سید محسن بنیجمالی؛ سهیلا صادقی فسایی
چکیده
مقالۀ حاضر براساس روش کیفی و استفاده از مصاحبۀ نیمهساختاریافته و با تحلیل تماتیک اطلاعات بدنبال آن است که جوانان چه معنایی از طبقه دارند و چگونه خود را به طبقهای خاص منتسب میکنند. نمونۀ مطالعه شامل 25 تن از جوانان مجرد و متأهلِ هر دو جنس است. مطالعه بیان میدارد طبقه از نگاه جوانان ضمن آنکه ترکیبی از وجوه مختلف است مرکب از جنبههای ...
بیشتر
مقالۀ حاضر براساس روش کیفی و استفاده از مصاحبۀ نیمهساختاریافته و با تحلیل تماتیک اطلاعات بدنبال آن است که جوانان چه معنایی از طبقه دارند و چگونه خود را به طبقهای خاص منتسب میکنند. نمونۀ مطالعه شامل 25 تن از جوانان مجرد و متأهلِ هر دو جنس است. مطالعه بیان میدارد طبقه از نگاه جوانان ضمن آنکه ترکیبی از وجوه مختلف است مرکب از جنبههای ذهنی و عینی نیز هست. همین امر طبقه را تفسیرپذیر میکند بهگونهای که وضعیتهای یکسان قضاوتهایِ متفاوتِ طبقاتی میآفریند و مرزهای طبقاتی را کدر میکند. این مسئله به واسطۀ آنکه جوانان مستقل نیستند و پایگاه شغلی باثباتی نیافتهاند و بنابراین خود را به واسطۀ خانواده و با ملاکهای نمادین و فرهنگی تعریف میکنند تقویت میشود. به همین ترتیب از آنجا که طبقهبندی جوانان براساس تعاریفِ متمایز هر یک از ایشان از موقعیت منحصر به فرد خود بنا میشود کلیتهای اجتماعی متمایز نمیآفریند. نتیجه نوعی ابهام در طبقهبندی و فقدان خطوط مرزی طبقاتی در زندگی جوانان است. ابهام طبقاتی سبب میشود جوانان به شکل بینذهنی درک مشترکی از وضعیت و سرنوشت خود پیدا نکنند و تودهای نامتقارن و فاقد سرنوشت مشترک گردند. سرانجام تفسیرپذیری و جنبۀ تعریفی طبقه باعث میشود تا جوانان به طور ذهنی جایگاه طبقاتی برجستهتری را به خود منتسب کنند و به واسطۀ آن تواناییهای خود را در شکلدادن به زندگینامه بیش از اندازه ارزیابی نمایند. این امر میتواند سبب خطای شناختی جوانان در درک موقعیت خود شود و نوعی احساس عاملیت کاذب در ایشان بیافریند.