نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری، جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران، دانشگاه یزد، یزد، ایران (نویسنده مسئول) E-mail :masoudzmp@yahoo.com
2 دانشجوی دکتری، جامعه شناسی توسعه، دانشگاه یزد، عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور، خواف، خراسان رضوی، ایران
3 دانشیار، رشته جامعه شناسی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده
امروزه جوانان بهویژه دانشجویان ایرانی تحت تأثیر ویژگیها و عناصر دنیای مدرن قرار گرفتهاند. ازاینرو، نگرش آنها نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی نیز دستخوش تغییر شده است. این مقاله، نگرش آنها پیرامون پدیدههای مذکور را با توجه به وضعیت دینداریشان مطالعه میکند. مقاله حاضر در پارادایم تفسیرگرایی و با استراتژی استفهامی و روش کیفی صورت گرفته است. دادههای پژوهش با نمونهگیری هدفمند و نظری و از طریق مصاحبۀ باز و عمیق با هفده دانشجوی 19-27 ساله در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه خوارزمی گردآوری شده است و برای تجزیه و تحلیل اطلاعاتِ بهدستآمده، از روش نظریۀ زمینهای استفاده شده است. مطابق با یافتههای پژوهش، مقولات «دینداری»، «خانواده» و «نگرش به جهان پس از مرگ» به ترتیب بهعنوان شرایط علّی، زمینهای و مداخلهگر در مقولات پیامدیِ «خودکشی»، «اوتانازی» و «مرگهراسی» تأثیرگذارند. برآیند و نتایج تحقیق نشاندهندۀ محوری بودن نوع دینداری دانشجویان در نگرش آنها پیرامون مقولات پیامدی مذکور است. ازاینرو، مقولۀ کانونی، «نگرش دینی/عرفی پیرامون خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی» است. با توجه به تغییر نگرشها و ارزشهای اعتقادی و دینی دانشجویان در سالهای اخیر، لازم است که وضعیت نگرش آنها نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی با توجه به نوع دینداری آنها بیشتر مورد مطالعه قرار بگیرد. همچنین، باید در نظر داشت که فهم مسائل مرگ در جامعه ایران با مسائل حوزۀ دین درآمیخته است که بدون توجه به آن، فهمی کافی و مناسب به دست نمیآید.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
A Study on Attitudes to Suicide, Euthanasia and Fear of Death (Case Study: 19-27 Year-old Kharazmi University Students)
نویسندگان [English]
- Masoud Zamani Moghaddam 1
- Moosa Afzalian Salami 2
- Seyyed Hossein Serajzade 3
1 Ph.D. Student in Iraian Social Problems Sociology, Yazd University, Yazd, Iran
2 Ph.D. Student in Development Sociology, Academic Member in Payam-e-Noor University, Khaf, Khorasanrazavi, Iran
3 Ph.D., Associate Professor in Sociology, Kharazmi University, Tehran, Iran
چکیده [English]
Nowadays, young people particularly Iranian students are impressed by the features and elements of the modern world. Therefore, attitudes towards suicide, euthanasia and the fear of death have changed. This article studies their attitudes towards these phenomena according to their religiosity. This paper has been done by Interpretivism and interrogative strategy paradigm and qualitative methods. The data were collected from a sample of 19-27 year-old Students that were chosen both purposive and theoretically, through open-ended questions and in-depth interviews. They were analyzed by the application of grounded theory method. Outcomes and results show the centrality of religiosity of the students in their attitude toward suicide, euthanasia and the fear of death. Thus, the central issue is "religious-secular attitude toward suicide, euthanasia and the fear of death". The results show these factors affect the young students attitudes toward death: Religious status, family and attitude in the hereafter. Moreover, the consequences of these conditions create their attitudes to suicide, euthanasia and the fear of death.
نگرش نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی بر حسب نوع دینداری
( مطالعه موردی: دانشجویان 19-27 ساله دانشگاه خوارزمی)
مسعود زمانی مقدم[1]
موسی افضلیان سلامی[2]
سید حسین سراج زاده[3]
تاریخ دریافت مقاله: 5/10/1394
تاریخ پذیرش مقاله:2/2/1395
مقدمه
مردن و مرگ، مقولات مهمی از تجربه بشری هستند که به گونه ای فرهنگی تعیین میشوند. تحقیقات مستند علوم اجتماعی این واقعیت را نشان میدهند که افراد مردن را بهعنوان یک فرآیند اجتماعی تعریف میکنند (Schulz et al, 2006: 280). از سوی دیگر، در دوران جدید، رشتههای متفاوت و متنوعی سعی کردهاند با نگاهی دقیقتر و منظمتر به مقوله مرگ و حواشی آن بپردازند. در واقع، مرگشناسی بهعنوان یک حوزه تحقیقاتی، در قرن بیستم از نظر علمی رشد قابلتوجهی یافته است. البته گفتنی است که رشته جامعهشناسی در مقام علمی مدرن، دیرتر از دیگر رشتهها وارد این حوزه تحقیقاتی شد- هرچند که نگاه اجتماعی به تبیین و بررسی مرگ و مسائل مربوط به آن سابقۀ طولانیتری دارد. «نگرش به مرگ و مسائل پیرامون آن میتواند نهتنها در بین جوامع، بلکه درون یک جامعه در یک دورۀ زمانی نیز متفاوت باشد. در جوامع چند فرهنگی و از لحاظ اجتماعی متنوع، مرگ، مردن و سوگ، به شیوههای متفاوت در گروههای اجتماعی و قومی متفاوت تجربه میشوند» (Clarke, 2010: 227).
افزون بر این، دین افراد در چگونگی نگرش آنها به زندگی و مرگ، نقش تعیینکننده و مهمی را بر عهده دارد، زیرا ادیان همواره به مسئلۀ مرگ و زندگی بهطور جدی و مبسوط پرداختهاند. درواقع، نظامهای فکری و اعتقادی و ارزشیِ متفاوت همواره نوعی موضع خاص نسبت به مرگ و زندگی داشته و دارند و از آنجا که مذاهب مختلف بهویژه ادیان ابراهیمی به جهان پس از مرگ باور دارند، مسائل مرگ را به نحوی خاص تفسیر میکنند که بی شک، این نگاه بر مؤمنان این ادیان تأثیر فراوان دارد. به عبارت دیگر، دین بهمثابۀ یک نهاد اجتماعیِ تأثیرگذار میتواند رابطه مستقیمی با نگرش دانشجویان نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی داشته باشد. ازاینرو، مرگ همواره برای انسان یک مسئله مهم بوده است و از این جهت، ادیان بهعنوان نظامهایی ارزشی و فرهنگی که چارچوب معنایی خاص خود را در مورد هستی دارا هستند، نقش مهمی در پاسخ دادن به این مسئله بر عهده داشتهاند. برایانت می نویسد: «کیشِ مرگ، قهرمانان اسطورهای، پرستشِ نیاکان و توتمیسم، همه اشکالی از دین هستند که ترکیبی از سازمان اجتماعی زندگی با تلاشهایی جهت روابط مؤثر با مرگ را نشان میدهند و بهعنوان مدخلی بر یک نوع میل جاودانگی و فناناپذیری عمل میکنند» (Brayant, 2003: 5).
