Document Type : Original Article

Authors

1 Ph.D. in Strategic Management, Iran University of Industries and Mines, Tehran, Iran

2 Ph.D., Associate Professor in Sport Management, Ahwaz Shahid Chamran University, Ahwaz, Iran

3 Ph.D., Associate Professor, Ahwaz Branch, Islamic Azad University, Ahwaz, Iran

Abstract

The study is to form a strategic thinking model for top managers of sports federations. In this study, there has been used the common models in form of the exploratory studies. Also, there has been used the descriptive-correlation method with the nature of descriptive/analytic researches. To design the conceptual model of the study, there has been used the documentary library studies with two-step Delphi method. During first step, 108 components were identified and then 28 components were selected. During second step, 8 components among 28 components were confirmed by experts. The statistical population was included 200 persons including managers, vice chairmen and chairwomen and secretaries of sports federations were selected based on Cochran statistical formula with 2% error rate and was doubled (160). The measurement tools were the strategic thinking questionnaire and researcher-made performance questionnaire of the sports managers with formal validity confirmed by experts and structure validity achieved by exploratory and reliability factor analysis. The strategic thinking questionnaire was 0.751 and the performances of the sports managers were 0.837 that were determined by Cronbach's alpha coefficient. The conceptual thinking components, thinking over time, system thinking, looking ahead and having perspective were with highest correlation and clever opportunism and strategic determination were with lowest correlation. The findings of the study showed that there was the significant relationship between eight components of the strategic thinking and the performance promotion of sports managers (and r =0.76).

Keywords

تدوین مُدلِ تفکراستراتژیک به منظور ارتقای عملکرد مدیران ورزشی

(مطالعه موردی: فدراسیون های ورزشی جمهوری اسلامی ایران)

سیّد امیر موسویان[1]

عبدالرحمن مهدی پور[2]

محمد خدامرادی[3]

 

تاریخ دریافت مقاله: 18/4/1396

                                                                                 تاریخ پذیرش مقاله:20/6/1396

 

 

مقدمه

 سازمان‌های ورزشی، از یک ‌سو با محیطی متغیر و تهدیدکننده رو به رو بوده و از سویی دیگر، با افزایش سطح توقعات، خواسته‌ها و مطالبات جدید و بیش­تر جامعه و جامعه‌ ورزشی و مضاف برآن پیشرفت، سرمایه‌گذاری‌های کلان­ و توسعه‌ پایدار رقبای قدر، تغییرات و برنامه ریزی های زیربنایی برای سازمان‌های ورزشی ایجاب می‌کند. با این وصف، آنها از یک‌­سو باید به نیازها، خواسته‌ها و توقعاتِ مذکور واکنشی به موقع، به جا و شایسته از خود نشان دهند و از سوی دیگر، برای خروج از این شرایط و مقابله با سایر تهدیدهای محیطی، حفظ بقا و پویایی حال و آینده‌ سازمان به توسعه­ پایدار همت گمارند و برای کسب، هدایت منابع تلاش وافر نمایند. در غیر این صورت سازمانی که خود را با امواج تغییر همراه نسازد، محکوم به فناست (غفاریان و علی احمدی، ۲۰۰۲).

در این راستا سازمان‌های ورزشی باید از ابزارهای گوناگون مدیریتی و نیز فرایندهای مدیریتی مناسب استفاده کنند و دست به حرکتی اصولی و زیربنایی بزنند. یکی از این ابزارهای کارا و اثربخشِ مدیریتی، برنامه ریزی استراتژیک است. برنامه ریزی استراتژیک، آماده سازی سازمان برای پاسخگویی مناسب و به هنگام در مقابل تغییرات محیط داخل و خارج سازمان می باشد و به همین جهت از پویایی برخوردار است(سکت و اردلی[4]، 2005).

اما داشتن برنامه ریزی استراتژیک نیز، به نوبه‌ خود مستلزم وجود تفکر استراتژیکِ فردی و سازمانی در شالوده های مدیریتی و تشکیلاتی است. تحقیقات زیادی نیز نشان داده‌اند که وجه اشتراک موفقیت در سازمان‌های موفق جهانی، تنها داشتن برنامه ریزی استراتژیک نیست، بلکه وجود تفکر استراتژیک در آن سازمان است (احراری و نوری، ۱۳۹1). در این راستا مینتزبرگ[5] (۱۹۹۸) نیز تأکید می‌کند: «برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که باید پس از تفکر استراتژیک واقع شود». صادقی نیارکی (۱۳۹۰)              می­نویسد: «تفکر استراتژیک پیش بینی آینده نیست، بلکه تشخیصِ به موقع خصوصیات میدان رقابت و دیدن فرصت‌هایی است که رقبا نسبت به آن غافل هستند».

بنابراین تفکر استراتژیک عامل اصلی تغییرِ قالبِ رقابت، تغییر وضع موجود فدراسیون­های ورزشی، توانمندسازی مدیران، ایجاد موفقیت­هایِ فردی و سازمانیِ مدیران، تداوم پیشرفت و بقای این سازمان­ها می‌باشد. علاوه بر این­ها، فدراسیون­هایی که فاقد تفکر استراتژیک می­باشند، نه تنها دارای هزینه‌های بالایی هستند، بلکه از اثر بخشی و کارایی، و در نهایت بهره وری کمتری نیز برخوردار می­باشند.

   امروزه در مباحث مدیریتی، از مدل یا مدل های مفهومیِ خاص و مرتبط، برای توجیه ذهنی و تقریب­

ذهن با موضوع استفاده می­شود. مدل تفکر استراتژیک بیان کننده‌ فرآیندِ یادگیری به صورت پویا، تعاملی و تجربی و در برگیرنده­ عواملِ فردی، تجربیات کاری و عواملی سازمانی است که با کمک دانش و عمل به آن باعث می‌شود تا مدیران توانایی تفکر استراتژیک را به دست آورند (کیسی و گلدمن[6]، ۲۰۱۳). با مرور پیشینه‌ تحقیق، مشاهده گردید که در بخش‌های مختلف صنعتی، اقتصادی و تجاری، مدل‌های معتبر و رایجِ فراوانی در زمینه‌ تفکر استراتژیک طراحی و تدوین شده‌اند. البته  هر یک از این مدل ها، دارای ویژگی­های خاص خود بوده و از منظر خاصی به این رویکرد نگریسته‌اند(غفاریان و کیانی،۱۳۸3). اما متأسفانه در میان فراوانیِ مدل های تفکر استراتژیک، هیچ مدل خاصی برای مقوله‌ ورزش که در عرصه‌ها و میادین ورزشی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، دارای وزن بالایی می‌باشد، طراحی و تدوین نشده است.

   با توجه به تغییرات محیطی، مطالبات جامعه، پیشرفت رقبا و نیز سایر موارد یاد شده و لزوم برنامه ریزی استراتژیک در سازمان های ورزشی به عنوان راه حل مشکلات مذکور و با توجه به این که تفکر استراتژیک بر برنامه ریزی استراتژیک تقدم دارد و مدیران ورزشی نیز  به عنوان مجریان این برنامه­ استراتژیک، باید به این تفکر مجهز گردند، لذا فقدان مدل تفکر استراتژیک مدیران ورزشی به منظور ارتقای عملکرد آنان مسئلۀ این پژوهش است.

