نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دکترایجامعهشناسی، عضوهیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامى، واحد زنجان E-mail: zsadafi@yahoo.com
2 کارشناسیارشدمردمشناسی، کارشناسعلوماجتماعیپژوهشسرایدانشآموزیدکترحسابیشهرقدس
چکیده
در این مقاله، به تبیین جامعهشناختی تأثیر اقناع رسانهای بر فرآیند جامعهپذیرى سیاسی جوانان پرداخته میشود. از اینرو، براساس تحلیل مسیرِ عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای جوانان، برمبنای نظریۀ ویلبور شرام درقالب مُدلهای پنجگانۀ مُدل اقناع سیاسیِ رسانهای، مُدل آگاهی سیاسیِ پیام، مُدل ارزش سیاسیِ پیام، مُدل گرایش سیاسی پیام، مُدل گزینش سیاسیِ پیامهای مهم، مسیرِ فرضیههای پژوهش مَدنظر قرار میگیرد. بنابراین برای بر نظرسنجی و مراجعه به مخاطبان پیامهای سیاسیِ رسانهای جوانان، 368 نفر از دانشجویان جوان دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان با استعانت از قواعد تعیین حجم نمونه بهعنوان نمونۀ آماری و براساس روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و سهمیهای، بهطور تصادفی از بین دانشکدههای این دانشگاه انتخاب گردیدند. سپس با استفاده از پرسشنامۀ هدایت شده، دادههای مورد نیاز جمعآورى و بهکمک مجموعۀ آمارى براى علوم اجتماعى (SPSS) پردازش شده است. یافتههای تحقیق طبق ضریب همبستگى پیرسون (r) نشان میدهد که طی فرآیند بحرانهایسیاسی در فضای مَجازیِ شبکههای اجتماعی، دانشجویان پسر (نسبت به دانشجویان دختر) هم از آگاهی سیاسیِ بالاتری در پیروى از پیامهای سیاسی برخوردارند و هم اینکه گرایش سیاسی بالاتری به پیامهای سیاسی دارند. در عین حال، میان دانشجویان پسر و دختر از نظر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، اقناع سیاسیِ رسانهایِ پیامهای سیاسی، ارزش سیاسیِ پیامهای سیاسی و گزینش سیاسیِ پیامهای مهم سیاسی، تفاوت معنادارى وجود ندارند. در صورتی که براساس تحلیل رگرسیون چندگانه (R) و تحلیل مسیرِ عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای جهتِ نیکوئى برازش مُدل نظرى، برحسب ارزش بتا (β) در مجموع 64درصد تغییراتِ جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ پیامهای سیاسی (R2)، به افزایش اقناع سیاسیِ رسانهایِ پیامهای سیاسی (54/0+)، افزایش آگاهی سیاسی در پیروى از پیامهای سیاسی (26/0+)، کاهش ارزش سیاسیِ پیامهای سیاسی (17/0-)، افزایش گزینش سیاسیِ پیامهای مهم سیاسی (17/0+) و افزایش گرایش سیاسی به پیامهای سیاسی (10/0+)، در بین دانشجویان دخترِ (16/0-) ساکن در مسکن غیرشخصی (12/0-) با حجم بالای بُعد خانوار (12/0+)، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان بستگی دارد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Political Crises, Social Networks & Media’s Political Socialization of Youth
نویسندگان [English]
- Zabihallah Sadafi 1
- Sakineh Babaie 2
1 Ph.D. in Sociology, Assistant Professor, Faculty of Humanities and Social Sciences, Islamic Azad University, Zanjan Branch
2 Master degree in Anthropology, Specialist of Social Sciences of doctor Hesabi Student House Research
چکیده [English]
This paper is to explain the effect of Media Persuasion on youths' political socialization process. Therefore, based on the Path Analysis of Effective Factors in Media's Political Socialization Among Youths and the Theory of the V. Schramm in the form five Models- Model of Media's Political Persuasion, Model of Message’s Political Awareness, Model of Message’s Political Value, Model of Message’s Political Attitude, Model of Important’s Messages Political Selection- the Research Hypotheses Path is Considered. It is based on Surveys and Referring to Media's Political Messages Audience Among Youths. About 368 People of students of Islamic Azad University of Zanjan- using the Statistical Sample to Determine Sample Size Rules- were Selected Randomly and studied based on the Multi-Stage Cluster Sampling and Quota. Subsequently, using a questionnaire, the research Was conducted. The required data were collected and analyzed using the Statistical Package for the Social Sciences (SPSS). Findings Based on the Pearson Correlation Coefficient (r) indicates that the Process of Political Crises in cyberspace, especially in the area of social networks, was high among male students (compared to female students). Also, High Political Awareness of Media's Political Messages and High Political Attitude to Media's Political Messages were seen among male ones. Meanwhile, there are not significant differences between the Male and Female Students of Media's Political Socialization, Media's Political Persuasion of Political Messages, Political Value of Political Messages, Political Selection of Important’s Political Messages . In the Case of Multiple Regression (R) and Path Analysis of Factors Affecting Media's Political Socialization, for Goodness of Fit of the Theoretical Model, Based on the Value of Beta (β); 64% of the Change in Media's Political Socialization of Political Messages (R2), Depends on the Increasing of Media's Political Persuasion of Political Messages (+.54), increasing of Political Awareness in follow of Political Messages (+.26), Depreciation of Political Value of Political Messages (-.17), Increasing of Political Selection of Important’s Political Messages (+.17) and Increasing of Political Attitude to Political Messages (+.10), Between the Female Students (-.16) Residing in Housing Impersonal (-.12) With High-Volume Sampling of Households (+.12) in the Islamic Azad University of Zanjan .
کلیدواژهها [English]
- Media's Political Socialization
- Political Crises and Social Network
بحرانهایسیاسی، شبکههایاجتماعی و جامعهپذیرىسیاسیِرسانهایِ جوانان
ذبیحاله صدفى[1]
سکینه بابایی[2]
تاریخ دریافت مقاله: 26/4/1393
تاریخ پذیرش مقاله:13/8/1393
طرح و بیان مسئلۀ تحقیق
با توجه به اینکه جامعهشناسی در مطالعۀ چگونگی شکلگیری رفتار اجتماعی جوانان از طریق فرآیند جامعهپذیری سعی در کسب معرفت پیرامون جامعه دارد، لذا در فرآیند جامعهپذیری شخصیت جوانان تکوین یافته و طی انتقال فرهنگ و الگوهای فرهنگی، نقشهای اجتماعی برحسب مقتضیات مختلف در نظام اجتماعی ایفا میگردد (کمالی، 1374: 38). از اینرو، فرآیند جامعهپذیری وسیلۀ نیل به توافق جمعی در بین جوانان است که از طریق آن شیوهها، ارزشها و نقشهای اجتماعی فراگرفته شده و جوانان دارای هویتی اساسی میگردند (شعاری نژاد، 1364: 415). درواقع، جامعهپذیری در مفهوم عام آن دلالت بر فرآیندی دارد که به انتقال و کسب ارزشها، نقشها و رفتارهای اجتماعی منجر میگردد (فرجاد، 1368: 65). انطباق جامعهپذیری با آرمانها، اهداف و هنجارهای اجتماعی میتواند بیانگر هماهنگی نهادهای اجتماعی و کنترل اجتماعی مورد نظر نظام اجتماعی باشد. درواقع جامعهپذیری، فرآیندی است که به وسیلۀ آن جوانان چارچوب اعتقادی، ارزشی و گرایشات موجود در جامعه را کسب مینمایند (کریستنس و مک ویلیامز ، 1365: 123). اما مفهوم جامعهپذیری سیاسی، مربوط به بخشی از مظاهر جامعهپذیری گردیده و از این روف با تأکید بر بخش سیاسی مفهومی مشخصتر و محدودتر یافته است (روبرت، 1980: 109). به عقیدۀ لوسین پای (1962)، فرآیند جامعهپذیری سه مرحله دارد: 1. فرآیند جامعهپذیریِ پایه که در آن جوانان با فرهنگ جامعه آشنا میشوند و هویت اجتماعی خود را پیدا میکنند. 2. جامعهپذیری سیاسی که به واسطۀ آن جوانان نسبت به جهان سیاسی و اجتماعی آگاهی یافته، نحوۀ فهم حوادث سیاسی و اجتماعی و نحوۀ قضاوت در مورد آنها را کسب میکنند، و فرهنگ سیاسی جامعه را در خود درونی مینمایند. 3. فرآیند گمارش سیاسی، یعنی زمانی که جوانان در ورای نقش منفعلانۀ شهروندی و مشاهدهگر، تبدیل به یک شهروند مشارکت کنندۀ فعال میشوند (شارعپور، 1386: 291-290). بنابراین یکی از راههایی که نظام سیاسی و اجتماعی به حمایت از خود و حفظ خود میپردازد، از طریق جامعهپذیری سیاسی میباشد. لذا هر نظام سیاسی و اجتماعی که به دنبال بقای خود باشد، باید در میان جوانان انتظارات حمایتی را رشد دهد. از این رو، فرآیند جامعهپذیری سیاسی اساساً تعیین کنندۀ ثباتِ فرهنگ سیاسی و ساختار جامعۀ در گذر زمان میباشد (روسکین، 1988: 141). جامعهپذیری سیاسی هرگز واقعاً پایان نمیپذیرد و در سراسر زندگی جوانان ادامه مییابد. لذا مُدلهای چهارگانۀ جامعهپذیری سیاسی یعنی مُدل انباشت، مُدل همانندی، مُدل انتقال نقش و مُدل شناختی- رشدی، بیانگر فرآیندهایی است که در شرایط خانواده، محیط آموزشی و به طور کلی جامعه بر اکتساب دانش سیاسی و نگرش مدنی جوانان تأثیر میگذارند. بنابراین جامعهپذیری سیاسی، فرآیندی است که در زندگی روزانۀ جوانان در جریان بوده و فرآیند مستمر آن نظم اجتماعی است که کسب رفتارهای سیاسی معینی برای جوانان را برعهده دارد تا همگام با نظام سیاسی و اجتماعی به تفکر و اندیشه بپردازند. بدین ترتیب در مطالعۀ پیرامون انتظام اجتماعی و یا کاهش بحرانها و تشنجات سیاسی که مدنظر کلیۀ سیستمهای سیاسی در نظامهای اجتماعی میباشد، تفحص پیرامون جامعهپذیری سیاسی ضرورت تام مییابد. پس جامعهپذیری سیاسی، فرآیند مستمر یادگیری است که به موجب آن جوانان ضمن آشنا شدن با نظام سیاسی و اجتماعی از طریق کسب اطلاعات و تجربیات به وظایف، حقوق و نقشها، مخصوص وظایف سیاسی در جامعه پی میبرند. در این فرآیند ارزشها، ایستارها، نهادها، اعتقادات و آداب و رسوم، از جمله مسائل سیاسی و اجتماعی، از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد و امکان دارد در جریان این انتقال، تغییرات و یا تعدیلهایی نیز صورت پذیرد (قوام، 1369: 229). جامعهپذیری سیاسی، تحصیل و اکتساب تدریجی هنجارها، گرایشها و رفتار مورد پذیرش و معمول نظام سیاسی توسط جوانان است. در فرآیند جامعهپذیری سیاسی از یکسو (در سطح خُرد) هنجارها و عقاید و ارزشهای جامعه توسط جوانانی که در آن عضوند یاد گرفته میشوند و از سوی دیگر (در سطح کلان) نتایج و کارکردهای آن یعنی نحوۀ انتقال ارزشهای سیاسی و اجتماعی که جهتگیری جوانان در مقابل نظام سیاسی و اجتماعی را باعث میشود، تحقق مییابد (راش، 1377: 102). کارکرد جامعهپذیری سیاسی، تربیت جوانان در بستر ارزشهای سیاسی و اجتماعیِ رایج است که باعث میشود جوانان این ارزشها را فراگیرند. لذا ارزشهای رایج در جامعه به تدریج به جوانان القا میشود و آنان را قادر میسازد با نظام سیاسی و اجتماعی رابطه برقرار کنند. در ادامه، جامعهپذیری سیاسی با ایجاد شرایط مناسب و آموزش جوانان، آنان را به اطاعت از قوانین و ایفای نقش کامل خود وامیدارد و با این کار، به استمرار و بقای نظام سیاسی و اجتماعی کمک میکند. در نهایت، جامعهپذیری سیاسی کمک میکند که تغییر و بحرانهایسیاسی و اجتماعی به آرامی صورت گیرد.