ازنظر پیتر برگر، کار دین تنها مشروع و درکپذیر کردن نظم اجتماعی نیست، بلکه تجاربی را که ممکن است موجب ازهمگسیختگی اجتماعی شود، معقول میکند. دین، پدیدهها و تجارب حاشیهای مانند مرگ را که خارج از تجربه روزمرهی آدمی میباشد را نیز مشروع و توجیه میسازد (همیلتون، 1387: 273). در واقع، دین را میتوان یک نظام و قلمروی نمادین در نظر گرفت و همانطور که برگر و لاکمن مدعی هستند، یکی از وظایف استراتژیک این قلمروی نمادین، فراهم آوردن توجیه برای تاریخچۀ زندگی فردی یا همانا «تشخیص» مرگ است. پس اثبات حقانیت یا توجیه مرگ، یکی از نتایج مهم قلمروهای نمادین است. همچنین، همه توجیهگریها درباره مرگ باید وظیفهای اساسی را انجام دهند و آن این است که فرد را قادر سازند که پس از مرگ نزدیکانش و نیز با پیشبینی مرگ خویش، با وحشت کمتری به زیستن در جامعه ادامه دهد و در انجام دادن امور معمولی روزمره خود دچار مشکل نشود (برگر و لوکمان، 1387: 140). از سوی دیگر، هستیهای انسانی در نظر ماکس وبر، اساساً یابنده معنا یا به بیان دقیقتر، هستیهایِ جستجوگر معنا هستند و این امر انسانها را به مقابله با فهم امر بهظاهر بیمعنای مرگ فرا میخواند (کرایب، 1388: 388).
بههرحال، همانطور که آمیهویمی (Amy Hui-Mei, 2003) میگوید رابطه بین نگرش به مرگ و دینداری قابل توجه و مهم است. باوجوداین، این رابطه بسیار پیچیده و بینتیجه باقی مانده است. ازاینرو، لازم است که این موضوع بهصورت تجربی و جدیتر مورد بررسی قرار گیرد. در واقع، کم بودن تحقیقاتی اینچنین در ایران، ضرورت پرداختن به این موضوع را پر رنگ تر می کند. این پژوهش قصد دارد که با رویکردی جامعهشناختی، نگرش دانشجویان 19-27 ساله دانشگاه خوارزمی پیرامون خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی را مطالعه کند. بدین منظور پرسشهای زیر مورد توجه و بررسی قرار گرفت:
- شرایط علّی، زمینهای و مداخلهگر در شکلگیری نگرش دانشجویان نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی چیست؟
- مرگهراسی دانشجویان مورد مطالعه چگونه است؟
- نگرش دانشجویان نسبت به خودکشی و اوتانازی چیست؟
- نگرش دانشجویان نسبت به مرگ، چه پدیدۀ کانونی را نشان میدهد؟
تعریف مفاهیم
خودکشی[4] کنشی ارادی است که موجب مرگ فرد به دست خویش شود .قریشی و موسوینسب (1387) مروری سیستماتیک بر بررسیهای انجامشده در زمینۀ خودکشی و اقدام به خودکشی در ایران داشتهاند. شیوع خودکشی در ایران 9/4 در 100 هزار به دست آمد. شیوع خودکشی در ایران نسبت به آمار جهانی پایینتر و مهمترین روش برای اقدام به خودکشی مسمومیت با داروها بوده است. زنان دو برابر مردان اقدام به خودکشی میکنند و روش شایعتر خودکشی در مردان حلقآویز کردن و در زنان خودسوزی است.
اوتانازی[5] واژهای یونانی و به معنای مرگ خوب[6] است. اوتانازی یعنی پایان دادن به زندگی بیماران لاعلاج با رضایت خود آنها و یا رضایت خانوادهشان. هدف از اوتانازی، اتمام درد و رنج بیماران و خانواده آنهاست. میتوان از دو نوع اوتانازی فعال و منفعل نام برد. در نوع اول، بیمار لاعلاج و رنجوری که امیدی به بهبودیاش نیست را میکشیم، اما در نوع دوم میگذاریم که بمیرد (آقابابایی، 1390: 137).
مرگهراسی[7] یا ترس از مرگ به معنای هراس انسان از مردن است که در موارد بیمارگونه، فرد را به فوبیای مرگ[8] میکشاند. معمولاً چنین هراسی منجر به اضطرابهای درونی فرد میشود. ازاینرو، مرگهراسی با اضطراب مرگ[9] نیز در ارتباط است.
پیشینه پژوهش
در مورد خودکشی تحقیقاتی در حوزههای روانشناسی و جامعهشناسی صورت گرفته است که میتوان برخی از آنها را نام برد. محمدخانی (1383) به همبودی نشانگان افسردگی و آشفتگیهای روانشناختی با افکار خودکشی و اقدام به خودکشی در دختران مناطق پرخطر پرداخته است. نتایج نشان داد که افراد انتحاری (دارای افکار خودکشی و سابقه اقدام به خودکشی) در مقایسه با افراد غیرانتحاری (بدون افکار خودکشی یا افکار کم و بدون سابقه اقدام به خودکشی) بهطور معناداری نشانگان افسردگی بیشتری داشتند. ارجایی (1390)، الگوهای بالینی شخصیت در افراد اقدام کننده به خودکشی و بهنجار را با هم مقایسه کرده است. یافتهها نشان میدهند که بیشترین تفاوت معنادار بین گروهها، مربوط به الگوی بالینی افسرده است. افراد اقدام کننده به خودکشی بیش از افراد گروه گواه دارای الگوهای بالینی شخصیت نابهنجار هستند. شریفی پور و دیگران (1391) نقش افسردگی، استرس، شادکامی و حمایت اجتماعی در شناسایی افکار خودکشی دانشجویان را بررسی کردهاند. سازههای شادکامی، افسردگی، استرس و حمایت اجتماعی توانستند 76 درصد تغییرات افکار خودکشی دانشجویان را تبیین کنند. افسردگی بیشترین مقدار رابطه و قدرت پیشبینیکنندگی را در مورد افکار خودکشی داشت. قادرزاده و پیری (1393) به مطالعۀ پدیدارشناختی اقدام به خودکشی در شهر آبدانان ایلام پرداختهاند. یافتههای بهدستآمده از تجربۀ زیستۀ اقدام کنندگان به خودکشی، نشان از درک خودکشی بهمثابۀ تسهیلگری، سنتگریزی و واقعیتگریزی دارد. به همین جهت، احساس و درک متفاوتی نسبت به این اقدام در افراد مورد بررسی شکل گرفته است که دامنۀ آن از پذیرش تا طرد خودکشی در نوسان است. علیوردی و یوسفی (1393) تمایل به خودکشی در میان دانشجویان را بررسی کردهاند. نتایج تحقیق نشان میدهد که فشار منزلتی، فشار رابطهای و حذف محرک مثبت با متغیر وابسته (تمایل به خودکشی) رابطۀ مستقیم و معناداری داشتهاند.
