت نژادی و زبانی به شمار می رود. این نهاد اجتماعی از ظرفیت بالایی در حوزه تربیتی و فرهنگی برخودار است.
|
|
بحث و نتیجه گیری
دراین مقاله، باتوجه به مدل ارزیابی آسیب های اجتماعی - اتا- سه حوزه تاثیر:
مفروض گرفته شد با این استدلال که بروز ناهنجاری های فرهنگی در رفتار تماشاچیان در حوزه ورزش بدون ارتباط با تاثیر سیاست های فرهنگی در این سه حوزه نیست. انتخاب صاحب نظرترین اساتید جامعه شناسی، متولیان و مدیران فرهنگی، رؤسای فدراسیون های ورزشی و کارشناسان مجرب برای گفتگو و مصاحبه نیز بر اساس این مدل ارزیابی است.
یافته های این پژوهش از بعد سیاست فرهنگی
نتایج حاکی از آن است که اولا، ما در شناخت مقوله ورزش و فلسفه وجودی آن دچار مشکلات عدیده ای هستیم. به همین منظور و متعاقب آن در سیاستگذاری فرهنگی در حوزه ورزش، زبان گفتمانی ورزش را نمی دانیم. به علاوه، وجود نوعی از سرگردانی در حوزه ورزش بخوبی نشان از عدم وجود یک برنامه و سیاست کلان در قالب برنامه های پنج ساله و بلند مدت دارد.. همچنین، عدم شفافیت در سیاست های فرهنگی در حوزه های عمومی به خصوص ورزشی از دیگر نکات مورد توجه است. با دقت در اسناد بالادستی و برنامه های توسعه کشور متوجه خواهیم شد که آنچه با عنوان سیاست های فرهنگی آمده است، موضوعاتی کلی و بازمی باشد که دایره شمول آن مشخص نیست و به نوعی تفسیرهای متفاوتی ازآن ساطع می شود. از طرفی، متولی اقدام آن فعالیت ها نیز مشخص نیست و نوعی آشفتگی در آن دیده می شود. به همین دلیل ما شاهد فعالیت سازمان های موازی در امر فرهنگی هستیم. اگر در قانون یک سازمان اجتماعی، متولی امر سیاستگذاری های فرهنگی دیده شود، قطعا با انسجام بیشتری به امر فرهنگ پرداخته خواهد شد و متعاقب آن، نحوه ارتباط با دانشگاه ها و استفاده بهینه از توان علمی کشور در این امر نمود پیدا می کند و باعث اعتلای فرهنگ جامعه خواهد گردید.
امروزه، شاهد بی توجهی به رده های سنی پایین اجتماع(نوجوانان و جوانان) در برنامه ها و سیاست های کلان جامعه می باشیم. این موضوع نه تنها در امر فرهنگ و ورزش، بلکه در بسیاری از زمینه های دیگر ازجمله: آموزش و پرورش، نهاد خانواده ، صدا و سیما ، وزارت ارشاد و....نیز به چشم می خورد که البته در هریک باید کنکاش و پژوهش دقیقی صورت گیرد.
با توجه به اهمیت و فراگیر بودن مقوله فرهنگ و ابعاد آن، بهره گیری از نظرات و مشاوره های نخبگان و کارشناسان جامعه شناسی در امر سیاستگذاری ضروری می نماید- موضوعی که به نظر می رسد کمتر به آن بها داده شده و معمولا از اهل فن در زمینه تخصصی (در هر حوزه ای) بهره کمتری گرفته می شود.
