نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار، جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
2 رئیس گروه مطالعات مدیریت، مرکز مطالعات و پژوهش های راهبردی، وزارت ورزش و جوانان، تهران، ایران (دکترای تخصصی، جامعهشناسی اقتصادی و توسعه از دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
چکیده
مطالعۀ حاضر با روش کیفی و به وسیلۀ مصاحبۀ نیمهساختاریافته و با هدف وارسی نقش خانواده در چگونگی مدیریت ازدواج از منظر جوانان انجام شده است. نمونهها که تعداد آنها 25 تن است، بر اساس رویههای انتخاب مبتنی بر بیشترین اطلاعات و حداکثر تغییرات انتخاب شده و در آن صفات جنسیت، وضع تأهل، سن، طبقه و دسترسی مورد ملاحظه قرار گرفته است. تحقیق نشان داد که بار اصلی در ازدواج و گذار به بزرگسالی جوانان بر عهده خانواده است که خود منابع لازم را برای مدیریت چنین امری، در اختیار ندارد. این قضیه به دلیل نقش سنتی خانواده در ازدواج جوانان تقویت میشود، ضمن آنکه به علت نوع رژیم رفاهی در ایران روز به روز مسئولیت های بیشتری در مدیریت زندگی جوانان برعهده خانواده قرار میگیرد. از این لحاظ میتوان گفت خانوادهها در عرصۀ گذار به بزرگسالی و ازدواج جوانان درگیر فشار احتمالی مضاعف و تشدید نابرابری فزاینده خواهند بود که در نهایت فرسودگی ایشان را در آن حوزه سبب خواهد شد. فرسودگی خانواده در نتیجۀ برعهده داشتن مسئولیت های متنوع گذار به بزرگسالی جوانان یکی از مهمترین مفاهیم پیشنهادی این مقاله است.
همین حال مطالعه نشان داد که روابط جوانان و خانواده در فرآیند مدیریت ازدواج بر پایۀ تعامل و به گونهای منعطف و بازاندیشانه تنظیم میشود. در این مورد جوانان ضمن آنکه بر حق انتخاب خود و همزمان بهرهبردن از امکانات خانواده تأکید میکنند، نقش خانواده در نظارت بر آشنایی و سازمان دادن به جریان ازدواج را نیز میپذیرند. مطابق با چنین تحولاتی روابط جدیدی در مدیریت گذار به بزرگسالی بین فرزندان و خانوادهها شکل یافته است که بر اساس آن خانوادهها با خواستههای جوانان کنار میآیند و استقلال و فردگرایی آنها را در آشنایی و انتخاب میپذیرند، اما حمایت خود را نیز از آنها همچنان حفظ میکنند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Young People, Family and Managing Marriage
نویسندگان [English]
- Soheyla Sadeghi Fasaee 1
- Mohsen Banijamali 2
1 Ph.D., Associate Professor in Sociology, University of Tehran, Tehran, Iran
2 Head of of Management Studies Department, Strategic Studies and Researches Center, Ministry of Sports and Youth, Tehran, Iran (Ph.D. in Economic and Developmental Sociology, University of Tehran)
چکیده [English]
This qualitative study, by semi-structured interviews and based on young people's views, is to know how young people and their families, in interactions with each other, manage young people's marriages. Sample consists of 25 young peoples who are men and women, married and unmarried, and also from different ages and classes. Selection procedure is information-oriented and designed based on maximum variation and extreme cases. The research shows that the main burden of young people's marriages is on the shoulder of the family. It is enforced by traditional family roles in managing young people's marriages, as it is paralleled by, and accumulated with, new responsibilities, which are related to managing young people's educational aspirations and also their efforts for making an independent life. Since family does not have enough resources and simultaneously have to cope with different tasks, it inevitably would be faced with an unbearable and exhaustive situation, in addition to, probable pressure and intensified and increased inequality. The study also shows that relationships between young people and their families in managing marriages are based on reciprocal actions and also flexible interactions. Parents accept young people's right to make decisions and conduct their marriages, whereas young people, instead of rewarding family supports, embrace traditional procedures and acknowledge family interferences. This means that, whereas young people reflexively manage their marriages, families have beneficially remained efficient in supporting modern marriage processes. On these bases new order in managing young people's marriages is under construction.
کلیدواژهها [English]
- Key Words: Young People
- Family and Marriage
جوانان، خانواده و مدیریت ازدواج[1]
سهیلا صادقی فسایی[2]
سید محسن بنیجمالی[3]
تاریخ دریافت مقاله: 4/12/1397
تاریخ پذیرش مقاله:11/1/1398
مقدمه
یکی از مهمترین مناقشهها در عرصۀ مطالعات خانواده، بحث چگونگی اثر شرایط مدرن بر ازدواج بوده است. البته از آنجا که اثرات مدرنیته بر ازدواج بیش از هر چیز انعکاس خود را در بازتعریف نقش خانواده در ازدواج مییافته است، مطالعات مربوط به «نقش خانواده در ازدواج» و «چگونگی تعامل خانواده و جوانان در مدیریت ازدواج ایشان» نیز عملاً حول محور مطالعات خانواده و ازدواج انجام شده است. در مطالعات مختلف در شرح و تفسیر تحولات مربوط به نقش خانواده در ازدواج، از فردیشدن ازدواج (بنیجمالی، 1380 و 1381)، فردگرایی (مهدوی و مشیدی، 1389) و خود پیرو شدن جوانان در ازدواج (دلخموش، 1385 و 1388)، عقلانیشدن انتخاب در ازدواج (کاظمیپور، 1388)، و گرایش به عشق ناب (جلاییپور و گرامیان، 1390) که به معنای غلبۀ فردگرایی و کم شدن نقش خانواده در ازدواج است، یاد شده است. در مقابل این نگاه، در مطالعات بسیاری نیز در برابر «رخت بر بستن» خانواده از حوزۀ ازدواج جوانان بر «بازتعریف» نقش خانواده در ازدواج جوانان تأکید شده است؛ از جمله در تفسیر چگونگی تعامل خانواده و جوانان از پیگیری علائق در عین حفظ سنت ها (جلاییپور و گرامیان، 1390)، تجددگرایی سنتمآبانه (ساروخانی و مقربیان، 1390)، گرایش همزمان به سنتی و مدرن (هاشمی و همکاران، 1389)، تغییر و تداوم همزمان (ذکایی، 1388)، رفتار منعطف در تعامل جوانان و خانواده (آزاد و ملکی، 1386)، عمل گزینشی (جمشیدیها و صادقی فسایی و لولاآور، 1392) و نظم جدید (صادقی فسایی و عرفانمنش، 1392) یاد شده است.
مطابق با مطالعات فوق، آشکارا خانواده محور مهم مباحث مربوط به جوانان و نیز تحولات حاصل از مدرنیته در این حوزه شده است؛ حتی در بعضی موارد چگونگی وضعیت مدرن یا اندازۀ تغییر در مدرنیته بر اساس نسبت فاصلۀ فرد با خانواده سنجیده و تعریف شده است. در این مورد به عنوان مثال، نظریات جدیدتر که به وجود شرایط «پسامدرن[4]» و یا حتی «مدرنِ متأخر[5]» در جامعۀ متأخرتر غربی معتقدند، بر بازتعریف نقش خانواده در زندگیِ فردیِ جوانان تأکید میکنند و اینکه خانواده در شرایط جدید کارگزار و عامل ایجاد موقعیتی برای جوانان خود شده است که مطابق آن ایشان بهرۀ بهتری از فردگرایی خود ببرند و همین طور تجربیات آزاد و متفاوتی بیافرینند (ن.ک. به لکاردی و روسپینی[6] ،2006). با این تعابیر اکنون تحولات مهم در خودِ مدرنیته همه چیز را تحتتأثیر قرار داده و آنچه را که در مورد نقش خانواده در ازدواج تصور میشده به کنار نهاده است. به بیان دیگر، از آنجا که مدرنیته خود تغییر یافته و ویژگی های متفاوت یافته، نسبت رابطۀ خانواده با جوانان در پیگیری وقایع گذار نیز تغییر کرده است و مطابق آن دیگر فاصلۀ بین فرد و خانواده در مدیریت گذا،ر چگونگی و وضعیت مدرنیته را تعیین نمیکند. در این مورد به عنوان مثال، شرح داده میشود که خانواده در پاسخ به شرایط نامتعین در زندگی جوانان و نیز فقدان نهادهای رفاهی و در نبود مسئولیت هایی که قبلاً برعهدۀ دولت بوده، اکنون رابطۀ بازتعریف شدهای با جوانان در امر ازدواج یافته است.
در شرایط جدید، خانواده از جنبۀ دیگری نیز در مرکز توجه مطالعات جوانان و گذار به بزرگسالی قرار گرفته است. در شرایط پیشبینیناپذیر و در فقدان نهادهایی که مسئولیت امور زندگی جوانان را برعهده گیرد و در غلبه و تفوق سیاست های نولیبرال که باعث شده دولت از زیر بار مسئولیت امور جوانان شانه خالی کند، خانواده به تنها نهادی تبدیل شده که همچنان مسئولیت های گذار به بزرگسالی جوانان از جمله تحصیل و ازدواج و حتی گاه مسکن و کار را همچنان حفظ کرده است. این امر نقش خانواده را در گذار به بزرگسالی جوانان برجسته ساخته است و آنها را پس از یک دورۀ طولانی «در حاشیه بودن» بار دیگر به متن زندگی جوانان بازگردانده است. بدین شکل خانواده اکنون مرکز تحولات زندگی جوانان شده است.
با ملاحظۀ آنچه گفته شد و با توجه به وضعیت جدیدی که در روابط بین جوانان و خانواده پیش آمده است و در جستجوی فهم نقش خانواده در ازدواج جوانان- به عنوان مهمترین وجه گذار به بزرگسالی- مقالۀ حاضر به دنبال آن است تا دریابد که از منظر جوانان:
- نقش خانواده در حمایت مادی و غیر مادی از ازدواج جوانان چیست؟
- خانواده و جوانان در مدیریت مباحث مربوط به آشنایی، شناخت و انتخاب در ازدواج چگونه تعامل میکنند؟
شایان ذکر است که مطالعۀ حاضر موضوع را از منظر جوانان میبیند و به طرف والدین کاری ندارد، زیرا آن را شایستۀ مطالعۀ مستقل دیگری میداند.