در باب اوتانازی پژوهشهای کمی در ایران انجام شده است که بیشتر نیز در حوزۀ اخلاق و فقه قرار میگیرند. بسامی (1386) اوتانازی را از دیدگاه اخلاق و ادیان مطالعه کرده است. دباغ (1386) به بررسی اوتانازی داوطلبانه غیرفعال از منظر اخلاق راس پرداخته است. همتی مقدم (1386) اوتانازی تقاضای بیمار و خودمختاری را موضوع بررسی خود قرار داده است. آقابابایی (1390) به تبیین موضوع و تحلیل اخلاقی اوتانازی میپردازد. اغلب ادیان با اوتانازی فعال مخالفاند، اما درباره برخی دیگر از انواع آن، موضع منعطفتری دارند. موافقان اوتانازی بیش از همه بر مفهوم خودمختاری تکیه دارند، اما مخالفان، دامنه گستردهای از استدلالهای اخلاقی و دینی تا نگرانیهای کاربردی را مطرح میکنند. آقابابایی (1391) نقش رضایت مجنی علیه در مجازات اوتانازی را در رویکرد فقهی به این موضوع مطالعه کرده است.
پژوهشهای انجام شده دربارۀ مرگهراسی و ترس از مرگ نیز بیشتر در حوزۀ روانشناسی بودهاند. سید حسین علیانسب در تحقیقی که به منظور بررسی رابطة دلبستگی به خدا و میزان اضطراب مرگ در بین طلاب حوزة علمیة قم و دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم انجام شد، نتیجه گرفت: «اضطراب مرگ با دلبستگی ایمن به خدا رابطة منفی معنادار داشت و با افزایش میزان دلبستگی ایمن به خدا، سطح اضطراب از مرگ کاهش یافت و برعکس آن، بین دلبستگی نوع اجتنابی و دوسوگرا به خدا و اضطراب از مرگ رابطة مثبت معنادار دیده شد. بنابراین میتوان ادعا کرد که دلبستگی ایمن به خدا، در کنترل برخی مشکلات روانی ازجمله اضطراب مرگ و بیماریهایی که به هر نحو با آن رابطه دارند، مؤثر است» (علیانسب، 1389: 55). صدیقی (1392) به بررسی کودک، داستان کودک، و مواجهه با مفهوم مرگ تحلیل داستان «ساداکو و هزار درنای کاغذی» بر پایه نظریه کوبلرراس پرداخته است. در این پژوهش، داستانی واقعگرا از دختری دوازدهساله که به علت سرطان در آستانه مرگ قرار دارد، انتخاب و بر پایه نظریه «الیزابت کوبلرراس» تحلیل و تفسیر شده است. در این نظریه برای مواجهه با مرگ پنج مرحله انکار، خشم، چانه زدن، افسردگی، و پذیرش مطرح میشود. ساداکو مراحل اول و دوم روانشناسی سوگ یعنی انکار و خشم را بهسرعت ازسر میگذراند، اما در مرحله سوم، زندگی ساداکو و نیز خط روایت به سطح و موقعیتی متفاوت منتقل میشود. ساداکو با اسطوره، بازی و قصه بر این ترس غلبه میکند. از این منظر، سهگانه بازی، آیین و مرگ پیوند مییابند؛ بهطوریکه سرانجام این بازی ـ اسطوره یا بازی ـ قصه در سطح اول، ساداکو و اطرافیان او و در سطح دوم، همه مخاطبان داستان را به مرحله پذیرش و غلبه بر ترس از مرگ میرساند. نوحی و همکاران (1392) ترس از مرگ در سالمندان ساکن منازل را با سالمندان ساکن سرای سالمندان شهر اصفهان مقایسه میکنند. نتایج مطالعه نشان داد که ترس از مرگ در سالمندان ساکن در منازل شهر اصفهان بیشتر از سالمندان ساکن در سرای سالمندان است.
مرور پیشینه تحقیق نشاندهنده این است که در ایران مطالعات جامعهشناختی اندکی درباره موضوع مرگ انجام شده است. افزون بر این، بیشتر این پژوهشها با روش کمی و آماری انجام شده است. درنتیجه، مطالعۀ شکلگیری نگرش خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی افراد به طور کیفی و عمیق و با توجه به وضعیت دینداری آنها، موضوع تازهای است. بهعلاوه، در این موضوع خاص، هیچ مطالعهای با روش نظریۀ زمینهای، یعنی روش مقاله حاضر، انجام نشده است.
روش شناسی پژوهش
با توجه به موضوع و اهداف پژوهش، از نظریه زمینهای که امروزه در بین چهارچوبهای کیفی و تفسیری در علوم اجتماعی بیشترین کاربرد را دارد (Denzin, 1994: 508) استفاده شده است. کشف بدون پیشداوریهای نظریِ عناصر معنایی و ذهنیتهای زیرینی که به رفتارهای انسان جهت میدهند، عمدهترین هدف تحقیق کیفی است (محمد پور، 1392الف). افزون بر این، دورانی بودن نیز یکی از نقاط قوت نظریه زمینهای است، زیرا پژوهشگر را وامیدارد در پرتو سایر مراحل تحقیق، درباره کل فرایند تحقیق و تکتک مراحل آن به تأمل و بازاندیشی بپردازد (فلیک، 1391: 110). درواقع، نحوه اندیشیدن مفهومسازانه یکی از ویژگیهای اصلی کار در نظریه زمینهای است (Corbin, 2004).
در روش تحقیق کیفی بیشتر از نوعی روش نمونهگیری به نام روش نمونهگیری هدفمند استفاده مینمایند. در این پژوهش از نمونهگیری هدفمند ترکیبی استفاده شد. در این نوع نمونهگیری، پژوهشگر به ترکیب و استفاده از چند راهبرد نمونهگیری میپردازد. راهبردهای نمونهگیری هدفمندی که در این پژوهش استفاده شدهاند، عبارتاند از: نمونهگیری شدت، نمونهگیری گلولهبرفی، نمونهگیری ظهوریابنده و نمونهگیری نظری (محمدپور، 1392ب ). با توجه به مسئله تحقیق و از آنجا که هدف این پژوهش به نوعی بررسی باورهای دینی دانشجویان دانشگاه خوارزمی نیز میباشد، تصمیم گرفته شد در گام نخست، از دو سر طیف دینداری –دینداری و بیدینی- نمونه انتخاب شود و با دانشجویان در دو سر این طیف مصاحبه به عمل آید. این راهبرد نمونهگیری، نمونهگیری شدت نامیده میشود. همچنین، به دلیل فرهنگ عمدتاً مذهبی جامعه ایران، افراد بیدین از یکسو، شمار بسیار کمتری نسبت به افراد دیندار دارند و از سوی دیگر، معمولاً تمایل چندانی نیز ندارند که بیاعتقادی خود را در بین عموم بروز دهند، زیرا از واکنش جامعه و قانون حاکم بر آن هراس دارند. ازاینرو، شناسایی چنین افرادی برای مصاحبه دشوار است. برای حل این مشکل از روش نمونهگیری زنجیرهای گلولهبرفی استفاده شد. علاوه بر این دو نوع نمونهگیری، نمونهگیری ظهوریابنده نیز در حین گردآوری و تحلیل دادهها مورداستفاده قرار گرفت؛ به طوری که روند تحقیق استفاده از این نمونهگیری را جهت شکلگیری نهایی سنخبندی دینداری ضروری کرد. در آخر، برای تعیین تعداد افراد مصاحبهشونده از منطق اشباع نظری در نمونهگیری نظری استفاده شد. نمونهگیری نظری، نوعی گردآوری داده است که بر اساس مفاهیم در حال تکوین انجام می شود. در واقع، نمونهگیری نظری در نظریه برخاسته از دادهها از طریق روش تحلیل مقایسهای ثابت صورت میگیرد. در این نوع نمونهگیری، اشباع دادهها وقتی به دست میآید که محقق احساس کند دادههای جدید، اطلاعات تازهای به تحقیق اضافه نمیکنند (استروس و کوربین، 1391). بنابراین، اشباع نظری با هفده مصاحبه حاصل شد که از این تعداد، یازده نفر مرد و شش نفر زن بودند که در بازه سنی نوزده تا سی سال قرار داشتند و در دو مقطع تحصیلی کارشناسی (هشت نفر) و کارشناسی ارشد (نه نفر) مشغول به تحصیل بودند.
