نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری مدیریت ورزشی، گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود، شاهرود، ایران

2 استادیار گروه تربیت بدنی، واحد شاهرود، دانشگاه آزاد اسلامی، شاهرود، ایران

چکیده

پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی پارادایمی هدفمندی یارانه­ها در ورزش کشور طراحی و اجرا گردید. این مطالعه به روش ترکیبی و از نوع طرح‌های پژوهش آمیخته اکتشافی بود. جامعه آماری بخش کیفی شامل سیاست‌گذاران یارانه در کشور، اعضای مجلس شورای اسلامی، وزارت ورزش و جوانان و اساتید آشنا با مسئله یارانه در ورزش و جامعه آماری در بخش کمی ﺷﺎﻣﻞ کلیه مدیران باشگاه­های ورزشی تهران بود. نمونه آماری بخش کیفی 15 نفر و در بخش کمی 460 نفر بودند. ابزار گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر، مصاحبه نیمه‌ساختاریافته و پرسش‌نامه محقق‌ساخته بود. به‌منظور تجزیه‌وتحلیل داده‌های پژوهش از کدگذاری با رویکرد اشترواس و کوربین در بخش کیفی و از روش معادلات ساختاری در بخش کمی با استفاده از نرم‌افزار PLS استفاده گردید. در بخش کیفی پژوهش مشخص گردید که 11 مقوله و 62 کد مفهومی در دل ابعاد ۶ گانه مدل پارادایمی به‌صورت شرایط علی (1 مقوله)، مقوله اصلی: هدفمندی یارانه­ها در ورزش (1 مقوله)، راهبردها (11 کد)، شرایط زمینه­ای (2 مقوله)، ‌شرایط مداخله­گر (1 مقوله) و پیامدها (4 مقوله) جای گرفتند. در بخش کمی نیز مشخص گردید که هر 6 مؤلفه­ اصلی پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است. بنابراین مدل پژوهش از برازش کافی برخوردار می­باشد. با توجه به آنکه مشارکت در فعالیت­های ورزشی، اثرات مثبت فراوانی در تمامی زوایا برای عموم مردم دارد، توصیه می­شود که تدابیر لازم برای هدفمند‌نمودن یارانه­ها در ورزش کشور اتخاذ گردد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Subsidy Targeting, an Approach to the Development of the Sports Industry (Case Study: Sports Clubs)

نویسندگان [English]

  • Mohammad Reza Keshani 1
  • Ali Fahimeinejad 2
  • Bagher Morsal 2

1 Ph.D Student in Sport Management, Department of Physical Education, Islamic Azad University, Shahrood Branch, Shahrood, Iran

2 Assistant Professor, Department of Physical Education, Shahrood Branch, Islamic Azad University, Shahrood, Iran

چکیده [English]

The present study was designed and implemented to investigate the purposefulness of subsidies, an approach to the development of the sports industry (Case study: sports clubs). This study is a combined method and was a mixed exploratory research project. The statistical population of the qualitative sector includes subsidy policy makers in the country, members of the Islamic Consultative Assembly, the Ministry of Sports and Youth and professors familiar with the issue of subsidies in sports and the statistical population in the quantitative sector, all managers of Tehran sports clubs. The statistical sample of the qualitative section was 15 people and in the quantitative section, 460 people were identified. The data collection tool in the present study was a semi-structured interview and a researcher-made questionnaire. In order to analyze the data of the present study, coding in the qualitative part and the method of structural equations in the quantitative part using PLS software were used. In the qualitative part of the research, it was found that the categories were identified in the form of 11 categories and 62 concept codes, and among the six dimensions of the paradigm model as causal causes (1 category), the main category: targeted subsidies in sports (1 category Strategies (11 codes), contextual conditions (2 categories), interventionist conditions (1 category), and consequences (4 categories) were included. In the quantitative part, it was found that all 6 main components of the research have a good fit, so the research model has a good fit.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Sports Club
  • Sports Participation
  • Grounded Theory and Subsidy

 طراحی الگوی پارادایمی هدفمندی یارانه ­ها در ورزش کشور

محمدرضا کشانی[1]

 علی فهیمی‌نژاد[2] 

باقر مرسل[3]

10.22034/ssys.2022.2235.2601

تاریخ دریافت مقاله: 22/11/1400

                                                                                 تاریخ پذیرش مقاله:8/4/1401

 

مقدمه

ورزش و فعالیت‌بدنی ازجمله مشارکت ورزشی، یک جزء مهم از شیوه زندگی سالم می­باشد (جانسن و لیبلانس[4]، 2010: 1). این عمل فراتر از تأثیرات جسمانی سبب پیامدهای اجتماعی و روانی مثبت در میان افراد می­گردد (بدارد[5] و همکاران، 2019: 35). پیوند افراد با فعالیت‌بدنی و ورزش آثار مثبتی بر آمادگی­جسمانی، رفاه و سلامتی (لی و سیگریست[6]، 2012: 394) دارد. با این تفاسیر، تعجب­آور نیست که سیاست­های کشورهای پیشرفته و توسعه­یافته متمایل به گسترش فعالیت‌بدنی در جوامع خود می­باشد. برای نمونه، سیاست­های کلی کشور انگلستان مبتنی برافزایش میزان مشارکت افراد در فعالیت‌های ورزشی است، چراکه اثرات مثبت آن در تمامی زوایا مشخص می­باشد (کومار[7] و همکاران، 2018: 550). افزایش سطوح فعالیت و مشارکت در انجام فعالیت­های ورزشی یکی از مطالب و موضوعات مهم در علوم ورزشی است (گرین[8]، 2005: 241). مشارکت در فعالیت­های ورزشی می­تواند سبب بهبود وضعیت جسمانی و روانی در افراد گردد. همچنین افزایش مشارکت افراد در فعالیت­های ورزشی می­تواند بر دولت­ها اثر بگذارد و صنعت ورزش را توسعه دهد (پاولوسکی و بریور[9]، 2012: 26).

