نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای تخصصی، گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهیدباهنر کرمان، کرمان،ایران.

2 استاد، گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران (نویسنده مسئول)

3 دانشیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران

چکیده

پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجربه زیسته زنان قربانی آزار سایبری در پارادایم تفسیرگرایی با رویکرد کیفی و روش نظریه داده بنیاد انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختارمند است. مشارکت کنندگان 30 زن قربانی بین 18 تا 35 هستند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده های حاصل از مصاحبه ها در شش مقوله محوری"بافت سنتی خانواده و اجتماع"، "تجربه موقعیت های بحث برانگیز"،"تجلی مناسبات مبتنی بر تهدید و فشار بر قربانی"،"اتخاذ رهیافت کنش عقلانی مبتنی بر احتمال داغ بی اعتباری"، " اتخاذ رهیافت مقابله قاطعانه با آزارگری" و"اثرات فردی، خانوادگی و اجتماعی" دسته بندی شد. مقولۀ هسته پژوهش"آگاهی دوپاره زنان و بازاندیشی هراس های نیمه تشخیص داده شده"است. مدل پارادایمی در ۶ دسته اصلی طبقه بندی شد: 1- شرایط زمینه ای: مرتبط با مقوله محوری بافت سنتی خانواده و اجتماع. 2- شرایط علی: مرتبط با تجربه های قربانی در موقعیت های بحث انگیز.3- شرایط مداخله گر: مرتبط با تجلی مناسبات مبتنی بر تهدید و فشار بر قربانی. 4- راهبردها: مرتبط با رهیافت کنش عقلانی مبتنی بر احتمال داغ بی اعتباری از سوی قربانی. 5- تعاملات: مرتبط با رهیافت مقابله قاطعانه با آزارگری.6- پیامدها: مرتبط با تاثیراث فردی، خانوادگی و اجتماعی آزار سایبری بر قربانی است. یافته ها نشان می‌دهد زنان در بسترهای سنتی در تعامل با ارتباطات نوین با چالش های بنیادینی روبرو هستند که کیفیت زندگی آنها را متاثر و دچار اختلال می کند و به بازاندیشی و دگردیسی نوینی در رویکرد های جنسیتی در خانواده و جامعه نیاز است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Qualitative Exploration of Cyberbulling among Young Women

نویسندگان [English]

  • mehrangiz mohammadkhani 1
  • Saeedeh Garousi 2
  • Mehdi Amirkafi 3
  • Daryoush Boustani 3

1 Phd Student, Sociology of Social Problems of Iran ,Department of Social Sciences, Faculty of Literature and Humanities,Shahid Bahonar University of Kerman,Kerman,Iran.

2 Professor ,Department of Social Sciences, Faculty of Literature and Humanities ,Shahid Bahonar University of Kerman ,Kerman, Iran.

3 Associate Professor,Department of Social Sciences, Faculty of Literature and Humanities ,Shahid Bahonar University of Kerman, Kerman, Iran.

چکیده [English]

This study analyzed the lived experience of women victims of cyberbulling in the paradigm of interpretivism through qualitative approach and the foundation's data theory method. The data collection tool was semi-structured interview. The participants were 30 female between 18 and 35 who were selected by purposive sampling. The data was divided into six central categories: “Traditional context of family and community”, “The experience of controversial situations”, “The manifestation of relationships based on threats and pressure on the victim”, “Adopting the approach of rational action based on the hot possibility of discredit”, “Adopting the approach of decisively dealing with harassment” and “individual, family and social effects”. The core topic was “plit awareness and reflexivity of partially diagnosed fears”. The paradigm model was classified into 6 main categories: 1- Background conditions: the central category of the traditional context of family and society, 2- Causal conditions: the victim's experiences in controversial situations,3- Intervening conditions: the manifestation or formation of relationships based on threats and pressure on the victim, 4- Strategies: the approach of rational action based on the hot possibility of discredit, 5- Interactions: the approach of decisively confrontation with bullying, 6- Consequences: the Individual, family and social effects of cyberbullying on the victim.
The findings showed that women in traditional contexts were facing fundamental challenges in interacting with modern communication which affects and disrupts their quality of life, and there was a need for a new rethinking and metamorphosis in gender approaches in the family and society.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Cyberbulling"
  • Young Women"
  • Social Network"
  • "
  • Virtual Space"

کاوش کیفی فرایندهای آزار سایبری در میان  زنان جوان

مهرانگیز محمدخانی[1]

سعیده گروسی[2]

مهدی امیرکافی[3]

داریوش بوستانی[4]

10.22034/ssys.2023.2689.2943

تاریخ دریافت مقاله: 10/10/1401

                                                                                 تاریخ پذیرش مقاله:10/11/1401

 

مقدمه

اینترنت یکی از مظاهر پیشرفت در قرن حاضر می­باشد. در سال‌های اخیر انفجار فناوری اطلاعات،  کمتر عرصه ­ای از حیات بشری را بدون تغییر رها کرده است(اولسون، ۱۳۷۷: ۵۷). بر اساس یافته­ های گهاگن[5] (2016) خواسته یا ناخواسته سرنوشت هر شخص، امروزه با فضای سایبری به نوعی گره خورده است. با پیشرفت فناوری، آزارگری­ها[6] نیز اشکال جدیدتری به خود گرفته و به صورتی دیگر در فضای سایبری اتفاق می‌افتد که با اصطلاح «آزار سایبری»[7] شناخنه می­شود(Nancy,2016:6). کارتر آزار سایبری را به عنوان پدیده مخرب سلامت عمومی در  قرن بیست و یکم شناسایی کرده است (Caetr, 2015:97) . از نظر لونیرگو و همکاران(۲۰۱۵) آزار سایبری به رفتارهای قلدرمآبانه ­ای اطلاق می­شود که از طریق وسایل الکترونیکی مثل گوشی­ های همراه و شبکه ­های اجتماعی و ... قابل اعمال هستند. آزار سایبری شامل طیف گسترده‌ای از شیوه‌هایی است که دامنه آن از صدمه به روابط اجتماعی افراد، شایعه­پراکنی و توهین تا وادار کردن افراد متغیر است و اغلب منبع آزارگری برای قربانیان ناشناس و گمنام است (Chukwuere et al , 2018:9941-9942). اصطلاح «فرایند» در جامعه ­شناسی معمولا پیش از واژه «اجتماعی» به ­کار برده می­شود و «فرایند اجتماعی» متاسفانه یکی از مبهم ­ترین اصطلاح ­های جامعه ­شناسی است. فرایند از جهتی اصطلاحی کلی است که ممکن است تقریبا به هر جنبه از برهم­کنش اجتماعی دلالت کند و از جهت دیگر ممکن است بر توالی مداومی از فعالیت­ های اجتماعی که به دقت بر پایه پژوهش تجربی تعریف شده­اند، اشاره داشته باشد. این اصطلاح در رایج­ترین کاربرد آن به معنای گذار یا رشته ­ای از گذارهای میان یک وضعیت اجتماعی و وضعیت اجتماعی دیگر است. بعضی از جامعه­ شناسان بین «فرایند اجتماعی» و «فرایند­های اجتماعی» تمایز قائل ­اند. آنها فرایند اجتماعی را بر هم­کنش اجتماعی تلقی می­کنند و آن را شرط لازم هرگونه فعالیت اجتماعی می­دانند. همه به اصطلاح «فرایندهای اجتماعی» دیگر، چیزی جز شکل­ های اختصاصی ­تر برهم­کنش نیستند. فرایند اجتماعی در جنبه بنیادین خود مفهومی از جنبش، تغییر و جریان مداوم حرکت است و یکی از مهم­ترین وظایف آن در توسعه نظریه اجتماعی، برانگیختن احساسی درباره توالی زمانی می­باشد. از این رو، نظریه فرایند اجتماعی نماینده واکنشی مهم علیه نظریات ایستا و نظریات مربوط به ساختار به شمار می­آید. نظریه فرایند اجتماعی، جامعه را چونان توالی تصویرهای فیلمی سینمایی تلقی می­کند، نه عکس­های فوری جداگانه(گولد و کولب، 1376: 621-620). فرایند آزار سایبری در مطالعه حاضر، برای توصیف تعاملات و روابطی به­کار می­رود که در گذر زمان دچار تغییر و تحول شده­اند و واکنش متفاوت افراد را نسبت به موقعیت و نسبت به یکدیگر به­ دنبال دارد و منجر به پیدایش، تکرار یا پیشرفت رویدادی می­شود که نتایج و پیامدهایی را نیز به دنبال خواهد داشت. فرآیند آزار سایبری، آزار سایبری را تابعی از تعاملات قربانیان با آزارگران و آزارگری در فضای مجازی می‌داند و به مطالعه بسترهای وقوع آزار سایبری، عوامل مرتبط و موثر بر آن، چگونگی آغاز مزاحمت از ابعاد مختلف (شامل وضعیت اجتماعی، تعاملات اجتماعی و خانوادگی قربانی، میزان و محدوده فعالیت قربانی در شبکه های اجتماعی و عناصر مرتبط به آن)، چگونگی پیشروی آن از منظر تعاملات آزارگر و قربانی به لحاظ مقاصد، تاکتیک ­ها و راهبردهای مورد استفاده آنها در کنش متقابل می­پردازد و مسیری که به خاتمه ­یافتن آزارگری و یا تداوم آن می­انجامد را بررسی می­کند و همچنین پیامدهای وارده به قربانی را مورد مطالعه قرار می­دهد. آزار سایبری به­ دلیل فراگیری، تبدیل به یک مسئله سلامت ملی و جهانی شده است. پیامدهای ناشی از آن برای قربانی به حدی جدی است که به عنوان مشکل جهانی در نظر گرفته می­شود تا جایی که می‌تواند بر روی قربانبان تاثیرات سوء و گاهی غیرقابل جبران بگذارد(Gahagen,2016: 55). از آنجا که در حدود نیمی از کاربران فضای مجازی زن هستند، آزار و اذیت­های سایبری علیه زنان و دختران، هیچ مرز، نژاد و فرهنگ خاصی را شامل نمی­شود ((kafashi,2015: 105-122. جوونن[8] و گراس[9] آن را به عنوان یک مسئله سلامت عمومی مطرح نمودند و اخطار دادند که با افزایش سریع ارتباطات الکترونیکی و آنلاین, میلیون­‌ها جوان در معرض خطرات سلامتی ناشی از آزارهای سایبری قرار می­گیرند (Juvonan & gross,2008:78).

بیان  مسئله

در ایران آزار و مزاحمت­های سایبری در سال­های اخیر با تغییر سبک زندگی و ورود فناوری­های نوین ارتباطی در حال گسترش است(علیوردی­نیا، قربان­زاده،1398: 145). آنچه بر نگرانی­ها می­افزاید این است که با پیدایش و رواج شبکه­های اجتماعی،  نرخ فراوانی قربانی­شدن زنان نیز به صورت تصاعدی در حال افزایش است(هنسون، 365:1393) یکی از محیط­های سایبری، شبکه­های اجتماعی مجازی است که با همه تسهیلاتی که برای جامعه فراهم کرده، سبب ایجاد یا تسهیل بسیاری از آسیب­ها و خشونت­های نوین شده است (Athanasiades et al, 2015: 39). به نظر ستین (2011) مهمترین مشخصه ­های رفتارهای تعدی­گرایانه غیراخلاقی در فضای سایبری که آن را از اشکال سنتی تعدی به حقوق دیگران متمایز می­سازد، سهولت دسترسی به اینترنت، گمنامی، انجام جرائم به دور از محدودیت­های زمانی و مکانی است. به عبارتی، نیاز به حضور آزارگر و قربانی آزار در یک مکان مشترک یا همزمان نیست. (Berne et al, 2013: 325). انواع گوناگونی از آزار یا تخطی­های غیراخلاقی سایبری وجود دارد: 1- تعرض نیابتی[10]: ارسال مطالب مبتذل و گستاخانه درمورد کسی از طریق یک گروه اینترنتی، ایمیل و یا سایر وسایل الکترونیکی؛ 2-  اهانت سایبری[11]:  ارسال پیام­های توهین­آمیز به­طور مکرر از طریق رسانه‌های جمعی و یا سایر وسایل الکترونیکی به دیگران- آمار موجود در میان جرائم سایبری حکایت از این دارد که در آزارهای سایبری، توهین بیشترین شیوع را دارد؛ 3- ترساندن سایبری[12]: روشی برای آزار  و اذیت آنلاین دیگران با استفاده از تهدید و ارعاب و ارسال پیام­های مختلف با هدف ترساندن و آسیب رساندن به افراد؛ 4- تشویش سایبری[13]: به معنای بیان اظهارات خلاف واقع و باطل در مورد فرد قربانی از طریق ارسال پیام کوتاه، ایمیل و شبکه­های اجتماعی برای سایر افراد به منظور تخریب ذهنیت دیگران نسبت به فرد مورد نظر؛ 5- تقلب از نوع خود بدلی سایبری[14]: خود را به جای فرد دیگری جا زدن و ارسال پیام‌های ناشایست با نام آن فرد برای دیگران با هدف تخریب فرد مورد نظر؛ 6- افشای سایبری[15]: ارسال اطلاعات خصوصی دیگران یا نوشتن و ارسال آن برای بقیه‌ (Safaria,2016:92-108).