دادهها از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته گردآوری شد. البته در حین گردآوری دادهها، حساسیت نظری نیز مدنظر قرار گرفته شد؛ حساسیت نظری به معنای توانایی و توجه محقق به تغییرات و نکات ظریف در دادهها و واکنش نشان دادن به آنهاست (استروس و کوربین، 1391: 57). سپس، مرحله کدگذاری صورت گرفت. بهطورکلی میتوان گفت که سطوحی از مفاهیم، مقولات و قضایا طی سه مرحله کدگذاریهای باز، محوری و گزینشی حاصل میشوند. تحلیل و مقایسه مستمر و رمزگذاری منظم مفاهیم و مقولات کمک میکند که کار پژوهشگر انسجام لازم را داشته باشد. درواقع، پژوهشگر در مرحله کدگذاری باز بیشتر با مفاهیم سروکار دارد. همانگونه که کانون اصلی کدگذاری محوری، مقولات است و در آخر، قضایا در مرحله کدگذاری گزینشی وضوح کافی پیدا میکند (فراستخواه، 1387).
در مورد اعتباریابی پژوهش باید گفت، گزینههای متفاوتی پیرامون معیارهای ارزیابی روش و نتایج تحقیق کیفی مطرح شده است. باوجوداین، گوبا و لینکلن (Guba and Lincoln, 1989) شش راهبرد برای اطمینان از اعتبار پژوهش ارائه کردهاند. پژوهش حاضر از چهار راهبرد آن جهت اعتباریابی نتایج استفاده کرده است:
- تعامل طولانیمدت با میدان مورد مطالعه و درک قابلقبول آن؛
- مشاهده مداوم بهمنظور مطالعه عمیق و توجه به جزئیات؛
- پرسوجو از همالان و گفتگو با کسانی که به طور مستقیم درگیر فرآیند پژوهش نیستند؛
- کنترل دادهها توسط اعضا و همخوانی تفسیر شرکتکنندگان از گزارش پژوهش با یافتهها و نتایج پژوهش.
یافتههای پژوهش
پس از گردآوری دادههای مصاحبهای و متنی، تحلیل و کدگذاری در امتداد با نمونهگیری نظری آغاز شد. فرآیند انجام کدگذاری در نظریه زمینهای مبتنی بر روش مقایسههای ثابت است. روش مقایسههای ثابت به تحلیل تطبیقی بخشهای متفاوت دادهها برحسب شباهتها و تفاوتها اطلاق میشود (محمدپور، 1392الف: 326). بنابراین، ابتدا در مرحله کدگذاری باز شصت و نه مفهوم از مصاحبههای ثبت شده برداشت شد. سپس در مرحله کدگذاری محوری، مفاهیم بهدستآمده به لحاظ محتوایی در شش مقوله عمده دستهبندی شدند و به پیوند منطقی شش مقوله اصلی پرداخته شد. در نهایت، کدگذاری گزینشی انجام شد. در این مرحله، پژوهشگر با مقولات بهدستآمده به تدوین نظریه پرداخت. سپس مقوله کانونی را مشخص کرد. در واقع، این مقوله ازنظر مفهومی، دربرگیرنده دیگر مقولهها نیز میباشد. افزون بر این، مقولات اصلی در قالب ابعاد شرایطی و پیامدی مشخص شده و در پاسخ به چهار پرسش مذکور صورتبندی شدهاند.
پرسش نخست: شرایط علی، زمینه ای و مداخله گر شکل گیری نگرش دانشجویان نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی چیست؟
همانطور که در بخش روش تحقیق اشاره شد، در قسمت نمونهگیری، مصاحبه با دانشجویان مشارکتکننده در پژوهش با توجه به وضعیت دینداری آنها انجام گرفت و بر همین اساس، افراد مورد مطالعه به لحاظ وضعیت دینداری در طیف چهارگانه (دینداری فعال، دینداری منفعل، ندانمگرایی و خداناباوری) قرار گرفتند. به عبارت دیگر، در فرآیند گردآوری دادهها و مصاحبه با اشخاص مورد نظر مشاهده شد که هرگاه بحث از مقولات خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی میشود، بحث از نوع دینداری نیز به میان میآید. دانشجویان دستهبندیشده در دو مورد نخست خداباور و دیندار و افراد دستهبندیشده در دو مورد بعدی خداناباور یا بیدین در نظر گرفته شدهاند. البته باید گفت که انواع بهدستآمده در مفهوم وبری آن هستند و همچون وسیلهای برای شناخت بهتر در این پژوهش به کار میآیند. به بیان دیگر، در واقعیت نمیتوان بهطور کامل افراد را در این چهار نوع آرمانی جای داد، چراکه دین و دینداری مفاهیمی پیچیدهاند. باوجوداین، سنخبندی مذکور کمک میکند که واقعیت بهتر شناخته شود و درکی منطقی و عقلانیتر از واقعیت پراکنده حاصل شود.
دینداری فعال: منظور از دینداری فعال در این مقاله، اعتقاد کامل به خدا و رعایت آداب و مناسک مذهبی است. چنین افرادی هیچگونه شکی در موجودیت خدا نمیکنند و به اصول و فروع دین معتقد و پایبند هستند و به جهان پس از مرگ باور راسخ دارند. ازاینرو، دینداری آنها فعال نامیده میشود، چرا که دینداری آنها نقشی فعال و مهم در زندگیشان بازی میکند.
دینداری منفعل: دینداری منفعل به آن دسته از افراد اشاره دارد که به خدا، دین و جهان پس از مرگ اعتقاد دارند، ولی گاهی اوقات نیز تردیدهایی در ذهن آنها به وجود می آید. آنها ممکن است چندان پایبند مناسک مذهبی نباشند و آنچه دین- بهویژه احکام عملی و اجتماعی دین- به آنها حکم کرده است را کاملاً نپذیرند یا انجام ندهند. باوجوداین، چنین افرادی ایمان دینی دارند و دیندار محسوب میشوند. دینداری آنها دینداری منفعل نامیده میشود، چون دین حضور گسترده و فعالی در زندگی این افراد ندارد.