از سوی دیگر، سازمان ملل متحد در سال 2003، ورزش را حق اجتماعی قلمداد و مطرح کرده که فرصت مشارکت در ورزش و فعالیت­های‌بدنی یک حق انسانی است و دولت­ها موظف هستند که فرصت مشارکت در ورزش را برای همگان فراهم آورند (جوادی­پور و سمیع­نیا، 1393: 23). درواقع، نتایج سرمایه­گذاری در ورزش، مشارکت بیشتر افراد در فعالیت‌های ورزشی، بهبود سلامت عمومی و توسعه سرمایه اجتماعی می­باشد (گرین[10]، 2006: 240). یکی از راه­های رسیدن به مشارکت حداکثری افراد در فعالیت­های ورزشی، تقویت باشگاه­های ورزشی داوطلبانه می­باشد. باشگاه­های ورزشی اغلب در دودسته قرار می­گیرند: 1) باشگاه­های ورزشی داوطلبانه نظیر باشگاه­های ورزشی بدن‌سازی، باشگاه­های مخصوص آموزش رشته­های ورزشی مختلف برای تمامی رده­های سنی که عموماً توسط شهرداری­ها و سازمان­های دولتی اداره می­شوند و باهدف بهبود وضعیت سلامت عمومی جامعه تشکیل‌شده‌اند؛ 2) باشگاه­های ورزشی خصوصی که باهدف آماد­ه­سازی تیم­های ورزشی برای رقابت­های قهرمانی تشکیل‌شده‌اند و به‌صورت خصوصی اداره می­شوند. درواقع، باشگاه ورزشی[11] سازمانی است که تعاملات زیادی با محیط بیرونی دارد. اما مسئله­ آن است که باشگاه­های ورزشی داوطلبانه برای اداره امور خود نیاز به دریافت کمک­های دولتی در قالب یارانه دارند. پژوهش‌های مختلف نشان­ داده­اند که بیش از نیمی از باشگا­های ورزشی داوطلبانه، بدون دریافت یارانه قادر به ادامه فعالیت خود نیستند (بروئر و ویکر[12]، 2009: 35). به لحاظ لغوی یارانه را «کمک»، «کمک مالی»، «اعانه» و «امداد»تعریف کرده­اند، اما ازنظر مفهومی، یارانه اشاره به پرداخت­های انتقالی بلاعوض نقدی و غیرنقدی از سوی دولت دارد که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم و باهدف بالا‌رفتن قدرت واقعی خرید مصرف­کنندگان و افزایش قدرت فروش تولیدکنندگان، عادلانه‌کردن توزیع درآمد، ایجاد ثبات اقتصادی و جبران ناشی از سیاست­های دولت و به­منظور حفظ یا ارتقای رفاه اجتماعی اعطا می­شود. درواقع یارانه، انتقال منابع اقتصادی توسط دولت به خریداران یا فروشندگان کالا و خدمات به‌گونه‌ای است که موجب کاهش قیمت برای مصرف­کنندگان یا افزایش قیمت فروش و هزینه­های تولید کالا و خدمات برای تولیدکنندگان می­شود (عیسی­وند و توحیدفام، 2015: 44). پرداخت یارانه توسط دولت بر اساس (۱) اهداف دولت: یارانه اقتصادی، توسعه­ای، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی؛ (۲) مراحل پرداخت در فرایند اقتصادی: یارانه تولیدی، توزیعی، خدماتی و مصرفی؛ (۳) یارانه آشکار یا پنهان ؛ (۴) روش پرداخت: یارانه مستقیم یا غیرمستقیم  دسته­بندی می­شود. روش پرداخت مستقیم به‌صورت نقدی (پرداخت پول نقدی به مردم یا تولید­کننده با هدف افزایش درآمد خانوارها و یا جبران هزینه تولید بنگاه­ها) یا پرداخت ارزشی (اعطای کالابرگ با ارزش خاص و برای مصارف خاص به خانوارها یا تولیدکنندگان) و روش غیرمستقیم از طریق تعیین قیمت کالاها و خدمات به میزانی کمتر از قیمت واقعی تولیدشده آن‌ها صورت می­گیرد (هاشمی؛ 2012: 33). با این حال بنابر نتایج پژوهش صادقی و همکاران (2011) با اجرای طرح هدفمند‌کردن یارانه­ها (طرح تحول اقتصادی) یارانه پرداختی دولت به‌ویژه در بخش انرژی و حامل­های سوخت کاهش و قیمت تمام‌شده­ بسیاری از خدمات افزایش‌یافته است که خدمات ورزشی هم از این گروه مستثنی نبوده است- همین نشان‌دهنده حضور کمرنگ دولت و یارانه­های دولتی در بخش ورزش می­باشد. در سال 1390، طرح هدفمندی یارانه­ها از سوی دولت اجرا شد که اثرات مثبت چندانی در وضعیت اقتصادی و معیشتی عموم جامعه نداشت و در مورد ورزش نیز به دلیل افزایش هزینه حامل­های انرژی منجر به واگذاری بسیاری از اماکن ورزشی از سوی پیمانکاران و مدیران گردید که درنتیجه افزایش هزینه­های خدمات و کاهش مشارکت در فعالیت­های ورزشی زا  در پی داشت (سادات­الحسینی و کبیرنتاج، 2011: 65)؛ با این حال، در کشورهای توسعه‌یافته و در‌حال‌توسعه، باشگاه­های ورزشی به‌عنوان دریافت­کنندگان یارانه­های عمومی در حوزه ورزش و به‌خصوص ورزش تفریحی هستند (الموس استرلاند و ایورسن[13]، 2019: 74).

از سویی برنامه‌ها و فعالیت­های باشگاه­های ورزشی داوطلبانه، در دهه­های اخیر به دلیل تأثیرات خارجی و تغییر نیاز در مصرف‌کنندگان تغییر کرده است. به‌عنوان‌مثال، تمرکز آن‌ها از ورزش­های رقابتی و حرفه­ای به ورزش­های بهداشتی، فرصتی برای گروه­های خاص و همکاری با مؤسسات آموزشی تغییریافته است (ناگل[14] و همکاران، 2015: 81). باشگاه­های ورزشی داوطلبانه، عملکردهای مهمی ازجمله ادغام اجتماعی، ارتقای سلامت و آموزش را ارائه می­دهند (فلف[15] و همکاران، 2016: 141). بنابراین، باشگاه­های ورزشی داوطلبانه، نقش مهمی در کمک به رفاه جامعه دارند و به بخشی از فعالیت­های سیاسی تبدیل‌شده‌اند و واجد شرایط برای دریافت بودجه عمومی هستند. درنتیجه، باشگاه­های ورزشی داوطلبانه در چندین کشور- به‌عنوان‌مثال، فنلاند، نروژ  و سوئد (فهلن[16]، 2015: 34)- یارانه‌ دولتی دریافت می­کنند.

در کشور آلمان، باشگاه­های ورزشی داوطلبانه می­توانند از یارانه­های مستقیم که از ایالت­ها، جوامع و کنفدراسیون­های ورزشی دریافت می­کنند، بهره­مند شوند (هرینگ[17]، 2010: 147). در کشورهای اروپایی با ساختاری فدرال یا مشابه مانند اتریش، سوئیس، بلژیک، هلند و اسپانیا، بودجه ورزش نیز مانند آلمان عمدتاً به سطح منطقه­ای و شهرداری­ها واگذارشده است.

در کشور نروژ، بیش از یک‌سوم هزینه­های ساخت و تجهیز اماکن ورزشی مربوط به باشگاه­های ورزشی داوطلبانه را دولت و متولیان امر ورزش این کشور به عهده می­گیرند (ایبسن و سیپل[18]، 2010: 131). در کشورهای مختلف، یارانه­های مخصوصی برای مشارکت معلولان، کودکان، سالمندان و گروه­های خاص دیگر برای مشارکت در فعالیت­های ورزشی به باشگاه­های ورزشی داوطلبانه اختصاص داده می­شود.

مطابق اصل سوم قانون اساسی، دولت موظف است آموزش‌وپرورش و ورزش را برای همه اعم از شهرنشینان، روستاییان، دانش آموزان، دانشجویان، کارگران، کارمندان، زنان و مردان به‌صورت رایگان فراهم کند، اما آنچه در شرایطی فعلی رخ می‌دهد تفاوت زیاد و معناداری با این اصل دارد و نه‌تنها ورزش رایگان نیست، بلکه با طرح‌ها و پیشنهاد‌هایی که مطرح‌شده، ورزش در حال حذف‌شدن از سبد هزینه‌های خانواده‌هاست. در کشور، حدود 25 هزار باشگاه ورزشی خصوصی فعالیت می­کنند که با موانع بسیاری برای اداره امور خود روبه­رو هستند؛ ازجمله:

  • پرداخت ارزش‌افزوده از سوی باشگاه‌ها به دولت؛
  • بر اساس تصمیم شهرداری­ها، اماکنی که در بخش‌های مسکونی فعالیت ورزشی داشتند باید برای ادامه فعالیت، تغییر کاربری بدهند و برای این کار باید به شهرداری پول پرداخت کنند که این یعنی بازهم افزایش نرخ تمام‌شده خدمات ورزشی؛
  • اجاره اماکن ورزشی بسیار بالا می­باشد و هیچ نظارتی بر آن‌ها نمی­شود؛
  • تأکید سازمان حمایت از مصرف‌کنندگان بر کاهش هزینه­های دریافتی باشگاه­ها از مشتریان بدون توجه به هزینه­های انجام‌شده باشگاه­ها؛
  • به‌تازگی طرحی به مجلس ارائه گردیده که طی آن خواسته‌ شده معافیت مالیاتی بر فعالیت‌های ورزشی حذف شود که همین امر زمینه عدم‌فعالیت بخش خصوصی در بخش ورزش را فراهم آورده است(پایگاه خبری اقتصاد آنلاین[19]، 1398).