شرایط و زمینههای گذار به بزرگسالی و ازدواج
گذار جوانان به بزرگسالی بیش از هر چیز تحت تأثیر شرایط نامتعین است. شرایط نامتعین، نامطمئن و مخاطرهآمیز، ویژگی عمومی زندگی جوانان است که وجود آن در بسیاری از مطالعات گذار به بزرگسالی تأیید میشود. در این باره بلاسفلد و میلز[7] (2010: 38) مطرح میکنند که جهانیشدن، بازارها را پویاتر و البته پیشبینیناپذیرتر ساخته و از آن طریق عدم قطعیت را جزئی از زندگی روزمره کرده است. آنها نتیجه میگیرند که عدم قطعیت (ناشی از جهانیشدن) امنیتِ اقتصادی را کاهش داده و اشتغال را نامطمئن و منعطف ساخته است. مطابق با چنین شرایطی، تصویر عمومی گذار جوانان به بزرگسالی در جهان جدید گذاری نامتعین، نامتعادل، شلوغ، پیشبینیناپذیر و پیچیده شده است؛ امری که بطور طبیعی باید از سوی رژیم رفاهی مهار و تعدیل شود. در این باره هاینتز[8] (2009) معتقد است که اثر مخاطره (به عنوان مثال در ازدواج) به وسیلة رژیم رفاهی، امکانات آموزشی، شرایط اشتغال و البته ساختارهای خانوادگی تصفیه میشود. جونز[9](2009) تأکید میکند که گذار به بزرگسالی کماکان تحتتأثیر سیاست های دولت، نهادها و الگوهای رفاه است. شوول[10] (2010)، و بلاسفلد و میلز نیز در بررسی چگونگی گذار جوانان به بزرگسالی (از تحصیل به کار) رژیمهای رفاهی را به عنوان متغیر اصلی در نظر میگیرند و به مقایسة نتایج سیاست های رفاه در راهبردهای جوانان در گذار به بزرگسالی میپردازند. بلاسفلد و میلز (2010) بیان میکنند که عدم قطعیت ناشی از نیروهای جهانیشدن به شکل نهادی و مطابق با ساختارهای رفاهی فیلتر میشود و به سوی گروه های اجتماعی خاص جهت مییابد. به همین دلیل سازمانهای نهادی و ساختارهای اجتماعی که به طور تاریخی رشد یافتهاند- مثل خانواده- اثر نیروهای دخیل در عدم قطعیت را کاهش یا افزایش میدهند. آنها نتیجه میگیرند که اثرات عدم قطعیت در رژیم هایِ رفاهیِ مختلف، متفاوت است (همان: 38) مثلاً در بعضی کشورها، به علت نوع رژیم رفاهی، جوانان بسیار بیشتر از ناملایمات ناشی از شرایط عدم قطعیت تأثیر میپذیرند. از سوی دیگر، در درون هر کشور عدم قطعیت بهگونة نابرابری توزیع میشود و آنها که در طبقات پایین قاعدة هرم اجتماعی قرار دارند، با مشکلات عدم قطعیت هم بیشتر روبرو میشوند (تِرِمل[11]، 2010: XVII). به علاوه، آنها تأکید دارند که راهبردهای جوانان در برخورد با شرایط نامتعین تابعی از آن رژیم رفاهی است که در آن زندگی میکنند (بلاسفلد و میلز، 2010). به طور مشخص شوول (2010) به مقایسة نوع رژیم رفاهی و چگونگی پاسخ به شرایط سخت و نامطمئن میپردازد و نشان میدهد که چگونه جوانان در رژیمهای رفاهی مختلف راهبردهای متفاوتی را در مدیریتگذار خود از جمله تدارک مسکن و گذار به خانوار مستقل، ازدواج و فرزندآوری برمیگزینند.
در نقطۀ مقابل تأکید بر اثر رژیم رفاهی در گذار به بزرگسالی، مطالعات دیگری است که نشان میدهد انواع رژیمهای رفاهی[12] در تعدیل شرایط نامطمئن زندگی جوانان چندان توفیقی نداشتهاند. از نگاه ایشان اثرات مخاطره آنچنان عمیق بوده است که رژیمهای رفاهی عملاً ناتوان از تغییر در آن بودهاند. در این باره کرتسوس[13] (2010: 3) هر چند اثر رژیمهای رفاهی را تکذیب نمیکند، اما معتقد است رژیمهای رفاهی باعث تفاوتی در شرایط جدید نشده است. وی تصریح می کند که در شرایط جدید، عناصرِ مخاطرهآمیز در تمام زمانها و مکانهای زندگی توزیع میشود و بنابراین موقعیت زیستشدهای را شکل میدهد که گسترشی فراتر از مرزهای فقط کار و اشتغال دارد. مطابق بحث وی، انواع رژیمهای رفاهی نیز نتوانستهاند در وضعیت جوانان در چنین محیطی تفاوت ایجاد کنند. از این منظر، شرایط نامتعین بر تمامی فضای زندگی سیطره یافته و در حوزههایی مثل ازدواج نیز وارد شده است. در مطالعات دیگری نشان داده شده که گذار به بزرگسالی هیئتی فردی، زندگینامهای و موقعیتی یافته است (ن. ک. به لکّاردی، 2006). مطابق با چنین تعبیری در انواع رژیمهای رفاهی نوعی همشکلی در گذار ایجاد شده که مطابق آن جوانان خود سرنوشت خود را تعیین میکنند. در این شرایط فرقی نمیکند که جوانان در چه رژیم رفاهی زندگی میکنند، بلکه به هر حال آنها با شرایط نامطمئن، مخاطرهآمیز و پیشبینیناپذیر روبرو هستند. بر اساس چنین دریافتی، آنچه بین جوانان تفاوت ایجاد میکند چگونگی مدیریت خود ایشان است و گرنه بالاخره همه جوانان با چنین شرایطی روبروهستند. در واقع از همین جاست که خانواده اهمیت ویژهای مییابد. هم شوول (2010) و هم بلاسفلد و میلز (2010) ضمن بررسی اثر سیاست ها و نهادهای برآمده از رژیم رفاهی تعامل آن سیاست ها و نهادها را با خانواده و چگونگی مدیریت گذار مورد توجه قرار دادهاند. هاینتز (2009) تاکید دارد که اثر مخاطره (مثلاً در ازدواج) علاوه بر رژیم رفاهی، به وسیلۀ ساختارهای خانوادگی تصفیه میشود. لکّاردی و روسپینی (2006) نشان میدهند که جوانان برای ساختن دوبارة نظم و رودررویی با شرایط نامتعین به خانواده متکی هستند و فعالانه با آن تعامل میکنند. در همین جهت، سوارتز و اُبرایِن[14] (2009) از روابط جدید فرزندان و خانوادهها در مدیریت گذار میگویند. جونز (2009) نیز شرح میدهد که خانوادهها در طبقة متوسط از جوانان و بخصوص مردان جوان در جهت طولانیترکردن تحصیل و دستیابی به مدارج بالاتر تحصیل و در نهایت گذار کندتر حمایت میکنند. به همین دلیل است که وین و وودمن[15] (2006) بر ضرورت برگرداندن خانواده به کانون مطالعات جوانان تأکید میکنند. حتی در امر ازدواج نیز جونز، اُسولیوان و رُز[16] (2006) نشان میدهند که خانواده و والدین فعالانه در تشکیل زوجیت فرزندان دخالت دارند. به همین ترتیب، هیث[17] (2002) نیز نشان میدهد که والدین درشکل دادن به محتوای ازدواج و ایجاد تغییر در آن مطابق علائق جوانان با توجه به شرایط زندگی جدید فعالانه درگیرند. به طور مشخص لکّاردی (2006) از آن بحث میکند که خانواده در تقابل با عدم قطعیت و مخاطراتی که در زندگی جوانان و در گذار به بزرگسالی آنها وجود دارد، میداندار است. به عبارت دیگر، این خانواده است که به کنترل شرایط پرمخاطره در زندگی جوانان میپردازد و هزینههای تحصیل، کارآموزی، اشتغال، اوقات فراغت، استقلال یافتن، تهیه مسکن و ازدواج آنها را متقبل میشود. بسیاری از این ها پیش از این در حیطۀ وظایف دولت رفاهی بود، اما اکنون با نولیبرال شدن دولت ها آنها از زیر بار این وظایف شانه خالی کردهاند و خانوادهها به اجبار بر آنها گردن نهادهاند. به همین دلیل است که گفته میشود خانواده در فضای بیارجاعِ حاصل از تغییرات توسعهای و جهانیشدن، مرجع جوانان شده است. از این منظر خانواده در جهان مخاطرهآمیزِ گذار به بزرگسالی جوانان تنها نقطة ارجاع و لنگری مطمئن است که مخاطرهآمیز نمینماید؛ یعنی حمایت های آن از فرد دستخوش تغییر نمیشود و همیشه وجود دارد. او شرح میدهد که به همین دلیل خانواده اشکالی از استمرار زمانی میآفریند که میتواند عدم استمراری را که مشخصة ساختههای زندگینامهایِ جوانان است برهمزده و از سر راه بردارد[18]. از نظر لکّاردی این «خانوادة جدید» که گذار طولانی جوانان را به بزرگسالی پایدار میسازد، بطور بسیار دقیقی پروفایل نهادهای مدرنیتة دوم را بازخوانی میکند؛ نهادهایی که فرآیندهای فردیشدن را نه از خلال قواعد تنظیمکننده بلکه از خلال قواعدی امکانپذیر میسازد که اجازة بازی آزادِ انتخابهای فردی را میدهد (همان: 33 و 34). از دید او اگر طفرهرفتن از مسئولیت یک روی سکّه است، روی دیگر آن منظرِ آزمایشی و یا زندگینامهای است (همان: 35). از این منظر خانواده و حضور بلامنازع آن در زندگی جوانان خود نشانهای آشکار از ظهور مدرنیتۀ دوم است که ساختن زندگینامه و ساختن خود مهمترین وجه آن است. (همان).
تاریخچه موضوع
در بحث نقش خانواده در ازدواج جوانان، جنبههای بسیار گوناگونی مطرح است. از یک سو، بسیاری از مطالعات نشان میدهد که عاملیت جوانان در ازدواج به شکل قابلتوجهی افزایش یافته است. از جمله بنیجمالی (1382) در مطالعهای با عنوان «جوانان و ازدواج؛ آرمان ها، واقعیت ها و امیدها» مطرح میکند که ازدواج در حال فردیشدن است. مطابق با یافتههای وی، جوانان اعم از دختر و پسر نسبت به گذشته مسئولیت های بیشتری را در فرآیند به اجرا درآوردن ازدواج میپذیرند و بنابراین روز به روز عاملیت بیشتری را در آن عرصه در رقابت با خانواده به نمایش میگذراند. دلخموش (1388 و 1392) نیز در مطالعۀ خود نشان میدهد که ارزش های ازدواج در حال تغییر و مدرنشدن است. مطابق کار وی، جوانان در مقیاس سلسله مراتبیِ ارزش هایِ ازدواج ابعاد «خودپیروی» و «برابرنگری» را- که نشانۀ فردگرایی و برعهده گرفتن مسئولیت های بیشتر در ازدواج است- در مرتبههای بالاتر و ابعاد «محاطشدگی» و «سلسلهمراتبی» را -که نشانۀ خانوادهگرایی و سپردن مسئولیت ازدواج به خانواده است- در جایگاه پایینتری قرار میدهند. کاظمیپور (1388) نیز بر غلبۀ عقلانیت در انتخاب یا به تعبیر دیگر فردیشدنِ انتخاب در ازدواج تأکید میکند. به همین ترتیب مهدوی و مشیدی (1389) نیز جهت حرکت در شیوۀ همسرگزینی را به سوی انتخاب فردی و عشق تشخیص میدهند.
علیرغم دریافت هایی که حاکی از مدرنشدن و فردیشدن ازدواج است، مرور مطالعات آشکار میسازد که همچنان خانواده و سنت ها نیز در این عرصه تعیینکننده باقی ماندهاند. هاشمی و همکاران (1389) بیان میکنند که اکثریت قاطع جوانان معتقد به شیوۀ بینابین سنتی و مدرن در انتخاب و ازدواج هستند. به همین ترتیب ساروخانی و مقربیان (1390) در تحلیل تحولات ازدواج زنان بیان میدارند که نوعی تجددگرایی سنتمآبانه در انتخاب همسر شکل گرفته است. آنها این امر را به شکلگیری نوعی مدرنیتۀ بومی یا ایرانی تعبیر میکنند که در آن زنان با حفظ سنتها متجددانه به پیگیری علائق خود توجه یافتهاند. در همین زمینه جلاییپور و گرامیان (1390) نیز با ملاحظه مفهوم رابطۀ ناب گیدنز مطرح میکنند که علیرغم اهمیت دوست داشتن و رضایت عاطفی در ازدواج، جوانان به عوامل بیرونی (از جمله خانواده) نیز توجه بسیار دارند.
