نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دکترای جامعه شناسی ورزش، گروه جامعه شناسی ورزش، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 دانشیار، گروه جامعه شناسی ورزش، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران (نویسنده مسئول) E-mail: ghadimi.bahram@srbiau.ac.ir
3 استاد، گروه رفتار حرکتی، داشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
4 استادیار، گروه مدیریت بازرگانی، دانشکده مدیریت و علوم اجتماعی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
فوتبال در سده اخیر حضور چشمگیری در تبادلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مهمتر از آن سیاسی و بینالمللی پیدا کرده است؛ به طوری که این ورزش باورها، نگرشها و عملکردها را تحت تأثیر خود قرار داده است و به عنوان یکی از عوامل موثر در شکلگیری سیاستها و مناسبات داخلی و خارجی میتواند کارکردهای متعدد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دیپلماتیک داشته باشد و تحولات زیادی را برای کشورها رقم بزند. از اینرو، ورزش و فعالیتهای ورزشی از یک فعالیت بدنی یا نوعی سرگرمی فراتر رفته و اهداف و کارکردهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بینالمللی پیدا کرده است. تحلیل نظریات و مبانی پژوهش نشان میدهد از میان پدیدههای مختلف، فوتبال به عنوان یکی از مصادیق برنامههای روابط بین کشورها توانسته جایگاه ویژهای در میان برنامههای کشورهای در حال توسعه برای بیان خواستههای خود از جامعه جهانی داشته باشد. جا دارد کارکردهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فوتبال و آثار و تبعات آن بر سطح تعاملات بین دولتها و دیگران بازیگران بین المللی تئوریزه و مفهوم سازی شود. بر اساس یافتههای این پژوهش کارویژهها و کارکردهای دیپلماسی فوتبال میتواند به مثابه تقویت هویت ملی، به عنوان ابزار توسعه، ابزار صلح و آشتی، ابزاری برای نوع دوستی و بهبود مناسبات، ابزار قدرت نرم، ابزاری برای همگرایی و گفتگو در بعد ملی و بینالمللی کشورها به کار رود. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی تنظیم شده است. روش جمع آوری دادهها مبتنی بر مطالعه اسنادی و کتابخانهای و بررسی مقایسه است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Football Diplomacy
نویسندگان [English]
- Davood NooriNoori 1
- Bahram Ghadimi 2
- Mohammad Ali Aslankhani 3
- Zahra Ali Pourdarvish 4
1 Ph.D. in Sport Sociology, Department of Sport Sociology, Faculty of Humanities and Social Sciences, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
2 Ph.D., Associate Professor, Department of Sport Sociology, Faculty of Humanities and Social Sciences, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
3 Ph.D., Full Professor, Department of Motor Behavior, Faculty of Physical Education and Sport Sciences, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
4 Ph.D., Assistant Professor in Business Management, Faculty of Management and Social Sciences, Islamic Azad University, North Tehran Branch, Tehran, Iran
چکیده [English]
In the last century, football has become a major player in cultural, social, economic and, more importantly, political and international exchanges. As this sport affects beliefs, attitudes and practices, and as one of the factors contributing to the formation of internal and external policies and relationships, it can carry out numerous social, economic, cultural and diplomatic functions and has made a lot of change in countries. As a result, sports and sport activities have gone beyond physical activity or entertainment, and have achieved various social, cultural, economic, political and international goals and functions. Analysis of theories and research found that among the various phenomena, football as one of the examples of relations between countries has been able to place a special place among the programs of developing countries to express their own society demands to the world. The political, social, economic, and cultural functions of football, and its effects and effects on the level of interactions between states and others, international actors, have the potential to be theorized and conceptualized. Based on the findings of this study, the specifics and functions of football diplomacy can be seen as strengthening national identity as a means of development, peace and reconciliation tools, a tool for altruism and improving relations, a soft power tool, a tool for convergence and dialogue in the national and international dimension of countries. This article is based on descriptive-analytical method and the method of data collection is based on documentary and library and comparative study.
کلیدواژهها [English]
- Key Words: Football
- Diplomacy
- Football Diplomacy and Football World Cup
دیپلماسی فوتبال
داوود نوری[1]
بهرام قدیمی[2]
محمدعلی اصلانخانی[3]
زهرا علیپوردرویش[4]
تاریخ دریافت مقاله: 24/10/1396
تاریخ پذیرش مقاله:26/12/1396
مقدمه
ورزش در عصر کنونی به عنوان یکی از شاخصهای توسعهیافتگی هر جامعهای محسوب میشود و بعید است جامعهای پیدا شود که پیشرفته باشد، اما در بُعد ورزش، عقب افتاده باشد، زیرا ضرورت پیشرفت یک جامعه، فعالیتهای فوق برنامه ورزشی و حرکتی است(حبیبی، ایسنا، 10/9/94). براساس منشور بینالمللی تربیت بدنی و ورزش سازمان یونسکو که در سال 1978 میلادی به تصویب رسید، ورزش بخشی اساسی از آموزش و فرهنگ است که روابط اجتماعی را غنا میبخشد و جوانمردی را ترویج میکند. ورزش میتواند در بازیها و رخدادهای بینالمللی به مثابه زبانی جهانشمول و مشترک میان مردمان جهان عمل کند. در بازیهای المپیک، آدمیان با نژادها، مذاهب، قومیتها و ملیتهای مختلف به این زبان با هم سخن میگویند. افراد و فرهنگها در رخدادهای ورزشی در صلح به یکدیگر میپیوندند(محرم زاده، 1385). در کنار این امر، ورزش طرفداران بسیاری در سراسر جهان دارد و به مثابه نوعی عامل میانجیگری در رخدادها و رقابتهای ملل با هم عمل میکند و بدین ترتیب بر زندگی شخصی افراد تأثیر میگذارد. این عامهپسندی و جذابیت جهانی ورزش، افراد را قادر میسازد از مرزهای ملی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی- اجتماعی خود فراتر روند.
