نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد مدیریت ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران (نویسنده مسئول) E-mail: Mahshidghoulipoor@gmail.com
2 استاد، گروه مدیریت ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
3 استادیار، گروه مدیریت ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
چکیده
هدف از این پژوهش، شناسایی چالشهای مشارکت بینسازمانی در ورزش به منظور اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح بود. روش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی– تحلیلی و از نظر هدف، کاربردی بود که برای جمعآوری دادهها از تکنیک دلفی استفاده شد. به این منظور 25 نفر از خبرگان دارای سمت اجرایی در سازمانهای ورزشی به روش غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند و تکنیک دلفی تا 3دور برای برقراری توافق نظری میان آنها ادامه یافت. برای تحلیل دادهها، از آمار توصیفی و جهت بررسی توافق نظری میان خبرگان از آزمون ناپارامتریکW کندال استفاده گردید. در نهایت یافتههای تحقیق 22 چالش در زمینه مشارکت بینسازمانی به منظور اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح را شناسایی کرد که مهمترین آنها عبارت بودند از: عدموجود یک سازمان منسجم در جهت برنامههای توسعه و صلح، پرهزینه و زمانبر بودن پروژههای ورزش برای توسعه و صلح، بی اعتمادی مسئولان نسبت به تاثیر ورزش بر توسعه و صلح، عدم رسمیت برنامههای توسعه و صلح و عدم آگاهی مسئولان و کارکنان سازمان های ورزشی از برنامههای ورزش برای توسعه وصلح. امید است متولیان ورزش کشور با استفاده از نتایج این تحقیق، زمینه مشارکت سازمانهای ورزشی در اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح را فراهم نمایند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Challenges of Inter-Organizational Partnership in Sports in order to implement Sports Programs for Development and Peace
نویسندگان [English]
- Mahshid Gholi Pour 1
- sedighe Heydari Nejad 2
- Tahereh Azmsha 3
1 Master Degree in Sport Management, Sport Management Department, Faculty of Sport Sciences, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
2 Ph.D., Professor in Sport Management, Sport Management Department, Faculty of Sport Sciences, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
3 Ph.D., Assistance Professor in Sport Management, Sport Management Department, Faculty of Sport Sciences, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
چکیده [English]
The study is to identify the challenges of inter-organizational partnership in sports in order to implement sports programs for development and peace. The research method was descriptive-analytical and applied in terms of purpose and Delphi technique was used to collect the data. 25 experts with executive positions in sports organizations were selected by targeted non-random methods, and Delphi's technique continued for up to 3 rounds to establish a theoretical agreement between them. Descriptive statistics were used to analyze the data and Kendall's W nonparametric test was used to examine the theoretical agreement between the experts. Finally, the research findings identified 22 challenges related to inter-organizational partnership in the implementation of sports programs for development and peace, the most important of which are the lack of a coherent organization for development and peace programs, costly and time consuming projects, Sports for development and peace, officials' distrust of the impact of sport on development and peace, lack of recognition of development and peace programs and lack of awareness among officials and employees of sports organizations about sports programs for development and peace. It is hoped that the country's sports authorities, using the results of this research, will provide the ground for the partnership of sports organizations in the implementation of sports programs for development and peace.
کلیدواژهها [English]
- Key Words: Inter-Organizational Partnership
- Sports
- Development and Peace
- Empowerment and Delphi Method
شناسایی چالشهای مشارکت بین سازمانی در ورزش به منظور اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح
مهشید قلی پور[1]
صدیقه حیدری نژاد[2]
طاهره ازمشا[3]
تاریخ دریافت مقاله: 19/11/1398
تاریخ پذیرش مقاله:24/3/1399
مقدمه
در سالهای اخیر زمینههای ورزش برای توسعه و صلح[4] رشد چشمگیری داشته و سازمانها و دانشگاههای بیشتری، سهم قابلتوجه ورزش در برنامهها و تغییرات اجتماعی را درک کردهاند. در حال حاضر، هزاران سازمان در سراسر جهان بهنوعی در حوزه ورزش برای توسعه و صلح فعالیت میکنند و سازمان ملل نیز تواناییهای ورزش در برنامههای توسعه و صلح را به رسمیت میشناسد. در این راستا ورزش بهعنوان موتور توسعه از طریق تبادل بینفرهنگی، حل منازعات و ایجاد صلح، کمک به جمعیتهای حاشیهای و یا تمرکز بر سلامت عمومی نیز تعریف میشود (ولتی پیچی و بورتون[5]، 2017). مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2013، روز 6 آوریل را «روز بینالمللی ورزش برای توسعه و صلح» اعلام نمود تا از این طریق بر تأثیر ورزش در بهبود آموزش، توسعه انسانی، تدوین روشهای زندگی سالم و ایجاد صلح جهانی تأکید کند (جیلیانوتی[6] و همکاران، 2016). کمیته بینالمللی المپیک نیز بیان میکند که ابتکاراتی نظیر روز جهانی ورزش برای توسعه و صلح، فرصتی جدید برای ترویج ورزش و فعالیت جسمانی بهعنوان یک ابزار مقرونبهصرفه و معنیدار را داراست که میتواند به طیف گستردهای از نیازهای مربوط به آموزش، بهداشت، توسعه جوانان، برابری جنسیتی، ایجاد صلح و توسعه پایدار کمک کند(اسکولنکورف[7]، 2016). بهطورکلی ورزش برای توسعه و صلح به هفت زمینه معلولیت، آموزش، برابری جنسیتی، سلامت، معیشت(رفاه)، صلح و انسجام اجتماعی اشاره دارد پیچی[8] و همکاران (2017) که در راستای توانمندسازی همه افراد جامعه تعریف شده است. واژه توانمندسازی به معنای «افزایش دسترسی مردم به لایههای تصمیمگیری» است. امروزه برنامههای توسعه از واژه توانمندسازی به معنای مشارکت استفاده کردهاند (شینک و هانراهان[9]، 1393). در تعریف سنتی ورزش برای توسعه، ارائه مربیگری در ورزشهای پایه، تجهیزات و زیرساختها در همه مناطق بهخصوص مناطق محروم و همچنین فراهم کردن شرایط مناسب برای افراد و گروههای محروم (ایتام، افراد فقیر، افرادی که در شرایط اجتماعی ضعیف زندگی میکنند، بانوان و...)، نگرانی اصلی میباشد (کاید[10]، 2008). همچنین محققان بر اهمیت عواملی مانند ظرفیت سازمانی، رهبری و ارزیابی ابتکار برنامههای ورزش برای توسعه و صلح جهت دستیابی به موفقیت تأکید کردهاند. مشارکت همه سازمانهایی که در حوزه ورزش برای توسعه و صلح فعالیت میکنند به دلایلی چون: تأمین بودجه، کمک به طراحی، تحویل و اجرای برنامه، نظارت و ارزشیابی و در نهایت دستیابی به اهدافی که برای هر یک از سازمانها بهصورت مستقل غیرممکن است، حائز اهمیت میباشد(پیچی و همکاران، 2017).