مطالعات بسیاری این سرگشتگی آشکار در ازدواج را به نوعی انعطاف دوگانه از سوی جوانان و خانواده تعبیر میکنند. ذکایی (1388) در تحلیل گذار جوانان به بزرگسالی علیرغم آنکه میل به استقلال و دموکراتیزهشدن را در مناسبات خانوادگی و اجتماعیشدن جوانان تشخیص میدهد، اما نتیجه میگیرد که تجربۀ جوانان در گذار به بزرگسالی فرآیندی از تغییر و تداومِ همزمان است. مطابق با نگاه وی علیرغم اختلاف نظری که نسل ها در ارزش ها و سلیقههای خود ابراز میدارند، روندی از همگرایی و تفاهم متقابل را نیز در تعاملات رفتاری خود به نمایش میگذارند. به عبارت دیگر، علیرغم فردگرایی، جوانان همچنان وابستگی خود را به خانوادههای خویش حفظ میکنند. آزاد و ملکی (1386) این مسئله را به انعطاف خانواده منتسب میکنند واینکه در چالش بین سنت و مدرنیته در ایران ماندگاری عناصر سنتی در عرصۀ خانواده، به نسبت سایر عرصهها مثل دین، بسیار کمتر است. در این معنا خانوادهها بیشتر از سایر نهادهای اجتماعی نسبت به شرایط بیرونی منعطف و آمادۀ تغییر هستند. در همین زمینه جمشیدیها، صادقی فسایی و لولاآور (1392) روندی را مطرح میکنند که در جهت بازتعریف ویژگیهای زندگی مدرن در خانواده در حال تکوین است. از منظر ایشان این بازتعریف در جهت کاهش آسیب های مدرنیته و افزایش میزان بهرهمندی از مزایای آن است. براساس مطالعۀ ایشان افراد در مواجهه با مظاهر زندگی مدرن گزینشی عمل میکنند و شرایط را در جهت انطباق و بهرهمندی بیشتر باز تعریف میکنند. به همین ترتیب صادقی فسایی و عرفانمنش (1392) نشان میدهند که چگونه خانواده فعالانه با تغییرات ناشی از جریان مدرنشدن برخورد میکند و نظم جدیدی را شکل میدهد. در این باره مطالعات مختلف اثر منحصر به فرد خانواده در مدیریت جریان ازدواج جوانان را به اثبات میرساند؛ به عنوان مثال، میرباقری و ابراهیمی (1392) نشان میدهند که خانواده همچنان بیشترین تأثیر را بر رفتارهای جوانان در مسائل مربوط به ازدواج دارد و یا حقیقیزاده، کرمی و سلطانی (1389) نقش خانواده را در انتخاب و ازدواج جدی و تعیین کننده تشخیص میدهند. مطابق با یافتههای آنها جوانان ترجیح میدهند جهت انتخاب همسر با والدین مشورت کنند، اما خودشان تصمیم بگیرند.
برخورد فعالانه و منعطف خانواده در مدیریت ازدواج جوانان تا بدان حد است که علیرغم سیاستگذاری و دخالت دولت و نهادهای عمومی در امور خانواده و ازدواج- که حتی به تضعیف نهاد خانواده انجامیده است (قانعیراد و عزلتیمقدم، 1389)- عملاً خانوادهها پیام های دریافت شده از سوی نهادهای سیاستگذار و مداخلهگر را پالایش میکنند. بنیجمالی (1382 ب) نشان میدهد که خانواده و جوانان پیام های بیرونی برآمده از سیاست های رسمی خانواده و ازدواج را که از سوی دولت و سایر نهادهای مداخلهگر اعلام و اعمال میشود، ردّ یا تصحیح میکنند و فقط آنهایی را که میپذیرند دنبال میکنند. به همین دلیل مطرح میشود که در بعضی از عرصهها بخصوص در عرصۀ مدیریتِ زندگیِ جوانان، خانواده و دولت مسیرهای متفاوت و حتی گاه متعارضی را طی میکنند.
جمعبندی مطالعات نشان میدهد که جوانان و خانوادهها در مدیریت ازدواج رفتار بازاندیشانهای را به نمایش میگذارند. در این باره میتوان از نوعی تجددگرایی سنت مآبانه سخن گفت که براساس آن رفتارهای مدرن از طریق ساختارها و روابط سنتی و مشخصاً از طریق خانواده مهار میشود. نیز مطرح میشود که جوانان و خانوادههای ایشان به نحوی با هم کنار آمدهاند. از این منظر خانوادهها جنبههای مدرن را پذیرفتهاند و جوانان نیز مدیریت و نظارت خانوادهها را در این عرصه قبول کردهاند؛ به عنوان مثال، مدیریت انتخاب بر عهدۀ خود فرد و مدیریت فرآیند ازدواج بر عهدۀ خانواده قرار گرفته است. به همین ترتیب مطالعات نشان داده است که فرد و خانواده برای مدیریت ازدواج و ساختن آن با هم هماهنگ میشوند. نیز مطرح است که خانواده برای مدیریت مسئلۀ ازدواج و جنبههای مدرن به رفتاری گزینشی رو آورده است. بر این مبنا، خانواده برای مدیریتِ امر ازدواج بعضی از جنبههای مدرن را میپذیرد و بعضی دیگر را رد میکند. مطابق با چنین منظری خانواده در برخورد با تغییرات ناشی از مدرن شدن و در مدیریت آن نظم جدیدی را در روابط با جوانان ایجاد کرده است. در این باره نشان داده شده است که مثلاً جوانان در انتخاب همسر با خانواده مشورت میکنند، اما خود انتخاب مینمایند.
روششناسی پژوهش
از آنجا که این مطالعه به دنبال فهم و نیز ایجاد توصیفاتی پُرمایه[19] از تعاملات جوانان و خانواده در ساختن و مدیریت ازدواج است و نیز به علت آنکه در جستجوی درک و تفسیر جوانان از نقش خانواده در ازدواج ایشان است، از روش کیفی بهره میبرد. نیز بدان دلیل که روش کیفی دیدی پذیرا نسبت به جهان تجربه دارد (ن.ک. به فلیک، کاردورف و اشتاینکه[20] ،2004: 5) و نیز امکان ویژهای را برای دریافت های نظری مبتنی بر تجربههای روزمره فراهم میآورد به طور خاص در این مطالعه مورد توجه است. مطالعه از انواع روش های تحلیل کیفی به ویژه روش تحلیل کیفی تماتیک[21] استفاده میکند، زیرا فضای کار بیشتری برای محقق در نظر میگیرد و دست او را برای ساختن مقولات مختلف و ترکیب آنها بازتر میگذارد. ضمن آنکه علاوه بر تجربی بودن، امکان استفاده از دستاوردهای تحقیقاتی پیشین و نیز تفسیرهای نظری مختلف را در موضوع مورد بررسی فراهم میآورد.
ابزار جمعآوری اطلاعات در این تحقیق مصاحبه است، زیرا آن گونه که رولستون مطرح میکند با ابزار مصاحبه میتوان به دادههای قابل اعتماد (ن.ک. به برینکمان[22] ،2013: 12) و گزارشهای واقعی[23] از تجربة زیستة مشارکتکنندگان دست یافت (ن. ک. به رولستن[24]، 2014: 298). به علاوه، مصاحبه در فرآیند تعامل چهره به چهره لایههای عمیقتری از تجربههایِ روزمرّه را منتقل میکند و بنابراین بازنماییِ کاملی از زندگی روزمره فراهم میآورد (ن.ک. به راپلی[25] 2007،: 16).
در شکل مصاحبه نیز مطالعه متکی بر مصاحبة نیمهساختاریافته[26] است، زیرا مصاحبة نیمهساختاریافته ضمن آنکه متمرکز بر سؤالات و محورهای از پیش تعیین شده برای گفتگو است، به اندازه کافی نیز منعطف می باشد و آزادی عمل مناسبی را برای دنبال کردن آن جنبههایی که مهم تشخیص داده میشود، ایجاد میکند.
در مشخص کردن نمونهها نیز دو موضوع رویّههای انتخاب[27] و چگونگی انتخاب نمونهها[28] مورد توجه بود (ن.ک. به راپلی، 2014: 57 و مرکنز[29]، 2007). بر اساس این دو رویه، متغیرهای سن، جنس، وضع تأهل و طبقه مورد توجه قرار گرفت.
اجرای مصاحبهها در مکانهای عمومی از جمله پارک ها صورت پذیرفت. افرادی که ضوابطِ رویههای انتخاب را تأمین میکردند، به مصاحبه دعوت میشدند. در صورتی که دعوت به مصاحبه را میپذیرفتند، مصاحبهها در فضای پارک یا در دفتر کار انجام میشد. نمونهگیری و مصاحبه تا جایی که احساس میشد اطلاعات جدیدی تولید میشود، ادامه یافت. بر این اساس تعداد نمونهای که مورد پرسش قرار گرفت، 25 نفر بود که در تحلیل نهایی تنها 21 نفر برای تجزیه و تحلیل در نظر گرفته شد که شامل 10 مرد و 11 زن است.
در تحلیل نیز مطالعه حاضر از شیوۀ «کدگذاری برآمده از دادهها» سود برد که در آن دادهها بدون کدهای پیشینی و صرفاً با توجه به خود دادهها کدگذاری میشوند. در این وضعیت هم کدها و هم مقولهها از خود دادهها برمیآیند و به گونهای تجربی ایجاد میشوند. دادههای حاصل از مصاحبهها به دقت واجنویسی[30] و سپس کدگذاری شد. در حین کدگذاری یادداشت های تحلیلی نیز بر دادهها اضافه شد تا بعداً برای تحلیل بخشی از متن به کار آید. سرانجام دادهها بر اساس سه مرحلة زیر تجزیه و تحلیل شد:
- تقلیل دادهها از طریق ایجاد کدها (ن.ک. به رولستن 2014: 304)؛
- سازماندهی مجدد دادهها از طریق ایجاد مقولهها یا ساختن منظومة معانی (ن.ک. به همان)؛
- بازنمایی و تفسیر دادهها که مبتنی بر تحلیل تمی است. هدف تحلیل تمی، بیرون آوردن تعدادی از تمها و نیز توسعة یک «تم جامع» از دادهها یا یک «تم فراگیر» است که تمهای مختلف را در یک روایت منسجم به هم وصل کند (سالدنا[31]، 2009، ص.ص. 13 و 14).
خانواده، جوانان و ازدواج؛ بررسی شواهد
در مطالعۀ حاضر در بررسی نقش خانواده در ازدواج جوانان به سه حوزۀ اصلیِ ازدواج جوانان که خانواده در آن حضور دارد، نظر میشود. سپس بر اساس دریافت ها از آن سه حوزه روابط خانواده و جوانان استنتاج میشود. حوزۀ اول به حمایت های خانواده از جوانان مربوط میشود. حوزۀ دوم به جنبههای مربوط به انتخاب نظر دارد و حوزۀ سوم دربرگیرندۀ مسائل مربوط به آشنایی و شناخت در ازدواج است. تراکم روابط خانواده و جوانان در موضوع حمایت از ازدواج بسیار بیشتر از سایر حوزههاست.
