نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران و محقق موسسه مطالعات جمعیتی کشور، تهران، ایران E-mail: rassadeghi@ut.ac.ir
چکیده
دوره جوانی، دوره تراکم و فشردگی وقایع اجتماعی ـ جمعیتی در حوزه خانواده است. یکی از این وقایع که نقطه اوج آن در دوره جوانی میباشد، طلاق است. حدود نیمی از طلاقهای ثبت شده در کشور در دوره جوانی رخ می دهد و یک چهارم جمعیت مطلقه کشور را نیز جوانان تشکیل میدهند. مقاله پیشرو در چارچوب روش شناسی کمّی به دنبال شناخت ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی جوانان طلاق گرفته و همچنین بررسی رابطه عوامل اقتصادی و اجتماعی با احتمال وضعیت طلاق در میان جوانان ایرانی است. تعداد نمونه مورد بررسی شامل 191370 نفر جوان ازدواج کرده 15-29 ساله بود که از این تعداد 188433 نفر دارای همسر و 2937 نفر طلاق گرفته بودند. یافتهها بیانگر ساختار جوان جمعیت مطلقین و زنانه شدن آن است. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان میدهد احتمال طلاق در زنان بیشتر از مردان و در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی است. تحصیلات رابطه منفی با احتمال داشتن وضعیت طلاق دارد. همچنین، بیکاری و بیثباتی شغلی رابطه مثبت و قوی با احتمال طلاق- البته فقط برای مردان- دارد و در مقابل، اشتغال و استقلال اقتصادی زنان با احتمال طلاق رابطه مثبت و قوی دارد. علاوه بر اینها، وجود فرزند در خانواده احتمال طلاق را کاهش میدهد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Socio-Economic Factors Affecting Iranian Youth Divorce
نویسنده [English]
- Rasool Sadeghi
Ph.D., Assistant Professor in Demographics, University of Tehran, Tehran, Iran
چکیده [English]
Young period is the density of family-demographically events. One of these events which reached its peak at during young ages is divorce. About half of all registered divorces in Iran occures in young period, as well as one fourth of divorced population are youth, aged 15-29. Thus, using secondary analysis of micro-census data from 2011 Iranian census from nationally sample size, the present article aims to explore socio-demographic and economic situations of divorced youth, and as well as to examine socio-economic factors affecting divorce of youth. The findings indicated probably of ever divorced significantly are higher among females than males, higher in urban area than rural area, and higher among low education youth. Unemployment and job instability strongly have a positive effects on divorce, but only for young males. In contrast, female employment leads to increase probably of ever divorced. In addition, having a child significantly reduced the likelihood of divorce.
کلیدواژهها [English]
- Keywords: Divorce
- Youth
- Gender and Unemployment
عوامل اقتصادیـ اجتماعی مؤثر بر طلاق جوانان در ایران
رسول صادقی[1]
تاریخ دریافت مقاله: 22/4/1395
تاریخ پذیرش مقاله:20/6/1394
مقدمه
خانواده بهعنوان مهمترین نهاد اجتماعی، همواره در همه جوامع و در طول تاریخ از جایگاه و اهمیت ممتازی برخوردار بوده است. نظام اجتماعی و اخلاق آرمانی در هر جامعهای همواره در صدد حفظ این نهاد میباشند. با وجود این، طی یک قرن اخیر خانواده در بسیاری از جوامع- با تفاوتهای زمانی اندک- تغییرات ساختاری، کارکردی و معنایی گسترده و ژرفی را تجربه کرده است؛ تغییر روابط جنسیتی و بین نسلی، افزایش مشارکت زنان، کاهش باروری و کوچک شدن بُعد خانواده، تغییر شکل خانواده به سمت خانواده هستهای، گذار از تنظیمات هنجاری سنتی ازدواج به انتخابهای فردی، به تأخیر انداختن ازدواج و فرزندآوری، ظهور اشکال جدید پیوند میان دو جنس (باهمباشی)، افزایش طلاق و جدایی، افزایش خانوارهای زنسرپرست و غیره ابعادی از تغییرات خانواده در دوران معاصر میباشند.
در ایران نیز نهاد خانواده دچار تحولات عمدهای شده است که از جمله آنها میتوان به مواردی نظیر تغییر موقعیت و جایگاه زنان و موزانه قدرت آنها با مردان، افزایش سن ازدواج، دگرگونی ارزشها، تغییر نگرش نسبت به نقشهای خانوادگی (زن، شوهر، والدین و فرزندان)، افقی شدن ساختار قدرت، حرکت از وضعیت برتری جنسیتی به نقد جنسیتی و تعرض نسلی اشاره کرد (آزاد ارمکی، 1389). با توجه به تسریع در انقلاب ارتباطی و تشدید در استفاده از وسایل ارتباطی مدرن، تغییرات خانواده هم تسریع شده است. در جریان گذار جمعیتی ایران، روند کلی تغییرات خانواده به لحاظ شکل به سوی خانواده هستهای، به لحاظ همسرگزینی به سوی گسترش دایره اختیار پسران و دختران در انتخاب همسر، به لحاظ دوام ازدواج به سوی آسیبپذیری و به لحاظ فرزندآوری به سوی کاهش باروری است (سرایی، 1387: 121).
یکی از مهمترین ابعاد و جنبههای در حال تغییرخانواده، افزایش میزانهای طلاق است. در سطح جهانی میزان طلاق در طول یک قرن گذشته روندی رو به افزایش داشته است. این روند افزایشی به ویژه از دهه 1960 میلادی در بسیاری از کشورهای غربی سریع و شتابان بوده و جزئی از تغییرات گستردهتر خانواده به شمار میرود که در چارچوب نظریه گذار دوم جمعیتی[2]بدان پرداخته شده است (لستهاق 1995؛ ون دی کا 1987). در ایران، میزانهای طلاق در دو دهه اخیر افزایش سریعی داشته است. در سال 1375 به ازای هر 100 ازدواج ثبت شده، 5/7 طلاق ثبت شده است، اما این نسبت تا سال 1393سه برابر شده و به حدود 23 طلاق در هر 100 ازدواج رسیده است (سازمان ثبت احوال کشور1394).
دوره جوانی به لحاظ جمعیتشناختی از اهمیت قابل توجهی در مقایسه با سایر دورههای چرخه زندگی برخوردار است. برخی از جمعیتشناسان، دوره جوانی را دوره "فشرده جمعیتشناختی" نامگذاری کردهاند (ریندفوس، 1991: 495)؛ بدین معنی که بیشتر وقایع و رفتارهای جمعیتی در طول دوره جوانی رخ میدهد. یکی از وقایعی که در این دوره به وقوع می پیوندد و پیامدها و آسیب های متعددی برای جوانان در طول زندگیشان به همراه دارد، طلاق است. بررسی دادههای ثبتی نشان میدهد که در سال های اخیر، بیشترین درصد طلاقها در دوره جوانی (بویژه 25-29 سال برای مردان و 20-24 سال برای زنان) بوده است. برای مثال، در سال 1393، حدود 40 درصد مردان و 56 درصد زنان طلاق گرفته در سنین جوانی (15-29 سال) بودهاند (سازمان ثبت احوال کشور، 1393). علاوه بر این، بررسی ساختار سنی افراد دارای وضعیت طلاق در سرشماری های اخیر جمعیتی نشان میدهد که حدود یک چهارم جمعیت مطلقه کشور، جوانان هستند.