در مورد برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در سطح جهان تحقیقات زیادی صورت گرفته است، ولی تفاوت فرهنگی- اجتماعی جوامع مورد بررسی، تفاوت روشهای اجرای تحقیقات و گستردگی موضوعات زمینهای این برنامهها موجب شده نتایج متفاوتی به دست آید. در این باره لیندزی و دربی[11] (2018) اظهار کردند که بین یکپارچگی سیاست ورزش و اهداف خاص توسعه پایدار، ارتباطات مهمی وجود دارد که این تعهد برای توسعه و مسیر اصلی ورزش اهمیت دارد. جیلیانوتی و همکاران (2016) دریافتند که نظارت و ارزیابی پروژههای مربوط به ورزش برای توسعه و صلح بهجای تکیه بر معیارهای قبلی که در مکانهای متنوع فرهنگی انجامشده، به دقت نظرهای ملی و محلی نیاز دارد. پیچی و همکاران (2017) نیز برای مشارکتهای بین سازمانی در ورزش برای توسعه و صلح، پنج چالش اصلی شامل رقابت برای منابع، تردید درباره ورزش بهعنوان یک ابزار توسعه، روابط قدرت ناکارآمد، ناسازگاری یا تغییر اهداف و بیاراده کار کردن در مورد مأموریت و چالشهای اجرایی و توسعه را شناسایی کردند. اسکولنکورف و همکاران (2016) نیز در تحقیقی مروری درباره طرحهای ورزش برای توسعه دریافتند ارزیابی این برنامهها نیازمند توجه به نقاط قوت ورزشی در بهبود اهداف توسعه نظیر حل منازعات، درک فرهنگی، توسعه زیربنایی، آگاهی تحصیلی، توانمندسازی و ارتقای سلامت جسمی و روانی است، در عین حال باید به چالشهای این برنامهها نیز توجه شود. از طرف دیگر، موفقیت در این برنامه ها هم همکاری همه سازمانهای متولی ورزش با یکدیگر و حمایت از این برنامهها را می طلبد. گاجه[12] (2004) پنج اصل همکاری را اینگونه بیان میکند:
اصل اول: همکاری برای آغاز گفتوگو بین سازمانها و به اشتراک گذاشتن منابع کمیاب در میان یکدیگر ضروری است؛
اصل دوم: از آنجا که همکاری دارای تنوع و پیچیدگی است، اصطلاحات مختلف ازجمله: سرمایهگذاریهای مشترک، شبکهها، مشارکتها، اتحادیهها و انجمنها به کار می رود؛
اصل سوم: همکاری یک سفر نیست، بلکه یک مقصد است؛
اصل چهارم: افراد در هر دو طرف همکاری مهم هستند؛
اصل پنجم: پیشرفتها در مراحل مختلف همکاری تکمیل می شود.
در سالهای اخیر ورزش کشور در بخش قهرمانی و حرفهای تا حدود زیادی توسعه پیدا کرده و ورزشکاران توانستهاند موفقیتهای خوبی را در سطوح مختلف به دست آورند. این موفقیتها به دور از گرایشهای سیاسی، قومی، زبانی و مذهبی، زمینهساز انسجام اجتماعی و وحدت ملی در کشور شدهاند. به عنوان نمونه بارز آن میتوان به پیروزی تیم ملی فوتبال مقابل مراکش در جام جهانی و ایجاد شور ملی در کشور اشاره کرد (خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1397). همچنین در بخش ورزش همگانی و اوقات فراغت فعال با تاکید بر فعالیت های ورزشی نیز باوجود کمی و کاستیهای فراوان (تنها حدود 20 درصد از افراد جامعه ورزش میکنند) تمهیداتی جهت بهبود شرایط اندیشیده شد که تدوین سند توسعه ورزش همگانی از جمله این موفقیت ها به شمار می رود (خبرگزاری تسنیم، 1396). به علاوه، در زمینه ورزش بانوان هم از نظر ورزش قهرمانی و هم از نظر ورزش همگانی و مشارکت در برنامههای اوقات فراغت فعال پیشرفتهای چشمگیری حاصل شده است. این در حالی است که جامعه ایران همچنان با مشکلاتی در زمینههای برابری جنسیتی (علی بیگی، افشار و شاهمرادی، 1396)، مشکلات معلولان در جامعه (خبرگزاری خانه ملت، 1396)، مشکلات اساسی در امر آموزش و وضعیت نامناسب بهداشتی در مناطق روستایی و محروم (خبرگزاری مهر، 1393) و وجود تنوع قومی، مذهبی و فرهنگی دست به گریبان است (باوند و همکاران، 1381). از طرف دیگر، وجود سازمان های متعدد به عنوان متولی ورزش کشور و موازی کاری و پراکندگی منابع موجب شده تا در همگانی کردن ورزش- به این معنا که همه افراد جامعه به فضا و امکانات ورزشی دسترسی داشته و زمینه لازم برای مشارکت آنها در برنامههای ورزشی فراهم باشد- تا حدود زیادی ناموفق عمل شود و برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در راستای تحقق ورزش برای همه، توانمندی افراد جامعه و دستیابی به توسعه پایدار جامعه آنگونه که باید اجرا نمیشوند. علیرغم وجود دفتری به نام «توسعه پایدار» در وزارت ورزش و جوانان- براساس تعاریف و بخشهای مختلف برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در سطح جهان- فعالیت درخور توجهی در مورد برنامههای توسعه و صلح در این دفتر صورت نمیگیرد. همچنین با وجود مزایای بسیار در همکاری و مشارکتهای بینسازمانی، سازمانهای ورزشی متعدد در کشور برای شکلگیری و پایداری این مشارکتها در جهت اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح با چالشهای بسیاری روبهرو هستند. بدین ترتیب، تحقیق حاضر در پی پاسخگویی سوال زیر است:
چالشها و موانع مشارکت بینسازمانی در ورزش جهت اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در کشور ایران کداماند؟
روششناسی پژوهش