ندانمگرایی[10]: ندانمگرایی به افرادی اشاره دارد که به موجودیت خدا شک دارند. درواقع، آنها موضعی ندانمگرایانه نسبت به بحث اثبات یا رد وجود خدا دارند. ازلحاظ دینی هم پایبند به دین و اصول نیستند. چنین افرادی ایمان مذهبی ندارند. ازاینرو، جزو بیدینها در نظر گرفته میشوند.
خداناباوری[11]: خداناباوری نگرش افرادی را نشان میدهد که نهتنها اعتقادی به خدا ندارند، بلکه وجود آن را نیز رد میکنند. خداناباوران، بههیچوجه به دین و اصول آن اعتقاد ندارند و نگاهی مادهگرایانه به جهان دارند.
با توجه به توضیحات فوق میتوان «وضعیت دینداری» دانشجویان را بهعنوان شرایط عّلی در شکلگیری نگرش آنها به مرگ در نظر گرفت. در واقع، این شرایط علّی به وقوع پدیده مورد نظر منجر میشود (استراس و کوربین، 1387).
یک انسان کودکیاش را در خانواده میگذراند و اجتماعیشدن اولیه او در این محیط صورت میپذیرد. ازاینرو، خانواده هم در نگرش به هستی پس از مرگ تأثیر دارد و هم نگرش دینی افراد را متأثر میکند. درنتیجه، بیدلیل نیست که وقتی در مورد نگرش به مرگ تحقیق میشود، نقش و تأثیر خانواده هم به میان میآید. نفوذ خانواده بر نگرش افراد به مسائل و ارزشها با بزرگتر شدن آنها و جدایی آنها از خانواده بهویژه با ورودشان به دانشگاه رو به کاهش می نهد. از آنجا که جامعه ایران بیشتر جامعهای مذهبی است، بیشتر خانوادههای افراد مورد مطالعه –حتی آنهایی که در حال حاضر بیدین و خداناباور هستند- نیز مذهبی بودند. با بررسیای که در این مورد صورت گرفت، این نتیجه حاصل شد از آنجا که خانواده بستر اولیه برای پذیرش اعتقادات دینی را فراهم میکند، تأثیر فراوانی بر نگرش به مرگ و مسائل پیرامون مرگ در بین افراد دارد. باوجوداین، نگرش و جهانبینی افراد با تعاملی که با دوستانشان و با محیط خارج از خانواده – اجتماعیشدن ثانویه- پیدا می کنند، دستخوش تغییر میشود.
نمونهای از پاسخهای دانشجویان در پاسخ به اینکه «فضای خانواده چه تأثیری بر اعتقادات دینی شما داشته است؟»:
- «بیشتر خودم در موردش فکر کردم، ولی شاید عملکرد دیگران بهطور ناخودآگاه بر من تأثیر داشته، عملکردی که نشاندهنده این است که خدا وجود ندارد. تجارب و فکر و عقل خودم و چیزهایی که دیدهام و خواندهام بیشتر باعث شده چنین نگرشی پیدا کنم. تا 19 سالگی بهطور متناوب نماز میخواندم و در سنین کودکی زیاد میخواندم. دلیلش هم این است که در سن کودکی، لوح درون بشر پاک است و برای همین، چیزی را که به او میدهند زودتر فرا میگیرد» (خداناباور، مرد، دانشجوی کارشناسی ادبیات، 27 ساله)
- «من اعتقاد به روح و جن و مابعدالطبیعه را کاملاً کنار نگذاشتهام. این را میدانم که اگر کسی بمیرد، بدنش تجزیه میشود و درنهایت به خاک تبدیل میشود. ولی بازهم مطمئن نیستم که روح نباشد. چون وقتیکه بچه بودم، پدرم من را از روح و جن و ... میترساند» (ندانمگرا، مرد، دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی، 25 ساله)
- «من در یک بستر دینی و خانواده دینی بودهام. نسبت به خیلیها، خانواده من خیلی مذهبیتر بودند، فضایی هم که در آن بزرگ شدم خیلی مذهبی بود. پدرم خیلی مواقع، آخرت را به من گوشزد میکرد» (دیندار فعال، دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهشگری اجتماعی، 24 ساله)
- «خانواده مذهبی دارم ولی نه شدید، نسبتاً عادی مثل بقیه، بعضی از افراد خانوادهام نماز و روزه را بهجا نمیآورند. ولی همه معتقد هستند و ندیدهام تا حالا یکی از آنها اعتقادات دینی را رد کند، هرچند زیاد هم دراینباره با آنها حرف نزدهام» (دیندار منفعل، زن، دانشجوی کارشناسی عمران، 22 ساله)
محیط خانواده، زمینه را برای شکلگیری نظام ارزشی و اعتقادی افراد در کودکی فراهم میکند. در واقع، در خانواده و با اجتماعیشدن اولیه است که نگرش دینی یا غیردینی و همینطور نگرش اولیه نسبت به مرگ ظهور مییابد. ازاینرو، خانواده را میتوان بهعنوان شرایط زمینهای شکلگیری نگرش به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی در بین دانشجویان مورد مطالعه تلقی کرد.
نگرشی که دانشجویان به هستیِ پس از مرگ دارند، در این مقاله بهعنوان شرایط مداخلهگر در شکلگیری نگرش به مرگ دانشجویان در نظر گرفته شده است. بهعلاوه، مسئله مرگ، بهنوعی مسئله دنیای پس از مرگ را نیز مطرح میکند. با بررسی بهدستآمده درباره این موضوع، مشخص شد که انواع نگرش به دین، مهمترین تأثیر را در نگرش افراد به هستی پس از مرگ دارد. همانطور که مشاهده میشود، هم دیندار فعال و هم دیندار منفعل به هستیِ پس از مرگ اعتقاد– البته نه به شدتی یکسان- دارند، زیرا باور دینی آنها، باور به دنیای پس از مرگ را بر ایشان بدیهی و حتمی جلوه داده است. باوجوداین، معمولاً دینداران فعال، تصور روشنتر و یقینیتری از هستی پس از مرگ دارند، درحالیکه دینداران منفعل، با اینکه به جهان پس از مرگ باور دارند ولی درباره چگونگی آن مطمئن نیستند و تصور مبهمتری از آن دارند. یک ندانمگرا در تردید کامل نسبت به وجود هستی پس از مرگ به سر میبرد. باوجوداین، این تردید چندان برای او مسئلهساز نیست، زیرا او دستکم از لحاظ باور دینی، به ندانمگراییاش باور پیدا کرده است و همین امر موجب شده که نه دغدغه دین را داشته باشد و نه دغدغه هستی پس از مرگی را که دین وعده داده است. یک خداناباور، برداشت دینی از جهان پس از مرگ را کاملاً رد میکند.