بنابراین، مقاله پیشرو به دنبال شناخت ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی جوانان طلاق گرفته و همچنین بررسی همبستههای اقتصادی و اجتماعی احتمال طلاق جوانان میباشد.
پیشینه پژوهش
مطالعات و پژوهشهای متعددی به بررسی ابعاد مختلف طلاق در ایران پرداختهاند. عمده تحقیقات انجام شده در زمینه طلاق در ایران از دو زاویه به بررسی موضوع پرداختهاند؛ یک گروه از این تحقیقات، برمبنای مطالعات پیمایشی، به علل جدایی زوجین، دلایل و یا انگیزهای فردی زوجین برای طلاق و همچنین پیامدها و عوارض طلاق پرداختهاند (سیفالهی، 1372؛ فاتحیزاده و همکاران، 1374؛ رحیمی، 1379؛ اخوانتفتی، 1382؛ کلدی و شعبانی، 1383؛ قطبی و همکاران، 1383؛ حیدری بیگوند و بخشی، 1384؛ زرگر و نشاطدوست، 1386؛ ریاحی و همکاران، 1386؛ علی مندگاری، 1392؛ آقاجانیان، 1986؛ ناصحی، 1991؛ آقاجانیان و مقدس، 1998 و خجسته مهر و تکریم، 2009). این پژوهشها در سطح خرد طلاق را به عوامل اقتصادی، اجتماعی، جمعیتی و روانشناختی مرتبط میکنند.
گروه دیگر از بررسیهای صورت گرفته، با استفاده از دادههای کلان جمعیتی، در سطوح ملی و استانی به تحلیل روندها و شاخصهای مختلف طلاق توجه پرداختهاند (امیرخسروی، 1379؛ احمدیموحد، 1387؛ موسویچلک و سلطانی، 1384؛ رحمدل، 1379؛ علیزاده، 1385 و باقری، 1388). استفاده از دادههای ثبتی و یا سرشماریها برای مطالعات گروه دوم یک مزیت نسبی بوده است تا براساس آن بتوانند برآوردی از روند تحولات و شاخصهای طلاق فراهم نمایند. از این رو، مطالعات معدودی(سازمان ملی جوانان، 1382 و صادقی، 1393) به طور خاص به بررسی طلاق در میان جوانان بویژه در سطح ملی پرداختهاند.
چارچوب نظری
نظریهها و رویکردهای مختلفی در تبیین پدیده طلاق و روند افزایشی آن ارائه شده است. در اینجا به طور خلاصه در قالب دو رویکرد ساختیـ نهادی و رویکرد نگرشیـ ارزشی به بررسی آنها میپردازیم.
در تبیین تئوریکی طلاق آن دسته از نظریههایی که بر تغییر ساختارها و عوامل اقتصادی، اجتماعی و نهادی جامعه به عنوان بسترهای طلاق تاکید دارند، در چارچوب "تبیین ساختی- نهادی طلاق" مطرح و مورد بررسی قرار میگیرند. در درون این دسته از رویکردهای تبیینی، نظریه نوسازی سرآمد میباشد. در تبیین ساختاری، بر تغییر منظومه ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه تأکید میشود. تغییرات ساختاری عمدتاً از طریق نشانگرهای رشد صنعتی، شهرنشینی، آموزش، درآمد و مصرف، حمل و نقل و ارتباطات و اشکال متعدد فناوری های جدید تبیین میشوند (جایاکودی و همکاران، 2007: 4). این رویکرد، تحولات خانواده را به تغییرات ساختاری در زندگی اجتماعی به جهت ظهور نیروهای جدید اجتماعی، یعنی سه جریان صنعتی شدن، شهرنشینی و آموزش همگانی، مرتبط میکند. بر این اساس، تحولات ازدواج و خانواده به عنوان سازگاری نظاممند با تغییر در شرایط نظام اجتماعی کل یا به عبارتی انطباق با شرایط اقتصادی اجتماعی تغییریافته در نظر گرفته میشوند (عباسیشوازی و صادقی، 1384: 27).
در مقابل، رویکرد تبیین نگرشی - ارزشی بر نظریهها و دیدگاه هایی تاکید دارد که بر نقش تغییرات ارزشی و فرهنگی در افزایش میزانهای طلاق تاکید دارند (تورنتون 2001و 2004). در بحث تبیین افزایش طلاق، نظریه گذار دوم جمعیتی بر تغییرات ایدهای و ارزشی[3] (نظیر سکولاریسم، استقلال فردی، ارزشهای فرامادیگرایی[4] و ایدههای فمنیستی) تاکید دارد و بر این باور است که طلاق جزو انتخابهای جدید سبک زندگی است که به تغییرات ایدهای و فرهنگی مرتبط است. در همین ارتباط، نظریه گذار دوم جمعیتی بر این نکته تاکید می کند از زمانی که این باور در جوانان شکل گرفت که "طلاق خوب بهتر است از ازدواج بد[5]"، میزانهای طلاق به طور محسوسی افزایش پیدا کرد (وندیکا، 1987 و 2002).
در رویکرد ارزشی- نگرشی- طبق نظریه بحران ارزشها- در جوامع انتقالی مشکلاتی در اثر کشاکش سنت و مدرنیته پدید میآید. در این مرحله برزخی، عناصر اخلاقی و ارزشهای جتماعی، بیش از هر چیز دیگر تغییر وضع میدهند و نظام ارزشهای جامعه دستخوش آشوب میگردد. بازتاب این وضعیت را میتوان در نظام ارزشهای خانواده مشاهده نمود. ولی از آنجا که سرعت حرکت هر فرهنگ، با حرکت اقتصادی و نوآوری های تکنولوژیکی یکسان نیست، نسلهایی که در معرض چنین تحولات سریع اجتماعی قرار میگیرند، نمیتوانند معیارهای همه پسندی برای وظیفه، فداکاری و ارزشهای همانند آن داشته باشند. در این شرایط، کشمکش درون خانواده بروز می کند و نابسامانی خانواده و طلاق افزایش مییابد (حبیب پورگتابی و نازک تبار،1390).