از اینرو، فوتبال به عنوان یکی از جلوههای جهانی مقدمات آشنایی و افزایش آگاهی اعضا از اهداف مشترک ملّی و اجتماعی را فراهم می کند؛ در عین حال به ایجاد ارتباطات هماهنگ بین اعضا و گروههای مختلف همانند تماشاگران و مردم یک کشور می انجامد. صاحبنظران و پژوهشگران حوزههای مختلف جامعه شناسی، روانشناسی، روابط بینالملل و ... برای ورزش و مسابقات و جشنوارههای ورزشی کارکرد، اهداف و نقشهای مختلفی تبیین نمودهاند که میتوان به مسائل مختلفی همچون تشکیلات سازمان یافته، گسترش روابط بینالمللی و ارتباطات فرهنگی، کمک به دیپلماسی عمومی، تقویت تفاهم و توسعه صلح، تقویت و همبستگی و مشارکت اجتماعی و تحکیم روابط و پیوندهای اجتماعی، نوعی سرگرمی و تفریح عمومی و رسانهای، ارتقای سلامت روانی و جسمی، افزایش اعتماد، رشد توریسم، تخلیه هیجانات و انفعالات روحی، پرورش اخلاق انسانی و اجتماعی، تقویت و ارتقای سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی، ترویج مکانیسم یادگیری، ایجاد بستر برای شکلگیری باورها، مهارت ها، رفتارها، عادات، نقشها و هویت و ... اشاره کرد.
فوتبال همواره به واسطه جذابیت و توجهات جامعه بینالملل به دلیل ساختار سازمانی از زمان شروع خود سهم وافری در نزدیکی ملتها و حلّ و فصل مشکلات و حتی بروز تفاهمات میان طرفهای درگیر داخلی و بینالمللی در حوزههای مختلف داشته است، چرا که این امر در طبیعت ورزش فوتبال ریشه دارد و ورزش یک محیط آماده و مناسب و عامل تطیف کننده کشمکشها و مدخلی طبیعی برای ملاقاتهای بینالمللی به شمار می آید. بدین جهت فوتبال از توانایی تصعید و والایش عوامل درگیری و تبدیل آنها به یک رقابت شرافتمندانه برخوردار است (انورخولی، 1381: 124).
بدین جهت، ورزشی مانند فوتبال به عرصهای تبدیل شده که ملتها بتوانند خود را با دیگران مقایسه کنند و بخشی از جهان شوند و ملتهای کوچک و درجه دومی که هماورد قدرتهای بزرگتر نیستند می توانند به جنگ ورزشی و فوتبالی کشورهای بزرگ تر بروند و اگر شکست آنها در عرصه سیاسی و نظامی میسر نیست، آنها را میدان فوتبال شکست دهند. تلاش و رقابت کشورها برای موفقیت در جام جهانی فوتبال و کسب مقام اول چنان شدید و پرهزینه بوده است که برخی مواقع از آن به یک جنگ جهانی تعبیر می شود؛ جنگ جهانی دیگری که در عرصه ورزش بین قدرت های اصلی این رشته انجام می گیرد و پیروزی هر یک افتخاری بسیار بزرگ قلمداد می شود( زرگر، 1394: 15) تا جایی که برای یک کشور، حضور در جام جهانی فوتبال بسیار پرمعناتر از عضویت در شورای امنیت سازمان ملل است(Jackson, 2013:125) و قهرمانی فوتبال در یک منطقه یا قاره برای دولتمردان پر اهمیتتر از شکوفایی علمی و اقتصادی است. امروزه هویت ملی بسیاری از کشورها با تیم فوتبالشان رقم می خورد، نه با مفاخر و آثار ماندگار علمی، ادبی و هنری شان (خاتمی، 1389: 3). به طور مثال، مراکش به طور رسمی نامزدی خود را برای میزبانی رقابت های جام جهانی فوتبال 2026 اعلام کرده است. در صورت قطعی شدن نامزدی مراکش تنها رقیب تایید شده این کشور، آمریکا، کانادا و مکزیک است که به عنوان میزبان مشترک وارد این رقابت ها خواهند شد(باشگاه خبرنگاران جوان، 4/5/96).
در کشور ما، فوتبال به عنوان محبوبترین و پرهیجانترین ورزش حرفهای، هزاران نفر از جوانان ایرانی را به عنوان ورزشکار، مربی، داور و دستاندرکار امور اجرایی به خود مشغول داشته و فراتر از آن، میلیونها تن از جوانان مشتاق را به عنوان طرفداران پرشور یا تماشاچیان علاقهمند درگیر کرده است. برگزاری مسابقهها در سطوح گوناگون باشگاهی، ملی و بینالمللی، ابزار و مسیری برای توسعه ورزش حرفهای است و بازتاب گسترده آن در رسانههای جمعی بویژه تلویزیون، فوتبال را اینگونه محبوب ایرانیان ساخته است(هاشمی، 1386: 108). جشن گرفتن در خیابانها، پدیده جدیدی که با پیروزی ایران در بازی با استرالیا آغاز شد و ایران شاهد مراسم کارناوال مانندی بود که در آن میلیونها زن و مرد هیجان زده، به خیابانها و میادین شهرهای کوچک و بزرگ ریختند و پس از آن برای بازی ایران و آمریکا در اول تیر 1377 گستردهتر شد. مسابقهای که می بایست دو کشوری را که از سال 1358 به لحاظ سیاسی با یکدیگر قهر بودند، در مقابل هم قرار دهد. جدای نتایج دیپلماتیک بینالمللی احتمالی، این بازی خیلی بیشتر در چارچوب داخلی مسائل ایران مهم بود. بزرگداشتی که به دنبال این بازی در ایران رخ داد، نقطه عطفی در تحولات داخل ایران بود. اینک، مردم برای هر اتفاق کوچکی به شادی می پردازند؛ حال آن که پیش از این، این بزرگداشتها در محدوده ورزشگاهها انجام می شد (گرهارت، 1383: 42 ).