اهمیت، ضرورت و اهداف تحقیق
در جامعهپذیری سیاسیِ آشکار، ارزشها و احساسات معینی از نظام سیاسی و اجتماعی، به طور مستقیم و واضح در ذهن جوانان قرار داده میشود؛ یعنی، با انتقال ارزشها از طریق اقناع رسانهای، ارتباط آشکاری بین جوانان و ساختار سیاسی و اجتماعی به وجود میآید. اما در جامعهپذیریِ پنهان، از طریق اقناع رسانهای، انتقال گرایشهای غیرسیاسی بر نقشها و حقایق مشابه سیاسی و اجتماعی جوانان انجام میشود (آلموند، 1963: 323؛ اخترشهر، 1386: 80–72). یکى از کارگزاران بااهمیت جامعهپذیری سیاسی، رسانهها هستند که بر فرآیند جامعهپذیری و هدایت بینشها، گرایشها، ارزشها، الگوها و رفتارهای جوانان نقش مؤثری دارند. لذا رسانهها هم وسایلى در جهت معرفى دگرگونیهای اجتماعیاند و هم خود موجب تسریع و ترویج آنها هستند. بنابراین فرآیند جامعهپذیری سیاسى با هدف انتقال فرهنگ سیاسى، فعلیت بخشى به تواناییهای فردى در حوزۀ سیاسى، همسو ساختن جوانان با اقتضائات نهاد سیاست و آماده سازى آنها براى ایفاى نقشهای محول و تأمین انتظارات شهروندى، از ابتداییترین مقطع تا واپسین لحظات عمر، به موازات سایر انواع جامعهپذیری، به صورت مستقیم و غیرمستقیم، توسط عوامل و کارگزاران مختلف ایجاد میشود (رابرتسون، 1374: 131-130). در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، رسانهها هم وسایلى در جهتِ معرفى بحرانهایسیاسیاند و هم موجب تسریع و ترویج آنها هستند. درواقعف رسانهها از طریق بیان اخبار، انعکاس وقایع، ارائۀ اطلاعات عمومى، طرح دیدگاهها و تحلیلها، معرفى ارزشها و الگوها، گشودن اُفقهاى جدید بر روى جوانان و برقرارى ارتباطات میان فرهنگى و نظایر آن، پیامهایى را به جوانان منتقل و متقاعد مىسازند که معمولاً از سایر طُرق، امکان دستیابى بدان وجود ندارد. در هر حال تأثیر پُرگستره، عمیق و ماندگار رسانهها بهعنوان برجستهترین نمودهاى اقناع رسانهای در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، واقعیتِ مُسلم و انکارناپذیرى است که همواره مورد تصدیق و تأیید حوزۀ جامعهشناسی سیاسی بوده است (رابرتسون، 1374: 131). در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، گروههایى بهعنوان گروههاى مرجع یا دیگران مهم ازطریق پیامهای رسانهای در شکلگیرى و متقاعدسازی رفتار سیاسی جوانان نقش تعیین کنندهای دارند. درواقع، اصل بنیادین این گروههاى مرجع، اِمکانِ کنش متقابل با دیگران مهم است که در نظر جوانان از کنش متقابل با جوانان عادى مؤثرتر میباشد. علاوه بر این، جوانان سبکى از ایفای نقش و نمایاندن خود را به گونهاى که بتوانند با دیگران زندگى کنند، فرامىگیرند و انرژىهاى انگیزهدار خود را در جهاتى هدایت مىکنند که آنان را براى برآوردن توقعاتِ دیگران قادر سازند (کمالی، 1374: 154). در فرآیند بحرانهایسیاسی، رسانهها بعنوان ابزاری مستقل برای آموزش مفاهیم شهروندی و رفتارهای مدنی جوانان، سبب گسترش اثربخشی رفتار سیاسی آنان در سرنوشتِ جامعه میگردد. لذا طبق نظر پورتو (2000)، رسانهها با فراهم آوردن چارچوبهای مفهومی برای تفسیر و پردازش اطلاعات به نگرشهای جوانان در خصوص مسائل مدنی، موضوعاتِ سیاسی و امور عمومی جامعه، جهت داده و به شکلگیری مفاهیم و رفتارهای خاص کمک میکنند. از این رو، شهروندِ آگاه به دلیل عدم توجه به شیوۀ پردازش اطلاعاتِ مورد انتقاد قرار گرفته و نظریۀ شهروند پردازشگر، الگوی بهتری برای آموزش مهارتهای شهروندی یا رفتارهای مدنی و فهم نقش رسانهها در این گستره تلقی میگردد (رضایی، 1382: 135). البته نقش شبکههایاجتماعی به هنگام بروز بحرانهایسیاسی، میتواند تأثیر بسزایی در تصمیمگیری و رفتار سیاسی جوانان داشته باشد و چون آگاهی سیاسی جوانان از صحت و سقم پیامهای رسانهای کم و تاحدودی سخت میباشد، آنها ترجیح میدهند به همان پیامهای رسانهای داخلی اکتفا کنند و در صورت گسترش نارضایتی به پیامهای رسانهای خارجی متوسل میشوند (گیوریان و ربیعی، 1384: 116). بدین ترتیب، با توجه به اینکه در جوامع امروزى به دلیل گسترۀ بحرانهایسیاسی و ضرورت مشارکت جدى آحاد جوانان در سرنوشت سیاسى و اجتماعى، اهتمام به فرآیند اقناع رسانهای و هدایت برنامهریزى شدۀ آن به وسیلۀ عوامل مربوط به بهرهگیرى جوانان از آن براى تأمین اهداف مورد نظر، ضرورت فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای را اجتناب ناپذیر ساخته، لذا اهداف تحقیق عبارت است از:
- سنجش میزان جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (به عنوان متغیر وابسته)؛
- سنجش عوامل مؤثر بر میزان جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (به عنوان متغیرهای مستقل)؛
- برآورد سهم میزان جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان ناشی از عوامل مؤثر بر آن (آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه)؛
- تحلیل مسیرِ عوامل مؤثر بر میزان جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (نیکوئی برازش مُدل نظری تحقیق).
مروری بر پیشینۀ نظری تحقیقات انجام شده
به عقیدۀ روسکین، جامعهپذیری سیاسی راهی است که یک جامعه، فرهنگِ سیاسی خود را دایمی میسازد (روسکین، 1988: 141). به عقیدۀ مایکل راش، جامعهپذیری سیاسی فرآیندی است که به وسیلۀ آن جوانان در جامعهای معین با نظام سیاسی آشنا میشوند و به میزان زیادی تعیین کنندة ادراک آنان از بحرانهایسیاسی و واکنشهایشان به پدیدههای سیاسی است (راش، 1377: 102). به عقیدۀ آلموند پاول، جامعهپذیری سیاسی روندی است که به وسیلۀ آن فرهنگهای سیاسی شکل میگیرند، باقی میمانند و تغییر میکنند (پاول، 1978: 79). لذا از این دیدگاه جامعهپذیری سیاسی؛ فرآیندی مستمر در امر یادگیری است که به موجب آن جوانان ضمن آشنا شدن با نظام سیاسی از راه کسب اطلاعات و تجربیات، با وظایف، حقوق و نقشهای خویش، آشنا میشوند و بخصوص وظایف سیاسی را از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهند؛ و امکان دارد در جریان این انتقال تغییرات و تعدیلهایی نیز صورت پذیرد (قوام، 1369: 229). بدین ترتیب در فرآیند جامعهپذیری سیاسی، از دو طریق جوانان خصوصیات سیاسی خود را کسب میکنند (طلوعی و زراعتگر، 1390: 58): 1. فرآیند جامعهپذیری سیاسی مستقیم، که محتوای گرایشهای منتقل شده به جوانان، طبیعتِ سیاسی دارد. در این شیوه، جوانان به طور صریح و مستقیم مسائل سیاسی مانند ساخت دولت، هدف از تشکیل احزاب سیاسی، جنبههای مفید و غیرمفید آنها، جنبههای ضعیف آنها و خلاصه اهدافِ سیاسی را میآموزند و در عین حال گرایشهای عمومی جوانان، واسطه قرار نمیگیرد (راش، 1377: 114). 2. فرآیند جامعهپذیری سیاسی غیرمستقیم که جوانان مسائلی را که در زمینههای سیاسی میآموزند در اصل سیاسی نیستند، ولی گرایشهایی را از جنبههای روانی در جوانان بهوجود میآورند که بر توسعة خویشِ سیاسی آنان اثراتِ قابل ملاحظهای میگذارد؛ بهطوری که این اثرات در سالهای اولیه منجربه پیشرفتِ گرایشهایی میشود که بعدها و در طول زندگی جوانان در جهت اهدافِ سیاسی بهکار گرفته میشود و در عین حال بر گرایشهایی که جوانان بعدها کسب میکنند، اثراتِ قاطعی مینهد و آنان را شکل میدهد (آلموند، 1963: 323). بدین ترتیب، جامعهپذیری سیاسی فرآیندی است مستمر و پویا که براساس آن، نهادهای اولیه و ثانویه در مراحل مختلف زندگی بر گرایشها و دیدگاههای سیاسی جوانان اثر میگذارند و در تصمیمگیریهای مربوط به حوزۀ سیاست، عامل تعیینکنندهای بهشمار میروند. البته بستر اصلی و مناسب مطالعۀ جامعهپذیری سیاسی، فرهنگِ سیاسی آن جامعه است؛ لذا جهتگیری جوانان به سیاست میتواند ناشی از شخصیت آنان و فرهنگی که در حاکمیتِ سیاسی سلطه دارد، باشد. بنابراین جامعهپذیری سیاسی روندی است که جوانان با وظایف، حقوق و نقشهای سیاسی خود در جامعه آشنا میشوند. اینکه جوانان کدامیک از این سه حالت را در مقابل نظام حکومتی اِعمال میکنند، به میزان جامعهپذیری سیاسی آنان بستگی دارد (طلوعی و زراعتگر، 1390: 55). بنابراین با تأکید بر نظریۀ مارشال مک لوهان که پیام همچون ماساژ است، رسانهها در فرآیند جامعهپذیری سیاسی بهمثابۀ پیامی مهم در فرآیند فرهنگسازی، باورپذیری، تثبیت اقتدار سیاسی حاکمیت و بحرانهایسیاسی تلقی میشوند (ایمانی، 1369: 92). از اینرو، برمبنای مطالعات و تحقیقات انجام شده، در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، شبکههایاجتماعی با دیدگاههای گوناگونی جوانان را مورد خطاب قرار دهند (طلوعی و زراعتگر، 1390: 60). این دیدگاه ها عبارت اند از:
- دیدگاه تفاوت و تمایز: به عقیدۀ پیر بوردیو (1984) در اثرش تمایز، شبکههایاجتماعی در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، با تأکید بر رویکرد تفاوت و تمایز سعى میکنند به عنوان اساسیترین شیوۀ تولید یک متن تبلیغاتى، حائزین "ما مصرفکنندۀ واقعى پیام خاص رسانهها هستیم" را در مقابل فاقدین "آنها که از این پیام خاص رسانهها استفاده نمیکنند" قرار دهند. لذا از خلال فرآیندِ ما سازى، تفاوت و تمایز میان حائزین "ما" و فاقدین "آنها" برساخت میشود. درواقع طبق این نظریه، مصرف و مصرفگراییِ پیامهای تزریق شده در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، علاوه بر ایجاد اختلاف در ویژگیهای کمّى و کیفى پیامهای رسانهای، مهمترین عاملِ بازتولیدِ تفاوت و تمایز در سبک زندگی جوانان تلقى میگردد. بدین ترتیب، شبکههایاجتماعی با تأکید بر رویکرد مصرفگرائى پیامهای رسانهای، سعى میکنند بیشتر از آنکه پیام خوب را به عنوان ابزارى براى تمایز پیام خوب از بد در پیامهای رسانهای نشان دهند، درصددِ به تصویر کشاندن متنها و گفتمانهای پیامهای رسانهای باشند. لذا شبکههایاجتماعی در پیامهای رسانهای تلاش میکنند به جوانان تلقین کنند که به صورت مصرفکنندگان ایدهآل، نه مصرفکنندگان فعال و کارآ، به شکل رؤیایی و نشانهاى از تداوم مصرف، در حال مصرفِ پیامهای رسانهای هستند. بنابراین شبکههایاجتماعی با تأکید بر رویکرد تمایز و تفاوتِ سبک زندگى جوانان، تلاش میکنند شیوۀ زندگى مرتبط با طبقاتِ بالاى جامعه را به وفور در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، به تصویر بکشانند (بوردیو، 1384: 32 و 47 و 74). حلقۀ ارتباطى میان این مؤلفهها نیز مفهوم ارزش است که در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، با میانجىگرى نهاد خانواده، گروه دوستان و نظام آموزشى ساخته میشوند. درواقع شبکههایاجتماعی در پیامهای رسانهای نه به طور مستقیم جوانان را به صرفهجوئی در مصرفِ پیامهای رسانهای بعنوان ارزش مثبت دعوت میکنند و نه به طور مستقیم آنان را به اسراف و تبذیر بهعنوان ارزش منفى در حال مصرفِ پیامهای رسانهای در بستر سبکهای مختلف زندگى (به عنوان نشانۀ تمایز بین: عالى/ معمولى/ پیش پا افتاده) سوق میدهند (جنکینز، 1385: 32). اما متنها و گفتمانهای موجود در پیامهای رسانهای به شکلى ضمنى، جوانان را در جایگاه و موقعیتى قرار میدهند که متضمن مصرفِ بیشتر پیامهای رسانهای باشند (میردامادی، 1380: 339). از این رو، به عقیدۀ ژان بودریلارد (2002) در اثرش در باب تحقق میل در ارزش مبادله، شبکههایاجتماعی در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، تلاش ندارند به معرفى پیامى واقعى یا یک بُعد مرجع پذیر بپردازند، بلکه سعى میکنند جوانان را از مصرفکنندهاى به مصرفکنندۀ دیگر هدایت کنند. این ایده را در پیامهای رسانهای میتوان دید که در آنها نخست خود پیام تبلیغ میشود، ولى پس از مدتى صرفاً یک نشانه به جوانان ارائه میگردد؛ نشانهای که در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، جایگزین واقعیت های سیاسی و اجتماعی شده و زنجیره اى از دلالتها را شکل میدهد (بودریلارد، 1380: 47-46).