    هدف­های پژوهش

هدف اصلی پژهش

 هدف اصلی پژهش، تدوین مدل تفکرِ استراتژیک به منظور ارتقای عملکردِ مدیرانِ عالی فدراسیون های ورزشی است.

هدف­های فرعی پژوهش

هدف­های فرعی پژوهش نیز شناسایی، بررسی و تعیین مؤلفه­های تفکرِ استراتژیک مدیرانِ عالی فدراسیون های ورزشی شامل تفکرمفهومی، تفکرسیستمی، فرصت طلبی هوشمندانه، آینده نگری، تفکر در طول زمان، عزم استراتژیک، تفکر فرضیه محور و داشتن چشم انداز به­منظور ارتقای عملکرد آنان می­باشد.

مبانی نظری پژوهش

 بررسی‌ها نشان می‌دهند که تاکنون تفکراستراتژیک به صورت یک‌پارچه و همه‌جانبه مورد بررسی قرار نگرفته و مؤلفه‌های آن نیز در قالب یک مدل منسجم و جامع که مورد توافق همگان باشد، ارائه نشده است. در مورد بنیان های نظری موضوع پژوهش، می توان به مواردی که  نیازهای موضوع تفکر استراتژیک را پوشش دهد، اشاره کرد:

 تفکر

 ویناک[7] (2010) می گوید: «فکر عملی ذهنی است که فرد با استفاده از آن، توانایی شناخت و یا تحلیل مسائل به صورت عملی و استدلالی را به دست می آورد». 

 استراتژی

 چاندلر[8] (1962) می گوید: «استراتژی عبارت است از یک طرح واحد، همه­جانبه و تلفیقی که نقاط قوت و ضعف سازمان را با فرصت ها و تهدیدهای محیطی مربوط ساخته و دست­یابی به هدف­های اصلی سازمان را میسر می­سازد».

هارپر و رویز[9] (1971) نیز در این مورد چنین اعتقاد دارند: «استراتژی عبارت است از مدل منظورها، مقاصد، هدف­ها، خط مشی­های اصلی و طرح­هایی جهت دست­یابی به هدف­ها».

تفکر استراتژیک

غفاریان و علی احمدی (2002) می­گویند: «اگر تعاریفی در این مورد(تفکر استراتژیک) وجود داشته باشد، با نگاهی به ادبیات موجود در می یابیم که هیچ تعریفی مورد توافق و قطعی از تفکر استراتژیک نیز وجود ندارد، گرچه علی رغم بیش از دو دهه که از مطرح  شدن نظریه‌ تفکر استراتژیک در حوزه‌ استراتژی می‌گذرد، مطالعات تجربی قابل اتکا نیز در این حوزه به نسبت محدود است». جدول 1 تعریف تفکر استراتژیک از نظر برخی از صاحب­نظران تفکر استراتژیک را نشان می­دهد.

جدول1: تعربف تفکر استراتژیک از نظر برخی از صاحب­نظران تفکر استراتژیک

نام صاحب نظر

تعریف تفکر استراتژیک

جین لیدکا[10] (1998)

تفکر استراتژیک را  مدلی ذهنی کامل از نظام خلق ارزش برای مشتری می نامد.

گلدمن و کیسی[11]، (2013)

تفکر استراتژیک فرایندی تکرار شونده، تعاملی و پویاست.

مینتزبرگ[12] (1994)

تفکر استراتژیک بر فرایند سنتز ذهنی با استفاده از شهود و خلاقیت، دیدگاه های یک پارچه ای از کسب و کار ایجاد می کند.

گری هامل و پراهالاد[13](1994)

تفکر استراتژیک معماری هنرمندانه استراتژی بر اساس خلاقیت، کشف و درک ناپیوستگی های کسب و کار است.

بُن[14](2001)

تفکر استراتژیک راه حل استراتژیک مشکلات است که ترکیبی از یک رویکرد منطقی و همگرا با فرایندهای تفکر خلاق و واگرا می باشد.

گُلد اسمیت[15](1996)

تفکر استراتژیک توانایی یادگیری از محیط، در عین داشتن ذهنی باز و گسترده است که از ویژگی های مدیریت خوب است.

 

عناصر تفکر استراتژیک

 عناصر تفکر استراتژیک، در حقیقت اجزای تشکیل­دهنده­ سازه­ تفکر استراتژیک هستند که مدیر ورزشی با دارا بودن آن­ها، از امتیازات مثبت تفکر استراتژیک برخوردار می گردد که این نیز به نوبه­ خود بر رشد، توسعه و بالندگی سازمان ورزشی مؤثر خواهد بود.

جدول 2: مؤلفه های مدل تفکر استراتژیک 18 صاحب­نظر تفکر استراتژیک وجایگاه مؤلفه های انتخابی مدل مفهومی پژوهش در مدل های آنان

 

صاحب نظر (سال)

مؤلفه های مدل تفکر استراتژیک صاحب نظران تفکر استراتژیک و

 جایگاه مؤلفه های مدل تدوینی پژوهش در مؤلفه­های آنان

جین لیدکا[16] (1998)

تفکر سیستمی، تمرکز بر هدف، فرصت‌جویی هوشمندانه، تفکر فرضیه‌محور و تفکر در زمان.

بِرلی[17] (1996)

تفکرمفهومی، تفکرخلاق، شهود، استقلال فکری، تفکرانتقادی و ریسک­پذیری.

گری هامل و پراهالاد(1994)

عزم استراتژیک، خلاقیت، اکتشاف و درک ناپیوستگی.

آلن گلدمن[18](1998)

تفکر مفهومی، تفکر سیستمی، آینده‌نگری و فرصت‌طلبی هوشمندانه.

مینتزبرگ(1994)

تفکر مفهومی، ترکیب، شهود، خلاقیت و چشم انداز.

بون[19](2001و2005)

خلاقیت، واگرا، عمل گرا، تفکر سیستمی، چشم انداز، دیالوگ و ارتباطات.

موریسی[20](1989)

خلاقیت و چشم انداز.

اوشاناسی[21]  (2003)

مولد، خلاق، ترکیبی، واگرا، چشم انداز، حل مسئله، عزم استراتژیک، تفکر در طول زمان و مشارکت ذی نفعان داخلی و خارجی.

مون[22](2013)

تفکر سیستمی، خلاق، چشم انداز و بازارگرا.

کافمن، براون، واتکینز و لی [23](2003)

چشم انداز و دید کل نگر (سیستمی).

 

به لحاظ عدم نیاز، تنها به تعاریف آن­دسته از مؤلفه هایی که جهت مدل مفهومی پژوهش از جدول فوق استخراج گردیده و تحت عنوان مؤلفه های 8 گانه‌ مدل مفهومی پژوهش انتخاب گردیده اند  به­طور خلاصه پرداخته می­شود:

ـ تفکر مفهومی: توانایی درک یک موقعیت به­وسیله­ شناسایی مدل­ها و نشان دادن مسئله محوری است که شامل ادغام مسائل و عوامل در یک چهارچوب مفهومی است(استیسی[24]، 1392).  

ـ تفکر سیستمی: تفکر سیستمی در معنای عام، دربرگیرندۀ مجموعه بزرگ و بی شماری از روش ها، ابزارها و اصولی است که همه آنها متوجه روابط متقابل میان نیروها و نیز دیدن آنها، در بطن یک فرآیند واحد است (سنگه و همکاران،1387).