در ایران آمار و اطلاعات دقیقی از این موضوع در دست نیست، زیرا زنان از لحاظ فرهنگی به علت ترس از دست رفتن حیثیت، مورد قضاوت واقع شدن و عواقب اجتماعی حاصل از آن، مایل به گزارش­دهی ارتکاب آزار سایبری علیه خود نیستند. موضوعی که مانع به تصویر کشیده شدن وخامت بحران جرم سایبری در همه کشورها به­ویژه در ایران است، رقم سیاه بالای این جرائم است که به هر دلیل کشف نمی­شوند(هالدر و جایشانکار،1393: 22). بنا به گزارش رئیس پلیس فتا در سال 1394، 24 درصد جرائم اینترنتی نسبت به سال 1393 افزایش داشت. این افزایش در حوزه مزاحمت­های اینترنتی 19 درصد، انتشار فیلم­های خصوصی 90 درصد، هتک حرمت و نشر اکاذیب 79 درصد بود(خبرگزاری مهر،18 اسفند،1394). مطابق با آمار پلیس فتا در سال 1395 برای اولین بار جرائم علیه عفت و اخلاق عمومی بیشترین سهم را در جرائم سایبری به خود اختصاص داده و 89 درصد از جرائم مذکور از طریق شبکه­های اجتماعی صورت گرفته است(نقل از رئیس پلیس فتا، خبرگزاری فارس، 9/2/1397). در این میان، بیش از 85 درصد بزه­کاران سایبری مرد بوده­اند و اکثر بزه­دیدگان سایبری در جرائم منافی عفت را دختران تشکیل داده­اند (کرد علیوند و همکاران، 1395: 390-391).

اهداف تحقیق

  • هدف کلی کاوش کیفی فرایندهای آزار سایبری در میان زنان جوان (18 تا 35 سال)

 

 اهداف جزئی :

  • مطالعه بسترها، فرایندها و علل و عوامل قربانی­شدن ناشی از آزار سایبری در زنان جوان ایرانی(18 تا 35 سال)
  • چگونگی مواجهه و مقابله قربانیان (زنان جوان 18 تا 35 سال) با آزار سایبری
  • تحلیل پیامدهای اجتماعی، خانوادگی و سلامتی ناشی از آزار سایبری در زنان جوان آزاردیده (18 تا 35 سال)

این تحقیق در صدد پاسخگویی به سوالات زیر است:  

  • تجربه زنان جوان (18 تا 35 سال) از آزار سایبری چگونه است؟
  • بسترها، فرایندها، علل و عوامل قربانی­شدن ناشی از آزار سایبری در میان زنان جوان (18 تا 35 سال) چیست؟
  • چگونه زنان جوان قربانی (18 تا 35 سال) با آزار سایبری مواجهه و مقابله می­کنند؟
  • پیامدهای اجتماعی، خانوادگی و سلامتی ناشی از آزار سایبری در زنان جوان آزاردیده (18 تا 35 سال) چیست؟

پیشینه تجربی  تحقیق

غفوری و صالحی(۱۳۹۹) در مطالعه­ای با عنوان «تجربه زیسته بزرگسالان از فرصت­ها و تهدیدهای فضای مجازی» که با استفاده از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی و راهبرد نمونه­گیری هدفمند با ۲۲ نفر از طریق ایمیل مصاحبه شد، دریافتند که به رغم وجود فرصت­های بی­شمار در فضای مجازی، تهدیدهای برآمده از فضای مجازی به دلیل فقدان آموزش مناسب و کافی، هرروز نمایان­تر و اثرگذارتر می­شود و ضرورت آموزش فراگیر سواد رسانه­ای و مدیریت این فضا بیش از پیش احساس می­گردد.اجه­وندی، احمدی و ابراهیمی (1399) در تحقیقی با عنوان «نقش عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در بزه­دیدگی در فضای مجازی» با استفاده از روش پیمایش و نمونه­گیری تصادفی طبقه­ای متناسب با حجم، تعداد 326 نفر از دانش­آموزان دختر دوره متوسطه شهر تهران را انتخاب کردند و از طریق پرسش­نامه و تحلیل­های آماری به این نتیجه رسیدند که خودپنداره، ارتباط والد-نوجوان و قربانی­شدن توسط همسالان پیش­بینی­کننده تجربه بزه­دیدگی در فضای مجازی در میان دانش­آموزان است و ارتباط باز والد-نوجوان به عنوان عوامل محافظ در برابر بزه­دیدگی در فضای مجازی محسوب می­شود و ایجاد و بهبود عوامل مثبت محافظ توسط خانواده و نظام آموزش وپرورش مورد تاکید قرار دارد. علیوردی­نیا و ساهکلرودی (1398) در تحقیقی با عنوان «بررسی جامعه­شناختی بزه­دیدگی ناشی از آزار سایبری در میان دانشجویان دانشگاه مازندران»، با استفاده از روش پیمایش و بر اساس نظریه فعالیت­های روزمره  و سنجش رفتارهای آنلاین، نمونه آماری ۳۷۴ نفری (۲۲۶ دختر و ۱۴۸ پسر) از دانشجویان این دانشگاه را انتخاب کردند و دریافتند سه متغیر سبک زندگی منحرفان آنلاین،  محافظت آنلاین(به­طور مستقیم) و مجاورت آنلاین با متخلفان (به­طور معکوس) تاثیر معناداری بر بزه­دیدگی ناشی از آزار سایبری دارد.  فاطمی­نیا، محمد علی، توکل و محمد(۱۳۹۸) در تحقیقی با عنوان «جامعه اطلاعاتی و جرائم نوظهور: تلاش جامعه­شناختی در تبیین قربانیان تعرض سایبری» درصدد کشف نرخ وقوع تعرض سایبری و تحلیل علل آن از طریق روش پیمایش بر روی شهروندان بالای ۱۵ سال برآمدند. تحلیل یافته‌ها بیانگر آن است که سبک زندگی آنلاین قربانیان در میزان و کیفیت تعرض سایبری اثرگذاری معناداری دارد. از جمله عوامل تاثیرگذار، تغییر ارزش­ها در فضای سایبری و کنترل اجتماعی است که کناره­گیری اخلاقی و کاهش  خود کنترلی افراد را به­دنبال دارد. عباس نژاد و شریفی (1398) در پژوهشی با عنوان «بررسی علل و عوامل بروز، افزایش و فراوانی بزه­دیدگی زنان و کودکان در فضای سایبری با تاکید بر سبک زندگی و راهبردهای پیشگیرانه» با رویکرد توصیفی و تحلیلی به بررسی علل و عوامل بروز این پدیده پرداختند و نتیجه گرفتند اطلاع­رسانی روش­های پر تکرار ارتکاب جرائم سایبری در رسانه ملی، اخذ تدابیر امنیتی مناسب در محیط سایبر، استفاده از نرم­افزارهای امنیتی به روز و آموزش نیروهای تعقیب­کننده و پلیس به­طور کاملا سازمان­یافته و تخصصی و اعمال شیوه­های نظارتی از سوی نهادهای مسئول از عوامل تاثیرگذار در پیشگیری از بزه­دیدگی سایبری زنان و کودکان می­باشد.

 آلدراشه، آلرکبت و ابوطایه (2021) در مطالعه­ای با عنوان «آزار سایبری در میان جوانان جامعه محلی آردن» با استفاده از رویکرد کمی از طریق روش نمونه­گیری تصادفی و با ابزار پرسش­نامه 185 پاسخگو را بررسی کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که شایع‌ترین انواع آزار و اذیت در میان جوانان به ترتیب عیارت بود از: مسخره کردن و بی‌اعتبار کردن, تهمت زدن، دشنام دادن و تحقیر، انتشار پیام‌های گمراه‌کننده، پخش تصاویر و اخبار در مورد دیگران و انتشار لطایفی ناقض عرف اجتماع. همچنین سطح بالای خشونت فردی و نزاع­های گروهی، سطح پایین ملاحظه آداب و رفتار همسو با عرف جامعه و تخلف از ارزش­های اجتماعی، از دست دادن هویت فرهنگی و تقلیل مهارت­های ارتباطاتی از شایع­ترین تاثیر مزاحمت سایبری در میان جوانان است. آنها توصیه کردند که نقش رسانه و نهادهای آموزشی در یادگیری جوانان پیرامون خطرهای درگیر شدن در آزار و اذیت سایبری بسیار مهم است. رن (2021) در تحقیقی یا عنوان «مسدود کردن و خودسانسوری در برابر بزه­دیدگی و راهبردهای مقابله با دانشجویان» بررسی کرد و به این نتیجه رسید که قربانیان به جای مراجعه به دانشگاه برای حمایت و ارائه یک محیط آموزشی دور از آزار و اذیت، از راهبردهای مقابله فنی دربرابر بزه­دیدگی استفاده می‌کنند. آنها نشان دادند که بین وجود راهبردهای مقابله­ای و خودسانسوری رابطه وجود دارد. فرانسسکا و همکاران (2021) در پژوهشی با عنوان «تعقیب سایبری، آزار سایبری و سلامت روانی بزرگسالان»، در یک مطالعه سیستماتیک با استفاده از روش متاآنالیز  به مرور انتقادی 43 مقاله منتشر شده در هشت پایگاه اطلاعاتی آنلاین پرداختند و دریافتند که درچهل و دو مقاله قربانیان تعقیب، سرکوب و آزار و سایبری، انبوهی از آسیب­ها را تجربه کرده بودند که پیامدهای مضری برای سلامت روانی آنها به­دنبال داشته است. همچنین نشان دادند که قربانیان سایبری ادعای عدم­حمایت سیستم قضایی جنایی از خود و همچنین عدم اعتماد خود به سوء استفاده  فناوری  از پست­ها را داشتند. ویرجینیا و بیرن (2021) در پژوهشی با عنوان «مطالعه اولیه حضور اجتماعی قربانیان در بحث‌های اینترنتی مزاحمت­های سایبری» از طریق روش‌های ترکیبی، نظرسنجی، مشاهدات و مصاحبه با 9 تن از زنان دوره کارشناسی دریافتند که زنان شرکت‌کننده دارای تجارب قبلی آزار سایبری در مقایسه با کسانی که قربانی این آزار نشده­اند، حضور اجتماعی کمتری از خود در فضای مجازی باقی می­گذارند و بیشتر متمایل به سکوت و راهبردهای اجتنابی مقابله می­باشند. همچنین از ترس تکرار آزار سایبری از مخالفت با دوستان پرهیز می­کنند و با دیگران مخالفت نمی‌نمایند. یافته‌های این مطالعه به مربیان یادآوری می­کند عواقب بالقوه ناخواسته انتخاب طرح­های آموزشی را در نظر بگیرند تا درک و بینش عمیق­تری نسبت به طراحی محیط­های یادگیری آنلاین برای آموزش متقاضیان شبکه­ای شده به­دست آورند.

بدین ترتیب، می­توان دریافت که در موضوع مزاحمت­های سایبری کار زیادی در داخل کشور صورت نپذیرفته و این مسئله در اکثر تحقیقات یا مقالات موجود، از منظر روان­شناختی و حقوقی بررسی شده و بیشتر رویکردی تبیینی داشته است. کارهایی که درحوزه جامعه­شناسی صورت گرفته از منظر آسیب­شناختی بوده و مهم تر اینکه بر قربانیان و تجربه آنها از آزار و اذیت سایبری تمرکز نشده است- ضمن اینکه تمام داده­های منتج، با استفاده از روش کمی و روش­های تحلیل آماری از طریق توزیع پرسش­نامه بین افراد مختلف به­دست آمده است. به همین دلیل کمبود اطلاعات موجود در مورد بسترها و فرایندهای آزارسایبری، شناسایی بسترها، جزئیات و غور در این فرایند را با هدف  شناسایی ابعاد تاریک و پوشیده آن و پاسخ به ابهامات این موضوع از زاویه دید قربانیان ضروری می نماید. تمرکز مطالعه حاضر بر روی قربانیان ناشی از آزار و اذیت سایبری و فرایندهای آزار است که تجربه آنان در این فرایند را از طریق مصاحبه عمیق، مطالعه بسترها و پیامدهای آن بررسی می­کند.

ادبیات نظری

اشتراوس و کوربین[16] (1979) از بنیانگذاران نظریه بنیادی، از مفهوم «حساسیت نظری»[17] به جای «چارچوب نظری» استفاده کردند(افراسیابی، 1395: 81). جایگاه نظریه در پژوهش­های کیفی متفاوت از پژوهش­های کمی است. پژوهشگران کیفی به­طور عمده معتقدند پژوهشگر قبل از گردآوری داده­ها باید ذهن خود را از نظریه­ها خالی نگه دارد و تا حد ممکن، بدون پیش­فرض­های نظری وارد میدان شود. بنابراین استفاده از نظریه در اینگونه تحقیقات با هدف افزایش حساسیت نظری صورت می­گیرد تا محقق بتواند قبل از ورود به میدان پژوهش با ذهنی باز ابعاد و زوایای گوناگون پدیده مورد مطالعه را درنظر بگیرد. در واقع در روش­شناسی کیفی به­ویژه در نظریه زمینه­ای هیچ­گونه چارچوب نظری از پیش­تعیین­شده­ای وجود ندارد که مسیر تحقیق را مشخص کند.