- دیدگاه کاشت یا اشاعه: به عقیدۀ جرج گربنر (1969)، این رویکرد به دنبال این سئوال است که در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، آیا از نظر جوانان دنیایی که در آن زندگی میکنند شبیه همان دنیایی است که از رسانهها (بویژه تلویزیون) نشان داده میشود یا خیر؟ طبق این نظریه تأثیرات رسانهها (بویژه تلویزیون) بر جوانان، اندک، تدریجی و غیرمستقیم است، ولی بهعنوان ویژگی کشت دهندة رسانهها، به صورت انباشتی و در درازمدت رخ میدهد. این نظریه در میان نظریههایی که به آثار درازمدت رسانهها پرداختهاند، حق تقدم دارد، زیرا جوانان را در درازمدت تأثیرپذیر قلمداد میکند (سورین و تانکارد، 1381: 392-389). درواقع این نظریه برای معرفی الگویی تحلیلی طراحی شده تا نشاندهندة تأثیر بلندمدت رسانههایی باشد که اساساً در سطح برداشت اجتماعی عمل میکنند (ببی، 1386: 310). طبق این نظریه تلویزیون در میان رسانههای مُدرن جایگاهی محوری در زندگی روزمرۀ جوانان پیدا کرده تا آنجا که بر محیط نمادین غلبۀ یافته و پیامهایش در مورد واقعیت، جای تجربۀ شخصی و سایر وسایل شناخت جهان را گرفته است (مک کوییل، 1385: 399). این نظریه بعنوان یکی از اَشکال اثر رسانهها در سطح شناختی، به این موضوع میپردازد که فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، تا چه حد میتواند به باورها و تلقی جوانان از واقعیتهای خارجی شکل دهد؟ از این دیدگاه، رسانهها (بویژه تلویزیون) به لحاظ عمق و نفوذ قابل ملاحظه و نیروی فرهنگی قدرتمند، ابزاری در دست نظم تثبیت شدۀ فرآیند جامعهپذیری سیاسی قرار دارند که (به جای تغییر، تهدید یا تضعیف نظام سنتیِ باورها، ارزشها و رفتارها) در خدمت حفظ، تثبیت یا تقویت نظام سنتیِ باورها، ارزشها و رفتارها هستند. بنابراین بهنظر میرسد اثر اصلی رسانهها در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، اشاعة ثبات و پذیرش وضع موجود باشد؛ البته رسانهها تغییرات را به تنهایی به حداقل نمیرسانند، بلکه این امر با هماهنگی دیگر نهادهای عمدة فرهنگی محقق میشود (ببی، 1386: 310). طبق این نظریه، رسانهها (بویژه تلویزیون) در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، عملاً دیگر منابع اطلاعات، افکار و آگاهیها را به انحصار درمی آورند و یک کاسه میکنند، لذا اثر این مواجهه با پیامهای مشابه، تولید چیزی است که همان کاشت یا آموزش جهان بینی رایج، نقشهای رایج و ارزشهای رایج میباشد (سورین و تانکارد، 1381: 391-390). بنابراین پیام رسانهها از چندین جنبة اساسی با واقعیات فاصله دارند؛ اما به دلیل تکرار دائمی، در نهایتا به عنوان دیدگاه مورد وفاق جامعه، پذیرفته میشود و تماس ممتد با جهان رسانهها (بویژه تلویزیون)، میتواند به جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای که همواره واقعیت را به درستی منعکس نمیکند دربارة جهان واقعی منجر شود (مک کوییل، 1385: 310).
- دیدگاه قدرت و رسانهها: با ظهور و مانور پیامهای رسانهای در زندگی جوانان، رویکردهایی با هدفِ جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای درخصوص قدرتِ رسانهها مطرح شده است. 1. رویکرد رسانۀ اَبزاری: از این دیدگاه، رسانهها به اَبزاری در دست سیاستمداران و صاحبان شرکتهای بزرگ اقتصادی تقلیل یافتند. در این رویکرد، رسانهها به دلیل پُرهزینه بودن ادارۀ آنها گریزی جز تن سپردن به منافع و مصالح اصحاب و ارباب قدرت ندارند- هرچند سعی میکنند پیامهای رسانهای خود را مستقل نشان دهند. از این نظر، هر رسانهای ارگان نهاد و دستگاهی است و به جایی منسوب میباشد. 2. رویکرد رسانۀ اِبرازی: از این دیدگاه، رسانهها صاحب قدرت و ارادۀ کامل برای تولید، انتقال و القای پیامهای رسانهای هستند. طبق این نظریه، گاهی چنان به قدرتِ رسانهها باور دارند که گویی همۀ عالم خلق شده تا این رسانهها باشند و به اظهار نظر و موضعگیری درقبال پیامهای جوانان بپردازند. گویی تنها این رسانهها هستند که میتوانند مشکلیابی و گرهگشایی کنند و به عبارتی رسانهها حلقۀ مفقودة زندگی جوانان تلقی میشوند. 3. رویکرد رسانۀ تعاملی: از این دیدگاه، رسانهها چون تولید کننده و رسانندة پیامهای رسانهای هستند، در خلاء به تولید و پردازش پیام نمیپردازند، بلکه ضمن داشتن اهداف و تعهد به رسالت خود که هم مادی و هم ارزشی است، از ارباب قدرت و مصالح و منافع آنها تأثیر میپذیرند. رسانهها ضمن اینکه مزدور و سرسپردة ارباب قدرت نیستند، سر جنگ و ستیز با چارچوبهای موجود را نیز ندارند و البته به میزان تصمیم گیری آگاهانه و مستقل و نقشی که در تصمیم گیری دارند، قدرتمندند. امروزه این نظریۀ تعاملیِ قدرت و رسانهها که در پی مطرح شدن دو نظریة فوق و برای منطقی جلوهدادن نقاط ضعف آنها مطرح شده و در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، بر رابطة تعاملی و دو جانبۀ قدرت (اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی) و رسانهها تأکید میکند، تقریباً فراگیر شده و جامعیت یافته است (دبیری مهر، 1387: 3-2). این رویکرد مدعی است که رسانهها عامل اصلی تغییرات هستند و جوانان در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، تنها از آن تأثیر میپذیرند. براساس این رویکرد امروزه رسانهها به جوانان به عنوان یک واقعیتِ جهت ساز نگاه میکنند، یعنی، نه تنها به علائق و سلائق جوانان اهمیت میدهند، بلکه برنامهریزیهای خود را بر این اساس ساماندهی میکنند. لذا رسانهها حتی اگر قصد ایجاد تغییرات در جوانان را دارند از مجرای نیاز جوانان عبور میکنند. البته شدتِ وحدت تعاملی بودن در رسانههای جهان متفاوت است؛ به عبارت دیگر، رسانههایی که کاملاً مطیع خواستهها و تمایلات جوانان هستند (نظیر شبکههای پورنوگرافِ ماهوارهای و اینترنتی)، در طول زمان به ورطة لودگی، سطح نگری و حتی ابتذال میافتند. بنابراین در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، درک نکردن درستِ رابطة تعاملی جوانان و رسانهها موجب انحرافات بزرگی در سطوح تصمیمگیریهای خُرد و کلان رسانهای میشود (دبیری مهر، 1387: 4).
- دیدگاه انتقادی: براساس مکتب فرانکفورت و یکی از طرفداران این مکتب یعنی تئودور آدورنو، در این رویکرد اصل بحث بر سر توزیع قدرت است و در همین نظریه نحوة توزیع قدرت است که ابزارهای تأثیرگذار بر جوانان در جهت حفظ و گسترش قدرت مورد توجه قرار میگیرد. طبق این رویکرد در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، رسانهها تحتِ نفوذ انگارهها و نمادهای سلطهگر در بستر اقناع رسانهای قرار دارند. براساس این رویکرد، به طور کلی صنایع فرهنگیِ رسانهها به دنبال تخدیر جوانان در برای حفظ منافع اقلیت ثروتمند هستند. در این رویکرد جوانان در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، موجودی تسلیم و تأثیرپذیر قلمداد میشوند (شکرخواه، 1380: 76). در تأئید این رویکرد، به عقیدۀ الیزابت نوئل نیومَن، طبق رویکرد مارپیچ سکوت، رسانهها به تبلیغ عقاید و هنجارهای حاکم بر جامعه میپردازند و جوانانی که عقاید و هنجارهای مشابهی با رسانهها دارند، نظرات و خواستههای خود را مطرح میکنند. ولی آن دسته از جوانانی که نظراتشان شبیه نظرات حاکم و مطرح در رسانهها نیست، به ناچار یا درواقع از ترس منزوی شدن، سکوت اختیار میکنند. بنابراین در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، همانطور که پیداست طبق این رویکرد، جوانان در بستر اقناع رسانهای به مصرف و دنبالهرویِ پیامهای خاص رسانهای سوق داده میشوند (شکرخواه، 1380: 77).
مبانى نظرى و مسیر فرضیه اصلی تحقیق
بهطورکلی جامعهپذیرى سیاسى، فرآیندى است که براساس آن گرایشها، نگرشها، دانشها، ارزشها و معیارهاى سیاسىِ جوانان از نسلى به نسل دیگر منتقل مىگردد. درواقعف جامعهپذیرى سیاسى در حکم باز کردن درب جهانِ سیاست به روى جوانان است؛ جهانى مملو از بحرانهایسیاسی، میثاقها و پیمانها، مقررات، آیینها، بازیگران و شخصیتهاى سیاسى و دربرگیرندۀ سیاستها، نمادها و رفتارهاى ویژه و مشخص که همۀ این عوامل و آگاهىها و آشنایىها، در پیشرفت و تکامل و شکلگیرى خودِ سیاسىِ جوانان، نقش اساسى دارند (مهرداد، 1376: 17 و 27 ؛ شرفالدین، 1389: 181). به عقیدۀ جیمز کلمن، جامعهپذیرى سیاسى ناظر به فرآیندى است که جوانان از طریق آن، نگرشها و احساساتى در قبال بحرانهایسیاسی و نقشی که در آن دارند، کسب مىکنند. این فراگرفتهها شامل شناختها (دانستهها یا باورهاى جوانان در مورد نظام، موجودیت و روش کار آن) احساسات (نحوۀ احساس وفادارى و تکلیفِ مدنى جوانان در قبال نظام) و شایستگى سیاسى (نقش بالفعل یا بالقوۀ جوانان در جامعه و نظام سیاسی) مىباشد (کلمن، 1965: 18). بنابراین جامعهپذیرى سیاسى همان آموختههاى جوانان (شامل آگاهىها، گرایشها و باورهاى فراگرفته شده دربارۀ سیاست و هنجارهاى سیاسی) است که از طریق فعالیت سیاسى (همچون وابستگى حزبى، ایدئولوژى، رأىدادن و نظایرآن) بازتولید مىشود (چیلکوت، 1378: 359). بدین ترتیب،جامعهپذیرى سیاسى دارای کارکردها و پیآمدهای زیر مىباشد (علاقهبند، 1372: 7):
- بوجود آمدن و فرمیابى تدریجى خویشتن سیاسى یا فرآیند انتقال فرهنگِ سیاسى شامل باورها، ارزشها، هنجارها، نگرشها، نمادها، ایدئولوژىها، احساسات و عواطف همچون حس وفادارى به نظام و ارکان آن، روح میهن دوستى و الگوهاى رفتارى.
- قدرتیابى بر تحلیل مسائل و رویدادهاى سیاسى، کسب اخلاق مدنى، منش دموکراتیک، علاقمندى به فعالیتهاى سیاسى، کسب آمادگى لازم براى نقشپذیرى، مشارکتِ فعال و ایفای مسئولیتهاى اجتماعى.
- آشنایى با وظایف، حقوق و نقشهاى شهروندى سیاسى، کسب آمادگى براى تحرک سیاسى و ایجاد تغییرات مناسب، حمایت داوطلبانۀ جوانان از نظام سیاسى و در نتیجه ثبات سیاسى، انطباق با وضعیتها و شرایط متغیر.
- توانایى پیش بینى انتظارات دیگران و واکنش عملى متناسب با آنها، جهتدهى و کنترل احساسات و عواطف سیاسى، آشنایى با قهرمانان و اسطورههاى تاریخى، ایدئولوژىهاى سیاسى و قوانین و مقررات رسمى و غیررسمى در بازىهاى سیاسى.
- نظم عمومى، ثبات سیاسى، افزایش وجدان جمعى، تقویت روح تعهدمندى و مسئولیتپذیرى، مشارکت جمعى، همسویى با نهادها و سازمانهاى اجتماعى، کاهش هزینۀ نظارت و کنترل اجتماعى و تقویت روح تعاون و همکارى.
- رویارویى واقعبینانه با وقایع و مسائل سیاسى اجتماعى، کاهش تمایل به رفتارهاى انحرافى و کجروانه، آگاهى از حقوق و فرمانبرى از مقررات و دستورات و تمایل به ابراز وفادارى نسبت به نظام و نمادهاى سیاسى و افتخارات ملى.
- بهرهگیرى قانونمند از آزادىهاى سیاسى، حمایت از تودههاى محروم، حفظ روحیات انقلابى، مبارزۀ قهرآمیز با استکبار جهانى و تقویت روحیۀ شجاعت، فداکارى، ایثار و شهادت طلبى در جهت اعتلای کلمۀ توحید.
- ایجاد آمادگى و افزایش توان رزمى براى حفظ مرزها، دفاع از کیان و تمامیت ارضى، به نمایش گذاردن قدرتِ ارعاب دشمنان، پرورش روح تشکیلاتى و فعالیت سازمانى و تقویت انگیزه براى مشارکت در امور بین المللى مشترک براساس مصالح و منافع متقابل.
به عقیدۀ لوسین پاى (1962) در جامعۀ پویا بین مراحل جامعهپذیرى، درجۀ بالایى از پیوستگى و تداوم وجود دارد و هر یک دیگرى را تقویت میکند. لذا به هم پیوستگى میان این سه فرآیند، سبب برقرارى نظم در جامعه میشود (شارعپور، 1386: 291-290):
- فرآیند جامعهپذیرى پایه (شامل یادگیرىِ نگرشها، ارزشها، مهارتها، الگوهاى رفتارى و تجربیاتِ ناخودآگاه در پویایى ساختار شخصیت اساسى) که جوانان در این مرحله به عنوان عضوى از جامعه، هویت مىیابند، با فرهنگ جامعه آشنا مىشوند، در فرهنگ عمومى خویش، اجتماعى مىشوند، مىآموزند که چگونه مىتوانند عضو جامعه شوند و به عنوان دوران تشخّصِ هویتِ خود، هویتِ فرهنگى آنان تحقق مىیابد.