یافته های تحقیق از بعد اجتماعی - فرهنگی
یافته های تحقیق از بعد سیاسی- فرهنگی
یافته های تحقیق از بعد اقتصادی - فرهنگی
یافته های تحقیق از بعد فرهنگ ورزش
یافته های تحقیق از بعد مخاطب مداری
یافته های تحقیق از بعد اهمیت نهاد ورزش در توسعه فرهنگ و توسعه فرهنگی
پیشنهادها
در بعد سیاست فرهنگی
با توجه به یافته های این بعد و نیز اهمیت ورزش در مجامع بین المللی، لزوم بازنگری در سیاست های خارجی به خصوص در حوزه ورزش بیشتر نمایان می شود. با مدنظر قرار دادن این موضوع که ورزش یک رسانه است، می توان با یک برنامه ریزی عقلانی و مدون علاوه بر آوردن نشاط به درون کشور، نسبت به تبلیغ فرهنگ ایرانی- اسلامی خود در مقیاس وسیع جهانی اقدام و از فرصت سوزی جلوگیری نماییم. به عنوان مثال، اکنون بیش از چهل سال است که نتوانسته ایم در مسابقات المپیک در رشته فوتبال که برای ما از اهمیت ویژه ای نیز برخوردار است، حضور داشته باشیم که همین موضوع بر فقدان برنامه ای دقیق و مدون دلالت دارد.
در بعد اجتماعی فرهنگی
با توجه به یافته های این بعد و اثرگذاری پر دامنه آن که عدم توجه به هریک از مقوله های ذکر شده که بنوعی همه اقشار جامعه از بود و نبود آن منتفع می گردند، پیشنهادهای زیر ارائه می گردد:
در بعد سیاسی فرهنگی
در بعد اقتصادی فرهنگی
همانگونه که ورزش بعد اقتصادی پیداکرده، به همان میزان نیز عواقب مخرب فرهنگی به دنبال دارد. لذا علاوه بر امعان نظر بر یافته های این بخش و لزوم سیاستگذاری فرهنگی به جهت جلوگیری از کالایی شدن ورزشکاران، پیشنهاد می نماید:
در بعد فرهنگ و ورزش
در بعد مخاطب مداری
با توجه به اینکه در ایران بجز تفاوت در تیم های مورد علاقه، متغیر فرهنگی- اجتماعی مهم دیگری به چشم نمی خورد و طرفداران از نظر متغیرهای فرهنگی- اجتماعی و حتی ورزشی تفاوت های معناداری باهم ندارند و نیز از آن جا که عمده ناهنجاری ها در رشته های پر طرفدار تیمی است و تماشاگران نیز اغلب از قشر جوان می باشند، بهره گیری از مشاوران خبره و متخصص جهت ارائه راهکارهای فراغتی حین برگزاری مسابقات و بعد از آن و تبدیل ورزشگاه به محیط فرهنگی امن و جذاب برای حضور خانواده ها- به عنوان مثال، ایجاد نمایشگاه یا بازارچه های مختلف و.....- می تواند راه گشا باشد.
در بعد اهمیت نهاد ورزش در توسعه فرهنگی
موانع تحقیق
در این پژوهش، موانع و مشکلات زیر پیش روی محقق قرار داشت:
1-عدم همکاری تعدادی از مدیران و روسای فدراسیون های ورزشی؛
2-خود سانسوری تعدادی از نمونه ها؛
3-مشکلات مسافت و ترافیکی محقق جهت حضور بموقع در وقت مصاحبه؛
4-عدم تمایل برخی از نمونه ها به ثبت و ضبط مصاحبه توسط محقق.
پیشنهادات برای تحقیقات بعدی
در اینجا براساس (اتا)، پیشنهاداتی برای محققان بعدی در سه دسته ارائه می نماییم:
1-در باب عامل سیاسی مدیریتی
2-در باب عامل نهادی اجتماعی
3- در باب عامل فرهنگی
در پایان، یادآوری می نماید که با توجه به ابعاد مختلفی که برشمرده شد، ما در سیاست های فرهنگی، استراتژی ها، برنامه ها، اقدام ها و فعالیت ها در حوزه ورزش باید به این جنبه ها توجه خاصی نماییم بویژه در رشته فوتبال که با هویت ملی و قومی ما گره خورده است. بدیهی است که سیاست های فرهنگی در ایران باید با وسواس و آگاهی اتخاذ شود و از یک سازماندهی منسجم برخوردار باشد.
منابع