در این راستا گرهارت به نقل از رحمتالله صدیق می نویسد: «شاید یکی از دلایل اشتیاق زیاد فوتبال در ایران، این باشد که فوتبال به ایرانیان این اجازه را می دهد که خودشان را با بقیه جهان مقایسه کنند. آنان بدین گونه می توانند بخشی از جهان باشند. یکی از تماشاچیان ایرانی در مورد پیروزی تیم ایران بر ایالات متحده در جام جهانی می گفت: «ما ناچار بودیم این بازی را ببریم تا دیدگاه جهانیان را نسبت به خودمان تغییر دهیم. این که ما اینجا هستیم و ما ثابت کردیم اینجا هستیم»(گرهارت، 1383: 40).
همان گونه که بیان شد فوتبال به عنوان یکی از مهمترین رشتههای ورزشی است که نسل جدید به آن تنها به عنوان ورزش نگاه نمی کنند، بلکه آن امری را فرهنگی- اجتماعی می داند. در سالهای گذشته روند افزایش ورزشگاهها و باشگاههای ورزشی و اختصاص بودجه کشوری برای ایجاد امکانات و شرایط ورزشی نشان از توجه به ورزش و بویژه فوتبال در کشور است. بنابراین باید از مزایا و فرصتهایی که از مسابقات گوناگون ورزشی به دست می آید براساس برنامه مدون و مشخص برای منافع ملی و توسعه همه جانبه کشور بهره برد و در عرصههای منطقهای و بینالمللی نیز برای توسعه روابط بینالمللی و ترویج ارزشهای ایرانی اسلامی استفاده کرد.
در این مقاله با این فرضیه که گستردگی و تأثیرگذاری فوتبال به مثابه یک روند رو به رشد جهانی که آن را به یک ابزار مهم دولتها برای دیپلماسی عمومی تبدیل کرده است، در صددیم بررسی کنیم:
- ارتباط دیپلماسی و فوتبال چگونه است؟
- چه ضرورتی دارد که فوتبال در روابط ملی و بینالمللی کشورها مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد؟
- دیپلماسی فوتبال چه کارکردهایی در بعد ملی و بینالمللی برای کشورها خواهد داشت؟
اینها سئوالات پژوهش هستند که تلاش می شود بدان ها پاسخ داده و حداقل برخی از ابهامات از زوایای آن زوده شود.
مبانی نظری و ادبیات پژوهش
مارسل موس[5] جامعه شناس شهیر فرانسوی که از او به عنوان «پدر جامعهشناسی ورزش» یاد شده است و به تعبیر لوی اشتروس[6] سرزمین جدیدی به وسیله «موس» فتح شد، ورزش را «پدیده اجتماعی تام»[7] - که از مهمترین دستاوردهای او بود- مطرح می کند. موس بر آن است که پدیده یا واقعیت اجتماعی را نمیتوان تنها در یک بّعد مورد مطالعه قرار داد، بلکه باید از تمام ابعاد آن را بررسی کرد. جامعهشناس برای بررسی یک پدیده اجتماعی مانند فوتبال باید به علوم مختلف رجوع کند.به عنوان مثال، در ورزش کردن نه فقط حرکات فیزیکی، بلکه تبلوری از آموزش را می پندارد که خود نوعی اجتماعی کردن است (نوابخش و جوانمرد، 1388: 135).
بونیفس[8] (2012) درباره فوتبال به عنوان یک عامل در سیاست بینالملل می گوید: امروزه در پرتو جهانی شدن، فوتبال به منحصر به فردترین پدیده جهانی تبدیل شده و حتی از پدیدههایی چون دموکراسی و اقتصاد بازار که گفته می شود بدون مرزهستند، نیز فراتر رفته است. اگرچه از آغاز جام جهانی فوتبال درسال 1930 فوتبال به منزله پدیده جهانی مطرح بوده است، اما در چند دهه اخیر با رشد فن آوری های اطلاعات و در نتیجه جهانیتر و فراگیرترشدن تأثیر عمیقی بر مردم جهان برجا گذاشته است و فوتبال را به پدیدهای کاملاً جهانی تبدیل کرده است.
بنابراین جامعه شناس نمیتواند نهادهای اجتماعی را جدا از افرادی که آنها را می سازند مطالعه کند(فکوهی، 1386: 143). براین اساس موس ورزش را کنشی فرهنگی دانسته و برآن است که رفتارهای ورزشی از سنخ رفتارهای طبیعی نیستند، بلکه فرهنگیاند و مجموعهای از رفتارهای نمادی وابسته به حیثیت و موقعیتی را که هر فرد در سلسله مراتب اجتماعی احراز کرده است در بر میگیرد(ژاک دوفرانس، 1381: 150-158). تحلیل موس از ورزش به تدریج زمینۀ تحلیلهای سیاسی و اجتماعی گستردهای از ورزش را فراهم کرد(بوردیو، 1381: 154).
از سوی دیگر، فوتبال به عنوان یک پدیده اجتماعی(ادیبی و انصاری، 1387: 102) و فرهنگی نشانگر ورود افراد به شبکه روابط اجتماعی است. این ورزش عرصه ظهور رفتارها، نگرشها، ارزشها و بازنماییهایی معنادار قرن بیست و یکم است. این پدیده چند بعدی، آن چنان در متن جهان زندگی انسانها رسوخ و نفوذ نموده که امروزه میتوان باتوجه به نگرش و فعالیتهای ورزشی افراد، طرز تفکر، سبک زندگی و میزان سرمایه اجتماعی افراد را باز شناسی کرد و از روی رفتارها و فعالیتهای ورزشی، سایر فعالیتهای حیات زندگی اجتماعی را پیشبینی نمود و به وسیله آن وفاق و همبستگی اجتماعی را تحت تأثیر قرار داد. از این رو، با رویکردی جامعهشناسانه و تحلیل بازیها و ورزشها، می توان بخش عمدهای از ویژگیهای افراد و جامعهای که ورزشها در آن پدیدار شدهاند را باز شناخت.