ـ داشتن چشم‌انداز: چشم‌انداز یک افق درازمدت است که گاهی جهانی را که سازمان در آینده در آن فعالیت می‌کند توصیف می‌ نماید (ویکی‌پدیا، 1392).

ـ تفکر در طول زمان: سازمان صرفاً در زمان حال زندگی نمی‌کند، بلکه این گذشته سازمان است که او را از حال به آینده می‌راند. آینده بر مبنای گذشته شکل می‌گیرد و نقطه آغاز آن شرایط حال است (غفاریان و کیانی، 1383).

ـ آینده‌نگری: داشتن افق و چشم‌انداز گسترده و فراتر از زمان حال در فرآیند برنامه‌ریزی و مدیریت است که نتیجه­ آن، بازشناسی احتمالی جایگاه، کارکرد و نقش چیزی در آینده است (پایگاه اطلاع ‌رسانی حوزه1391).

ـ فرصت‌طلبی هوشمندانه: هوشمندی نسبت به محیط را شامل می شود و توجه به تحولات فضای کسب و کار و فرصت‌های حاصل از آن را می‌طلبد (وفایی‌راد، 1392).

ـ  عزم استراتژیک: عزم استراتژیک است که اراده‌ای درونی و استوار در راستای رسیدن به هدف­ها و آرمان‌ها و تمرکز در جهت‌دار ساختن و قدرتمند نمودن استراتژی‌ها را می‌طلبد(منوریان، آقازاده، شهامت‌نژاد، 1391).

ـ فرضیه محوری: هدف از پیش­روی براساس رویکرد علمی، افزایش توان فرضیه‌سازی خلاقانه و آزمودن مدبرانه­ فرضیه‌هاست(منوریان، آقازاده، شهامت‌نژاد، 1391).

 مدل­های رایج تفکر استراتژیک

امروزه در تفکر استراتژیک با مدل­های فراوانی روبرو می‌شویم. هر یک از این مدل­ها، دارای ویژگی‌های خاص خود بوده و از منظر خاصی به این رویکرد نگریسته‌اند- هر چند وجوه مشترک آن‌ها نیز قابل توجه است (غفاریان و کیانی، 1380). در حقیقت هر یک این مدل­ها براساس عناصر اصلی تفکر استراتژیک از دیدگاه هر یک از صاحبنظران ارائه شده‌اند؛ مانند مدلِ تفکر استراتژیکِ جین لیدکا(1998)،  آلن گلدمن(2010) ، هنری مینتزبرگ (1995)، گری هامل (1994)، بوُن (2005)، کیلروی و مکینلی[25](1997)، بُن (2001)، واتن و مورن[26] (2010).

ارتقای عملکرد مدیران ورزشی

 عملکرد مدیر ورزشی، مجموعه فعالیت هایی خواهد بود که براساس وظائف و کارهای سازمانی و با بهره گیری از توانایی­های مدیریتیِ عمومی و ورزشی خود و با استفاده از ابزارهای مختلف مدیریتی در راستای اهداف سازمانی انجام می­پذیرد. بنابراین ارتقای عملکرد مدیران ورزشی از نظر عملیاتی در مجموعه کارهای انجام شده­ای است که نسبت به کارهای مشابه­ قبلی، از کمیت و کیفیت بیش­تر و بهتری برخوردار باشد. این امر در حیطه­ کاری مدیر، بستگی به­میزان استفاد­ه­ و به­کارگیری وی از روش­ها و فرآیندهای کمی و کیفی در افزایش توانایی او دارد. در این شرایط است که گفته می­شود که مدیر ارتقای عملکرد یافته است.

فرضیه­های پژوهش

 فرضیه­ اصلی پژوهش

 بین مدل تفکرِ استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون­های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد. فرضیه های فرعی پژوهش

بین مؤلفه‌ های تفکر مفهومی، تفکر سیستمی، فرصت طلبی هوشمندانه، آینده نگری، تفکر در زمان، عزم استراتژیک، تفکر فرضیه محور، داشتن چشم انداز و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

 

مدل مفهومی پژوهش

 در تدوین مدل مفهومی پژوهش، به صورت روش دلفی دو مرحله ای اقدام گردید. در مرحله اول و با مطالعه­ کتابخانه ای، مبانی نظری تفکر استراتژیک، فرضیه ها، سؤالات و مدل های رایج و معتبر تفکراستراتژیک و عملکرد مدیران ورزشی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. ابتدا تعداد 108 عنصر از بین عناصر تشکیل دهندۀ مدل های تفکرِ استراتژیکِ صاحب‌نظران، شناسایی و مبنای مطالعۀ دلفی دو مرحله ای قرار گرفت. سپس مؤلفه های یاد شده از سوی اساتید راهنما، مشاور و خبرگان مطالعه و بررسی شد و 28 مؤلفه­ نهایی انتخاب گردید. پس از بررسی 28 مؤلفۀ انتخابی، تعداد 8 مؤلفه­ کلیدی برای مدل مفهومی پژوهش تایید شد.

 

شکل1: مدل مفهومی پژوهش

روش شناسی پژوهش   

    جامعۀ آماری پژوهش شامل رؤسا، نایب رئیسان مرد و زن و دبیرانِ 50 فدراسیون ورزشی (از هر فدراسیون4 نفر) مستقر در کلان‌شهر تهران بزرگ  به تعداد 200 نفر بوده است(200N= ). حجم نمونه­ مورد مطالعه نیز 80 نفر بود که براساس فرمول آماری کوکران با سطح خطای 2 درصد تعیین گردید. از آن جا که محقق به دنبال دقت و خطای کمتر در انتخاب حجم نمونه بود، لذا دو برابر این تعداد نمونه، یعنی 160 نفر را در نظر گرفت(160n =). ابزار گردآوری داده، پرسشنامه­ محقق ساخته­ای به تعداد 72 گویه بود که 38 گویه­ آن مربوط به مؤلفه­های هشت گانه­ متغیرِ تفکر استراتژیک و تعداد 34 گویه آن نیز مربوط به متغیر عملکرد مدیرانِ عالی فدراسیون های ورزشی بوده است. جهت تعیین روایی صوری و محتوایی پرسشنامه، گویه­های اطلاعات دموگرافیک یا جمعیت شناختی، عناصر تفکر استراتژیک و مؤلفه های عملکرد، در اختیار 10 تن از خبر­گان، کارشناسان و اساتید راهنما و مشاور قرار گرفت. به منظور بررسی روایی سازه ابزار تحقیق نیز از تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. بدین منظور از روش تحلیل عناصر اصلی[27] با چرخش عمودی[28] و با تکنیک واریماکس[29] استفاده شد. از آزمون (KMO)  وکرویت بارتلت نیز برای کفایت نمونه گیری به منظور بررسی وضعیت همبستگی بین زوج متغیرها استفاده گردید. اندازۀ کفایت نمونه برداری(KMO) باید حداقل 6/0 باشد که در این پژوهش 761/0 بود و نشان داد که این اندازه نمونه ها برای تحلیل عاملی مناسب است. همچنین از آزمون کرویت بارتلت به منظور تحقیق در این که ماتریس همبستگی داده ها صفر نیست استفاده شد که اندازه آن نیز 972/15114 به دست آمد.

