نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 (نویسنده مسئول) استادیار گروه ارتباطات دانشگاه سوره.

2 دکترای ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی

3 دانشجوی دکتری مدیریت رسانه واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد

چکیده

پژوهش حاضر، به مسئله بررسی خوانش جوانان از تصویرشان در برنامه‌های صداوسیما می‌پردازد. به بیان دیگر اینکه جوانان چه تصور و دریافتی از تصویرشان در برنامه‌های صداوسیما دارند و چه مقوله‌هایی در خوانش جوانان از تصویرشان در برنامه های صداوسیما موثرند و در این راستا، دانشجویان و متخصصان چه تحلیل و ارزیابی از نحوه بازنمایی جوانان در رسانه ملی ارائه می‌دهند. پژوهش حاضر از نوع کیفی و روش گرآوری اطلاعات آن مصاحبه عمیق و روش پردازش داده‌ها تحلیل مضمون بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل دو دسته متخصصان حوزه رسانه و جوانان و دانشجویان دانشگاه‌های دولتی شهر تهران است. در مجموع با منطق نمونه‌گیری نظری با 11 متخصص حوزه رسانه و جوانان به صورت فردی و با 15 دانشجو به صورت گروهی (در قالب گروه‌های 3 تا 5 نفره) مصاحبه شده است. روش گرداوری اطلاعات این پژوهش، مصاحبه عمیق نیمه‌ساختاریافته و تعاملی در دو سطح فردی (متخصصان) و گروهی (دانشجویان) بود. پردازش داده‌های مصاحبه نیز از طریق تحلیل مضمون به کمک نرم‌افزار MAXQDA نسخه 10 انجام گرفت. یافته‌ها نشان داد که جوانان در حوزه‌های مختلفی چون نحوه بازنمایی اشتغال زنان، نحوه بازنمایی حجاب زنان، فقدان تکثرگرایی و بی‌طرفی در رسانه ملی، نحوه بازنمایی روابط بین نسلی در رسانه ملی و عدم توجه و پرداخت به همه نگاه‌ها در بین جوانان در رسانه ملی انتقادهای متعددی به عملکرد رسانه ملی داشته‌اند که این می‌تواند هشداری برای رسانه ملی در جهت ریزش مخاطبان جوان و کاهش اعتماد آنان به رسانه ملی باشد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Examining young people's reading of their image in radio programs

نویسندگان [English]

  • yousef khojir 1
  • mohamad fathi nia 2
  • meisam yuosefi sorkhani 3

1 Faculty member of the School of Communication

3 Graduated in Media Management, University of Research Sciences

چکیده [English]

The present study deals with the issue of young people's reading of their image in radio programs. What categories are effective in young people's reading of their image in radio programs, and in this regard, what analysis and evaluation do students and professionals provide of how young people are represented in the national media? The present study was of qualitative type and its data collection method was in-depth interview and data processing method was thematic analysis. The statistical population of this study includes two groups of media and youth specialists and students of public universities in Tehran. In total, with the logic of theoretical sampling, 11 media and youth experts were interviewed individually and 15 students were interviewed in groups (in groups of 3 to 5 people). The data collection method of this study was in-depth semi-structured and interactive interviews at both individual (specialists) and group (students) levels. Interview data were also processed through content analysis using MAXQDA software version 10. The findings showed that young people in various areas such as how to represent women's employment, how to represent women's hijab, lack of pluralism and neutrality in the national media, how to represent intergenerational relations in the national media and lack of attention and attention to all. Among the youth in the national media, there have been numerous criticisms of the performance of the national media, which can be a warning to the national media to lose its young audience and reduce their trust in the national media.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Youth
  • national media
  • reading
  • declining trust

بررسی خوانش جوانان از تصویرشان در برنامه­های صداوسیما

یوسف خجیر[1]

میثم یوسفی سرخنی[2]

کوثر مهرزاده[3]

 

10.22034/SSYS.2022.2115.2511

تاریخ دریافت مقاله: 8/9/1400

                                                                                 تاریخ پذیرش مقاله:6/4/1401

 

مقدمه

جوان در هر جامعه و کشوری، محور حرکت است. مشارکت جوانان، کلید توسعه همه­جانبه کشور است. جوانان ایران با توجه به نسبت قابل­ملاحظه این رده سنی در کشور و نگاه به آنان به عنوان آینده­سازان این مرز و بوم اهمیت ویژه­ای دارند و همواره در وقایع مهم کشور نقش­آفرین و تاثیرگذار بوده­اند. جوانان در هر کشوری به عنوان «نیروی انسانی» سرمایه­های اصلی و مایه قدرت و توان آن کشور محسوب می­گردند. کشوری در مسیر پیشرفت و توسعه موفق می­شود که به بهترین شکل از نیرو و پتانسیل جوانان خویش در عرصه­های مختلف استفاده نماید. اگر به شکل مناسب و با برنامه‌ریزی دقیق از توان این نیروی عظیم استفاده شود، یک فرصت بی­نظیر را برای پیشرفت و توسعه همه­جانبه و ارتقای امنیت ملی کشور به ارمغان خواهد آورد. در مقابل اگر نیروی جوان به حال خود رها شوند، به نیازهای منطقی آنان توجهی نشود و برای استفاده از نیروی آنان برنامه­ریزی لازم انجام نگیرد، پیشرفت و رشد کشور دچار وقفه و مشکل خواهد شد و امنیت ملی کشور به خطر خواهد افتاد. یکی از این عرصه­های توجه به جوانان و نیازهای آنها، «رسانه» است و در این میان، رسانه ملی به دلیل جامعیت گسترده آن و همچنین مهمترین رسانه متعلق به نظام جمهوری اسلامی، از اهمیت بالایی در این زمینه برخوردار است.

رسانه­های جمعی همچون تلویزیون، نقشی تعیین­کننده­ای در هویت­بخشی به جوانان و ساماندهی ارزش­ها و سپس رفتارهای آنها در جامعه ایفا می­کنند. برنامه­های تلویزیونی از نگاه سازندگان آن، صرفاً وسیله­ای برای پر کردن اوقات فراغت جوانان نیست، بلکه این برنامه­ها، حوزه‌ای از فرایند جامعه­پذیری توده­ای در سطح کلان هستند. مکانیسم جامعه­پذیری توده­ای در این رسانه­، بر مبنای فرایند آموزش پنهان و درونی­سازی ایدئولوژی­ها­ عمل می­کند. ویژگی این نوع از جامعه­پذیری آن است که معمولاً نمی­فهمیم در حال فراگیری ارزش­هایی خاص و قرارگیری در یک قفس نامرئی از باورهای مشخص القاء شده هستیم. فرایند انتقال ارزشی در تلویزیون به قدری پنهان است که جوان دائماً تصور می­کند که در انتخاب ارزش­ها و باورهایش، کاملاً آزاد است؛ اما تلویزیون، قدرت بی­بدیل رسانه­ای است که کارکرد اصلی آن، دستکاری واقعیت و جهت­دهی به آن است و بسته به شکل واقعیتی که برمی­سازد، می­تواند در راستای اهداف خاصی عمل کند و هنجارها و باورهایی را به چالش کشد و الگوهای دیگری را جایگزین آنها کند. به همین دلیل، مطالعه نقش رسانه­های جمعی همچون تلویزیون از شیوه­های تصویرسازی آنها از جوانان، در هویت بخشی این نسل و همچنین در بازنمودهای اجتماعی رفتارهای آنها در جامعه، بسیار تعیین­کننده است.

از طرفی، امروز جوانان ایران مسائل و شرایطی را تجربه می­کنند که با مسائل و شرایط نسل قبلی، تفاوت‌های ذاتی و محتوایی اساسی دارد. تحول در دوره جوانی و ادامه یافتن آن، فردی شدن فزاینده و اهمیت یافتن استقلال­طلبی به عنوان یک رفتار و یک ایدئولوژی، تحولات در آموزش و فرصت‌های آموزشی و به تبع آن ارزش‌های تحصیلی و شغلی، وضعیت جدید تعامل نسل­ها و مطرح شدن مضامین و دغدغه­های جدید در این ارتباط، تحول در گذار به بزرگسالی، تغییر در دنیای جوانان که به واسطه رشد و اشاعه فزاینده فناوری­های اطلاعاتی و ارتباطی صورت گرفته است، اهمیت یافتن مصرف در منظومه ارزشی و هویتی جوانان، تداوم کنارگذاری­های اجتماعی و شهروندی محدود و تغییر در اشکال مشارکت و شکل­گیری صورت­های جدیدی که به واسطه آن هویت خویش را می‌سازند و ابراز می­کنند، از جمله تحولاتی به شمار می­آیند که ضرورت بازاندیشی در جایگاه جوانان و جوانی در جامعه ایران را پراهمیت می­سازد (ذکایی، 1386: 9- 10).

ذکایی (1388) فرایند گذار جوانان ایرانی را متاثر از عواملی می­داند که آنها را در چهار بخش «تحولات در تجربه گذار»، «استقلال­طلبی و روابط قدرت»، «اجتماعی­شدن و انتقال ارزش‌ها» و «نقش رسانه­های جدید»، تقسیم­بندی و نتایج پیمایش­های ملی در هر بخش را مرور می­کند. در بخش تحولات تجربه گذار به غیراستاندارد شدن و غیر­خطی شدن تجربه گذار در نزد جوانان و اقامت طولانی­تر جوانان در خانواده، در بخش استقلال­طلبی و روابط قدرت به فردی شدن و دموکراتیزه شدن مناسبات خانوادگی، در بخش اجتماعی شدن و انتقال ارزش‌ها به اجتماعی شدن دوطرفه جوانان و والدین، گذار نسلی در ارزش‌های سیاسی و نگاه و مصرف نسبتا متفاوت جوانان از «سیاست معمول» و پایبندی جوانان به قراردادهای نسلی خانواده و بالاخره در بخش نقش رسانه­های جدید به رسانه­ای شدن فراغت و قدرت­بخشی رسانه­های جدید به جوانان اشاره شده است (ذکایی، 1388: 36- 46).

جوانان، خرده فرهنگ و سبک زندگی مخصوص به خود دارند و ضمن تأثیرگذاری بر محیط فرهنگی- اجتماعی، از آن متأثر می­شوند. این تغییر و تحولات و فرهنگ زندگی جوانان و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری آنان از محیط و نهادهای فرهنگی- اجتماعی (از جمله صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران)، همواره مسئله و محل چالش و پژوهش بوده است. در یک سوی این مسئله، نهادها و رسانه‌های دست­اندرکار فرهنگ­سازی در بین جوانان (از جمله صداوسیما) در محتوای تولیدی خود تصویری از جوان ایده­آل مورد نظرشان ارائه می­کنند و با بهره­گیری از رمزگان­های مختلف سعی در مرجح کردن تصویر مورد نظر از جوان ایده­آل و دعوت از مخاطبان برای پذیرش این الگو دارند- البته در برخی محتواها نیز ممکن است ناخواسته الگویی نامناسب ترویج کنند- و در سوی دیگر، جوانان متاثر از ویژگی­های شخصی و خرده­فرهنگی، تجریه زیسته و نگرش خود نسبت به نهاد یا رسانه مورد نظر، پیام­ها و تصویر ارائه­شده را  به گونه­ای که خود می­خواهند رمزگشایی و مصرف می­کنند.

بر این اساس، آگاهی از تصوری که جوانان از تصویر بازنمایی شده از آنها در برنامه­های صداوسیما دارند و مقوله­های موثر در نحوه خوانش آنان از تصویرشان در رسانه ملی، مسئله­ای تعیین­کننده برای ارزیابی میزان موفقیت و نقاط قوت و ضعف و اصلاح روند موجود برای برقراری ارتباط موثر سازمان صداوسیما با جوانان است. در این چارچوب، مسئله پژوهش حاضر آن است که جوانان چه تصور و دریافتی از تصویرشان در برنامه­های صداوسیما دارند و چه مقوله­هایی در خوانش جوانان از تصویرشان در برنامه های صداوسیما موثرند و در این راستا، کارشناسان و متخصصان دانشگاهی و رسانه­ای چه تحلیل و ارزیابی از نحوه بازنمایی جوانان در رسانه ملی ارائه می­دهند.