میزان تأثیرپذیری خانواده ایرانی از ویژگی های جامعه مدرن، از جمله: افزایش تحصیلات، اشتغال زنان در مشاغل جدید، افزایش فردگرایی، رشد و بسط عاملیت، عدم پایبندی به سنتها، افزایش فرصتها و بهرهگیری از فناوری های مدرن ارتباطی در شکلگیری این دگرگونیها نقش عمدهای داشتهاند. سرعت تحولات و بعضاً غیرقابل کنترل بودن تغییرات، ایجاد گسستهایی در لایههای پنهان روابط و ساختارها، ایجاد قرابت با الگوهای غربی خانواده در برخی وجوه و حمایتهای حکومت دینی از جنبههای دینیـ سنتی خانواده، از عوامل پشتیبان تغییر و تداوم خانواده در ایران است. همچنین عرفی شدن بخش زیادی از رفتارهای درون خانواده، تکثر منابع معنابخش به کنشهای افراد، کاهش نقش آموزههای دینی در شکل دادن به کنشها و روابط درون خانواده و جایگزینی ارزشهای فردگرایانه به جای ارزشهای جمعگرایانه در خانواده مدرن ایرانی در حال شکلگیری است (لولاآور،1390). چنین تغییرات فرهنگی و ارزشی، پذیرش طلاق را آسان تر ساخته است. بنابراین، امروزه برداشت مردم از طلاق نسبت به دهههای گذشته تغییر کرده و طلاق برای مردم قابل قبولتر شده است. پیتر مک دونالد[6] معتقد است که اخلاق آرمانی یکی از عناصر اساسی فرهنگ تقریباً همه جوامع است. از طرف دیگر، نهاد خانواده در تعریف هویت هر جامعهای جایگاه خاصی دارد. بنابراین انتظار می رود که تغییر در نهاد خانواده کُند و محدود باشد، اما با گسترش فرایند جهانیشدن و افزایش روزافزون سطح تحصیلات، فناوری های ارتباطی، جهان و ایدههای آن را به هر کسی و در هر مکانی معرفی میکنند و نیروهای تغییر همواره حضور دارند. با این حال، میزان پذیرش تغییر در جامعه به میزان انحراف قابل تحمل آنها از اخلاقیات آرمانی بستگی دارد. در کشورهایی که نظام خانواده به وسیله اخلاقیات قدرتمند اجتماعی حمایت و انحراف از اخلاق آرمانی غیرقانونی، ضد اجتماعی و مقابله با آموزههای مذهب حاکم تلقی میگردد، انحراف کمی از اخلاق آرمانی اتفاق افتاده است(عباسیشوازی و مک دونالد، 2007).
بدین ترتیب، در این مقاله از "رویکرد ساختی- نهادی" به عنوان چارچوب نظری تبیین طلاق استفاده شد. در درون این رویکرد نیز بر دو نظریه نوسازی و ناامنی اقتصادی بیشتر تاکید و فرضیات تحقیق از آنها استخراج شده است. مطابق نظریه نوسازی انتظار میرود احتمال طلاق در بین افراد ساکن در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی باشد(فرضیه 1). همچنین، با افزایش سطح تحصیلات، انتظار میرود میزان طلاق افزایش یابد(فرضیه 2). بعلاوه، انتظار میرود با افزایش مشارکت اقتصادی، احتمال طلاق مردان کاهش، اما برای زنان افزایش یابد(فرضیه 3). علاوه بر اینها، بر اساس پیشینه جمعیت شناختی طلاق و تفاوت الگوهای ازدواج مجدد مردان و زنان، انتظار می رود احتمال داشتن وضعیت طلاق برای زنان بیشتر از مردان باشد (فرضیه 4). در نهایت، انتظار میرود که وجود فرزند (یا فرزندان) احتمال طلاق را کاهش دهد (فرضیه 5).
روش شناسی پژوهش
این مقاله در چارچوب روش شناسی کمّی از روش تحلیل ثانویه یا تحلیل دادههای ثانویه استفاده میکند. در این روش محقق بدون رفتن به میدان تحقیق و گردآوری داده، به واکاوی و تحلیل ابعاد مختلف موضوع مورد بررسی بر اساس دادههای از قبل گردآوری شده توسط افراد یا مراکز آماری میپردازد. دادههای سطح خرد- فردی[7] نمونه دو درصدی سرشماری 1390 منبع دادهای مقاله حاضر است. واحد مشاهده، خانوار و واحد تحلیل، فرد است. مرکز آمار ایران از دادههای سرشماری 1390 که برای کلیه خانوارهای ساکن در ایران بوده است، اطلاعات خام 2 درصد خانوارها که به طور تصادفی انتخاب شدهاند، جهت انجام تحلیلها و آزمونهای آماری در اختیار محققان قرار داد. واحد نمونهگیری، خانوار معمولی ساکن بوده است. شیوه نمونهگیری در سطح هر منطقه شهری/ روستایی شهرستانهای کشور به صورت تصادفی ساده طبقهبندی شده در نظر گرفته شده و کسر نمونهگیری در هر طبقه 2% بوده است. در مقاله پیشرو، از جمعیت مورد بررسی در سرشماری مذکور، جوانان 15-29 ساله حداقل یکبار ازدواج کرده انتخاب شد. بر این اساس، تعداد نمونه مورد بررسی شامل 191370 نفر جوان است که از این تعداد، 188433 نفر دارای همسر و 2937 نفر طلاق گرفته بودهاند.
وضعیت زناشویی افراد حداقل یکبار ازدواج کرده به صورت دو طبقه دارای همسر (کد 0) و طلاق گرفته (کد 1)، به عنوان متغیر وابسته سنجش شد. متغیرهای مستقل تحقیق شامل جنسیت (مرد و زن)، سن (سه گروه سنی 15-19، 20-24، و 25-29 ساله)، وضعیت اشتغال به تحصیل (تحصیل نمیکند و تحصیل میکند)، سطح تحصیلات (در 5 طبقه بی سواد، ابتدایی، راهنمایی، متوسطه/دیپلم و دانشگاهی)، وضعیت فعالیت (غیرشاغل و شاغل)، طبقه شغلی (پایین، متوسط و بالا)، تعداد فرزندان (0، 1، 2، و 3+)، و محل سکونت (روستا و شهر) بوده است. تجزیه و تحلیل دادهها در دو سطح دو متغیره (آزمون کای اسکوئر) و چندمتغیره(آزمون رگرسیون لجستیک) انجام شد.
یافتههای پژوهش
دراین بخش از مقاله، ابتدابر اساس دادههای کلان خصوصیات اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی افرادی که واقعه طلاق را تجربه کردهاند، بررسی میشود. سپس براساس دادههای سطح خرد، به بررسی وضعیت طلاق جوانان و برخی همبستههای اقتصادی و اجتماعی آن پرداخته میگردد.
- وضعیت اجتماعی- جمعیتی افراد مطلقه در ایران
حجم و رشد جمعیت بی همسر بر اثر طلاق
جمعیت بی همسر بر اثر طلاق، در طول 15 سال اخیر افزایش محسوسی داشته و از 167 هزار نفر در سرشماری 1375 به 657 هزار نفر در سرشماری 1390 افزایش یافته است. بررسی سهم جمعیت بی همسر بر اثر طلاق به ازای هر 1000 نفر جمعیت حداقل یکبار ازدواج کرده در جدول 1نشان میدهد که سهم جمعیت بی همسر بر اثر طلاق در دوره زمانی 1375 تا 1390 بیش از دو برابر شده است. همچنین، سهم جمعیت بیهمسر بر اثر طلاق در مناطق شهری دو برابر مناطق روستایی است.
جدول 1: سهم جمعیت بی همسر بر اثر طلاق به ازای هر 1000 نفر جمعیت حداقل یکبار ازدواج کرده(90-1375)
هردو جنس |
مرد |
زن |
|||||||
1375 |
1385 |
1390 |
1375 |
1385 |
1390 |
1375 |
1385 |
1390 |
|
کل |
5/6 |
9/10 |
8/15 |
6/4 |
2/8 |
9/10 |
3/8 |
4/13 |
2/20 |
شهری |
6/7 |
4/12 |
2/18 |
4/5 |
3/9 |
5/12 |
7/9 |
2/15 |
3/23 |
روستایی |
6/4 |
6/7 |
6/9 |
3/3 |
8/5 |
7/6 |
8/5 |
3/9 |
2/12 |
منبع: پردازش بر اساس مرکز آمار ایران (90-1375)، نتایج سرشماری های جمعیتی کشور
بهعلاوه، سهم جمعیت بی همسر بر اثر طلاق در میان زنان دو برابر مردان است. بررسی ترکیب جنسی افراد طلاق گرفته نشان میدهد که حدود دو سوم جمعیت مطلقه کشور را زنان تشکیل میدهد. این وضعیت، بیانگر الگوی نابرابری جنسیتی به نفع مردان در ازدواج مجدد است.