جدول3: نتایج آزمون KMO و کرویت بارتلت

آزمون  KMO

آزمون کرویت بارتلت

درجه آزادی

سطح معناداری

761/0

972/15114 x2 =

1431

00001/0

  

 با انجام تحلیل عاملی اکتشافی و دوران عمودی هشت عامل اصلی برای تفکر استراتژیک شناسایی شد. در این تحقیق نیز با حذف گویه هایی که بار عاملی آن ها کمتر از 45/0 بود، از 38 گویه­ تفکر استراتژیک، 33 گویه به دست آمد و از 34 گویه عملکرد مدیران نیز همان 34 گویه به جای ماند. پایایی پرسشنامه (67 گویه­ای) به روش آلفای کرونباخ، برای گویه های مربوط به تفکر استراتژیک 751/0 و برای گویه های مربوط به عملکرد مدیران 837/0 به دست آمده است که بیانگر همبستگی بالای سوالات پرسشنامه است.

آزمون مدل مفهومی تحقیق

برازش مدل اندازه گیری

 برای بررسی برازش مدل­های اندازه­گیری، سه معیارِ روایی هم­گرا و روایی واگرا و پایایی استفاده می شود (داوری و رضازاده، 1392). در بررسی مدل اندازه گیری این تحقیق، تحلیل بر اساس سوالات و در برازش مدل اندازه گیری انجام شد.

جدول4: بررسی پایایی مدل تحقیق

سازه

ضریب آلفای کرونباخ

پایایی ترکیبی(CR>0.7 )

میانگین واریانس استخراجی (0.5<AVE)

 

آینده نگری

753/0

838/0

516/0

عزم استراتژیک

774/0

814/0

605/0

چشم انداز

767/0

848/0

655/0

فرضیه محوری

943/0

963/0

929/0

فرصت طلبی

782/0

825/0

612/0

تفکر مفهومی

741/0

806/0

535/0

تفکر سیستمی

777/0

795/0

501/0

تفکردر طول زمان

739/0

847/0

735/0

تفکر استراتژیک

(بصورت کلی)

751/0

782/0

524/0

عملکرد مدیران ورزشی

837/0

834/0

509/0

  

 برای بررسی روایی واگرای مدل از روش ماتریس فورنل و لارکر[30] استفاده شد. در این روش، میزان همبستگی یک سازه با شاخص هایش در مقابل همبستگی آن سازه با سایر سازه ها مقایسه می شود. در قطر اصلی این ماتریس، جذر AVE متغیرها وارد می شود و جهت تایید روایی واگرا لازم است، این مقدار بیش از همبستگی میان آن متغیر با سایر متغیرهای بیشتر باشد(داوری و رضازاده، 1392). با توجه به نتایج جدول 5 جذر AVE که در قطر اصلی ماتریس زیر آمده بیش از میزان همبستگی هر سازه با دیگر متغیرهاست که نشان دهنده روایی واگرای مناسب و برازش خوب مدل های اندازه گیری می باشد.

جدول5: بررسی روایی واگرای مدل به روش فورنل و لارکر

 

سازه

آینده نگری

عزم استراتژیک

چشم انداز

فرضیه محوری

فرصت طلبی

تفکر مفهومی

تفکر سیستمی

تفکر در طول زمان

تفکر استراتژیک

عملکرد مدیران

آینده نگری

718/0

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عزم استراتژیک

631/0

777/0

 

 

 

 

 

 

 

 

چشم انداز

111/0

504/0-

809/0

 

 

 

 

 

 

 

فرضیه محوری

051/0

061/0

131/0-

963/0

 

 

 

 

 

 

فرصت طلبی

334/0

315/0-

028/0

144/0

782/0

 

 

 

 

 

تفکر مفهومی

228/0

289/0-

109/0

134/0

313/0

731/0

 

 

 

 

تفکر سیستمی

273/0

084/0-

002/0-

013/0

342/0

407/0

707/0

 

 

 

تفکردر طول زمان

325/0

370/0-

164/0

000/0

342/0

304/0

445/0

857/0

 

 

تفکر استراتژیک

(به صورت کلی)

631/0

589/0-

332/0

093/0

663/0

648/0

629/0

689/0

723/0

 

عملکرد مدیران

445/0

563/0-

296/0

080/0

460/0

456/0

575/0

556/0

656/0

713/0

 

 

یافته های پژوهش 

توصیف متغیرهای مورد بررسی

   در بخش یافته های توصیفی، ویژگی های فردی (داده های جمعیتی یا دموگرافیک) پاسخ دهندگان یا آزمودنی­ها به صورت فراوانی، درصد و درصد تجمعی، جنسیت، سن، میزان تحصیلات، رشته­ تحصیلی، سابقه­ ورزشی، شغل سازمانی(سِمَت در فدراسیون)، سابقه­ کار، مدیران­عالی فدراسیون ها، به شرح مندرج در جدول 6 مورد توصیف آمار توصیفی قرار گرفتند.

جدول6:  فراوانی داده های دموگرافیک مدیران فدراسیون های ورزشی

شاخص

 

معیار های سنجش

کل آزمودنی

 

جنسیت

جنس

مرد

زن

ــ

ــ

ــ

کل آزمودنی

فراوانی

118

34

ــ

ــ

ــ

160

درصد فراوانی

6/77

6/22

ــ

ــ

ــ

100%

 

سن

سن

زیر 30 سال

30 تا 40

40 تا 50

50 تا 60

60 به بالا

کل آزمودنی

فراوانی

0

4

86

53

9

160

درصد فراوانی

0

6/2

6/56

9/34

9/5

100%

 

تحصیلات

تحصیلات

دیپلم

فوق دیپلم

لیسانس

فوق لیسانس

دکتری

کل آزمودنی

فراوانی

1

1

52

84

14

160

درصد فراوانی

07/0

07/0

2/34

3/55

1/9

100%

 

رشته

تحصیلی

رشته تحصیلی

ورزشی

غیرورزشی

ــ

ــ

ــ

کل آزمودنی

فراوانی

26

136

ــ

ــ

ــ

160

درصد فراوانی

1/17

9/82

ــ

ــ

ــ

100%

 

سابقه

سابقه

زیر 2 سال

2تا 4

4 تا 6

6 تا 8

8 به بالا

کل آزمودنی

فراوانی

69

66

5

4

8

160

درصد فراوانی

4/45

4/43

3/3

2/6

3/5

100%

 

سمت/

شغل

سمت/ شغل

رئیس

نائب رئیس مرد

نائب رئیس زن

دبیر

ــ

کل آزمودنی

فراوانی

40

34

33

45

ــ

160

درصد فراوانی

3/26

4/22

7/21

6/29

ــ

100%

 

سابقه

 ورزشی

سابقه ورزشی

کمتر از 2 سال

بین 2 تا 3 سال

بین 2 تا 3 سال

بین 2 تا 3 سال

بیش از 8 سال

کل آزمودنی

فراوانی

11

44

67

20

10

160

درصد فراوانی

2/7

9/28

1/44

2/13

6/6

100%

 

در بخش متغیرهای مورد بررسی، متغیرهای تفکر استراتژیک و عملکرد مدیران ورزشی بر مبنای همبستگی پیرسون و سطح معناداری آن توصیف می شوند:

جدول7 : آزمون همبستگی مدل تفکرِ استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون­های ورزشی

متغیرها

تعداد

همبستگی پیرسون

جهت همبستگی

سطح معناداری

الگوی  مناسبِ تفکر استراتژیک

و ارتقای عملکرد مدیران فدراسیون های ورزشی

160

76/0

مثبت

000/0

 

فرضیه­ اصلی پژوهش: بین مدل  مناسبِ تفکرِ استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون­های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

 بر اساس مقدار ضریب همبستگی، بین تفکر استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی برابر 76/0 است. این مقدار در سطح 000/0  معنادار شده است و از آنجا که سطح قابل قبول معناداری کمتر از 05/0 می باشد، بنابراین نتیجه می گیریم که بین تفکر استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ برقرار می­ باشد؛ یعنی این که مدیران فدراسیون های ورزشی اظهار داشته اند که عناصر مدل تفکرِ استراتژیک بر ارتقای عملکردِ آنان موثر است.