سوالات پژوهش

ـ مهم‌ترین انتقادهای جوانان از عملکرد رسانه ملی (به‌طور کلی) و تصویر ارائه­شده از جوانان در رسانه ملی (به طور خاص) شامل چه حوزه‌ها و عرصه‌هایی است؟

ـ جوانان در این عرصه‌های مختلف،‌ چه انتقادهایی را بر رسانه ملی وارد می‌دانند؟

ـ از نگاه جوانان، در عرصه‌های مورد بحث، آنها چگونه بازنمایی شده‌اند؟

ـ کارشناسان حوزه رسانه، چه تحلیلی از نحوه بازنمایی جوانان در رسانه ملی دارند و چه سیاست‌های محتوایی را برای بازنمایی جوانان از صداوسیما پیشنهاد می‌کنند؟

مبانی نظری و ادبیات پژوهش

پیشینه تحقیقات انجام شده

به طور کلی دو نوع مطالعه خوانش را باید از هم تفکیک کرد. اولین شکل مطالعه، خوانش به الگوی تحقیقات جیمز لول[4] بر می­گردد که از روش­های سنتی جامعه­شناسانه برای بررسی مخاطب در میدان استفاده کرد. رویکرد دوم متعلق به دیوید مورلی است که روشی است مبتنی بر استفاده از مصاحبه عمیق و کیفی برای بیرون کشیدن فهم مخاطب از تجربه­اش و قرار دادن آن فهم در بستر گفتمانی وسیع­تر درباره ملیت، جنسیت و طبقه (کاظمی و حاج­حسینی، 1394). در حوزه مطالعات خوانش در ایران، بیشتر از رویکرد دوم استفاده شده است.

در ادامه به مرور مهمترین تحقیقات انجام شده در این زمینه خواهیم پرداخت. پژوهش­های اشاره شده خوانش مخاطبان را در مورد موضوعات مختلف مطرح شده در برنامه­های نمایشی صداوسیما نشان می­دهند و در خلال برخی از آنها اشاراتی نیز به تصویر ارائه­شده از جوانان در صداوسیما و نحوه خوانش آن توسط مشارکان می­توان یافت؛ اما پژوهش مستقلی که با رویکرد پژوهش حاضر به موضوع خوانش جوانان از تصویر رسانه­ایشان در برنامه­های صداوسیما پرداخته باشد، مشاهده نشد.

آزاد ارمکی و محمدی (1385) به تحلیل خوانش­ها و قرائت­های­ زنان از سریال تلویزیونی پربیننده نرگس پرداخته‌اند. در این پژوهش، ابتدا با استفاده از روش تحلیل ساخت­گرایی- نشانه­شناختی خوانش مرجح یا قرائت مسلط سریال نرگس تشریح شده است. سپس قرائت­های متفاوت مخاطبان از این سریال تحلیل گردیده است. محققان در پژوهش حاضر از روش «مصاحبه متمرکز» استفاده کرده­اند. موضوع اصلی این پژوهش، بررسی تفسیرها و تلقی­ها و رمزگشایی­های زنان شهر تهران (در هر سن و طبقه اجتماعی و شغل و مقامی) از سریال تلویزیونی نرگس است. یافته‌های این مطالعه نشان می­دهد که اساساً در جامعه­ای که روابط مبادله­ای هر روز پررنگ­تر می­شود و فرهنگ مصرفی به شکلی فزاینده گسترش می­یابد، درواقع از میان زنان مخاطب سریال­ها قشر فرهیخته، زنان آزاد و مستقل و طرفدار زندگی روزمره،و دختران جوان متعلق به طبقات بالا با گرایش­های غیردینی در برابر گفتمان مسلط سریال و در برابر تلاش­های گفتمان مسلط برای سرپوش نهادن بر این تعارض­ها و تناقض­ها مقاومت می­ورزند. با این همه، هنوز مایه­هایی از نیاز به تسلی در وجود آنها باقی مانده و به همین دلیل است که سریال­ها را تماشا می­کنند.

منتظرقائم و فغانی (1387) در پژوهش خود به تحلیل دریافت جوانان تحصیل­کرده تهرانی از فیلم­های علمی– تخیلی پرداخته­اند. هدف آنها تحلیل نحوه اثرگذاری جنسیت و رشته تحصیلی بر دریافت جوانان از ژانر علمی تخیلی بوده است.

محققان در تحقیق خود بیان می­کنند که زنان برخلاف مردان به تأثیرات منفی عاطفی ژانر علمی- تخیلی اشاره کرده­اند و در واقع دوری این ژانر از عواطف، آنان را از این ژانر دور ساخته و باعث شده به اثرات منفی این ژانر بیشتر اشاره کنند. در واقع مردان بیشتر به صحنه­ها و نکات فلسفی فیلم توجه نشان داده‌اند، اما زنان بر خلاف مردان چندان دقتی در تفکیک عناصر درون ژانر ندارند و در نتیجه فیلم را تخیلی می­دانند- در واقع شناختی نسبت به این ژانر ندارند. از طرفی زمانی که کل ساختار فیلم را تخیلی می­دانند، مفاهیم ژانر را باور نمی­کنند و همچنین تنها به نکات عاطفی درون ژانر توجه نشان می­دهند و صحنه­های مربوط به روابط و عواطف انسانی را به خوبی به یاد می­آورند.

عبداللهیان و هومن (1390) نیز به خوانش مخاطبان تحصیل­کرده امریکایی از فیلم­های ضد اسلام هالیوود پرداخته­اند. پژوهش آنها با بهره­گیری از روش کیفی و با استفاده از رویکرد دریافت و ترکیب آن با گفتمان شرق­شناسی، تجربه زیسته، ارتباطات بین فرهنگی و سواد رسانه­ای مخاطب امریکایی را عناصر برجسته­ای در برخورد با محتوای فیلم­ها انجام گرفته است. در این بین، از میان انواع فنون روش کیفی، از فن مصاحبه آنلاین ناهمزمان در این پژوهش بهره گرفته شده است. با توجه به نتایجی که به دست آمد، محققان بیان می‌کنند که تجربه زیسته افراد و آگاهی آنان از سیاستگذاری­های رسانه­ای موجب شده است که این دو عامل به­عنوان کاهنده بازنمودهای منفی فیلم­های ضد اسلامی هالیوود عمل کنند. همچنین این پژوهش نشان می­دهد که کاربست چنین رویکرد ترکیبی در این تحقیق به برجسته کردن عناصر اثرگذار در خوانش مخاطبان از فیلم­های ضد دینی کمک کرده و جایگاه هالیوود را در بین مخاطبان امریکایی و شناساندن مسلمانان به آنها مشخص ساخته است.

علینقیان (1390)‌ به دلالت­های معنایی حاکم بر قرائت مخاطبان زن از سریال ویکتوریا پرداخته است. او برای این کار روش کیفی را انتخاب کرده و با استفاده از تکنیک مصاحبه به جمع­آوری اطلاعات پیرامون تجربه تماشای مخاطبان زن ایرانی اقدام نموده است. به علاوه، برای تکمیل یافته‌های تحقیق، به سراغ نظرات کاربران اینترنتی در مورد چرایی تماشای سریال رفته و با استفاده از تحلیل محتوا، نظرات آنها در سایت­ها و وبلاگ­های مرتبط را بررسی کرده است. یافته‌های پژوهش بیانگر آن است که زنان ایرانی که تماشاگران اصلی این سریال‌اند، به این دلیل که برحسب شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه خود معمولا تجربه­های عاطفی متفاوتی را در مقایسه با زنان داستان تجربه می­کنند، به نوعی از طریق نزدیکی فضایی به متن، فرصت تجربه عشق، لذت و هیجانات ناشی از آن را با این مختصات جدید به­دست می­آورند.

محمدی و کریمی (1390) نیز طی تحقیقی در پی بررسی نحوه تفسیر و رمزگشایی سریال «فاصله­ها» از سوی زنان شهر ایلام بوده­اند. آنها ابتدا با استفاده از روش نشانه­شناسی ساخت گرایانه، خوانش مرجح سریال را تشریح کرده­اند و سپس با استفاده از روش مصاحبه گروهی متمرکز، قرائت­های زنان از این مجموعه را مورد مطالعه قرار دادند. یافته­های پژوهش نشان می­دهند که تفاوت­های زیادی در واکنش مخاطبان نسبت به این سریال وجود دارد و آنان دریافت­کنندگان منفعل پیام­های موجود در سریال نیستند. زنان با توجه به طبقه اجتماعی و شرایط اجتماعی‌ای که در آن زندگی می­کنند، دسترسی متمایزی به گفتمان­های متفاوت دارند و بنابراین از سوبژکتیویته ناهمسانی برخوردارند. به همین دلیل در مواجهه با گفتمان مسلط سریال، آن را به گونه‌های متفاوتی رمزگشایی می­کنند.

مهدی­زاده و کریمی (1392) به تحلیل دریافت مخاطبان جوان شهر مریوان از سریال­های عامّه‌پسند ماهواره­ای پرداخته­اند. در این تحقیق سعی شده است تا با رویکرد تحلیل دریافت به مطالعه مخاطبان جوان شهر مریوان پرداخته شود. روش پژوهش آنها کیفی بوده است و از دو تکنیک مصاحبه عمیق و مشاهده برای گردآوری اطلاعات استفاده کرده­اند. نتایج تحقیق آنها نشان می­دهد افراد مختلف بر اساس ویژگی­های فردی و همچنین زمینه­های اجتماعی و فرهنگی خود، به شخصیت­های خاصی علاقه نشان می­دهند و با آنها احساس هم­ذات­پنداری می­کنند. همچنین یافته­های این تحقیق نشان می­دهد که انتخاب و تماشای سریال­های عامّه­پسند ماهواره­ای نزد مخاطبان جوان مریوانی، امری اتفاقی و خود به خودی نیست، بلکه مخاطبان، فعّالانه اینگونه برنامه­ها را گزینش و تماشا می­کنند. همچنین یافته­ها نشان می­دهد که نه تنها انتخاب و تماشای سریال­ها کنشی فعّالانه است، بلکه مخاطبان در برساختن و تولید معنا نیز نقش ایفا می­کنند.

منتظرقائم و شریفی(1397) در پژوهش خود با عنوان «مصرف و خوانش زنان تهرانی از سریال­های نمونه ترکیه‌ای» درصدد پاسخ به این سؤال بودند که چگونه چالش­های هویتی زنان ایرانی در نتیجه‌ تماشای سریال­های خانوادگی در جامعه‌ مدرن به مواضع گفتمانی و ارزش­های متفاوت می­انجامد. برای نیل به پاسخ از رویکرد مطالعات فرهنگی و روششناسی کیفی (از طریق مصاحبه‌ عمیق با 30 نفر از زنان تهرانی) استفاده شده و در مدل نظری نیز مصرف و سپس دریافت مخاطبان- در سه لایه‌ خوانش شخصی، خوانش ارجاعی و خوانش انتقادی- مورد مطالعه قرار گرفته است. یافته‌های تحقیق نشان می­دهد که زنان در سه تیپولوژی هویتی سنتی، اسلامی و مدرن قرار می­گیرند و با به­کارگیری منابع فرهنگی و منابع مادی، به تأمل و بازاندیشی در موقعیت­ها و هویت­های سنتی خود می­پردازند.

دیویس و دیکنسون (2000) به عنوان سردبیران تلویزیون نوجوان: ژانر، مصرف و یادداشت هویت و مطالعات فرهنگ نوجوانان در پژوهش خود با عنوان «تلویزیون نوجوانان: ژانر، مصرف و هویت» معتقدند که بی میلی در میان دانشگاهیان برای تثبیت خود در جنبه­های خاصی از تلویزیون نوجوانان که خارج از دسترسی مستقیم ما قرار دارند و اولویت‌های سیاسی و زیبایی‌شناختی که منجر به حاشیه راندن آکادمیک این افراد می‌شود متن­های نوجوان این مجموعه به دنبال رفع این نظارت است و با وجود برخی محدودیت­ها، این ژانر را با موفقیت از طیف وسیعی از دیدگاه ها مورد بازجویی قرار می­دهد. جمعیتی که تلویزیون برای آنها رسانه مرکزی در ساخت هویت است، از طریق سلایق مشترک و الگوهای مصرف فرهنگی نمود می­یابند.