بوردیو امر ورزشی را که – ظاهراً غیرسیاسی است- پهنه و میدانی برای رقابت بر سر قدرت میداند. به گفته وی، مردم داوطلبانه وارد سازمانهای ورزشی شدهاند و از طریق رقابت، خشونت خود را تخلیه میکنند. حکومتها نیز سازمانهای ورزشی را به رسمیت میشناسند تا از آن طریق به بسیج تودهها و فتح آنان بپردازند. پتانسیل قدرت در ورزش باعث میشود احزاب سیاسی، اتحادیهها، کلیساها و مراکز سرمایه وارد این عرصه شوند. همچنین بوردیو برای درک رفتار عاملان اجتماعی میدان را با بازی مقایسه می کند(بونویتز 1390، 75) در ارتباط با میدان فوتبال در مقایسه با میدان اجتماعی می گوید: زمین فوتبال فضایی محصور است که بازی در آن انجام می شود. بازیکنان در هنگام بازی موقعیتهای مشخصی دارند، وقتی زمین فوتبال در حالت تصویری نمایش داده شود، همانند مستطیلی با تقسیمات درونی و مرزهای بیرونی است که در آن جایگاه مشخصی برای هر فرد تعریف شده است. بازی قواعد مشخصی دارد که بازیکنان مبتدی قبل از آغاز بازی باید آنها را فرگرفته باشند. آن چه بازیکنان می توانند انجام میدهند و محدودهای که طی بازی میتوانند در آن حرکت کنند به جایگاه اصلی آنها بستگی دارد. وضعیت فیزیک میدان بر آن چه بازیکنان میتوانند انجام دهند، تأثیرگذار است. در مجموع بر کیفیت کل بازی نیز تأثیر میگذارد. مقایسه میدان اجتماعی با میدان فوتبال چندان بی ربط نیست. بوردیو زندگی اجتماعی را هم نوعی بازی میداند. او جای جای آثار خود به بازی فوتبال اشاره می کند، شاید به این دلیل که او خود با این بازی خوب آشنا بود. بوردیو میگوید: «میدان اجتماعی همانند میدان فوتبال از جایگاههایی تشکیل شده که عاملان اجتماعی آنها را تصرف می کنند (افراد یا نهادها). در نتیجه آن چه در میدان اتفاق می افتد، محدودیتهای خاصی دارد؛ یعنی مرزهایی برای آن چه می توان انجام داد، وجود دارد و تمامی آن چه میتوان انجام داد نیز بستگی به شرایط میدان دارد. میدان اجتماعی و سیاسی درست مثل میدان فوتبال به خودی خود معنا ندارد»(گرنفل، 1393: 128).
از نظر دیلینی[9]، جامعهشناسی معاصر آمریکایی، «ورزش را باید همچون سایر نهادهای اجتماعی مانند خانواده، دین و سیاست، جزئی از جامعه آمریکا دانست. نادیده گرفتن ورزش، به مثابه یکی از فعالیتهای فراگیر در آمریکای معاصر، در حکم چشم پوشی از پدیدهای اجتماعی است که گستره آن به چندین حوزه اجتماعی دیگر کشیده میشده است؛ از آموزش، اقتصاد، هنر، وسایل ارتباط جمعی و اجتماعات محلی گرفته تا روابط سیاسی بینالملل. گفته شده است که ورزش، عالم اصغر است و اخلاقیات، ارزشها و فرهنگ عمومی یک جامعه را منعکس می کند. امروزه بسیاری از تیمهای ورزشی حرفهای متعلق به صاحبان صنایع است مانند رابرت مرداک، صاحب باشگاه لسآنجلس داجرز و جورج استاینبرنر، صاحب باشگاه نیویورکیانکیز است. هویتی را که ورزش برای خیل وسیعی از افراد به ارمغان میآورد، تعهد، وفاداری و عشقی است که طرفداران ورزش به آن دارند. روند تجارت رو به رشد ورزش ممکن است عاقبت به اضمحلال ورزشهای حرفهای منجر شود که امروزه نیز تا حدودی شاهد آن هستیم، اما ورزش خودش نمیتواند به کلی از صحنه زندگی اجتماعی حذف شود. استن[10] نشان داده است که یکی از کارکردهای پنهان ورزش در جامعه صنعتی آمریکا، انسجام بخشیدن به زندگی شخصی بسیاری از آمریکاییان است. در واقع، هواداری از تیمهای ورزشی که افراد معمولاً در دوران نوجوانی در پیش میگیرند و به دوره بزرگسالی آنان نیز کشیده میشود، برای فرد یادآور این مطلب است که در دنیای اجتماعی چیزهایی هستند که ظاهراً بهرغم تغییرات سریع اجتماعی، پایدار باقی می مانند(دیلینی، 1388: 313).
در دهه شصت، «نوربرت الیاس»[11]در تحلیل و تعبیر شگفت انگیز و جدیدی اعلام کرد: «ورزش کلید شناخت جوامع است». الیاس در مطالعه تاریخ اجتماعی انگلستان قرن هیجدهم نشان داده است که رابطه تنگاتنگی میان پیدایش ورزش و شکوفایی رژیم پارلمانی وجود دارد. او ورزش را به عنوان مدلی در جهت تحلیل ساختارهای اجتمای میداند. «کایووا»[12] نیز معتقد بود بنای جامعهشناسی بر پایه ورزشها استوار گردیده است. او زندگی اجتماعی را به نوعی بازی تشبیه کرده و الگوی بازی را نشان دهنده ورود انسانها در شبکه روابط میدانست.
تونیس(1941) و پس از او فرنکین[13] (1963) این را مطرح کرده بودند که ورزش در تقویت صلح جهانی و تفاهم بینالمللی نقش دارد. زیمل[14] تأکید میکند که ورزش وقتی شکل مسابقه ورزشی به خود بگیرد، میتواند در حل کشمکشها و درگیریها نقش اساسی ایفا کند(انورالخولی، 1381: 73-72).
به همین دلیل از نظر جامعهشناسان، یکی از دلایل مهم برای مطالعه فوتبال به عنوان یک پدیده اجتماعی فراگیر، این است که با بسیاری از مظاهر زندگی اجتماعی افراد جامعه ارتباط بسیار نزدیکی دارد. این ورزش با پدیدهها و نهادهایی چون خانواده، اقتصاد، سیاست و ... ارتباط دارد و یکی از ابزارهای مناسب برای توسعه فرهنگی اجتماعی می تواند باشد(جهرمی،1391: 21).