خانواده و حمایت از جوانان در ازدواج
- مفروض بودن حمایت خانواده
هر چند حمایت خانواده از فرزندان در ازدواج اجمالاً همیشه مورد تأکید است، اما وجوه و شدت آن در بیان های مختلف اشکال متفاوتی مییابد. در عین حال تأکید بر جنبههای مختلف حمایت های خانواده در بین گروه های اجتماعی مختلف نیز بسیار متفاوت است. در موارد بسیاری به شدت بر جنبۀ مادیِ حمایتِ خانواده از ازدواج جوانان تأکید میشود. دختر بیست و دو سالة مجرد و دانشجوی روانشناسی که در حال تحصیل است و با والدین خود زندگی میکند، در این باره اظهار میدارد:
« ... خودم که باید کار کنم. یه پولی جمع کنم دیگه، ولی بیشترشو پدرم داره کمک میکنه. دیگه اون باید جمع کنه (باخنده) خودم زیاد فکر نکنم بتونم کمکی بکنم. (9-96)[32]»
اهمیت این وجهه از حمایت خانواده آنچنان معمول و طبیعی قلمداد میشود که دختر دانشجوی 26 سالة مجرد با کار تمام وقت که به صورت مستقل در تهران زندگی میکند به شکل امر مفروض با آن روبرو میشود:
« ... [در مواردی مثل جهیزیه و اینجور چیزها] اونا که دیگه خونوادۀ .. آدم باید فکر کنند دیگه من فکر نمیکنم (19-164)»
هر چند مفروض بودن این مسئولیت برای خانواده در نزد دختران شدیدتر است، اما مشابه چنین نگاهی در بین پسران نیز مشهود است. حتی مرد سی و شش سالة مجرد و دارای تحصیلات فوقدیپلم و با کار خانوادگی در باره حمایت پدرش از ازدواج احتمالی وی اظهار میدارد:
« ... حالا اون بیچاره هم که برای اول... زندگی مشکل نداره الان دیگه پول پیش خونهام بگیم خونه فشار بیاریم خونهام میخره اون خرج اولیهرم میکنه (15-240)»
شایان ذکر است مفروض بودن حمایت مادی خانواده از ازدواج فرزندان تا بدان حد است که حتی افرادی از طبقه پایین که به ناتوانی خانواده در حمایت از ازدواج خود اطمینان دارند باز هم در مدیریت ازدواج خود به حمایت های خانوادگی نظر دارند. از جمله پسر جوان بیست و دو سالة کارگر که ضمن پذیرش ناتوانی خود و والدین در تأمین هزینههای ازدواج همچنان به کمک دیگر اعضای خانواده و یا خویشاوندان خود امیدوار است. وی در بارۀ چگونگی تأمین هزینههای ازدواج خود اظهار میدارد:
«خوب آآآآ یه مقداری از خودم یه مقداری از خانواده برادرام کمک میکنند. بالاخره اگه ما هم اگر بخوایم ساده بگیریم چه جوری بگم شاید کسی باشه کمک کنه یه مقدار مثلاً آبرومندانهتر اینجوری مثلاً کسی باشه که هوامون و داشته باشه شاید تو خونواده (3-129)»
نقش خانواده در تأمین مقدمات ازدواج گاه آنچنان مورد تأکید است که ناتوانی ایشان در تأمین هزینههای ازدواج به عنوان بازدارندۀ مهم ازدواج جوانان تلقی میشود. در مواردی تأکید میشود که ترس جوان ها از ازدواج به دلیل آن است که اگر خانواده به آنها کمک نکند نمیتوانند از پس مشکلات زندگی و ازدواج برآیند.
- حمایت معنوی خانواده از جوانان در ازدواج
همراه با تأکید بر حمایت مادی خانواده از ازدواج جوانان، در موارد بسیاری بر جنبههای غیرمادی و حمایت های معنوی خانوادهها نیز تأکید میشود. پسر بیست و هشت سالة مجردی که دانشجوی سینما و در حال تحصیل است در اهمیت حمایت معنوی خانواده از ازدواج احتمالی وی اظهار میدارد:
« ... مطمئناً خانواده اگه مالیام من کمک نخوام حداقل فکری باید کمکم کنن، چون خودشون کوهی از تجربهان مثلاً دو تا پسر ... زن دادن، عروس گرفتن. به هر حال خیلی کمکم میتونن بکنن. حالا شاید مالیام کمک نکردن، ولی حداقل میگم فکری خیلی میتونن دخیل باشند. (2-163)»
مرد متأهل 27 ساله که دارای لیسانس و کارمند قراردادی در بخش دولتی است در این باره میگوید:
« ... حمایت هم خوب حالا به طرق مختلفی هم مالیاش هستش هم بالاخره تصمیمگیری هستش هم کمک پدر و مادر هستش. یه موقع میبینی یه فرزند شاید وقت ازدواجشه خودش نمیدونه داره یه راهی رو اشتباه میره با ازدواج درست میشه و اینو پدر و مادر کما اینکه به سختی هم میافتن یه کاری میکنن که حتی اون بچه ازدواج کنه. کمکش کنن. (7-280)»
- مسئولیتِ بیش از اندازۀ خانواده در مدیریت گذار به بزرگسالی و ازدواج
خانواده در حالی از جریان ازدواج جوانان حمایت میکند که مسئولیت گذار کندروی ایشان را نیز برعهده دارد. این امر باعث شده است که خانواده در ارتباط با سرنوشت فرزندان درگیر مسئولیت دوگانهای شود. از یک سو، از گذار کندروی فرزندان حمایت کند و هزینههای تحصیلی آنها را بپردازد و از سوی دیگر، ازدواج ایشان را مدیریت کند و فرآیند آن را تسهیل نماید (ن.ک. به بنیجمالی: 1396). این امر تحمیل بار بیش از اندازه به خانواده را سبب شده است، زیرا خانواده از یک طرف باید وظیفۀ تازه بر دوش نهاده شدۀ گذار کندروی جوانان را مدیریت کند و از طرف دیگر، بار ازدواج جوانان را حمل نماید. این همه در شرایطی است که هستهای شدن خانواده (که لوازم خاص خود را نیاز دارد) مسئولیت های متوجه خانواده را در ازدواج اساساً با شکل سنتی آن غیرقابل مقایسه ساخته است. نتیجه، برعهده گرفتن مسئولیت های ناتوان کننده و در نهایت فرسودگی خانواده است.
مطابق با شرایط فوق در بسیاری موارد، خانواده درخواست ها برای حمایت را تصفیه میکند. به عنوان مثال، بر اساس یافتههای مطالعه، حمایت کامل از ازدواج جوانان تنها در مورد دختران- بخصوص در طبقۀ متوسط- صورت واقع مییابد. زن سی سالة متأهل و دانشجوی دکترا که دارای کار تمام وقت است، اشاره دارد که مقدمات ازدواج وی مثل جهیزیه و مثل آن عموماً توسط خانواده فراهم گشته و خود وی در آن نقشی نداشته است (13-258).
همین تجربه از سوی زن 27 سالة متأهل با مدرک فوقلیسانس که کار حقالتدریسی دارد نیز گزارش میشود:
« ... ساپورتشون خیلی مهمه؛ یعنی ساپورت چه خانوادة پسر چه خانوادة دختر اگه نباشه واقعاً ازدواج هیچوقت نمیتونه ازدواج موفقی باشه. نقششون هم خیلی پررنگ بود دیگه سر همین ساپورتهاشون خیلی پررنگ بود ... اینکه مثلاًحالا پدر و مادر خودم جهیزیه بهم دادن جهیزیة کامل از اونور پدر مادرش هزینة ازدواج رو دادن، خونه به ما دادن. اینا خیلی مهم بود. اگه همه اینا رو میخواستیم خودمون بدست بیاریم، خوب خیلی بد میشد دیگه (20-313)»
به همین ترتیب مردانی که ازدواج کردهاند، تجربه حمایت کامل از سوی خانواده را در امر ازدواج گزارش نمیکنند. مقایسۀ تفاوت دیدگاه جوانان در این موضوع نشان میدهد که جنسیت و طبقه، دو عامل تعیینکننده در به فعل درآوردن حمایت خانواده از ازدواج جوانان است. زنان بیشتر بر اهمیت خانواده در ایجاد زمینهها و لوازم ازدواج تأکید میکنند، در حالی که در مورد مردان تنها اظهار به ضرورت «کمک» خانواده در مدیریت ازدواج مطرح میشود. حتی گاه نسبت به اینکه خانواده توانایی حمایت از ازدواج فرزندان را داشته باشد، تردیدهای بسیاری ابراز میدارند. به علاوه مردان در بیشتر موارد بر ضرورت رسیدن به استقلال در تسهیل ازدواج تأکید میکنند.
- ناتوانی خانواده در پیش بردن ازدواج
مطابق با چنین شرایطی علیرغم تأکید بسیاری که نسبت به نقش خانواده در ازدواج فرزندان و بر عهده گرفتن مسئولیت های آن وجود دارد، تردیدهای بسیاری نیز نسبت به توانایی خانواده در به سرانجام رساندن ازدواج مطرح میشود. پسر مجرد 22 سالۀ کارگر که در تهران به همراه برادر خود زندگی میکند توانایی خانوادۀ خود را در حمایت از ازدواج وی رد میکند (3-108) یا مرد متأهل 27 ساله که دارای لیسانس و کارمند قراردادی در بخش دولتی است در آنچه که برای خود وی در این باره اتفاق افتاده است میگوید:
«تا حدودی خانواده هم کمک کردند بله، اما خوب خیلی مبلغاش کم بود. (7-152)»
این مسئله حتی در باره دخترها هم که تأمین هزینۀ ازدواج ایشان برای خانواده امری مفروض است، وجود دارد. دختر 24 سالة دانشجوی فوقلیسانس و نیز کارمند شرکت حسابرسی که همزمان به کار تدریس نیز میپردازد، به ناتوانی خانواده در حمایت از ایشان در مسئلة ازدواج اشاره میکند:
«حمایت خانوادههامون رو نداریم. خانوادههامون در شرایطی نیستن که اصلاًبتونن واسه ما عروسی بگیرن ... (21-151)»
در همین موضوع دختر سی سالة دارای لیسانس و کارمند در یک شرکت خصوصی میگوید:
« ... خب برای ازدواج حالا اگه بخوام به فکر تهیة جهیزیه باشم باید روی پول خودم حساب کنم، چون روی کمک خونواده نمیتونم حساب کنم ... چون به اون صورت پساندازی ندارند (1-80 تا 82)»
بررسی برآورد جوانان از قابلیت خانواده در برعهده گرفتن مسئولیت های ازدواج، آشکار میسازد که حمایت خانوادهها در ازدواج، علیرغم پذیرش اصل آن، کمتر صورت واقع مییابد. اعتقاد به ناتوانی خانواده هر چند در بین مردان شایعتر مینماید، اما در بین زنان نیز مشاهده میشود. نکته آنکه جوانان در درک مشکلاتی که خانوادهها در حمایت از ازدواج دارند به فهم همدلانهای با ایشان رسیدهاند. آنها ضمن آنکه خانواده را در تأمین هزینههای ازدواج همراهی میکنند، وقوف خود به مشکلات خانواده را نیز آشکار میسازند.