جی رایدوت و رابرتز(2010) در پژوهشی با عنوان «رسانه­ها در زندگی 8 تا 18 ساله» با هدف ارائه یک پایگاه محکم­تر برای بررسی تأثیرات رسانه­ها بر کودکان و کمک به راهنمایی آنها دریافتند که از رسانه­ها فعالانه برای اطلاع­رسانی و آموزش جوانان آمریکا استفاده می­شود. امروز نوجوانان هشت تا هجده ساله بیش از هر فعالیت دیگری (شاید) وقت خود را با رسانه­ها صرف می کنند. پس درک نقش رسانه­ها در زندگی جوانان برای کسانی که نگران ترویج سلامت هستند، ضروری است. دروقع، این که از میان رسانه­های مردم، از کدام رسانه بیشتر استفاده می­کنند، صاحب کدام رسانه هستند، چقدر زمان صرف هر رسانه می­کنند، در کدام فعالیت‌های آن شرکت می­نمایند و تعداد دفعاتی که چند کار انجام می‌دهند و تفاوت آن‌ها با یکدیگر در الگوهای رسانه‌هایشان اهمیت دارد.

گارسیا مونوز و فدله (2011) در پژوهش خود با عنوان «مجموعه‌های داستانی تلویزیونی با هدف مخاطبان جوان: توطئه‌ها و درگیری‌هایی که در یک سریال نوجوان به تصویر کشیده می‌شوند»، با تحلیل محتوایی که بر روی نمونه­ای معرف از سه فصل نمایش انجام شد تا دو گروه از متغیرهای شخصیت­ها و متغیرهای ویژگی­های طرح و داستان تحلیل شوند، دریافتند که تحلیل تصویر جوانان در سریال‌های تخیلی تلویزیونی که به طور خاص مخاطبان جوان را هدف قرار می‌دهند، هم برای تولید تلویزیون و هم برای استقبال مخاطب ارزش معناداری دارد. در واقع، مصرف‌کنندگان بالقوه سریال نوجوانان - نوجوانان - خود را در لحظه‌ای کلیدی در ساختن هویت خود می‌بینند.

در جمع بندی مباحث فوق باید گفت که کلیشه مخاطب منفعل برای سال­ها در مطالعات ارتباطی مسلط بوده و کلیشه مخاطب فعال جای کلیشه مخاطب منفعل را گرفته است. این کلیشه جدید برخلاف شکل منفعل آن، اساساً نقش و قدرت چندانی برای رسانه­ها و ایدئولوژی قائل نمی­شود. در این دسته از مطالعات، رویکرد سه­گانه استوارت هال در خوانش متون رسانه­ای، محور اصلی بحث­های نظری است. از یک سو، به اشتباه این­گونه تصور شده است که کار مطالعات فرهنگی تنها نشان دادن وجود مقاومت در بین مصرف­کنندگان است؛ در حالی که اگر نشان داده شود که ایدئولوژی درون متن تأثیر خود را بر مخاطب با ویژگی­های مشخص گذاشته است، به اندازه نشان دادن مقاومت اهمیت دارد. بنابراین غفلت از قدرت و قوت ایدئولوژی، نقطه ضعفی بزرگ در تحلیل خوانش مخاطبان تلقی می­شود. از سوی دیگر، با بدفهمی معنا و مفهوم مقاومت روبه­رو هستیم. در حالی که در دپارتمان­های مطالعات فرهنگی، «انفعال» مفهومی از مدافتاده تلقی می­شود، مقاومت به مفهومی شیک، پیشرو، علمی و جدید تبدیل شده است؛ به طوری که مخاطب فعال که به طور تلویحی دارای بار معنایی ارزش­گذاری شده است، بیشتر با طبقه متوسط تهرانی (تحصیلات بالا و مصرف فرهنگی) بازشناسی شده و مخاطب منفعل، بیشتر در میان افراد طبقات پایین، با سواد کمتر و دسترسی رسانه­ای کمتر یافت گردیده است. همین­طور، در تمامی این مطالعات که اغلب با تحقیق بر روی مخاطبان تهرانی که قشر تحصیل­کرده و طبقه متوسط را تشکیل می­دهند و معمولاً از رسانه­های خارجی نیز استفاده می­کنند انجام شده­اند، همگنی جامعه آماری به وضوح مشخص است. این عامل بر نوع دریافت و خوانش مخاطبان از محتوای رسانه­ای تأثیر تعیین کننده­ای دارد. این ادعا در مطالعات مورد بررسی در این پژوهش نیز تأیید شده است.

تبیین و تشریح مفاهیم

رمز، رمزگذاری و رمزگشایی

رمز یا رمزگان[5] همان معنا و پیام یک متن است (مارتین و رینگهام، 2000: 34). رمز بنا به تعریف عبارت است از: نظامی از نشانه‌‌ها که برای افاده معنا به کار می‌‌‌روند(سجودی، 1386: 28). رمزها، مجموعه‌ای از نشانه‌‌ها هستند که میان ارسال­کننده پیام و دریافت­کننده آن، پیوند برقرار می‌‌‌کنند و پیامی را می­رسانند. رمزگذاری نیز شکلی از رفتار است که اعضای هر فرهنگ آن را می‌‌‌آموزند و در آن سهیم می‌‌‌شوند. در واقع فرهنگ، رمزی است که می‌‌‌آموزیم و وجه مشترک آگاهی بین ما و دیگران است. بر این اساس سوسور (1378) می­گوید برای شناسایی رمزها باید قراردادهای دال[6] و مدلول[7] و همچنین زمینه­های فرهنگی آن متن یا جامعه را خوب بدانیم. به تعبیری دیگر، قرائت یک متن متضمن مرتبط ساختن آن با مجموعه‌ای از رمزگان­هاست(سیبک، 1994: 34؛ گیل، 1384: 147- 150). در این میان، در دل هر متن، رمزگان­های مختلفی قابل کشف و  رمزگشایی هستند. رمزگشایی، متضمن کشف ارجاعات دال‏هاست. دال‏‌ها از طریق ارجاعات یا زمینه‏ها، قابل درک‌ می­شوند و به مدلول‏‌ها پیوند ‌می‌خورند و نظام معنایی کامل می‏شود (رضایی راد، 1381). رمزگذاری در واقع اصلی‏ترین کنش تولید پیام است که به رمزگشایی منتهی می‏شود. رمزگشایی نه تنها مستلزم شناخت و فهم و درک زمینه­های مختلف یک متن است، بلکه مواردی چون تفسیر، ارزیابی و داوری در مورد آن را نیز در بر می­گیرد.

بازنمایی

براساس چنین درکی از فرهنگ، رمز و معناست که بحث «بازنمایی»[8] مطرح می­شود. بازنمایی را به اختصار، تولید معنا از طریق نشانه­ها و چهارچوب‌های مفهومی و زبانی تعریف می‌‌‌کنند (میلنر، 1385: 333). جریان مداوم و مکرر بازنمایی رسانه‌‌ها از جهان واقع، به طرز قوی بر ادراکات و کنش‌های مخاطبان تأثیر می‌‌‌گذارد. محور اساسی در نظریه­های بازنمایی این است که برخلاف ظاهر، بازنمایی، عین واقعیت نیست که فرایند «گزینش» واقعیت است؛ حتی اگر مخاطبان گاهی اوقات وسوسه شوند که براساس «بازنمایی رسانه‌‌­ای» از واقعیت، در مورد واقعیت، قضاوت و داوری نمایند.

دیدگاه این پژوهش در باب رسانه­ای چون تلویزیون این است که سریال­های تلویزیونی برخی معانی را مرجح کرده­اند؛ یعنی محتوای این سریال­ها براساس جهت­گیری خاصی تنظیم شده­اند. این سریال­ها با تداعی دال­هایی خاص و استفاده از رمزگان­های مختلف، در حال برساختن ارزش­های فرهنگی و صورت خاصی از زندگی اجتماعی هستند که می­توان آن را مشاهده و تحلیل نمود.

  امروزه سه نظریه یا رویکرد درباره چگونگی بازنمایی جهان وجود دارد:

- نظریه‏های بازتابی[9] که زبان را آیینه جهان می‏انگارند.

-نظریه‏های التفاتی یا نیتمندی[10] که معنا را همان چیزی می‏دانند که گوینده، هنرمند یا نویسنده قصد گفتنش را دارد و بنابراین زبان، بیانگر این خواسته‏‌ها و نیت‌مندی‏هاست.

-نظریه برساختگراییکه پدیده­ها فی نفسه دارای معنا نیستند که معنای پدیده­ها محصول چگونگی بازنمایی آنهاست.

بازنمایی به ما یادآوری می‌‌‌کند که این سیاستِ نمایش دهنده در رسانه‌‌هاست که تعیین می‌‌‌کند شیوه­های تصویر کردن گروه‌های خاص چگونه باید به انجام برسد. بنابراین عمل بازنمایی می‌‌‌تواند بر چگونگی شکل‌گیری تجارب گروه‌‌ها در جهان و چگونگی فهمیده شدن آن‌ها یا وضع قانون توسط دیگران (برای این گروه­ها) تأثیرات ملموس و واقعی داشته باشد.

راهبرد‌های بازنمایی

به طور کلی، فرایند بازنمایی در رسانه‌‌ها دارای دو راهبرد مهم است:

 1- کلیشه‌سازی           2- طبیعی­سازی

کلیشهسازی

هال، کلیشه‌سازی را کنشی معناسازانه می‌‌داند و معتقد ‌‌است «اساساً برای درک چگونگی عمل بازنمایی نیازمند بررسی عمیق کلیشه‌سازی‌‌ها هستیم» (هال، 2003: 257). . در حالت کلی کلیشه‌سازی فرایندی است که براساس آن جهان مادی و جهان ایده‌‌ها در راستای ایجاد معنا، طبقه‌بندی می‌‌‌شود تا مفهومی از جهان شکل گیرد که منطبق با باورهای ایدئولوژیکی باشد که در پسِ پشتِ کلیشه‌‌ها قرار گرفته‌اند. در دنیای تلویزیون و تولیدات آن هم که در امر کلیشه‌سازی دخیل است، ابتدا کلیشه‌‌ها برای کمک به ادراک روایت از سوی مخاطب شکل گرفتند. از سوی دیگر کلیشه‌‌ها که تحت تاثیر عوامل زمینه‌ای نیز هستند، سبب ایجاز در روایت تلویزیونی می‌‌‌شوند. «کلیشه‌‌ها به تبعیت از تغییر بافت سیاسی- فرهنگی، تغییر می‌‌‌کنند» (هیوارد، 1381: 270).

طبیعیسازی

طبیعی‌سازی به فرایندی اطلاق می‌‌‌شود که از طریق آن ساخت‌های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی به صورتی عرضه می‌‌‌شوند که گویی اموری آشکارا طبیعی هستند. طبیعی‌سازی دارای کارکردی ایدئولوژیک است. در فیلم و تلویزیون، طبیعی‌سازی وظیفه تقویت ارزش‌های مسلط را بر عهده می‌‌‌گیرد و گاهی با جنبه‌های واقعی درآمیخته می‌‌‌شود تا «طبیعی‌تر» جلوه کند.