پرسش دوم: مرگهراسی دانشجویان چگونه است؟
بدون شک وقتی بحث از مرگ به میان میآید، هراس از مرگ نیز مطرح میشود. در این مقاله موضوع ترس از مرگ مورد توجه واقع شد و نتایج زیر حاصل شد:
یک دیندار فعال بیش از اینکه از خود مرگ بترسد، از دنیای پس از مرگ میترسد:
- «از این میترسم که بعد از مرگ چه میشود، چه وضعیتی پیدا میکنم و چه بلایی سرم می آید. آدم اگر کارهای خوبی انجام بدهد، وجدان راحتتری دارد و کمتر از مرگ میترسد.»
یک دیندار منفعل هرچند اضطراب دنیای پس از مرگ را دارد، ولی بیشتر نگاهی این دنیایی اتخاذ میکند:
- «از مرگ میترسم. از این میترسم که این دنیا را از دست بدهم. زندگی را دوست دارم، البته آدم اگر کارهای خوبی انجام بدهد، وجدان راحتتری دارد و کمتر از مرگ میترسد.» (زن، دانشجوی کارشناسی ارشد تربیت بدنی ، 27 ساله)
یک ندانمگرا جواب میدهد:
- «از مرگ نمیترسم. یک روزی میمیرم، همه یک روزی میمیرند، امری طبیعی است... باوجوداین، بهنوعی هم از مرگ میترسم، ولی نه ترس از اینکه در آن دنیا چه میشود، بلکه ترس از اینکه با مرگم کارهایی را که میتوانم در این دنیا انجام بدهم، فرصت نکنم و نتوانم انجام بدهم.» (مرد، دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی، 25 ساله)
پاسخ خداناباوران اینگونه است:
- «از مرگ نمیترسم، یک مسئله ساده است. مرگ یک واقعیت طبیعی است. شاید منفیترین وجه مرگ این باشد که مادرم از مرگم ناراحت میشود، وگرنه خودم شخصاً مشکلی با آن ندارم. اصلاً نگرانی برای پس از مرگم ندارم. حتی یک درصد هم نگران این نیستم که بعد از مرگم چه میشود. تقریباً پرونده آن را بستهام و کنار گذاشتهام.» (مرد، دانشجوی کارشناسی پژوهشگری اجتماعی، 21 ساله)
با توجه به یافتههای تحقیق میتوان گفت که ترس از مرگ رابطه مستقیمی با نگرش به هستی پس از مرگ دارد. به عبارت دیگر، وضعیت دینداری افراد تأثیر مهمی بر چگونگی ترس از مرگ آنها دارد. به نظر میرسد دینداران به دلیل اعتقادی که به جهان پس از مرگ دارند، بیشتر از مرگ و مردن میترسند. در واقع، ترس آنها از جهان پس از مرگ، ترسشان از مرگ و مردن را تشدید میکند- هرچند دینداران نیز از این میترسند که با مردن، زندگیشان را از دست بدهند. در طرف دیگر، خداناباوران ترسی از جهان پس از مرگ و آنچه ادیان وعده دادهاند ندارند، بلکه اگر ترسی هم دارند ناشی از دستدادن زندگی کنونیشان است. باوجوداین، خداناباوران نیز ازآنجاکه معمولاً با دیده تردید به هستی پس از مرگ مینگرند، در ابهامی نسبت به مرگ به سر میبرند که میتواند دلیلی بر ترس احتمالیشان باشد. علاوه بر این، به نظر میرسد خداناباوران ترس کمتری نسبت به مرگ از خود بروز میدهند، زیرا مرگ را بهعنوان واقعیتی طبیعی و همچون پایان راه میپندارند و نه بهعنوان واقعیتی الهی و دریچهای به جهانی دیگر.
پرسش سوم: نگرش دانشجویان نسبت به خودکشی و اوتانازی چیست؟
خودکشی و اوتانازی، دو مقولهای هستند که به لحاظ چگونگی مردن، نگرش نسبت به مرگ را با توجه به وضعیت دینداری نشان میدهند، زیرا حکایت از نگرش به انواع مرگ آگاهانه دارند. بهطورکلی، پیوند معناداری بین وضعیت دینداری و خودکشی و اوتانازی وجود دارد. به عبارت دیگر، افراد دیندار با توجه به اینکه دین آنها خودکشی و اوتانازی را ممنوع و محکوم کرده است، مخالف این نوع مردن هستند. به نظر آنها، خدا به انسان زندگی داده است و خدا هم باید زندگی را از انسان بگیرد. خودکشی و اوتانازی از نظر این افراد گناه محسوب میشود:
· «اوتانازی کار درستی نیست و دین هم آن را منع کرده است. مرگ دست خداست. خدا خودش به انسان جان داده و آن را هم خودش از انسان میگیرد. دخالت در کار خدا، گناه بزرگی است.» (دیندار فعال)
· «به نظرم کسی که خدا را فراموش کرده است میتواند با اوتانازی موافق باشد. خدا میتواند بیماران را شفا بدهد. انسان این حق را ندارد که به این خودکشی دست بزند.» (دیندار منفعل)
علاوه بر این، افراد دیندار برای مخالف با خودکشی دلایل دیگری هم دارند:
· «خودکشی به نظرم کار اشتباهی است، چون هم گناه است و هم نشانه ضعف شخصیتی است.»
اما نگاه بیدینها نسبت به خودکشی و اوتانازی با دینداران متفاوت است:
· «خوشبختانه تا حالا به خودکشی فکر نکردم، به نظرم خودکشی به شرایط بستگی دارد و در بعضی مواقع خودکشی امری اخلاقی است. مثلاً وقتی یک نفر را بگیرند و بگویند که یا باید دوستش را لو بدهد یا کشته بشود، به نظرم اخلاقیتر این است که خودش را بکشد. یا وقتی فرد میداند که نمیتواند عضو مفیدی برای جامعه باشد و برای جامعه مخرب است، به نظرم خودکشی خیلی بهتر است.» (خداناباور)
· «خودکشی کار درستی نیست. چون نشانه کمآوردن است. تا حالا اصلاً به خودکشی فکر نکردم.» (خداناباور)
· «من شخصاً خیلی به خودکشی فکر میکنم، ولی راستش احساس میکنم که خودکشی چیزی را حل نمیکند و نمیخواهم با خودکشیام اطرافیانم را ناراحت کنم. البته در مواردی هم باید به کسانی که خودکشی میکنند حق داد، چرا که در وضعیت بدی قرار میگیرند.» (ندانم گرا)
· «من اصلاً با اوتانازی مخالف نیستم، حتی به نظرم در مواردی کار درستی است. وقتی یک نفر امیدی به بهبودش نیست و علم پزشکی نمیتواند برای او کاری بکند و در حال رنج کشیدن است، اوتانازی بهترین راهحل ممکن است، چون هم خودش راحت میشود و هم نزدیکان راحت میشوند. آدم باشرافت بمیرد، بهتر از این است که با ذلت زندگی کند.» (خداناباور)
همانطور که مشاهده میکنیم، بیدینها اگر هم مخالف خودکشی و اوتانازی هستند نه به دلیل باورهای دینی بلکه به دلایل شخصیتر است. در واقع، در موارد بسیاری، بیدینها با اوتانازی موافقاند، زیرا آن را مثبت ارزیابی میکنند. این افراد رویکردی نسبیگرایانه در برابر خودکشی دارند. بهطورکلی میتوان گفت که نگاه بیدینها به این مقوله، انسانمحور است، درحالیکه نگاه دینداران بیشتر خدامحور می باشد. البته گفتنی است که نوعی از خودکشی در راه ارزشها وجود دارد که در ادبیات دینداران، «شهادت» نامیده میشود و از آنجا که دینداران شهادت را خودکشی به معنای مصطلح آن تلقی نمیکنند، در این پژوهش نیز، شهادت زیر مبحث خودکشی قرار نگرفته است.