ساختار سنی جمعیت بی همسر بر اثر طلاق
توزیع سنی طلاقهای ثبت شده در سال 1390 نشان میدهد حدود 42 درصد مردان و 60 درصد زنان طلاق گرفته در سال 1390 در سنین 15-29 سال بوده اند وبیشترین طلاقها مربوط به گروه سنی 25 تا 29 سال است.
نمودار 1: توزیع سنی طلاقهای ثبت شده در سال 1390
همانطور که در نمودار 2 مشخص است، ساختار سنی و جنسی جمعیت طلاق گرفته کشور نشان میدهد که این جمعیت دارای ساختاری جوان و همچنین بیشتر زنانه است. حدود یک چهارم جمعیت طلاق گرفته کشور را جوانان 15-29 ساله تشکیل میدهند. این نسبت برای زنان بیشتر از مردان و در مناطق روستایی بیشتر از مناطق شهری بوده است.
نمودار 2: ساختار سنی– جنسی جمعیت طلاق گرفته در ایران(90-1375)
منبع: پردازش بر اساس مرکز آمار ایران (90-1375)، نتایج سرشماری های جمعیتی کشور
وضعیت سواد و فعالیت افراد بی همسر بر اثر طلاق
بررسی وضعیت سواد و فعالیت جمعیت بی همسر بر اثر طلاق و مقایسه آن با جمعیت دارای همسر نشان میدهد که هم برای مردان و هم برای زنان میزان باسوادی جمعیت طلاق گرفته بیشتر از جمعیت دارای همسر است. میزان فعالیت برای مردان طلاق گرفته کمتر از مردان دارای همسر است، اما برای زنان، این قضیه برعکس است؛ بدین صورت که میزان فعالیت اقتصادی زنان طلاق گرفته بیشتر است. در خصوص اشتغال و بیکاری، میزان اشتغال در جمعیت طلاق گرفته کمتر از جمعیت دارای همسر است و در مقابل، میزان بیکاری بالاتری را تجربه میکنند.
جدول 2: میزان باسوادی، فعالیت و اشتغال جمعیت بیهمسر بر اثر طلاق در مقایسه با افراد دارای همسر(1390)
میزان بیکاری (%) |
میزان اشتغال (%) |
میزان فعالیت (%) |
میزان باسوادی (%) |
|
|||||
دارای همسر |
بی همسر بر اثر طلاق |
دارای همسر |
بی همسر بر اثر طلاق |
دارای همسر |
بی همسر بر اثر طلاق |
دارای همسر |
بی همسر براثرطلاق |
||
6/7 |
1/26 |
4/92 |
9/73 |
2/81 |
4/71 |
7/84 |
5/90 |
مرد |
کل |
8/12 |
5/22 |
2/87 |
5/77 |
1/9 |
1/35 |
1/79 |
3/86 |
زن |
|
9/6 |
5/26 |
1/93 |
5/73 |
9/78 |
5/70 |
4/89 |
1/93 |
مرد |
شهری |
5/13 |
1/23 |
5/86 |
9/76 |
4/10 |
2/37 |
1/85 |
5/89 |
زن |
|
1/9 |
4/24 |
9/90 |
6/75 |
9/86 |
6/75 |
5/72 |
2/78 |
مرد |
روستایی |
8/9 |
1/18 |
2/90 |
9/81 |
7/5 |
4/24 |
4/63 |
3/70 |
زن |
منبع: پردازش بر اساس مرکز آمار ایران، نتایج سرشماری 1390
تعداد دفعات ازدواج جمعیت بی همسر بر اثر طلاق
بررسی تعداد دفعات ازدواج جمعیت بی همسر بر اثر طلاق نشان میدهد که در مقایسه با افراد دارای همسر، تعداد دفعات ازدواج در افراد بدون همسر بر اثر طلاق بیشتر است. 80 درصد مردان مطلقه یک دفعه ازدواج منجر به طلاق داشته اند و 5/6 درصد دو دفعه و بیشتر ازدواج کرده و طلاق گرفتهاند. 89 درصد زنان مطلقه نیز یک دفعه ازدواج کرده و حدود 9 درصد دو دفعه و بیشتر ازدواج منجر به طلاق داشته اند.
جدول 3: تعداد دفعات ازدواج جمعیت بی همسر بر اثر طلاق در مقایسه با جمعیت دارای همسر(1390)
|
یک دفعه |
دو دفعه و بیشتر |
دو دفعه |
سه دفعه |
چهاردفعه و بیشتر |
اظهارنشده |
||
کل |
مرد |
دارای همسر |
09/93 |
04/3 |
85/2 |
16/0 |
04/0 |
87/3 |
مطلقه |
79/79 |
45/6 |
91/4 |
20/1 |
34/0 |
76/13 |
||
زن |
دارای همسر |
12/97 |
64/1 |
59/1 |
03/0 |
01/0 |
24/1 |
|
مطلقه |
02/89 |
66/8 |
61/7 |
94/0 |
10/0 |
32/2 |
||
شهری |
مرد |
دارای همسر |
14/93 |
95/2 |
77/2 |
14/0 |
04/0 |
91/3 |
مطلقه |
62/80 |
64/5 |
12/4 |
17/1 |
34/0 |
74/13 |
||
زن |
دارای همسر |
00/97 |
66/1 |
61/1 |
03/0 |
02/0 |
34/1 |
|
مطلقه |
28/89 |
74/8 |
61/7 |
02/1 |
11/0 |
97/1 |
||
روستایی |
مرد |
دارای همسر |
80/92 |
55/3 |
24/3 |
24/0 |
06/0 |
66/3 |
مطلقه |
80/73 |
17/12 |
50/10 |
37/1 |
29/0 |
94/13 |
||
زن |
دارای همسر |
75/97 |
52/1 |
48/1 |
03/0 |
01/0 |
73/0 |
|
مطلقه |
98/86 |
95/7 |
58/7 |
37/0 |
00/0 |
01/5 |
منبع: پردازش بر اساس نتایج سرشماری 1390، مرکز آمار ایران
- طلاق جوانان و همبستههای اقتصادی ـ اجتماعی آن
اینک، پدیده طلاق و افزایش میزان های آن در میان جوانان تبدیل به یک مسئله اجتماعی در ایران شده است. در حال حاضر، نه فقط سن ازدواج بالا رفته و از عمومیت ازدواج کاسته شده، بلکه خانواده هم آسیبپذیرتر گردیده و ازدواجها بیشتر در معرض طلاق قرار گرفته است.در این بخش از مقاله با استفاده از دادههای سطح خرد- فردی سرشماری 1390 به بررسی طلاق و همبستههای اجتماعی و جمعیتی آن در میان جوانان میپردازیم.