فرضیه­های فرعی پژوهش

فرضیه­ اوّل: بین مؤلفه‌ تفکر مفهومی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

مقدار ضریب همبستگی بین مؤلفه‌ تفکر مفهومی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی برابر 57/0 می باشد. این مقدار در سطح000/0 معنادار شده است و از آنجا که سطح قابل قبول معناداری کمتر از 05/0 می باشد، بنابراین نتیجه می گیریم که بین مؤلفه‌ تفکر مفهومی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنادار وجود دارد. این بیانگر آن است که هرچه مدیران فدراسیون های ورزشی تفکر مفهومی بهتری داشته باشند، عملکردِ آنان بیشتر ارتقا خواهد یافت.

فرضیه­ دوّم: بین مؤلفه‌ تفکر سیستمی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

 مقدار ضریب همبستگی بین تفکر سیستمی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی برابر 43/0 می باشد. این مقدار در سطح000/0 معنادار شده است و از آنجا که سطح قابل قبول معناداری کمتر از 05/0 می باشد، بنابراین نتیجه می گیریم که یک رابطه­ معنادار نسبتاً قوی بین تفکر سیستمی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی دیده می شود، که بیانگر آن است که هرچه مدیران فدراسیون‌های ورزشی تفکر سیستمی بهتری داشته باشند، عملکردِ آنان بیشتر ارتقا خواهد یافت.

فرضیه­ سوّم: بین مؤلفه‌ فرصت طلبی هوشمندانه و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

مقدار ضریب همبستگی بین  مؤلفه‌ فرصت طلبی هوشمندانه و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی برابر 19/0 گردیده که این مقدار در سطح000/0 معنادار شده است و از آنجا که سطح قابل قبول معناداری کمتر از05/0 می باشد. بنابراین نتیجه می گیریم که بین  مؤلفه‌ فرصت طلبی هوشمندانه و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنادار وجود دارد. این بیان­گر آن است که هرچه مدیران عالی فدراسیون‌های ورزشی فرصت طلبی هوشمندانه بهتری داشته باشند، عملکردِ آنان بیشتر ارتقا خواهد یافت.

فرضیه­ چهارم: بین مؤلفه‌ آینده نگری و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

مقدار ضریب همبستگی بین مؤلفه‌ آینده نگری و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی برابر 35/0 گردیده که این مقدار در سطح000/0 معنادار شده است. از آنجا که سطح قابل قبول معناداری کمتر از 05/0 می باشد، بنابراین نتیجه می گیریم که بین مؤلفه‌ آینده نگری و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی  رابطه­ معنادار وجود دارد. این بیانگر آن است که هرچه مدیران فدراسیون‌های ورزشی مؤلفه‌ آینده نگری بهتری داشته باشند، عملکردِ آنان بیشتر ارتقا خواهد یافت.

فرضیه­ پنجم: بین مؤلفه‌ تفکر در طول زمان و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

مقدار ضریب همبستگی بین مؤلفه‌ تفکر در زمان و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی برابر 44/0 گردیده  که این مقدار در سطح000/0 معنادار شده است. از آنجا که سطح قابل قبول معناداری کمتر از05/0 می باشد، بنابراین نتیجه می گیریم که بین مؤلفه‌ تفکر در زمان و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنادار وجود دارد. این بیانگر آن است که هرچه مدیران فدراسیون های ورزشی تفکر در زمان بهتری داشته باشند، عملکردِ آنان بیشتر ارتقا خواهد یافت.

فرضیه ششم: بین مؤلفه‌ عزم استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

مقدار ضریب همبستگی بین مؤلفه‌ عزم استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی برابر 11/0 گردیده که این مقدار در سطح 000/0 معنادار شده است. از آنجا که سطح قابل قبول معناداری کمتر از 05/0 می باشد، بنابراین نتیجه می گیریم که بین مؤلفه عزم استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنادار وجود دارد. این بیانگر آن است که هرچه مدیران فدراسیون‌های ورزشی عزم استراتژیک بهتری داشته باشند، عملکردِ آنان بیشتر ارتقا خواهد یافت.

فرضیه­ هفتم: بین مؤلفه‌ تفکر فرضیه محور و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

مقدار ضریب همبستگی بین مؤلفه‌ فرضیه محوری و ارتقای عملکردِمدیران فدراسیون‌های ورزشی برابر 22/0 گردیده که این مقدار در سطح000/0 معنادار شده است. از آن­جا که سطح قابل قبول معناداری کمتر از05/0 می باشد، بنابراین نتیجه می­گیریم که بین مؤلفه‌ فرضیه محوری و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنادار وجود دارد. این بیانگر آن است که هرچه مدیران فدراسیون‌های ورزشی فرضیه محوری بهتری داشته باشند، عملکردِ آنان بیشتر ارتقا خواهد یافت.

فرضیه­ هشتم: بین مؤلفه‌ داشتن چشم انداز و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

مقدار ضریب همبستگی بین  مؤلفه‌ داشتن چشم انداز و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی برابر 33/0 گردیدهکه  این مقدار در سطح000/0 معنادار شده است. از آنجا که سطح قابل قبول معناداری کمتر از 05/0 می باشد، بنابراین نتیجه می گیریم که بین  مؤلفه‌ داشتن چشم انداز و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه ای معنادار وجود دارد. این بیانگر آن است که هرچه چشم انداز بهتری داشته باشند، عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی بیشتر ارتقا خواهد یافت.

بحث و نتیجه گیری

با توجه به این که در زمینه­ تدوین مدل تفکر استراتژیک مدیران ورزشی و نیز عناصر متشکّلۀ آن پژوهش خاصی در نمونه های خارجی انجام نگرفته است، لذا نمی توان پیرامون مقایسه­ یافته­های این پژوهش­ با سایر پژوهش های ورزشی خارجی انجام شده در موضوع پژوهش، به طور مستقیم مقایسه ای انجام داد، اما می توان بدون در نظر گرفتن فُقدان وجود بُعد ورزشی آن­ها، به اندازه نیاز مقایسه هایی کرد.