پرسش چهارم: نگرش دانشجویان نسبت به مرگ، چه پدیدهی کانونی را نشان میدهد؟
با توجه به مباحث مطرح شده و تفسیرهایی که از این مقولهها به عمل آمد، میتوان مقوله کانونی را «نگرش دینی/عرفی پیرامون خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی» نامید. مقوله کانونی ازنظر مفهومی دربرگیرنده همه مقولههای عمده است. این مقوله همچنین از بالاترین سطح انتزاع برخوردار است. درواقع، باید گفت نگرش دانشجویان جوان دانشگاه خوارزمی نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی بیش از هر چیز نشاندهنده جهانبینی دینی/عرفی آنهاست. به عبارت دیگر، این جهانبینی دینی و یا غیردینی دانشجویان است که نگرش به مرگ و مسائل پیرامون آن را نزد آنها شکل میدهد. کشف این مقوله در مقاله حاضر به این معناست که در بررسی مقولات مذکور، باید به جهانبینی دینی و یا عرفی افراد بسیار توجه داشت. در جدول 1 مقایسه مقولات بهدستآمده با توجه به نگرش دینی/عرفی نسبت به سه پدیده خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی ارائه شده است.
جدول 1: مقایسه مقولات نگرش دانشجویان نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی با توجه به جهانبینی آنها
ردیف |
جهانبینی دینی (دینداری فعال و منفعل) |
جهانبینی عرفی (ندانمگرایی و خداناباوری) |
خودکشی |
مخالف گناه پنداشتن خودکشی نشان ضعف تلقیکردن خودکشی |
عمدتاً مخالف نشان ضعف تلقیکردن خودکشی بیهوده بودن خودکشی |
اوتانازی |
مخالف گناه پنداشتن |
در مواردی موافق |
مرگ هراسی |
ترس از عاقبت دنیای پس از مرگ |
ترس از تمامشدن دنیای قبل از مرگ |
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با رویکردی اکتشافی به مطالعه نگرش دانشجویان 19-27 ساله دانشگاه خوارزمی پیرامون خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی پرداخت. در واقع، هدف این مقاله بیش از توصیف و تبیین، اکتشاف است. از طریق نظریه برخاسته از دادهها سعی میشود که نظریهای نظاممند و اکتشافی برای توضیح یک پدیده فراهم شود. پس، کار پژوهشگر در نظریه برخاسته از دادهها، کشف مقولات و فهم روابط بین آنهاست. در این روش، محقق در ضمن گردآوری دادهها و با پشتوانهای از حساسیت نظری، مقوله اصلی و پدیده کانونی تحقیق خود را اکتشاف میکند، به مفاهیم و مقولات پیرامون آن دست مییابد و در فهم روابط آن و تنظیم و صورتبندی نظری آنها میکوشد (فراستخواه، 1387). ازاینرو، نخستین مبحثی که این مقاله به آن پرداخت، کشف موضوعها و مقولات مهمی است که پیرامون نگرش به مرگ مطرح میشوند. نتایج مطالعه نشان میدهد شرایطی که در شکلگیری نگرش دانشجویان مشارکتکننده در تحقیق نسبت به مرگ مؤثرند، عبارتاند از: وضعیت دینداری (شرایط علّی)، خانواده (شرایط زمینهای) و نگرش به هستی پس از مرگ (شرایط مداخلهگر). افزون بر این، شرایط مذکور بر مقولات خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی تاثیرگذارند.
برآیند این مطالعه حاکی از این است که جهانبینی دینی/عرفی دانشجویان مورد مطالعه، مقوله اصلی در جهتگیری و شکلگیری نگرش آنها پیرامون خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی میباشد. در واقع، دانشجویان دیندار با جهانبینی دینی به مرگ مینگرند و دانشجویان بیدین با جهانبینی عرفی. این پیوند میان دینباوری و مرگاندیشی، تأییدکننده تحقیقاتی است که به این موضوع پرداختهاند (Amy Hui-Mei, 2003؛ راستگو سی سخت، 1388؛ تابعی و یوسفی، 1390: یزدانی، 1391). البته جهانبینی دانشجویان در محیط خانواده و با فرایند اجتماعیشدن اولیه شکل میگیرد- هر چند نقش خانواده در جهانبینی دانشجویان مورد مطالعه با ورود آنها به دانشگاه کمرنگتر میشود. از سوی دیگر، جهانبینی دانشجویان مشارکتکننده در تحقیق شامل نگرش آنها نسبت به هستی پس از مرگ هم میشود.
در مورد وضعیت دینداری و هراس از مرگ تحقیقاتی انجام شده که همگی به این نتیجه رسیدهاند افرادی که اعتقاد و دلبستگی قوی به دین دارند و به وجود جهان پس از مرگ یقین دارند، کمتر از مرگ میترسند و نگرانی کمتری نسبت به مردن دارند (Amy Hui-Mei, 2003: 6). باوجوداین، نتایج پژوهش حاضر خلاف تحقیقات مذکور است؛ یعنی درحالی که دینداران ممکن است به دلیل نگرانی از کارنامه عملشان برای آن جهان نسبت به آنچه بعد از مرگشان با آن مواجه میشوند نگران باشند، بیدینها با تلقی مرگ بهعنوان تمام شدن همهچیز برای آنها، از مرگ و آنچه بعد از آن با آن رو به رو میشوند، نگرانی و ترسی ندارند. این نتایج، تأییدکننده آن است که از نظر ساختار شخصی، افراد مرگ را بهعنوان یک دگرگونی بنیادین در نظر میگیرند. ازاینرو، افرادی که اعتقادات مذهبی قویتری دارند و بهواسطه آن به جهان پس از مرگ باور دارند، مرگ را کمتر یک تهدید برای موجودیت خود تلقی میکنند (Amy Hui-Mei, 2003). میتوان به پژوهش فیفل در سال 1959 در راستای همخوانی آن با نتیجۀ این پژوهش اشاره کرد؛ فیفل نشان داد که افراد مذهبی، اضطراب و نگرانی بیشتری از مرگ دارند (Dezutter et al, 2009: 75).