زن 27 سالة متأهل با مدرک فوقلیسانس که کار حقالتدریسی دارد همراهی و همدلی جوانان و خانواده را این گونه توصیف میکند:
« ... اگه پسر باشه میترسه به پدر و مادرش فشار بیاد که حالا میخوان خونه بگیرن برام، میخوان هزینة ازدواج رو بدن. اگرم دختر باشه نگران جهیزیه است، نگران ساپورتهای مالییه یا اینکه خجالت میکشه دیگه مثلاً میگه من که خواستگار ندارم چرا باید مطرح کنم اینکه میخوام ازدواج کنم (20-399)»
نیز دختر سی سالة مجرد و دارای لیسانس ارتباطات که دارای کار است و با والدین خود زندگی میکند در شرح مشکلات خانواده در مدیریت موضوع میگوید:
« ... پدر و مادرا خودشون کاراشون را کردند. بندگان خدا دیگه چقدر زیر بار قرض و قسط و هزینههای عجیب غریب برند. به نظرم اصلاً منطقی نیست. (10-168)»
به همین ترتیب زن 30 سالة کارآفرین که دارای تحصیلات فوقلیسانس مدیریت صنعتی است در بارة ناتوانی خانوادهها در حمایت از فرزندانشان میگوید:
«خانوادهها خودشون هزینه دارن. بعضی اوقات نمیتونن بچههاشون رو ساپورت کنن (18-307)»
- کم شدن نقش خانواده
ناتوانی خانواده در ادارۀ تحصیل و ازدواج جوانان باعث بر عهده گرفتن نقش بیشتر جوانان در امر ازدواج و آن نیز به نوبۀ خود سبب تفوق نوعی فردگرایی در مدیریت گذار به بزرگسالی شده است. پسر مجرد کارگر 22 ساله که در تهران به همراه برادر خود زندگی میکند در میزان دخالت خانواده در ازدواج خود میگوید:
« ... خانوادهام زیاد کار ندارند مثلاً اینجوری نیستند که (.) الآن من داداش از خودم بزرگتر دارم مثلاً سه چهار تا دارم سنشونام بالایه (اِاِ) ازدواجام نکردن. خانواده کاری باهاشون نداره میگن میخوای ازدواج کنی میخوای ازدواج نکن. ما دخالت نمیکنیم؛ یعنی نظر اونا زیاد مهم نیست. (3-107)»
زن 27 سالة متأهل با مدرک فوقلیسانس که کار حقالتدریسی دارد در شرح نقش خانواده در تصمیمگیری ازدواج خود اظهار میدارد:
« ... فکر میکنم خیلی نمیتونستن نقششون توی تصمیمگیری مهم باشه، چون به جورایی ما تصمیممون رو گرفته بودیم و بخاطرش هم خیلی تلاش کردیم (20-317)»
- غالب شدن مسئولیت فرد در مدیریت ازدواج
مطابق با چنین شرایطی و به علت آنکه از سوی جوانان احساس میشود خانواده علیرغم تلاش هایش، ناتوان از مدیریت موضوع است، اعتقاد به نقش خودِ فرد امری مفروض در راهبری ازدواج شده است. در این مورد، گرایش قابل توجهی در جوانان نسبت به برعهده گرفتن تمام یا حداقل بخشی از مسئولیت های ازدواج به وجود آمده است. مرد چهل سالة مجردی که کارمند در بخش دولتی و دانشجوی دورۀ فوقلیسانس است در این باره میگوید:
« ... از خانواده قاعدتاً کمکی نخواهم گرفت؛ یعنی خرجییه هزینهاییه که خودم باید انجام بدم ... (4-172) ... پدرم از نظر مالی اینجوری هست که بتونه کمکی بکنه مشکل نداره، ولی من همچین توقعی نداشتم. خودم سعی کردم که خودم کارام و انجام بدم مستقل باشم ... (4-224)»
پسر جوان مجرد بیست و هفت سالهای که دارای مدرک لیسانس در مدیریت پروژه است و با والدین خود در تهران زندگی میکند و حتی از نظر طبقاتی در سطح بالایی است تأکید میکند:
«به کمک خانواده اصلاً فکر نمیکنم ... کاملاً مستقل ... نمیشه صددرصد اینجوری بود، ولی تلاشم و میکنم. (14-155)»
چنین تمایلی به استقلال حتی در بین دختران نیز مشاهده میشود. دختر مجرد 20 سالة دانشجو در رشتة داروسازی که در خوابگاه زندگی میکند در این باره میگوید:
« ... خیلی دوست دارم خودم مستقل باشم ... حالا با این شرایط که برام فراهم هست ولی خیلی دوست ندارم از خانواده یا جامعه کمک بگیرم. (16-208) ... خانوادهها بیشتر همون درگیر رسم و رسوماتی هستن که حالا جهیزیه را به طور کامل دختر باید فراهم کنه خانوادة ... پسر حالا خونه و چیزهای دیگه، ولی من خودم دوست دارم که دختر و پسر خودشون اگه انقدر همدیگه رو دوست دارن از صفر شروع کنن یعنی همه چیز بتونه مشترک باشه با همکاری بدست بیاد. (16-214)»
در همین موضوع دختر سی سالة دارای لیسانس و کارمند در یک شرکت خصوصی میگوید:
« ... دوست دارم یه تمکن مالی داشته باشم هم بحثِ جهیزیه است همین که از نظر کاری به یه سطحی برسم به یه حدنصابی برسم که بتونم یه شغل دائم برای خودم داشته باشم (1-80 تا 82)»
نکتۀ بسیار مهم آن که جوانان ضمن اینکه اذعان میدارند بدون کمک خانواده (یا حتی نهادهایی که در این امر مداخله میکنند) نخواهند توانست از پس مقدمات ازدواج برآیند، اما در انتساب مسئولیت مقدمات ازدواج و تصمیمگیری به خود نیز تردید نمیکنند- ضمن اینکه تشکیک های محکمی نیز در توانایی اقدام به چنین امری در ذهن دارند. آنها در حالی مسئولیت مسئله را به گردن میگیرند که توانایی تسلط بر موقعیت را نیز ندارند (ن.ک. به بنیجمالی: 1396).
- ازدواج و مسئلۀ مسئولیت دولت
علیرغم نقشی که جوانان برای خانواده و فرد در شکل دادن به ازدواج قائل اند، مطالعه آشکار میسازد آنها بخش مهمی از مسئولیت ازدواج را نیز به دولت منتسب میکنند. در نگاه بسیاری از ایشان مسئولیت ازدواج اساساً بر عهدۀ دولت است. دختر 24 سالة مجرد که دانشجوی فوقلیسانس و نیز کارمند شرکت حسابرسی است و همزمان به کار تدریس میپردازد در این باره میگوید:
« ... به نظر من کسی که مسئولیت این قضیه را به عهده داره دولته، چون حمایت خاصی- الان ده میلیون مثلاًحمایت اوج حمایته اصلاً به نظر من خیلی حمایت سطحییه. اول دولته بعد خانواده و خود فرد در درجة دوم (21-293)»
مرد متأهل 27 ساله که دارای لیسانس و کارمند قراردادی در بخش دولتی است اظهارمیدارد:
« ... دولت هم باید کمک کنه واقعاً از لحاظ مالی بتونه کمک کنه ولی یه شرایطی ایجاد کنه که برای افرادی که فقیرتراند حالا از نظر مالی وضعیت مناسبتری ندارن برا اون افراد یه جایگاهی باشه که بتونه اونهام راحتتر مراسماتشون را انجام بدن. (7-287)»
به همین ترتیب زن سی سالة متأهل و دانشجوی دکترا که دارای کار تمام وقت است در این باره میگوید:
« ... دولت به هر حال شرایط مناسب جامعه را باید فراهم کنه مثلاً اشتغال رو به هر حال شرایط اقتصادی رو جوری فراهم کنه که جوون بتونه کار بکنه درآمد داشته باشه و راحتتر باشه براش گذران زندگی و حالا در کنار یه نفر دیگه ... (13-275)»
نیز در اهمیت نقش دولت در سامان دادن به ازدواج و زندگی جوانان زن 27 سالة متأهل با مدرک فوقلیسانس که کار حقالتدریسی دارد میگوید:
« ... احساس میکنم در مرحلة اول کشورییه که توش زندگی میکنه اینکه چقدر شرایط راحتییو برای یه جوون بوجود آورده که بتونه با فکر راحت تن به ازدواج بده چون ازدواج واقعاًمسئولیت شدیدی داره با خودش ... وقتی کشور محیط آرومی داشته باشه وقتی از نظر تحصیلات من آینده مطمئنی داشته باشم اِاِ خوب قطعاً ... ازدواج میکنم ولی اگر همة اینها نباشه نه مثلاً خانوادة یه نفر چکار از دستشون برمیآد اونا هم تو همین جامعه رشد کردن (20-379 تا 383)»
آشنایی و انتخاب: خانواده در مرکز مناقشۀ ازدواج سنتی و مدرن
خانواده در مرکز مناقشۀ ازدواج سنتی و مدرن است. به بیان دیگر، ازدواج سنتی و مدرن دو سر طیفی است که هر یک از آنها براساس اندازۀ نقش خانواده در ازدواج تعیین میشود. مرد در شرف ازدواج 28 سالة کارمند شرکت بیمه که دارای مدرک لیسانس است تفاوت ازدواج سنتی و مدرن را اینگونه شرح میدهد:
«... از نظر ... من ... یعنی ... حالا این کیس رو خودش انتخاب کنه و از فیلترهای خودش رد بشه یا اینکه نه خانواده انتخاب کنه و از فیلترهای خانواده رد بشه. (11-140)»
تأکید بسیار بر انتخاب در ازدواج از سوی جوانان گواه آن است که مهمترین جنبۀ ازدواج از نگاه ایشان انتخاب است. ضمن اینکه تحقیق آشکار میسازد که رویههای مختلف رویکرد جوانان به موضوع انتخاب نیز بسیار متنوع است. موارد مختلف مصاحبهها آشکار میسازد که گسترۀ انتخابِ همسر از سوی جوانان تحتتأثیر مسئلۀ سنتی و مدرن بین دو قطب «نقش همهجانبۀ فرد» و «نقش همهجانبۀ خانواده» متغیر است. این مسئله در مورد جنبههای مختلف ازدواج چون معرفی، انتخاب، آشنایی و شناخت وجود دارد. در هر یک از وجوه فوق، نقش خانواده سبب تمایز یافتن نوع برخورد فرد با مسئلۀ ازدواج میشود. بدین ترتیب چگونگی تعامل جوانان با خانواده انواع رویههای ایشان را در مواجهه با مسئلۀ ازدواج میآفریند. اهم رویههای فوق در پی میآید.
- خانواده به عنوان تعیینکنندۀ ازدواج همراه با تأکید بر نقش خود در انتخاب
در مواردی موضوع انتخاب همسر کاملاً به خانواده سپرده میشود. مرد سی و شش سالة مجرد و دارای تحصیلات فوقدیپلم اولویت دادن به انتخاب خانواده را این گونه شرح میدهد و مشروعیت میبخشد:
«خانواده ... انتخاب بکنه. بالاخره اونا چیزهایی رو میبینند که من نمیبینم. صددرصد اونا مییان یه دختری پیدا میکنن که فردا زندگی بکنه ... بالاخره خانواده بهتر میتونه کیس مناسبتری پیدا کنه تا خود من ... آره خانواده بهتره خونواده بهتره. (15-196)»
در این مورد و موارد مشابه علیرغم آنکه تکیه اصلی فرد بر دخالت خانواده در ازدواج است، امّا آشکارا در نهایت این نگاه وجود دارد که خود وی انتخاب میکند و نقش خانواده محدود به معرفی و تسهیل فرآیند ازدواج است. این بدان معناست که تنها فرآیند انتخاب است (معرفی، خواستگاری، مراسم) که سنتی باقی مانده وگرنه محتوای انتخاب تغییر یافته و در آن به طور آشکاری خود فرد در مقام تصمیمگیرنده ظاهر شده است. در این مورد به عنوان مثال حتی فرد متأهل که زوجِ مناسبِ وی را خانواده معرفی کرده و معرفی فوق به ازدواج نیز انجامیده است تأکید دارد که خود انتخاب کرده است:
«همسر من انتخاب اصلا ً خانواده بود در مرحلة اول خانواده انتخاب کردند بعد به من پیشنهاد دادند بله بنده هم <حالا بعد از اینکه یه مدتی گذشت و شناخت و حالا یه کم شناخت اولیه بوجود آمد حالا راضی بودم از انتخابم> (7-126)»
میتوان چنین تأکیدی را بر انتخاب، حتی در موقعیت ازدواج سنتی، به اهمیت عاملیت در مدیریت ازدواج و در تعامل بین خانواده و فرد منتسب کرد (همان). نیز میتوان گفت پاسخگویان علیرغم اشارات متفاوتی که به رویههای سنتی و مدرن دارند معتقدند انتخاب زوج از سوی فرد در هر دو شیوۀ سنتی و مدرن امر مفروض ازدواج است. مطابق با چنین نگاهی، آنها خود را به طور مشخص در مقولۀ سنتی یا مدرن جای نمیدهند، بلکه در این باره بیشتر به ترکیبی از سنتی بودن و یا مدرن بودن میاندیشند. در عین حال علیرغم آنکه عاملیت افراد به عنوان مهمترین جنبۀ انتخاب مدرن مورد تأکید قرار میگیرد، امّا ایشان عاملیت خویش را به رضایت خانوادهها پیوند میزنند و این بیانگر آن است که هنوز نقش خانواده در امر ازدواج تعیینکننده است.