فرضیه­ اصلی پژوهش

 بینِ مدل تفکرِاستراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ وجود دارد. با توجه به یافته های پژوهش در مورد همخوانی نتایج فرضیه اصلی با سایر تحقیقات انجام شده خارجی و داخلی، باید گفت که پژوهش های بی یونگ و همکاران[31] (2013)، واکابایشی و همکاران[32](2001)، گل محمدی و همکاران (1392)، ملکوتی خواه و کارنامه حقیقی(1394)، ناظمی و همکاران(1389) و گل محمدی و همکاران (1392) با نتایج  فرضیه اصلی همخوان است. به عنوان مثال، گل محمدی و همکاران(1392) نشان داده‌اند که حاکمیت تفکراستراتژیک بر سازمان، سازمان را به سمت خلق برنامه‌های استراتژیک سوق می دهد و سپس به عملکرد بهتر می‌انجامد. نتایج تحقیق ملکوتی خواه و کارنامه حقیقی (1394) نیز نشان داد که تفکر استراتژیک مدیران می تواند بر عملکرد مدیران مؤثر باشد. لذا با توجه به نتیجه­ فرضیه­ اولِ پژوهش حاضر که با ضریب 76 درصد نشان داد بین مدل تفکر استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنی­داری وجود دارد، بنابراین فرضیه فرعی اول پژوهش تایید گردید.   

 فرضیه­های فرعی پژوهش

 فرضیه­ی اول: بین مؤلفه‌ تفکر مفهومی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

 با توجه به یافته های پژوهش در مورد همخوانی نتایج فرضیه فرعی اول با سایر تحقیقات انجام شده خارجی و داخلی، باید گفت که پژوهش های ناظمی و همکاران(1389) و حسینی(1393) با نتایج  فرضیه اول همخوانی دارد. تحقیق ناظمی و همکاران(1389) نشان دادند که مقدار 95 درصد همبستگی و سطح معنی­داری بین دو متغیر تفکر مفهومی و عملکرد وجود دارد و این  نشانگر آن است که بین تفکر مفهومی و عملکرد ارتباط مستقیم و قوی وجود دارد. نتایج پژوهش حسینی(1393) نشان داد که از بین مؤلفه های تفکر استراتژیک، مؤلفه­ تفکر مفهومی بیش­ترین سهم را در تبیین عملکرد مدیران دارد. لذا با توجه به نتیجه­ فرضیه­ اولِ پژوهش حاضر که با ضریب 57 درصد نشان داد بین مؤلفه‌ تفکر مفهومی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنی­داری وجود دارد، بنابراین فرضیه­ فرعی اول پژوهش تایید گردید.

 فرضیه­ دوّم: بین مؤلفه‌ تفکر سیستمی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه معناداری وجود دارد.

در مورد همخوانی نتایج فرضیه­ اول پژوهش حاضر با سایر تحقیقات انجام شده­ خارجی و داخلی، باید گفت که پژوهش های کیرالی و همکاران[33] (2015)، ملکوتی خواه و کارنامه حقیقی(1394)، ناظمی و همکاران(1389)، معمایی و همکاران(1392)، خاکسار و همکاران (1392)، منوریان و همکاران (1391)، آقاجانیان و رستمی(1390) و کفچه(1388) با نتایج این فرضیه همخوانی دارد. ملکوتی خواه و کارنامه حقیقی(1394) نیز طی پژوهشی نشان داد که بر اساس نظرسنجی تفکر استراتژیک مدیران، ابعاد یا عناصر تفکر استراتژیک می تواند بر عملکرد مدیران بانک صادرات مؤثر باشد. با توجه به نتیجه­ فرضیه­ دومِ پژوهش که با ضریب همبستگی 43/0 یک رابطه معنی­دار نسبتاً قوی بین تفکر سیستمی و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی را نشان می دهد، بنابراین فرضیه­ فرعی دوم پژوهش نیز تایید گردید.

 فرضیه­ سوّم: بین مؤلفه فرصت طلبی هوشمندانه و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

در مورد همخوانی نتایج فرضیه­ سوم پژوهش با سایر تحقیقات انجام شده خارجی و داخلی، پژوهش های واکابایشی و همکاران(2001)، معمایی و همکاران(1392)، حسینی(1393)، ملکوتی خواه و کارنامه حقیقی(1394)، نادری و همکاران (1393)،  آقاجانیان و رستمی(1390)، خاکسار و همکاران (1392) و معمایی و همکاران(1392) با نتایج  فرضیه سوم همخوان است. نتایج پژوهش حسینی(1393) نشان داد که رابطه مثبت و معنی­داری بین تفکر استراتژیک و همه مؤلفه های آن از جمله فرصت طلبی هوشمندانه با عملکرد مدیران وجود دارد. در پژوهشی دیگر، نادری و همکاران (1393) نیز نشان دادند که تفکر راهبردی مدیران بر تحول بانک انصار تأثیر معناداری دارد و باید مؤلفه های تفکر استراتژیک از جمله فرصت طلبی هوشمندانه به صورت متوازن توسعه یابد. با توجه به نتیجه­ فرضیه سومِ پژوهش که با ضریب همبستگی 19/0 یک رابطه معنی­دار نسبتاً قوی بین فرصت طالب هوشمندانه و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی را نشان می دهد، لذا فرضیه­ فرعی سوم پژوهش نیز تایید گردید.

  فرضیه­ چهارم: بین مؤلفه‌ آینده نگری و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری وجود دارد.

در مورد همخوانی نتایج فرضیه­ چهارم پژوهش حاضر با سایر تحقیقات انجام شده­ خارجی و داخلی، پژوهش های مُون (2001)، لیدکا (1998)، ناظمی و همکاران(1389)، معمایی و همکاران(1392) و نادری و همکاران (1393) با نتایج  فرضیه چهارم همخوان است. ناظمی و همکاران(1389) طی تحقیقی به این نتیجه رسیدند که بین مؤلفه های تفکر  استراتژیک و عملکرد رابطه­ مستقیم وجود دارد- از جمله بین آینده نگری و عملکرد ارتباط مستقیم و قوی دیده شده است. معمایی و همکاران(1392) نیز در تحقیقی نشان دادند که کلیه مؤلفه های مدل تفکر استراتژیک در سازمان اجرا گردیده و همگی از جمله آینده نگری دارای همبستگی معناداری بودند. با توجه به این که مقایسه بین یافته های فرضیه­ چهارمِ پژوهش با سایر پژوهش ها، با ضریب 35/0 نشان داده شد که یک رابطه معنی­دار نسبتاً قوی بین آینده نگری و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی وجود دارد، بنابراین فرضیه­ فرعی چهارم پژوهش نیز تایید گردید.

 فرضیه­ پنجم: بین مؤلفه‌ تفکر در زمان و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه معناداری وجود دارد.

در این خصوص مباحث و تحقیقاتی چند از سوی محققان این حوزه­ صورت گرفت. در زمینه همخوانی نتایج فرضیه­ پنجم این پژوهش با سایر تحقیقات انجام شده­ خارجی و داخلی نیز باید گفت پژوهش های کالابریس و کوستا (2015)، سالاری نهند(1389)، احد طجری (1387)، خاکسار و همکاران (1392) و معمایی و همکاران(1392) با نتایج  فرضیه چهارم همخوان است. نتایج پژوهش خاکسار و همکاران (1392) نیز حاکی از این بود که بین پنج رکن مدل تفکر استراتژیک از جمله تفکر در طول زمان با عملکرد سازمانی رابطه ای مثبت و معنادار وجود دارد. سالاری نهند(1390) نیز در میان شش مؤلفه­ مدل تفکر استراتِک، تفکر در زمان را برای تفکر استراتژیک تعیین کرد. با توجه به یافته­ فرضیه­ پنجم پژوهش که نشان داد با ضریب همبستگی 44/0 بین مؤلفه‌ی تفکر در زمان و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنی­داری وجود دارد، بنابراین فرضیه­ فرعی پنجم پژوهش تایید گردید.