نظریه سبک زندگی - فعالیت روزمره

«نظریه سبک زندگی»[18] با «نظریه فعالیت روزمره»[19] تلفیق شده‌ است (Shoenberger,2021:120). «نظریه سبک زندگی و فعالیت روزمره» در چهار دهه اخیر در ادبیات بزه­دیدگی و قربانی شدن به اندازه‌ای فراگیر شده است که اغلب به جای یکدیگر یا در چارچوب سبک زندگی - فعالیت روزمره به­کار می‌روند. هر دو نظریه قربانی­شدن را از طریق هم‌گرایی انگیزه ارتکاب جرم[20], هدف یا جذابیت قربانی[21] و عدم­وجود محافظت[22] توانمند بررسی می­کنند. نظریه سبک زندگی (Hindelang) و نظریه فعالیت­های روزمره (کوهن[23]و فلسون[24]) استدلال می‌کنند که میزان قربانی­شدن تحت‌تاثیر تفاوت‌های سبک زندگی است که در گروه‌های مختلف به دلیل انتظارات نقش مرتبط با ویژگی‌های فردی متفاوت می­باشد. مطالعات نشان داده است که اگرچه این نظریات محدود به رفتار جوانان نیستند، اما کانون توجه تحقیقات تجربی زیادی در این چارجوب، بر روی جوانان به عنوان گروه در معرض خطر متمرکز شده است (Engstrom,2020:734).

     «نظریه سبک زندگی و فعالیت روزمره» در نحوه برخورد با رفتارهایی که مردم را در معرض خطر قربانی شدن قرار می‌دهند، متفاوت هستند. «نظریه سبک زندگی» ریسک را در شرایط احتمالی وقوع بزه­دیدگی تصور می‌کند. برای مثال، رفتارهای خاص احتمال قربانی شدن را بالا می‌برند و «نظریه فعالیت روزمره»، خود رویداد قربانی شدن را توصیف می‌کند که چنانچه با سه عنصر اصلی همگرا شوند, قربانی­شدن رخ می‌دهد (Pratt et al,2016:335). رویکرد سبک زندگی برای درک چگونگی تاثیر شیوه زندگی افراد و ویژگی­های آنها بر خطر بزه­دیدگی و قربانی­شدن به­ویژه تمرکز بر تاثیر شیوه زندگی قربانی بر چگونگی مواجهه با آن است. آن‌ها ادعا می‌کنند که مشارکت در رفتارهای پرخطر لزوما ً تضمین نمی‌کند که  افراد قربانی شوند، اما درگیر شدن در چنین رفتاری شانس وقوع آن را بالا می‌برد. با توجه به تئوری فعالیت روزمره، بزه­دیدگی در ویژگی‌های طبیعی زندگی روزمره ریشه دارد. در بحث کوهن و فلسون در تئوری فعالیت­های روزمره، هم‌گرایی عناصر سه گانه، برای بزه­دیدگی کافی است تا احتمال وقوع آن افزایش یابد. تناسب هدف از طریق سه مولفه محقق می­شود: تقابل هدف، آسیب­پذیری هدف، تحقق هدف (Mcneeley,2018:935-936). این مولفه‌ها در تعاملات اجتماعی روزانه و زمان و مکان مناسب همگرا می­شوند (Shoenberger,2021:119-120). بنابراین، این تصور به احتمال قربانی شدن مربوط نیست، بلکه به توصیف خود رویداد قربانی شدن مربوط می‌شود(Pratt et al,2016:336).

در «نظریه سبک زندگی» انتظارات نقش[25] و محدودیت‌های ساختاری[26] مولفه­های تاثیرگذاری بر قربانی­شدن هستند. محدودیت‌های ساختاری همچنین بافت یا ساختار اجتماع, انتخاب‌های رفتاری را محدود کرده و در رابطه متقابل با انتظارات نقش منجر به شکل­گیری سازش و خرده فرهنگی می شود که تغییرات سبک زندگی را ایجاد می‌کنند (Engstrom,2020:739-740).

نظریه منابع قدرت

«نظریه منابع»، یکی از نظریه­هایی است که ویلیام گود[27]  به آن پرداخته است. گود مفهوم «قدرت» را برای تبیین تضاد و خشونت مطرح کرد و استدلال نمود که دسترسی به منابعی مانند موقعیت، منزلت اجتماعی، پایگاه فرد در بیرون از خانواده، شغل، اقتدار سیاسی و ... قدرت افراد را تحت تأثیر قرار می­دهد (اعزازی، 1380: 81). براین اساس رابطه آشکار بین قدرت[28] و منابع[29] وجود دارد. قدرت، توانایی بالقوه یک عنصر برای نفوذ و تسلط بر رفتار دیگری تعریف می­شود (حضوری، ۱۳۸۵: ۸۲). هسته اصلی «نظریه منابع»، شکل خاصی از سویه مبادله است که قدرت تصمیم­گیری مستقیماً به زمینه یا بستری وابسته است که منابع ارزشمندی برای فرد دارد. «تئوری منابع قدرت» بر سطوح نابرابری در جامعه تاکید دارد و مدل نظری آن در سیاست­های جنسیتی شکل گرفته و منابع قدرت را می­توان از ویژگی­هایی دانست که به کنشگران توانایی مجازات و یا پاداش­دهی کنشگران دیگر را می­بخشد (آربر و همکاران،2009 :1-31). در جوامع مردسالار منابع دیگری از جمله قدرت  اقتصادی، عقیدتی، حقوقی و عاطفی برای نگهداشت قدرت به­کار می­رود. مردان نه تنها به دلیل داشتن منابع تسلط بر زنان،  پدر سالاری را ایجاد و حفظ می­کنند، بلکه به نفعشان است که زنان را از این طریق وادار سازند تا به عنوان ابزارهای مطیع به آنها خدمت کنند (ریتزر،۱۳۸۳: ۴۹۰).  گود معتقد است که داشتن قدرت فیزیکی همانند پول است و تهدید به استفاده از آن همانند پول یا نگرش­های شخصی است که افراد برای کنترل اقدامات دیگران از آن بهره­برداری می­کنند. گود نشان داد که الگوی خشونت، فقط در جامعه­ای ظاهر می­شود که در مشروع­سازی اعمال قدرت، ضعیف است. در جوامع در­حال­توسعه، هنجارهای مربوط به توزیع قدرت زن و مرد در خانواده، هنوز مبهم هستند، زیرا هنجارهای طرفدار برابری انسان­ها، به ­طور کامل جایگزین هنجارهای پدرسالارانه سنتی خانواده نشده­اند. بنابراین نرخ بالای خشونت، ممکن است تا حدی از این ابهام منتج شود. وقتی که انتظارات هنجارهای سنتی، دستخوش تغییرات سریع می­شود، تغییر انتظارات زنان و تقاضای برابری آنها ممکن است عملاً خشونت علیه زنان را افزایش دهد (عنایت و عنبری روزبهانی، 1392: 137). پژوهش­های تجربی در ایران نشان داده است که افزایش منابع قدرت مهمترین عامل برای مقابله با خشونت مردان است. زنان در بسیاری از اوقات به دلیل فقدان منابع قدرت از جمله منابع مالی مجبور به تفویض اقتدار به مرد و پذیرش  وضعیت اقتدارآمیز و رفتار خشونت­آمیز مردان می­شوند (درویش­پور،۱۳۷۸: ۵۴). 

نظریه یادگیری اجتماعی

«تئوری یادگیری اجتماعی»[30] از مبانی اصلی رفتارگرایی[31] با حمایت از رویکردهای شناختی- که از ایده­های اصلی تئوری رفتارگرایی است- مشتق گردید. در واقع این نظریه پلی است بین رفتارگرایی و تئوری­های یادگیری شناختی[32]. این تئوری تعامل دوسویه­ای است بین تاثیرات محیطی، رفتاری و شناختی. «تئوری یادگیری اجتماعی» متاثر از نظریه باندورا[33]  است که می­گوید یادگیری از تجارب دست اول نیست، بلکه افراد از طریق مشاهده رفتار دیگران، ایده های خود را در خصوص اجراهای جدید توسعه می دهند. وی 4 جزء ترکیبی یادگیری مشاهده ای یا مدل­سازی را عبارت می­داند از: 1-دقت در رفتارهای مشاهده شده؛ 2- نگهداری و بخاطر سپردن؛ 3- بازتولید و تکثیر؛ 4- انگیزه و محرک رفتار (دلیل رفتار). باندورا همچنین مفاهیم شناختی از جمله خود تنظیمی[34] را که منجر به یادگیری اجتماعی عمیق­تر در قلمرو شناختی می­شود را کشف کرد. خودتنظیمی باور به ظرفیت­های خود است که می­تواند بر محیط و پیامدهای آن تاثیر بگذارد. (Lyons et al, 2012: 3).

رویکرد یادگیری اجتماعی قادر به تفسیر بسیاری از رفتارهای اجتماعی پیچیده مانند نقش‌های جنسیتی و رفتار اخلاقی است. به همین دلیل در سال ۱۹۸۶ از «نظریه یادگیری اجتماعی» به «نظریه شناختی اجتماعی» به عنوان توصیف بهتر چگونگی یادگیری از تجربیات اجتماعی تغییر نام داد. برخی انتقادات نظریه یادگیری اجتماعی ناشی از تعهد آن‌ها به محیط‌زیست به عنوان تاثیر اصلی بر رفتار است درحالیکه توصیف رفتار صرفا از نظر طبیعت (زیست­شناسی) پیچیدگی رفتار انسان را محدود می‌سازد و احتمال بیشتری وجود دارد که رفتار ناشی از تعامل بین طبیعت (زیست‌شناسی) وپرورش(محیط) باشد. با این وجود »نظریه یادگیری اجتماعی» توضیحی کامل برای همه رفتارهای انسان نیست ((Koutroubas,2022:321. نظریه مذکور براساس این ایده است که افراد تعاملات خود با دیگران را در یک بافت اجتماعی فرا می­گیرند. به اعتقاد باندورا، رفتار در محیط از طریق فرآیند یادگیری مشاهده‌ای آموخته می‌شود و در تاثیر متقابل فرد، محیط و افراد از طریق خودتنظیمی کنترل می گردد. خود تنظیمی به فردی نیاز دارد که خود را مشاهده کند، درباره محیط و خود قضاوت کند و پاسخ دهد. به عبارت دیگر، افراد تحت‌تاثیر جهان پیرامون خود قرار دارند (Edinyang, 2016: 40).. «نظریه یادگیری اجتماعی» مبتنی بر سه مفهوم یادگیری از طریق مشاهده[35], تقلید[36] و مدل‌سازی[37]  می­باشد ((Alshobramy,2019:11. این نظریه معتقد به رابطه سه عامل در مدل "علیت متقابل سه‌گانه" است: تاثیرات شخصی، تاثیرات رفتاری و عوامل محیطی ((Koutroubas,2022;316. رفتارگرایان می‌گویند که یادگیری باید با تغییر دائمی در رفتار نشان داده شود در مقابل نظریه­پردازان یادگیری اجتماعی معتقدند که به دلیل اینکه افراد می‌توانند از طریق مشاهده به تنهایی یاد بگیرند، یادگیری آنها لزوما ً در عملکرد آن‌ها نشان داده نمی‌شود. بنابراین یادگیری ممکن است منجر به تغییر رفتار نشود و در نتیجه فرایند مدلسازی دنبال می­شوند. باندورا نشان داد که شناخت نقش مهمی در یادگیری ایفا می‌کند(Lyons et al,2012:3).