چارچوب مفهومی

نظریه تأثیرات مطلق رسانه­ای

یکی از نظریه­های مدون درباره ارتباطات جمعی و رسانه­ها، «نظریه یک سویه گلوله جادویی و سوزن تزریقی» است. این نظریه بیش از هر چیز بر دو عنصر پیام و گیرنده (مخاطب) در فرایند ارتباطات تاکید دارد و پیش­بینی می­کند که پیام­های ارتباط جمعی بر همه مخاطبان که در معرض آنها قرار می­گیرند، اثرهای قوی و کم و بیش یکسان دارد (سورین و تانکارد، 1381:1387). این نظریه مخاطبان را به مثابه توده در نظر می­گیرد. توده به مثابه محصول شرایط جدید جوامع شهری و صنعتی مدرن نگریسته می­شود. در واقع نظریه جامعه توده، رسانه­ها را علت و عامل اصلی تداوم جامعه توده دانسته و معتقد است که رسانه­ها دنیای خیالی را جایگزین دنیای واقعی ساخته و بدین وسیله مردم را در جهت خاص و به طور پوشیده سازماندهی کرده­اند و از نظر روانی و ذهنی، زندگی و شرایط سخت آن را برای مردم قابل تحمل­تر می­سازند (مهدی زاده، 1388: 69). پارادایم­های مارکسیستی همچون نظریه های اقتصاد سیاسی انتقادی نیز همین رویه را در مورد رسانه­ها ابراز می­کنند. سرمایه­داری معاصر با کالایی کردن فرهنگ با استفاده از مکانیسم­های رسانه­ای و تبلیغات، حوزه فرهنگ را به بخش صنعتی متصل کرده است که با استفاده از توسعه مصرف زندگی و تولید انبوه و استاندارد، موفق می­شود کالاهای خود را بفروشد. مارکوزه نیز بر جامعه­ای تاکید می­کند که با کمک «صنایع فرهنگی» انسان­هایی تک بعدی را خلق کرده است. نظر کلی مکتب فرانکفورت درباره قدرت رسانه‌ها به گونه­ای است که در جهت حفظ وضع موجود فعالیت می­کنند نه در جهت تغییر.

نظریات تأثیرات محدود رسانه­ها

تقریبا یک دهه بعد، یعنی در دهه 1960 بود که نظریه­ گلوله جادویی و سایر نظریاتی که مخاطب را منفعل می پنداشتند، به چالش کشیده شدند. اولین ضربه به نظریات قوی درباره تاثیرات بسیاررسانه­ها به نظریه جریان دومرحله­ای ارتباطات مربوط می­شود. این نظریه بیان می­کند که «تماس­های شخصی در اثرگذاری بر تصمیم رای­دهی هم فراوان­تر و هم موثرتر از رسانه­های جمعی بوده است (ویندال و همکاران، 1388: 304). این نظریه دارای سه بعد اصلی بود: اول اینکه نفوذهای شخصی بیشتر و موثر از هر یک از رسانه­های جمعی است؛ دوم نفوذ میان فردی در گروه­های اولیه، در حفظ درجه بالایی از همگنی عقاید و کنش­ها در یک گروه موثر است؛ سوم اینکه در فرآیند تصمیم­گیری، رسانه­های مختلف نقش­های مختلفی ایفا می­کنند. همین نظریه مبنای شکل­گیری «نظریه اشاعه نوآوری» اورت راجرز شد.

اما «نظریه استفاده و خشنودی» با چرخش از پرسش از تاثیرات رسانه­ای به سمت قدرت­بخشی به مخاطب کاملا از رویکرد متن محور پژوهش رسانه­ای کنار کشید.

نظریه دریافت[11] و مخاطب فعال

یکی از اصولی که سنت تحلیل دریافت بر پایه آن بنا شده است، چندمعنایی بودن متون است (ویلیامز، 1385). مک‌ کوایل معتقد است پیام­های ارتباطی می­توانند از سوی گروه­های مختلف اجتماعی و فرهنگی به شکل­های متفاوت بازخوانی یا رمزگشایی شوند (مک­کوایل، 1385: 86). به همین دلیل پایه و اساس رویکرد تحلیل دریافت قرائت‌های مختلفی است که افراد نسبت به پیام دارند. نظریه‌ دریافت با آنچه در عمل مصرف اتفاق می‌افتد سروکار دارد. در این نظریه، خواندن، نوعی از تفسیر است که به معنای نهایی و قطعی متن پشت می­کند و آن را دست می­اندازد. (ایگلتون، 1383: 106). در تحلیل دریافت، پیش‌فرض بنیادین این است که متون رسانه‌ای دارای معنایی ثابت یا ذاتی نیستند، در عوض در لحظه دریافت متون از طرف مخاطب است که این متون معنا می‌یابند. به‌بیان‌دیگر، مخاطب را مولد معنا می‌شمرند و نه صرفاً مصرف‌کننده محض محتویات رسانه‌ای. «نظریه دریافت» که استوارت هال آن را ایجاد کرد، دربردارنده نوعی انتقال از رویکرد فنی به رویکرد نشانه­شناختی نسبت به پیام‌ها بود. این اندیشه که پیام توسط تولیدکننده برنامه رمزگذاری و سپس توسط دریافت‌کنندگان رمزگشایی و معنادار می‌شود، مستلزم این معناست که پیام‌های ارسالی و دریافتی لزوماً یکسان نیستند و مخاطبان مختلف ممکن است یک برنامه را به شیوه‌های متفاوتی رمزگشایی کنند. به طور خلاصه فرضیه‌های اصلی نظریه دریافت عبارت­اند از:

ـ مخاطب فعال و سازنده معناست؛

ـ مخاطب در برابر معانی مسلط و ایدئولوژیک پیام مقاومت  و رمزگشایی می‌کند؛

ـ متون رسانه‌ای چندمعنایی‌اند؛

ـ دریافت و رمزگشایی پیام متأثر از زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، باورها و نگرش مخاطب است.

نظریه فمینیستی رسانه: رسانه و جنسیت

نظریه فمینیستی، شاخه­ای از پژوهش میان رشته­ای است که جنسیت را به عنوان مقوله اصلی سامان بخش تجربه در نظر می­گیرد. فمینیسم، تقسیمات جنسیتی در درون جامعه را امری سیاسی و نه طبیعی و بازتاب «رابطه قدرت» ‌بین مردان و زنان می­داند. به لحاظ تاریخی، موج اول فمینیسم از حق رأی زنان و بهره­مندی آن­ها از حقوق قانونی و سیاسی برابر با مردان دفاع می­کرد، ‌اما موج دوم فمینیسم، از سطح خواست­های سیاسی فراتر رفت و به جنبه­های شخصی،‌ روانی و جنسی ظلم به زنان پرداخت؛ به این معنا که ظلم در تمام شئون زندگی اجتماعی اعمال می­شود و از بسیاری جهات، از خود خانواده شروع می­گردد. لذا هواداران جدید فمینیسم علاقه­مند به تحلیل آن چیزی هستند که «سیاست زندگی روزمره» نامیده می شود. این تحلیل شامل فرایند تربیت است: تربیت کودکان برای ایفای نقش­های «مردانه» و «زنانه»، تقسیم کارهای خانه­داری بین پسران و دختران و نیز اعمال سیاست رفتار شخصی و جنسیتی (هیوود، 1389: 417). نظریه پردازان فمینیسم نشان می­دهند که جنسیت به طور عمیقی در روابط اجتماعی نهفته است و زنان و مردان و روابط ساختاری بین آنان را تعریف می­کند.

در رویکرد فمینیسم لیبرال، رسانه­ها میراث جامعه را که جنسیتی شده است،‌ منتقل می­کنند تا انسجام، یکپارچگی و نظم را حفظ نمایند. فمینیسم سوسیالیستی معتقد است که رسانه­ها شاکله­های سرمایه­داری را به عنوان جذاب­ترین نظام موجود ترسیم می­کنند. فمینیسم رادیکال،‌ رسانه­های پدرسالار را در خدمت نیازهای جامعه پدرسالار و مردسالار می­داند، زیرا تجارت زنان را سرکوب و تحریف می­کند.

در مغایرت آشکار با اهداف برابری جنسیتی موج دوم فمینیسم، پست فمینیست­ها می­گویند که برابری جنسیتی کم و بیش تحقق یافته است و زنان مدت هاست که قربانی نظم پدرسالاری نیستند. ناتاشا والتر می‌نویسد: «همه جا زنانی را می­بینم که آزادتر و قدرتمندتر از گذشته هستند» (والتر، 1999 به نقل از سجادی، 1384).

روش‌شناسی پژوهش

تحقیقات کیفی به شیوه­های گوناگونی انجام می­پذیرند. یکی از مهمترین آنها روش تحلیل مضمون است. روش تحلیل مضمون، فرآیندی برای تحلیل داده­های متنی و گفتگویی است که در آن داده­های پراکنده و متنوع را به داده­های غنی و منسجم و در نهایت مضامین مشخص تبدیل می­کند. (Braun & Clarke, 2006:23) شناخت مضامین و دسته­بندی آن می­تواند به محقق کمک کند تا تصویری جامع از ذهنیت مشارکت­کنندگان در مورد موضوع به دست آورد. (Anderson, 2007) از آنجا که این تحقیق درصدد شناخت خوانش جوانان از تصویرشان در رسانه ملی است، این روش انتخاب گردید و چون در مضامین درصدد توصیف، تبیین و شناخت رابطه میان مضامین هستیم، از تحلیل مضمون به شیوه کینگ و هوروکس (2010) که براساس جایگاه مضمون در متن است، بهره گرفته شد. (King & Horrocks, 2010:153)

با توجه به تأکید این پژوهش بر مطالعه بر روی «جوانان»، جامعه آماری این پژوهش شامل دو دسته متخصصان دانشگاهی و رسانه­ای و دانشجویان دانشگاه­های دولتی شهر تهران بوده است. ملاک انتخاب متخصصان، آشنایی با مطالعات جوانان و رسانه- به گونه­ای که در پنج سال اخیر کار علمی و عملی مرتبط با این حوزه انجام داده باشند- و ملاک انتخاب دانشجویان استفاده مستمر آنها از رسانه ملی بوده است. در پژوهش حاضر، با توجه به در نظر گرفتن «منطق نمونه­گیری کیفی»[12]، افراد انتخاب شده برای ورود به «نمونه» در بخش متخصصان 11 نفر و در بخش دانشجویان 15 نفر بوده است. برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه عمیق نیمه­ساختارمند استفاده شد؛ به گونه ای که با متخصصان به صورت انفرادی و با دانشجویان به صورت گروهی و کانونی مصاحبه صورت گرفت. در بخش مصاحبه گروهی در مجموع 5 مصاحبه (گروه­های 3 تا 5 نفره) انجام شد. زمان مصاحبه نیز نامحدود بود و بستگی به وضعیت شرکت­کنندگان بین 30 تا 90 دقیقه طول کشید. میانگین زمان مصاحبه 65 دقیقه بوده است. مشخصات دانشجویان به گونه­ای بود که سعی شد از دانشگاه­های مادر دولتی در حداکثر تنوع مقطع، سن و رشته انتخاب شوند. ویژگی متخصصان در جدول زیر آمده است:

جدول 1:  مصاحبه­شوندگان در بخش متخصصان دانشگاهی و رسانه­ای

مصاحبه شونده

مشخصات شغلی یا حرفه ای

سطح تحصیلات

ش1

دانشیار روزنامه­نگاری دانشگاه علامه طباطبایی

دکترای ارتباطات

ش2

استادیار دانشگاه سوره و رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات

دکترای ارتباطات

ش3

دانشیار گروه مطالعات جوانان دانشگاه علامه طباطبایی

دکترای جامعه شناسی

ش4

رییس اداره نظارت و ارزشیابی صدا و سیما

دکترای فرهنگ و ارتباطات

ش5

رئیس مرکز مطالعات فرهنگی جوانان دانشگاه سوره

دکترای ارتباطات

ش6

پژوهشگر حوزه جوانان

دکترای جامعه­شناسی

ش7

پژوهشگر و مدیر بخش مطالعات صدا و سیما

دکترای مدیریت رسانه

ش8

دانشیار جامعه شناسی دانشگاه تهران

دکترای جامعه شناسی

ش9

مدیر نظارت و ارزیابی معاونت سیاسی

دانشجوی دکترای مدیریت رسانه

ش10

پژوهشگر معاونت سیاسی صدا و سیما

دانشجوی دکترای ارتباطات

ش11

سردبیر نشریه مدیریت رسانه

دکترای مدیریت رسانه

داده­های مصاحبه به روش کدگذاری تحلیل مضمون کینگ و هوروکس در قالب مضامین توصیفی، تبیینی و رابطه ای به کمک نرم­افزار MAXQDA 10 کدگذاری شد.  نحوه تحلیل داده پیاده­سازی مصاحبه و ورود جملات کلیدی در نرم­افزار و اپوخه کردن مضمون از دل عبارات و انسجام بین مضامین بوده است. منطق تحلیل براساس شیوه تحلیل کینگ، شناسایی مضامین، توصیف وضعیت مضامین در نگاه مشارکت­کنندگان و تبیین آن بوده است. در نهایت جهت ارتباط بین مضامین نیز سعی شد از منطق رابطه­ای کینگ و هورکس (2010) استفاده گردد. برای تقویت قابلیت اعتماد این منطق نیز از فکت­های متنی برخاسته از مصاحبه بهره­گیری شد.