روش شناسی پژوهش
انواع روشها در علوم اجتماعی برای گردآوری دادهها درباره افراد، گروههای اجتماعی، اجتماعات، انجمنها، جنبشهای اجتماعی، روابط بینالملل و دیگر موضوعات وجود دارد(محمدی، 1390: 24). بهرغم توفیقاتی که در شیوههای سنجش گرایشها، نظرات و کنشهای اجتماعی به وجود آمده، برخی از پدیدهها یا ابعادی از آنها قابلیت تبدیل به عدد و رقم را ندارند(طالب،1391: 23). از اینرو، فنون گردآوری دادهها ممکن است شامل اسناد، کتابها، نوار ویدئویی باشد(استراس و کوربین، 1385: 18). یادداشتهای میدانی، ثبت و ضبط با استفاده از نوار اُدیو و ویدیو(شنیداری و دیداری) و دیگر ثبت و ضبطهای کتبی صوتی و تصویری یا فیلم (هومن، 1394: 173) اعلامیهها، بیانات سیاسی مرسوم، نامهها و غیره همگی در گسترش درک مجموعه یا گروه مورد مطالعه مفید هستند. مجلات تحقیقی و نمونه نوشتههای آزاد پیرامون عنوان نیز میتواند کاملاً اطلاعات مفیدی به همراه داشته باشد(ادواردس و اسکینر، 1393: 148). در این پژوهش از تکنیک گردآوری اطلاعات به روش اسنادی که در آن هدف پژوهش با مطالعه، تحلیل و بررسی اسناد(کتابهای تخصصی، وبگاههای معتبر علمی و بانکهای اطلاعاتی داخلی و خارجی) و متون برآورده میشود(طالقانی، 1382: 51) استفاده شده است.. آنچه این روش را از روشهای دیگر متمایز می کند، استفاده از اسناد و متون موجود(روزنامه، سایت های خبری و ...) به منظور تحلیل کیفی و فهم محتوای پیامها و کردارهای گفتمانی موجود در متون مختلف است.
نقش دیپلماسی در فوتبال
امروزه فوتبال به بخشی از زندگی جوامع تبدیل شده است و به نوعی دنیای مدرن بدون فوتبال امکان پذیر نیست. این ورزش نقش مهمی در اقتصاد در توسعه جوامع دارد و حتی میتواند بازنمودی از فرهنگ جوامع باشد. از این رو، میشود گفت جام جهانی فوتبال فرصتی مناسب را در اختیار کشورها قرار داده تا بتوانند از دیپلماسی عمومی بهره ببرند و فرهنگ و ارزشهای خود را در عرصه ای گستره نشان دهند(عبدالکریمی ایرنا، 31/3/93). به تعبیری می توان گفت فوتبال امری جهانی است و توانسته است زبان جهانی مشترکی به وجود آورد. فوتبال چیزی را محقق کرده است که فرگه و راسل- اصحاب حلقه وین- و بسیاری از فیلسوفان تحلیلی سودای تحقق آن را داشتهاند. امروز جهان فوتبال محل آمد و شد بازیکنانی با زبانها، رنگها، مذاهب، ملیتها و فرهنگهای مختلف شده است، اما همه در یک زبان و یک هدف مشترکاند و آن فوتبال است. در دنیای فوتبال، گویی همه مرزبندیهای دروغین و قرار دادن نژادی، زبانی، قومیتی، طبقاتی فرو میریزد. فوتبال را درست مثل بسیاری از پدیدارهای مدرن مثل تکنولوژی(فناوری)، رسانه و ... با هیچ نیرویی نمیتوان از جهان حذف کرد، چرا که هر پدیداری در این جهان با یک کلیت شبکهای مرتبط است. با این وصف با استفاده از دیپلماسی فوتبال میتوان گرههای ناگشوده بسیاری را در جهت کسب منافع ملی حل و فصل کرد.
فعالیتی به نام فوتبال در ایران که دارای بازیگرانی هدفمند و آگاه به موقعیت شغلی و حرفهای شان و تماشاچیان زن/ مرد، فقیر/ غنی، شهری/ روستایی/ شهری، جوان/ پیر، باسواد/ بیسواد، به عنوان چتری فراتر از یک فعالیت حاشیهای بر بسیاری از رفتارهای جامعه ایرانی(بویژه ) در شهرها میتوان نام برد؛ زیرا فوتبال فقط یک عنصر- کم بها یا با اهمیت- در کنار عناصر اجتماعی فرهنگی نیست، بلکه عنصر ریشه دوانیده در حیات انسان متعلق به جامعه جدید است. در ینجا این پرسش مطرح میشود چرا ایرانیها به بازی اروپاییها توجه دارند و علاقمندند و قهرمانان آنها را قهرمانان خود میدانند و مسابقات لیگهای اروپایی را دنبال میکنند. واقعاً چرا؟ واقعیت ماجرا چیست؟ آیا این موضوع چیزی غیر از ساختن دنیای جدید اجتماعی – فرهنگی است؛ دنیایی که خصوصی، محرمانه، فردی و ... نیست، بلکه جمعی و فراگیر است (آزاد ارمکی، 1381: 9). بدین ترتیب، در روابط بین کشورها نیز ورزش فوتبال یکی از حوزههای موضوعی بسیار رایج و گسترده بوده است.
از اواخر قرن نوزدهم میلادی، دو روند همزمان افزایش روزافزون تعاملات بینالمللی و بینالمللی شدن ورزش در جریان بودهاند. به رغم توجه امروزین دانش سیاست و به تبع آن، زیرحوزه دانش روابط بینالملل به بسیاری از حوزههایی که پیشتر در این دو دانش چندان وقعی بدانها نهاده نمیشد، حوزه ورزش سیاسی همچنان در حاشیه این دو دانش به سر میبرد و عنایتی جدی به آن معطوف نمی شد. در عصر کنونی وجوه سیاسی و فرهنگی فوتبال به صورت گستردهای به رسمیت شناخته شدهاند و ورزش بینالمللی جزئی جداییناپذیر از پویشهای روابط میان ملتهاست. این تحول در ماهیت ورزش و توسعه دامنه جغرافیایی آن بخشی از تحولاتی است که طی قرن گذشته در حوزه روابط بینالملل اتفاق افتاده است. جهانی شدن، اهمیت یافتن سازمانهای غیردولتی بینالمللی در سیاستگزاریها، تأثیر شگرف جنبشهای فراملی بر حاکمیت و تغییر روابط میان هویت و مکان، بخشی دیگر از این تحولات در محیط بینالملل هستند. اگر دیپلماسی فرهنگی را امری متوجه فهم متقابل و تبادلات فرهنگی میان ملتها تعریف کنیم، فوتبال گونهای از این نوع دیپلماسی خواهد بود(Murray,2012 :8).