به دلیل این مشکلات، سرمایه­گذاران تمایلی برای سرمایه­گذاری در ورزش نخواهند داشت که نتیجه آن افزایش هزینه­های درمان برای کشور می­باشد. بنابراین باید به هدفمندی یارانه­ها در ورزش کشور، توجه جدی شود. با این حال و به طور کلی اهمیت یارانه­‌های عمومی به منزله بخشی از سیاست­های مالی دولت که تأثیر قابل توجهی در وضعیت اقتصادی و اجتماعی جوامع دارد، موجب شده که دولت­ها به ویژه در سال­های اخیر به دنبال یافتن راهکارهایی برای بهبود یارانه‌­ها و افزایش کارآمدی آنها باشند- این در حالی است که نظام قبلی پرداخت یارانه به دلیل روش ناکارآمد پرداخت یارانه به مصرف منجر به بی‌عدالتی و کاهش کارایی و بهره‌وری در قسمت‌های مختلف اقتصاد شده بود. به همین دلیل تدوین نقشه راه اصلاح نظام یارانه کشور در قالب گام هایی همچون اصلاح قیمتی و ارائه بسته‌های حمایتی در حال اجراست، اما صنعت ورزش به دلیل عدم‌ارائه برنامه منسجم و کارامد نتوانسته حمایت‌های ملی و بسته‌های حمایتی را برای ورزش کشور درخواست و پیگیری نماید و نتیجه ان افزایش هزینه ورزش و کاهش میزان آن در سبد خانوار بوده است. پس با توجه به برنامه‌های دولت در زمینه هدفمندی توزیع یارانه، ورزش کشور نیز باید با ارائه برنامه‌های مدون از هدفمندی یارانه‌ها بهره مناسبی کسب نماید تا به توسعه ورزش کشور منجر شود.

بدین ترتیب، هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی پارادایمی هدفمندی یارانه­ها در ورزش کشور می­باشد که به بررسی شرایط علی، شرایط زمینه­ای، عوامل مداخله­گر، راهبردها و پیامدهای هدفمندی یارانه­های در ورزش ایران در قالب یک مدل پارادایمی می­پردازد.

روششناسی پژوهش

پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی، روش پژوهش، توصیفی و شیوه گردآوری داده‌ها پیمایشی بود. هیچ‌گونه دستکاری بر روی متغیرها و عوامل صورت نگرفت و رویکرد پژوهش، آمیخته بود. در مرحله اول، برای ساخت الگو از روش کیفی مبتنی بر الگوی پارادایمی اشتراوس و کوربین و برای آزمون الگو از روش کمی توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی مبتنی بر الگوی معادلات ساختاری استفاده گردید. روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی متوالی بود؛ یعنی ابتدا کیفی و سپس کمی بود. ابزار مورداستفاده در این پژوهش بعد از انجام مصاحبه و رسیدن به اشباع نظری تدوین شد که شامل 62 گویه و در قالب 11 مؤلفه، به‌صورت پنج گزینه­ای لیکرت (خیلی زیاد، 5 امتیاز تا خیلی کم، 1 امتیاز) تدوین شد. در بخش اول (کیفی) برای انجام مصاحبه میدانی، جامعه آماری پژوهش را سیاست‌گذاران یارانه در کشور، اعضای مجلس شورای اسلامی، وزارت ورزش و جوانان و اساتید آشنا با مسئله یارانه در ورزش شامل می‌شدند که از میان آنها افرادی به‌صورت هدفمند از نوع معیاری، برای مصاحبه‌های کیفی در موضوع پژوهش انتخاب گردیدند (15 مصاحبه با 15 نفر تا حد اشباع نظری). در بخش دوم (کمی) بعد از گردآوری اطلاعات حاصل از پژوهش کیفی، اقدام به ساخت پرسش‌نامه شد و این پرسش‌نامه در بین مدیران باشگاه­های ورزشی تهران توزیع گردید. جامعه آماری بخش کمی این پژوهش ﺷﺎﻣﻞ کلیه مدیران باشگاه­های ورزشی تهران بود که آمارهای سامانه آماری ستا نشان داد که تعداد باشگاه­های ورزشی اداره ورزش و جوانان تهران، 259 باشگاه، باشگاه­های ورزشی دولتی تهران 440 باشگاه و باشگاه­های ورزشی خصوصی تهران، 917 باشگاه می­باشد. با توجه به جدول مورگان، تعداد نمونه موردنیاز در هر گروه، مشخص گردید. (جدول 1) بنابراین به‌صورت کلی، تعداد 460 مدیر باشگاه ورزشی به پرسش‌نامه پژوهش به‌صورت صحیح پاسخ دادند. روش نمونه­گیری به‌صورت طبقه­ای تصادفی بود.

جدول 1: جامعه و نمونه آماری در بخش کمی پژوهش

 

جامعه

نمونه

عودت داده‌شده

باشگاه‌های ورزشی اداره ورزش و جوانان تهران

259

152

110

باشگاه‌های ورزشی دولتی تهران

440

205

149

باشگاه‌های ورزشی خصوصی تهران

917

269

201

کــــل

1616

626

460

 

 

روایی و پایایی در بخش کیفی (قابلیت اعتماد پژوهش)

روایی، پاسخ به این سؤال است که آیا چیزی که پژوهشگر در حال مشاهده و بررسی آن است، همان چیزی است که او در حال سنجیدن و اندازه­گیری آن است؟ در این پژوهش برای بررسی روایی، یافته­های پژوهش را برای مشارکت­کنندگان ارائه و متن نظریه توسط آن‌ها مطالعه و دیدگاه­های آن‌ها اعمال‌شده است. در پایان، این پژوهش توسط اساتید موردمطالعه و بازبینی قرارگرفت و مواردی جهت اصلاح یا تغییر نظریه­ نهایی بیان ‌شد.

 پایایی به گستره­ تکرارپذیری یافته­های پژوهش اشاره دارد. یکی از راه­های نشان دادن پایایی، مطالعه حسابرسی فرآیند آن است. یافته­های آن، زمانی قابل حسابرسی هستند که محقق دیگر بتواند مسیر تصمیم به‌کاررفته توسط محقق در طول مصاحبه را نشان دهد. بنابراین محقق پایایی داده­ها را از طریق نشان‌دادن مسیر تصمیمات خود و همچنین قراردادن تمامی داده­های خام، تحلیل‌شده، کدها، مقوله­ها، فرآیند مطالعه، اهداف اولیه و سؤال­ها در اختیار اساتید راهنما و مشاور قرارداد و با حسابرسی دقیق صاحب­نظران درستی تمامی گام­های پژوهش مورد تأیید قرار گرفت. علاوه بر این، در پژوهش کنونی از روش توافق درون‌موضوعی برای محاسبه پایایی مصاحبه­های انجام‌گرفته استفاده‌شد. برای محاسبه پایایی مصاحبه با روش توافق درون‌موضوعی دو کدگذار (ارزیاب)، از یک دانشجوی مقطع دکتری مدیریت ورزشی درخواست شد تا به‌عنوان همکار پژوهش (کدگذار) در پژوهش مشارکت کند. آموزش­ها و فنون لازم جهت کدگذاری مصاحبه­ها به ایشان انتقال داده شد. در هرکدام از مصاحبه­ها، کدهایی که در نظر دو نفر مشابه هستند با عنوان «توافق» و کدهای غیرمشابه با عنوان «عدم­توافق» مشخص ­شدند. سپس محقق به همراه این همکار پژوهش، تعداد سه مصاحبه را کدگذاری کرد و درصد توافق درون موضوعی که به‌عنوان شاخص پایایی تحلیل به کار می­رود، با استفاده از فرمول زیر محاسبه شد:

تعداد کل کدهای ثبت‌شده توسط هر دو نفر (محقق و فرد همکاری‌کننده) برابر 215، تعداد کل توافقات بین این کدها 80 و تعداد کل عدم‌توافقات بین این کدها 48 می­باشد. پایایی بین دو کدگذار با استفاده از فرمول یادشده 4/74درصد به دست آمد که چون از 60 درصذ بالاتر بود، قابلیت اعتماد کدگذاری­ها مورد تأیید قرار گرفت.