یافته‌های پژوهش

در این بخش سعی شد تا نگاه مخاطبان جوان رسانه ملی به نحوه بازنمایی جوانان و مسائل آنان در رسانه ملی پرداخته شود و در پی آن نقد جوانان از این بازنمایی­ها در رسانه ملی از ابعاد مختلف مورد واکاوی و تحلیل بیشتر قرار گیرد.

خوانش جوانان از بازنمایی روابط بین­نسلی در رسانه ملی

بقا و تداوم یک فرهنگ، مستلزم انتقال ارزش­ها از طریق تعامل و روابط بهینه دو نسل و پیوند نسلی است. بی­شک رسانه­های دیداری و شنیداری- به ­خصوص تلویزیون به دلیل سهولت دسترسی به آن- به عنوان یکی از عوامل قدرتمند در جامعه­پذیری نسل جوان امروز، نقش موثری ایفا می­کنند. در صورتی که روابط بین نسل­ها با تغییراتی مواجه شود، انقطاع نسلی که به معنای عدم تشابه میان هنجارها و ارزش­های بنیادین دو نسل است، روی می‌دهد. در کنار وضعیت انقطاع، وضعیت­های دیگری نیز وجود دارند: تفاهم نسلی و نیز تفاوت نسلی. در این میان، به منظور حفظ و انتقال فرهنگ، بسیار ضروری است که به تعاملات بین نسل­ها در یک جامعه توجه و در راه تعمیق این روابط گام برداشته شود؛ زیرا انتقال ارزش­ها و هنجارهای یک جامعه به نسل­های آتی از طریق تعاملات و مناسبات بین­نسلی امکان­پذیر است.

«صدا و سیما، اختلاف بین بچه­ها و والدین رو طوری نشون میده که انگار اولاً اختلاف چندانی بین اونها وجود نداره و دوماً اونایی هم که نشون میده با والدین­شون مشکل دارند، پیام تصویر رو به سمتی می­بره که منِ جَوُون فکر کنم همیشه اون جَووُنه اشتباه فکر و عمل می­کرده و نه والدین­اش؛ یعنی اگر هم تعارضی نشون میده، همیشه حق رو به پدر مادرا میده و توی اختلافات بین نسل­های مختلف، همیشه طرف نسل بالاتر و پیرتر رو میگیره و به تحولات نسلی و تغییراتی که توی جوون­ها در دوره ما رخ داده، توجهی نمی­کنه و صدای تغییرات اونها نیست.» (ش 4)

بررسی نحوه بازنمایی روابط بین­نسلی در سریال­های مور­ مطالعه نشا­ دهنده آن است که رسانه ملی، منشأ روابط تعارضی را فرزندان می­داند و به بدنمایی از آن می­پردازد.

خوانش جوانان از بازنمایی اشتغال زنان در رسانه ملی

برخی از پاسخگویان درباره نحوه عملکرد رسانه ملی در مورد بازنمایی جوانان در عرصه اشتغال زنان و نوع اثرگذاری آن بر خانواده و جامعه، معتقدند که اشتغال و استقلال اقتصادی بانوان به شکل­های مختلفی، به عدم هماهنگی بین زوجین منجر می­شود.

در واقع بر این باورند که رسانه ملی در این زمینه، به شیوه­ای خاص عمل می­کند و به گونه­ای نشان می­دهد که قطع وابستگی اقتصادی و کم شدن احساس نیاز مالی به همسر، می­تواند آستانه تحمل­پذیری برخی از زنان را کاهش و میل به تقاضای طلاق را در بین بانوان شاغل افزایش دهد. لذا یکی از تبعات احتمالی اشتغال زنان، نپذیرفتن تسلط مرد است.

«نحوه بازنمایی اشتغال زنان همیشه بدین شکل نیست و گاها نوع شبه مدرن آن به تصویر کشیده می­شود.

صدا و سیما به ترویج فرهنگ مردسالاری در بین خانواده­های جوان کمک میکنه و جالبه که اونو نوعی تفکر اسلامی نشون میده و در این قالب سعی میکنه مردها رو برتر و توانمندتر نشون بده. اما نکته مهم اینه که مردسالاری یه تفکر سنتیه نه دینی. این نشون میده که ایده مردسالاری در رسانه ملی، یک ایده شکست خورده است.» (ش2)

با این همه، رسانه ملی به منزله یکی از ابزارهای مهم اجتماعی­سازی در جامعه ایرانی، با بازنمایی الگوها و هنجارهای جنسیتی حاکم بر زندگی اجتماعی در قالب اجراهای نمایش­گونه، عملاً نقش برسازنده و بازتولیدکننده این هنجارها را در زندگی اجتماعی امروزی بر عهده دارد.

خوانش جوانان از کاهش اعتماد به پیام­های رسانه در حوزه جوانان

اعتماد جوان به رسانه­ و برنامه­هایی که درباره جوانان به نمایش می­گذارد، از ابعاد و مقوله­های مهم در حوزه مطالعات رسانه و اثرگذاری آن است. در مطالعات رسانه‌، معمولاً فرض بر این است که میزان مراجعه و پرمخاطب بودن، برای یک رسانه امتیاز محسوب می­شود و مراجعه بیشتر به یک رسانه را نشانه اعتماد زیادتر مخاطب به آن دانسته‌اند.

در میان طبقات اجتماعی مختلف، عده‌ای معتقدند که رسانه ملی ترجیح می­دهد که مسائل جوانان را چندان باز نکند و به طول تیتروار و یا اشاره­ای مختصر از کنار آن عبور کند. در این میان، در اغلب اخبار صدا و سیما بازتابی از معضلات جوانان وجود ندارد و ماهواره­های فارسی زبان نیز از این خلاء پرداخت به انواع مسائل جوانان، استفاده تام و کامل را می‌برند و با پخش ویدئوها و نظرات جوانان در باب معضلاتشان، پناهگاهی برای جوانانی که در رسانه خود جایی ندارند ایجاد کرده­اند. کارشناسان اخبار در رسانه ملی نیز عموماً افرادی با تحلیل­هایی کلیشه­ای و سفارشی و حداقل­های جذابیت گفتاری هستند. این در حالی است که برخی کارشناسان و متخصصان که نگاه انتقادی به سیاست­های دولت و نظام نسبت به وضعیت جوانان دارند، راهی به اخبار و برنامه­های گفتگومحور در رسانه ملی ندارند.

«هر مسئلهای از جوانان رو که ما به اونها نمیپردازیم. در واقع داریم به شبکه­های ماهواره­ای مثل بی­بی­سی فارسی، شبکه جم و ... می­گیم لطفاً شما به اون بپردازید. هرچقدر دایره پرداخت مسائل ما محدودتر باشه، حوزه عملکرد رسانه­های بیگانه بیشتر میشه. پس ما باید دایره‌ مسائلی رو که لازمه مورد توجه قرار بگیرند رو توسعه بدیم؛ چه از لحاظ کیفی و چه از لحاظ محتوایی که منتشر میشه. وقتی دسترسی جوانان به کانال­های رسانه­های رقیب افزایش پیدا میکنه، این پیامی به ماست که ضرورت ارائه‌ چندجانبه‌ یک خبر مربوط به جوانان یا ارائه دیدگاههای مختلف در مورد مسائل اونها کاملاً آشکار میشه تا از این طریق یک شبکه بتونه اعتبارش رو حفظ کنه. به همین خاطر، ما باید هم شیوه‌ ارائه و هم مسائل مورد توجه­­مون در این حوزه رو وسیعتر و عمیق­تر کنیم.» (ش 8)

از طرفی، رسانه ملی غیر از بحران­های کلان اقتصادی غرب، هیچ بازتابی از معضلات عمیق و جدی غرب و نقد مدرنیته ندارد. در مقابل، شاهد پخش اخبار غیرمهم نظیر مراسمات خودتشکری و همایش­های بی­حاصل، اخبار بی­اهمیت کشورهای استعماری و اظهار نظرهای سطحی درست و غلطی که اهمیت خاصی ندارند در اخبار صدا و سیما هستیم که کمتر به مسائل مستقیم با جوانان در این کشورها پرداخت می­شود و آسیب­های آن مورد واکاوی دقیق علمی قرار می­گیرد.

خوانش جوانان از فقدان تکثرگرایی در رسانه ملی

یکی از انتقادهای عمده جوانان به رسانه ملی، فقدان تکثرگرایی و ندیدن همه جوانان با تمام سلیقه­ها در آن است. در واقع رسانه ملی به دلیل عدم سیاست تکثرگرایی در معنای عام آن، هم‌اکنون سهم­اش از جریان اطلاع‌رسانی را نسبت به دوران گذشته، تا حدی از دست داده و آن را به رقیبان ماهواره­ای به­خصوص فضای مجازی سپرده است. از این‌رو، شاهد انتقال تدریجی مخاطب به سایر رسانه‌های جدید هستیم.

«صدا و سیما با این نگاه­های یک­طرفه­اش، مردم رو مجبور می­کنه که برای اینکه ببیند در مملکت چه خبره، برن ماهواره ببیند. خیلی از جَوُون­ها اصلاً افکار و اندیشه­های خودشون رو در صدا و سیما نمی­بینند. انگار صدا و سیما اصلاً برای اونها نیست. در حالی که سبک زندگی همین تیپ­های جدید از جَوُون‌ها در ماهواره کاملاً بازتاب داره و همین باعث شده که اونا برند سمت ماهواره. چون اونجا دیده میشن.» (ش 9)

خوانش جوانان از بی­طرفی رسانه­ ملی در تحلیل­ مسائل جوانان

تظاهر به بی­طرفی در رسانه­ها، یکی از تاکتیک­های پوشش خبری و رسانه­ای است. بسیاری از رسانه­های جمعی غربی برای القای بی­طرفی خود به مخاطبان و در نتیجه جلب اعتماد آنان از این تاکتیک استفاده می­کنند. صرفاً انعکاس دیدگاه موافق، جهت‌دار بودن خبر را آشکار می‌سازد و رسانه ملی را رسانه‌ای «جانبدار» جلوه می‌دهد.

«صدا و سیما، بی­طرفی رو در برنامه­هاش رعایت نمی­کنه. مثلاً بسیاری از اشخاص صاحب­اندیشه و تحلیل در حوزه جوان­ها رو هم تحریم کرده است و فقط یه دسته خاصی از کارشناسا رو میاره. به نظرم صدا و سیما نیاز به تحول اساسی داره تا بی­­طرف­تر عمل کنه.» (دانشجو ارشد 31 ساله)

در این زمینه پیشنهاد می­شود که از «انکار دیدگاه­های مخالف» اجتناب شود و پوشش آن­ها به شکل حرفه‌ای با بهره­گیری از تاکتیک خبری القای بی­طرفی صورت گیرد. این کار باعث جلب اعتماد مخاطب و تاثیرگذاری بیشتر خبر می‌شود.