این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی– تحلیلی است که با استفاده از روش دلفی انجام گرفته است. روش دلفی، روش منحصربهفرد جمعآوری نظرات و تصمیمگیریها از طریق یکروند تکراری با استفاده از توزیع پرسشنامه است (استنت و همکاران، 2018). همچنین یک روش ترکیبی است که قابلیت جمعآوری دادههای کمی و کیفی را بهطور همزمان دارد (کینی[13] و همکاران، 2010). روش دلفی از چندین دور تشکیل میشود که ملاک اتمام دورها، برقراری توافق نظری میان شرکتکنندگان است. برای بررسی توافق نظری اعضای گروه از ضریب توافق کندال استفاده میشود که با نماد w نشان داده میشود و یک آزمون ناپارامتریک است و برای تعیین میزان هماهنگی میان نظرات کاربرد دارد (سلطانی و همکاران، 1392و ملکزاده و همکاران، 1392). ضریب کندال بین ۰ و ۱ متغیر است. اگر ضریب کندال صفر باشد، یعنی عدم توافق کامل و اگر یک باشد، یعنی توافق کامل وجود دارد (حبیبی، 1386). معمولاً مقادیر بالاتر از 7/0 این ضریب بهعنوان توافق نظری قوی پذیرفته میشود و ملاکی برای تأیید روایی و پایایی موجود میان داوران است (غلامی قاجاری و همکاران، 1396). بدین ترتیب، 25 نفر از خبرگان که همگی در سازمانهای ورزشی سمت اجرایی داشتند به روش غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند تا با استفاده از تکنیک دلفی و تا محدوده توافق نظری به شناسایی چالشهای ایجاد و حمایت از مشارکتهای بینسازمانی در ورزش به منظور اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح بپردازند. روش جمعآوری دادهها شامل مطالعات کتابخانهای و روش دلفی بود؛ به طوری که ابتدا به روش کتابخانهای، اطلاعاتی در حوزه ورزش برای توسعه و صلح و مشارکتهای بینسازمانی در این حوزه گردآوری شد. سپس از روش دلفی در جهت ایجاد اجماع و جمعآوری گروهی اطلاعات با توجه به عدم قطعیت استفاده گردید. در این روش، ابتدا (دور اول دلفی) با نظرسنجی از تک تک متخصصان، چالشها و موانع مشارکتهای بینسازمانی در ورزش برای اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح که به وسیله مطالعات کتابخانهای تدوین شده بودند، مشخص گردید . در دور دوم تحقیق دلفی با توجه به نتایج دور اول، پرسشنامه ساختاریافتهای متشکل از 26عامل، طراحی و جهت اظهارنظر برای گروه دلفی ارسال گردید. پس از جمعآوری و تجزیه و تحلیل پرسشنامه دور دوم، عواملی که درصدی کمتر از 60 کسب کردند، از تحقیق حذف شدند. همچنین ضریب هماهنگی w کندال محاسبه و با توجه به اینکه مقدار توافق نظری ضعیف(w=0/319) گزارش شد، دورهای دلفی ادامه یافتند- نکته قابل توجه آن که مقدار w، 1/0 توافق نظری بسیار ضعیف، 3/0 توافق نظری ضعیف، 5/0 توافق نظری متوسط، 7/0 توافق نظری قوی و 9/0 توافق نظری بسیار قوی محسوب میشوند(شجاعی، نقشینه و خسروجردی، 1387).
در دور سوم تحقیق دلفی، پرسشنامهای ساختاریافته با طیف سه گزینهای(3-1) تهیه و مجدد در اختیار گروه دلفی قرار گرفت. پس از پایان این دور، توافق نظری قوی(899/0=w) گزارش شد. بنابراین، این دور آخرین دور دلفی بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها نیز از روش آمار توصیفی استفاده گردید.
یافتههای پژوهش
در راستای تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش، ابتدا به توصیف ویژگیهای جمعیتشناختی مصاحبهشوندگان پرداخته شد. نتایج نشان داد که از نظر جنسیت، بیشترین فراوانی را مردان(17 نفر با 68 درصد)، از نظر سن بیشترین فراوانی را افراد 40 تا 50 سال(11 نفر با 44درصد)، از نظر تحصیلات بیشترین فراوانی را دکتری (18 نفر با72 درصد)، از نظر مسئولیت اجرایی بیشترین فراوانی را عضو هیئت علمی دانشگاه (دارای سابقه اجرایی در سازمان ورزشی) (7 نفر با 28 درصد) و از نظر سابقه مدیریتی (اجرایی) بیشترین فراوانی را 10 تا 15 سال (9 نفر با36 درصد) تشکیل می دادند. ویژگیهای جمعیتشناختی مصاحبهشوندگان در جدول 1 آمده است:
جدول 1: توصیف ویژگیهای فردی مصاحبهشوندگان
متغیر |
ویژگیهای مصاحبه شوندگان |
فراوانی |
درصد فراوانی |
جنسیت |
زن مرد |
8 17 |
32 68 |
سن |
20 تا 30 سال 30 تا 40 سال 40 تا 50 سال 50 سال به بالا |
1 6 11 7 |
4 24 44 28 |
تحصیلات |
کارشناسی کارشناسی ارشد دکتری |
1 6 18 |
4 24 72 |
مسئولیت اجرایی |
هیئت علمی دانشگاه (دارای سابقه اجرایی در سازمان ورزشی) شاغل در فدراسیون های ورزشی شاغل در وزارت ورزش و جوانان کارمندان ادارات کل ورزش و جوانان استان ها شاغل در سازمان های دیگری که دارای بخش ورزشی بودند |
7 6 3 4 5 |
28 24 12 16 20 |
سابقه مدیریتی (اجرایی) |
زیر 5 سال 5 تا 10 سال 10 تا 15 سال 15 تا 20 سال 20 سال به بالا |
1 3 9 6 6 |
4 12 36 24 24 |
از آنجا که شناسایی چالشهای مشارکتهای بینسازمانی در ورزش به منظور اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در 3 دور صورت گرفته، یافتههای هر دور به صورت جداگانه ارائه شده است.
یافته های دور اول تحقیق دلفی
در دور اول تحقیق دلفی، پس از بررسی مبانی نظری و پیشینه پژوهش(مطالعات کتابخانهای) و اظهارنظر تیم تحقیق درباره تک تک مولفههای به دست آمده، از گروه دلفی(خبرگان انتخاب شده برای اجرای پژوهش) نظرخواهی شد و در نهایت 26 چالش شناسایی گردید.