بر اساس نتایج تحلیل دو متغیره (جدول 4)، تفاوت جنسیتی معناداری در وضعیت طلاق وجود دارد؛ بدین معنی که حدود سه چهارم افراد طلاق گرفته را زنان تشکیل میدهند. همچنین، جوانان دارای وضعیت طلاق عمدتاً در گروه سنی 25-29 سال قرار دارند. بر اساس یافتهها، میزان اشتغال به تحصیل در جمعیت طلاق گرفته بیشتر از افراد دارای همسر میباشد. البته، افراد دارای وضعیت طلاق سطح تحصیلات نسبتاً پایینتری از افراد دارای همسر دارند. این وضعیت تاحدودی میتواند ناشی از تفاوت در الگوی ازدواج مجدد بعد از طلاق به نفع افراد تحصیلکرده دانشگاهی باشد.
جدول 4: نتایج تحلیل دو متغیره از همبستههای اقتصادی و اجتماعی وضعیت طلاق جوانان(1390 )
زن (%) |
مرد (%) |
هردو جنس (%) |
عوامل اجتماعی- جمعیتی |
|||||
طلاق گرفته |
دارای همسر |
طلاق گرفته |
دارای همسر |
طلاق گرفته |
دارای همسر |
|||
- |
- |
- |
- |
6/25 |
8/36 |
مرد |
جنسیت |
|
4/74 |
2/63 |
زن |
||||||
2 = 43/156 Sig= 001/0 |
|
|||||||
4/6 |
4/11 |
7/2 |
0/2 |
4/5 |
0/8 |
19-15 ساله |
سن |
|
4/32 |
4/36 |
8/21 |
9/25 |
7/29 |
6/32 |
24-20 ساله |
||
2/61 |
2/52 |
5/75 |
1/72 |
9/64 |
5/59 |
29-25 ساله |
||
2 = 45/91 Sig= 001/0 |
2 = 7.43 Sig= 024/0 |
2 = 64/44 Sig=001/0 |
|
|||||
2/85 |
4/91 |
9/91 |
0/93 |
9/86 |
0/92 |
ندارد |
اشتغال به تحصیل |
|
14.8 |
6/8 |
1/8 |
0/7 |
1/13 |
0/8 |
دارد |
||
2 = 51/103 Sig= 001/0 |
2 = 56/1 Sig= 211/0 |
2 = 19/101 Sig=001/0 |
|
|||||
8/4 |
0/6 |
4/8 |
3/5 |
8/5 |
8/5 |
بی سواد |
سطح تحصیلات |
|
3/17 |
0/16 |
4/16 |
8/15 |
0/17 |
0/16 |
ابتدایی |
||
2/21 |
4/19 |
1/30 |
0/28 |
5/23 |
6/22 |
راهنمایی |
||
0/39 |
9/39 |
5/32 |
7/34 |
3/37 |
0/38 |
متوسطه و دیپلم |
||
8/17 |
7/18 |
6/12 |
2/16 |
5/16 |
8/17 |
دانشگاهی |
||
2 = 42/11 Sig= 022/0 |
2 = 94/20 Sig=001/0 |
2 = 99/5 Sig= 201/0 |
|
|||||
9/26 |
9/7 |
6/60 |
1/83 |
5/35 |
6/35 |
شاغل |
وضع فعالیت |
|
3/13 |
0/3 |
4/25 |
7/11 |
4/16 |
2/6 |
بیکار |
||
6/11 |
5/5 |
3/4 |
3/2 |
7/9 |
3/4 |
محصل/ دانشجو |
||
1/38 |
5/81 |
9/0 |
5/0 |
6/28 |
7/51 |
خانه دار |
||
1/10 |
0/2 |
8/8 |
4/2 |
8/9 |
2/2 |
سایر |
||
2 = 80/2934 Sig= 001/0 |
2 = 47/302 Sig= 001/0 |
2 = 2/1694 Sig= 001/0 |
|
|||||
4/24 |
2/17 |
0/36 |
4/34 |
7/29 |
3/32 |
پایین |
طبقه شغلی |
|
7/52 |
4/38 |
9/53 |
7/55 |
2/53 |
6/53 |
متوسط |
||
0/23 |
4/44 |
0/10 |
9/9 |
1/17 |
0/14 |
بالا |
||
2 = 86/85 Sig= 001/0 |
2 = 571/0 Sig= 752/0 |
2 = 67/7 Sig= 022/0 |
|
|||||
1/24 |
0/30 |
2/20 |
6/32 |
1/23 |
9/30 |
روستا |
محل سکونت |
|
9/75 |
0/70 |
8/79 |
4/67 |
9/76 |
1/69 |
شهر |
||
2 = 18/36 Sig= 001/0 |
2 = 45/51 Sig= 001/0 |
2 = 78/83 Sig= 001/0 |
|
|||||
6/61 |
8/37 |
- |
- |
0 |
تعداد فرزند |
|||
1/30 |
7/40 |
1 |
||||||
9/6 |
8/16 |
2 |
||||||
3/1 |
7/4 |
3+ |
||||||
2 = 556.53 Sig= 0.001 |
|
|||||||
2186 |
119139 |
751 |
69294 |
2937 |
188433 |
تعداد نمونه |
||
علاوه بر اینها، مردان دارای وضعیت طلاق کمتر از مردان دارای همسر شاغل بوده، در حالی که زنان مطلقه بیشتر از زنان دارای همسر شاغل بودهاند. همچنین، جوانان طلاق گرفته بیشتر از جوانان دارای همسر در مناطق شهری ساکن بودهاند. بعلاوه، زنان مطلقه به مراتب بیشتر از زنان دارای همسر، بی فرزند بودهاند.
در تحلیل چندمتغیره، با توجه به اینکه متغیر وابسته دووجهی است، برای پیشبینی رخداد وضعیت مطلقه بودن از "رگرسیون لجستیک دووجهی" استفاده شد. نتایج آزمون رگرسیون لجستیک از تأثیر عوامل اجتماعی و جمعیتی مؤثر بر احتمال مطلقه بودن[8] (مطلقه نبودن، کد 0 و مطلقه بودن، کد 1) در جدول 5 منعکس شده است. در این نوع از رگرسیون، از نسبت برتری odds که نسبت (p/(1-p) میباشد، استفاده میشود که در جدول به صورت Exp(B) نشان داده شده است. ضرایب بیانگر معنیداری متغیرهای وارد شده به مدل است. از مقدارExp(B) به عنوان ضرایب رگرسیونی هر یک از متغیرهای وارد شده به مدل استفاده می شود و بر اساس آنها نتایج تفسیر میگردد. بر این اساس، زنان به مراتب بیشتر از مردان احتمال مطلقه بودن را دارند. همچنین، هر چه از سنین ابتدایی جوانی به سنین پایانی آن نزدیکتر میشویم، برای زنان احتمال مطلقه بودن افزایش مییابد. وضعیت اشتغال به تحصیل و سطح تحصیلات برای مردان تأثیری معنادار بر احتمال مطلقه بودن ندارد، اما برای زنان این رابطه معنادار بوده است؛ بدین معنی که احتمال مطلقه بودن در زنانی که اشتغال به تحصیل داشته بیشتر از زنانی است که در زمان سرشماری تحصیل نمیکردهاند. همچنین، برای زنان با افزایش سطح تحصیلات احتمال داشتن وضعیت مطلقه کاهش مییابد.