فوتبال در مقام زبان مشترک، گفتگو میان افراد و ملتها را تسهیل میکند و حتی گاهی تفاوتهای سنتی و فرهنگی میان آنان را کمرنگ میسازد. با توجه به محیط به شدت رقابتی که اغلب در میادین ورزشی با آن مواجه هستیم، این امر دستاوردی بزرگ است. تبادل ایدهها در درون نهادهای جهانی در خلال رخدادهای عمدهی ورزشی نظیر المپیک و جام جهانی فوتبال، فهم متقابل میان افراد و ملتها را افزایش میدهد؛ هرچند دهه گذشته شاهد برخی درگیریها بین ملتها در بعضی از رخدادها مانند جام ملتهای اروپا بوده است. به عنوان مثال، در رقابتهای سال 2000 میلادی، این درگیری را به خوبی میشد میان بلژیکیها و هلندیها مشاهده کرد. جام ملتهای اروپای سال 2008 میلادی نیز شاهد خصومت مشابهی میان سوئیسیها و اتریشیها بود. به رغم این واقعیت، حضور هریک از دو کشور متخاصم در چنین رخداد بزرگی نشان میدهد که آنها به رغم اختلافنظر همچنان خواهان گفتگوی دوجانبه هستند.
نظریهپردازان دیپلماسی مدعی هستند که در حال حاضر تحولی عظیم در رویههای دیپلماتیک به وقوع پیوسته که این تحول همان گسترش و سرریز شدن فعالیت دیپلماتیک به دامنه وسیعی از فعالیتهای اجتماعی است. همیلتون و لانگهورن به تعدادی روزافزونی از «کارکردهای» منتسب به دولت در این زمینه اشاره میکنند. آنان خاطرنشان میسازند که پذیرش فقدان تمایز میان سیاست بینالملل و اقتصاد از سوی دولتها ناشی از تجربه آنها از فضای بازسازی دوران پس از جنگ جهانی دوم است. افزون بر این از نظر آنها، بینالمللی شدن روزافزون موضوعات صنعتی، اجتماعی و تکنولوژیک سبب شده است که هر یک از این موارد وجهی دیپلماتیک به خود بگیرند (Hamilton and Langhorne, 2011, p.183). توسعه ورزش و ارتباط یافتن آن با دیپلماسی در این فضا و اتمسفر رخ داده است. واتسون نشان میدهد که دیپلماتها هر روز با دامنه گستردهتری از موضوعات نوین سر و کار پیدا میکنند که پیش از این هیچ ربطی بدان ها نداشت. (Watson, 1982, p.121). به همین دلیل سپ بلاتر، رئیس اسبق فیفا استدلال میکند: «فیفا دیگر فقط نهاد اداره کننده ورزش فوتبال نیست. فیفا حالا وجوه مختلف ورزشی، فرهنگی و سیاسی به خود گرفته است، در عین اینکه پدیده اقتصادی قدرتمندی نیز هست... به اعتقاد بلاتر تا جایی که فوتبال میتواند کوهها را جابجا کند» (Blatter, 2009).
یافته ها و کارکردهای دیپلماسی فوتبال
در مورد یافتهها و کارکردهای فوتبال اظهار نظرهای ادیبانه، فیلسوفانه و اخلاقی زیادی ارائه شده است، اما هریک به جنبهای از آن تأکید می کنند و از توجه به سایر جنبه ها، بویژه نتایج و کارکردهای سیاسی- اجتماعی کنونی فوتبال باز می مانند. برای مثال، از دید چگوورا، فوتبال تنها بازی ساده نیست، بلکه سلاحی برای انقلاب است. آلبرت کامو در بازی فوتبال، اخلاق و تعهدات اجتماعی را جستجو می کند و می نویسد: «تمام آنچه من از اخلاق و تعهد می دانم را مدیون فوتبال هستم» (شریعتی و ناظمی، 1396، 174). با این تعابیر هرچند فوتبال به تنهایی نمیتواند همه تعارضات ملی و بینالمللی را حل و فصل نماید، اما قادر است به عنوان محرکی قوی، مردم، سیاستمداران و نمایندگان را به سمت راهحلهای صلحآمیز و یا حداقل بهبود وضعیت موجود و کمک به روند توسعه کشورها سوق دهد. به صورت کلی می توانیم نتایج و کارکردهای اصلی دیپلماسی فوتبال را که در این پژوهش به دست آمده به صورت موضوعات زیر دستهبندی کنیم:
1- فوتبال به مثابه تقویت هویت ملی
از جمله کارکردهای فوتبال، ورود و مشارکت دادن این ورزش در معادلات هویتی است که نه به مثابه حاشیه، بلکه عملاً کلیت این ورزش را تحت تأثیر قرار داده است(Grant, 2009: 309). دولت ایرلند کوشیده تا با بهرهگیری از ورزش و بازخوانی رویدادهای ورزش باستانی این کشور به نام «آنوچ تایلتن»[15] آن را به عنوان نماد ایرلند جدید تبدیل کند و بدین وسیله هویت این کشور را تثبیت نماید (Cronin, 2003:73). تیمهای ملی یا باشگاهی با تأکید بر هویتهای فروملی، زمینه را برای غیرت سازیهای مختلف در درون یک جامعه فراهم می آورند و اگر جامعهای به دلایل داخلی و خارجی، دارای پتانسیلهای واگرایی باشد، فوتبال میتواند تسریع کننده فروپاشی اجتماعی و حتی سرزمینی باشد. از کشورهای حوزه بالکان و یوگسلاوی سابق و اسپانیا مثالهای آشکار در این زمینه میتوان نام برد. ورزش نقش مهمی در برساخته شدن ملتها، دولتهای ملی و هویتهای ملی دارد. جام جهانی شاید بیش از هر رویداد ورزشی دیگری بازتابنده تعریف هویتِ به مثابه ملت باشد. ملتها از طریق پیکارهای ورزشی مانند فوتبال است که زمینههای توسعه داخلی را پشت سر گذاشته، خود را در جهان معرفی می کنند و یا به نبرد با یکدیگر می پردازند یا همانند رقابت فوتبال بین آرژانتین و انگلستان به نمونه انتقام دو ملت تبدیل می شود. هاولانژ، رئیس قبلی فیفا معتقد بود به دلیل اهمیت فوتبال به عنوان یک قدرت موثر در کمک به ملتسازی در عرصه جهانی، فیفا پس از آمریکا و شوروی عامل سوم جهانی است(لومور و بودر، 1396: 31).