- تعلیق بین دو شیوۀ مدرن و سنتی
در مواردی جوانان در موضوع انتخاب همسر و اندازۀ نقش خانواده در آن با نوعی تعلیق در تصمیمگیری در بین دو شیوۀ سنتی و مدرن روبرو هستند. در چنین تعلیقی اگرچه فرد بر حق انتخاب خود تأکید میکند، امّا نه تنها نقش خانواده را رد نمیکند که حتی گاه در انتخاب آخر نظر خانواده را معیار میگیرد و بنابراین با خانواده همراهی میکند. دختر سی سالة دارای لیسانس و کارمند در یک شرکت خصوصی ابتدا بر شیوة سنتی ازدواج تأکید میکند و در این باره میگوید:
«... من به عنوان کسی که تجربهداره تو این مسائل ... سیستم جامعة ما هنوز به اون صورتی هست که آدم ها معرفی کنند مورد ازدواج رو خیلی بهتره یا فامیل یا دوستان یا همکارا چون اینجوری حالا به خاطر اینکه یه مقدار هم آدمای جامعه ما به همدیگه بی اعتمادن ... اگر کسی معرفی کنه این وسط واسطه بشه اون اعتماد اولیه شکل میگیره یعنی با آرامش بیشتری آدمها تن به آشنایی میدن ... (1-118)»
این در حالی است که وی بعداً در جریان مصاحبه بر ترجیح ازدواج مدرن تأکید میکند:
«خب اِاِ من اگر سنم پایینتر بود مطمئناً به روش سنتی ازدواج میکردم، ولی چون الان دیگه بالاخره خودم از نظر مالی مستقل هستم خودم دارم بار زندگیام رو به دوش میکشم. حالا ممکنه که همچنان در کنار خانوادهام باشم ولی هم از نظر فکری هم از نظر مالی به استقلال رسیدم خونوادهام انتخاب و به عهدة خودم گذاشتند یعنی این دیگه دخالت نمیکنند ضمن اینکه خب تو سن بالا هم کلاً نه میشه کسی را زور کرد نه میشه اِاِ چیزی را به کسی القا کرد فکری را. (1-130 تا 134)»
وی علیرغم آنکه میخواهد انتخاب خودش را داشته باشد، امّا از طرف دیگر نمیخواهد خلاف نظر خانواده رفتار کند و بنابراین در انتخاب آخر مردّدانه با خانواده همراهی میکند:
« ... نظر خونوادة خودم خیلی برام مهمتره بعد خب من یک عمره که دارم با خانوادهام زندگی میکنم برام مهمه که اونا چه نظری داشته باشند از این به بعد هم میخواهم داشته باشم یعنی ترجیح میدم که نظر اونا ملاک هست واسه من (1-174)»
پسر جوان بیست و پنج سالة مجرد که دارای مدرک لیسانس برق و در حال خدمت سربازی است علیرغم اینکه بر شیوۀ سنتی انتخاب صحه میگذارد، امّا شیوۀ مدرن انتخاب را نیز نه تنها رد نمیکند که حتی آن را تأیید میکند:
« ... باز به نظر من (5) خونواده به قول معروف معرفی کنه بهتره نسبت به کسی که بخواد تو خیابون کسی رو پیدا کنه ... به نظر من (2) دختر خوب حالا حتماً میگم تو خونوادهها نیست که مثلاً این جور این خونواده بیاد برای اون تهیه کنه. دختر خوب هم تو فضای مجازی هست هم تو خیابون هست هم به قول معروف هم تو صف نونوایی هست هم این ور هست ولی همون شناخت اولیهای که به قول معروف تو خونوادهها تو ششماه یکسال اولیهای که با همدیگه دارن این خودش میتونه همه چیز و به قول معروف نشون بده ... (8-132 تا 134)»
و یا دختر مجرد 20 سالة دانشجوی دکتری در رشتة داروسازی در این باره شرح میدهد:
«... نمیدونم شاید حالا ازدواج سنتی هم بتونه خوب باشه، ولی من خیلی برام مهمه که اول شناخت پیدا کنم بعدش وارد یه تعهد بشم ولی حالا اینکه بخوام مثلاً یه مدت هم دوست بشم باز این رو هم میترسم یه ذره. (16-126)»
- ترکیب شیوههای سنتی و مدرن در امر انتخاب
رویۀ دیگر رودرویی جوانان در مدیریت انتخاب و حل تعارض بین خود و خانواده تأکید بر حق انتخاب خود و همزمان بهرهبردن از امکانات خانواده و لاجرم پذیرش مدیریت آنها بر بخشی از فرآیند ازدواج است. دختر 26 سالة مجرد و دانشجوی فوقلیسانس با کار تمام وقت در شرح تسلط مسئلة انتخاب در شرایط ازدواج سنتی و مدرن اظهار میدارد:
« ... با سنتی موافق نیستم بخاطر اینکه من توی جامعة سنتی کاملا ً سنتی بزرگ نشدم ... حداقل میتونم معیارهامو خودم تعریف کنم و براساس اونا بیام مثلاً یه نفر و انتخاب کنم که بتونم یه زندگی نیمهسنتی داشته باشم و به خاطر همین من زندگی مدرن رو ترجیح نمیدم بخاطر همون قضیة جامعة سنتییه که نمیتونم چشمپوشیاش بکنم که توی یه جامعة سنتی بزرگ شدم ... تأیید نهایی رو اونا (خانواده) باید بدن ... خوب تا تائید نکنن به نظرم ازدواج خوبی نمیتونه باشه. (19-188)»
در ترکیب بین سنتی و مدرن، جوانان علیرغم در اختیار گرفتن تمام حق انتخاب در ازدواج، در اندازۀ حقی که به خانواده میدهند دیدگاههای مختلفی را ابراز میدارند. این دیدگاهها میتواند شامل نقشی حاشیهای در انتخاب، نقشی نظارتی در کنش ازدواج و نیز نقشی حمایتی در ازدواج باشد.
موارد متنوعِ تأکید بر نقش خودِ فرد در انتخاب و همزمان تأکید بر نقش خانواده در نظارت بر آشنایی، سازمان دادن به جریان ازدواج و حمایت مادی و معنوی از آن آشکارا مؤید باقی ماندن خانواده در فرآیند ازدواج است. این امر را میتوان نشانه باقی ماندن سنت در متن زندگی مدرن دانست که در آن خانواده مجبور است علیرغم مشکلات به تدبیر امور ازدواج جوانان خود بپردازد. راهبرد جوانان در این رویّه، بهرهبرداری از امکانات فضای سنتی و مدرن با هم است. از طرفی خود انتخاب میکنند و از طرفی مسئولیت اجرا و تأمین مالی ازدواج و حتی تا حدودی مسئولیت تأیید ازدواج را متوجه خانواده میسازند. دختر مجرد 20 سالة دانشجوی دکتری در این باره شرح میدهد:
« ... فکر میکنم اِ یه چیزی میانه باشه بهتره؛ یعنی خیلی مدرن حالا اینجور هم نه که چند سال با هم آشنا بشن یا نه نمیدونم فکر میکنم با حضور خانواده باشه اینجور فکر میکنم بهتر باشه. ... (16-122)».
- مدیریت مسئلۀ انتخاب معطوف به موقعیت
نگاه بازاندیشانهتر در مدیریت جریان انتخاب مربوط به رویهای است که در آن علیرغم داشتن نگاه مدرن و تأکیدی که بر نقش فرد میشود، مسئلۀ ازدواج به زمان خود و به آنچه که پیش خواهد آمد احاله میشود و اینکه در آن زمان با بررسی موقعیت به تناسب وضعیت عمل خواهد شد. راهبرد عمل به تناسبِ موقعیت، وجهی کاملاً فعال و بازاندیشانه دارد و بسیار متفاوت از واگذاری امور به تقدیر (هر چه پیش آید) است. در این حالت نقش خانواده به تناسبِ موقعیت متفاوت، ولی به هر حال در جایی که لازم است فعالانه خواهد بود. دختر مجرد 20 سالة دانشجوی دکتری در رشتة داروسازی در این باره میگوید:
«چیزی که خودم دوست دارم یعنی یه جوری پیشبینی میکنم و دوست دارم اینه که خوب در اطراف خودم باشه خودمون بیشتر آشنا بشیم نه اینکه حالا کسی واسطه بشه مثلاً مثل ازدواج های سنتی باشه خیلی ولی خوب اونها هم نمیدونم حالا بستگی داره آدم موقعیتاش پیش میآد بررسی میکنه ببینه شایدم اونطوری بشه. (16-114)»
مدیریت آشنایی و شناخت
براساس مصاحبهها میتوان نقش خانواده در مدیریت آشنایی و شناخت در ازدواج را با دو رویّۀ مهم مرتبط ساخت که البته تا حدودی متناظر با رویکردهای ازدواج سنتی و مدرن است. این دو رویه شامل رویههای خواستگاری و دوستی است. در خواستگاری آشنایی، شناخت و تصمیمگیری برای ازدواج متکی به رویّهای سنتی با محوریت خانواده است، در حالی که در رویّۀ دیگر شناخت و تصمیمگیری برای ازدواج وابسته به رویههای فردی و روابط دوستانهای است که قبل از ازدواج پیش آمده است. جوانان در این زمینه تمایل دارند تا از ظرفیت های خواستگاری و دوستی به صورت همزمان بهره بگیرند.