خوانش جوانان از بازنمایی حجاب در رسانه ملی

حجاب زنان در ایران در طول چند دهه اخیر، همیشه میدان منازعه بوده است. از طرفی صدا و سیما به عنوان بزرگ‌ترین و فراگیرترین رسانه کشور نقشی منحصر به فرد در ترویج عالمانه حجاب و عفاف برعهده دارد. «به هر حال تلویزیون با ارزش­های اسلامی اداره میشه؛ یعنی نمی­تونه هر بدحجاب تهرانی رو نشون بده و از این طریق برای خیلی از جَوُون­های توی شهرستان­ها و جاهایی که حجاب خوبی وجود داره، از طریق به تصویر کشیدن فرهنگ غلط تهرانی، برای اونها هم ایجاد بدآموزی می­کنه و فرهنگ حجاب رو در اون مناطق تضعیف می­کنه.» (ش 5)

اخیرا در رسانه­ ملی نیز تحولات حجاب و پوشش زنان در طول دو دهه گذشته، سیری نزولی به سمت بدحجابی را در پیش گرفته است که نیاز به راهبردهای عمیق­تری برای تغییر شرایط موجود دارد.

نگاه کارشناسان به بازنمایی جوانان در حوزه­های مختلف در رسانه ملی

در این قسمت به برخی از مهمترین نقدها و نگاه­های کارشناسان و متخصصان حوزه رسانه­ای و دانشگاهی نسبت به عملکرد رسانه ملی در  حوزه جوانان پرداخته شده است:

نقد کیفیت برنامه­های رسانه ملی  در حوزه جوانان

اگر چه تلویزیون ایران به عنوان مهم‌ترین منبع اطلاعاتی و پرمخاطب‌ترین رسانه در سال‌های قبل و بعد از انقلاب، سال‌ها یکه تازی کرده و به­ویژه در دو دهه اخیر دچار تحولاتی در جهت افزایش کمی و کیفی برنامه‌ها نیز شده است، اما به گواه بسیاری از کارشناسان و خود جوانان نتوانسته است برنامه­های جوان پسند و همگام با ذائقه نسل چهارم انقلاب را در سطح گسترده تهیه و تدارک ببیند.

«مسئولان و سیاست­گذاران صدا و سیما هم باید توجه داشته باشند تولید محتوای جذاب، امروزه یکی از مهم‌ترین وظایف و رسالت‌های این سازمان در جهت جلوگیری از ریزش مخاطبان داخلی و جذب آنان به شبکه‌های برون‌مرزی است و تولید صرف برنامه‌های گفتگو محور و انواع سخنرانی به دلیل فقدان جذابیت مخصوصاً برای اقشار جوان و نوجوان نمی‌تواند کارگشا و نتیجه‌بخش باشد. از طرفی، یکی از ضروریات بسیار مهم برنامه­سازی برای صدا و سیما، جلوگیری از بدآموزی جوانان است. متأسفانه برخی از برنامه‌های صداوسیما به ویژه بعضی از برنامه‌های طنز بدآموزی­‌های گسترده‌‌ای برای جوانان دارند و شخصیت جوانان در برخی فیلم­‌ها نیز در حد جوانِ طراز اسلامی و ایرانی نیست. امید است که این بدآموزی­‌ها به حداقل برسد.» (ش 1)

برخی از کارشناسان با اشاره به رویکردها و سیاست­گذاری­های تلویزیون و با تاکید بر مبانی مفهومی برنامه­سازی در دنیا، برنامه­های رسانه ملی را فاقد هدفمندی بالا ارزیابی می­کنند.

فقدان تکثرگرایی در رسانه ملی

تکثرگرایی رسانه‌ای مستلزم این است که همه مخاطبان جوان، توانایی تأمین نیازهای اطلاعاتی و آموزشی خود را از رسانه داشته باشند. عدم بازنمایی بخشی از نیازها و مشکلات در میان بخشی از جوانان سبب می‌شود که آنها، دیگر رسانه را رسانه خود ­ندانند.

 «صدا و سیما به عنوان یک رسانه ملی تکالیفی بر عهده داره. مهم­ترین این تکالیف، انعکاس واقعیت‌هاست. بنابراین صدا و سیما نباید وارد جناح‌بندی‌ها، جبهه‌گیری‌ها و دسته‌بندی‌های خاص بشه، بلکه باید واقعیت‌های جامعه رو مطرح کند. باید همه جوانان از همه طیف­های فکری رو مورد توجه قرار بده. نباید فراموش کنیم که رفتار جناحی و یکسویه در بلندمدت، موجب بی‌اعتمادی جوانان به کلیت نظام هم می‌شه.» (دانشجو ارشد 27 ساله)

به همین دلیل، از نظر کارشناسان مختلف، توجه رسانه­ای به نیازها و خواسته‌های همه جوانان، با همه گرایش­های فکری، سیاسی و اجتماعی از اولویت برای رسانه ملی برخوردار است.

بی­طرفی رسانه­ای از نگاه کارشناسان

اگر رویدادهای جامعه به­طور کامل و بدون گزینش از طریق تلویزیون ارائه شود و دو اصل «اختصاص زمان و فضای مساوی» و «تاکید برابر بین تفسیرها یا دیدگاه‌های مخالف» رعایت شود، این رسانه برای مردم منبع معتبری شناخته می‌شود که می‌توان در کسب اطلاعات و اخبار مورد نیاز به آن اعتماد کرد.

«نتیجه عدم توجه رسانه­ای به اقشار محتلف جوانان در سطوح مختلف اینه که بخشی از مخاطب جوان ایرانی، مشکلات، نیازها و آرزوها و به طور کلی "خودش" رو در تلویزیون نمی­بینه. بنابراین گریز جوانان ایرانی از رسانه ملی، مراجعه به رسانه­های دیگر و توسعه­نیافتگی و غفلت از ظرفیت­های ملی اتفاق می­افته. متاسفانه تعریف بسیاری از همکارانمون در ایران از خبر، یک بعدی و بیشتر رویدادهایی­ست که در پاویون دولت، دفتر استاندار و صحن علنی مجلس اتفاق می افته.» (ش 3)

عدم رعایت این موارد باعث می­شود که مخاطب جوان، به سرعت جهت­گیری خاص رسانه را دریابد و به رسانه­های دیگر رجوع کند.

رسانه ملی و اعتماد مخاطب از نگاه کارشناسان

رسانه در دنیای امروز نمی‌تواند صرفاً به فراگیر بودن خود ببالد، بلکه رسانه‌های امروز به دنبال ارتباط‌های گروهی هستند تا تأثیر پیام آنان تخصصی‌تر و نزدیک به مطلوب‌نظر آنان باشد. در نتیجه مخاطب خود را در گروه‌های سنی، جمعیتی و فرهنگی خاص پیدا و برای ساخت برنامه‌های متناسب با دیدگاه‌ها، عقاید و فرهنگ آن مخاطبان تلاش می‌کند.

«اون چیزی که در دنیای امروز رسانه‌ها به عنوان یک الگو دارای اهمیته، الگوی رسانه تعاملی­ایه که منجر به دریافت بازخورد پیام و عکس‌العمل مخاطبان جوان میشه، که میان فرستنده و گیرنده پیام در جریانه و این حالت وقتی حاصل میشه که رسانه در ارتباطی تعاملی نسبت با مخاطب قرار بگیره و مخاطب هم پیام‌های رسانه رو پذیرا باشه. چنین چرخه‌ای می‌تونه اعتماد مخاطبان جوان رو به ‌سوی خودش جلب کنه.» (دانشجوی کارشناسی 23 ساله)

در این راستا، رسانه ملی به جهت گستردگی مخاطب و فراگیری انتشار آن، محوری‌ترین رسانه است و انتشار اخبار و اطلاع‌رسانی یکی از اهداف اساسی و تشکیل‌دهنده شخصیت اصلی رسانه قلمداد می‌شود. این‌ گونه از برنامه‌های تلویزیونی به شدت با موضوع اعتماد مخاطبان جوان خود گره خورده‌اند؛ چرا که در چرخه تعامل با مخاطب سریع‌تر از دیگر برنامه‌ها منجر به دریافت بازخورد و عکس‌العمل مخاطبان می‌شوند و در چهارچوب آن اعتماد نقشی اساسی را ایفا می‌کنند.

نگاه کارشناسان به عملکرد رسانه ملی در حوزه روابط نسلی

در این میان، موضوع خانواده و نحوه تعامل جوانان با والدین هم یکی از موضوعات مهمی بوده که رسانه ملی به آن بسیار پرداخته است.

«در رسانه، انسان قسمتی از واقعیت رو نمی­بیند و صرفاً بازنمایی­های خاصی از اون رو مشاهده می­کند. به همین دلیله که نشانه­های رسانه­ای احتیاج به رمزگشایی دارند. تلویزیون طوری والدین رو نشون میده که انگار اینها هیچ وقت خطا نمیکنند و همیشه در تقابل بین اونها و فرزندان، حق با اونهاست و اونها هستند که مسیر رو درست پیش­بینی کردند. در حالی که در زندگی روزمره می­بینیم و شاهدیم که نیکی و بدی در کنار هم در افراد وجود دارند. جهان، جهان خاکستری­هاست؛ گل بی­عیب خداست. اینها واقعیت­هایی­ست که رسانه ملی داره وارونه نشون میده و مخاطب، این رو می­فهمه» (ش 10)

در این راستا پیام‌ها باید با واقعیت­های جامعه سازگار باشد تا قابلیت اثرگذاری آن در بین قشر جوان ایرانی که امروزه دسترسی­های رسانه­های مختلفی نیز پیدا کرده است، بیشتر شود و سبب نشود که در بین این دسته از مخاطبان، بی­اعتمادی به پیام و مقاومت رسانه­ای نسبت به پیام­های رسانه ملی شکل بگیرد.

ترویج مصرف­گرایی و مصرف تجملی در رسانه ملی

یکی دیگر از آسیب­های مهم در برنامه­های رسانه ملی، ایجاد ترغیب و گرایش جوانان به فرهنگ مصرف­گرایی است.

«الان شما وضعیت سریال­های تلویزیونی در صدا و سیما رو ببینید. اغلب­شون دائماً خونه­های طبقات مرفه رو نشون میده. وقتی وارد خونه میشه حجم عظیم تجملات و وسایل مختلف رو دوربین نشون کل مردم ایران میده؛ وسایل و امکاناتی که توی 90 درصد خونه­های ایرانی­ها نیست. یک بازیگر زن جوان رو در سریال­های تلویزیونی ببینید. از ابتدا تا انتهای اون سریال، بیشتر از ده تا مانتو و پوشش عوض می­کنه. اینا باعث میشه که طبقات بالا خودشون رو برجسته­تر و متفاوت­تر نشون بدن و سبک زندگی­ و فرهنگ­شون رو بالاتر از مردم عادی تصور کنند. برای همین، این سریال­ها احساس حقارت برای طبقات پایین­تر میاره و از دیدن این سریال­ها احساس نابرابری و بی­عدالتی می­کنند و در نهایت روحیه پرخاشگری و بزه­کاری پیدا کنند.» (ش 4)

«این‌که مصرف‌کننده با همه این تبلیغات رسانه­ای، همچنان می‌تونه بر اساس اولویت‌ها یا توان اقتصادی خودش خرید کند، بحثی جداست؛ اما چرا باید توی صدا و سیما، مصرف­گرایی تا این حد ترویج بشه و به عنوان جنبه­ای مثبت از زندگی نشون داده بشه؟» (دانشجوی دکتری 37 ساله)

در واقع مصرف­گرایی نوین در قالب تبلیغات رسانه­ای، در پی زیاد کردن مصرف با هدف حداکثر سود است. از آنجایی که برای مصرف انبوه باید افراد بیشتری مصرف کنند، با یاری جستن از رسانه­های جمعی همچون رسانه ملی، تقریباً تمام مردم به­ خصوص جوانان ایران به مصرف­گرایی انبوه کشیده شده­اند که در ادامه خود را با شکل­هایی چون تجمل­گرایی نشان می­دهد؛ یعنی همین پدیده­ای که در بسیاری از سریال­های تلویزیونی شاهد آن هستیم.

 

تضعیف فرهنگ قناعت در بین جوانان

یکی از پیامدهای سریال­های تلویزیونی و تبلیغات، کاهش روحیه قناعت و ساده­زیستی در میان ایرانیان به­ویژه جوانان است، چرا که جوان­های اغلب سریال­­ها، ساده زیست و قانع نیستند.