فرضیه­ ششم: بین مؤلفه‌ عزم استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معناداری معنی­داری وجود دارد.

در مورد همخوانی نتایج فرضیه­ ششم پژوهش با سایر تحقیقات انجام شده­ خارجی و داخلی، باید گفت که پژوهش های اوشاناسی (2003)، لیدکا(1998) و ملکوتی خواه و کارنامه حقیقی(1394) با نتایج  فرضیه ششم پژوهش همخوان است. اوشاناسی(2003) ده مؤلفه را برای تفکر استراتژیک بر­شمرد که یکی از آن ها را عزم استراتژیک تعیین کرد. لذا با توجه به این مقدار، همبستگی مستقیم و معنا داری 11/0  بین مؤلفه‌ عزم استراتژیک و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی دیده شد. بنابراین فرضیه­ فرعی ششم پژوهش تایید  گردید.

 فرضیه­ هفتم: بین مؤلفه‌ فرضیه محوری و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنا­داری وجود دارد.

در زمینه همخوانی نتایج فرضیه­ هفتم این پژوهش با سایر تحقیقات انجام شده­ خارجی و داخلی نیز پژوهش های لیدکا (1998)،  ملکوتی خواه و کارنامه حقیقی(1394)، خاکسار و همکاران (1392) و آقاجانیان و رستمی(1390) با نتایج  فرضیه هفتم پژوهش همخوان است. لیدکا (1998) در پژوهش خود فرضیه محوری را یکی از مؤلفه های مدل تفکر استراتژیک خود بر شمرد. آقاجانیان و رستمی(1390) نیز در تحقیقی مؤلفه های کلیدی تفکر استراتژیک را دسته بندی کردند و نشان دادند که مؤلفۀ فرضیه‌محوری، یکی از مؤلفه های مدل تفکر استراتژیک آنان می باشد. با توجه به یافته­ فرضیه­ هفتم پژوهش که نشان داد با ضریب همبستگی 22/0 بین مؤلفه‌ فرضیه محوری و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنی­داری وجود دارد، فرضیه­ فرعی هفتم پژوهش تایید گردید.

 فرضیه­ هشتم: بین مؤلفه‌ داشتن چشم انداز و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنا­داری وجود دارد.

 در زمینه همخوانی نتایج فرضیه­ هشتم پژوهش حاضر با سایر تحقیقات انجام شده­ خارجی و داخلی، باید گفت که پژوهش های اوشاناسی(2003)، مون(2013)،  آقاجانیان و رستمی(1390)، کفچه(1388) و احد طجری(1387) با نتایج فرضیه هشتم پژوهش همخوان است. آقاجانیان و رستمی(1390) نیز در تحقیقی داشتن چشم‌انداز را از مؤلفه های مدل تفکر استراتزیک دانستند. تحقیق دیگری توسط کفچه(1388) با هدف شناسایی عناصر یا مؤلفه‌های تفکر استراتژیک انجام شد. او مؤلفه‌ داشتن  چشم‌انداز را به عنوان یکی از عناصر تفکر استراتژیک شناسایی کرد. با توجه به یافته­ فرضیه­ هشتم پژوهش که نشان داد با ضریب همبستگی 33/0 بین مؤلفه‌ داشتن چشم انداز و ارتقای عملکردِ مدیران فدراسیون‌های ورزشی رابطه­ معنی­داری وجود دارد، فرضیه­ فرعی هشتم پژوهش تایید گردید.

نتیجه گیری کلی

سازمان‌های ورزشی باید برای پیشرفت در عرصه های مدیریتی و رقابت های ورزشی و پاسخ به مطالبات و توقعات جامعه، مقابله با تهدیدات و تغییرات محیطی، حفظ بقا و پویایی آینده‌ رشته­ ورزش مربوطه و ... به توسعه­ پایدار همت گمارند و برای کسب و هدایت منابع و... با استفاده از ابزارهای گوناگون مدیریتی به حرکتی زیربنایی دست بزنند.در غیر این صورت سازمانی که خود را با امواج تغییر هم­راه نسازد، محکوم به فناست(غفاریان و علی احمدی،۲۰۰۲). یکی از این ابزارها، برنامه­ریزی استراتژیک است. مینتزبرگ[34] (۱۹۹۸) برنامه ریزی استراتژیک را فرایندی می داند که باید پس از تفکر استراتژیک واقع شود. اما براساس چه چیزی می­توان تفکر استراتژیک را سنجید و سپس در ذهن و عملکرد مدیران ورزشی ایجاد، توسعه و نهادینه کرد؟

بنابراین ابتدا باید مدل تفکر استراتژیک مدیران ورزشی در دسترس باشد تا بر اساس آن، مدیران ورزشی را مورد سنجش و ارزیابی قرار داد و برنامه­های آموزشی و یادگیری تفکر استراتژیک و توسعه­ آن را در برنامه های پرورش مدیران ورزشی لحاظ کرد. پس از آن است که تغییر رفتار و ارتقای عملکرد در آنان مشاهده می گردد.

متأسفانه در میان فراوانی مدل­های تفکر استراتژیک معتبر و رایجِ، هیچ مدلِ خاصی برای مقوله‌ ورزش، طراحی و تدوین نشده است. لذا با توجه به فُقدان وجود چنین مدلی، محقق در صدد تدوین مدل تفکر استراتژیک مدیران ورزشی، به­ویژه در حوزه‌ی فدراسیون‌های ورزشی و قابلیت کاربرد آن در سایر سازمان های ورزشی مشابه برآمد. با تدوین مدل تفکر استراتژیک مدیران ورزشی است که فرآیند «مدل ـ سنجش ـ ارزیابی ـ یادگیری ـ ارتقای عملکرد» تحقق می یابد.

مدل تدوینی تفکر استراتژیک مدیران ورزشی

 براساس نتایج حاصله از آزمون­های مدل مفهومی تحقیق، مؤلفه­ها­ی هشت گانه مدل تفکر استراتژیک مدیران ورزشی مورد تایید قرار گرفت و در نهایت مدل تدوینی تفکر استراتژیک مدیران ورزشی پژوهش تدوین گردید. از نظر پیش بینی نیز مدل تفکر استراتژیک تدوینی بامولفه های هشت گانه­ خود، با احتمال 76 درصد ارتقای عملکرد را پیش بینی  می­کند؛ یعنی عملکرد و ارتقای آن بسته به مؤلفه­های هشت گانه­ تفکراستراتژیک خواهد بود که میزان این وابستگی بسیار بالا می باشد(شکل 2).