ترکیب بهرهبرداری ازامکان آشنایی در فضاهای مدرن و ظرفیت های خواستگاری
تقریباً تمامی افراد در برابر دو رویۀ خواستگاری و دوستی به ترکیب موقعیت ها روی میآورند و ضمن پذیرش آشنایی مدرن، ادامۀ آشنایی را با اطلاع خانواده پی میگیرند. به همین دلیل پس از آشنایی مدرن و رسیدن به تصمیم به ازدواج در جهت برخورداری از حمایت های خانواده بر خواستگاری و فرآیند سنتی تأکید میکنند. براساس چنین راهبردی حتی اگر آشنایی در محیط مدرن صورت پذیرد، ادامۀ آشنایی و شناخت متقابل با اطلاع والدین و یا حتی تحت نظارت آنها ادامه خواهد یافت. از این جهت وابستگی به خانواده موجب میشود تا رضایت خانواده به یک امر محوری تبدیل شود. به بیان دیگر، از آنجا که عدم رضایت خانواده ممکن است در آینده برای جوانان خساراتی به بار آورد، آنها به عنوان کنشگران عقلانی توأمان هم بر عاملیت فردی و هم بر جنبههای سنتی تأکید میکنند. در چنین شرایطی عنصر مورد نظر پاسخگویان از ازدواجِ مدرن عمدتاً توجه به عاملیت آنها در موضوع انتخاب است. آنها میخواهند انتخاب مطابق میل آنها باشد، امّا در عین حال ازدواج مطابق رویهها و آیینهای سنتی صورت پذیرد تا کماکان از حمایت خانواده برخوردار بمانند. زن 24 سالة در حال تحصیل در مقطع فوقلیسانس که به صورت تمام وقت نیز کار میکند در طرح ترکیب بین ظرفیت های مدرن و سنتی میگوید:
«اینکه کسی بهم معرفی کنه رو که اصلاً دوست ندارم، چون فکر میکنم کسی که معرفی میکنه خیلی چیزها را از من نمیدونه ... فکر میکنم که قطعاً خود یه فرد باید به این نتیجه برسه که اون مثلا ً اون آقا یا خانم مناسب منه ... ازدواج سنتی رو قبول دارمها، ولی میگم اون باید اون حس مشترکه در دو نفر ایجاد بشه اولین اقدامشون یه اقدام سنتی باشه به اسم خواستگاری ولی اون حسّه نمیدونم اون دیدنه باید بین خود اون دو نفر صورت بگیره چون جامعة ما دیگه جامعهای نیست که مثلا ً مادره بشینه واسه پسره انتخاب کنه یا مادره واسه دختره انتخاب کنه. (21-161)»
وی در این باره شرح میدهد:
« ... من همینجور که توضیح دادم حد وسطاش رو قبول دارم؛ یعنی با یه اتفاق مدرن شروع بشه و با یه اتفاق سنتی کنترل بشه. اِ تلقیام از مدرن اتفاقییه که داریم میبینیم خیلی راحت خیلی بچهگانه فکر میکنن که هم رو دوست دارن خیلی طولش میدن. ده پونزده سال من دیدم مثلا ً با هم هستن میگن خانوادههامونم در جریاناند اما هیچ اتفاقی نمیافته خانوادهها اصلاً حمایت نمیکنند که آقا این دو نفر همو دوست دارند. بعد از تکراری شدن و عادی شدن مثل همدیگه به این نتیجه میرسن خوب اصلاً به درد هم نمیخوردن یعنی کاملاً بدون کنترل اینکه مدرناش میشه. سنتی صرفاش این میشه که مادر من بیاد بگه یه آقایی هست خیلی خوبه شما با این ازدواج کن که اونم انتخاب مادر پدرت میشه. به نظر من تعدیلاش باید بکنن؛ یعنی با یه اتفاق مدرن شروع بشه و با دید خانوادهها کنترل بشه تلفیق این دو تا (5) بعد ... اگر قرار به انتخاب بین مدرن و سنتی باشه قطعا ً سنتی رو انتخاب میکنم. (21-175)»
در این روایت، فرآیند جریان یافتن ازدواج هم شامل «خواستگاری- آشنایی تحت نظارت خانواده- تصمیم به ازدواج» و هم دربرگیرندۀ «آشنایی- اطلاع به خانواده- شناخت تحت نظارت خانواده- تصمیم به ازدواج- خواستگاری» خواهد بود. نکته آنکه در هر دو رویه حضور خانواده پرقدرت است. دختر مجرد 20 سالة دانشجوی دکتری در رشتة داروسازی در شرح این موضوع میگوید:
«ترجیح میدم آره اونجوری بهتر باشه؛ یعنی حالا از هر طریق باشه دوست دارم به شناخت همدیگه برسن دو نفر ... یه مدت زیادی حالا شاید اسمش نامزدی باشه که ... یه مدت حالا آشنا بشن بعدش به خانوادهها اطلاع بدن باز هم آشنا بشن و بعد چون نمیتونم اصلاً مثل خیلیها یه تعهدی اول داشته باشن بعدش همدیگه رو بشناسن فکر میکنم اونجوری سخت باشه. ... مثلاً فرض کنید یه مدت مثلاً یک نفر مثلاً یه خانمی با یه آقایی آشنا بشن بعدش حالا اگه فکر کردن که حالا ممکنه به درد هم بخورن بعداً به خانوادهها اطلاع بدن باز هم آشنایی بیشتر بشه و اگر با حضور خانواده یعنی خانوادهها با هم خوب بودن اُکِی بودن و خودشون هم حس کردن که میتونن ادامه بدن با هم اون موقع میتونن به ازدواج فکر کنن. ... (16-116 تا 126)»
بدین ترتیب مطابق با چنین رویهای، بدون دادن تعهدی به طرف مقابل از حیث ختم شدن مسئله به ازدواج، شناخت از طریق روابط کنترل شده زیر نظر خانواده صورت میپذیرد و بنابراین جریان ازدواج به ارادۀ خود و زیر نظر خانواده پیش میرود. بکارگیری چنین رویهای البته همیشه همشکل نیست، بلکه متناسب با دریافت هایی که هر فرد از موقعیت خود دارد، اشکال متفاوت مییابد؛ مثلاً در موقعیت هایی فرآیند شناخت و آشنایی بسیار طولانی و گاهی نیز کوتاه میشود. زن 24 سالة در حال تحصیل در مقطع فوقلیسانس که به صورت تمام وقت نیز کار میکند اگرچه معتقد به انتخاب فرد تحت نظارت خانواده است، اما مدیریت جریان آشنایی و شناخت را موکول به دورهای بسیار کوتاه میگرداند؛ زیرا معتقد است طولانی شدن این دوره باعث وابسته شدن ایشان و بنابراین مخدوش شدن جریان ازدواج میشود. شرح ایشان در این باره اینگونه است:
«اون شناخت اولیه فکر میکنم مثلاً تو حالا محیط کار فکر میکنم اولا ً که یه کم شرایطها رو میشه همینجور به ظاهر سنجید یعنی از لحاظ ظاهری میشه یه کم شرایطها را سنجید که این خانم یا این آقا اصلا ً به من میآد یا نه. همون طرز صحبتکردن طرز برخوردشون با ارباب رجوع از این لحاظها یه کم میشه متوجه شد. بعد اگر قراره خواستگاری صورت بگیره و مثلاً یه آقا میآد به یه خانم میگه که من از شما خوشم آمده. اشکال نداره به نظر من خوبه مثلاً حتی دو سه تا برخورد برن بیرون، ولی بیشتر از این نشه ... که به سرعت وابسته میشن و این اتفاق بدییه ... خیلی اتفاق بدیو یه ضربه بزرگیه که شما با کسی آشنا شی و بهاش وابستهشی که قرار نیست که اصلاً ازدواجی صورت بگیره؛ یعنی به نظرم کافیه دو سه تا برخورد یا حتی چهار پنج تا، دیگه بیشتر از این طولش ندن و وارد یه خواستگاری سنتی بشن که خانوادهها در جریان باشن و میگم که این تفهیم بشه که قرار نیست صددرصد جواب مثبت گرفته شه. شناخته صورت بگیره بعد وارد مرحلة عقد بشن. (21-173)»
مواردی نیز وجود دارد که نقش خانواده در شیوۀ انتخاب محدودتر تعریف و تنها به پس از خواستگاری منحصر میشود. در این صورت پس از طی فرآیند شناخت- که البته زیر نظر خانوادهها خواهد بود- زمانی که فرد از حیث اینکه انتخاب درستی داشته است، به قطعیت میرسد و وارد فرآیند خواستگاری میشود. دختر بیست و دو سالة مجرد و دانشجوی روانشناسی در این باره اظهار میدارد:
«من یه سری ملاکها دارم دیگه زمانی هم که قبل از آشنایی یعنی خواستگاری مسلماً من باهاش آشنا شدم تا حدود زیادی دیگه اون موقع فکر نکنم تو جلسة خواستگاری شاید مادرها پدرها باید آشنا شن با همدیگه ... (9-94)»
بحث و نتیجهگیری
خانواده، مهمترین پایۀ حمایت از جوانان در تحصیل و ازدواج است؛ ضمن آنکه در مقابله با عدم قطعیت موجود در زندگی ایشان نیز یگانه میداندار و مهمترین نقطۀ ارجاع است. در همین حال نبود سیاستِ رفاهیِ روشن از سوی دولت در حمایت از جوانان و نیز شانه خالی کردن آن از مسئولیت هایی مثل آموزش و آموزش عالی باعث شده است تا خانواده مسئولیت هایی بیش از حد توان در مدیریت گذار به بزرگسالی بر عهده گیرد. این در حالی است که خانواده منابع لازم برای حمایت جوانان را در اختیار ندارد و بنابراین توانایی آن را نمییابد تا به شکل مناسبی به مدیریت وقایع خاص در زندگی ایشان مثل ازدواج بپردازد. مطابق با چنین شرایطی، محتمل است خانواده با برعهده داشتن مسئولیت بیش از اندازه در گذار به بزرگسالی جوانان در معرض فرسودگی آشکار قرار گیرد. نتیجه آن، بروز نوعی ابهام در نقش خانواده در گذار به بزرگسالی جوانان و نیز نوعی عدم قطعیت در ازدواج ایشان است.
در شرایط فرسودگی خانواده، بخصوص در طبقات پایین، جوانان به اجبار خود را درگیر راهبری همزمانِ تحصیل، اشتغال، استقلال و ازدواج مییابند. این وضعیت ضمن آنکه آنها را مجبور میسازد وظایفی بیش از حد توان خود برعهده گیرند، این احساس را نیز در ایشان به وجود میآورد که خود دارند سرنوشت خویش را میسازند. محتمل است با این شرایط جوانان شکست در برنامههای گذار را به ناتوانی خود تعبیر کنند و از این بابت دچار نوعی فردگرایی آمیخته با احساس ناتوانی در مدیریت زندگی شوند. این امر واقعیتی است که مورد اشارۀ جامعهشناسان مختلف از جمله فرلانگ و کارتمل (2007) و فرلانگ (2009) در مفهوم خطای شناختی مدرنیتۀ متأخر است.
اما در فرآیند ازدواج، جوانان در رودررویی با مشکلات با ترکیب حق انتخاب خود و همزمان سود بردن از حمایت خانواده، رفتاری عملگرایانه و منعطف از مدیریت ازدواج را به نمایش میگذارند. در این باره آنها علیرغم رویههای متفاوتی که در تعامل با خانواده در موضوع انتخاب، آشنایی و شناخت پیش میگیرند، عموماً به ترکیب رویههای خواستگاری و دوستی قبل از ازدواج روی میآورند و ضمن تصریح نقش خود در انتخاب، بر نقش خانواده در نظارت بر آشنایی و البته سازمان دادن به جریان ازدواج و حمایت مادی و معنوی از آن نیز تأکید میکنند. به همین دلیل است که پس از آشنایی مدرن و تصمیمِ به ازدواج در جهت برخورداری از حمایت های خانواده بر خواستگاری و فرآیند سنتی تأکید میکنند. بدین ترتیب، در مدیریت گذار جوانان روابط جدیدی بین فرزندان و خانوادهها شکل میگیرد که مطابق آن خانوادهها با خواستههای جوانان کنار میآیند و استقلال و فردگرایی آنها را در آشنایی و انتخاب میپذیرند، اما حمایت خود را نیز از آنها همچنان حفظ میکنند. این به معنای به رسمیت شناختن فردگرایی جوانان همراه با ادامۀ حمایت از آنها و یا «فضای جدید همراه با ادامۀ وظایف قدیم» در عرصۀ ازدواج است. سوی دیگر این امر، باقی ماندن خانواده در فرآیند ازدواج مدرن و همین طور باقیماندن سنت در متن زندگی مدرن و یا مدیریت سنتی امر مدرن است.
گرفتن موضعی بازاندیشانه در مدیریت ازدواج از سوی خانوادهها و جوانان، روی دیگر مدیریت فرآیند ازدواج جوانان است. هم خانوادهها و هم جوانان در مدیریت ازدواج بسته به موقعیت، رویههای منعطف و متفاوتی از مدیریت موضوع را میآفرینند. رفتار بازاندیشانه، نشانۀ شرایط جدیدی است که در آن جریانی دائمی از درهمریختن و شکلیافتن مجدد به وجود میآید. با تعمیق چنین تحولاتی، رفتار خانوادهها و جوانان در تعامل با یکدیگر منعطف، بازاندیشانه و عملگرایانه میشود و عمدتاً با جهتگیری پیگیری منافع جوانان دنبال میگردد. این بدان معناست که معمولاً خانوادهها به نفع جوانان در پیگیری گذار از خواست های خود درمیگذرند و برای حمایت از جوانان تمام منابع خود را به کار میگیرند. به همین دلیل است که خانواده، مهمترین نقطۀ اتکای جوانان در جهان جدید میشود. شایان ذکر است این امر در مورد طبقات پایین که منابع کمتری برای حمایت دارند مصداق کمتری مییابد. نتیجه آنکه در مدیریت گذار و ازدواج روابط خانواده با جوانان منعطف گشته و بر پایۀ تعامل تنظیم میشود. آنها با خواستههای جوانان کنار میآیند و استقلال و فردگرایی ایشان را میپذیرند و همچنان از آنها حمایت میکنند، اما چگونگی ازدواج آنها را نیز تعیین میکنند. بر این اساس شاید بتوان گفت نوعی فردگرایی ساختاریافته و یا فردگرایی مهارشده در زندگی جوانان در حال توسعه یافتن است که مطابق آن، علیرغم آنکه زندگی جوانان همچنان تحتتأثیر عوامل ساختاری مثل خانواده، طبقه و جنسیت باقی میماند، امّا فردگرایی بازاندیشانه نیز وجه مهم گذار به بزرگسالی میشود.