«مطابق با اصول ۲۳ و ۲۴ اصول و ضوابط آگهی­های بازرگانی- مصوب در شورای بازرگانی آگهی­های صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران- آگهی نباید مروج تجمل‌گرایی باشه و آگهی نباید به‌گونه‌ای طراحی و ساخته بشه که در اون مردم به مصرف بیش از نیاز و اسراف در استفاده از امکانات تشویق بشن و روحیه قناعت رو در اونها از بین ببره. اما شما یه نگاهی کوتاه به تلویزیون بندازید. می­بینید که این اصول تقریباً هرگز اجرا نمی­شوند. اونچه در عمل، در پیام­های بازرگانی دیده میشه، ترویج سبک زندگی­ای خلاف سبک زندگی ایرانی و تبلیغ مصرف­گرایی و دوری از فرهنگ قناعته.» (دانشجوی کارشناسی، 23 ساله)

آنچه در این میان مهم است، تعارض کلی رویکرد ترویج حرص و مصرف­گرایی با بیشتر آموزه­های دینی همچون قناعت است که در جهت تضعیف آن عمل می­کند که در نتیجه آن با فشار روحی و اجتماعی روبه رو خواهیم بود.

کالایی شدن در رسانه ملی

کالایی شدن روزافزون و تاثیر آن بر زندگی شهروندان در جامعه ایرانی نیز یکی از نتایج گسترش تبلیغات تجاری در کشور است. کالایی شدن، بیلبوردهای تبلیغاتی را به ابزاری مهم برای بنگاه­های اقتصادی بدل کرده که بر آنها قوانین بازار حاکم است و حداکثر رسانی سود در چشم­انداز مدیران بنگاه­ها را مدنظر دارد.

«اصلاً سلامت جوانان در تبلیغات صدا و سیما مهم نیست؛ خیلی چیزهایی که دارند تبلیغ می­کنن کاملاً مشخصه که ضرر داره، اما داره تبلیغ می­شه چون هم برای صدا و سیما سود داره و هم کارخونه­دار. این وسط جون مردم هم که مهم نیست.»

«الان شرکت­هایی که کالاهاشون رو تبلیغ می­کنن، اکثرش برای رفع نیازهای واقعی مردم نیست که کالا تولید می­کنن. اونها کالا تولید می­کنن تا خودشون به سود و ثروت برسن. الان به نظر شما، تولید چیپس و پفک و تبلیغ اونها توی صدا و سیما، برای رفع نیازهای واقعی مردم ایرانه؟؟؛ نه، اصلاً اینطور نیست. سرمایه­دارا، صرفاً هدفشون ایجاد نیازهای الکی برای مردم و خصوصاً جوون­ها و رفع اون توسط خودشونه؛ با چه هدفی؟ کسب سود.» (ش 6)

اینها گویای آن است که اکنون این قوانین اقتصاد بازار هستند که ‏تبلیغات رسانه ملی را به پیش می­برند. پیامدهای چنین وضعیتی، حذف تدریجی کرامت انسانی و غلبه عقلانیت اقتصادی بر مناسبات اخلاقی و رفتاری جامعه است.

رسانه ملی و چالش قومیت

نکته دیگر مورد توجه متخصصان و کارشناسان این است که رسانه ملی، جوانان در قومیت­های مختلف درون ایران را به یک اندازه به تصویر نمی­کشد و افکار و اندیشه­ها و سبک زندگی آنها را به طور عادلانه پوشش نمی­دهد.  

«بازتاب بسیار ضعیف زندگی اقلیت‌ها در برنامه‌های سیما خیلی محل سواله. واقعاً رسانه­ای که ادعا می­کنه ملّی­ایه چرا باید این کارو بکنه؟ خب این یه اصله که همه افراد یک جامعه طبق اصل برابری و شهروندی مشترک باید از حقوق مساوی برخوردار باشند و به طور یکسان با اونها رفتار بشه و هیچ معیار فرهنگی و قومی مایه برتری فردی به فرد دیگه نشه. رسانه ملی هم حتماً باید به این بعد از حقوق شهروندی مردم ایران، احترام بذاره و همه جوانان از همه قومیت­های کشور رو به رسمیت بشناسه و افکار و اندیشه­هاشون رو به تصویر بکشه. نه اینکه صرفاً جوانان از یه جریان فکری یا قومی دلخواه رو همیشه به تصویر بکشه و قومیت­های مختلف رو سانسور کنه و بهش نپردازه.» (مصاحبه گروهی)

اینها  نشانگر این نکته است که رسانه ملی می­تواند و باید در راستای تحقق عدالت رسانه­ای و ملی در راستای تکثرگرایی و نمایش اقلیت­های قومی قدم بردارد و این مسیر را در راستای تحقق همبستگی ملی در سطح کلان راهبری کند.

جدول 2: جدول مقوله­ها

 

عبارت

مضمون فرعی

مضمون اصلی

1

رسانه­های دیداری و شنیداری در جامعه­پذیری نسل جوان امروز نقش موثری ایفا می­کنند.

اثرگذاری روی نسل جوان

روابط بین نسلی در رسانه ملی

2

رسانه‌ها منشأ روابط تعارضی را فرزندان می دانند و به بدنمایی از آن می‌پردازند.

نقش جوانان در تعارضات

3

سریال­ها باعث می­شوند زنان به اشتغال و استقلال اقتصادی فکر کنند.

 

اشتغال زنان

 

نحوه بازنمایی اشتغال زنان در رسانه ملی

4

بیشتر شغل‌ها در سریال‌ها برای جوانان از نوع شغل­های  با پرستیژ اجتماعی هستند.

اشتغال جوانان

5

شغل­هایی که در سریال­ها هستند باعث دوگانگی در جوانان می­شوند.

دوگانگی شغلی جوانان

6

رسانه ملی ترجیح می‌دهد مسائل جوانان را چندان باز نکند و به طور تیتروار و یا اشاره­ای مختصر از کنار آن عبور کند.

عدم توجه مستقیم به مسائل جوانان

کاهش اعتماد به پیام­های رسانه در حوزه جوانان

7

رسانه ملی غیر از بحران­های کلان اقتصادی غرب، هیچ بازتابی از معضلات عمیق و جدی غرب و نقد مدرنیته ندارد.

عدم شفافیت در بیان مشکلات غرب

8

کارشناسان اخبار در رسانه ملی نیز عموماً افرادی با تحلیل­هایی کلیشه­ای و سفارشی و حداقل­های جذابیت گفتاری هستند.

بی توجهی به عوامل موثر در  جذب مخاطب

9

برنامه­های رسانه ملی فاقد هدفمندی بالا هستند.

 

10

در رسانه ملی، همه جوانان با تمام سلیقه‎‎ها حضور ندارند.

نگاه سلیقه­ای در رسانه ملی

فقدان تکثرگرایی در رسانه ملی

11

رسانه ملی نتوانسته است برنامه­های جوان­پسند و همگام با ذائقه نسل چهارم انقلاب را در سطح گسترده تهیه و تدارک ببیند.

بی توجهی به سلایق جوانان ایرانی

12

رسانه ملی، افکار و اندیشه­ها و سبک زندگی جوانان در قومیت­های مختلف درون ایران را به یک اندازه به تصویر نمی­کشد.

چالش قومیت  در رسانه ملی

13

رسانه ملی، با انعکاس دیدگاه موافق و جهت‌دار بودن اخبار،  رسانه‌ای «جانبدار» است.

عدم بی طرفی در پوشش­های خبری

بی­طرفی رسانه­ ملی در تحلیل­ مسائل جوانان

14

عدم رعایت دو اصل «اختصاص زمان و فضای مساوی» و «تاکید برابر بین تفسیرها یا دیدگاه‌های مخالف» در رسانه ملی سبب از دست دادن مخاطب جوان می­شود.

عدم توجه به حفظ مخاطب جوان

15

در رسانه­ ملی، تحولات حجاب و پوشش زنان در طول دو دهه گذشته، سیری نزولی به سمت بدحجابی را در پیش گرفته است.

زمینه­سازی برای ترویج بی­حجابی

بازنمایی حجاب در رسانه ملی

16

برنامه­های رسانه ملی سبب ایجاد ترغیب و گرایش جوانان به فرهنگ مصرف­گرایی می­شوند.

مصرف تجملی در رسانه ملی

ترویج مصرف­گرایی و تضعیف فرهنگ قناعت در بین جوانان

17

سریال­های تلویزیونی و تبلیغات سبب کاهش روحیه قناعت و ساده­زیستی در میان جوانان می­شود.

ترویج حرص و مصرف­گرایی

18

تبلیغات رسانه ملی با گسترش کالایی­شدن سبب حذف تدریجی کرامت انسانی و غلبه عقلانیت اقتصادی بر مناسبات اخلاقی و رفتاری جامعه می‌شود.

کالایی­شدن در رسانه ملی

بحث و نتیجه‌گیری

این پژوهش به دنبال تحلیل خوانش مخاطبان جوان از نحوه بازنمایی خود در رسانه ملی بود تا از این طریق، دلایل کاهش نسبی رغبت جوانان به رسانه ملی را رصد و مورد ارزیابی قرار دهد. امروزه، رسانه ملی با چالش جدی در رقابت با رسانه­های نوظهور مواجه شده است.  یافته­ها نشان می­دهد که جوانان مورد مصاحبه، در حوزه­های مختلفی چون نحوه بازنمایی اشتغال زنان، نحوه بازنمایی حجاب زنان، نحوه بازنمایی روابط بین­نسلی (والدین و جوانان) در رسانه ملی، فقدان تکثرگرایی و بی­طرفی در رسانه ملی و عدم توجه و پرداخت به همه نگاه­ها در بین جوانان در رسانه ملی و نظایر آن، انتقادهای متعددی به عملکرد رسانه ملی داشته­اند که همگی منجر به کاهش اعتماد مخاطبان جوان به پیام­های آشکار و پنهان رسانه ملی در حوزه­های مختلف برنامه­سازی شده است- این کاهش اعتماد می­تواند هشداری برای رسانه ملی در جهت ریزش مخاطبان جوان به­عنوان یکی از اصلی­ترین دسته­های مخاطبان باشد. به نظر می­رسد که شمار مخاطبان رسانه ملی در سال­های اخیر کاهش یافته است که این امر، دلایل متعددی دارد: یک دلیل آن، نوع عملکرد رسانه ملی و پایین آمدن میزان کیفیت برنامه­های آن و جهت­­گیری­ها و موضع­گیری­های آشکار آن در این سال­ها بوده است. تکراری بودن موضوع‌ها و بی­طرفانه نبودن رسانه، از انتقادهای جدی کاربران نسبت به برنامه‌های رسانه ملی است- در حالی که یکی از دلایل مهم توجه به شبکه­های ماهواره­ای، تنوع موضوعات جدید در کنار جذابیت­های رسانه­ای دیگر برای پرداخت است. دلیل دیگر را باید در افزایش و تنوع رسانه­های جدید مانند اینترنت، ماهواره، شبکه­های اجتماعی مجازی و امثال آن در سراسر جهان جستجو نمود. در واقع با ورود رسانه‌های جدید و پرکردن بخشی از سبد مصرف رسانه­ای، سهم رسانه­های پیشین همچون رادیو و تلویزیون، روز به روز در حال کاهش است.

از طرفی، نتایج نشان می‌دهد که میزان اعتماد مخاطبان جوان به اخبار و برنامه­های سیاسی، اقتصادی و تحلیلی صداوسیما طی سال‌های اخیر کاهش یافته است؛ به طوری که اکنون نسبت به گذشته، بخش کم­تری از جوانان رسانه ملی را در پخش اخبار و تحلیل­ها، بی­طرف می­دانند که این بی­اعتمادی نیز از عوامل کاهش مخاطب در عرصه­های خبری و تحلیلی بوده است.

نکته بعدی در زمینه ارتباط رسانه ملی و مخاطب آن، نبود توجه کافی به نیازها و علایق تازه و به­روز شده مخاطبان است. هنوز بسیاری از برنامه­های رسانه ملی به روش­های گذشته محتوا را به مخاطب عرضه می­کنند و تنها تغییر عمده­ای که به چشم می­آید، دکورهای جدید و بعضاً جذابی است که جای خالی محتوای درست را پر نمی‌کند. به بیانی دیگر، اکتفا به آنچه مخاطب را در گذشته خشنود می­کرده، جلوی تولد برنامه­های جذاب برای مخاطبان برنامه­های رسانه ملی را گرفته است.