یافتهها نشان میدهد که احتمال مطلقه بودن در میان مردان غیر شاغل بیشتر است، در حالی که برای زنان احتمال مطلقه بودن در میان زنان شاغل بیشتر است. البته در میان زنان شاغل نیز تفاوت وجود دارد؛ بدین صورت که احتمال مطلقه بودن با افزایش سطح و مرتبه شغلی زنان کاهش مییابد. همچنین، هم برای مردان و هم برای زنان احتمال مطلقه بودن در مناطق شهری بیشتر است. علاوه بر اینها، یافتههای جدول 5 نشان میدهد که داشتن فرزند احتمال مطلقه بودن زنان را کاهش میدهد.
جدول 5: نتایج رگرسیون لجستیک از تأثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی بر احتمال مطلقه بودن جوانان(1390)
زن |
مرد |
هردو جنس |
عوامل اجتماعی- جمعیتی |
|||||||
Sig. |
Exp(B) |
B |
Sig. |
Exp(B) |
B |
Sig. |
Exp(B) |
B |
||
- |
- |
- |
- |
- |
- |
|
|
|
مرد® |
جنسیت |
|
001/0 |
059/14 |
643/2 |
زن |
||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
19-15 ساله® |
سن |
001/0 |
826/2 |
039/1 |
950/0 |
971/0 |
029/0- |
006/0 |
997/1 |
692/0 |
24-20 ساله |
|
001/0 |
797/4 |
568/1 |
857/0 |
085/1- |
082/0- |
001/0 |
513/2 |
921/0 |
29-25 ساله |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ندارد® |
اشتغال به تحصیل |
001/0 |
302/2 |
834/0 |
907/0 |
968/0 |
032/0- |
001/0 |
805/1 |
591/0 |
دارد |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
بی سواد® |
سطح تحصیلات |
044/0 |
791/1 |
583/0 |
408/0 |
261/1 |
232/0 |
050/0 |
480/1 |
392/0 |
ابتدایی |
|
0.020 |
938/1 |
662/0 |
265/0 |
348/1 |
298/0 |
015/0 |
603/1 |
472/0 |
راهنمایی |
|
299/0 |
324/1 |
280/0 |
575/0 |
162/1 |
150/0 |
091/0 |
377/1 |
320/0 |
متوسطه و دیپلم |
|
001/0 |
261/0 |
345/1- |
657/0 |
870/0 |
139/0- |
001/0 |
415/0 |
880/0 |
دانشگاهی |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
غیر شاغل® |
وضع فعالیت |
001/0 |
262/4 |
450/1 |
001/0 |
280/0 |
273/1- |
343/0 |
963/0 |
038/0- |
شاغل |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
پایین® |
طبقه شغلی |
091/0 |
808/0 |
213/0- |
122/0 |
839/0 |
176/0- |
030/0 |
835/0 |
180/0- |
متوسط |
|
001/0 |
587/0 |
532/0- |
939/0 |
016/1 |
016/0 |
002/0 |
666/0 |
470/0- |
بالا |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
روستا® |
محل سکونت |
001/0 |
588/1 |
0463/0 |
001/0 |
501/1 |
405/0 |
001/0 |
560/1 |
445/0 |
شهر |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
0® |
تعداد فرزند |
010/0 |
759/0 |
276/0- |
1 |
|||||||
001/0 |
289/0 |
242/1- |
2 |
|||||||
001/0 |
287/0 |
250/1- |
3+ |
|||||||
-840/3 |
-348/5 |
-260/6 |
B constant |
بحث و نتیجهگیری
نتایج مقاله بیانگر افزایش دو برابری سهم جمعیت بی همسر بر اثر طلاق در دوره زمانی 1375 تا 1390 است. همچنین، سهم جمعیت بی همسر بر اثر طلاق در مناطق شهری دو برابر مناطق روستایی و برای زنان دو برابر مردان است.
نتایج تحلیل چندمتغیری از همبستههای اقتصادی و اجتماعی احتمال مطلقه بودن جوانان نشان داد که هم برای مردان و هم برای زنان، احتمال مطلقه بودن در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی است. . از این رو، فرضیه اول مطالعه توسط یافتهها تایید میشود. مطالعات مختلف در کشورهای دیگر نیز بیانگر ریسک و احتمال بیشتر طلاق در مناطق شهری است (موزینسکا، 2006؛ گوتیر و همکاران، 2009). این وضعیت می تواند در چارچوب تفاوتها در محیط اقتصادی و اجتماعی شهر و روستا(یای و همکاران، 2002) و وجود مولفههای مدرن جامعه شهری و تابوی کمتر و پذیرش بیشتر طلاق در شهرها تبیین شود. سطح تحصیلات، متغیر دیگری است که برای مردان جوان تأثیری معنادار بر احتمال مطلقه بودن ندارد، اما برای زنان این تأثیر منفی و معنادار بوده است. در واقع، با افزایش سطح تحصیلات زنان احتمال داشتن وضعیت مطلقه کاهش مییابد. از این رو، فرضیه دوم مطالعه که بر اساس آن انتظار میرفت با افزایش سطح تحصیلات، احتمال طلاق افزایش یابد، رد میشود و نتیجه عکس این قضیه تایید میشود. تأثیر تحصیلات بر طلاق از اثر مثبت به اثر منفی در طول زمان تغییر کرده است (دی گراف و کالمیجن، 2006). در دورانی که طلاق رواج نداشت، احتمال طلاق در افراد با تحصیلات عالی بیشتر از افراد با تحصیلات پایین بود، اما در سال های اخیر که طلاق شایع شده است، قضیه برعکس شده و احتمال طلاق در افراد با تحصیلات پایین بیشتر است. همچنین، مطالعات مختلف (آماتو و پریوتی، 2003 و ریمو و همکاران، 2013) نشان می دهد که هرچه سطح تحصیلات زوجین بالاتر باشد، واکنش آنها به موقعیت های زندگی با احساسات مناسبتری همراه است و از توانایی حل مشکلات خانوادگی به میزان بالاتری برخوردارند.
همچنین یافتهها نشان داد که بیکاری جوانان متأهل احتمال طلاق را افزایش می دهد. رابطه بین بی ثباتی شغلی بهویژه بیکاری مردان و طلاق رابطه ای قوی و منفی است. مردان بیکار میزان کمتری از تفاهم، ارتباط و نظم در روابط خانوادگی و به طور کلی روابط تنشزاتری با همسر خود دارند. علاوه بر این، شوهران بیکار در مقایسه با خانوادههایی که در آنها بیکاری وجود ندارد، کمتر توسط همسران خود حمایت میشوند، جر و بحث بیشتر و انسجام خانوادگی کمتری دارند. رویکرد مشقت منجر به این فرضیه میشود که نرخ بیکاری رابطهای مثبت با نرخ طلاق دارد. اگر چه یک تغییر در بیکاری ممکن است تعداد طلاقها را در همان سال تحتتاثیر قرار دهد، اما این ارتباط به احتمال زیاد زمانی که متغیرها اثر تاخیری دارند، قویترند. استرس مرتبط با از دست دادن شغل برای اینکه یک رابطه زناشویی را به تخریب برساند، زمان لازم دارد. حتی زوج هایی که آماده طلاقاند، گاهی ماهها یا شاید سالها منتظر میمانند تا طلاق آنها نهایی شود. از این رو، رویکرد استرس اشاره به ارتباطی قوی بین طلاق و بیکاری می کند به شرطی که ارتباط بین این دو با تأخیر زمانی (برای مثال تأخیر 1 تا 5 سال) در نظر گرفته شود (زرگر و نشاطدوست، 1386 و عیسیزاده وهمکاران، 1390). این قضیه برای زنان برعکس است؛ یعنی در مقایسه با مردان که وضعیت بیکاری منجر به طلاق میشود، در زنان وضعیت شاغل بودن با افزایش احتمال طلاق همبسته است. البته در میان زنان شاغل نیز تفاوت وجود دارد، بدین صورت که احتمال مطلقه بودن با افزایش طبقه شغلی زنان کاهش مییابد.