دینداران، مخالف خودکشی و اوتانازی هستند و آن را گناه میدانند، در حالی که مخالفت بیدینها با خودکشی نه به دلیل گناه بودن آن بلکه به دلیل بیهوده بودن آن است. بیدینها، نسبت به اوتانازی نگاه مثبتتری دارند و در مواقعی آن را به زندگی رنجبار ترجیح میدهند. در آخر باید گفت که برای قرنها، مردم تلاش کردهاند تا نگرانیشان نسبت به مرگ را از طریق اشکال مختلف دین به حداقل برسانند و یا از بین ببرند (Amy Hui-Mei, 2003). این مقاله نیز تلاشی در جهت فهم پیوند دینداری و نگرش دانشجویان مورد مطالعه نسبت به خودکشی، اوتانازی و مرگهراسی به شمار می آید. از آن جا که هیچ پژوهشی نمیتواند مدعی شود که یک پدیده را بهگونهای جامع و کامل بررسی و مطالعه کرده است، مقالۀ حاضر نیز میتواند بهعنوان یک تلاش اکتشافی در مرگپژوهی تلقی شود که علیرغم نقایص آن، مبنایی برای تحقیقات آتی قرار گیرد. از سوی دیگر، با توجه به تغییر نگرشها و ارزشهای اعتقادی و دینی دانشجویان در سالهای اخیر، لازم است که وضعیت تکثر و تغییر اعتقادی آنها بیشتر مورد مطالعه قرار بگیرد. همچنین، باید در نظر داشت که فهم مسائل مرگ در جامعه ایران با مسائل حوزۀ دین درآمیخته است که بدون توجه به آن، فهمی کافی و مناسب به دست نمیآید.
منابع
- آقابابایی، اسماعیل .(1391). "نقش رضایت مجنی علیه در مجازات قتل از روی ترحم (اتانازی)". فقه. 72، 33-61.
- آقابابایی، ناصر .(1390). "تبیین موضوع و تحلیل اخلاقی اتانازی. معرفت اخلاقی"، فقه. 9، 137-152.
- ارجایی، زینب؛ نصیری، فرزاد و علیلو، مجید محمود .(1394). "مقایسۀ الگوهای بالینی شخصیت در افراد اقدام کننده به خودکشی و بهنجار". تحقیقات علوم رفتاری. 40، 155-163.
- استراس، آنسلم و کوربین، جولیت .(1387). اصول روش تحقیق کیفی نظریه مبنایی: رویهها و شیوهها. بیوک محمدی. تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
- استراس، آنسلمو کوربین، جولیت .(1391). مبانى پژوهش کیفى: فنون و مراحل تولید نظریه زمینهاى. ابراهیم افشار. تهران: نشر نی
- برگر، پیتر و لوکمان، تامس .(1387). ساخت اجتماعی واقعیت: رسالهای در جامعهشناسی شناخت. فریبرز مجیدی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی
- بسامی، مسعود .(1386). "اتانازی از دیدگاه اخلاق و ادیان". اخلاق پزشکی. 2، 169-196.
- پورشریفی، حمید؛ حبیبی، مجتبی؛ زرانی، فریبا؛ عاشوری، احمد؛ حفاظی، میترا؛ حاجبی، احمد و بوالهری، جعفر .(1391). "نقش افسردگی، استرس، شادکامی و حمایت اجتماعی در شناسایی افکار خودکشی دانشجویان". روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. 69، 99-107.
- دباغ، سروش .(1386). "بررسی اتانازی داوطلبانه غیر فعال از منظر اخلاق راس". اخلاق پزشکی. 1، 45-62.
- صدیقی، مصطفی .(1392). "کودک، داستان کودک و مواجهه با مفهوم مرگ تحلیل داستان «ساداکو و هزار درنای کاغذی» بر پایه نظریه کوبلرراس". تفکر و کودک. 8، 53-73.
- علیانسب، سیدحسین .(1389). "بررسی رابطه دینداری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلاب شهر قم". روانشناسی دین. 1، 55-68.
- علیوردی نیا، اکبر و یوسفی، ندا .(1393). "تمایل به خودکشی در میان دانشجویان: آزمون تجربی نظریه فشار عمومی اگنیو". جامعه شناسی کاربردی. 54، 61-79.
- فراستخواه، مقصود .(1387). "آیندهاندیشی درباره کیفیت آموزش عالی ایران؛ مدلی برآمده از نظریه مبنایی (GT)". پژوهش و برنامهریزی در آموزش عالی. 50، 67-95.
- فلیک، اووه .(1391). درآمدی بر تحقیق کیفی. هادی جلیلی. تهران: نشر نی
- قادرزاده، امید و پیری، کامیار .(1393). "مطالعه پدیدارشناختی اقدام به خودکشی در شهر آبدانان ایلام". مجله جامعه شناسی ایران. 44، 3-29.
- قریشی، ﺳﻴﺪاﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ و موسوینسب، نورالدین .(1387). "مرور سیستماتیک بررسی های انجام شده در زمینه خودکشی و اقدام به خودکشی در ایران". روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. 53، 115-121.
- کرایب، یان .(1388). نظریۀ اجتماعی کلاسیک: مقدمهای بر اندیشۀ مارکس، وبر، دورکیم، زیمل. شهناز مسمیپرست. تهران: آگه
- محمدپور، احمد .(1392). الف. روش تحقیق کیفی ضد روش 1: منطق و طرح در روششناسی کیفی. تهران: جامعهشناسان
- محمدپور، احمد .(1392). ب. روش تحقیق کیفی ضد روش 2: مراحل و رویههای علمی در روششناسی کیفی. تهران: جامعهشناسان
- محمدخانی، پروانه .(1383). "همبودی نشانگان افسردگی و اشفتگی های روان شناختی با افکار خودکشی و اقدام به خودکشی در دختران مناطق پرخطر". رفاه اجتماعی. 12، 309-324.
- نوحی، عصمت؛ کریمی، طیبهو ایران منش، صدیقه .(1392). "مقایسه ترس از مرگ در سالمندان ساکن منازل با سالمندان ساکن سرای سالمندان شهر اصفهان". سالمند. 31، 24-31.
- همتی مقدم، احمدرضا .(1386). "اتانازی تقاضای بیمار و خود مختاری". اخلاق پزشکی. 1، 163-176.
- همیلتون، ملکم .(1387). جامعهشناسی دین. محسن ثلاثی. تهران: ثالث
· Amy Hui-Mei, H. L. (2003). "Factors Related to Attitudes Toward Death Among American and Chinese Older Adults". Journal of Death and Diyn, 47 (1): 3-23.
· Brayant, C. et al. (2003). A Handbook of Death and Dying. London: Sage Publication
· Clarke, A. (2010). The Sociology of Healthcare. Harlow: Longman
· Corbin, J. (2004). "To Learn to Think Conceptually". In Conversation with Cesar A. Cisneros-Puebla: Qualitative Social Research [on-line Journal].
· Denzin, N .K. (1994). "The art and politics of interpretation". In Denzin, N. K. and Lincoln, Y.S (Eds). Handbook of Qualitative Research. Thousand Oaks: Sage, pp. 500-515.
· Dezutter, J. et al. (2009). "The role of religion in death attitudes: distinguishing between religious belief and style of processing religious contents". Death Study, 33 (1): 73-92.
· Guba, E. G. and Lincoln, Y. S. (1989). Fourth Generation Evaluation. Newbury Park, CA: Sage Publications.
· Schulz, R. et al. (2006). The Encyclopedia of Aging. Vol. I. New York: Springer Publishing Co. Inc.