حسن اسفندیار جهرمی
چکیده
مطالعه حاضر با استعانت از رویکرد کیفی و مبتنی بر روش نظریه مبنایی می کوشد مدل پارادایمی خودپذیرشی و مدیریت بدن با رویکرد جامعه شناختی در دختران بدنساز را بر اساس برداشت های ذهنی و تفاسیر کنشگران از این مفهوم به دست دهد . سوژة این مطالعه 49 نفر دختران بدنساز تشکیل می دهند که با استفاده از شیوه نمونه گیری نظری و قضاوتی به صورت حضوری و داوطلبانه ...
بیشتر
مطالعه حاضر با استعانت از رویکرد کیفی و مبتنی بر روش نظریه مبنایی می کوشد مدل پارادایمی خودپذیرشی و مدیریت بدن با رویکرد جامعه شناختی در دختران بدنساز را بر اساس برداشت های ذهنی و تفاسیر کنشگران از این مفهوم به دست دهد . سوژة این مطالعه 49 نفر دختران بدنساز تشکیل می دهند که با استفاده از شیوه نمونه گیری نظری و قضاوتی به صورت حضوری و داوطلبانه انتخاب شده اند . با استعانت از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و بدون ساختار داده های تحقیق بر اساس محورهای سه گانه پرسش ( چیست و چرا و چگونه ) گردآوری گردیده است . مجموعه ای از مضامین اولیه طی فرایند کدگذاری بازگردآوری و از بطن آنها مقوله هایی استخراج گردید. سپس در مرحله کدگذاری محوری، پیوند میان این مقوله ها ذیل عناوین شرایط علی، پدیده محوری، مقوله راهبردی، شرایط زمینه ای، مقوله میانجی و مقوله پیامدی در قالب پارادایم تعیین شد. در ادامه و در مرحله ّکدگذاری گزینشی، اجزای پارادایم کدگذاری تشریح، و نظریه خلق شد. از نتایج پژوهش 6 مقوله اصلی و 49 زیر مقوله براى خودپذیرشی و مدیریت بدن استخراج و آنها را در قالب الگوی نظرى بر مبناى نظریه داده بنیاد ارائه یافته است. یافته ها نشان داد که ورزش بدنسازی دارای پارادوکسی است که از سوی در چرخه میان تغییر درک زنان بدنساز نسبت به زیبایی و از سوی دیگر نقش ساختارها و فشارهای اجتماعی نیز در سیطره صاحبان سرمایه و مصرف گرایی قرار گرفته است .