از این رو، فرضیه سوم که با افزایش مشارکت اقتصادی و شاغل بودن، طلاق کاهش مییابد برای مردان تایید و برای زنان عکس آن تصدیق می گردد. در تبیین این وضعیت جامعهشناسان استدلال میکنند که نقش های اقتصادی در حال تغییر مردان و زنان بهخصوص در جهت کاهش تبعیض جنسیتی، ثبات زناشویی را کاهش میدهد (کالمیجن و همکاران، 2004). اقتصاددانان هم استدلال مشابهی را ارائه کردهاند که مشارکت زنان در نیروی کار، نیروی محرکی است که منجر به کاهش ازدواج، کاهش باروری و افزایش طلاق میشود (اوپنهایمر، 1997 و علیمندگاری، 1392).اشتغال زنان دارای دو اثر مثبت و منفی بر طلاق است. اثر مثبت اشتغال زنان به عنوان "اثر استقلال"[9] نام برده میشود؛ با افزایش استقلال مالی زن، احتمال گسیختگی ازدواج برای زن افزایش مییابد و او میتواند روی این مسئله که پس از جدایی قادر به اداره زندگی خویش است، تکیه کند. "اثر تردید"[10] نیز یکی دیگر از اثرات مثبت اشتغال زن بر روی عدم ثبات ازدواج است. اشتغال زن، تردیدهایی در مورد نقشهای سنتی زن در خانه ایجاد میکند و این نقش ها را دچار اختلال میکند و در نتیجه، بر طلاق تاثیر میگذارد. اثر منفی اشتغال زن بر طلاق با "اثر درآمدی"[11] مشخص میشود؛ بدین صورت که اشتغال زن سبب افزایش درآمد خانواده و در نتیجه عدم کاهش فشارهای اقتصادی و افزایش استواری خانواده میگردد (کارور و تیچمن،1993).
همچنین، بر اساس نتایج، زنان به مراتب بیشتر از مردان در وضعیت طلاق قرار دارند. از این رو، فرضیه چهارم که بیانگر ریسک بالاتر طلاق برای زنان بود نیز توسط یافتهها تایید میشود. بالا بودن ریسک مطلقه بودن زنان تاحدودی ناشی از میزان پایین ازدواج مجدد زنان بعد از طلاق در مقایسه با مردان است. بعلاوه، مطالعات (کاپینوس و جانسون، 2002) نشان میدهد که زنان در مقایسه با مردان نظرات و دیدگاههای موافقتری نسبت به طلاق دارند. در نهایت، نتایج مقاله نشان داد که داشتن فرزند احتمال مطلقه بودن زنان را کاهش میدهد و طلاق در میان زوجهایی که بدون بچه هستند، شایعتر است. این یافته فرضیه پنجم مطالعه را تایید میکند. رابطه منفی بین تعداد فرزندان و ریسک طلاق در مطالعات انجام گرفته در سایر کشورها نیز تایید شده است (لوتز، 1993؛ اندرسون، 1997 و یای و همکاران، 2002). وجود فرزند اثرات گزینشی و حمایتی بر طلاق دارد؛ زوجهای جوان که هنوز راجع به ثبات زندگیشان مطمئن نیستند، فرزندی ندارند و آن را به تاخیر میاندازند (اثر گزینشی) و از طرف دیگر، داشتن فرزند، زوجین را از اقدام به طلاق باز میدارد (اثر حمایتی).
بدین ترتیب، با توجه به اینکه بیشتر طلاقها در دوره جوانی و به ویژه اوایل زندگی زناشویی رخ میدهد، شناخت و سیاست گذاری برای دوره جوانی به خصوص پیرامون بسترهای اقتصادی و اجتماعی طلاق از نقطه نظر سیاستگذاری بسیار حائز اهمیت است.
منابع
- احمدی موحد، محمد .(1387). "شـاخـصهـای ازدواج و طلاق و بـررسی تغییـرات آن در کشـور بـا تأکیـد بـر آمارهـای استانی طی سالهای 86-1381". فصلنامه جمعیت. شماره 63 و 64 ، صص 25-1.
- اخوان تفتی، مهناز .(1382). "پیامدهای طلاق در گذر از مراحل آن". مطالعات زنان. شماره 3، صص 151-126.
- آزاد ارمکی، تقی .(1389). جامعه شناسی خانواده ایرانی. چاپ دوم، تهران: انتشارات سمت
- امیرخسروی، ارژنگ .(1379)."مرور مقدماتی آمارهای طلاق دهساله اخیر کشور". فصلنامه جمعیت. شماره 35 و 36 ، صص 70-27.
- باقری، ریحانه .(1388). "بررسی علل و عوامل مرتبط با طلاق و جدایی در ایران (با استفاده از سرشماری 1385)". پایان نامه کارشناسی ارشد جمعیت شناسی، دانشگاه تهران.
- حبیبپور گتابی، کرم و نازک تبار، حسین .(1390). "عوامل طلاق در استان مازندران". مطالعات راهبردی زنان. سال چهاردهم، شماره 53، صص 127-87.
- حیدری بیگوند، داریوش و بخشی، احمد.(1384). "نگرش جمعیت 18 تا 65 ساله ساکن شهر مشهد به طلاق و عوامل اجتماعی - فرهنگی مؤثر بر آن". فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد. شماره 5، صص 74-45.
- رحیمی، حسین .(1379). "علل طلاق در استان خراسان". فصلنامه جمعیت. شماره 34-33، صص 112-100.
- ریاحی، محمداسماعیل، علیوردینیا، اکبر و بهرامی کاکاوند، سیاوش.(1386). "تحلیل جامعه شناختی میزان گرایش به طلاق: مطالعه موردی شهر کرمانشاه". فصلنامه پژوهش زنان. دوره 5، شماره 3، صص 140-109.
- زرگر، فاطمه و نشاطدوست، حمید طاهر .(1386). "بررسی عوامل مؤثر در بروز طلاق در شهرستان فلاورجان". فصلنامه خانوادهپژوهی. سال سوم، شماره 1، صص 749-737.
- سازمان ثبت احوال کشور .(90-1375). دادههای ثبتی طلاق و ازدواج از سال 1375 تا 1390.
- سازمان ملی جوانان .(1382). بررسی وضعیت طلاق جوانان. تهران: سازمان ملی جوانان.