پایایی و روایی بخش کمی

پایایی و روایی در پی­ال­اس در دو بخش سنجیده می‌شود: الف) بخش مربوط به مدل‌های اندازه‌گیری؛ ب) بخش مربوط به مدل ساختاری. پایایی مدل اندازه‌گیری به‌وسیله ضرایب بارهای عاملی، آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی مورد ارزیابی قرار می­گیرد. بار عاملی از طریق محاسبه مقدار همبستگی شاخص‌های یک سازه با آن سازه محاسبه می‌شود که اگر این مقدار برابر و یا بیشتر از مقدار 4/0 شود، مؤید این مطلب است که واریانس بین سازه و شاخص‌های آن از واریانس خطای اندازه­گیری آن سازه بیشتر بوده و پایایی در مورد آن سازه قابل‌قبول است. همچنین در مورد روایی محتوایی نیز با استفاده از فرم­های روایی‌سنجی CVI و CVR روایی مورد تأیید قرار گرفت. مقدار CVR با توجه به تعداد اساتید (8 نفر)، 79/0 و مقدار CVI بیشتر از 80/0 به دست آمد. بنابراین روایی محتوی ابزار ما مورد تأیید قرار گرفت. روایی واگرا و همگرا که مربوط به معادلات ساختاری است، موردسنجش قرار گرفت. در این پژوهش از دو بخش آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شد. در بخش آمار توصیفی از جداول و نمودارهای توصیفی برای بیان ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و توصیفی پژوهش استفاده شد. از شاخص‌های کشیدگی و چولگی به‌منظور بررسی توزیع داده­ها (طبیعی و یا غیرطبیعی بودن) استفاده و برای بررسی و پاسخ به سؤالات پژوهش و رسم و تدوین مدل اندازه­گیری و مدل ساختاری از نرم­افزارهای SPSS نسخه 24، Smart PLS نسخه0/2 و نرم‌افزار Max QDA نسخه Pro استفاده شد.

یافته­های پژوهش

جدول 2: یافته‌های توصیفی پژوهش

ویژگی‌های جمعیت‌شناختی

گروه‌ها

کیفی

کمی

فراوانی

درصد

فراوانی

درصد

جنسیت

مرد

11

3/73

310

4/67

زن

4

7/26

150

6/32

سن

زیر 20 سال

0

0

11

4/2

21 تا 40 سال

3

20

280

8/60

41 تا 60 سال

7

7/46

102

2/22

بالای 60 سال

4

7/26

67

6/14

تحصیلات

دیپلم

0

0

113

6/24

کارشناسی

7

7/46

261

7/56

کارشناسی ارشد و دکتری

8

3/53

86

7/18

تحلیل کیفی

در این مرحله، چند کد مفهومی تبدیل به یک مقوله می­شود. در جداول زیر نتایج کدگذاری باز بر اساس کدهای مفهومی و مقولات آورده شده است:

جدول3: کدگذاری ثانویه و شکل­دهی مقولات

ردیف

مقوله

مفاهیم

کد مصاحبه‌شونده

 

اقتصادی

تورم

P1, P5, P10

 

تحریم

P3, P5, P6

 

فساد مالی در ورزش

P1, P6, P9

 

طبقه اقتصادی جامعه

P5, P6, P9, P11

 

دسترسی به تسهیلات مالی و اعتباری برای باشگاه­های ورزشی

P1, P2, P12

 

بودجه اختصاص‌یافته به ورزش

P3, P5, P8, P14

 

اجاره‌بهای اماکن ورزشی

P8, P9, P11, P12

 

پرداخت عوارض به شهرداری­ها از سوی باشگاه­ها

P1, P3, P12

 

فرهنگی

فرهنگ ورزش در اقشار مختلف جامعه

P2, P6, P9, P13

 

فرهنگ­سازی ورزش‌کردن از سوی مدارس

P3, P7, P12

 

نحوه اطلاع­رسانی از مزایای ورزش‌کردن در رسانه­ها

P6, P9, P13

 

زیرساخت­ها

اماکن ورزشی مناسب

P2, P3, P11

 

تجهیزات ورزشی مناسب

P2, P8, P11

 

تعداد اماکن ورزشی دولتی در کشور

P5, P10, P11, P12, P13

 

دسترسی به اماکن ورزشی

P1, P3, P5

 

کمیت و کیفیت اماکن ورزشی

P5, P9, P10

 

وضعیت حامل­های انرژی در کشور (مربوط به باشگاه­های ورزشی)

P7, P8, P12

 

هزینه ساخت و نگهداری اماکن ورزشی

P5, P6, P10

 

مدیریتی

بینش مدیران سازمان­های ورزشی نسبت به ورزش برای عموم مردم

P2, P3, P8, P9

 

دانش مدیران نسبت به ورزش

P1, P2, P9, P10

 

نحوه برنامه­ریزی مدیران ورزش کشور

P4, P5, P9, P12

 

آموزش منابع انسانی در سازمان­های ورزشی

P3, P6, P7, P10, P13

 

نگرش مدیران کلان کشور نسبت به اهمیت ورزش

P6, P10, P11

 

حمایت مدیران از طرح­های توسعه­ای ورزشی

P3, P7, P10, P11

 

وجود کارگروه مطالعه یارانه­ها در ورزش در سازمان­های متولی ورزش کشور

P1, P5, P7, P8

 

قوانین و سیاست­ها

قوانین مالیاتی

P1, P7, P11

 

موازی‌کاری سازمان­های ورزشی

P1, P3, P5, P9

 

قوانین غیرپشتیبان از باشگاه­های ورزشی

P5, P7, P8

 

عملکرد نهادهای نظارتی

P2, P3, P11

 

نفوذ جریان­های سیاسی به ورزش

P9, P10, P13

 

قوانین حمایت از حقوق مصرف‌کننده

P1, P6, P10

 

راهبردها

اجرای قوانین تصویب‌شده

P3, P8, P9

 

تغییر نگاه مسئولان به هزینه­کرد در ورزش

P5, P9

 

انجام پژوهش­­های کاربردی و تطبیقی

P4, P9, P11

 

تدوین برنامه راهبردی برای نحوه اعطای یارانه به ورزش

P2, P10, P12

 

توازن در تخصیص بودجه

P4, P11, P15

 

مشارکت بخش خصوصی در ورزش

P2, P3, P14

 

ایجاد یک جنبش ملی در توسعه و بهبود عملکرد باشگاه­های ورزشی

P3, P10

 

حمایت سازمان­های مردم­نهاد از ورزش باشگاهی

P6, P7, P8

 

تهیه بانک اطلاعاتی از اماکن و باشگاه­های ورزشی، درآمدهای آن‌ها و نحوه اداره آن (خصوصی، دولتی)

P5, P8, P12

 

رصد قوانین یارانه­ای سایر کشورها

P3, P7, P8

 

اعطای تسهیلات و معافیت­های مالیاتی به باشگا­ه­های ورزشی

P1, P3, P6

 

پیامدها ورزشی

مشارکت بیشتر عموم مردم در ورزش

P1, P2, P7

 

بهبود عملکرد ورزشی ورزشکاران

P6, P9, P11, P14

 

بهبود سطح مشارکت در ورزش قهرمانی

P7, P11, P13

 

بهبود سطح مشارکت در ورزش همگانی

P2, P9

 

بهبود سطح مشارکت در ورزش تربیتی

P2, P3, P9

 

پیامدهای سلامتی

بهبود سلامت جسمانی

P1, P3, P4, P8

 

بهبود سلامت روانی

P5, P7, P10

 

افزایش امید به زندگی

P1, P2, P8

 

کاهش نرخ مرگ‌ومیر ناشی از کم­تحرکی

P6, P8, P11

 

پیامدهای اجتماعی

شادابی و نشاط در جامعه

P3, P12

 

بهبود عدالت اجتماعی

P5, P7, P13

 

غنی‌سازی اوقات فراغت عموم مردم

P3, P6, P13

 

بهبود کیفیت زندگی

P2, P3, P7

 

سالم­سازی محیط زندگی (کاهش انحرافات اجتماعی)

P2, P3, P6

 

پیامدهای مالی

کاهش قیمت خدمات ورزشی

P6, P7, P12

 

ایجاد اشتغال در صنعت ورزش (خدماتی و تولیدی)

P1, P3, P8, P10

 

رونق کسب‌وکارهای ورزشی

P1, P6, P9, P13

 

هدفمندی یارانه­ها در ورزش

اختصاص یارانه به‌صورت مستقیم (کوپن)

 

 

اختصاص یارانه به‌صورت غیرمستقیم (یارانه به حامل­های انرژی)

 

 

اعطای یارانه (مستقیم و یا غیرمستقیم) در صورت مشارکت در آموزش ورزش کشور

 

در نهایت 62 کد مفهومی و 11 مقوله اصلی استخراج شد.