- فرآیند جامعهپذیرى سیاسى که طی آن جوانان نسبت به بحرانهایسیاسی، آگاهى مییابند، نحوۀ فهم حوادث سیاسى و نحوۀ قضاوت در مورد آنها را کسب مىکنند و از این رهگذر جوانان فرهنگِ سیاسى جامعه را در خود درونى میسازند و مفهوم هویتِ سیاسى تحقق مىیابد.
- فرآیند گمارش سیاسى که طی آن جوانان به وراى نقش منفعلانۀ شهروندى و مشاهدهگر صِرف حرکت میکنند و به یک شهروند مشارکت کنندۀ فعال تبدیل مىشوند. در این مرحله، جوانان بینش عمیقترى نسبت به بحرانهایسیاسی پیدا میکنند و به هویتى نهادینه شده و روشن دست مىیابند.
درواقع، در بستر بحرانهایسیاسی، رسانهها بعنوان رُکن چهارم دموکراسی (در کنار مردم، احزاب سیاسی و نظامهای سیاسی) درقالب جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای دارای سه مسئولیتِ مهم میباشند (رهبری،1384: 87 ؛ مختاری، 1388: 72 و 73):
- نظارت بر افکار جوانان: یکی از وظایف رسانهها در جوامع دموکراسی نظارت بر عملکرد نظامهای سیاسی میباشد. با این اوصاف در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، نظامهای سیاسی مراقب عملکرد خویش خواهند بود.
- تجمیع خواستههای جوانان: از طریق رسانهها، احزاب و گروههای ذینفوذ، جوانان خواستههای خود را به اطلاع سیاسیون و نخبگانِ نظام سیاسی میرسانند. اگر این سه گروه مستقل عمل کنند و از جایی خاص خطدهی نشوند، سیاستِ عمومی انعکاس خواستِ جوانان خواهد بود. لذا رسانههای مستقل و کارآمد میتوانند با بیان و تجمیع خواستهها در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، پیگیری آن را از سوی نظام سیاسی مطالبه کنند.
- هدایت افکار جوانان: آموزش رسانهای، فرآیند مستمر یادگیری است که جوانان ضمن کسب پیامهای رسانهای به وظایف و حقوق و نقش خویش در جامعه پی میبرند. لذا رسانهها در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، از طریق آموزش در افزایش آگاهی جوانان مؤثراند و از این طریق میتوانند نظام سیاسی را به ارائۀ مناسب خدمات و پاسخگویی سوق دهند. بنابراین در این فرآیند جوانان میآموزند با مشارکت در تصمیمگیریها در سرنوشت خود مشارکت کنند.
به قول ویلبور شرام در اثرش ارتباطات جمعی، در فرآیند جامعهپذیرى رسانهای، ابتدا شبکههایاجتماعی بعنوان رهبران افکار عمومی، پیامهای مورد نظر خود را به شکل رمز یا کُد در میآورند تا اطلاعاتى را که میخواهند به جوانان انعکاس دهند را به صورت قابل ارسال درآورند. اما پس از رمزگذاری وقتی پیامها به صورت رمز درآمد و از طریق کانالهای ارتباطی (اینترنت و ماهواره) ارسال شد، باید پیامها مورد رمزخوانى و رمزگشایی واقع شود. لذا شبکههایاجتماعی باید بیندیشند که در مسیر بازخورد، آیا جوانان در درک پیامها با آنان هماهنگ و همنوا شدهاند؟ آیا جوانان پیامها را بدون تحریف و سروصدا درک خواهند کرد؟ آیا تصویر ذهنى جوانان با آنچه در بستر بحرانهایسیاسی بروز میکند، تشابهى خواهد داشت؟ از اینرو، به قول ویلبور شرام در اثرش فرآیندها و اثراتِ ارتباطات جمعی، بطورکلی فرآیند جامعهپذیرى رسانهای در تمام سطوح اعم از روابط درون فردی تا گروه و جامعه و روابط بینالملل، نقش مهمی در جامعه ایفا میکند. بنابراین ایجاد ارتباط زمانی امکانپذیر است که شبکههایاجتماعی و جوانان به یک نقطۀ مشترک رسیده و به یک مفهوم مساوی دست پیدا کنند؛ یعنی، به یک همانندی و هم فهمی و درک متقابل برسند. اما در برخی موارد شبکههایاجتماعی پیامی را در بستر بحرانهایسیاسیاجتماعی به جوانان ارسال میکنند و جوانان هم متوجه منظور شبکههایاجتماعی میشوند، اما با آن به یک نقطۀ مشترک نمیرسند و یا اساساً حرف و نظر شبکههایاجتماعی را نمیپذیرند. در اینجا نمیتوان گفت جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، انجام نشده، بلکه ارتباط برقرار شده اما جوانان، شبکههایاجتماعی را یا پس زده یا نمیپذیرند. به قول ویلبور شرام در اثرش توسعۀ ارتباطات و فرآیندهای توسعه، چشماندازی کلی از سه نسل نظریاتِ مربوط به فرآیند جامعهپذیرى رسانهای به چشم میخورد:
- نظریاتِ خوشبینانۀ نسل اول که توسعه و نوسازیِ جوامع در حال توسعه را کاملاً متأثر از فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای میدانند و برای نقش آگاهسازی رسانهها در بین جوانان، نقش مثبتی قائلاند.
- نظریاتِ انتقادی و بدبینانۀ نسل دوم که معتقدند جوامع در حال توسعه تحت تأثیر فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، دچار مصرفگرایی و تأثیرپذیری انفعالی نسبت به فرهنگهای مُسلط میشوند، زیرا رسانهها از نقش آگاهسازی خود دور شده یا حتی در سطوح جدیدتر با انبوه اطلاعات، باعث میشوند که جوانان دچار سردرگمی در گزینش پیامها و کانالها شوند.
- نظریاتِ واقعگرایانۀ نسل سوم که مبتنیبر نقش فرامرزیِ فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، جهان را همچون جامعۀ اطلاعاتی، جامعۀ شبکهای و فضای مَجازی وبسایتهای اینترنتی میدانند که با شتاب و سرعتی که درقالب عصر ماهوارهها دارند، خودبهخود تحولاتِ عظیم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را نیز رقم زدهاند.
به قول ویلبور شرام و همکارانش در اثرشان تلویزیون در زندگى کودکان ما، و نیز دیوید برلو در اثرش فرآیندهای ارتباطات، با اقتباس از مُدل کلود شانون و وارن ویور در اثرشان نظریۀ ریاضی ارتباطات، فرآیند جامعهپذیرى رسانهای برمبنای مُدل ارتباطات یعنی منبع، پیام، کانال و گیرنده[3] حامل ایدههاییاند که برپایۀ نحوۀ کاربرد رسانهها و تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات باعث توسعه و نوسازی در جوامع در حال گذار میشوند (شرام و همکاران، 1377: 5-1). این مُدل تصدیق میکند که جوانان بهعنوان هدف در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، نقش مهمی دارند و در فرآیند ارتباطی بهعنوان منبع گزینش پیامها به منصۀ ظهور میرسند. در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، این پیامها با تکیه بر حواس پنجگانۀ جوانان در امتداد کانالهای ارتباطی منتقل شده و سپس برمبنای مهارتهای ارتباطیِ جوانان تفسیر و ترجمه میشوند. لذا پیامها بهعنوان عنصر مرکزی مُدل ارتباطات توسط شبکههایاجتماعی بازتولید میشوند، اما در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، بر انتقال ایدهها تاکید میگردد. زیرا ایدۀ منبع به اندازۀ کافی انعطافپذیری در پیامهای شفاهی، کتبی، الکترونیکی، نمادین، مُوَلِد و نیز آگهیهای تبلیغاتی را دارد. بنابراین در این فرآیند، مفاهیم رمزگذاری و رمزگشایی تأکید بر مُدلهایی دارند که همۀ جوانان در ترجمۀ افکار خود نسبت به کلمات، نمادها، پیامها و آگهیهای تبلیغاتیِ شبکههایاجتماعی نسبت به موقعیتِ اقتصادی و اجتماعی خود میتوانند آنرا درک کنند:
- مُدل اقناع سیاسیِ رسانهای: در این مُدل، رمز ارسالى بین شبکههایاجتماعی رمزگذار و جوانان رمزخوان، زبانِ آنها است. درواقع یکى از مهمترین مهارتها در برقرارى ارتباط آن است که چگونه و تا چه حد میتوان از ظرفیت یک کانال ارتباطى استفاده کرد. لذا این امر تا حد زیادى به ماهیتِ زبانِ مورد استفاده بستگى دارد. بدینترتیب، مهمترین مسئله در جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، مبتنی بر مُدل ریاضی ارتباطات کلود شانون و وارن ویور در اثرشان نظریۀ ریاضی ارتباطات، بهعنوان یکی از مُدلهای خطی اولیه این است که برمبنای عناصر ششگانۀ ارتباطات یعنی منبع، رمزگذار، پیام، کانال، رمزگشای و گیرنده[4]، در راستای اصول متقاعدسازی یا اقناع روانی، تا چه حد ارتباطاتِ دو طرفۀ دایرهوار بین شبکههایاجتماعی و جوانان در رمزخوانى و رمزگذارى و نیز در مسیر بازخورد، همنوایی و هماهنگی بهوجود میآورد. درواقع این مُدل ارتباطی مشتمل بر شکستن سیستم اطلاعات به درون زیر سیستمها است تا از این طریق اثربخشی کُدها و کانالهای گوناگونِ ارتباطات با توجه به عوامل مزاحم و یا نفوذی در انتقال پیامها ارزیابی گردند (شرام، 1954: 5-3).
- مُدل ارزش سیاسیِ پیام: در این مُدل، وقتى شبکههایاجتماعی و جوانان در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، با هم تماس میگیرند، امواج صوتىِ صداى جوانان اولین پیام است؛ اما پیامهای دیگرى نیز اعم از پیامهای اولیه یا دادهها، پیامهای ثانویه یا ستاندهها، ارزش سیاسى پیامهای اولیه و پیامهای ثانویه و نظایر آن، وجود دارند که اطلاعات را در سطح وسیعى منتقل میکنند. درواقع پیامها در بستر کانالهای ارتباطی مثلاً آگهیهای تبلیغاتی شبکههای اینترنتی و ماهوارهای، نه به صورت یک مدار تلگرافى ساده که در آن جریان گاهى حرکت میکند و گاهى حرکت نمیکند، بلکه بیشتر به صورت کابلى که در آن بسیارى از علائم و نشانهها از سوی شبکههایاجتماعی به طرف جوانان به طور موازى جریان مییابد تصور میگردد. اگرچه رابطۀ موازى پیچیده است، اما معمولاً ارتباطگران روى نقطهاى از پیامهای باارزش که ارزشمندترند، تأکید میکنند (شرام، 1954: 10-3).
- مُدل آگاهی سیاسیِ پیام: در این مُدل، در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، زمینۀ تجربۀ جوانان به صورت دو حلقه است که یکدیگر را قطع کردهاند، چرا که براى برقراری ارتباط لازم است تصاویر ذهنى شبکههایاجتماعی به رمز درآیند. لذا این رمز باید به وسیله جوانان رمزخوانى شود و رمزخوانى وقتى انجام میشود که جوانان قبلاً رمز را آموخته باشند. علاوه بر این باید شبکههایاجتماعی و جوانان داراى تجربیاتِ مشترک و یکسان باشند. بنابراین در این مُدل، میزان تجربیاتِ شبکههایاجتماعی و جوانان به صورت دو حلقۀ منقطع با عنوان "میدان تجربه" شامل اعتقادات و ارزشهای آنان تصور میگردد که تنها براساس تجربهاى که هرکدام دارند، شبکههایاجتماعی میتوانند کُدگذارى کنند و جوانان میتوانند کُد را بازخوانى کنند. اگر تجربیاتِ شبکههایاجتماعی و جوانان بهطور قابل ملاحظهاى نامتشابه باشد بهویژه در ارتباطِ فرهنگى، ایجاد یک ارتباط معنادار از یک طرف به طرف دیگر بسیار مشکل است (شرام، 1954: 7-5).
- مُدل گزینش سیاسیِ پیامهای مهم: در این مُدل، با توجه به نقش رمزگذار، مفسر و رمزخوان، وقتی یک علامت به جوانان میرسد، اگر جوانان این علامت را یاد گرفته باشند پس کنش مشخص به آن با عنوان "کنشهای میانجى" را نیز یاد گرفتهاند؛ زیرا آنها براى آنچه از سوى پیام در سیستم عصبى جوانان اتفاق مىافتد میانجىاند. این کنشهای میانجى معناهاى علائم براى جواناناند و مشخص میکنند جوانان دربارۀ علائم چه بکنند، زیرا جوانان واکنشهای مرتبط با کنشهای میانجى را یاد گرفتهاند. درواقع یک علامت که به مفهوم یک چیز معین براى جوانان است، شروع فرآیندهاى معین دیگرى را در ابعادِ عینی و ذهنیِ جوانان مثلاً ماهیچهها و اعصاب باعث خواهند شد. بنابراین معناهائى که منتج از بازخوانى یک علامت است، باعث خواهد شد که جوانان شروع به کُدگذارى کنند. درواقع آنچه جوانان کُدگذارى میکنند، به گزینش سیاسیِ پیامهای مهم در موقعیت و شرایط مشخص و معناهائى که در ارتباط با آن هستند بستگى دارد (شرام، 1954: 9-7).