مجموعۀ آنچه مطرح شد مطالعۀ حاضر را بدان دریافت میرساند که خانواده و جوانان در مدیریت ازدواج نه تنها در مقابل هم قرار نمیگیرند، بلکه حتی به نحوی با هم کنار میآیند. در این باره هر چند به نظر میرسد که خانوادهها معمولاً منعطف ظاهر میشوند، اما شرایط سخت برای جوانان و فقدان ساختارهای حمایتکننده و چارچوب محافظهکار نظام رفاهی نیز باعث میشود تا آنها مجبور به کنار آمدن با خانواده گردند. با توجه به تحولات فوق میتوان از پدید آمدن نوعی مدرنیتۀ بازاندیشانه- که البته بسیار متفاوت از مدرنیتۀ دوم یا مدرنیتۀ متأخر مورد نظر بک است- نیز سخن گفت که در آن وضعیت مدرن با شرایط بومی ترکیب میشود.
منابع
- آزاد ارمکی، تقی و ظهیرینیا، مصطفی. (1389). «بررسی سنخهای ارزشی و تغییرات فرهنگی در خانواده». فصلنامه خانواده پژوهی. 6(23).
- آزاد ارمکی، تقی و ملکی، امیر. (1386). «تحلیل ارزش های سنتی و مدرن در سطوح خرد و کلان». مطالعات جامعهشناختی (نامه علوم اجتماعی سابق). دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. 30.
- بنیجمالی، سید محسن. (1380). جوانان و ازدواج، آرمان ها، امیدها و واقعیت ها. اداره کل مطالعات راهبردی، سازمان ملی جوانان.
- بنیجمالی، سید محسن. (1381). جوانان و موانع ازدواج. اداره کل مطالعات راهبردی. سازمان ملی جوانان.
- بنیجمالی، سید محسن؛ صادقی فسایی، سهیلا؛ آزاد ارمکی، تقی و حسینی، سید حسن. (1396). «ازدواج وگذار به بزرگسالی در شرایط نامتعین : مدیریت و راهبری ازدواج توسط جوانان : مورد مطالعه شهر تهران». رساله دکتری تخصصی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
- جلاییپور، حمیدرضا و گرامیان نیک، محمد. (1390). «نگاهی به مدرنیته در ایران از دریچۀ روابط شخصی، ارزیابی مفهوم رابطۀ ناب گیدنز». دو فصلنامه علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی. 8(1). 19-52.
- جمشیدیها، غلامرضا؛ صادقی فسایی، سهیلا و لولاآور، منصوره. (1392). «نگرش جامعه شناختی بر تاثیر فرهنگ مدرن از منظر جنسیتی بر تحولات خانواده در تهران». زن در فرهنگ و هنر (پژوهش زنان). 5(2)، 183-198.
- حسینی، حسن و عزیزی، مینا. (1395). «بررسی قوانین و سیاست های حمایت از خانواده در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران». مطالعات زن و خانواده. 4(1)، 34-7.
- حقیقیزاده، محمدحسین؛ کرمی، خدابخش و سلطانی، تینوش. (1389). «معیارهای گزینش همسر از دیدگاه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اهواز». فصلنامه علمی- پژوهشی علوم بهداشتی. 2(2).
- دلخموش، محمدتقی. (1385). ارزش های ازدواج در جوانان ایرانی. سازمان ملی جوانان. معاونت مطالعات و برنامه ریزی.
- دلخموش، محمدتقی. (1388). «سلسله مراتب ارزش های ازدواج در جوانان ایرانی». فصلنامه خانواده پژوهی. 5(18)، 230-207.
- دلخموش، محمدتقی. (1392). «بازخورد جوانان ایرانی به ازدواج: یافتههای یک پیمایش ملی». روانشناسی تحولی (روانشناسان ایرانی). 9(36)، 331-350.
- ذکایی، محمد سعید. (1388). «فرهنگ گذار و الزامات آن برای روابط بین نسلی». پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه (جوان و مناسبات نسلی). شماره۲.
- ساروخانی، باقر و مقربیان، مریم. (1390). «تجددگرایی و همسرگزینی؛ تحقیقی مقایسهای در بین زنان مناطق 1 و 11 شهر تهران». مطالعات فرهنگ، ارتباطات. 12(15) 43-76.
- صادقی فسایی، سهیلا و شریفی ساعی، محمدحسین. (1393). «تقابل سنت و مدرنیته؛ کشمکشی گفتمانی در الگوهای بازنمایی تحلیلی بر شیوههای بازنمایی روابط دختر و پسر در سریالهای ایرانی». زن در فرهنگ و هنر. 6(1)، 95-118.
- صادقی فسایی، سهیلا و عرفانمنش، ایمان. (1392). «تحلیل جامعه شناختی تاثیرات مدرن شدن بر خانواده ایرانی و ضرورت تدوین الگوی ایرانی اسلامی». زن در فرهنگ و هنر (پژوهش زنان). 5(1)، 61-82.
- قانعیراد، محمد امین و عزلتی مقدم، فاطمه. (1389). «بررسی انتقادی تشخیصها و سیاستگذاریها در مسائل خانواده و ازدواج». مسائل اجتماعی ایران. 1(1).
- کاظمیپور، شهلا. (1388). «سنجش نگرش جوانان نسبت به ازدواج و شناخت آثار و پیامدهای آن با تأکید با ازدواج های دانشجویی». فرهنگ در دانشگاه اسلامی. 13(2).
- مهدوی، محمد صادق و مشیدی، شهرزاد. (1389). «تحول معیارهای همسرگزینی جوانان نسبت به والدینشان به تفکیک خاستگاه طبقاتی». مطالعات توسعه اجتماعی ایران (جامعه شناسی معاصر سابق). 2(4).
- میرباقری، زهرا و ابراهیمی، مرضیه. (1392). «بررسی میزان هنجارشکنی ازدواج و علل مؤثر بر آن». فصلنامه فرهنگ در دانشگاه اسلامی. 3(7)، 339-358.
- هاشمی و همکاران. (1389). ملاکهای همسرگزینی در جامعه معاصر ایران و بررسی تحولات آینده و پیامدهای آن. سازمان ملی جوانان
- هاشمی، سید ضیاء؛ فولادیان، مجید و فاطمی امین، زینب. (1393). «بررسی تجربی دو نظریۀ رقیب همسرگزینی در ایران». فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران. 4،157-187.
- Blossfeld, H. & Hofmeister, H. (2005). Globalife: Life Courses in the Globalization Process.Final Report 1 September 1999-28 February 2005. Bamberg Germany: Otto Friedrich University of Bamberg
- Blossfeld, H., and Mills, M. (2010). “How Does Globalization Affect the Life Courses of Young Men and Women in Modern Societies?”.In J. C. Tremmel, A Young Generation Under Pressure? The Financial Situation and the “Rush Hour” of the Cohorts 1970-1985 in a Generational Comparison (pp. 37-56). Springer Verlag Berlin Heidelberg.
- Brinkmann, S. (2013). Qualitative interviewing. Oxford University Press.
- Chauvel, L. (2010). “Comparing Welfare Regime Changes: Living Standards and the Unequal Life Chances of Different Birth Cohorts”. In J. C. Tremmel, A Young Generation Under Pressure? The Financial Situation and the “Rush Hour” of the Cohorts 1970-1985 in a Generational Comparison (pp. 23-36). Springer Verlag Berlin Heidelberg
- Flick, U. (2007). Designing Qualitative Research. SAGE Publications Ltd.
- Flick, U. (Ed.). (2014). The SAGE Handbook of Qualitative Data Analysis. SAGE Publications Ltd
- Flick, U., Kardorff E. V. and Steinke I. (2004). “What is Qualitative Research? An Introduction to the Field”. In U. Flick, A Companion to Qualitative Research. (B. Jenner, Trans., pp. 3-11). SAGE Publications Ltd
- Furlong, A. (2009). Handbook of youth and young adulthood: new perspectives and agendas. Routledge
- Furlong, A. and Cartmel, F. (2007). Young People and Social Change: Individualization and Risk in Late Modernity. Open University Press
- Heath, S. (2002). “Domestic and Housing Transitions and the Negotiations of Intimacy”. In G. P. Mark Cieslik, Young People in Risk Society: The Restructuring of Youth Identities and Transitions in Late Modernity. (pp. 137-158). Ashgate
- Heinz, W. R. (2009). “Youth transitions in an age of uncertainty”. In A. Furlong, Handbook of youth and young adulthood: new perspectives and agendas. (pp. 3-13). Routledge
- Hillmert, S. (2010). “Traditional Inequalities and New Insecurities: Long-Term Trends in the Transition to the Labor Market in Germany”. In J. C. Tremmel, A Young Generation Under Pressure? The Financial Situation and the “Rush Hour” of the Cohorts 1970-1985 in a Generational Comparison. (pp. 57-76). Springer Verlag Berlin Heidelberg
- Jones, G. (2009). Youth. Polity Press
- Jones, G., O’Sullivan, A., and Rouse, J. (2006). “Young Adults, Partners and Parents: Individual Agency and the Problems of Support”. Journal of Youth Studies, 9(4), 375-392. doi:10.1080/13676260600914374
- Kretsos, L. (2010). “The Persistent Pandemic of Precariousness: Young People at Work”. In J. C. Tremmel, A Young Generation Under Pressure? The Financial Situation and the “Rush Hour” of the Cohorts 1970-1985 in a Generational Comparison. (pp. 3-22). Springer Verlag Berlin Heidelberg.
- Leavy, P. (Ed.). (2014). The Oxford Handbook of Qualitative Research. Oxford University Press
- Leccardi, C. (2006).“Facing Uncertainty. Temporality and Biographies in the New Century”. In C. Leccardi and L. Ruspini, A new youth?: young people, generations and family life. (pp. 15-40). Ashgate
- Leccardi, C., and Ruspini, E. (2006). A New Youth?: Young People, Generations and Family Life. Ashgate Publishing Limited
- Merkens, H. (2004). “Selection Procedures, Sampling, Case Construction”. In U. Flick, A Companion to Qualitative Research. (pp. 165-171). Sage Publications Ltd
- Morch, S., and Andersen, H. (2006). “Individualization and the Changing Youth Life”. In C. Leccardi and L. Ruspini, A new youth?: young people, generations and family life. (pp. 63-84). Ashgate.
- Rapley, T. (2007). “Interviews”. In C. Seale, Qualitative Research Practice. (pp. 15-33). Sage Publications
- Rapley, T. (2014). “Sampling Strategies in Qualitative Research”. In U. Flick, The SAGE Handbook of Qualitative Data Analysis. (pp. 49-63). SAGE Publications Ltd
- Roulston, K. (2014). “Analysing Interviews”. In U. Flick, The SAGE Handbook of Qualitative Data Analysis. (pp. 297-312). SAGE Publications Ltd
- Saldaña, J. (2009). The Coding Manual for Qualitative Researchers. SAGE Publications Ltd
- Swartz, T.T., and O’Brien, K. B. (2009). “Intergenerational support during the transition to adulthood”. In A. Furlong, Handbook of youth and young adulthood: new perspectives and agendas. (pp. 217-225). Routledge
- Tremmel, J. C. (2010). “A Young Generation Under Pressure?”. In The Financial Situation and the “Rush Hour” of the Cohorts 1970-1985 in a Generational Comparison. Springer Verlag Berlin Heidelberg
- Wyn Johanna, Dan Woodman. (2006). “Youth and social change in Australia”. Journal of Youth Studies 9(5). 495–514.