ورزش اولِ یک کشور در مقایسه با دیگر ورزشها به طور نامتوازنی مورد توجه قرار میگیرد. در ترکیه، برزیل، ایتالیا یا نیجریه فوتبال نخستین سرگرمی ملتهای آنهاست. فوتبال جای خود را در روزنامهها صفحات تلویزیون و در گفتوگو با غریبهها پیدا کرده است. همین که تیم ملی پیروز شود، تمام کشور به خیابان میریزند و در نزدیکترین میدان جمع می شوند و شکست، یأس عمومی را در پی دارد. سیاستمداران درباره نتایج عالی یا اسفبار، کارتهای قرمز ناعادلانه و پنالتیهای مشکوک اظهارنظر می کنند. این اتفاق در مورد هر ورزشی نمی افتد. فوتبال، بیش از هر ورزش دیگری، این جایگاه ویژه را به عنوان بازی ملی در اختیار دارد و چون بازی ملی است، از مولفههای هویت ملی هم به شمار میرود(ریچاردز، 1396: 276).
تجربه سایر کشورهای جهان نیز نشان دهنده نقش فوتبال در هویتسازی ملی است. این مسئله به ویژه در کشورهای آمریکای لاتین، نظیر برزیل و آرژانتین نیز صادق است. ترکیب تیم ملی فوتبال فرانسه با حضور هفتاد درصدی اقلیتهای مهاجر و حضور مسلمانان، عنصری برای تقویت و نهادینه کردن تعلقات ملی فرانسویان خارجی تبار است؛ مسئلهای که به ویژه برای کشور فرانسه با تعارضات درونی اهمیت بیشتری پیدا می کند. یکی از علل رأی نیاوردن لوپن در انتخابات سال 2001 ریاست جمهوری فرانسه، تهدید به اخراج خارجی تبارها پیش از جام جهانی فوتبال 2002 بود که مشخصاً زیدان را نیز دربر می گرفت و بی توجهی به محبوبیت و تأثیر فوتبال را گوشزد می کند.
نقشی که تیم فوتبال در سطح بینالمللی و در ایجاد و تعمق هویت ملی دارد، در سطح محلی نیز قابل مشاهده است. اکنون برای بسیاری از جوامع، بهرهگیری از امکانی مانند فوتبال و سایر ورزشها در ایجاد هویت ملی یا محلی، مهم شده است. برای مثال، سرمایهگذاری گسترده مادی و تبلیغاتی رسانهای ترکیه برای تقویت باشگاههای فوتبال آن کشور به منظور حضور مقتدرانه در مسابقات باشگاهی قاره اروپا (قاره فوتبال)، میتواند به تسهیل پذیرش ترکیه در اتحادیه اروپا، از طریق اروپایی شدن ترکیه نزد افکار عمومی اروپا منجر شود(هاشمی و یگانه، 1386: 114-113). لور[16] (1983) در بررسی خود درباره تأثیر فوتبال بر وحدت اجتماعی در برزیل به این نتیجه رسید که فوتبال در برزیل، برزیلیها را با وجود فاصله طبقاتی موجود و محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی در کنار هم جمع می نماید(پارسامهر، 1388: 56).
در بحبوحه چالشهای سیاسی و ایدئولوژیک میان گروههای مختلف ایرانیان، از جمله موضع گیریهای متفاوت اکثریت جامعه ایرانی با اقلیتهای در کشور و با گروههایی در خارج از کشور، مسئلهای که بتواند آنها را به راحتی به هم پیوند دهد و کنار هم بنشاند، بسیار مهم است. در سالهای اخیر، جز فوتبال، فقط دو مسأله خلیج فارس(پس از بروز خطای مجله نشنال جئوگرافیک) و نیز تأکید بر داشتن انرژی هستهای، چنین توانی را داشته است. از این جهت مسابقات مختلف ادواری فوتبال در سطح باشگاهی، ملی، قارهای و جهانی به مانند بازی بین ایران و استرالیا در انتخابی جام جهانی فوتبال 1998 فرانسه توانسته است ایرانیان را در کنار هم و در جبههای واحد با تعلقات اجتماعی و عاطفی آشکار و قوی قرار دهد(آزادارمکی، 1383: 328).
2- فوتبال به مثابه ابزار توسعه[17]
کوفیعنان و نلسون ماندلا به نقش ورزش به عنوان ابزاری برای توسعه کشورها اشاره کردهاند(Levemore, R. & Beacom, A. 2012:26 )؛ به طوری که آنان از ورزش به عنوان ابزاری که موانع توسعه مثل جنگ، فقر و بیماری را از بین می برد، نام می برند(ازکیا، 1380: 8). بسیاری از صاحبنظران براین باورند که توسعه دیپلماسی فوتبال در گرو توسعه اقتصادی کشورها و برعکس است. هر کشوری با میزبانی رویدادهای ورزشی می تواند درصدی از مسائل و مشکلات اقتصادی خود را بر طرف کند و با پیشرفت اقتصادی، روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را سامان دهد. برای مثال، کشورهای بریک (برزیل، چین، هند و روسیه) از میزبانی رویدادهای ورزشی به عنوان یکی از منابع راهبردی توسعه روابط دیپلماتیک استفاده می کنند. از میزبانی جام جهانی فوتبال 2014 برزیل و میزبانی جام جهانی فوتبال 2018 روسیه میتوان در این راستا نام برد.