- مُدل گرایش سیاسی پیام: در این مُدل، پیام در مرکز یک جعبه تقسیم برق مابین دو طیف شامل رمزگذار، مفسر و رمزخوان، قرار دارد که جریان بزرگ بى انتهایى از ارتباطات را به گردش درمیآورد. درواقع، ارتباطات همچون جریانى است که براساس متغیرهای جوانان ازجمله تعابیر، تفاسیر، عادات، توانائیها، ظرفیتها و نظایر آن، تغییر میکند و از این طریق دادهها در ستاندهها منعکس میشوند. از اینرو، جوانان نیاز دارند عنصر دیگرى به فرآیند ارتباط اضافه کنند. درواقع با تصور اینکه در یک ارتباط دو نفره چه اتفاقى مىافتد، شبکههایاجتماعی مرتباً ارتباط میگیرند و پیامها را به جوانان میفرستند. لذا در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، بازخورد اطلاعات و دادهها از سوی جوانان به سمتِ شبکههایاجتماعی، نقش بسیار مهمى در گرایش جوانان به پیام بازى میکند (شرام، 1954: 12-9).
از آنجا که به قول جان هاوارد و جان شیث، باید براساس دادهها و ستادهها به تبیین مسئله پرداخت (نبىزاده، 1373: 280-275)، لذا برمبنای نظریۀ ویلبور شرام (مُدلهای پنجگانه)، مسیرِ فرضیه اصلی تحقیق درقالب هدفِ اصلی آن یعنی تحلیل مسیرِ عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (برپایۀ نیکوئی برازش مُدل نظری تحقیق) عبارت است از:
- · فرضیه اصلی تحقیق: به نظر میرسد جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (در یک رابطۀ چندمتغیره) از کلیۀ عوامل موجود در مُدل نظری تحقیق (اقناع سیاسیِ رسانهای، آگاهی سیاسیِ پیام، ارزش سیاسیِ پیام، گرایش سیاسی پیام، گزینش سیاسیِ پیامهای مهم، در فضای متغیرهای زمینهای)، تأثیر میپذیرد.
روش شناسى پژوهش
- · نوع روش تحقیق: برای مطالعه و بررسی میزان تغییرات یک عامل (متغیر وابسته: جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان) که در اثر تغییرات چند عامل دیگر (متغیرهای مستقل: اقناع سیاسیِ رسانهای، آگاهی سیاسیِ پیام، ارزش سیاسیِ پیام، گرایش سیاسی پیام، گزینش سیاسیِ پیامهای مهم و متغیرهاى زمینهای) به وجود آمده، به قول دیوید دِواس[5] از روش همبستگی یا همخوانی مبتنی بر روش تحقیق پیمایشی به دلیل کارآمدی و قدرتِ توصیف مناسب ویژگیهای واحدهای تحلیل و مقایسه دقیق خصوصیاتِ آنها به کمک استنباطاتِ عِلّی استفاده میشود (دِواس،1376، ص14-13).
- نوع تکنیک تحقیق: به دلیل نوع روش مطالعه و تنوع و تعدد متغیرهای پژوهش و نیز به عنوان مهمترین تکنیک در گردآوری دادهها، از تکنیک مصاحبه کتبی یا پرسشنامه براساس طیف رنسیس لیکرت[6] درقالب روش میدانی یعنی مشاهده مستقیم پهنانگر استفاده شده است (محسنی تبریزی،1381،ص161-160).
- نوع پردازش تحقیق: با استفاده از پرسشنامه هدایت شده، دادههای مورد نیاز جمعآورى و بهکمک پکیج اِس.پی.اِس.اِس[7] به دو منظور: 1. برای محاسباتِ آماری و نیکوئی سنجش متغیرهای تحقیق (اعتبار و پایایی) در حوزه آمار توصیفی؛ 2. برای آزمون فرضیههای تحقیق و نیکوئی برازش مُدل نظری تحقیق (تحلیل مسیر) در حوزه آمار استنباطی؛ پردازش شده است (کرلینجر و پدهازور،1366، ص 33-21).
- جامعه آماری تحقیق: برای بر نظرسنجی و مراجعه به مخاطبانِ پیامهای سیاسیِ رسانهایِ جوانان، 368 نفر از دانشجویان جوان دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان با استعانت از قواعد تعیین حجم نمونه[8] بهعنوان نمونه آماری و براساس روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای (از دانشکدهها) و سهمیهای (از رشتهها)، بهطور تصادفی (از دانشجویان) انتخاب گردیدند (سرائی،1372،ص133-132).
دانشجویان دانشکدههای دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان
جمع |
برقوکامپیوتر |
فنیومهندسی |
علومپایه و پزشکی |
علومتربیتی |
علومانسانیواجتماعی |
دانشکدهها |
|
۱۴۷۰۰ |
۲۷۰۰ |
۴۰۰۰ |
۱۷۰۰ |
2100 |
4200 |
جامعه آماری |
|
368 |
68 |
100 |
43 |
52 |
105 |
جمعیت نمونه |
|
مأخذ: روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای تحقیق
- متغیر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای: طی آن جوانان از بحرانهایسیاسی آگاهى مییابند، نحوة فهم حوادث سیاسى و نحوۀ قضاوت در مورد آنها را کسب مىکنند و از این رهگذر، فرهنگِ سیاسى جامعه را در خود درونى میسازند و مفهوم هویتِ سیاسى تحقق مىیابد. شبکههایاجتماعی در فرآیند جامعهپذیری سیاسیِ رسانهای، با تأکید بر رویکرد تفاوت و تمایز سعى میکنند در این فرآیند به عنوان اساسیترین شیوۀ تولید یک متن تبلیغاتى، حائزین "ما مصرفکنندۀ واقعى پیام خاص رسانهها هستیم" را در مقابل فاقدین "آنها که از این پیام خاص رسانهها استفاده نمیکنند" قرار دهند (24 گویه) (بوردیو، 1384: 32 و 47 و 74).
- متغیر اقناع سیاسیِ رسانهای: طی آن فرآیند رمزگشایی و رمزگذاری، بهعنوان فعالیتهای حفظ شده بهطور همزمان توسط شبکههایاجتماعی و جوانان تصور میشود. لذا مفاد و شرائط آن برای یک تبادل دوطرفۀ پیام ساخته شده است. در عین حال باید توجه نمود که در این رابطه، یک مترجم یا مفسر نیز بهعنوان بازنمایی انتزاعی از مسئلۀ معنا به حساب میآید. البته در این مُدل، حوزۀ تجربه یا قاب روانی مرجع نیز اشاره به نوعی جهتیابی یا گرایش دارد که در ارتباط متقابل با هم نسبت به یکدیگر حفظ میشوند[9] (21 گویه) (شرام، 1954: 5-3).
- متغیر ارزش سیاسیِ پیام: طی آن شبکههایاجتماعی در فرآیند انتقال پیامهای رسانهای سعی میکنند مثلاً روى یک کلمه تأکید کنند، درست قبل از آن مکث کنند، با وقار و متانت آنرا بیان کنند، به هنگام صحبت کردن حرکت کنند و جدى به جوانان نگاه کنند. میتوانند خیلى موقر و سنگین صحبت کنند و یا گاهى چشمک بزنند. میتوانند طورى بر روی یک کلمه تأکید کنند که معناى دیگرى بدهد و بدین وسیله معناى ثانوى طعنه یا شک یا شوخى را نیز منتقل میکنند. از اینرو، کانالهای ثانوى و وسایل شنیدارى دیدارى به طور خاصى در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، غنى هستند (23 گویه) (شرام، 1954: 10-3).
- متغیر آگاهی سیاسیِ پیام: طی آن شبکههایاجتماعی براى تداعى و تفهیم سادهتر جوانان سعی میکنند پیام را به کمک علائم و نشانهها چنان کُدگذارى و تنظیم کنند که با بخشهائى از تجربیاتشان که به شبکههایاجتماعی نزدیک است ربط پیدا کند تا بتوانند این مشکل را حل کنند. لیکن تفاوتِ بین علامت و موضوع این است که علامت همیشه نشاندهندۀ موضوع در یک سطح کاهش یافتۀ راهنماهاست؛ یعنى، علائم فراخوانده نمیشوند، اما سیستم علائم تنها یک نوع تندنویسى است که در آن باید کُدگذار قادر به تندنویسى و نیز بازخوانی رمز باشد. بنابراین جوانان بواسطۀ انگیزش پیروى از پیام، هم کُدگذارى میکنند، هم بازخوانى میکنند، هم دریافت میکنند، هم انتقال میدهند و هم به شرح و تفسیر پیامها و کانالهای ارتباطی میپردازند (23 گویه) (شرام، 1954: 7-5).
- متغیر گزینش سیاسیِ پیامهای مهم: طی آن کُدگذارى جوانان مُنتج از ارتباطاتِ آشکار و تعمدى است. لذا ممکن است جوانان فکر کنند که بهتر است در این مورد سکوت کنند و اگر کنشى رُخ دهد، طبیعتِ کنش نیز به راههائى براى گزینش پیامهای مهم و موانعِ سر راه جوانان بستگى دارد. از اینرو، یک علامت ممکن است باعث شود جوانان از دریافت آن علامت چنان به خشم بیایند که شبکههایاجتماعی را مورد شماتت قرار دهند. البته ممکن است شبکههایاجتماعی قوى باشند و یا اینکه جوانان در موقعیتِ بد اجتماعى باشند. از اینرو، این امکان وجود دارد که جوانان شبکههایاجتماعی را نادیده بگیرند و یا اینکه به صورت یک نابهنجار به شبکههایاجتماعی نگاه کنند، اما نتیجه هرچه باشد این فرآیندى است که جوانان پیوسته با آن درگیرند. بنابراین جوانان مرتباً علائم را از محیطِ خود بازخوانى، آنها را تفسیر و چیزى را بهعنوان نتیجه، کُدگذارى میکنند. درواقع این تصور غلطی است که فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، در جایی شروع و در جایی دیگر خاتمه مییابد؛ این فرآیند واقعاً بى انتها است (16 گویه) (شرام، 1954: 9-7).
- متغیر گرایش سیاسی پیام: طی آن شبکههایاجتماعی به جوانان میگویند که چگونه میتوانند انبوه پیامهای موجود در کانالهای ارتباطی مثلاً پیامهای رسانهای شبکههایاجتماعی را مورد تفسیر قرار دهند. لذا شبکههایاجتماعی نگرانند که طی این فرآیند آیا جوانان در واکنش نسبت به پیامها ترغیب و اقناع میشوند؟ بدین ترتیب، یک مُفسر و ارتباطگرِ کارآزموده به بازخورد توجه میکند و همواره پیامهای کانالهای ارتباطی را برحسب آنچه در بین جوانان مشاهده میکند یا میشنود، تغییر میدهد و یا در صورتِ نیاز اصلاح میکند تا جوانان به پیامهای ارسالی، گرایش یابند[10] (10 گویه) (شرام، 1954: 12-9).
نیکوئى سنجش متغیرهایتحقیق (اعتبار و پایایی)
ضریب پایایی و آزمون تحلیل گویهها برمبنای دیدگاه لی.جی. کرونباخ[11] (دِواس،1376،ص262- 253) نشانگر این است که همه گویهها درقالب متغیرهاى اصلى از پایایی قابل قبولى[12] برخوردارند. تحلیل عاملی نیز برمبنای دیدگاه ماریجا نوروسیس[13] (دِواس،1376،ص256-254) جهت تحلیل عاملى اکتشافى (تکنیک تقلیل دادهها) و تحلیل عاملى تأییدی (تکنیک تلخیص دادهها) طبق جدول نشان میدهد:
- 1. آزمون کفایتِ نمونه برداری کیزر- مایر- اُلکین[14] (ساروخانی، 1386: 222- 210): برمبناى تحلیل عاملى تأئیدی مقدار کی.ام.او در بین کلیۀ متغیرهاى اصلى بیش از70درصد برآورد شده است. لذا روابط موجود در بین گویهها برای تحلیل عاملی مورد نظر بسیار مناسباند و برای سنجش متغیرهای مربوطه در تحقیق از برازندگی کافی و اعتبار وافی برخوردارند. پس مقادیر مأخوذۀ کی.ام.او علاوه بر اینکه نشانگر کفایتِ نمونه بردارى محتوائى عالى مقیاس میباشند، نشان میدهند که کلیۀ متغیرهاى اصلى از نظر کفایت نمونه بردارى نیز مشکلى براى انجام تحلیل عاملى ندارند.
- آزمون تقریبی کُرَویتِ بارتلت[15] (سرمد و حجازی، 1382: 274- 268): آزمون بی.تی.اس نیز با مقدار مجذور کاى[16] در سطح معنادارى قابل قبول نشان دهندۀ معنادارى ماتریس دادهها و وجود حداقل شرط لازم انجام تحلیل عاملى در مورد ماتریس دادههاى مربوط به کلیۀ متغیرهاى اصلى میباشد. لذا بدین وسیله کفایتِ ماتریس همبستگى گویههاى مربوط به متغیرهاى اصلى و احرازِ اعتبار سازهاى پرسشنامه در جامعۀ آماری تحقیق اعلام میگردد.