 

                                    متغیر مستقل (پیش بین)                                      (متغیر وابسته (ملاک)                                               

شکل 2: مدل تدوینی تفکر استراتژیک مدیران ورزشی (موسویان،1395)

     بر اساس نتایج به دست آمده از تحقیق، جهت فدراسیون­های ورزشی پیشنهاد می گردد:

    با توجه به داده های دموگرافیک، فدراسیون های ورزشی در ساختار مدیریت عالی خود از گروه های سنی جوان، گروه های تحصیلی دیپلم و فوق دیپلم، افراد دارای رشته­ تحصیلی تربیت بدنی، افراد ورزشی، مدیرانِ دارای سابقه­ ورزشی آسیایی، المپیک و جهانی، افراد دارای سابقه­ کار بیش­تر و نیز بانوان چندان بهره مند نبوده اند. پیشنهاد می گردد که از این ظرفیت­ها در فدراسیون های ورزشی بیشتر استفاده شود.

    هم­چنین به این سازمان ها پیشنهاد می­گردد تا نسبت به ایجاد و تقویت مؤلفه­های تفکر مفهومی، تفکر سیستمی، فرصت طلبی هوشمندانه، آینده نگری، تفکر در زمان، عزم استراتژیک، فرضیه محوری، داشتن چشم انداز برای تثبیت تفکراستراتژیک در اندیشه و عمل مدیران سطوح عالی خود- با هدف ایجاد درک موقعیت، فهم کل سیستم و اجزای آن­، هوشمندی نسبت به محیط، حس فراتر از زمان حال، توانایی اتصال گذشته به حال و حال به آینده، تقویت اراده­ درونی و استوار، پیش روی بر اساس رویکرد علمی و ایجاد یک افق درازمدت در اندیشه و عمل تلاش نمایند و در راستای تحقق این اهداف، مدل تدوینی این پژوهش را مبنای سنجش و آموزش آنان قرار دهند.

 

  • منابع

    •    آقاجانیان، سمینه و رستمی، مرضیه. (1390). «تعیین عناصرتشکیل‌دهنده‌ سازه‌ تفکر استراتژیک». فصلنامه نهمین کنفرانس بین‌المللی مدیریت.
    •    احرار نوری، اسماعیل. (1391). «سنجش تفکر استراتژیک در فدراسیون فوتبال ایران بر مبنای مدل تکمیلی دانشکده صنعتی امریکا». پایان نامه کارشناسی ارشد رشته‌ MBA، دانشکده­ مدیریت، اقتصاد و حسابداری، مرکز تهران غرب.
    •    استیسی، رآلف. (2012). تفکر استراتژیک و مدیریت تحول. جعفری و کاظمی موحد. تهران: نشر رسا
    •    پایگاه اطلاع رسانی حوزه. (1393). «آینده نگری درحوزه».       
    •   خاکسار، منصور؛ خاقانی، معصومه و زارعی، امجد. (1392). «بررسی رابطه بین تفکر استراتژیک و نوآوری سازمانی». فصلنامه مدیریت صنعتی دانشکده علوم انسانی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج. سال هشتم.  شماره 26.
    •    حسینی، فاطمه سادات. (1393). «بررسی رابطه بین تفکر استراتژیک و عملکرد مدیران مدارس دوره متوسطه شهر اقلید». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی.
    •    داوری، علی و رضازاده، آرش. (1392). مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار smart22pls.   چاپ اول، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی
    •    سایت مریم وفایی راد. (1392). «مدیریت استراتژیک».
    •    سالاری نهند، ابراهیم. (1390). «شناسایی مؤلفه های تفکر استراتژیک و رابطه آنها در بهبود فرآیند تصمیم گیری». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، پردیس قم.
    •    سنگه، پیتر و همکاران. (1387). پنجمینفرمان،خلق سازمانیادگیرنده. حافظ کمال هدایت و محمد روشن. چاپ سوم، تهران: انتشارات سازمان مدیریت صنعتی
    •    صادقی نیارکی، مهدی. (1390). «مبانی تفکر استراتژیک». مجله تدبیر.
    •    غفاریان، وفا و کیانی، غلامرضا. (1380). استراتژی اثربخش. تهران: نشر فرا
    •    غفاریان، وفا و کیانی، غلامرضا. (1383). پنج فرمان برای تفکر استراتژیک. تهران: نشرمدیریت فردا
    •    کفجه، پرویز و رحمان سرشت، حسین. (1387). «مدل سازمانی برای تفکر استراتژیک». مجله پیام مدیریت. شماره 28.
    •    گل محمدی، عماد؛ محمدی، نشاط و برومندان، زهرا. (1392). «فرامینومدلیادگیریتفکراستراتژیک». فصلنامۀ راهبرد توسعه. شمارۀ 36.
    •    نادری، علیرضا؛ بازرگانی، محمد و صفری، جلیل. (1393). «ضرورتتفکرراهبردیمدیراندر تحولبانکانصار». فصلنامۀ توسعۀ مدیریت پولی و بانکی. سال دوم.شمارۀ 4.
    •    معمایی، هاجر؛ امینی، محمدتقی؛ درگاهی، حسین؛ مشایخ، محمدرضا و جان بزرگی، محمد. (1392). «سنجشتطابقتفکراستراتژیکسازمان». مجله مدیریت سلامت. شماره 52.
    •    ملکوتی خواه، حمیدرضا و کارنامه حقیقی، حسن. (1394). «نقش تفکر استراتژیک مدیران بر عملکرد مالی». تهران: کنفرانس ملی هزاره سوم و علوم انسانی.  
    •    منوریان، عباس؛ آقازاده، هاشم و شهامت‌نژاد، مینا. (1391). «سنجش تفکر استراتژیک در مدیران شهرداری تهران». فصلنامه دانشکده مدیریت تهران. دوره 4. شماره 12. ص 129، 146.
    •    ناظمی، شمس‌الله؛ مرتضوی، سعید و جعفریانی، حسن. (1389). «ارتباط تفکر راهبردی وعملکرد». نشریه چشم‌انداز مدیریت بازرگانی. شماره 2.
    •    ویکی پدیا، دانشنامه آزاد. (2017). «برنامه ریزی راهبردی».
    •    ویناک. (2010). «روانشناسی تفکر». سایت دانش تفکر.
      •   Alfred, Dupont Chandler. (1962). Strategy and structure: Chapters in the history of the industrial enterprise.
      •   Ghaffarian, V. & Aliahmadi AR. (2002). New approaches to strategy. Tadbir; 1(130): 28-31[Article in Persian].
      •   Casey AJ & Goldman E. F. (2013). Enhancing the ability to think strategically: A learning model.
      •   Harper and Ros. (1971). Organisational Innovations: A Sociological Analysis of Planned Change”. New York: Lewin, K. Science Education in Malaysia and Sri Lanka.
      •    Liedtka, J.M. )1998(. Strategic thinking: can it be taught?”. Long Range Planning, 31, 120-129.
      •    Mintzberg, H., Ahlstrand, B., & Lampel, 1. (1998). Strategy Safari: A Guided Tour through the Wilds of Strategic Management. (I nd ed.). New York, NY: Free Press
      •   O'Shannassy, T. (2003). Lessons from Evolution of the Strategy Paradigm. RMIT Business, School of Management
      •    Sackett, KJ. J. & Erdley, W. (2005). Incorporating healthcare informatics into the strategic planning process in nursing education. Journal of Nursing Leadership Forum. Vol 9, No 3, 98-104.