یافته های دور دوم تحقیق دلفی
در دور دوم از تحقیق دلفی، با توجه به مولفههای به دست آمده در دور اول، پرسشنامهای با 26 مولفه با طیف دو گزینهای (2-1) تهیه و در اختیار گروه دلفی قرار گرفت و از آنها خواسته شد که در صورتی که با متغیرهای شناسایی شده موافقت دارند، گزینه "بلی" و در صورت عدم موافقت، گزینه "خیر" را علامت بزنند. در این مرحله از تحقیق، همه اعضای گروه دلفی پرسشنامه را تکمیل کردند. نتایج حاصل از دور دوم دلفی پیرامون چالشهای مشارکتهای بینسازمانی برای اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در جدول 2 نشان داده شده است:
جدول2: نتایج دور دوم دلفی
چالش ها |
بلی |
خیر |
1. عدم وجود یک سازمان منسجم در جهت برنامه های توسعه و صلح |
72% |
28% |
2. فقدان سرمایه گذاری زیربنایی |
%52 |
48% |
3. آداب و رسوم خاص و شیوه های رفتار سنتی |
92% |
8% |
4. کمبود مشارکت گروه های اجتماعی پایین |
80% |
20% |
5. عدم اطمینان از نتایج مثبت برنامههای ورزش برای توسعه وصلح (زیرا احتمالا افراد بعد از پایان فعالیتشان پراکنده میشوند) |
76% |
24% |
6. پرهزینه و زمانبر بودن پروژههای ورزش برای توسعه و صلح |
84% |
16% |
7. دشواری تبدیل حامیان تجاری به حامیان برنامههای توسعه و صلح |
68% |
32% |
8. علاقه نداشتن حامیان ورزشی به شرکت در برنامههای صلح و توسعه به دلیل نداشتن سود و منفعت |
64% |
36% |
9. عدم تعامل بین سایر سازمانها که دارای امکانات ورزشی هستند (نظیر شرکت نفت، ملی حفاری، پتروشیمی و...) جهت استفاده عموم مردم از امکانات ورزشی آن سازمان ها |
76% |
24% |
10. عدم تعامل با مردم |
64% |
36% |
11. نبودن ظرفیت و زیرساختهای لازم |
92% |
8% |
12. رقابت برای منابع محدود |
88% |
12% |
13. قدرت نابرابر سازمانهای متفاوت |
44% |
56% |
14. روابط قدرت ناکارآمد |
88% |
12% |
15. منابع نابرابر سازمانهای متفاوت |
56% |
44% |
16. بی اعتمادی مسئولان نسبت به تاثیر ورزش بر توسعه و صلح |
84% |
16% |
17. عدم رسمیت برنامههای توسعه و صلح |
88% |
12% |
18. نبودن فرهنگ سازمانی لازم در سازمانهای ورزشی |
88% |
12% |
19. عدم وجود جامعه شناس ورزشی در بیشتر سازمانهای متولی ورزش |
72% |
28% |
20. عدم تلاش برای دستیابی به یک فرهنگ صلح آمیز |
48% |
52% |
21. تمرکز بیش از حد مدیران بر عملیات روزانه به جای تمرکز بر برنامه راهبردی سازمان |
84% |
16% |
22. ناسازگاری و تغییر اهداف نسبت به ماموریت اصلی سازمان |
72% |
28% |
23. بی انگیزگی و عدم علاقه نسبت به ماموریت اصلی سازمان |
60% |
40% |
24. عدم آگاهی لازم مسئولان و کارکنان سازمان های ورزشی |
72% |
28% |
25. مشکل بودن تغییر دیدگاه |
88% |
12% |
26. تفاوتهای نگرشی در مدیران سازمانهای ورزشی |
76% |
24% |
بعد از پایان دور دوم روش دلفی، متغیرهایی که 60 درصد از پاسخدهندگان به آنها جواب مثبت دادند، در تحقیق باقی ماندند و متغیرهایی که کمتر از این مقدار جواب مثبت دریافت کردند، از چرخه تحقیق حذف شدند. در این مرحله با توجه به جدول 2 چالشهای شماره 2، 13، 15و 20 از تحقیق حذف شدند. همچنین با توجه به اینکه در پایان دور دوم ضریب توافق W کندال معادل 319/0 به دست آمد، جهت رسیدن به توافق نظری، تحقیق در دور سوم نیز ادامه یافت.
یافته های دور سوم تحقیق دلفی
در دور سوم دلفی، تیم بازبین پرسشنامهای متشکل از 22مولفه با طیف 3 گزینهای را به همراه راهنمای دور دوم شامل میانگین، میانه، چارک اول و چارک سوم آماده و برای خبرگان ارائه کرد. همچنین در دور سوم دلفی از خبرگان درخواست شد فقط عواملی را انتخاب کنند که معتقدند قطعا در برنامههای ورزش برای توسعه و صلح سازمانهای ورزشی موثر هستند. در این مرحله از تحقیق، 20 تن از متخصصان و خبرگان پرسشنامه را تکمیل کردند. پس از جمعآوری و بازبینی پرسشنامهها، ضریب توافق Wکندال در سطح معنی داری 001/0 معادل 899/0 گزارش شد. بنابراین اتفاق نظر قوی میان خبرگان در دور سوم حاصل شد و دورهای دلفی پس از اجرای دور سوم خاتمه یافت. جدول3 نشاندهنده نتایج توافق در دورهای دوم و سوم دلفی است:
جدول3: نتایج توافق میان خبرگان در دور دوم و سوم دلفی
چالش ها |
نتایج دور دوم |
نتایج دور سوم |
1. عدم وجود یک سازمان منسجم در جهت برنامه های توسعه و صلح |
||
2. آداب و رسوم خاص و شیوه های رفتار سنتی |
|
|
3. کمبود مشارکت گروه های اجتماعی پایین |
|
|
4. عدم اطمینان از نتایج مثبت برنامههای ورزش برای توسعه وصلح (زیرا احتمالا افراد بعد از پایان فعالیت شان پراکنده میشوند) |
|
|
5. پرهزینه و زمانبر بودن پروژههای ورزش برای توسعه و صلح |
|
|
6. دشواری تبدیل حامیان تجاری به حامیان برنامههای توسعه و صلح |
||
7. علاقه نداشتن حامیان ورزشی به شرکت در برنامههای صلح و توسعه به دلیل نداشتن سود و منفعت |
|
|
8. عدم تعامل بین سایر سازمانها که دارای امکانات ورزشی هستند (نظیر شرکت نفت، ملی حفاری، پتروشیمی و...) جهت استفاده عموم مردم از امکانات ورزشی آن سازمان ها |
|
|
9. عدم تعامل با مردم |
|
|
10. نبودن ظرفیت و زیرساختهای لازم |
||
11. رقابت برای منابع محدود |
|
|
12. روابط قدرت ناکارآمد |
|
|
13. بی اعتمادی مسئولان نسبت به تاثیر ورزش بر توسعه و صلح |
|
|
14. عدم رسمیت برنامههای توسعه و صلح |
|
|
15. نبودن فرهنگ سازمانی لازم در سازمانهای ورزشی |