 نظریه فمنیسم رادیکال

«نظریه فمینیسم رادیکال:[38] از تلاقی عمومی فمینیسم لیبرال[39] و مارکسیست[40] سرچشمه گرفت  Haradhan,2022: 23)) و در اواخر دهه ۱۹۶۰ ابتدا در نیویورک و بوستون آغاز شد و سپس به بقیه آمریکا و اروپا گسترش یافت. این جنبش پدرسالاری[41] را عامل اصلی تبعیض و ستمگری علیه زنان می­داند(Durismith et al,2020;15). فمنیسم رادیکال مبتنی بر این حقیقت است که نابرابری جنسیتی[42] اساس همه نابرابری‌های دیگر و ستم علیه زنان است. جامعه پدرسالاری عموما ً نظامی ناعادلانه و سیستم سلسله مراتبی سلطه مردان بر جنسیت زن است که در آن سرکوب علیه زنان صورت می‌گیرد و بر بقای تابعیت زنان تلاش می‌شود. نظام ارزشی جامعه مردسالار تجربه و معنای احساسات متفاوت را برای مردان و زنان در الگوهای متفاوت خلق می‌کند؛ به­طوری که تمایل به بیان جنسیت فرد متناسب با مفاهیم قطب­بندی­شده محدودیت‌های جنسی است. این مفاهیم در یک جامعه مردسالار تاثیرات عمیقی بر ساختار جنسیتی، الگوهای تفکر، شخصیت و رفتارافراد دارد(Vukoicic,2017:35-41). بنابراین فمنیسم رادیکال بر مبنای جنبش آزادی زنان و یک سیاست متمرکز بر باورهای مشترک و تجربیات زیسته زنان تعریف می­شود (Slai,2020:6). این حزب مخالف قدرت مردان و پدرسالاری و کسب امتیاز برای زنان در نظام اجتماعی است. این ایده براساس دو اصل استوار است: الف) زنان دارای ارزش مطلقا مثبت هستند؛ ب) آن‌ها به دلیل نظام پدرسالاری در همه جا به­شدت سرکوب می‌شوند. در این ایده­پردازی پدرسالاری و تبعیض جنسی مهم‌ترین عامل ظلم علیه زنان هستند و هر دوی آن‌ها به ایجاد مردسالاری در جامعه کمک می‌کنند (Haradhan,2022;16). چارچوب نظری فمینیسم رادیکال شامل سه مفهوم کلیدی پدرسالاری، قدرت و ستمگری است. در فمینیسم رادیکال، پدرسالاری جایگاه مرکزی را اشغال کرده‌ که دلیل بر این است که چرا کشمکش قدرت میان دو جنس رخ می‌دهد. پدرسالاری به قدرت نیاز دارد. به­ همین دلیل سرکوب سیستم‌های کنترلی را حفظ می‌کند تا اهداف خود را حفاظت نماید. سومین مفهوم اساسی فمینیسم رادیکال، سرکوب[43] است. در پدرسالاری، برتری مردانگی فقط از طریق سرکوب زنان به دست می­آید (Vukoicic,2017:37-40). فمنیست­های افراطی معتقد بودند که مسئله موجود اصلاح سیستم نیست، بلکه ریشه‌کن کردن ساختارهای قدرت پدرسالاری است (Durismith et al,2020:23-24). فمنیست­های افراطی  بر این باورند که زنان تنها برابر نیستند، بلکه اعتقاد به برتری مادرانگی یا زنانگی بر مردانگی دارند. آن‌ها می‌خواهند زندگی زنان و جامعه را از طریق اقدامات رادیکال تغییر دهند. (Haradhan,2022:16).

روش­شناسی پژوهش

 پژوهشگر در این مطالعه از روش گراندد تئوری[44] استفاده کرد تا بتواند از طریق توصیف فرایند آزار سایبری علل و عوامل موثر بر این پدیده و تعاملات قربانی با آن و پیامدهای فردی، خانوادگی و اجتماعی را بر روی وی هرچه دقیق­تر شناسایی و تحلیل کند. در تحلیل داده­ها ابتدا اطلاعات و داده­های حاصل از مصاحبه­های انجام­شده در نرم­افزار مکس کیودا (نسخه 20) پیاده شد. سپس داده­های حاصل پس از کدگذاری، خرد و تحلیل گردید. سه نوع کدگذاری در روش زمینه­ای (باز[45] ، محوری[46] و گزینشی[47]) تقریباً از نخستین گام­های پژوهش آغاز و تا پایان پژوهش ادامه می یابد و محقق همزمان با گردآوری داده­ها، تحلیل داده­ها را نیز انجام می­دهد. (اشتراوس و کوربین، ۱۳۹۷: ۱۲۳-۱۶۸).

اعتماد­پذیری

 لینکلن و گوبا معیارهای تحقیق کیفی را اعتبار­پذیری،  انتقال­پذیری، اتکاپذیری  و تاییدپذیری می­دانند(لینکلن و گوبا، ۱۹۸۵، به نقل از حریری،۱۳۸۵:۶۴). در این مطالعه پژوهشگر از طریق توصیف کامل زمینه و شرایط پژوهش و جزئیات کامل مصاحبه مشارکت­کنندگان سعی بر افزایش انتقال­پذیری مطالعه داشت. تاییدپذیری[48] جایگزین عینیت است. در پژوهش کیفی به جای اینکه تاکید بر پژوهشگر باشد،  متوجه داده­ها و تاییدپذیری آنهاست. محقق بر اساس مقایسه تحلیلی سعی کرد تا ساختار کدها و تم‌های استخراج‌شده را با داده‌های خام دائما مقایسه کند. اتکاپذیری[49]، یکی از راه­های دیگر ارتقای باورپذیری است و تکنیک زاویه­بندی از طریق کنترل کردن یافته­ها، تفاسیر و کدهای استخراجی با مشارکت­کنندگان را شامل می­شود. در اینجا محقق از متون تخصصی و افراد آگاه و خبره در این حوزه استفاده نمود. این اطلاعات جمع­آوری­شده با استاد راهنما در میان گذاشته شد و با هدایت ایشان کار برای دو نفر از دانشجویان دکتری که با روش نظریه بنیانی رساله­های خود را به انجام رسانیده بودند، ارسال و از تجارب و نظرات اصلاحی آنها جهت افزایش اعتمادپذیری تحقیق استفاده گردید.

جامعه مورد مطالعه

زمینه پژوهش در مطالعه حاضر، فضای مجازی و شبکه­های اجتماعی است و جامعه هدف پژوهش متشکل از زنان جوان سنین 18 تا 35 سال می­باشد که قربانی آزار سایبری شده­اند. بنابر قانون جمهوری اسلامی ایران، مصوبه جلسه سی و هشتم «شورای عالی جوانان» - مورخ 10/9/1397 - دامنه سن جوانی، بازه سنی 18 تا 35 سال تعریف شده است. معیارهای مورد نظر در انتخاب مشارکت­کنندگان عبارت بود از: 1- دختران و زنان در سنین  18 تا 35 سال که طی دو سال گذشته، به­صورت مستمر یا برای مدتی از سوی یک یا چند نفر از طریق ایمیل یا شبکه­های اجتماعی مختلف مورد آزار و اذیت­های سایبری قرار گرفته­اند؛ 2- توانایی ادراکی برای شرکت در مصاحبه با پژوهشگر و صحبت کردن از تجربه و فرایند متحمل شدن آزار و اذیت سایبری از سوی مردان؛ 3- رضایت آگاهانه و تمایل شرکت­کنندگان به انجام مصاحبه و قرار دادن آزادانه اطلاعات در اختیار محقق با اطمینان از حفظ حریم شخصی خود و محرمانه بودن مصاحبه.

روش انتخاب مشارکت­کنندگان در تحقیق

در پژوهش حاضر از نمونه­گیری هدفمند استفاده شد که در آن پژوهشگر ویژگی­های مورد نظر را مشخص می‌کند و افراد دارای آن ویژگی­ها را می­یابد (محمدپور،۱۳۹۲: 309). در این رابطه محقق از راهبرد موردهای دم دست برای انتخاب مکان­هایی استفاده کرد که می­توانست در آنها به مشارکت­کنندگان دسترسی راحت­تری داشته باشد. راهبرد حداکثر گوناگونی نیز برای یافتن نمونه­های گوناگون جهت انعکاس دیدگاه‌های مختلف  مورد استفاده قرار گرفت. در نمونه­گیری گلوله برفی، مورد­های مصاحبه از طریق معرفی افرادی که قربانیان مزاحمت­های سایبری را می­شناختند، شناسایی شدند. محقق در نمونه­گیری نظری نیز که مبتنی بر مفاهیمی است که در جریان پژوهش از طریق روش تحلیل مقایسه­ای ثابت شکل می­گیرد به سراغ افراد و رویدادهایی رفت که امکان مقایسه را به حداکثر برساند و مقوله ها را غنی سازد. نمونه­گیری تا زمانی ادامه یافت که هیچ مفهوم جدیدی در خلال گردآوری داده­ها ظهور نکرد. به این ترتیب محقق با 30 مورد مصاحبه به اشباع نظری دست یافت.

شیوه اجرای پژوهش

 پژوهشگر برای گردآوری داده­ها از ابزار مصاحبه عمیق از نوع ‌نیمه‌ساختارمند[50] استفاده کرد و ضمن حفظ انعطاف‌پذیری با چند سرفصل کلی و بدون مجموعه سوالات از پیش تعیین­شده، تنها با یک پرسش­نامه باز دارای 6 سوال کلی از مشارکت­کنندگان خواست تجربه خود را در این زمینه ارائه نمایند. نمونه­ای از سوالات مطرح شده عبارت است از:

سوال اول: موضوع و میزان فعالیت شما در شبکه­های اجتماعی و سطح ملاحظات فرهنگی شما در چه حد بود؟(شرایط زمینه­ای)؛ سوال دوم: مزاحمت سایبری به دلیل چه علل و عواملی پدیدآمد و چگونه شکل گرفت؟(شرایط علی) ؟؛ سوال سوم: این مزاحمت­ها چگونه ادامه یافت و تا کجا پیش رفت؟(شرایط مداخله­گر)؛ سوال چهارم: چه راهبردهایی در خلال این فرآیند به کار گرفته شد و قربانیان چگونه با آن مواجه شدند؟(راهبرد ها– راهبردها و تعامل­ها)؛ سوال پنجم: چه پیامدهای فردی، خانوادگی و اجتماعی برای قربانی به­جای گذاشت؟(اثرات)؛ سوال ششم: مهمترین بخش در این فرآیند به نظر قربانی چه بود؟(پدیده محوری). بازه زمانی انجام مصاحبه­ها از بهار سال 1400 آغاز شد و اوایل زمستان ۱۴۰۱ به پایان رسید. این مصاحبه­ها با 30 مشارکت‌کننده بین مدت 40 تا 90 دقیقه، به­صورت رو در رو انجام شد. در موارد زیادی نیاز به مراجعه مجدد به پاسخگو احساس شد که مصاحبه دوم از طریق ایمیل، شماره وات ساپ، تلگرام یا پیج اینستاگرام صورت گرفت.  

یافته­های پژوهش

پژوهشگر در کدگذاری باز به 34 مقوله فرعی رسید و در مرحله بعد طی کدگذاری محوری به 6 مقوله اصلی دست یافت. محق سپس در مرحله سوم-کدگذاری انتخابی، مقوله­ها را یکپارچه کرد و آنها را حول یک مقوله مرکزی[51] که قدرت تبیین بیشتری داشت، گرد آورد و به مقوله هسته­ای یا محوری رسید. مقولات به­دست آمده در هر مرحله به شرح جدول زیر آمده است:

جدول 1: کدگذاری باز، محوری و انتخابی

ردیف

کدگذاری باز

کد گذاری محوری

کدگذاری انتخابی

 

 

1

شکاف بین فرد و خانواده

 

 

بافت سنتی خانواده و اجتماع

 

 

 

آگاهی دوپاره زنان

و باز­اندیشی

هراس­های نیمه تشخیص داده­شده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آگاهی دوپاره زنان

و باز­اندیشی

هراس­های نیمه تشخیص داده شده

انگیزه­های تا آنکه

اولویت مردانگی بر زنانگی

بافت سنتی جامعه

ساخت سنتی خانواده

 

 

 

2

رهیافت احساسی و ترغیب قربانی

 

 

تجربه موقعیت­های بحث­انگیز

اتخاذ رهیافت سرکوب و فاصله­گذاری عامدانه با قربانی

تمهیدات برقراری رابطه نزدیک با قربانی

هاله­پوشی و نمایش خود وانمودی

رهیافت تعقیب قربانی

تاثیرگذاری بر اساس برساخت ذهنی از قربانی

رویه­های ناپیوسته آزارگری

 

 

3

اتخاذ رهیافت نامتعارف نسبت به قربانی

 

تجلی مناسبات مبتنی بر تهدید و فشار بر قربانی

اتخاذ رهیافت تهدید هدفمند قربانی

اعمال آزارگری هدفمند نسبت به قربانی

تهدید و اقدام به شایعه­پراکنی و انگ­زنی نسبت به قربانی

اتخاذ رهیافت فایده­مندانه و ابزارانگارانه نسبت به قربانی

 

 

4

اتخاذ رهیافت متعارف در برابر آزارگر

 

اتخاذ رهیافت کنش عقلانی مبتنی بر داغ احتمال بی­اعتباری

اتخاذ رهیافت هنجارمند در برابر آزارگری

اتخاذ رهیافت پیشگیرانه در برابر آزارگری

اتخاذ تدابیر محافظه­کارانه در برابر آزارگری

اتخاذ رهیافت باز­اندیشانه در برابر آزارگری

کنش بر اساس هراس از بی­آبرویی

 

 

5

اتخاذ رهیافت مقابله متعارف در برابر آزارگری

 

اتخاذ رهیافت مقابله قاطعانه با آزارگری

اتخاذ رهیافت مقابله تحقیرآمیز در برابر آزارگر

اتخاذ رهیافت مقابله خشونت­آمیز در برابر آزارگری

اتخاذ رهیافت مقابله قانونمند در برابر آزارگری

اتخاذ رهیافت مقابله حسابگرانه در برابر آزارگری

 

6

اثرات جسمانی، روحی – روانی و تاثیر بر زندگی شخصی قربانی

اثرات فردی، خانوادگی و اجتماعی بر قربانی

اثرات خانوادگی بر قربانی

اثرات اجتماعی بر قربانی

مقولات محوری تحقیق

در ادامه به تفکیک به بخش­هایی از مصاحبه­های مرتبط با مقولات محوری پرداخته  می­شود:

1-بافت سنتی خانواده و اجتماع

مهسا 22 سال داشت. دانشجو و مجرد بود. او در خانواده­ای متعصب زندگی می­کرد و خیلی هم اهل درس و مطالعه بود. او در توصیف اجتماع سنتی که در آن زندگی می­کرد، گفت:

 «تو شهرمون به نسبت روی مسائل ناموسی متعصب هستند و اگه خانواده ت می­فهمیدند با پسر دوست بودی، با خودت حتما میگفتی وای چه بلایی سرت میاد. اما این برای پسرا فرق داشت. کلا دختر با پسر توو فرهنگ ما خیلی نابرابرند و توو همه چی حتی احترام اجتماعی اونا پیش هستند.توو اینجور موضوعات اصلا با خانواده م حتی صحبت نمی­کردیم، خیلی اختلاف عقیده داشتیم. ولی طبق چیزایی که اطرافم اتفاق می‌افتاد مثلا می شنیدم فلانی با کسی دوسته یا توو جمع دوستانه مثلا می­گفتند فلانی با فلانی حرف میزنه و ....  که خب موضوع جذابی بود برای هر دختری و برای من  هم. منتها من اصلا قصد شروع رابطه­ای با ایشون رو نداشتم صرفاً برای اینکه برام موضوعی متفاوت و هیجان­انگیز بود، شروع کردم».