گام دوم: کدگذاری محوری

کدهای محوری پژوهش حاضر درواقع همان مقولات مستخرج در مرحله کدگذاری باز می­باشند (کرسول، 1396). بنابراین مدل نهایی الگوی پارادایمی هدفمندی یارانه­ها در ورزش کشور در شکل 1 نمودار است:

شکل 1: مدل نهایی الگوی پارادایمی هدفمندی یارانه­ها در ورزش کشور

در ادامه از طریق نرم­افزار SPSS به تحلیل ویژگی­های جمعیت‌شناختی نمونه­های پژوهش و سپس به تحلیل نتایج حاصل از جمع­آوری پرسش‌نامه­ها با استفاده از نرم­افزار Smart PLS به سؤال­های ایجاد شده­ پژوهش پاسخ داده شد. برای بررسی برازش مدل­های اندازه­گیری، سه معیار پایایی، روایی همگرا و روایی واگرا استفاده گردید و پایایی خود از سه طریق بررسی ضرایب بارهای عاملی، ضرایب آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی و پایایی اشتراکی صورت پذیرفت. مقدار ملاک برای مناسب‌بودن ضرایب بارهای عاملی، 5/0 می­باشد. برای تمامی سؤال‌ها، ضرایب بارهای عاملی سؤالات از 5/0 بیشتر بود که نشان از مناسب‌بودن این معیار دارد. در اینجا هیچ‌یک از سؤال­ها حذف نگردید. مقدار مربوط به آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی متغیرها در هر 6 متغیر، بالاتر از 7/0 بود که حاکی از پایایی مناسب مدل است. در این پژوهش پایایی متغیرها در حد مطلوب قرار دارد. از آنجا که پایایی تایید ­شد، به بررسی فرضیات توسط معادلات ساختاری پرداختیم و نتیجه قابل تعمیم به کل جامعه مورد نظر می­باشد. معیار دوم از بررسی مدل‌های اندازه‌گیری، روایی همگراست که به بررسی همبستگی هر متغیر با سؤالات (شاخص­ها) خود می­پردازد. با توجه به روش فورنل و لارکر که مقدار مناسب برای AVE را 4/0 به بالا معرفی کرده­ان، برای تمامی 6 متغیر، مقدار AVE بیشتر یا مساوی 4/0 می­باشد. روایی واگرا سومین معیار بررسی برازش مدل­های اندازه­گیری است که در این پژوهش در هر دو بخش روش اول (سؤالات مربوط به هرمتغیر نسبت به خود آن متغیر همبستگی بیشتری داشتند تا نسبت به متغیرهای دیگر) و دوم (معیار مهم دیگری که با روایی واگرا مشخص می­گردد، میزان رابطه یک متغیر با سوالاتش در مقایسه رابطه آن متغیر با سایر متغیرهاست) قابل‌قبول بود؛ به‌طوری‌که روایی واگرای قابل‌قبول یک مدل حاکی از آن است که یک متغیر در مدل تعامل بیشتری با سؤالات خود دارد تا با متغیرهای دیگر. روایی واگرا وقتی در سطح قابل‌قبول است که میزان AVE برای هر متغیر بیشتر از واریانس اشتراکی بین آن متغیر و متغیرهای دیگر در مدل باشد- که مورد تأیید قرار گرفت. بعد از بررسی برازش مدل­های اندازه­گیری، نوبت به برازش مدل ساختاری پژوهش ­رسید. همان‌گونه که قبلاً اشاره شد، بخش مدل ساختاری برخلاف مدل­های اندازه­گیری، به سؤالات (متغیرهای آشکار) کاری ندارد و تنها متغیرهای پنهان همراه با روابط میان آن‌ها بررسی می­گردد.

شکل 2: مدل اندازه­گیری (بررسی ضرایب مسیر مدل پژوهش)

برای بررسی برازش مدل ساختاری پژوهش از چندین معیار استفاده می‌شود که اولین و اساسی‌ترین معیار، ضرایب معنی‌داری t یا همان مقادیر t-values می­باشد. درصورتی‌که مقدار این اعداد از 95/0 بیشتر شود، نشان از صحت رابطه­ بین متغیرها و درنتیجه تایید فرضیه­های پژوهش در سطح اطمینان 96/1 است. البته باید توجه داشت که اعداد فقط صحت رابطه را نشان می­دهند و شدت رابطه بین متغیرها را نمی­توان با آنها سنجید.

شکل 3: ضرایب معنی‌داری  t (مقادیر t-values)

مقدار R2  برای متغیرهای برون‌زا یا مستقل برابر صفر است. در این قسمت، مقدار R2 برای دو متغیر (راهبردها پیامدها) بیشتر از 32/0 و برابر با مقدار متوسط و برای متغیر پدیده اصلی بیشتر از 19/0 و برابر با مقدار ضعیف است. مقدار Q2: این معیار برای سه متغیر درون‌زای مدل بیشتر از 15/0 می‌باشد که این نشان می­دهد که متغیر برون‌زا (مستقل) در پیش­بینی متغیر وابسته، متوسط هستند و برازش مناسب مدل ساختاری پژوهش را تا حدودی بار دیگر تایید می­سازد. برازش مدل کلی: مدل کلی شامل هر دو بخش مدل اندازه‌گیری و ساختاری می‌شود و با تایید برازش آن، بررسی برازش در یک مدل کامل می‌شود. با توجه به سه مقدار 01/0، 25/0 و 36/0 که به‌عنوان مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF معرفی‌شده است، در هر 3 متغیر، مقدار بیشتر از 36/0 به‌دست آمد که نشان از برازش کلی متوسط مدل دارد. بنابراین در بخش کیفی پژوهش مشخص گردید که مقوله­ها در قالب 11 مقوله و 62 کد مفهومی در دل ابعاد ۶ گانه مدل پارادایمی به‌صورت موجبات علی (1 مقوله)، مقوله اصلی: هدفمندی یارانه­ها در ورزش (1 مقوله)، راهبردها (11 کد)، شرایط زمینه­ای (2 مقوله)، ‌شرایط مداخله­گر (1 مقوله) و پیامدها (4 مقوله) جای گرفتند. در بخش کمی نیز مشخص گردید که هر 6 مؤلفه­ی اصلی پژوهش از برازش مناسبی برخوردارند. بنابراین مدل پژوهش دارای برازش کافی است.