|
|
16. عدم وجود جامعه شناس ورزشی در بیشتر سازمانهای متولی ورزش |
|
|
17. تمرکز بیش از حد مدیران بر عملیات روزانه به جای تمرکز بر برنامه راهبردی سازمان |
||
18. ناسازگاری و تغییر اهداف نسبت به ماموریت اصلی سازمان |
|
|
19. بی انگیزگی و عدم علاقه نسبت به ماموریت اصلی سازمان |
|
|
20. عدم آگاهی لازم مسئولان و کارکنان سازمان های ورزشی |
|
|
21. مشکل بودن تغییر دیدگاه |
|
|
22. تفاوتهای نگرشی در مدیران سازمانهای ورزشی |
|
|
بحث و نتیجه گیری
در کشورهای مختلف تحقیقات زیادی در حوزه مدیریت ورزشی به ویژه مشارکت و همکاری بینسازمانهای ورزشی و ادارات دولتی انجام شده و بر اهمیت مشارکت بین سازمانی تاکید داشتهاند (الکساندر و همکاران[14]، 2008؛ میسینر و دوهرتی[15]، 2013). ایجاد مشارکتهای بینسازمانی در سازمانهای ورزشی به منظور پیشبرد برنامههای ورزش برای توسعه و صلح از جنبههای مثبت فراوانی در جهت کمک به امر آموزش، بهداشت، برابری جنسیتی، سلامت و همچنین بهبود شرایط معلولان، صلح و انسجام اجتماعی و در نهایت توسعه پایدار جامعه برخوردار است، در حالی که برقراری این مشارکتها و همکاری در ورزش کشورمان با چالشها و محدودیتهای بسیار رو به روست. اغلب تحقیقات پیشین در مورد برنامههای ورزشی بر بخش قهرمانی و جنبه تفریحی ورزش تمرکز کردهاند و کمتر تحقیقی به برنامههای جامع ورزش برای توسعه و صلح و چالشهای مشارکت بینسازمانی در سازمانهای ورزشی به منظور پیشبرد این برنامهها، پرداخته است.
براساس یافتههای این تحقیق، عدم وجود یک سازمان منسجم در جهت برنامههای ورزش برای توسعه و صلح، از مهمترین عوامل عدم اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در کشورمان میباشد. همان گونه که قبلا هم اشاره شد، علیرغم وجود دفتری به نام «توسعه پایدار» در وزارت ورزش و جوانان- براساس تعاریف و بخشهای مختلف برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در سطح جهان- فعالیت درخور توجهی در مورد برنامههای توسعه و صلح در این دفتر صورت نمیگیرد. یکیدیگر از چالشهای اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح، فقدان سرمایهگذاری زیربنایی میباشد که با نتایج تحقیق بلام[16] و همکاران (2015) همخوان است. بلام، نگرانی مالی را از موانع بالقوه برنامههای ورزش برای توسعه و صلح معرفی کرده و گام نهایی در راستای پایداری در این برنامهها را تأمین بودجه پایدار دانست. یافتههای این تحقیق نشان داد که آداب و رسوم خاص و شیوه رفتار سنتی نیز برای اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح، موانعی ایجاد میکند که با تحقیق اسکونکورف (2012) و کالیسون[17] و همکاران (2017) همخوان است. براساس نتایج این پژوهش، هنجارها و ارزش ها تا حد زیادی تعیین میکنند که افراد و گروهها در فعالیتهای اجتماعی همکاری و یا در مقابل آن مقاومت میکنند. ذکایی و صدیقی (1394) نیز در تحقیق خود پیرامون چالشهای ورزش کردن بانوان، به دیدگاه سنتی خانوادهها اشاره کردند و به این نتیجه رسیدند که بیشتر خانوادههای ورزشکاران با ورزش کردن دختران و یا همسرانشان مخالف بودند و رسانهها و مراکز آموزشی نیز که بر اساس نظریهها میتوانستند از عوامل اجتماعی تاثیرگذار و تسهیلگر در این حوزه باشند، نسبت به این امر غفلت و بی توجهی کردند. به اعتقاد متخصصان، کمبود مشارکت گروههای اجتماعی پایین نیز از چالشهای اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح میباشد که با نتایج تحقیق اسکونکورف (2012) همخوان است. کریتون[18] (1995) معتقد است که این مسئله تنها منحصر به افراد فقیر نیست، بلکه شامل همه افراد و گروههایی است که نقشهای اجتماعی چندانی ندارند. این درحالی است که برنامههای ورزش برای توسعه و صلح بیشتر بر روی این افراد متمرکز است. براساس یافتههای این تحقیق عدم اطمینان از نتایج مثبت برنامههای ورزش برای توسعه و صلح- زیرا احتمالا افراد بعد از پایان فعالیتشان پراکنده میشوند- نیز از چالشهای اجرای این برنامههاست که با نتایج تحقیق بوتس و ون رنسبورگ[19] (2000) همخوانی دارد. به علاوه، اگر مسئولان برگزار کننده پروژههای ورزش برای توسعه و صلح، مشارکت مردم در این برنامهها را به خوبی مدیریت نکنند، ممکن است انتظارات شهروندان برآورده نشود، موجب سرخوردگی آنها گردد و در نتیجه تعداد افراد کمی در آینده تمایل به ادامه فعالیت در این پروژهها را داشته باشند (رید[20]، 2006).
از دیگر چالشهای ورزش برای توسعه و صلح، پرهزینه و زمانبر بودن این پروژهها میباشد که با تحقیق اسکولنکورف (2012و 2017) همخوان است. به عقیده اسکولنکورف، جوامع به ویژه کشورهای در حال توسعه نمیتوانند برنامههای توسعه را بدون کمک سازمانهای دیگر به نتیجه برسانند. همچنین دو چالش دیگر مربوط به حامیان مالی شناسایی شد که شامل دشواری تبدیل حامیان تجاری به حامیان برنامههای توسعه و صلح و علاقه نداشتن حامیان ورزشی به شرکت در برنامههای ورزش برای توسعه و صلح به دلیل نداشتن سود و منفعت می باشد. آنچه مسلم است، نیاز بالقوه به حمایتهای مالی برای اجرای هرچه بهتر برنامههای ورزش برای توسعه و صلح است. اگرچه حامیان مالی برای اهداف مختلف وارد ورزش میشوند، اما این مسئله هم حائز اهمیت است که این حمایتها برای برنامههای اجتماعی و توسعه نیز به کار گرفته شوند.