2-تجربه موقعیت­های بحث­انگیز

مریم 31 سال داشت و مجرد و دارای مدرک کارشناسی ارشد بود. مریم محقق بود و با موضوعات مدنی و سیاسی و دینی در فضای مجازی فعالیت زیادی داشت. او در این رابطه در بخشی از مصاحبه گفت :

«برای موضوع یکی از پژوهش هام با مدیر یه شرکت بزرگ از طریق ایمیل ارتباط گرفتم و به­علت جذابیت موضوع و استفاده­ای که می­شد از این کار برای شرکت ببره، با من همکاری شد. این همکاری با پیشنهادات خوب پیشرفت کاری در موضوعات بعدی همراه شد. با مسئول این کار و وات سپ در ارتباط بودیم و ایشون ظاهرا عکس پروفایل من رو پسندیده بود و شاید احساس می­کرد من ممکنه پا بدم به رابطه. ارتباط به دلیل موضوع کاری به­تدریج  گسترده­تر شد و من رو هم در اینستا پیدا کرد و اد کرد. ایشون توو یکی از تماس­ها برای صحبت کاری دعوت شخصی کرد و من رک ادامه کار رو در شکل رسمی مطرح کردم. ایشون پیج من رو دنبال می­کرد. در ادامه کار به شرط پذیرش ملاقات خصوصی از پست­های من سوء استفاده کرد و چند باری که از من کم محلی دید؛ یه بار پیام گذاشت: من صاحب 2 تا شرکتم، انقدر قدرت دارم که بتونم هرکاری بخوام بکنم. یادت که نرفته امتیاز ثبت شرکت رو گفته بودم از یه آقازاده گرفتم.ایشون خواست جایگله ش رو بمن تذکر بده و من رو تحقیر کنه و از طرفی هم از من به جهت فعالیت هام آتو داشته باشه».

3- تجلی مناسبات مبتنی بر تهدید و فشار بر قربانی

محبوبه 28 سال داشت. مطلقه و وکیل بود. فعالیت او در فضای مجازی تا حدودی زیاد بود و ملاحظات فرهنگی را هم تا حدودی در نظر می­گرفت. وی در بخشی از مصاحبه می­گوید:

«شخصی در ابتدا با موضوع کاری با من تماس گرفت. ایشون شخصیت با نفوذی بود و توو  دم و دستگاه سیاسی بود. با وکیل و قاضی هم در ارتباط بود و وارد به مسائل حقوقی هم بود، اما برای کارش نیاز بود که یه وکیل کارهاش رو به لحاظ اداری امضا کنه. در فرایند انجام پرونده، ایشون معمولا به­صورت غیررسمی مسائل رو حل می­کرد. تا اینکه با شهرداری برای چندمین بار به مشکل برخوردند و ایشون کاری از من خواست که تخطی بزرگی بود و مطمئن بودم این دیگه مشکل ساز می­شه برای من و قبول نکردم و ایشون کاملا از موضع اش برگشت و علیه من شد. چند تا پیام ‌گذاشت که شما داری کارای غیرقانونی انجام ‌میدی و من پروانه شما رو باطل خواهم کردم. خب من میدونستم ‌ایشون میتونه و قانونی هم اینکار رو میکنه. چون به کارش وارد بود. ایشون قاضی رو میدید و به نفع خودش رای می­گرفت. منکه دیگه گنده­تر از اون نبودم. در نهایت ناجوانمردی نوشت که درخواستت به فلان جان رو برمی­گردونم. تهدید مالی کرد که پولت رو نمیدم. چند وقت بعد، گفت شما ارتباط داری با موکلات و کار چاق کن هستی و من علیه لت شکایت می­کنم. گفتم خود شما به­من‌گفتی فلان کار رو بکنم، فلان امضا رو بکنم ‌و ... !گفت من‌بگم، شما نباید انجام‌ می­دادی. ایشون تهدیدش رو عملی کرد و من رو سر زبونا انداخت که ارتباط مب­گیرم با موکل ویه بار  به سیم آخر زد و گفت: پرونده وکالت شما رو باطل می­کنم، من‌ توو کانون وکلا فلان می­کنم، ممنوع الکارت می­کنم‌. ایشون تهدید هاش رو عملی کرد که منو برسونه به نقطه­ای که تسلیم شم».

4-اتخاذ رهیافت کنش عقلانی مبتنی بر داغ احتمال بی­اعتباری

میترا 26 سال داشت. آرایشگر بود و مدرک کاردانی داشت. او مجرد بود و خانواده­ای نیمه ­سنتی داشت و فعالیتش در شبکه­های اجتماعی تا حدی زیاد بود و تا حدودی هم رعایت هنجارهای فرهنگی را می­کرد. او در بخشی از مصاحبه گفت :

«من تازه سالن م رو منتقل کردم به یه ساختمان که اکثرا دفاتر شرکت خصصی اونجا بود. وقتی توو ساختمان متوجه شدند من مشتری مرد هم یه  تعدادی دارم. یه نفر شروع کرد به ایجاد مزاحمت با هدف برقراری ارتباط با من و راه پیدا کردن به سالن ام. از روی کارت ویزیتم شماره من رو پیدا کرده بود. با شماره ایراسل پیام گذاشت و درخواست وقت کرد. نوشتم خودشو معرفی کنه، اما نکرد. گفتم مشتری آقا قبول نمی­کنیم. گفت: دیدم که داری. جواب ندادم که صحبت بیشتری هم پیش نیاد. اصرار برای معرفیش نکردم که فکر نکنه برام ‌مهمه. چون هر ازگاهی پیام هاش مضامین عاطفی و عشق و عاشقی هم  داشت. تا اینکه یه بار نوشت، در سالنت رو می­بندم. نوشتم به چه حقی؟!. گفت: اینجا محل تجاریه، رفت و آمد خانما با این سرووضع  بخصوص که مشتری آقا هم داری کفایت میکنه برای بستنش!. فهمیدم قصدش اینه منو تحت فشار بذاره. برای همین مجبور شدم برای اینکه مشکلی درست نشه برام، مدتی مشتریای آقا رو کنسل کنم. به شاگردام‌ هم گفته بودم که لباس و ظاهر ناجور نیاند سالن. من آدرس پیج ام رو هم توو کارت ویزیت گذاشته بودم. مدتی بعد  ظارهرا ایشون بود که کامنت گذاشت اونجا یه اسم‌ خیلی زشتی نوشت که اونجا فلان جاست و مرد و زن مشتری هستند. من بلاکش کردم. بر خلاف هدف کاریم پیج ام رو مجبور شدم خصوصی کنم. کمی گذشت دیدم توو وات سپ پیام اومده که استشهاد محلی درست می­کنم. ازینجا بلندت می­کنم. اینجا محیط مردونه ست و جای آرایشگاه زنونه نیست. نمیتونستم ازش شکایت کنم، چون با استشهاد میشد مشکل برای من ‌درست کنه. از طرفی ام اجاره مکانی که گرفته بودم کم‌نبود و از کارم توو اون محل راضی بودم و ضرر زیادی می­کردم اگه ازونجا بلند می­شدم. سعی کردم تا حد ممکن ملاحظه کنم. اما ‌دست برنداشت. ظاهرا یه مشتری اومده بود توو سالن از طرف ایشون، فیلمی از من و شاگردام ‌فرستاد برام و گفت شاگرد و مشتری و همه رو میپرونم از دور و برت. هرچی فکر کردم و مشورت کردم دیدم اونجا جای موندن نیست، بخصوص که آبروریزی داره درست میکنه حتی برای شاگردام، بهتره پاشم از اونجا».

5-اتخاذ رهیافت مقابله قاطعانه با آزارگری

زهرا 22 سال داشت، مجرد و دارای مدرک لیسانس بود. در خانواده سنتی بزرگ شده بود. زهرا در فضای مجازی فعالیت تا حدود زیادی فعالیت داشت و تا حدودی هم ملاحظات فرهنگی را رعایت می­کرد. او در مصاحبه­اش گفت:

«من یه پیج اینستاگرام شخصی دارم که عکس­های خودم رو اونجا دارم؛ پروفایل واتساپ و تلگرام ام هم برای مخاطبین قفله. یه بار دیدم که یکی برای من پیجی توو دایرکت فرستاده. از روی کنجکاوی پذیرفتم، بازش کردم دیدم عکسای منه و اسم پیج هم بود:  misszahra8585 چند تا آقا که قابل شناسایی نبودند هم آمده بودند زیرش نوشته بودند :  جون، چه دافی، چه هیکلی و .... براش پیغام‌ گذاشتم و باهاش دعوا کردم‌ که به چه حقی عکسای من رو برداشته و پیج زده. اونم با بی­خیالی جواب می­داد و در نهایت وقاحت می­گفت: می­خواستم با عکسات پول در بیارم و ... در واقع می­خواست ازین طریق منو طرف خودش بکشونه تا من‌مجبور شم بپذیرم و ایشون عکسا رو برداره. تصمیم گرفتم هرچه زودتر شکایت کنم. رفتم پلیس فتا؛  گفتند ۵۰ -۵۰ ممکنه نتیجه بگیری.  چون این جور مسائل رو زیاد دیگه پیگیری نمی­کنند. از یه طرف دیگه، رفته بودم کلانتری شکایت را انجام بدم.  افسر کلانتری گفت:  حالا چرا ۸۵۸۵ ؟! . بعد رفتم پیش قاضی،  ایشان گفت مشکل­تون چیه؟  گفتم که این مسئله پیش آمده و گفت: ما پیگیری می‌کنیم این قاضی هم یک آدم جوان بود.  به من گفت که دقیقا با همین لحن:  به کی گفتی نه رفته با عکسات پیج زده میخواد تلافی کنه؟. ایشون گفت:  ببین خواهرزاده من هم دقیقا هم اسم توست،  مثل تو شده خودش؛  بعد یه مدت خسته میشه جمعش میکنه پیج رو. یعنی من توی این پروسه ای که خواستم شکایت بکنم،  بیشتر روحم ضربه دید با اینکه بخوام این قضیه رو درستش کنم. بعد از اونم حکم اومد که چون شما در اختیار خودت گذاشتی و کسی از تو از تو گوشیت این ها رو ندزدیده و خودت گذاشتی تو فضای مجازی،  یعنی اجازه اینو دادی که بقیه ام از عکسات استفاده کنند؛ پ شکایت نمی­تونی بکنی. این قضیه رو حتی با این که مجددا اعتراض زدم،  پیگیری نکردند. یعنی گفتند با اینکه من از یه وکیل  پرسیده بودم و میدونستم این جرمه که از عکس های شخصی، هویت و پروفایل شخصی من استفاده می­کنه اما فایده ای نداشت. بخاطر اینکه خیلی حالم بد بود و دینبال راه حلی بودم با دوتا از دوستای دیگه مهم در میون گذاشتم، به این نتیجه رسیدیم یکم باهاش همراه شم ببینم کیه و از اون طریق بتونم شکایتم رو پیگپری کنم. بعد از انهمه پیام و دعوا باز به همون پیج ش پیغام زدم و نوشتم تو رو خدا اذیتم نکن، من آبرو دارم و .. گفت چیزی نشده، دیر نیست، میتونی بیای پیشم. وقتی گفت من کی هستم و شماره داد و من  برگه های شکایت رو براش فرستادم و نوشتم جرم کمی نیست !. گفتم پیج رو همین الان پاک کن،گفت باشه اومدی پیش خودت پاک می­کنم».