بحث و نتیجه­گیری

هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی الگوی پارادایمی هدفمندی یارانه­ها در ورزش کشور بود. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که عوامل اقتصادی از شرایط علی اثرگذار بر هدفمندی یارانه­ها در ورزش کشور می­باشد. درواقع، تحولات گوناگون طی چند دهه اخیر به‌خصوص در بخش صنعت و فناوری بر رابطه بین اقتصاد و ورزش تأثیر گذاشته است؛ چنان‌که امروزه حجم پول در گردش، در بخش صنعت فراغت به‌طور عام و در بخش ورزش به‌طور خاص، ورزش را به یکی از شیوه­های کسب درآمد ملی و منطقه­ای تبدیل کرده که چشم­پوشی از آن امکان­پذیر نیست. بررسی­ها در جوامع پیشرفته نشان داده­اند که ورزش از عوامل تأثیرگذار در رشد و توسعه اقتصادی- اجتماعی کشورها در آینده خواهد بود. ورزش با ایجاد مکانیسم­های مؤثر به‌طور مستقیم و غیرمستقیم بر اقتصاد تأثیر گذاشته است؛ چنان که ورزش باعث افزایش سطح سلامت و تندرستی در میان افراد جامعه می­شود و افزایش سطح سلامت با تأثیر بر سرمایه انسانی و نیز سرمایه اجتماعی سبب افزایش سطح بهره­وری اقتصادی در بخش­های تولیدی و خدماتی می­گردد. گسترش ورزش سبب افزایش سطح سلامت می‌شود و هزینه­های بهداشتی، درمانی و هزینه­های جانبی آن را در جامعه کاهش می­دهد. افزایش چشمگیر شاغلان در بخش ورزش که بر روند جاری اقتصاد حاکم بر کشورها به‌خصوص کشورهای پیشرفته تأثیر گذاشته و از حجم بیکاران رو‌به افزایش کاسته است. از ورزش به‌عنوان ابزاری مؤثر برای بازاریابی و فروش کالاهای ورزشی و غیرورزشی استفاده می­شود و سرمایه­های پولی و مالی به بازارهای داخلی از طریق برگزاری مسابقات ورزشی در سطح ملی، منطقه­ای و بین­المللی وارد می­گردد (رستم­زاده و همکاران، 2012: 27). به‌طورکلی نقش اقتصادی ورزش را می­توان در دو دسته تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم اقتصادی تقسیم نمود. اثراتی چون تولید کالاها و خدمات ورزشی، صادرات و واردات، هزینه­های خانوار، ایجاد اماکن و تسهیلات، تبلیغات، مشارکت در بورس، پوشش رسانه­ای، اشتغال، جذب گردشگر و حامیان مالی در زمره اثرات مستقیم اقتصادی ورزش قرار می­گیرند. اثرات اقتصادی غیرمستقیم ورزش نیز در زمینه­هایی چون: ارتقای سطح سلامت جامعه، کاهش هزینه­های درمان و به‌تبع آن توسعه برنامه­های ملی سلامت، کاهش بزهکاری­ها، کاهش غیبت کارکنان و افزایش عملکرد و بهره­وری آن‌ها و درنتیجه، رشد و توسعه اقتصاد می­باشد (ساندرسن[20]، 2000: 141). اثرات غیرمستقیم که در خیلی از موارد از آن غفلت می­شود، مبتنی بر عملکرد بخش­های ورزشی داوطلبانه نظیر فعالیت­های باشگاه­های ورزشی داوطلبانه است. درصورتی‌که عملکرد این بخش از ورزش کشور- همانند آنچه در چند سال گذشته به دلیل افزایش هزینه­های نگهداری و اداره باشگاه­های ورزشی که در پی افزایش هزینه حامل­های انرژی رخ داد- با ضعف همراه باشد، منجر به کاهش مشارکت افراد در فعالیت­های ورزشی می­گردد. تأثیر وضعیت اقتصادی بر اعطای یارانه به بخش ورزش کشورها، در پژوهش فیلر همکاران (2018) و سادات­الحسینی و کبیرنتاج (2011) بررسی‌شده است که با نتایج پژوهش در این قسمت همخوان و هم‌راستا می­باشد.

پدیده اصلی شناسایی‌شده در پژوهش حاضر هدفمندی یارانه­ها در ورزش کشور می­باشد که شامل اعطای یارانه به‌صورت مستقیم، اعطای یارانه به‌صورت غیرمستقیم و اعطای یارانه در صورت مشارکت در آموزش به باشگاه­های ورزشی است. الموس استرلاند و ایورسن (2019) در پژوهش خود دریافتند که اعطای یارانه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم به باشگاه­های ورزشی می­تواند تأثیری مثبت بر مشارکت در فعالیت­های ورزشی باشگاه­ها داشته باشد. نتایج مشابهی نیز در پژوهش­های پیلگارد و نیلسن[21] (2017)، هاکمن[22] و همکاران (2017) و تاگرسن و ایورسن[23] (2014) مشاهده شد. بنابراین نتایج پژوهش با پژوهش­های یادشده همخوان می­باشد و پژوهشی که نتایجش مغایر با نتایج پژوهش حاضر باشد، مشاهده نگردید. همچنین مشخص گردید، عوامل فرهنگی و زیرساخت­ها از شرایط زمینه­ای اثرگذار بر راهبردها می­باشد. الموس استرلاند و ایورسن (2019) نیز در پژوهش خود به عامل زیرساخت­ها (ساخت و تجهیز اماکن ورزشی) در توسعه مشارکت در ورزش و همچنین اعطای یارانه به باشگاه­ها تأکید داشتند. سادات­الحسینی و کبیرنتاج (2011) نیز در پژوهش خود به عوامل فرهنگی به‌عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر اعطای یارانه به ورزش تأکید داشته است.

از سوی دیگر مشخص گردید که قوانین و سیاست­ها از شرایط مداخله­گر مؤثر بر هدفمندی یارانه­ها در ورزش می­باشد. قوانین مالیاتی، موازی‌کاری سازمان­های ورزشی، قوانین غیرپشتیبان از باشگاه­های ورزشی، عملکرد نهادهای نظارتی، نفوذ جریان­های سیاسی به ورزش و قوانین حمایت از حقوق مصرف­کننده ازجمله این قوانین و سیاست­ها می­باشد. باشگاه­های ورزشی در کشور با توجه به شرایط به‌وجود آمده به دلیل پایین آمدن قدرت خرید عموم (گرانی و رکود کسب­وکارها به دلیل شیوع بیماری کرونا)، در شرایط بسیار سختی فعالیت می­کنند که نیاز است قوانین پشتیبانی، از این گروه که بخش بزرگی از کسب‌وکارها را تشکیل می­دهند، حمایت کنند. نتایج پژوهش در این قسمت با نتایج پژوهش­های الموس استرلاند و ایورسن (2019) و ناگل و همکاران(2015) همخوان و همراستا می­باشد.

راهبردهای شناسایی‌شده شامل اجرای قوانین تصویب‌شده، تغییر نگاه مسئولان به هزینه­کرد در ورزش، انجام پژوهش­های کاربردی و تطبیقی، تدوین برنامه راهبردی برای نحوه اعطای یارانه به ورزش، توازن در تخصیص بودجه، مشارکت بخش خصوصی در ورزش، ایجاد یک جنبش ملی در توسعه و بهبود عملکرد باشگاه­های ورزشی، حمایت سازمان­های مردم­نهاد از ورزش باشگاهی، تهیه بانک اطلاعاتی از اماکن و باشگاه­های ورزشی، درآمدهای آن‌ها و نحوه اداره آن (خصوصی، دولتی)، رصد قوانین یارانه­ای سایر کشورها و اعطای تسهیلات و معافیت­های مالیاتی به باشگا­ه­های ورزشی می­باشد. اجرای هر یک از این راهبردها، منجر به بروز پیامدهایی می­شود که این پیامدها شامل پیامدهای ورزشی، سلامتی، اجتماعی و مالی است. نتایج پژوهش در این قسمت با نتایج پژوهش­های الموس استرلاند و ایورسن (2019) و پیلگارد و نیلسن (2017)، همخوان و همراستا می­باشد.