یکی دیگر از چالشهای اجرایی شناسایی شده در این تحقیق، عدمتعامل بین سایر سازمانهای بزرگ و دارای امکانات ورزشی (نظیر شرکت نفت، ملی حفاری، پتروشیمی، بانک ها، کارخانجات و ..) جهت استفاده عموم مردم از امکانات ورزشی آن سازمانها میباشد. بیشتر سازمانها دارای سالنها و امکانات ورزشی میباشند که قابل استفاده برای تعداد بالایی از افراد است، اما اغلب آنها را تنها در اختیار کارکنان خود قرار می دهند و از استفاده سایر افراد جلوگیری میکنند- مهمتر این که بعضی از این امکانات در مناطقی ساخته شدهاند که مردم آن مناطق از ابتداییترین امکانات زندگی محروم هستند.
یافتههای تحقیق نشان داد عدم تعامل سازمانهای ورزشی با مردم نیز از چالشهای اجرای برنامههای ورزش برای توسعه و صلح محسوب میشود. جیلیانوتی (2011) نیز به این نتیجه رسید تنها برنامههای توسعهای که سابقهای قوی در فعالیتهای مردمی داشته باشند، به اهداف خود دست مییابند. تحقیقات مربوط به مدیریت سازمانهای غیرانتفاعی نیز نشان میدهند در نبود ساختارهای مناسب و فرایندهای سازمانی، سازمانها قادر به تغییر ساختار داخلی و یا اجرای روشهای جدید نیستند (شو و لاوتن[21]، 2006). توانایی سازمان در ایجاد تغییر و رسیدن به آن، به عنوان ظرفیت سازمانی تعریف میشود (کریستنسن و گازلی[22]، 2008). یکی از چالشهای شناسایی شده در این پژوهش نیز نبودن ظرفیت و زیرساختهای لازم در سازمانهای ورزشی در جهت برنامههای ورزش برای توسعه و صلح میباشد که با تحقیق سونسون[23] (2015) و هیورست[24] و همکاران (2017) همخوانی دارد.
یافتههای تحقیق نشان داد رقابت برای منابع محدود، یکی دیگر از چالشهای مشارکتهای بینسازمانی است. این نتیجه با نتیجه تحقیق پیچی و همکاران (2017) و لیندسی و بندا (2010) همسویی دارد. شواهدی وجود دارد که رقابت برای منابع مالی محدود به خصوص در مرحله ایجاد مشارکت موجب بروز مشکلاتی میشود. این مسئله برای سازمانهایی که به تازگی میخواهند در این زمینه مشارکت کنند و همچنین سازمانهای دارای مشکلات مالی بیشتر، یک چالش بزرگ محسوب میشود (هیورست و فریزبی[25]، 2010). براساس نظر متخصصان و خبرگان، روابط قدرت ناکارآمد و یا عدم تعادل قدرت بین سازمانهای ورزشی نیز از چالشهای مشارکتهای بینسازمانی به شمار میرود که این نتیجه با نتیجه تحقیق سنسون و هامبریک[26](2016) همخوان است. این عدمتعادل شامل دوگانگی درآمد بالا نسبت به درآمد کم و متوسط در سازمانهای ورزشی مختلف می باشد. مسئله عدمتعادل قدرت در سازمانهای ورزشی ایران در مورد اجرای برنامههای توسعه و صلح بسیار زیاد است، زیرا سازمانهای متولی زیادی در این حوزه هستند که هر یک زیرمجموعه سازمانهای بزرگتری قرار دارند. به عنوان مثال، فدراسیونها و هیئت های ورزشی استانها زیرمجموعه کمیته ملی المپیک هستند، در حالی که ادارات ورزش و جوانان زیر مجموعه وزارت ورزش و جوانان و سازمانهای ورزشی دیگر نیز زیرمجموعه واحدهای صنعتی و نظامی و ... خود هستند و هر کدام از این سازمانها به تناسب ارتباطات و بزرگی خود قدرت متفاوتی دارند. این تفاوتها به نوبه خود چالشهایی برای ایجاد و پایداری مشارکتهای بینسازمانی در جهت برنامههای ورزش برای توسعه و صلح به وجود می آورند.
نتایج تحقیق همچنین نشان داد یکی از چالشهای اصلی مشارکتهای بینسازمانی در ورزش به منظور توسعه و صلح، بی اعتمادی مسئولان نسبت به تاثیر ورزش بر توسعه و صلح میباشد که این نتیجه با نتایج تحقیق پیچی و همکاران (2017) همخوان است. آنان معتقدند در زمان شکلگیری مشارکت یکی از مهمترین مشکلات، شک و تردید مسئولان سازمانها درباره ورزش به عنوان یک ابزار توسعه میباشد و این مشکل در دو مسئله "کمبود آگاهی" و "دانش محدود" ریشه دارد. علاوه بر این، مشارکت سازمانهای ورزشی با دیگر سازمانها به منظور توسعه و صلح در ایران بسیار چالش برانگیز است، زیرا آن سازمانها به این منظور شکل نگرفته و تعریف نشدهاند. لذا ممکن است به دلیل دور بودن این برنامهها از اهدافشان، از مشارکت در برنامههای توسعه و صلح خودداری کنند.
نتایج تحقیق نشان داد عدم رسمیت برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در ایران نیز یکی از چالشهای مشارکتهای بینسازمانی میباشد که با نتیجه تحقیق جیلیانوتی (2011) و سنسون و همکاران (2015) همخوانی دارد. علیرغم افزایش استفاده از ورزش برای اهداف توسعه اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان، برنامههای ورزش برای توسعه و صلح در کشور ما به صورت رسمی تعریف نشدهاند و تنها سالانه همایشهایی در این باره برگزار شده و سخنرانانی به صورت نظری درباره توانمندسازی جوانان، توسعه اجتماعی و دیگر کارکردهای برنامههای توسعه و صلح توضیحاتی ارائه میدهند. در واقع، تقریبا هیچگونه اقدام اجرایی در این مورد صورت نگرفته و حتی هیچ برنامهریزی که درآینده منجر به اقدام عملی شود، وجود ندارد.
یافتههای تحقیق نشان داد عدم وجود فرهنگ سازمانی لازم در سازمانهای ورزشی نیز موجب بروز مشکلاتی در شکلگیری مشارکتهای بین سازمانی میشود. آنچه که در ایجاد مشارکت بینسازمانی جهت برنامههای ورزش برای توسعه و صلح حائز اهمیت میباشد این است که جهت اثربخشی بیشتر، این برنامهها باید به صورت طولانیمدت و راهبردی تعریف شوند. به همین علت به نظر میرسد که برای ایجاد تغییرات پایدار و نتایج بلندمدت اثربخشی سازمانی در سازمانهای ورزشی باید به دنبال تقویت مکانیسمهای کلان بود. از این رو، ایجاد و تقویت فرهنگ سازمانی (به مثابه یک متغیر کلان سازمانی) میتواند تغییرات پایدار و بلندمدت را در اثربخشی سازمانی داشته باشد، چون خود فرهنگ نیز به صورت مقطعی ایجاد نمیشود (شعبانی بهار، لقمانی و قویمی، 1393). براساس نظر متخصصان، یکی دیگر از چالشهای مشارکتهای بینسازمانی به منظور برنامههای ورزش برای توسعه و صلح، عدم وجود جامعهشناس ورزش در بیشتر سازمانهای متولی ورزش میباشد. در واقع، سازمانهای ورزشی برای تفسیر، فهم و تبیین الگوهای رفتار انسانی و حل مسائل انسان در فعالیتهای ورزشی، نیاز مبرمی به جامعهشناسی ورزش دارند.