6- اثرات فردی، خانوادگی و اجتماعی بر قربانی

سمانه 25 سال داشت. او مجرد، دارای مدرک کاردانی و بیکار بود. خانواده او متعصب بودند و در اجتماع سنتی زندگی می­کرد. او در فضای مجازی زیاد می­چرخید، اما فعالیت خاصی نداشت. تا حد زیادی هم هنجارهای فرهنگی را رعایت می­کرد. او در بخشی از مصاحبه خود گفت:

« ........ وقتی اون آقا مزاحمت­هاش زیادتر شد، گرچه وایسادم جلوش، اما خیلی عصبی شده بودم. اصلا تمرکز نداشتم و احساس می­کردم خرد و خاکشیر شدم، بی شخصیت شدم که کسی به خودش اجازه میده با من اینطوری رفتار کنه و حرف بزنه. خانواده م از قبل کلا حساس بودند روی دختر و من بخصوص که یکم جسور بودم توو تجربه چیزای جدید و ارتباط با آدمای جدید چون همیبشه دوست داشتم دنیای آدما رو کشف کنم. ولی بعد از اینکه بو برده بودند که من با کسی ارتباط گرفتم گرچه هیچ چیز دیگه ای نمی­دونستند؛ خیلی خیلی حساس­تر شده بودند. مدتی که رفتارشون با من عوض شده بود و تحویل نمی­گرفتند، اما اصلا به روی من نیاوردند تا همین الانش. من از رفتارای پدر و مادرم هم آرامش نداشتم، من رو محدود کرده بودند، مثلا دیگه اینکه با دوستام برم‌بیرون یا تا دیروقت یا زیاد بمونم بیرون، دیگه اینطوری نبود. اون روزا اگه صبا (دوستم) نبود، من دیوونه شده بودم. گاهی وقتا بی اختیار یادش میفتم عصبی میشم بخصوص که من‌توو خونه هم خیلی بی توجهی بهم شد. بعد از اون جریان و محدودیت­هایی که به­وجود آوردند منو خیلی آزار داد. یادمه تا مدت­ها هرکی زنگ ‌می­زد، مامانم سعی می­کرد زود قطع کنه یا به خواهرم می­گفت فلانیه جواب نده یا ... رفت و آمدمون کمتر شده بود، مدتی که اصلا مهمونی نمی­رفتیم نه میومدیم با وجودی که اصلا کسی نفهمیده بود چه اتفاقی افتاده، فقط فکر می­کردند که من با ایشون دوستم. از اون موقع تا الان، من خیلی محتاط شدم. خیلی وقتا الکی می­ترسم. مثلا اگه کسی درخواست دوستی توو اینستا می ده، همه ش احساس می­کنم‌ یکی از طرف اون آقاست».

بحث و نتیجه­گیری

پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجربه زیسته زنان قربانی آزار سایبری در پارادایم تفسیرگرایی با رویکرد کیفی و روش نظریه داده­بنیاد انجام شد. اطلاعات و داده­های حاصل از مصاحبه­ها در نرم­افزار مکس کیودا (نسخه 20) مشخصات کلی مشارکت­کنندگان را عبارت می­داند از:  میانگین سنی قربانیان 24 سال است که 60درصد آنها مجرد، 25درصد مطلقه و 15درصد متاهل بودند. تحصیلات مشارکت­کنندگان از20درصد کارشناسی­ارشد، 45درصد لیسانس و یا دانشجوی لیسانس، 20درصد کاردانی و 15درصد دیپلم پراکنده بود. به لحاظ وضعیت اشتغال، 55 درصد بیکار و 45 درصد شاغل بودند. 15درصد مشارکت­کنندگان در مصاحبه در خانواده­های متعصب، 65درصد در خانواده­های سنتی و 20درصد در خانواده­های نیمه­باز و باز زندگی می­کردند. فعالیت 15درصد از مشارکت­کنندگان در شبکه­های اجتماعی، کم، 65 درصد زیاد و20درصد تاحدودی بود و از این تعداد 5 درصد هنجارهای فرهنگی را در فعالیت­های خود در شبکه­های اجتماعی، زیاد، 45درصد کم و50 درصد تا حدودی رعایت می­کردند. اطلاعات و داده­های این مطالعه پس از جمع­آوری بر اساس کد­گذاری باز، محوری و گزینشی، تحلیل شدند و در پایان ۷۳۰ مفهوم به­­دست آمد. این مفاهیم حول ۳۴ مضمون (مقوله فرعی) دسته­بندی شدند و در کدگذاری محوری ۶ مقوله محوری یا اصلی به­دست آمد: ۱- بافت سنتی خانواده و اجتماع،۲- تجربه موقعیت­های بحث­انگیز، ۳- تجلی مناسبات مبتنی بر تهدید و فشار بر قربانی، ۴- اتخاذ رهیافت کنش عقلانی مبتنی بر داغ احتمال بی­اعتباری، ۵- اتخاذ رهیافت مقابله قاطعانه با آزارگری، ۶- اثرات فردی، خانوادگی و اجتماعی بر قربانی. مقوله مرکزی در مرحله کدگذاری گزینشی با عنوان  «آگاهی دوپاره زنان و بازاندیشی هراس­های نیمه­تشخیص داده­شده»[52] انتخاب گردید. پس از تجزیه و تحلیل کدهای به­دست آمده، مدل پارادایمی طراحی شد که در۶ دسته اصلی طبقه­بندی می­شود: شرایط زمینه­ای، شرایط علی، شرایط مداخله­گر، راهبردها، تعامل­ها و پیامدها.

شرایط زمینه­ای[53]، بیانگر مجموعه شرایط خاصی است که قربانی در آن زیست می­کند و تعاملات و تاثرات ناشی از رخداد پدیده در آن بستر شکل می­گیرد. مشخصات فرهنگی جامعه مورد مطالعه بر اساس نفوذ و تسلط مردانگی بر زنانگی، نابرابری و محدودیت­های جنسیتی و اشکال سنتی انتظارات نقش­های جنسیتی سیستم­های کنترل غیررسمی استوار بود. از این رو بر اساس کدگذاری باز، «بافت سنتی خانواده و اجتماع» تحت یک واقعیت تعیین­کننده در فرایند آزار و اذیت سایبری به عنوان شرایط زمینه­ای که به عبارتی حقیقتی از فراگرد ارتباطات است، در نظر گرفته شد. مقوله مذکور و شرایط زمینه­ای همچنانکه در «نظریه یادگیری اجتماعی» تاکید می­شود، اساس فراگیری در طول جامعه­پذیری از طریق مشاهده و تقلید است. در این نظریه رفتار هم از طریق تقلید (تقلید رفتار اعضای خانواده یا دیگران) و هم از طریق تجربه­های غیرمستقیم فرا گرفته می­شود. (فوروارد،۱۳۷۷: ۱۷۷). نکته اصلی در این نظریه این است که افراد رفتارها را در طول تعامل خود و طی فرایندهای خاصی در بستر اجتماعی یاد می‌گیرند (افشاری،۱۳۸۸: ۳۷). همچنین طبق نظر هیندلانگ در «تئوری سبک زندگی– فعالیت روزمره»، این مسئله که افراد، وضعیت اقتصادی اجتماعی و جمعیت­شناختی متفاوتی دارند و متناسب با آن انتظارات اجتماعی و فشارهای ساختاری را می­پذیرند، مسئله­ای محوری است. این وضعیت بر نحوه انتخاب سبک زندگی افراد و رفتارهای متفاوت­شان بسیارتاثیرگذار است (Kennedy and Tita,2002:275) این نکته موید این موضوع است که شرایط اجتماعی و محیطی به افراد می­آموزند تا در موقعیت­های مزاحمت چگونه رفتار کنند. کارکرد و تاثیر شرایط زمینه­ای با عنوان «بافت سنتی خانواده و اجتماع» در مطالعه مذکور با یافته­های مطالعات خواجه­وندی، احمدی و ابراهیمی(1399) در تاثیر حمایت خانواده و خودپنداره اجتماعی بر قربانی­شدن و نتایج مطالعه ویرجینیا (2021) در میزان حضور، اتخاذ راهبردهای اجتنابی، همنوایی و عدم­مخالفت با دیگران در فضای مجازی بر بزه­دیدگی ناشی از مزاحمت همسوست.

شرایط علی[54]، مجموعه اتفاقات و ارتباطاتی در نظر گرفته می­شود که مسائل و مشکلات مربوط به یک پدیده را ایجاد می­کنند و منجر به بروز آن می­شود. در این شرایط فرایند آزارگری بر اساس سنخ­های اجتماعی زنانگی و برساخت­های ذهنی متاثر از آن، نقش­های جنسیتی مورد انتظار که تعیین­کننده چرایی و عوامل ظهور پدیده، محدودیت­های فرصتی در مناسبات اجتماعی افراد، توالی­های کلیشه­ای حاکم، تجلی واقع­بودگی انتظارات اجتماعی، آیین­باوری و تعین­گرایی جامعه سنتی رویارویی­ها و جهت­گیری­های احتمالی و نسخه­های کنشی بین دو جنس در پیکره اجتماع هدایت می­شود و چگونگی عکس­العمل افراد نسبت به پدیده را متاثر می­کند. از این رو مقوله «تجربه موقعیت­های بحث­انگیز» به عنوان شرایط علی در نظر گرفته شد. در این رابطه نحوه درک جنسیت و نقش های جنسیتی در زندگی روزمره تاثیر زیادی از عوامل اجتماعی دارد و رابطه زیادی با مباحث قدرت و موقعیت در جامعه دارند تا جایی که بی­هدف­ترین و سرسری­ترین صحبت­های روزمره نیز مستلزم به­کار بستن فهم و دانش مشترک پیچیده از سوی طرفین است(گیدنز،۱۳94: 125و124). همین امر رابطه بین سبک زندگی و سرمایه فرهنگی را به موضوع محوری تبدیل نموده است. سبک زندگی امکان تعامل جوانان با شرایط ساختار اجتماعی را فراهم می­سازد و انطباق با ساختار یا دگرگونی آن، نتیجه سبک­های زندگی است. جوانان محدودیت‌های اجتماعی را تجربه می‌کنند و در همان حال، از آزادی عمل نیز برخوردارند (ذکایی،۱۳۸۱: ۲۳). «تئوری سبک زندگی– فعالیت روزمره» با نشان دادن اینکه تفاوت­های سبک زندگی تا چه میزان افراد را به بزه­دیدگی، نزدیک یا از آن دور می­سازد و تاثیر فعالیت­های روزمره افراد درتعیین موضع و واکنش آنها نسبت به تعرض و مزاحمت­ها  (Hindelang , 1978:240-242) با نتایج مطالعه حاضرهم­پوشانی دارد. مقوله تجربه موقعیت­های بحث­انگیز و شرایط علی یاد­شده با یافته­های مطالعه علی­وردی­نیا و سیاهکلرودی (1398) در تایید نقش سبک زندگی آنلاین، محافظت آنلاین و در معرض دید بودن قربانی در بزه دیدگی، یافته­های مطالعه فاطمی­نیا و توکل (1398) در رابطه سبک زندگی آنلاین، ریسک­پذیری و ماجراجویی بر تعرض سایبری و نتایج تحقیق فرانسیسکا (2021) در فصل مشترک مطالعات آزار سایبری در اتخاذ رهیافت تعقیب و سرکوب قربانیان همسوست.

شرایط مداخله­گر[55] در مدل پارایمی به­دست آمده، مجموعه­ای از شرایط تعریف می­شود که منجر به تشدید، تضعیف یا تغییر تاثیرات شرایط علی در پدیده مورد­مطالعه می­شوند. در این شرایط مناسبات آزارگر با قربانی با اتخاذ رهیافت­های شدیدتر به­منظور چیرگی بر قربانی و ایجاد فشار مضاعف بر وی، آشکارا از راه تهدید، شایعه­پراکنی، انگ­زنی، ایجاد هراس و ... همراه می­شود. عوامل مداخله­گر با انگیزه­های کلی ایجاد احساس دلهره و مخاطره در قربانی و هاله­پوشی، رویه­های آشکارتری را در آزارگری اتخاذ می­کند و به­واسطه قابلیت­های برتری و تسلط جنسیتی، عرصه ارتباط آزادانه و برابرانه را تحدید می­کند. مقوله «تجلی مناسبات مبتنی بر تهدید و فشار بر قربانی» برآیند شرایط یاد­شده می­باشد. در «نظریه منابع»، نابرابری ارتباط بین زن و مرد حاصل تضاد قدرت در کسب منزلت مهم­تری از طریق توسل به امکانات مختلف در مسلط­شدن بر دیگری و نیل به اهداف خود است (چلبی، 1385: 230). در جوامع مردسالار منابع زیادی از جمله قدرت اقتصادی، عقیدتی،حقوقی و عاطفی برای نگهداشت آن به کار می­رود (ریتزر،۱۳۸۳: ۴۹۰). بنابراین سطوح نابرابرای در جامعه به­ویژه برتری مردان در دسترسی به منابع مختلف قدرت و توسل به انواع کنش­ها به­منظور نگهداشت آن و نیل به اهداف خود، آزارگری علیه زنان را تبیین می­کند و بخوبی موضوع مطالعه حاضر را تحلیل می­نماید. از منظری دیگر مطابق با مبانی «نظریه سبک زندگی– فعالیت روزمره»،  بزه­دیدگی بیشتر نتیجه رفتارها و تعاملات بزه‌دیده بالقوه است. ادعای اصلی «نظریه سبک زندگی» این است که افراد بزه‌دیده با گزینش سبک خاصی از زندگی، بر احتمال بزه­دیدگی خود می­افزایند(مالمیر و زررخ،1389 :75). این ادعا را می‌توان این گونه تفسیر نمود که در جامعه امروز، افراد چه مستقیماً به فضای سایبر دسترسی داشته باشند و چه با واسطه، به نوعی امکان بزه­دیده شدن آنها وجود دارد. دیدگاه­های مطروحه در «نظریه سبک زندگی»- فعالیت­های روزمره به دنبال یافتن علل بزه­دیدگی افراد و ارائه راهکارهایی محیطی در مورد پیشگیری از تحقق بزه­دیدگی می­باشد. بنابر «نظریه سبک زندگی روزمره»، نوع فعالیت­های روزمره تاثیر مستقیمی بر فرایند بزه­دیدگی در فضای سایبر دارند. این اندیشه­ها با توجه به ویژگی­های فضای سایبر و نیز ناآگاهی افرادی که در فضای سایبر فعالیت می­کنند، عاملی در جهت بسط و توسعه دیدگاه­های مطروحه در این نظریه شده و قابلیت انطباق این نظریه را با فضای سایبر و بزه­دیدگان آن به نحوه چشمگیری افزایش داده است. مقوله فوق با عنوان «شرایط مداخله­گر» با نتایح حاصل از مطالعات عباس­نژاد و شریفی(1398) در بررسی عوامل افزایش و فراوانی بزه­دیدگی و نتایج مطالعه آلدراشه و آلرکبت وابوطایه (2021) در فراوانی آزارهای سایبری ازجمله بی­اعتبار کردن، تمسخر، تحقیر، تهمت و دشنام، انتشار تصاور و ویدئو، سطح بالای خشونت، از دست دادن هویت فرهنگی و تقلیل مهارت­های ارتباط همسوست.