جدول 1: دستاوردهای ناشی از روشهای نیکوئی سنجش متغیرهای اصلی تحقیق- آزمون تحلیل گویهها و آزمون تحلیل عاملی
Indexes (Indices) |
آلفا کرونباخ Alpha |
Kaiser-Meyer-Olkin Measure of Sampling Adequacy (KMO) |
Bartlett's Test of Sphericity Approx. Chi- Square (BTS) |
Degree Freedom(df) |
Significance Level |
جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای گرایش سیاسیپیامهای رسانهای اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای آگاهی سیاسیِپیامهای رسانهای ارزش سیاسیِپیامهای رسانهای گزینش سیاسیِپیامهای رسانهای مهم |
82/0 84/0 87/0 89/0 89/0 75/0 |
766/0 752/0 833/0 836/0 880/0 719/0 |
067/1673 536/2289 031/2353 404/3422 678/2838 510/1327 |
120 210 120 210 136 120 |
000/0 000/0 000/0 000/0 000/0 000/0 |
نیکوئی برازش مُدل نظری تحقیق (تحلیل مسیر)
برمبنای آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه[17] وکاربرد ضرایب بتاى استاندارد[18] و آماره مجذور آر[19] (جهت تبیین واریانس متغیرهاى مستقل بر متغیر وابسته[20])، هرچه مقدار آماره مجذور آر بالاتر باشد، مُدل قویتر است. لذا ازطریق میزان خطا[21] (میزانى از واریانس متغیر وابسته که متغیرهاى متقدم آن را تبیین نکردهاند) و مجذور میزان خطا[22] (واریانس تبیین نشده متغیرهاى باقیمانده) (محسنىتبریزى و شیرعلی،1388،ص161-160)، نیز میتوان مناسب بودن مُدل را تشخیص داد (حبیبپور و صفرى،1388،ص534-516). لذا طبق جدول2 میتوان گفت:
جدول 2: دستاوردهایناشی از روشنیکوئیبرازشمُدلنظریتحقیق-تحلیلرگرسیونچندگانه (Method=Stepwise)
Model Summary Indexes/ Indices
|
R |
R2 |
e =1-R2
|
e2 |
Adjusted R Square |
Std. Error of the Estimate |
Change Statistics |
||
R Square Change |
FChange |
Sig. F Change |
|||||||
جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهای آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای گزینش سیاسیِ پیامهای رسانهای مهم گرایش سیاسی پیامهای رسانهای |
80/0 60/0 76/0 77/0 77/0 79/0 |
64/0 36/0 57/0 59/0 60/0 62/0 |
36/0 64/0 43/0 41/0 40/0 38/0 |
13/0 41/0 18/0 17/0 16/0 14/0 |
63/0 33/0 55/0 58/0 58/0 60/0 |
309628/0 504192/0 423358/0 379670/0 300434/0 308644/0 |
64/0 36/0 57/0 59/0 60/0 62/0 |
346/38 728/12 639/30 308/33 737/33 753/36 |
000/0 000/0 000/0 000/0 000/0 000/0 |
ü 64درصد تغییراتِ جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای (54/0+)، افزایش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (26/0+)، کاهش ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهای (17/0)، افزایش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (17/0+) و افزایش گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهای (10/0+) در بین دختران (16/0-) با حجم بالای بُعد خانوار (12/0+) و فاقد مسکن شخصی (12/0-)، بستگی دارد.
ü 36درصد تغییراتِ اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (24/0+)، افزایش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (18/0+) و کاهش گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهای (12/0-) در بین پسران (10/0+) بستگی دارد.
ü 57درصدتغییراتِ ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهایِ جوانان (R2)، به کاهش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (07/0-) و کاهش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (05/0-)، در بین پسران و دختران با حجم بالای بُعد خانوار (01/0+) و فاقد مسکن شخصی (02/0-) بستگی دارد.
ü 59درصد تغییراتِ آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهای (10/0+)، افزایش گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهای (08/0+)، افزایش اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای (07/0+) و کاهش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (03/0-) در بین پسران (03/0+)، بدون مسکن شخصی (02/0-)، بستگی دارد.
ü 60درصد تغییراتِ گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهای (09/0+)، افزایش ارزش سیاسیِ پیامهای رسانهای (05/0+)، افزایش اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای (04/0+) و کاهش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (02/0-) در بین دختران (01/0-) با حجم بالای بُعد خانوار (03/0+) و فاقد مسکن شخصی (03/0-) بستگی دارد.
ü 62درصد تغییراتِ گرایش سیاسیِ پیامهای رسانهایِ جوانان (R2) به افزایش گزینش سیاسیِ پیامهای مهمِ رسانهای (05/0+)، افزایش آگاهی سیاسیِ پیامهای رسانهای (03/0+) و کاهش اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای (01/0-) در بین پسران (01/0+) با حجم پایین بُعد خانوار (02/0-) و با مسکن شخصی (01/0+) بستگی دارد.
- طبق جدول 3 سعی شده درقالب تحلیل مسیر عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان در فضای مَجازیِ شبکههای اجتماعی، به ترسیم نیکوئی برازش مُدل نظری پرداخته شود. لذا برمبنای مجموع اثراتِ مستقیم و غیرمستقیم متغیرهاى آشکار، در بیشترین و قویترین تأثیرِ جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان میتوان به اقناع سیاسی (66/0+)، آگاهی سیاسی (44/0+)، گزینش سیاسی (32/0+)، گرایش سیاسی (15/0+) و ارزش سیاسیِ (02/0-) پیامهای رسانهای در بین دختران (03/0-) با حجم بالای بُعد خانوار (14/0+) و فاقد مسکن شخصی (18/0-) اشاره نمود. درصورتیکه برمبنای مجموع اثراتِ مستقیم و غیرمستقیم متغیرهاى پنهان دربین جوانانِ شاغل (05/0+)، مقطع تحصیلی بالا (04/0+) و سن پائین (02/0-)، کمترین و ضعیفترین مقدار جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای شکل میگیرد. با توجه به مقدار واریانس متغیر وابسته و برآورد کمیّتِ خطا (36/0 e=) و (13/0 e2=) براى محاسبۀ واریانس تبیین نشدۀ متغیرهاى باقیمانده یا بیرونى یا خارج از مُدل که تأثیر معنادارى را در این مُدل تجربى نشان نمیدهد، گویاى این واقعیت است که در بین جوانانِ پُردرآمد یا کمدرآمد (00/0) در هریک از مناطق مسکونى (00/0)، فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان یکسان است.
جدول 3: دستاوردهای ناشی از روشهای نیکوئی برازش مُدل نظری تحقیق- تحلیل مسیر ( Method=Enter )
عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایجوانان در فضای مَجازیِ شبکههای اجتماعی
|
انواع تأثیر ضرایب مسیر (βi) بر متغیر وابسته: جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایجوانان در شبکههای اجتماعی |
مجموع اثرات مستقیم و غیرمستقیم برجامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای
|
||||||
تأثیر مستقیم عوامل مؤثر برجامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای
|
اثرات غیرمستقیم عوامل مؤثر برجامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایجوانان در شبکههای اجتماعی |
|||||||
از مسیر اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای |
از مسیر ارزش سیاسیِپیامهای رسانهای |
از مسیر آگاهی سیاسیِپیامهای رسانهای |
از مسیر گزینش سیاسیِپیامهای رسانهای مهم |
از مسیر گرایش سیاسیپیامهای رسانهای |
||||
متغیرهاى آشکار
|
اقناع سیاسیِ پیامهای رسانهای آگاهی سیاسیِپیامهای رسانهای ارزش سیاسیِپیامهای رسانهای گزینش سیاسیِپیامهای رسانهای مهم گرایش سیاسیپیامهای رسانهای جنسیت جوانان نوع مسکن جوانان بُعد خانوار جوانان |
+.54 +.26 -.17 +.17 +.10 -.16 -.12 +.12 |
- .24+ - +.18 -.12 +.10 - - |
- -.07 - -.05 - - -.02 +.01 |
+.07 - +10 -.03 +.08 +.03 -.02 - |
+.04 -.02 +.05 - +.09 -.01 -.03 +.03 |
-.01 +.03 - +.05 - +.01 +.01 -.02 |
+.66 +.44 -.02 +.32 +.15 -.03 -.18 +.14 |
متغیر هاى پنهان
|
سن جوانان منطقۀ مسکونى جوانان مقطع تحصیلی جوانان درآمد جوانان شغل جوانان |
- - - - - |
- - -.09 +.10 +.10 |
-.02 - +.02 -.02 - |
- - +.03 -.05 -.06 |
- +.01 - -.03 - |
- -.01 - - +.01 |
-.02 .00 -.04 .00 +.05 |
جمع اثرات غیرمستقیم در مسیرهایجامعهپذیرىسیاسیِرسانهای |
+.51 |
-.15 |
+.15 |
+.15 |
+.07 |
* |
- طبق مُدل 1، درقالب تحلیل مسیر و نیکوئی برازش مُدل نظری برمبنای مجموع اثراتِ مستقیم و غیرمستقیم متغیرهاى آشکار و پنهان در این مُدل، در بین دختران (03/0-) در خانوادههای با حجم بالای بُعد خانوار (14/0+)، فاقد مسکن شخصی (18/0-)، شاغل (05/0+)، مقطع تحصیلی بالا (04/0+) و سن پائین (02/0-)، اقناع سیاسی (66/0+)، آگاهی سیاسی (44/0+)، گزینش سیاسی (32/0+)، گرایش سیاسی (15/0+) و ارزش سیاسیِ (02/0-) پیامهای رسانهای، تبیین کنندۀ مُدل عِلّیِ عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان) در فضای مَجازیِ شبکههای اجتماعی میباشند.
مُدل 1: مُدل عِلّى عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِدر فضای مَجازیِ شبکههای اجتماعی
متغیرهای اصلی در فضای مَجازیِ شبکههای اجتماعی متغیرهای زمینهای جوانان
|
بحث و نتیجهگیرى
از آنجا که در فرآیند اقناعرسانهای (رابرت باکاک)، مصرفِ رسانهای به جزئی گریزناپذیر از سبک زندگی مصرفکنندگان بدل شده، لذا مصرفِ رسانهای قرینِ واژههایی چون: مرام ایدئولوژی و فرهنگ قرار گرفته است. از اینرو مصرفِ رسانهای نزدیک به برداشت سبک زندگی و فرهنگ تلقی میگردد (باکاک، 1381: 38). بنابراین مصرفِ رسانهای (گابریل و لانگ) نوعی سبک زندگی است که در حد وسیعی با مصرفِ رسانهای عجین شده است (گابریل و لانگ، 1995: 3). پس مصرف و ایدئولوژیِ همبستة آن یعنی مصرفِ رسانهای (اِستِرین مایلز)، دین جوامع قرن حاضر محسوب میشود و کانون خانواده، معبد و پرستشگاه مُجسم دین مذکور به حساب میآید. البته مصرف محدود به سطح رفتار یا کنش میباشد و مصرفِ رسانهای، امری وسیعتر و بیشتر به منزلة بستری فرهنگی و ایدئولوژیک میباشد. لذا در حالی که در فرآیند اقناع رسانهای، مصرف یک عمل است، مصرفِ رسانهای، نوعی سبک زندگی است. درواقع، مصرفِ رسانهای وجوه فرهنگی عمل شایع مصرفِ پیامهای رسانهای است، و مصرفِ رسانهای به مفهوم فرهنگِ مصرفی، بیانگر نگرانی از رفتارهای مصرفی مصرفکنندگان میباشد. بدین ترتیب، مصرفِ رسانهای پیوند دهندة مصرفکنندگان و ساختار مصرفگرایی در جامعه است. به بیان دیگر مصرف، ریشه در کنش (سطح خرد) دارد و مصرفِ رسانهای در ساختار (سطح کلان) تنیده شده است. بنابراین در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، مصرفِ رسانهای نمود روانی اجتماعیِ تعامل بین مصرفکنندگان و ساختارِ بحرانهای سیاسی در قلمروی شبکههای اجتماعی است (مایلز، 1998: 5-3). اگرچه مصرفِ رسانهای در دوران پیشین نیز وجود داشته (اِستِرین مایلز و همکارانش) ولی در دوران معاصر، مصرفِ رسانهای تنها محدود به رفع نیازها برای حفظ بقاء نیست و با مقاصد و نیتهای دیگری نیز همراه است. از اینروف در دوران معاصر، مصرفِ رسانهای بخش اعظم تجارب روزمرۀ زندگی جوانان را شکل میدهد و چیستی سبک زندگی آنان را رقم میزند (مایلز و همکاران، 2002: 3). درواقع، مصرفِ رسانهای (رنه وان باول) سطحی از مصرفِ پیامهای رسانهای است که به فراتر از استطاعتِ بلافصل مصرفکنندگان گسترش مییابد و به اتکای بیاختیار به کارت اعتباری میانجامد (باول، 2003: 344). لذا مصرفِ رسانهای (پُل استیرنز) در توصیف جامعهای بهکار میرود که بسیاری از جوانان