این تحقیق همچنین منجر به شناسایی هفت چالش (تمرکز بیش از حد مدیران بر عملیات روزانه به جای تمرکز بر برنامه راهبردی سازمان، ناسازگاری و تغییر اهداف نسبت به ماموریت اصلی سازمان، بیانگیزگی و عدم علاقه نسبت به ماموریت اصلی سازمان، عدمآگاهی لازم مسئولان و کارکنان سازمانهای ورزشی درباره برنامههای ورزش برای توسعه وصلح، مشکل بودن تغییر دیدگاه و تفاوتهای نگرشی در مدیران سازمانهای ورزشی) در مورد مدیران و کارکنان سازمانهای ورزشی شد. برنامههای ورزش برای توسعه و صلح نیازمند برنامهریزی راهبردی و اجرای این برنامهریزیهاست. اجرای راهبردها بدون حمایت همه جانبه مدیران ارشد ممکن نیست و باید دغدغه اصلی مدیران ارشد باشد. طبق گزارشها، 85 درصد مدیران ارشد کمتر از یک ساعت از وقت خود را در ماه به بحث درباره راهبردها اختصاص میدهند (مکلین[27]، 2006). فتح اللهی به نقل از امیرنژاد و همکاران (1391)، آشنا نبودن مدیران به فرآیند برنامهریزی، نداشتن اعتقاد راسخ به ضرورت اجرای برنامه، نبود مدیریت قاطع برای اجرای برنامه، کمتوجهی به نقش محیط بیرون در برنامهها، عدم بازبینی و بازنگری برنامهها به صورت منظم، بیثباتی مدیران و انگیزه کاری، کمتوجهی به خلاقیت و نوآوری، ضعف نظام اجرایی و کنترل و نظارت را از جمله عوامل کلیدی ناکامی و شکست برنامهریزی راهبردی در ایران برمیشمارد. هربینیاک[28](2006)، نبود توانایی در مدیریت تغییر و مشارکت اطلاعاتی ناکافی یا ضعیف و مسئولیتهای نامشخص و غیرپاسخگو را به عنوان عوامل تأثیرگذار در روند بازداری از اجرای راهبردهای سازمانی گزارش نموده و شاه (2006) نیز 11 مانع را برای اجرای استراتژیهای سازمانی برشمرده که دانش (مهارت) ناکافی مدیران در بالاترین رتبه قرار داشته است. همچنین وی بیان نمود که تعهد مدیران اصلیترین مؤلفه در اجرای موفقیتآمیز راهبردهاست. انعطافپذیری سازمانی مدیران سازمانهای ورزشی نیز یک جنبه بسیار مهم در زمینه افزایش روابط سازمان و ظرفیت شبکه و در نتیجه مشارکت بینسازمانی است (سنسون، 2015).
در پایان، با توجه به اینکه تعداد بسیاری از افراد جامعه در ابعاد مختلف (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ...) دچار محرومیتهایی هستند که ورزش میتواند در رفع این محرومیتها و توسعه پایدار جامعه نقش مهمی ایفا کند، پیشنهاد میشود سازمانهای ورزشی در کنار وظایف اصلی ورزشی و برگزاری مسابقات، با توجه به چالش های شناسایی شده در این تحقیق از ظرفیت های خود در جهت مشارکت قشرهای مختلف جامعه در برنامه های ورزشی و توانمندسازی آنان استفاده کنند.
منابع
- اشتغال، تحصیل و وضعیت نامناسب بهداشتی مهمترین مشکلات زنان روستایی. (1393). خبرگزاری مهر. com/xqx2R
- امیرنژاد، سعید؛ غلامپور، محمد؛ طالب پور، مهدی و منانی، معصومه السادات. (1391). «بررسی میزان تعهد مدیران در اجرای استراتژی سازمان های ورزشی». نشریه مطالعات مدیریت ورزشی. شماره13، ص79-92.
- ذکایی، محمد سعید و صدیقی، سعیده. (1394). «زنانگی و ورزش». مطالعات اجتماعی- روانشناسی زنان. دوره 2، شماره13، ص67-92.
- پیروزی تیم ملی فوتبال باعث انسجام ملی شد. (1397). خبرگزاری جمهوری اسلامی. irna.ir/news/82944643
- حبیبی، آرش. (1386). آموزش کاربردی .SPSS سایت پارسمدیر
- سلطانی، ناصر؛ موسوی، میرنجف و سلامی، هادی. (1392). «راهبردهای توسعه گردشگری از دیدگاه ارائهدهندگان خدمات با استفاده از مدلهای دلفی و فرآیند تحلیل شبکه (مطالعه موردی: استان آذربایجان غربی)». فصلنامه مطالعات جغرافیایی مناطق خشک. پیاپی ۱۲، صص 19-39.
- سند توسعه ورزش تدوین شد. (1396). خبرگزاری تسنیم. https://tn.ai/1671953
- شعبانی بهار، غلامرضا؛ لقمانی، محسن و قویمی، امین. (1393). «نقش ابعاد فرهنگ سازمانی بر اثر بخشی سازمانی ادارات ورزش و جوانان استان همدان». مطالعات مدیریت راهبردی و رفتار سازمانی در ورزش. دوره1، شماره 4، ص91-101.
- شینک، رابرت و هانراهان، استفانی. (1393). ورزش برای توسعه، صلح و عدالت اجتماعی. سید مهدی آقاپور، مهدی شریفی مقدم و زینب آقایی. تهران: انتشارات علمی
- عباسی، همایون؛ سجادی، سیدنصراله و کاظم نژاد، انوشیروان. (1393). «اعتباریابی ابزار فرهنگ سازمانی(OCAI) بر مبنای مدل چارچوب ارزش های رقابتی(CVF) در سازمان ها (فدراسیونها)ی ورزشی ایران». دوفصلنامه پژوهش در مدیریت ورزشی و رفتار حرکتی. دوره3، شماره5، صص85-97.