راهبردها و تعامل­ها در مدل پارادایمی اشاره به این دارند که چگونه اشخاص با موقعیت­ها، مشکلات و مسائل مرتبط با پدیده مواجه می­شوند و نسبت به آن واکنش نشان می­دهند. در این مدل قربانیان در دو دسته کلی با آزارگری رو به رو می­شوند: 1) توسل به کنش­های متعارف وهنجارمند، پیشگیرانه و محافظه­کارانه که عموما مبتنی بر هراس از داغ احتمال بی­اعتباری می­باشد؛ 2) اتخاذ رهیافت مقابله قاطعانه در برابر آزارگری که طیفی از مقابله متعارف، قانونی و حسابگرانه تا اعمال تحقیر وخشونت علیه آزارگر را شامل می­شود. تحلیل و مقایسه این دو دسته از تاکتیک­ها در مواجهه با آزارگری روایتگر این نکته مهم است که توسل قربانیان به واکنش­های هنجارمند نسبت به آزارگر و اتخاذ تدابیر مختلف در این معنا و مفهوم بسیار بیشتر از ایستادگی در برابر آزارگر و مقابله آشکارار با آزارگری است. تمام نظریه­های نابرابری جنسیتی، موقعیت و کنش زنان را پیامد رابطه قدرت مستقیم میان زنان و مردان می­انگارند. این الگو به عمیق­ترین و فراگیرترین اشکال در جامعه عجین­شده و یک ساختار تسلط بنیادی بر الگوهای رفتاری زنان و مردان را تشکیل داده و انواعی از راهبردها را می­آفریند و همین پدیده­ها نیز به نوبه خود مردان و زنان را به انواع کنش­ها سوق می­دهد (ریتزر،۱۳۸۳: ۴۸۹-483). «نظریه فمنیسم رادیکال» بر ساخت اجتماعی جنسیت و تفاوت­های ذاتی میان مردان و زنان تاکید دارد (افشاری،۱۳۸۸: ۴۱). این نظریه نشان می­دهد که آزار و اذیت­های سایبری علیه زنان به عنوان محصول یک نظام جنسیتی قلمداد می­شود که به وسیله سلطه و هنجارهای مردانگی حفظ می­گردد(یوگن و بلکستون،2004 : 83). یافته­های حاصله با مطالعات تحقیق غفوری و صالحی (1399) در شناسایی فرصت­ها و تهدیدهای در اختیار کاربران، اتخاذ راهبردهای مشخص و مواجهه با چالش­ها در فضای مجازی، تاثیرات زمینه­ساز دگرگونی ارزش­ها و کنترل روابط و نتایج مطالعه رن (2021) در تایید وجود رابطه بین راه­های مقابله با آزارگری و خودسانسوری در بزه­دیدگی همسوست.

 قربانیان در بازاندیشی پیرامون انتخاب نسخه­های کنشی در برابر آزارگری با توجه به بسیج منابع، برخورد منافع و هراس از پیامدها و عواقب احتمالی هریک، بر مبنای اجبار بیرونی، الگوهای کنش عقلانی را با این انگیزه­ بر می­گزینند که از داغ احتمال بی­اعتباری بگریزند. در مواردی نیز زنان قربانی با آزارگر مقابله قاطعانه داشتند. آنان با اذعان به روشن­اندیشی و انتخاب نسخه­های کنشی مقابله­گرایانه، قواعد نظم سنتی را در معنای هنجارمندی انتظام اجتماعی شکستند و بر اساس برداشت برابرانگارانه از نقش­های جنسیتی و بی­معنا کردن حقیقت توافقی در زمینه تسلط مردانگی و هرا­س­های منسوب به آن، نسبت به آزارگری واکنش نشان دادند و حتی متوسل به خشونت شدند. گرچه فراوانی مقابله قاطعانه با آزارگری زیاد نبود، ولی خود نشانه سطحی از ارتقای آگاهی زنان و دگردیسی معانی هنجارهای فرهنگی در اجتماع سنتی دارد.   

یافته­های به­دست آمده از مصاحبه­ها نشان می­دهد که زنانی که مزاحمت سایبری بر نظم زندگی آنها تأثیرگذاشته، در بستر سنتی با چالش­های بنیادی روبه­رو بودند؛ ازجمله مرد سالاری که آگاهانه یا ناآگاهانه بر روند معمول زندگی آنان سایه افکنده و کیفیت زندگی آنان را به­ویژه در برخورد با مزاحمت­ها و آزار و اذیت از سوی مردان دچار اختلال کرده بود. در واقع ریشه و علت فراوانی بالای اتخاذ تاکتیک رهیافت کنش عقلانی بر اساس داغ احتمال بی­اعتباری از سوی قربانیان، برساخت ذهنی آنان از زنانگی و مردانگی و جامعه­پذیر شدن آنها در فرهنگی بود که به این ساختار ذهنی اعتبار می­داد. به­همین واسطه زنان معمولا و نیز در موارد زیادی به­صورت ناخودآگاه و برحسب عادت، تنظیمات الزام­آوری بر خود و مناسباتشان اعمال می­داشتند- که عملا خواسته­ها و اهداف آنان را سرکوب می­کند و ساختمان ذهنی، احساس ارزشمندی و احقاق حق برابری آنها با مردان را متاثر می­کند و این به نوعی به خود محدودسازی در زنان دامن می­زند. معرفت ضمنی ناقص و فهم غلط از جنسیت و به تبع آن شرایط نادانسته کنش در فرهنگ­های سنتی از سوی زنان زمانی که با تهدیدهای آشکار و ضمنی نسبت به حیثیت و آبروی آنان همراه می­شود، عموما ترس از بی­اعتباری، ارتباط تحریف­شده از سوی مردان را با سواری مجانی از زنان تقویت می­کند. هراس از داغ احتمال بی­اعتباری، نگرش و تجویزهای رفتاری نسبتا یکدستی را برجهان پردلهره و پرمخاطره زنان تحمیل می­کند که منجر به بازتولید تجلی­ها و نمونه­سازی­های مردانگی و ساختارتسلط و ستمگری بر زنان  می­شود. تجارب قربانیان از اتخاذ رهیافت متعارف و هنجارمند حکایت از انتخاب الگوهای واکنش عادتی دارد که تجلی تمهیدات ناخودآگاه زنان در موقعیت­های بحث­برانگیز می­باشد. به عبارت دیگر، شاخص تجربه تابعیت زنان در موضوع مورد مطالعه نشان از تفسیر و انگاره زنان از موقعیت از هر نظر بازنده دارد که اشاره به اصطلاح «مصیبت معروف دوگانه» می­کند.

 در انتهای مدل پارادایمی، پیامدهای پدیده مورد مطالعه آمده است که اثرات آزارگری و پیامدهایی حاصل از آن را بر روی قربانی ترسیم می­کند و می­توان آن را در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی دسته­بندی کرد. تحلیل و بررسی محتوای مصاحبه­ها و کدگذاری­ها حاکی از این است که آزار و اذیت­های سایبری تاثیرات ناخوشایند بسیاری از بعد جسمانی، روحی - روانی، زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی برقربانیان برجای گذاشته تا جایی که اثرات سوء آن تا مدت طولانی سلامت جسمی و روانی افراد را تحت  تاثیر قرار داده و باعث شده تبعات آن برنامه­های شخصی­ای را که قربانی در مقطعی از زندگی امکان دنبال کردن آن را داشت، مسدود گرداند که گاه فرصت جبران آن از دست می­رود و یا پیامدهای مالی و .... که جنبه­های دیگر زندگی قربایی را که به­طور مستقیم و غیرمستقیم به آن وابسته است،  متاثر می­کند. با توجه به محتوای مصاحبه­ها و دغدغه­های بیشتر قربانیان، مهم­ترین و پرچالش­ترین پیامد را می­توان از دست دادن اعتبار و منزلت اجتماعی قربانی و خانواده وی دانست که گاه غیرقابل بازگشت خواهد بود و عواقب آن بعضا پیوند اعضای خانواده را نیز از هم خواهد گسست. 

بخش اعظم آگاهی دوپاره زنان ریشه در هراس­های نیمه­تشخیص داده شده متاثر از نقش­های جنسیتی در فرایند جامعه­پذیری در اجتماع سنتی و تجارب زیسته آنان در خانواده و اجتماع و نیمی دیگر متاثر از مواجهه با دنیای مدرن و سبک زندگی جدید شکل گرفته است. این آگاهی دوپاره، درک بخشی از واقعیت را برای زنان تسهیل و بخش دیگر را ممتنع می­سازد. زنانگی و مردانگی، آموزه‌هایی اجتماعی هستند که بر آن اساس گونه‌های متفاوتی از رفتار اجتماعی در موقعیت­های مختلف از افراد متجلی می­شود. در واقع از رهگذر تجربه جامعه‌پذیری جنسیتی است که در بسیاری از فرهنگ‏ها، دنیای عمومی و اجتماعی سهم مردان و دنیای خصوصی و عرصه خانگی، سهم زنان گردیده است. هرچند به واسطه تغییر مداوم در جامعه، به همان میزان که سنت، اهمیت و نقش خود را  از دست می­دهد، انتخاب­های متکثر با توسل به پارادایم­های نوین پدید می­آیند، لیکن کنشگران متفاوت در موقعیت­های یکسان با درک متفاوتی از قدرت یا انقیاد خود که از نگاه کنشگر به موقعیت و درک او تز آن بر می‌خیزد، نسبت به آن واکنش نشان می­دهند. احساس بیگانگی به_واسطه دوگانگی خود­پنداره‌های ذهنی و احساسی جدا از زمینه‌های اجتماعی، تحمل و سکوت زنان در برابر زورگویی مردان نمونه‏هایی از این واکنش‏هاست که به دوپارگی آگاهی اجتماعی و شخصی زنان ارجاع    می­شود. معانی و برساخت زنان از رویدادها در بستر دو جهان سنتی و دنیای مجازی در آمیخته است. امروزه با همه تغییراتی که در دنیای مدرن و مقتضیات آن و از طرفی در دنیای ذهنی و آگاهی‌های زنان اتفاق افتاده، لیکن تغییر عینی و محسوسی در نگاه به دو جنس و جامعه­پذیری زنان در جامعه صورت نگرفته است. از طرف دیگر، وضعیت ساختاری خانواده و سلسله مراتب قدرت نهفته در روابط بین اعضا و تقسیم جنسیتی نقش‌ها، اغلب امکان تحقق اجرای نقش‌های مدرن و برابر­خواهانه را از سوی زنان در خانواده محقق نمی‏کند.  تعارض در نقش زنانگی در بستر سنتی و تعارض در استقلال زنان در بستر مدرنیته، دوگانگی­هایی را در ذهن و آگاهی زنان در پیوند با هنجارهای سنتی و اقبال به مدرنیته پدید می­آورد که می­توان آن را شکلی از بحران معنا تعریف کرد که ضرورتا نیاز به بازسازی و بازاندیشی دارد. از آنجا که جنسیت و نقش­های جنسیتی هویت­آفرین هستند، زنان و دختران در چارچوب خانواده سنتی باید از نو حول هویت­های بنیادین گرد هم آیند و خودپنداره­های جنسیتی را در فضای متکثر کنونی باز­اندیشی و با­تعریف کنند. در عین حالی که عادت­واره­ها سعی بر توجیه و تداوم ساختار سنتی دارند، سازمان بازاندیشانه حامل ارزش­های نوینی است که نوعی وحدت اخلاقی نوین پایه­ریزی می­کند و ارزش­های عام­گرا خلق می­نماید تا دوپارگی آگاهی زنان چه در بعد ذهنی و چه در بعد عینی و عملی یکپارپچه شود. این گذار و تحول اخلاقی جز به واسطه روابط گفتمانی در پیوند ذهنیت و عینیت در جامعه تحقق نمی­یابد. در این میان، نهادهای اجتماعی ازجمله نهاد خانواده به لحاظ دارا بودن جایگاه برتربرای روشنفکری به دگردیسی نوینی نیاز دارد. نهاد خانواده برای شناخت و تطابق با دنیای نوین، آسیب­ها و چالش­های آن به­ویژه در موضوع مطالعه حاضر در رویارویی با قلدری­های مدرن نسبت به دختران و زنان جوان باید رویکرد خود را نسبت به دو جنس تغییر دهد.