در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، اهدافشان را در سبک زندگیِ نخبگان سیاسی برحسب مصرفِ پیامهای رسانهایِ مُدرن ترسیم میکنند که به وضوح برای بقا و سبک زندگیِ سنتی ضرورتی ندارد (استیرنز، 2001: 5). بنابراین از این دیدگاه، مصرفِ رسانهای به منزلة شیوة تفکر، انگیزههای رفتاری و کنش فردی به علاوه نهادهای اقتصادی، سیاسی و ویژگی بارزِ جامعه در سبک زندگیِ جوانان نمود یافته است (تِرنتمَن، 2004: 3). از این رو، ابعاد هویتی و کلیتِ سبک زندگی روزمرة جوانان برحسب روابط آنان با مصرفِ سیاسی رسانهای تعیین میشود. درواقع، در فرآیند اقناع رسانهای، به بهانۀ بحرانهای سیاسی، مصرفِ پیامهای رسانهای درقالب مارکها و برچسبهای مختلف اعم از برندهای ورزشی، آرایشی، موسیقی، خوراک، پوشاک، فضاها و مکانهای متنوع، هریک به سهم خود بر کیفیت و جهتگیری هویتِ جوانان تأثیر مینهند و حتی میتوان مدعی بود که امروزه مصرفِ سیاسی رسانهای، فلسفۀ مصرفکنندگان را از سبکِ زندگی سیاسیشان شکل میدهد. بدین ترتیب، اهمیتِ انکارناشدنی مصرفِ رسانهای در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، در حیاتِ سیاسی، اجتماعی و پیامدهای برخاسته از آن در سطوح خُرد (بر ابعاد هویتی، رفتارها و نگرشها)، سطوح میانه (بر رسانهها، گروهها، نهادها، مراکز تجاری و جنبشهای اجتماعی) و سطوح کلان (بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی) قابل توجه است (علیخواه، 1386: 235-232). بنابراین به نظر میرسد مصرفِ رسانهای در بستر بحرانهای سیاسی اجتماعی به رشد انتظاراتِ مصرفی و رفاهی و سیاسی جوانان میانجامد. درواقع، از آنجا که مصرفِ سیاسی رسانهای به برخورداری از پیامهای رسانهای در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، معطوف میگرددف ممکن است جوانان توانایی دستیابی به پیامها را نداشته باشند و چنین تمایلی در فرهنگی رشد میکند که در آن داشتن انواع پیامهای رسانهای و سبک معینی از زندگی، موجب برتری منزلت و کسب وجهۀ اجتماعی جوانان شود. بنابراین در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، زمانی که جوانان به سبب ناتوانی در برآوردن این انتظارات، احساس ناکامی و محرومیتِ سیاسی نمایند، بیشتر نظامهای سیاسی را با توجه به ذهنیتِ تاریخی و ساختار سیاسی و فرهنگی جوامع، سبب ناتوانی خود در برآوردن انتظاراتِ رفاهی میدانند و در نتیجه نگرش خاصی نسبت به بحرانهای سیاسی اجتماعی اتخاذ میکنند. از این رو در فرآیند اقناع رسانهای (رابرت باکاک)، مصرفِ پیامهای سیاسی رسانهای به این سبب جذابیت و مشروعیت مییابد که آنچه را که جوانان تقاضا میکنند، شبکههای اجتماعی به صورت واقعی و یا احساسی، ارائه مینمایند. درواقع، از این دیدگاه، احساس محرومیتِ سیاسی ناشی از ناتوانی در برآوردن انتظاراتِ مصرفِ رسانهای، بر میزان حمایت و پشتیبانی جوانان از شبکههای اجتماعی تأثیر فزایندهای خواهد داشت (باکاک، 1381: 2). پس تفسیر شبکههای اجتماعی از بحرانهای سیاسی اجتماعی (دیوید ایستون) به پیوند جوانان با نظامهای سیاسی از طریق سطح بالایی از اقناع و حمایتِ سیاسی بستگی دارد (ایستون، 1976: 435)، زیرا از این دیدگاه، حمایتِ سیاسی اعم از حمایتِ سیاسی خاص و محدود (معطوف به مقاماتِ حاکم و دولت) و حمایتِ سیاسی گسترش یافتۀ جوانان (معطوف به سایر اجزای نظام سیاسی) در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، در جهتگیری جوانان (بویژه دانشجویان) و تفسیر آنان نسبت به بحرانهای سیاسی اجتماعی نمود مییابد (کاناچ و کولیشک، 1998: 6). بدین ترتیب، تمایز بین میزانهای متفاوت حمایتِ سیاسی مهم است (آر.جی. دالتون)، به ویژه تمایز بین حمایتِ سیاسی خاص و محدود و حمایتِ سیاسی گسترش یافته، در فهم اهمیتِ نگرش شبکههای اجتماعی در بستر فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان، واجد اهمیت است. درواقع، اگر نظامهای دموکراتیک خواهان حیات و ماندگاری باشند، باید در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، قصد اقناع و حمایتِ سیاسی گسترش یافتۀ جوانان را داشته باشند. از آنجا که همة دولتها گهگاهی از برآوردن انتظارات و خواستههای سیاسی جوانان باز میمانند، لذا قصور کوتاه مدتِ شبکههای اجتماعی مستقیماً موجب تزلزل حمایتِ سیاسی گسترش یافتۀ جوانان نخواهد شد؛ زیرا نظام دموکراتیک نیازمند مخزنی از اقناع و حمایتِ سیاسی گسترش یافتۀ جوانان (مستقل از عملکرد دولت و مقاماتِ حاکم بعنوان حمایت خاص) است. البته تمایز بین سطوح نیز مهم است، چرا که در فرآیند اقناع رسانهایِ، نارضایتی از مصرفِ پیامهای رسانهای، از جانب مقاماتِ دولتی پیامدهای اندکی به دنبال دارد؛ چنان که جوانان اغلب از مصرفِ پیامهای رسانهای که از جانب مقاماتِ دولتی وعده و وعید داده میشود، ناراضی میشوند و به شبکههای اجتماعی روی میآورند. در عین حال نارضایتی از مصرفِ پیامهای رسانهای که از جانب مقاماتِ دولتی وعده و وعید داده میشوند، نشانة تمایل جوانان به بحرانهای سیاسی اجتماعی نیست. بنابراین از این دیدگاه، اگر نارضایتیِ جوانان از مصرفِ پیامهای سیاسی رسانهای بسط یابد- و در عین حال عملکرد شبکههای اجتماعی یا تعلق به اجتماع سیاسی را نیز دربرگیرد- فلسفۀ جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، سنگینتر میشود، زیرا تا گرایش جوانان به تغییرات بنیادی نظیر بحرانهای سیاسی اجتماعی پیش میرود (دالتون، 1999: 232 ؛ علیخواه، 1386: 236-235). بدین ترتیب، اگر شبکههای اجتماعی (فِرد دیوید) برمبنای مُدل سُوات (SWOT) به تحلیل نظاممند شرایطِ استراتژیک و شناسایی عوامل مؤثر بر فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (بویژه دانشجویان) بپردازند (با عنایت به تحلیل مسیر و نیکوئی برازش مُدل تجربی تحقیق برمبنای افزایش قابل توجه اقناع سیاسی پیامهای رسانهای، آگاهی سیاسی پیامهای رسانهای، گزینش سیاسی پیامهای رسانهای، گرایش سیاسی پیامهای رسانهای و ارزش سیاسی پیامهای رسانهای)؛ از این طریق نه تنها میتوانند عوامل مثبت و منفی مصرفِ پیامهای رسانهای را شناسایی کنند، بلکه به توسعه و تطبیق استراتژیهای خود به منظور بهینه سازی این عوامل نیز بپردازند (دیوید، 1388: 38). درواقع، این مُدل میتواند مرحلۀ اولیۀ یک تحلیل با هدف نهایی ارائه و اتّخاذ سیاستهای لازم برای تناسب میان عوامل داخلی و خارجی باشد. لذا وقتی این تحلیل کاملاً به کار رود میتواند پایۀ مناسب برای فرمولبندی بحرانهای سیاسی اجتماعی و خطمشی شبکههای اجتماعی ارائه دهد (مافی و سقایی، 1388: 50-27). برای حصول به این منظور، شبکههای اجتماعی نیاز به بررسی محیط یعنی نظارت، ارزیابی و نشر اطلاعات مربوط به عوامل داخلی و خارجی طی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان بویژه دانشجویان دارند (نوحهگر و حسینزاده، 1388: 172-151):
- (الف) عوامل درونی (IF) که درون خودِ فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای وجود دارد و معمولاً در حیطۀ کنترل مستمر و بلندمدت شبکههای اجتماعی قرار دارد، این محیط بافتی را تشکیل میدهد که در آن طی فرآیند اقناع رسانهای، مصرفِ پیامهای رسانهای انجام میشود. متغیرهای عوامل درونیِ فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان عبارتاند از: 1. نقاط قوت (S)، یعنی وجود یک منبع مهارت و یا مزیت نسبت به رقبا در مصرفِ پیامهای رسانهای که شبکههای اجتماعی ضمن فعالیت در آن، پیش بینی میکنند که در آینده چگونه فعالیت کنند. 2. نقاط ضعف (W)، یعنی محدودیتها یا عدم کارایی در استفاده از منابع، مهارتها و تواناییها که به عنوان نقطه ضعف، موانعی جدی برای عملکرد موفقیت آمیز شبکههای اجتماعی در بازار رقابتِ مصرفِ پیامهای رسانهای ایجاد میکنند.
- (ب) عوامل بیرونی (EF) که خارج از فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای قرار دارند و از حیطۀ کنترل پیوستۀ شبکههای اجتماعی خارج است، این محیط بافتی را بوجود میآورد که در آن طی فرآیند اقناع رسانهای، شبکههای اجتماعی در متقاعدسازی جوانان نسبت به مصرفِ پیامهای رسانهای، بیشتر فعالیت میکنند. متغیرهای عوامل بیرونیِ فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان عبارتاند از: 1. نقاط فرصت (O)، یعنی موقعیتهای مهم و مطلوب در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان که فرصتهای مناسب را برای مصرفِ پیامهای رسانهای به منصۀ ظهور میرساند. 2. نقاط تهدید (T)، یعنی موقعیتهای نامطلوب، اما مهم در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان که موانعی اساسی برای موفقیت جاری یا آیندۀ مورد نظر شبکههای اجتماعی ایجاد میکنند.
بدین ترتیب، شبکههای اجتماعی درقالب این مُدل، با غلبه بر نقاط ضعفِ درونی (IW) و اِشراف بر تهدیداتِ بیرونی (ET)، با استفاده از نقاط قوتِ درونی (IS) میکوشند از فرصتهای بیرونی (EO) بهرهبرداری کنند و در فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، فرصتهای لازم برای جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای را به حداکثر برسانند. بنابراین براساس تلاقی این متغیرهای چهارگانه در فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، میتوان به راهبردهای ششگانۀ جدول زیر در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای اشاره نمود: 1. راهبردهای رقابتی تهاجمی (SO)، 2. راهبردهای تدافعی (WT)، 3. راهبردهای محافظهکاری (SW)، 4. راهبردهای یکپارچهسازی (OT)، 5. راهبردهای بازنگری (WO)، 6. راهبردهای تنوع (ST)، (گلکار، 1385: 21-1). معمولاً شبکههای اجتماعی برای رسیدن به چنین موقعیتی از راهبردهای بازنگری (WO)، راهبردهای تنوع (ST) و راهبردهای تدافعی (WT) استفاده میکنند تا بدانجا برسند که با غلبه بر راهبردهای محافظهکاری (WT) بتوانند برمبنای راهبردهای رقابتی تهاجمی (SO) به کمک راهبردهای یکپارچهسازی (SO) در بستر بحرانهای سیاسی اجتماعی جهتِ متقاعدسازی جوانان نسبت به مصرفِ پیامهای رسانهای، استفاده نمایند (صائمیان و ارغنده، 1386: 22). بدین ترتیب، با توجه به تحلیل مسیرِ عوامل مؤثر بر جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان (دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان)، طبق مُدل 2، راهبردهای زیر در بازنگرى اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهایِ جوانان پیشنهاد میگردد:
مُدل2: استراتژیهای اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهایِ جوانان
ماتریس تحلیل فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای Media’s Political Socialization |
مُضر (Harmful) برای نیل به هدف استراتژیهای تدافعی (WT) (Defensive) تأکید شبکههای اجتماعی بر نقاط ضعف درونی و تهدیدهای بیرونی در رفع آسیبپذیری از فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، بابهرهجستنازفرصتهای بیرونی برایازبینبردن نقاطضعف درونی. |
مفید (Helpful) برای نیل به هدف استراتژیهای رقابتی تهاجمی (SO) (Competitive-Aggresive) تمرکز شبکههای اجتماعی بر نقاط قوت درونی و فرصتهای بیرونی در فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای، بابهرهجستنازنقاطقوت درونیدرصددبهرهبرداری ازفرصتهای بیرونی. |
|
استراتژیهای محافظه کاری (SW) (Consertive) پرهیز محافظه کارانه از نقاط ضعف درونیِ جامعهپذیرىسیاسیِ رسانهای برای حفظ نقاطقوت درونی در فرآینداقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، با کاهشدادن نقاطضعف درونیو ارتقاءدادن نقاطقوت درونی.