با این همه در سال­های اخیر، رسانه ملی برای خروج از این چالش با برنامه­ریزی و آینده­نگری، در حال بهره­گیری از ظرفیت­ها و فرصت­های مختلف است تا بدین وسیله و با پیش فرض قرار دادن مزیت­های رقابتی خود به عنوان یک رسانه قدرتمند، سهم خود را در سبد مصرف رسانه­ای مخاطبان حفظ کند و حتی افزایش دهد. برای دست‌یابی به آرمان اعتماد همه‌جانبه مخاطبان جوان به رسانه ملی و پذیرفتن آن به‌ عنوان مرجع رسمی خبری و تحلیلی خود باید تلاش کرد تا با اصلاح برخی نواقص، رابطه تعاملی میان رسانه و جوانان به درستی شکل بگیرد و با بازنگری در برخی امور به‌­ویژه در امر اطلاع‌رسانی و خبری، پایه‌های اعتمادسازی جوانان به رسانه ملی در حوزه­های مختلف هر چه بیشتر تقویت گردد و اگر در برخی امور این امر متزلزل شده است، به ترمیم آن همت گماشته شود.

پیشنهادها

  • داشتن نگرش فراجناحی به وظیفه اطلاع‌رسانی و خبررسانی که نه تنها موجب جلب اعتماد مخاطب می‌گردد، بلکه رسانه‌ای برمی‌سازد که تنها وظیفه خود را دلداری دادن به مردم و مخاطب نمی‌داند و خود را ملزم به تعامل با مخاطب می‌داند و بالطبع اطلاع‌رسانی به موقع و صحیح را در دستور کار خود قرار می‌دهد.
  • رسانه ملی می‌تواند به عنوان یک سوی معادله رسانه و مخاطبان جوان، بینندگان و شنوندگان خود را به رسمیت بشناسد و جایگاه خاص یک بیننده در ارتباط تعاملی را به آنان عطا کند. در واقع با فعال انگاشتن مخاطب به «جذب حداکثری» دست می­یابد.
  • رسانه ملّی همان منبع و سرمنشأ اخبار رسمی است که می‌تواند نقطه اتکا و مستند دیگر خبرها و خبرگزاری‌ها قرار بگیرد. پس باید به بازنگری در برخی سیاست‌ها و منش‌های خبری و اطلاع‌رسانی در راستای بی­طرفی در رسانه ملی تن در داد که دست‌کم نتیجه مثبت آن بالا بردن سطح آگاهی جوانان و اعتماد آنان به رسانه خواهد بود.
  • جهت­گیری یک­سویه و فراری آرمان­گریانه از واقعیت­های در حال تغییر در جامعه به معنای گسست گفتمان حاکم بر رسانه از گفتمان در حال تغییر در جامعه خواهد بود. این کار، خطر جذب مخاطبان جوان را به سمت رسانه­های بیگانه افزایش خواهد داد.
  • حفظ و ارتقای مزیت رقابتی رسانه ملی به عنوان یک تولیدکننده محتوای باکیفیت نسبت به شبکه­های اجتماعی مجازی، از دیگر راهبردهای رسانه ملی است.
  • برای تولید محتواهای اثرگذار و دارای ماندگاری بالای در ذهن مخاطب باید به محتواهای «بدون تاریخ مصرف»، «تولید محتوای آموزشی»، «تولید هدفمند بر مبنای ویژگی‌های مخاطب جوان» و همچنین استفاده از «جذابیت‌های بصری» در رسانه ملی توجه کرد.
  • تغییر در مدل خبررسانی و استفاده از مدلی که طبق مطالعات آینده­پژوهانه در حوزه مطبوعات و ژورنالیسم، در حوزه فضای مجازی شکل گرفته و به نوعی تکمیل کننده مدل «هرم وارونه» است، باعث می­شود تا جوانان، همچنان رسانه ملی را به عنوان یک مرجع خبری مهم و قابل اعتماد دنبال کنند.
  • مخاطب­شناسی صحیح جریان­های رسانه­ای رقیب همچون فضای مجازی با نیازسنجی درستی از مخاطبان می­تواند از راهبردهای دیگر رسانه ملی باشد.
  • رصد دائمی فضای مجازی (جریان­شناسی) نیز یکی از ضروریات رسانه ملی در دوران معاصر است. سازمان باید سویه­های خبری را در شبکه­های اجتماعی رصد کند و به این وسیله موضع فعال را پیش رو داشته باشد.
  • تشکیل اتاق­های فکر نخبگانی در سطح جوانان جهت شناسایی نیازها و تعامل بهتر با جوانان و گرفتن تصمیم‌های درست و اقدامات کارگشا در این راستا، به شکل­ گیری مدل­های کسب وکار بومی متناسب با بوم و جغرافیای داخلی مساعدت نماید.
  • استفاده از ظرفیت شبکه­ های اجتماعی و بهره ­گیری از فضای تعاملی و شبکه­ های اجتماعی در تلویزیون با ایجاد بستری تعاملی به بالاتر رفتن کاربران جوان آن کمک خواهد کرد.
  • استفاده بهینه از ظرفیت بازخوردگیری و تعامل در فضای مجازی با جوانان.
  • افزایش تولید برنامه‌هایی با مشارکت مردم و با درونمایه‌های اجتماعی و ژانرها و قالب‌های جدید و طراحی و تلفیق ساختارها و ژانرها به منظور دستیابی به نوع جدیدی از برنامه‌سازی.
  • مقابله با برنامه‌های ماهواره از طریق ارتقای کیفیت محتوایی برنامه‌های مختلف تلویزیونی به اقتضای گروه‌های مختلف مخاطبان جوان وساخت برنامه‌های جذاب.
  • سواد رسانه‌ای مخاطبان جوان کشور ارتقا یافته و آموزش‌های مناسب جهت شناختن سازمان‌های رسانه‌ای، فرستندگان پیام، محتوای پیام‌های رسانه‌ای، نحوه ارائه و تأثیرات این‌گونه پیام‌ها برای قشر عظیم جوانان ارائه شود.
  • ایجاد فضای رقابتی در بین فعالان رسانه­ای جوانان جهت تولید محصولات فرهنگی و کالاهای رسانه‌ای که با نیازها و خواسته ­های جوانان مطابقت داشته باشد و نظر آنها را به خود جلب نماید.

 

  • منابع

    • ایگلتون، ت. (1383). پیش­درآمدی بر نظریه ادبی. عباس مخبر. تهران: نشر مرکز
    • آزاد ارمکی، ت و محمدی، ج. (1385). «تلویزیون و هژمونی فرهنگی (قرائت­های زنان از سریال نرگس)». مطالعات فرهنگی و ارتباطات. 2 (7)، صص 1- 41.
    • بارت، ر. (1386). اسطوره، امروزه. شیرین دخت دقیقان. تهران: نشر مرکز
    • رضایی راد، م. (1381). نشانه‏شناسی، سانسور و سکوت سخن. تهران: طرح نو
    • ذکایى، م. (1386). جامعه­شناسى جوانان ایران. تهران: نشر آگاه
    • سجودی، ف. (1386). نشانه­شناسی کاربردی. تهران: نشر قصه
    • سوسور، ف. (1378). دوره زبان­شناسی عمومی. کورش صفوی. تهران: انتشارات هرمس
    • سجادی، س.م. (1384). «فمینیسم در اندیشه پست مدرنیسم». مطالعات راهبردی زنان. 8 (29).
    • سورین، و. و تانکارد، ج. (1381). نظریه­های ارتباطات. علیرضا دهقان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران
    • عبداللهیان، ح. و هومن، ن. (1390). «تحلیلی بر خوانش مخاطبان تحصیل­کرده امریکایی از فیلم‌های ضد اسلام هالیوود». ‌فصلنامه جامعه­شناسی هنر و ادبیات. 3 (1)، صص 73 –
    • علینقیان، شیوا. (1390). «رمزگشایی­های زنانه از شبکه تلویزیونی فارسی وان؛ شناخت دلالت‌های معنایی حاکم بر قرائت مخاطبان زن از سریال ویکتوریا». فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات. 7 (24)، صص 179 –
    • عمید. ح. (1369). فرهنگ لغت فارسی عمید. تهران: انتشارات امیر کبیر
    • کاظمی، ع. و حاج محمد حسینی، م. (1394). «ایدئولوژی مقاومت و مخاطب فعال: نگاهی به مطالعات خوانش در ایران». 8 (1)، صص 71 –
    • گیل، د. (1384). الفبای ارتباطات. ر. کریمیان. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها
    • محمدی، جمال. و کریمی، مریم. (1390). «تحلیل قرائت­های زنان از مجموعه­های تلویزیونی (مطالعه موردی: قرائت­های زنان شهر ایلام از سریال فاصله­ها)». فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران. 4 (1)،صص 49 –
    • مک­کوایل، د. (1385). مخاطب­شناسی. مهدی منتظر قائم. تهران: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه­ها
    • منتظر قائم، م. و شریفی، ر. (1397). «مصرف و خوانش زنان تهرانی از سریال­های نمونه‌ ترکیه‌ای». فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات. سال 15، شماره 54 .
    • منتظرقائم، م. و فغانی، ز. (1387). «تحلیل دریافت جوانان تحصیل­کرده تهرانی از فیلم­های علمی تخیلی». مطالعات فرهنگی و ارتباطات، 4 (12)، صص 133 –
    • میلنر، ا. (1385). درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر. جمال محمدی. تهران: نشر ققنوس
    • مهدی­زاده، س. م. و کریمی، ا. (1392). «تحلیل دریافت مخاطبان جوان شهر مریوان از سریال­های عامّه­پسند ماهواره­ای». فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران. 24، صص 107 –
    • نیازی، محسن و افرا، هادی. (1397). «بازسازی معنایی ساخت هویت شخصی پست­مدرن (مورد مطالعه: جوانان شهر بجنورد)». فصلنامه علوم اجتماعی. سال 27 ، شماره 8.
    • ویلیامز، ک. (1385). درک تئوری رسانه. رحیم قاسمیان، تهران: انتشارات ساقی
    • ‌ ویندال، س.؛ سیگنایزر، ب. و اولسون، ج. (1388). کاربرد نظریه­های ارتباطات. علیرضا دهقان. تهران: انتشارات جامعه­شناسان
    • هال، س. (1382). رمزگذاری و رمزگشایی، مطالعات فرهنگی. شهریار وقفی­پور و نیما ملک­محمدی. تهران: پژوهش­های سیما
    • هیوود، اندرو. (1389). سیاست. عبدالرحمان عالم. تهران: نشر نی
    • هیوارد، سوزان. (1381). مفاهیم‌ کلیدی‌ در مطالعات‌ سینمایی. ‌ فتاح‌ محمدی‌. زنجان‌: هزاره‌‌ سوم‌
    • Anderson, R. (2007). Thematic Content Analysis (TCA): Descriptive Presentation of Qualitative Data”. Institute of Transpersonal Psychology.
    • Braun, V. & Clarke, V. (2006). “Using thematic analysis in psychology”. Qualitative Research in Psychology, Vol. 3, No. 2, Pp. 77-101.
    • Davies, Glyn & Dickinson, Kay. (2000). “Teen TV: Genre, Consumption & Identity”. Thesis taken from University College, UK.
    • Garcia-Muñoz, Nuria & Fedele, Maddalena. (2011). “Television Fiction Series Targeted at Young Audience: Plots and Conflicts Portrayed in a Teen Series”. Jornal of INVESTIGACIONES.
    • King, N. and Horrocks, C. (2010). Interviews in qualitative research. Sage, London
    • Martin, B. & Ringham, F. (2000). Dictionary of Semiotics. New York: Cassell
    • Rideout, Victoria& Roberts, Donald. (2010). “Media in the Lives of 8- to 18-Year-Olds”. Jornal of a Kaiser Family Foundation Study.