اثرات فردی، خانوادگی و اجتماعی بر قربانی

تجلی مناسبات مبتنی بر  تهدید و فشار بر قربانی

بافت سنتی خانواده و اجتماع

تجربه موقعیت های بحث انگیز

شرایط مداخله گر

 رهیافت نامتعارف آزارگر نسبت

 به قربانی

اعمال آزارگری هدفمند

تهدید هدفمند قربانی

تهدید و اقدام به شایعه پراکنی و انگ زنی نسبت به قربانی

رهیافت فایده مندانه و ابزارانگارانه نسبت به قربانی

 

شرایط زمینه ای :

شکاف بین فرد و خانواده

انگیزه های تا آنکه

اولویت مردانگی بر زنانگی

بافت سنتی خانواده

ساختار سنتی اجتماع

 

 

 

 

 

 

راهبردها

اتخاذ رهیافت متعارف در برابر آزارگری اتخاد رهیافت هنجارمند در برابر آزارگری اتخاذ تدابیر پیشگیرانه در برابر آزارگری اتخاذ تدابیر محافظه کارانه در برابر آزارگری بازاندیشی کنش بر اساس هراس از بی آبرویی

تعامل ها :

رهیافت مقابله متعارف در برابر آزارگری - رهیافت تحقیرآمیز در برابر آزارگر رهیافت خشونت آمیز در برابر آزارگر رهیافت مقابله قانونی در برابر آزارگری

پیامدها

اثرات جسمانی، روحی - روانی، تاثیر بر زندگی شخصی قربانی تاثیرات خانوادگیتاثیرات  اجتماعی

 

شرایط علی

رهیافت سرکوب و فاصله گذاری عامدانه با قربانی رهیافت ترغیب قربانی تمهیدات برقراری رابطه نزدیک با قربانی هاله پوشی و نمایش خودوانمودی تاثیرگذاری بر اساس برساخت ذهنی از قربانی- رویه های ناپیوسته آزارگری تعقیب و ایجاد هراس در قربانی

 

 

آگاهی دوپاره  زنان  و بازاندیشی هراس های نیمه تشخیص داده شده

 

  • منابع

    • اشتراوس، ا.، و کربین، ج. (1397). مبانی پژوهش کیفی. چاپ هفتم، ابراهیم افشار. تهران: نشر نی
    • اعزازی، شهلا. (۱۳۸۰). خشونت خانوادگی، زنانه کتک خورده.تهران: نشر سالی
    • افراسیابی ح.، و مداحی، ج. (1395). «مطالعه کیفی زمینه­های اجتماعی مصرف سیگار در میان دانشجویان خوابگاه پسران دانشگاه یزد». پژوهش­های راهبردی امنیت و نظم اجتماعی. 5 (15)، صص 79- 98.
    • افشاری، علی. (1388). «عوامل اجتماعی موثر بر وقوع پدیده خودکشی». پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
    • چلبی، مسعود. (1385). «ازدواج همسان و استحکام خانواده». مجله مطالعات زنان، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تبریز. شماره 53.
    • حاجی ده آبادی، محمدعلی و سلیمی، احسان. (1397). «علت­شناسی بزه­دیدگی زنان در شبکه­های اجتماعی (مطالعه موردی: شبکه اجتماعی فیسبوک). فصلنامه علمی پژوهشی زن و جامعه. سال 9، شماره 3.
    • حریری، نجلا. (1385). اصول و روش­های پژوهش کیفی. تهران: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
    • حضوری، ک. (1385). «بررسی وضعیت زنان خشونت­دیده قبل و بعد از طرح شکایت در کلانتری». فصلنامه امنیت اجتماعی. سال3، شماره 8 و 9.
    • خبرگزاری مهر. (1394). «تهران در صدر جرائم اینترنتی». 5/5/1397،

     https://www.mehrnews.com/news/3575583

    • درویش پور، مهرداد. (1378). «چرا مردان یه اعمال خشونت علیه زنان ترغیب می­شوند؟» پژوش زنان. شماره 56.
    • ذکایی، محمد سعید. (1381). »خرده فرهنگ، سبک زندگی و هویت». رشد آموزش علوم اجتماعی. شماره 20 و 21.
    • ریتزر، جورج. (1383). نظریه­های جامعه­شناسی در دوران معاصر. محسن ثلاثی. چاپ هشتم، تهران: انتشارات علمی
    • علیوردی­نیا، اکبر و قربان­زاده سیاهکلرودی، فائزه. (۱۳۹۸). «بررسی جامعه­شناختی بزه­دیدگی ناشی از آزار سایبری در میان دانشجویان دانشگاه مازندران».  پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی جامعه علوم انسانی. سال 10، شماره ۱.
    • عنایت، ح. و عنبری روزبهانی، م. (1392). «بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با نابرابری جنسیتی در میان دختران 18 تا 59 ساله شهر تهران». فصلنامه تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی شوشتر. 7 (3)، صص 123-152.
    • فلیک، اووه و کاردوف، ارنست فون. (1397). راهنمای روش تحقیق کیفی. ستارمحمدی تلوار. تهران: جامعه­شناسان
    • فورواد، سوزان. (۱۳۷۷). مردان زن­ستیز. شیما نعمت الهی.تهران: انتشارات خجسته
    • کرسول، جان دبلیو. (1394). پویش کیفی و طرح پژوهش: انتخاب از میان پنج رویکرد، ترجمه حسن دانایی فرد و حسین کاظمی، تهران، صفار، چاپ دوم.
    • کرد علیوند، روح الدین؛ محمدی، مهدی و میرزایی، محمد. (1395). گونه­شناسی جرائم سایبری در قانون جرائم رایانه­ای، مجموعه مقالات اولین همایش مقابله با جرائم سایبری، چالش­ها و راه­کارها. تهران: پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ناجا
    • گولد، جولیوس و کولب، ویلیام.ل. (1376). فرهنگ علوم اجتماعی. محمدجواد زاهدی مازندران. تهران: انتشارات مازیار
    • گیدنز،آنتونی. (۱۳94). جامعه شناسی. حسن چاوشیان. چاپ دهم، تهران: نشر نی
    • مارشال،گ و راسمن، گ. (1377). روش تحقیق کیفی. علی پارسائیان و محمد اعرابی. تهران: دفتر پژوهش­های فرهنگی
    • مالمیر، محمود و زررخ، احسان. (1389). «پیشگیری از بزه­دیدگی سایبری». مطالعات پیشگیری از جرم. سال 5، شماره 17.
    • محمدپور، احمد. (1392 الف). روش تحقیق کیفی ضد­روش 1 (منطق و طرح در روش­شناسی کیفی). چاپ دوم، تهران: انتشارات جامعه­­شناسان،
    • محمدپور، احمد. (1392 ب). روش تحقیق کیفی ضد­روش (منطق و طرح در روش­شناسی کیفی). جلد اول، تهران: انتشارات جامعه­شناسان
    • هالدر، دبایتی و جایشانکار، کی. (1393). جرم رایانه­ای و بزه­دیدگی زنان، قانون­ها، حق­ها و مقرره­ها. مهرداد رایجیان اصلی، حسین محمد کوره­پز، احسان سلیمی و محمد سلیم رستگار. تهران: انتشار ات مجد
    • هنسون، بیلی. (1393). مزاحمت در فضای مجازی. دانشنامه بزه­دیده­شناسی و پیشگیری از جرم. فاطمه قناد زیر نظر علی حسین نجفی ابرندآبادی. جلد اول، چاپ اول، انتشارات میزان
    • Alshobramy, Hajar A. (2019. International Journal of Vocational and Technical Education Research, Vol.5, No.5, pp.11-23, September 2019.
    • Arber,Davise and Cobb ,Gerald(2009), Resoarce Dependence Theory: past and future,Sociology of Organizations,12(5): 1-31.-
    • Athanasiades C., Kamariotis H, Pesalti A., Baldry AC, Sorrentino A., (2015). Internet use and Cyberbullying among adolescent students in Greece: the " Tabby" project.Hellenic Journal of Psychology;12(1): 14-39
    • Berne, S,Frisen A.,Schultze- Krumbholz A.,Scheithauer H.,Naruskov K., Luik P.,Katzer C, Erentaite R., Zukauskiene R. (2013). Cyber bullying assessement instruments: A systematic review.Aggression and Violent Behavior ; 18(2): 320-34.
    • -Carter,Jemica.M & Wilson,Feleta.L (2015),Cyberbullying:a 21st Century Health Care,Pediatr Nurs,2015 May-Jun؛41(3) : 25-115.
    • -Corbin,j and Strauss.A(2015),Basics of Qualitative Research,Fourth Edition,London,Sage Publications.
    • Duriesmith, David & Sara Meger(2020), Returning to the Root: Radical feminist thought and feminist theories of international relations. Review of International Studies, 46 (3). pp. 357-375.
    • Edinyang, Sunday David(2016), The Significance of Social Learning Theories in Teaching of Social Studies Education, International Journal of Sociology and Anthropology Research, Vol 2,
    • Engström, Alexander (2020), Conceptualizing Lifestyle and Routine Activities in the Early  Article Century A Systematic Review of: Self-Report Measures in Studies on Direct-Contact Offenses in Young Populations, Article reuse guidelines,sagepub.com/journals-permissions.
    • (DOI: 10.1177/0011128720937640).
    • Gahagan,K.,Vaterlaus,J.,&Forst ,L.(2016).College student cyberbullying on social networking: conceptualization,prevalence,and perceived bystander responsibility.Computers in Human Behavior,55.
    • Haradhan, Mohajan (2022), An Overview on the Feminism and Its Categories, Research and Advances in Education, SEP. 2022 VOL.1 NO.3, pp. 11-26. Paradigm Academic Press.
    • Hindelang M.J & Garofalo M.R (1978), Victims of Personal Crime-on Empirical Foundation for a Theory of Personal Victimization. Cambridge,Ma:Allinger.
    • Juvenon,J. Gross,e.(2008),Extending the school grounds? Bullying experiences in syberspace, Jurnal of School Health,78.
    • https://www.yourarticlelibrary.com/sociology/social-processes-the-meaning-types-characteristics-of-social-processes/8545
    • Kafashi,majeid.Pirjalali,Zahra.(2015) Spending Leisure Time in Women in Virtual Space(Tehran,1394), Journal of Women and Society.Special Issue,pp.105-122.( persian).
    • -Koutroubas, Virginia & Galanakis Michael(2022), Bandura’s Social Learning Theory and Its Importance in the Organizational Psychology Context, Psychology Research, June 2022, Vol. 12, 6, 315-322.
    • -Lyons,Sherry.D & Berge, Zane.L (2012),Social Learning Theory, ,Https ;//www .Researchgate .net/ publication/302350884.( DOI: 10.1007/978-1-4419-1428-6_1257).
    • - McNeeley, Susan & Overstreet, Suzanne (2018), Lifestyle-Routine Activities Neighborhood Context,and    Ethnic Hate Crime Victimization, Violence and Victims, Volume 33, Number 5.( DOI: 10.1891/0886-6708.VV-D-17-00136).
    • -Nancy H.camp,(2016) ,"Restoring Trust: A Grounded Theory Study of Cyberbullying Among Youn, Women Dissertations. 2123."
    • Pratt, Travis C & Turanovic, Jillian J.(2016), Lifestyle and Routine Activity Theories Revisited: The Importance of “Risk” Study of Victimization, Victims & Offender,11,335-354.( DOI: 10.1080/15564886.2015.1057351).
    • Safari T.(2016). prevalence and impact of cyberbullying in a sample of Indonesian junior high school students.jurnal of Educational Tecnology; 15(1).
    • -Shoenberger, Nicole A.(2021), Applying Routine Activity Theory: A Case Study of the Sonya Farak Drug Scandal, of the Sonya Farak Drug Scandal,Scientific Reaearch Publishing,9:118-129.
    • -SLai Kai Lun (2020),Radiacal Femenist Theory on Roald Dahlt s "Lamb to Slaughter", A Research Project Submitted in Partial Fulfillment of Requirements for the Arts(Honours)English Language Facilty of Arts and Social Sciences University Tunku Abdul Rahman.
    • -Strauss, A., & Corbin, J. (1990). Grounded theory research. Qualitative Sociology, 13(1),3-21.
    • Uggen,Ch & Blackstone,A ,(2004),Sectual Harassment asa Gendered Eupression of Power.American Sociological REVIEW,Vol 69,pp:64-92.
    • Vukoicic,Jelena (2017), Radical feminism as a discourse in the theory of conflict, Article in Социолошки дискурс · November 2017. DOI: 10.7251/SOCEN1305033V).