ایبسن[24] و همکاران (2016) و نیکولز و تیلور[25] (2015) از پیامدهای مشارکت بیشتر در ورزش که ماحصل اعطای یارانه به باشگاه­ها می­باشد را حضور بیشتر جوانان و نوجوانان در فعالیت­های ورزشی برای پرکردن اوقات فراغتشان نام‌برده‌اند. پیامدهای سلامتی حاصل از حضور در باشگاه­های ورزشی نیز در پژوهش­های زیادی تأییدشده است (کومار و همکاران، 2018: 74). همچنین حضور بیشتر مردم در فعالیت­های ورزشی منجر به رونق کسب‌وکارهای ورزشی می­گردد. تقاضا برای کالاهای ورزشی افزایش می­یابد، به نیروهای بیشتری در بخش­های مختلف خدماتی و تولیدی ورزشی نیاز است. بنابراین شغل­های جدیدی شکل می­گیرد. از پیامدهای اجتماعی، ایجاد حس عدالت اجتماعی در اقشار مختلف جامعه می­باشد. اینکه تفاوتی در استفاده از امکانات ورزشی بین گروه­های اجتماعی وجود ندارد، انگیزه حضور در فعالیت­های ورزشی را افزایش می‌دهد. از سوی دیگر زمانی که جوانان، اوقات زیادی را به حضور در اماکن ورزشی سپری کنند، به انجام رفتارهای مخرب اجتماعی، علاقه کمتری خواهند داشت. بنابراین تأثیرات اجتماعی که به‌مراتب می­تواند در شاداب‌سازی جامعه نقش پررنگی داشته باشد، از پیامدهای برجسته هدفمندی یارانه­ها خواهد بود.

از آنجا که بخشی از قوانینی که تصویب می­شود، اجرا نمی­گردد، پیشنهاد می­شود که قوانین تصویب‌شده در حوزه ورزش و اعطای یارانه­ها اجرا گردد و ضمانت اجرایی داشته باشند. پیشنهاد می­شود که مدیران و متصدیان ورزش کشور، نگاه خود را نسبت به هزینه­کرد در ورزش، تغییر دهند و صرفا آن را هزینه مصرفی ندانند، بلکه نگاه سرمایه­گذاری به آن داشته باشند. سازمان­های تصمیم­گیرنده در مورد هزینه­کرد در ورزش (وزارت ورزش و جوانان، مجلس شورای اسلامی و ... ) با دانشگاه­ها برای انجام پژوهش­های کاربردی و تطبیقی، قراردادی منعقد نمایند. برنامه راهبردی برای نحوه اعطای یارانه به ورزش توسط وزارت ورزش و جوانان تدوین و اجرا گردد. شرایط مشارکت بخش خصوصی در ورزش تسهیل شود؛ از جمله اخذ مالیات­های کمتر (معافیت­های مالیاتی). شرایط برای حضور و حمایت سازمان­های مردم­نهاد از ورزش باشگاهی مهیا گردد. تهیه بانک اطلاعاتی از اماکن و باشگاه­های ورزشی، درآمدهای آن­ها و نحوه اداره آن(خصوصی، دولتی) در دستور کار وزارت ورزش و جوانان قرار گیرد. پیشنهاد می­شود روش­های اعطای یارانه به ورزش در سایر کشورها مورد رصد قرار گیرد و از آن­ها الگوبرداری شود. تسهیلات و معافیت­های مالیاتی به باشگا­ه­های ورزشی اعطا گردد تا انگیزه حضور سرمایه­گذاران و مدیران باشگاه­ها برای فعالیت در این حوزه بیشتر شود. در جمع­بندی نهایی می­توان گفت که اعطای تسهیلات مورد نیاز باشگاه­های ورزشی و رفع نیازهای آن­ها در قالب اعطای یارانه می­تواند راهگشای بسیار مناسبی برای توسعه ورزش همگانی در کشور گردد. از طرفی دولت و مجلس شورای اسلامی با کاهش هزینه‌های انرژی مصرفی اماکن ورزشی، ارائه تسهیلات و بسته‌های حمایتی در زمینه تعمیر و تجهیز اماکن ورزشی، کاهش و حذف هزینه پروانه‌های ساخت و توسعه و همچنین حذف مالیات، تخصیص بخشی از مالیات بر ارزش افزوده به سازمان‌های ورزشی، ارائه معافیت‌های مالیاتی و بسته­های حمایتی به حامیان مالی در ورزش و همچنین توجه به ورزش دانش‌آموزی از طریق قبول بخشی از هزینه‌های ورزش دانش‌آموزی در اوقات فراغت و کانون‌های اموزشی، زمینه بهره‌مندی ورزش را از بسته‌های حمایتی دولت در قالب یارانه فراهم آورند. بنابراین، امید است نتایج پژوهش حاضر در رفع موانع حضور عموم مردم در فعالیت­های ورزشی توانسته باشد گامی هرچند کوچک برداشته باشد.