|
نقاط ضعف (Weakness) ویژگیهای درونی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای که برای شبکههای اجتماعی جهتِ دستیابی به هدفِ خود یعنی فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ رسانهای، مضرند. پیشبینیهای استراتژیک: * لیست جوانان مورد آزمایش قرار نگرفتۀ پیامهای رسانهای * وجود شکاف در محدودۀ بخشهای خاص پیامهای رسانهای * نگاه به مصرفکنندگانِ پیامهای رسانهای بعنوان بازیگران کوچک * وجود مُبلغینِ بدون تجربۀ بازاریابیِ مستقیم در پیامهای رسانهای * عدم توانایی عرضۀ پیامهای رسانهای به جوانان خارج از کشور * نیاز بیش از حدِ مصرفکنندگان در مصرفِ پیامهای رسانهای * وجود بودجۀ محدودِ مُبلغین در ارائۀ پیامهای رسانهای * فقدان رهبری و آزمونِ پیامهای رسانهایِ موجود * عدم رتبهدهی دقیقِ برنامهریزی ارائۀ پیامهای رسانهای * فقدان آموزشِ جوانان در نیاز به مصرفِ پیامهای رسانهای * فقدان آموزش خدماتِ پیامهای رسانهای به جوانان مورد نیاز * ضعفِ فرآیند اقناع رسانهای و سیستم مصرفِ پیامهای رسانهای * ضعفِ پوشش مدیریتِ کافی مُبلغین در ارائۀ پیامهای رسانهای |
نقاط قوت (Strength) ویژگیهای درونی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای که به شبکههای اجتماعی برای دستیابی به هدفِ خود یعنی فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِرسانهای، کمک می کنند. پیشبینیهای استراتژیک: *کنترل و جهتدهی در مصرفِ پیامهای رسانهای جوانان *کیفیت وقابلیت اطمینان در پیامهای رسانهای مناسب *عملکرد پیامهای رسانهایبرتردر مقابل شبکههای رقیب *زنده بودن و استمرارِ پیامهای رسانهایبهتر *ظرفیت و استعدادِ تولید پیامهایرسانهای جایگزین *استفاده ازمُبلغینِ دارای تجربهدر ارائۀ پیامهای رسانهای *برخورداری ازلیستِ مصرفکنندگانِ پیامهای رسانهای *قابلیتانتقال و انعکاسمستقیم پیامهای رسانهای *نوآوری در ارائۀ پیامهای رسانهایِدر حال ارسال * تواناییسایتهایموجوددر ارائۀ پیامهای رسانهای *ارسال پیامهای رسانهای بااعتبارنامههایمورد نیاز *مقابله کردن با فرآیندهای تکنولوژی اطلاعات *مدیریتِبا اعتماد به نفس و تعهدآمیزمُبلغین |
عوامل درونی یا داخلی ویژگیهای شبکههای اجتماعی Internal Factors
|
استراتژیهای یکپارچه سازی(OT) (Integration) تمرکز بر یکپارچگی جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای به کمکِ فرصتهای بیرونی جهتِ غلبه برتهدیداتِ بیرونی در اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، بااحترازاز تهدیداتِ بیرونی و استفادهاز فرصتهای بیرونی. |
نقاط تهدید (Threat) عوامل بیرونی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای که برای شبکههای اجتماعی جهتِ دستیابی به هدفِ خود یعنی فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ رسانهای، مضرند. پیشبینیهای استراتژیک: * توانایی تاثیر وضع قانون در ارائۀ پیامهای رسانهای * امکان تأثیر فرآیند اقناع رسانهای به نفع شبکههای رقیبِ بزرگتر * خطر توزیع پیامهای رسانهای بعنوان کسب و کار اصلی موجود * تقاضای بسیار فصلی مصرفکنندگان در مصرفِ پیامهای رسانهای * مسئلۀ حفظ مُبلغین در ارائۀ پیامهای رسانهای کلیدی مهم * انحراف از پیامهای رسانهای اصلی درقالب تبلیغاتِ منفی احتمالی * آسیب پذیری مُبلغین بواسطۀ حمله واکنش های رقبای اصلی
|
نقاط فرصت (Opportunity) عوامل بیرونی فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای که به شبکههای اجتماعی برای دستیابی به هدفِ خود یعنی فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ رسانهای، کمک می کنند. پیشبینیهای استراتژیک: * توانایی توسعۀ پیامهای رسانهای جدید * تقویتِ پیامهای رسانهای ضعیف در شبکههای محلی رقیب * تقویتِ پیامهایرسانهای حاشیهای سودمند * واکنش جوانان به ایدههای جدید در پیامهای رسانهای * توانایی گسترش پیامهای رسانهای به خارج از کشور * تقویتِ برنامههای کاربردی مُبلغینِ جدید * توانایی غیرمترقبۀ شبکههای رقیب * هستۀ پشتیبانی اقتصادی در ارائۀ پیامهای رسانهای * توانایی پیگیریِ تعامل و عرضۀ پیامهای رسانهای بهتر
|
عوامل بیرونی یا خارجی ویژگی اقناع پیامهای رسانهای External Factors
|
استراتژیهای اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای
|
تمرکز بر تنوع فرآیند جامعهپذیرى سیاسیِ رسانهای نسبت به نقاط قوت درونی و تهدیدهای بیرونی در فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای ، بابهرهجستن شبکههای اجتماعی از نقاطقوت درونیبرایاحترازازتهدیداتِ بیرونی. (Variation) استراتژیهای تنوع (ST) |
بهرهگیری از فرصتهای بیرونی جامعهپذیرىسیاسیِ رسانهای برای رفع نقاط ضعف درونی در فرآیند اقناع سیاسی و مصرفِ پیامهای رسانهای، با کاهشدادن نقاطضعفدرونی و استفادهاز فرصتهای بیرونی توسط شبکههای اجتماعی. (Inspection) استراتژیهای بازنگری (WO) |
|
منابع
- اختر شهر، علی (1386) مؤلفههای جامعهپذیری سیاسی در حکومت دینی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
- ایمانی، محمدتقی (1369) جامعهپذیری سیاسی. مجلۀ پژوهشی دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه اصفهان. شمارۀ 1 و 2 .
- باکاک، رابرت (1381) مصرف. خسرو صبری. تهران: شیرازه.
- ببی، ارل (1386) روش های تحقیق در علوم اجتماعی. رضا فاضل. تهران: دانشگاه تهران.
- بودریلارد، ژان (1380) درباب تحقق میل در ارزش مبادله. مراد فرهادپور. فصلنامۀ ارغنون، ش 19.
- بوردیو، پیر (1384) شکلهای سرمایه. کیان تاجبخش، افشین خاکباز، حسن پویان. تهران : شیرازه
- جنکینز، ریچارد (1385) پیر بوردیو. لیلا جوهر افشانى و حسن چاوشیان. تهران : نی
- چیلکوت، رونالد (1378) نظریه هاى سیاست مقایسه اى. وحید بزرگى و علیرضا طیب. تهران: رسا.
- حبیب پور؛ کریم و صفرى، رضا (1388) راهنماى جامع کاربرد SPSS در تحقیقات پیمایشى. تهران: لویه/ متفکران.
- دبیری مهر، اکرم (1387) "تأثیر رسانهها بر روابط بین الملل".
- دِواس، دیوید (1376) پیمایش در تحقیقات اجتماعی. هوشنگ نائبی. تهران: نشرنی
- دِواس، دیوید (1376) روش پیمایشی در تحقیق اجتماعی. مریم رفعت جاه و رخساره کاظم. تهران: مرکز ترجمه و نشر کتاب.
- دیوید، فرد (1388)مدیریت استراتژیک. علی پارساییان و سید محمد اعرابی. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی
- رابرتسون، یان (1374) درآمدى بر جامعه. حسین بهروان. مشهد: آستان قدس رضوى
- راش، مایکل (1377) جامعه و سیاست (مقدمه ای بر جامعه شناسی سیاسی). منوچهر صبوری. تهران: سمت
- رضاییبایندر، محمدرضا (1382) "نقش رسانهها در آموزش مهارت شهروندی ورفتارهای مدنی". فصلنامۀپژوهشوسنجشصداوسیما. شماره 33.
- رهبری، مهدی (1384) "رسانهها و پاسخگویی نهادهای حکومتی". فصلنامۀ پژوهش و سنجش صدا و سیما. شماره 41 .
- ساروخانی، باقر (1367) جامعه شناسی ارتباطات. تهران: اطلاعات
- ساروخانی، باقر (1386) روش های تحقیق در علوم اجتماعی (جلد3 روش های کمی/ آمار پیشرفته). تهران: دیدار
- ساروخانی، باقر (1387) جوانانورسانههایجمعی. تهران: اداره کل پژوهش و آموزش صدا و سیما.
- سرائی، حسن (1372) مقدمه ای بر نمونه گیری در تحقیق. تهران: سمت
- سرمد، زهره؛ حجازی، الهه و بازرگان، عباس (1382) روش های تحقیـق در علوم رفتاری. تهران: آگاه
- سروى زرگر، محمد (1389) "مصرف در آگهى هاى تجارى: یک تحلیل نشانه شناختى". فصلنامۀ پژوهش هاى ارتباطى، شمارۀ 1 .
- سورین، ورنر و تانکارد، جیمز (1381) نظریه های ارتباطات جمعی. علیرضا دهقان. تهران: دانشگاه تهران
- شارع پور، محمود (1386) جامعهشناسىآموزشوپرورش. تهران: سمت
- شرام، ویلبور (1377) تلویزیون در زندگی کودکان ما. محمود حقیقت کاشانی. تهران: صدا و سیما
- شرف الدین، حسین (1389) جامعهپذیرى سیاسى و تربیت سیاسى. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
- شعاری نژاد، علی اکبر (1364) فرهنگ علوم رفتاری. تهران: امیرکبیر
- شکرخواه، یعقوب (1380) "نیاز جوانان به سواد رسانهای". فصلنامه پژوهش و سنجش. شماره 26
- صائمیان، صدیقه و ارغنده، رضا (1386) "بررسی جهانی شدن با نگرش بازیابی به روش SWOT ". فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی. شمارۀ 22
- صدفی، ذبیح اله و بابائی، سکینه (1382) تکنیک های خاص تحقیق (با تکیه بر برنامه آماری SPSS). تهران: ورجاوند
- طلوعی، علی و زراعتگر، علیاکبر (1390) "بررسی نقش تلویزیون بر جامعه پذیری سیاسی دانشجویاندانشگاهفردوسی". فصلنامه پژوهشاجتماعی، شماره12
- علاقه بند، على (1372) جامعه شناسى آموزش و پرورش. تهران: بعثت
- علیخواه، فردین (1386) "پیامدهای سیاسی مصرفِ رسانهای". فصلنامه تحقیقات فرهنگی. شماره ۱
- فرجاد، محمدحسین (1368) مقدمه ای بر جامعه شناسی و مسیر تحول و تکامل جامعه. تهران: آرا.
- قوام، عبدالعلی (1369) "درآمدی بر جامعهپذیری سیاسی". مجله نامه علوم اجتماعی دانشگاه تهران. شماره 1
- کریستنس، ریو و مک ویلیامز، رابرت (1365) صدای مردم. محمود عنایت. تهران: کتابسرا
- کمالی، علی اکبر (1374) بررسی مفهوم جامعهپذیری سیاسی. تهران: سازمان تبلیغات اسلامى
- گلکار، کورش (1385) "مناسب سازی تکنیک تحلیلی SWOT برای کاربرد در طراحی شهری". مجلۀ صفه. شمارۀ 41 .
- گیوریان، حسن و ربیعی مندجین، محمدرضا (1384) تصمیم گیری و تعیین خط مشی دولتی. تهران: یکان
- لیپست، مارتین/ دوز، رابرت (1373) جامعه شناسی سیاسی. محمد حسین فرجاد. تهران: توس.
- مافی، عزت اله و سقایی، مهدی (1388) "کاربرد مُدل MS-SWOT در تحلیل مدیریت گردشگری شهر مشهد". مجله جغرافیا و توسعه. شمارۀ 14 .
- محسنی تبریزی، علیرضا (1381) "آسیب شناسى بیگانگى اجتماعى فرهنگى". فصلنامۀ پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی. شمارة 26.
- محسنی تبریزی، علیرضا و شیرعلی، اسماعیل (1388) "عوامل مؤثر بر اعتماد اجتماعی". فصلنامۀ پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی. شمارة 52.
- مختاری، محمدعلی (1388) "رسانه و جهت گیری افکار عمومی در تصمیم گیری عمومی". کتاب ماه علوم اجتماعی. شمارۀ 24 .
- مک کوئیل، دنیس (1385) درآمدی بر نظریۀ ارتباطات جمعی. پرویز اجلالی. تهران: دفتر مطالعات و توسعۀ رسانهها
- مک کوئیل، دنیس (1385) مخاطب شناسی. مهدی منتظر قائم. تهران: دفتر مطالعات و توسعۀ رسانهها
- مک کوئیل، دنیس و ویندال، س. (1388) مدل های ارتباطات جمعی. گودرز میرانی. تهران: دفتر پژوهش های رادیو.
- مهرداد، هرمز (1376) جامعهپذیرى سیاسى. تهران: پاژنگ
- میردامادی، مهرداد (1380) "فضای سایبرنتیک بمثابۀ فضای شهری در تهران". رسالۀ کارشناسی ارشد، مردم شناسی دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
- نبى زاده، محمود (1373) "مُدلهای رفتار مصرف کننده". نامۀ علوم اجتماعى دانشگاه تهران. شمارۀ 7.
- نوحهگر، احمد و حسینزاده، محمدمهدی (1388) "ارزیابی قابلیت طبیعتگردی جزیرۀ قشم با مُدل SWOT". مجلۀ جغرافیا و توسعه. شمارۀ 15.
- Almondo, G. (1963) The Civic Culture. Princeton, Princeton University Press
- Bavel, R.V. (2003) "Understandings of Consumerism in Chile". Journal of Consumer Culture. Vol.3 (3). Sage.
- Bell, David & Kennedy, Barbara (2000) "The Cyber Cultures." Reader, London, Roultedge
- Blumler‚ J.G. (1979) "The Role of Theory in Uses & Gratifications Studies". in Communications Research. Vol.6.
- Canache, D. & Kulishech, M. (1998) "Preserving Democracy:Political Support & Attitudes Toward Protest in Venezuela".
- Coleman, James (1965)"Education & Political Development" Princeton, Princeton University Press.
- Dalton, R.J. (1999) Political Support in Advanced Industrial Democracies. Oxford University Press.
- Easton, D. (1976) A Re-Assessment of the Concept of Political Support. British Journal of
- Kizza, Joseph Migga (1998) Ethical & Social Issues in the Information Age. New York, Speinger – Verlag .
- Miles, Steren & et. al. (2002) The Changing Consumer: Markets & Meanings London. Rotledge.
- Miles, Steren (1998) Consumerism as a Way of Life . London. Sage. political Science. No.5.
- Robert, G. (1980) Meadow Politice as Communication. New Jersey Ablex Publishing Corporation.
- Roskin, Michel (1988) Politieal Science. An Introduction. New Jersey Prentice Hall.
- Schramm, W. (1954) The Process & Effects of Communication. Urbana : University of Illinois Press .
- Stearns, P.N. (2001) Consumerism in Word History . London. Rotledge.
- Trentman, F. (2004) "Beyond Consumerism:New Historical Perspective on Consumption". Journal of Contemporary History. Vol.39 (3). Sage.
- Whittle, David (1997) Cyberspace : The Human Dimension. New York, W.H. Freeman & Company .