- علیبیگی، امیر حسین؛ افشار، نسرین و شاهمرادی، مهنا. (1396). «مطالعة کیفی مسائل و مشکلات دختران روستایی دهستان بالادربند شهرستان کرمانشاه». زن در توسعه و سیاست. 15(1).
- غلامی قاجاری، حسن؛ کلاته سیفری، معصومه و شیرخدایی، میثم. (1396). «شناسایی راهکارهای موفقیت استراتژی تقلید در شرکتهای کارآفرین ورزشی (مطالعۀ موردی: شرکت طنین پیک سبلان، برند بتا)». نشریه رویکردهای نوین در مدیریت ورزشی. جلد ۵، شماره ۱۹، صص ۳۷-51.
- 450هزار معلول در ایران جسمی-حرکتی هستند. (1396). خبرگذاری خانه ملت. http://www.icana.ir/fa/news/348682/450
- ملک زاده، غلامرضا؛ کاظمی، مصطفی و لگزیان، محمد. (1392). «هوش سازمانی: طراحی مدل سلسله مراتبی برای دانشگاههای دولتی ایران با رویکرد دیماتل». پژوهشنامه مدیریت تحول. شماره10.
- هرمیداس باوند، داوود؛ یوسفی، علی؛ قیصری، نورالله؛ ابریشمی، عبدالله؛ عبداللهی، محمد؛ عزیزی بنیطرف، یوسف؛ فکوهی، ناصر؛ هوشنگ مهدوى، عبدالرضا و ورجاوند، پرویز. (1381). «میزگرد تنوع قومی در ایران؛ چالشها و فرصتها». فصلنامه مطالعات ملی. شماره .9
- Alexander, T., Thibault, L., & Frisby, W. (2008). “Avoiding separation: Sport partner perspectives on a long-term inter-organizational relationship”. International Journal of Sport Management and Marketing, 3(3), 263-280.
- Beutler, I. (2008). “Sport serving development and peace: Achieving the goals of the United Nations through sport”. Sport in society, 11(4), 359-369.
- Blom, L. C., Judge, L., Whitley, M. A., Gerstein, L., Huffman, A., & Hillyer, S. (2015). “Sport for development and peace: Experiences conducting US and international programs”. Journal of Sport Psychology in Action, 6(1), 1-16.
- Christensen, K., & Gazley, B. (2008). “Capacity for public administration: Analysis of meaning and measurement”. Public Administration and Development: The International Journal of Management Research and Practice, 28(4), 265-279.
- Collison, H., Darnell, S., Giulianotti, R., & Howe, P. D. (2017). “The inclusion conundrum: A critical account of youth and gender issues within and beyond sport for development and peace interventions”. Social Inclusion, 5(2), 223-231.
- Creighton, J. L. (1995). “Trends in the field of public participation in the United States”. Interact: The Journal of Public Participation, 1(1), 7-23.
- Gajda, R. (2004). “Utilizing Collaboration Theory to Evaluate Strategic Alliances”. The American Journal of Evaluation, 25(1), 65-77. doi:https://doi.org/10.1016/j.ameval.2003.11.002
- Giulianotti, R. (2011). “Sport, peacemaking and conflict resolution: a contextual analysis and modelling of the sport, development and peace sector”. Ethnic and racial studies, 34(2), 207-228.
- Giulianotti, R., Hognestad, H., & Spaaij, R. (2016). “Sport for development and peace: Power, politics, and patronage”. Journal of Global Sport Management, 1(3-4), 129-141.
- Hayhurst, L. M., & Frisby, W. (2010). “Inevitable tensions: Swiss and Canadian sport for development NGO perspectives on partnerships with high performance sport”. European sport management quarterly, 10(1), 75-96.
- Hrebiniak, L. G. (2006). “Obstacles to effective strategy implementation”. Organizational dynamics, 35(1), 12-31.
- Keeney, S., McKenna, H., & Hasson, F. (2010). The Delphi technique in nursing and health research. John Wiley & Sons.
- Kidd, B. (2008). “A new social movement: Sport for development and peace”. Sport in society, 11(4), 370-380.
- Lindsey, I., & Banda, D. (2010). “Sport and the fight against HIV/AIDS in Zambia: A ‘partnership approach’?” International review for the sociology of sport, 46(1), 90-107.
- Lindsey, I., & Darby, P. (2018). “Sport and the Sustainable Development Goals: Where is the policy coherence?” International review for the sociology of sport, 1012690217752651.
- McLean, R (2006). “Alignment: Using the balanced scorecard to create corporate synergies”. Australian Journal of Management, 31(2), 367-369.
- Misener, K., & Doherty, A. (2013). “Understanding capacity through the processes and outcomes of interorganizational relationships in nonprofit community sport organizations”. Sport management review, 16(2), 135-147.
- Peachey, J. W., Cohen, A., Shin, N., & Fusaro, B. (2017). “Challenges and strategies of building and sustaining inter-organizational partnerships in sport for development and peace”. Sport management review, 21(2), 160-175.
- Reid, S. (2006). “The social consequences of community events in rural areas: A stakeholder perspective”. PhD thesis, University of Queensland, Brisbane, Brisbane.
- Schuh, R. G., & Leviton, L. C. (2006). “A framework to assess the development and capacity of non-profit agencies”. Evaluation and Program Planning, 29(2), 171-179.
- Schulenkorf, N. (2012). “Sustainable community development through sport and events: A conceptual framework for Sport-for-Development projects”. Sport management review, 15(1), 1-12.
- Schulen korf, N. (2016). “Managing sport-for-development: Reflections and outlook”. Sport management review, 20(3), 243-251.
- Schulenkorf, N., Sherry, E., & Rowe, K. (2016). “Sport for development: An integrated literature review”. Journal of Sport Management, 30(1), 22-39.
- Shah, A. M. (2006). “The foundations of successful strategy implementation: Overcoming the obstacles”. Global Business Review, 6(2), 293-302.
- Stennett, A., De Souza, L., & Norris, M. (2018). “Physical activity and exercise priorities in community dwelling people with multiple sclerosis: a Delphi study”. Disability and rehabilitation, 40(14), 1686-1693.
- Svensson, P. G. (2015). “Exploring organizational capacity in a Sport for Development and Peace setting”. (Doctor of Philosophy in Educational Leadership and Organizational Development), University of Louisville, A Dissertation Submitted to the Faculty of the College of Education and Human Development.
- Svensson, P. G., & Hambrick, M. E. (2015). “Pick and choose our battles–Understanding organizational capacity in a sport for development and peace organization”. Sport management review, 19(2), 120-132.
- Welty Peachey, J., & Burton, L. (2017). “Servant leadership in sport for development and peace: A way forward”. Quest, 69(1), 125-139.