- سرایی، حسن .(1387). "گذار جمعیتی دوم با نیم نگاهی به ایران". نامه انجمن جمعیتشناسی ایران. شماره 6، صص 140-118.
- سیفاللهی ننهکران، حجتالله .(1372). "بررسی علت های طلاق: کاربرد روش تجزیه عاملی ارتباطها". نامه علوم اجتماعی. جلد دوم، شماره سوم، صص 151-142.
- صادقی، رسول .(1393). "طلاق در میان جوانان ایرانی، علل، پیامدها وآسیب ها". طرح پژوهشی مرکز مطالعات راهبردی وزارت ورزش و جوانان.
- عباسیشوازی، محمدجلال و صادقی، رسول .(1384)."قومیت والگوهای ازدواج در ایران". پژوهش زنان. دوره 3، شماره 1، صص47-25.
- علیمندگاری، ملیحه .(1392). "نگرش به طلاق و عوامل موثر بر آن در چارچوب نظریه گذار دوم جمعیتی (مطالعهای در شهر تهران)". پایاننامه دکتری جمعیتشناسی، دانشگاه تهران.
- علیزاده، مرجان .(1385). "بررسی روند آمار ازدواج و طلاقهای ثبت شده کشور از سال 1379 تا 1384". فصلنامه جمعیت. شماره 55 و 56، صص 49-33.
- عیسیزاده، سعید؛ بلالی، اسماعیل و قدسی، علی محمد .(1389). "تحلیل اقتصادی طلاق: بررسی ارتباط بیکاری و طلاق در ایران طی دوره 1345 –1385". مطالعات راهبردی زنان. سال سیزدهم، شماره 50، صص 8-28.
- فاتحیزاده، مریم؛ بهجتی اردکانی، فاطمه و نصر اصفهانی، احمدرضا .(1384). "بررسی تأثیر عوامل خانوادگی در پایین بودن آمار طلاق در شهرهای یزد، اردکان و میبد". مطالعات تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد. 6(1):سال ششم، شماره 1، صص 136-117.
- قطبی مرجان؛ هلاکویی نایینی، کورش؛ جزایری، سید ابوالقاسم و رحیمی، عباس.(1383). "وضعیت طلاق و برخی عوامل موثر بر آن درافراد مطلقه ساکن در منطقه دولت آباد". رفاه اجتماعی. شماره 12، صص 288-273.
- کلدی، علیرضا و شعبانی، عین ا... .(1383). "بررسی برخی عوامل اجتماعی موثر بر تقاضای طلاق در بین زوجین متقاضی طلاق شهر تبریز طی سال های 80-1379". فصلنامه جمعیت. شماره 47 و 48، صص. 72-22.
- لولاآور، منصوره .(1390). "تحلیل جامعه شناختی تأثیر ویژگی های جامعه مدرن بر تحول خانواده در ایران طی سه دهه اخیر: مطالعه شهرتهران 1390-1389". پایان نامه دکتری جامعه شناسی، دانشگاه تهران.
- موسویچلک، سیدحسن و سلطانی، فاطمه .(1384). ازدواج وطلاق. تهران: انتشارات شابک
- Abbasi-Shavazi, M. J. and P. McDonald .(2007). "Family Change in Iran: Religion, Revolution, and the State".Pp. 177-198 in R. Jayakody, A. Thornton, and W. Axinn (eds.), International Family Change: Ideational Perspectives. New York: Taylor & Francis Group, LLC.
- Aghajanian, A and A.A. Moghaddas .(1998). "Correlates and Consequences of Divorce in an Iranian City". Journal of Divorce and Remarriage, 28(3/4): 53-71.
- Aghajanian, A. .(1986). "Some Notes on Divorce in Iran". Journal of Marriage and the Family, 48(4): 749-755.
- Amato, P. R., and D. Previti .(2003)."People’s Reason for Divorcing: Gender, Social Class, The Life Course, and Adjustment". Journal of Family Issues, 24, Pp. 602-626.
- Andersson G. .(1997). "The Impact of Children on Divorce Risks of Swedish women". European Journal of Population 13(2): 109-45.
- Carver, P.C. and J. Teachman .(1993). "Female Employment and First Union Dissolution in Puerto Rico". Journal of Marriage and the Family 55, Pp. 686-698.
- De Graaf, P. M., and M. Kalmijn .(2006). "Change and Stability in the Social Determinants of Divorce: A Comparison of Marriage Cohorts in the Netherlands". European Sociological Review, 22(5): 561–572.
- Gautier, P. A., M. Svarer, and C. N. Teulings .(2009)."Sin City? Why is the Divorce Rate Higher in Urban Areas?".Scandinavian Journal of Economics 111(3): 439–456.
- Jayakody.R, A. Thornton, and W. Axinn .(2007). International Family Change Ideational Perspectives. New York: Taylor & Francis Group, LLC.
- Kalmjin, M., P. M. De Graff, and A. R. Poortman .(2004). "Interactions between Cultural and Economic Determinants of Divorce in theNetherland". Journal of Marriage and Family 66(1): 75-89.
- Kapinus, C. A., & M. P. Johnson .(2002). "Personal, Moral, and Structural Commitment: Gender and The Effects of Family Life Cycle Stage". Sociological Focus 35,Pp. 189-205.
- Khojastemehr, R. and A. Takrim .(2009). "Identification of Divorce Factors of Women". Journal of Applied Sciences 9(20): 3758-3763.
- Lesthaeghe, R. (1995). "The Second Demographic Transition in Western Countries: An Interpretation". Pp.17-61.In K. O. Mason & A-M.Jensen (ed.s).Gender and Family Change in Industrial Countries. Oxford: Clarendon Press.
- Lutz W. (1993). "Effects of Children on Divorce Probabilities and of Divorce on Fertility: the Case of Finland 1984". Yearbook of Population Research in Finland 31, Pp. 72-80.
- Muszynska M. (2006). "Migration and Union Dissolution in a Changing Socio-Economic Context: the Case of Russia". MPIDR Working Paper, WP 2006-032.
- Nassehy, V. (1991). "Female Role and Divorce in Iran". International Journal of Sociology of the Family, 21: 53–65.
- Raymo, J. M., S. Fukuda, and M. Iwasawa (2013). "Educational Differences in Divorce in Japan". Demographic Research. Volume 28, Article 6, Pp. 177-206.
- Rindfuss, R. (1991). "The Young Adult Years: Diversity, Structural Change and Fertility". Demography 28(4): 493–512.
- Thornton, A. (2001). "The Developmental Paradigm, Reading History Sideways and Family Change". History Sideways: The Fallacy and Enduring Impact of the Developmental Paradigm on Family Life". Chicago, IL: University of Chicago Press.
- Van de Kaa, D. J (2002). "The Idea of Second Demographic Transition in Industrialized Countries". Paper presented at the Sixth Welfare Policy Seminar of the National Institute of population and Social Security, Tokyo, Japan, 29 January 2002.
- Van de Kaa, D. J. (1987). "Europe’s Second Demographic Transition". Population Bulletin, 42 (1): 3-57.
- Yi, Z. , T. Paul, S. Wang, and D. Gu Danan .(2002). "Association of Divorce with Socio- Demographic Covariates in China, 1955-1985". Demographic Research, Volume 7, Article 11, Pp. 407-43
- Demography. 38(4): 449-465.
- Thornton, A. (2004). "Reading