  • منابع

    • Bayle, E. (2017). “The organisation of sport and policy towards sport federations”. In J. Scheerder, A. Willem, & E. Claes (Eds.), Sport policy systems and sport federations. A cross-national perspective (pp. 263–282). London: Palgrave Macmillan.
    • Bedard, C., Hanna, S., & Cairney, J. (2019). “A Longitudinal Study of Sport Participation and Perceived Social Competence in Youth”. Journal of Adolescent Health. doi:10.1016/j.jadohealth.2019.09.017
    • Berry, R., & Manoli, A. E. (2018). “Alternative revenue streams for centrally funded sport governing bodies”. International Journal of Sport Policy and Politics, 10(3), 429–450. Doi: 10.1080/19406940. 2017.1387587
    • Breuer, C., & Feiler, S. (2015). Sport Development Report 2013/2014. Analysis of the situation of sports clubs in Germany. Abbreviated Version. Cologne: Sportverlag Strauß.
    • Breuer, C., & Wicker, P. (2009). Sport Development Report 2007/2008. Analysis of the sports clubs‘situation in Germany. Abbreviated Version. Cologne: Sportverlag Strauß.
    • Breuer, C., Feiler, S., Llopis-Goig, R., & Elmose-Østerlund, K. (2017). “Characteristics of European sports clubs. A comparison of the structure, management, voluntary work and social integration among sports clubs across ten European countries”. Odense: University of Southern Denmark.
    • Dallmeyer, S., Wicker, P., & Breuer, C. (2017). “Public expenditure and sport participation: An examination of direct, spillover, and substitution effects”. International Journal of Sport Finance, 12(3), 244–264.
    • Downward, P., & Rasciute, S. (2011). “Does sport make you happy? An analysis of the well-being derived from sports participation”. International Review of Applied Economics, 25(3), 331–348.
    • Elmose-Østerlund, K., & Iversen, E. B. (2019). “Do public subsidies and facility coverage matter for voluntary sports clubs?” Sport Management Review. doi:10.1016/j.smr.2019.03.007
    • Eurostrategies. (2011). “Study on the funding of grassroots sports in the EU. With a focus on the internal market aspects concerning legislative frameworks and systems of financing”. Final Report. Volume I. Brussels: Amnyos, CDES, Deutsche Sporthochschule Köln, EOC EU Office.
    • Fahlén, J. (2015). “Sport clubs in Sweden”. In C. Breuer, R. Hoeckman, S. Nagel, & H. Van derWerff (Eds.), Sport clubs in Europe. A cross-national comparative perspective (pp. 343–367). Cham: Springer.
    • Feiler, S., Wicker, P., & Breuer, C. (2018). “Public subsidies for sports clubs in Germany: Funding regulations vs. Empirical evidence”. European Sport Management Quarterly1–21.
    • Felfe, C., Lechner, M., & Steinmayr, A. (2016). Sports and child development. PLoS ONE, 11(5).
    • Green, C. B. (2005). “Building sport programs to optimize athlete recruitment, retention, and transition: Toward a normative theory of sport development”. Journal of Sport Management, 19, 233–253.
    • Green, M. (2006). From ‘sport for all’to not about ‘sport’at all? Interrogating sport policy interventions in the United Kingdom. European Sport Management.
    • Haring, M. (2010). “Sportförderung in Deutschland. Eine vergleichende Analyse der Bundesländer”. [Sport funding in Germany. A comparative analysis of the states]. Wiesbaden: VS Verlag für Sozialwissenschaften.
    • Heinemann, K. (2005). “Sport and the welfare state in Europe”. European Journal of Sport Science, 5 (4), 181–188.
    • Hoekman, R., Breedveld, K., & Kraaykamp, G. (2017). “Providing for the rich? The effect of public investments in sport on sport (club) participation of vulnerable youth and adults”. European Journal for Sport and Society, 14(4), 327–347.
    • Hoye, R., & Nicholson, M. (2008). “Locating social capital in sport policy”. In M. Nicholson, & R. Hoye (Eds.), Sport and social capital, Amsterdam: ButterworthHeinemann.
    • Humphreys, B. R., MacLeod, L., & Ruseski, J. (2014). “Physical activity and health outcome: Evidence from Canada”. Health Econ. 23(1), 33-54
    • Ibsen, B., & Seippel, Ø. (2010). “Voluntary organized sport in Denmark and Norway”. Sport in Society, 13(4), 593–608.
    • Ibsen, B., Nichols, G., Elmose-Østerlund, K., Breuer, C., Claes, E., Disch, J., Zwahlen, J. A. (2016). “Sports club policies in Europe. A comparison of the public policy context and historical origins of sports clubs across ten European countries”. Odense: Centre for Sports, Health and Civil Society, University of Southern Denmark.
    • Issavand, L, Tawhid FAM, M. (2015). “Investigating the causes of the failure of the policy of targeting subsidies in Iran”. Encyclopedia of Law and Politics, 23: 38-11. (Persian)
    • Iversen, E. B., & Cuskelly, G. (2015). “Effects of different policy approaches on sport facility utilisation strategies”. Sport Management Review, 18(4), 529–541.
    • Janssen, I., & LeBlanc, A. G. (2010). “Systematic review of the health benefits of physical activity and fitness in school-aged children and youth”. International journal of behavioral nutrition and physical activity, 7(1), 1.
    • Javadipour, M, Sami Nia, M. (2013). “Public sports in Iran and the development of visions, strategies and plans for the future”. Journal of Applied Research in Sports Management, 1 (4), 21-30. (Persian)
    • Koski, P. (2012). “Finnish sports club as a mirror of society”. International Journal of Sport Policy and Politics, 4(2), 257–275.
    • Kumar, H., Manoli, A. E., Hodgkinson, I. R., & Downward, P. (2018). “Sport participation: From policy, through facilities, to users’ health, well-being, and social capital”. Sport Management Review. 21(5): 549-562.
    • Lamprecht, M., Bürgi, R., Gebert, A., & Stamm, H. (2017). “Sportvereine in der Schweiz. Entwicklungen, Herausforderungen und Perspektiven” [Sports clubs in Switzerland. Developments, challenges and perspectives]. Magglingen: Bundesamt für Sport BASPO.
    • Lasby, D., & Sperling, J. (2007). Understanding the capacity of Ontario sports and recreation organizations. Toronto, ON: Imagine Canada.
    • Li, J., & Siegrist, J. (2012). “Physical activity and risk of cardiovascular disease—a meta-analysis of prospective cohort studies”. International journal of environmental research and public health, 9(2), 391-407.
    • Llopis-Goig, R. (2017). “Spain: Putting the pieces of the sport system in place – The role of the sport federations”. In J. Scheerder, A. Willem, & E. Claes (Eds.), Sport policy systems and sport federations. A cross-national perspective (pp. 243–262). London: Palgrave Macmillan.
    • Millar, P. L. (2015). “Capacity Building in Community Sport Organizations”. Electronic Thesis and Dissertation Repository. 3010. London: Universtiy of Western Ontario.
    • Nagel, S., Schlesinger, T., Wicker, P., Lucassen, J., Hoeckman, R., van der Werff, H., & Breuer, C. (2015). “Theoretical framework”. In C. Breuer, R. Hoeckman, S. Nagel, & H. van der Werff (Eds.),
    • Nichols, G., & Taylor, P. (2015). “Sport clubs in England”. In C. Breuer, R. Hoekman, S. Nagel, & H. Van der Werff (Eds.), Sport clubs in Europe. A cross-national comparative perspective (pp. 111– 130). Cham: Springer.
    • Parker AG, Markulev C, Rickwood DJ, Mackinnon A, Purcell R, Alvarez-Jimenez M, Yung AR, McGorry P, Hetrick SE, Jorm A. (2019). “Improving Mood with Physical ACTivity (IMPACT) trial: a cluster randomised controlled trial to determine the effectiveness of a brief physical activity behaviour change intervention on depressive symptoms in young people, compared with psychoeducation, in addition to routine clinical care within youth mental health services-a protocol study”. BMJ Open. 2019 Oct 28; 9(10):e034002. doi: 10.1136/bmjopen-2019-034002.
    • Parnell, D., Spracklen, K., & Millward, P. (2017). “Sport management issues in an era of austerity”. European Sport Management Quarterly, 17(1), 67–74.
    • Pawlowski, T., & Breuer, C. (2012). Die finanzpolitische Bedeutung des Sports in Deutschland. Wiesbaden: Springer-Gabler Research, 26.
    • Pilgaard, M., & Nielsen, C. G. (2017). “Idræt i danske kommuner. Betydningen af facilitetsdækning og kommunale udgifter til idræt for foreningsdeltagelsen”. [Sport in Danish municipalities. The significance of facility coverage and municipal subsidies for sports club participation]. Copenhagen: Danish Institute for Sports Studies.
    • Rostamzadeh, P, Sadeghi, H, Assari, A, Yavari, K. (2014). “The Effect of Government Investment in Sports on Economic Growth in Iran”. Quarterly Journal of Economic Research (Sustainable Growth and Development), 14 (4): 210-177. (Persian)
    • Sadat Al-Husseini, M, Kabirntaj, F. (2011). “The effect of targeted subsidies on sports in the country”. The 6th National Conference of Physical Education and Sports Sciences Students of Iran, Tehran, Research Institute of Physical Education and Sports Sciences. (Persian)
    • Sadeghi, R, Zarifi, M, Davoodi, K. (2011). “Investigating the effect of targeted subsidies on the level of participation of individuals in sports programs, from the perspective of managers of public and private clubs in western Tehran”. the 6th National Conference of Physical Education and Sports Sciences Students, Tehran, Institute of Physical Education and Sports Sciences. (Persian)
    • Sanderson, K.; Harris, F.; Russel, S. & Chase, S. (2000). Ihe economic benefit of sport: A Review. Business and Economic Research Ltd (BERL).
    • Schulz, K. H., Meyer, A., & Langguth, N. (2012). “Exercise and psychological well-being”. Bundesgesundheitsblatt-Gesundheitsforschung-Gesundheitsschutz, 55(1), 55-65.
    • Schüttoff, U., Pawlowski, T., Downward, P., & Lechner, M. (2018). “Sports participation and social capital formation during adolescence”. Social Science Quarterly, 99(2), 683–698. Doi: 10.1111/ssqu. 12453
    • Skille, E. Å. (2015). “Community and sport in Norway: Between state sport policy and local sport clubs”. International Journal of Sport Policy and Politics, 7(4), 505–518.
    • Ulseth, A.-L. B. (2004). “Social integration in modern sport: Commercial fitness centres and voluntary sport clubs”. European Sport Management Quarterly, 2(4), 95–115.
    • Van Poppel, M., Claes, E., & Scheerder, J. (2018). “Sport policy in Flanders (Belgium)”. International Journal of Sport Policy and Politics, 10(2), 271–285.
    • Vella, S. A., Gardner, L. A., Kemp, B., Schweickle, M. J., & Cliff, D. P. (2019). “Sports Participation, Health Behaviours, and Body Fat during Childhood and Early Adolescence: A Multiple Mediation”. Journal of Science and Medicine in Sport, 22(12): 1324-1329.
    • Vos, S., Breesch, D., Késenne, S., Hoecke, J. V., Vanreusel, B., & Scheerder, J. (2011). “Governmental subsidies and coercive pressures. Evidence from sport clubs and their resource dependencies”. European Journal for Sport and Society, 8(4), 257–280.
    • Wicker, P., & Breuer, C. (2015). “How the economic and financial situation of the community affects sport clubs’ resources: Evidence from multi-level models”. International Journal of Financial Studies, 3(1), 31–48.