حضور سران کشورها در مسابقات بینالمللی فوتبال به عنوان تماشاچی و تشویق کننده تیم و حتی حضور آنها در تمرینهای تیم ملی برای مسابقات بینالمللی، نمونهای از اقبال سیاست مداران به فوتبال(کاظمی و شاه قلعه، 1392: 133) برای توسعه فعالیتهای اجتماعی باتوجه به محبوبیت و اهمیت این ورزش است. رهبران سیاسی در تعیین محل برگزاری مسابقات فوتبال همواره سعی می کنند شهرهایی از کشور خود را انتخاب کنند که به بهترین شکل ممکن، نشانگر پیشرفتهای جامعه آن کشور باشد(قدیمی، 1393: 58). لذا از ماهها قبل از برگزاری مسابقات ورزشی، دستاندرکاران برای آماده سازی محل مسابقات و گسترش امکانات آن تلاش می کنند و در واقع موفقیت رهبران را در اداره جامعه خویش و توسعهیافتگی را برای دیگران به نمایش می گذارد. به طور مثال، کشور فرانسه با وجود امکانات ورزشی گسترده و برخورداری از توانایی اقتصادی بالا، از چند سال پیش از شروع بازیها در جهت ساخت ورزشگاه عظیمی به منظور برگزاری جام جهانی فوتبال سال 1998 تلاش کرد تا به بهترین وجه، تواناییهای خود را به نمایش بگذارد. در مثال دیگری به بودجه فوتبال در کشور ژاپن اشاره می کنیم که حدود سه میلیارد دلار است و در آن منافع سرمایهداران در جهت رشد روزافزون توجه به فوتبال در راستای توسعه کشور تأمین می شود(قاسمی و دیگران،1388: 35). صنعت ورزش بویژه فوتبال به تنهایی بین 1 تا 2 درصد تولید ناخالص ملی کشورهای صنعتی را تشکیل میدهد(رحمتی، 1386: 162). چین سهام بسیاری از تیمهای بزرگ و مطرح فوتبال دنیا از جمله در کشورهای انگلیس، ایتالیا، فرانسه و حتی باشگاهی در جمهوری چک را از آن خود کرده و اکنون بالاتر از آمریکا در صدر سرمایهگذاران فوتبال قرار گرفته است. تارنمای «ییسی» چین در گزارشی اعلام کرد که سرمایهگذاری چین در صنعت فوتبال و برای خرید تیمهای بزرگ دنیا بیش از مجموع سرمایهگذاری ۴۰ کشور است. این تحقیقات آماری پس از آن اعلام می شود که «شیجینپینگ» رئیس جمهوری خلق چین اعلام کرد، کشورش باید بازیکنی بزرگ در فوتبال دنیا باشد. چین به دنبال ایجاد ۲۰ هزار مدرسه فوتبال و ساخت ۶۰ هزار زمین برای این رشته ورزشی تا سال ۲۰۲۰ میلادی است و میکوشد تا سال ۲۰۵۰ میلادی به قدرت برتر در این رشته در دنیا تبدیل شود. آمارها نشان می دهد که چین برتر از کشورهایی نظیر آمریکا و سنگاپور قرار دارد که برای خرید سهام باشگاههای فوتبال به ترتیب ۳۱۳ یورو و ۲۵۶ میلیون یورو هزینه کردهاند. چین در سال ۲۰۱۵ میلادی ۵۵۵ میلیون یورو و در سال گذشته میلادی (2016) نیز یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار برای سرمایهگذاری در این رشته پرطرفدار ورزشی اختصاص داد. باشگاههای این کشور هم به رغم محدودیتهایی که برای آنان از سوی فدراسیون فوتبال این کشور در نظر گرفته شده، برای خرید بازیکنان در فصل ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ میلادی نزدیک به ۴۱۰ میلیون دلار هزینه کردهاند. آمارها نشان میدهد که چین با سرمایهگذاری 2 میلیارد و ۱۵۰ میلیون یورویی به بزرگترین سرمایه گذار در ورزش فوتبال در جهان تبدیل شده است(ایرنا، 27/3/96). از سویی، باشگاههای ایران سالهاست که وابسته به دولت هستند و به غیر از چند باشگاه انگشت شمار سایر باشگاهها از منابعی که توسط دولت به آن ها تزریق می شود امور خود را میگذرانند. به همین دلیل تا زمانی که این باشگاهها به بنگاه های سودآور تبدیل نشوند نمی توانند در توسعه کشور نقش بسزایی را ایفا کنند(حسینی و دیگران، 1394: 50).
3- فوتبال به مثابه ابزار صلح و آشتی
دستیابی به صلح و دوستی بین ملتها از طریق ورزش به وسیله پیردوکوبرتن، بنیانگذار المپیک نوین در سال 1896 میلادی مطرح شد. مشارکت در ورزش باعث ساخت منش، توسعه اخلاقی، دوستی و صلح، همکاری و تعاون و شهروندی خوب برای جامعه داخلی و بینالمللی با ویژهگیهای ارزشمند شخصیتی می شود. جان دردن در یادداشتی به بهانه جام جهانی 1998 میلادی فرانسه برای سایت اسپن[18] نوشته بود: شاید فوتبال باعث نزدیک شدن دو کشور ایران و آمریکا شود. در ادامه می نویسد: فوتبال و یک بازی زیبا می تواند مردم را به هم نزدیک کند و شاهد مثال هم جام جهانی 1998 فرانسه که در آن ایران موفق شد در یک بازی خاطرهانگیز دو بر یک آمریکا را شکست دهد. روزهای قبل بیل کلینتون از صلح میان دو ملت صحبت کرد و این جمله را گفت که حتی شده برای 90 دقیقه، دو کشور ایران و آمریکا در یک فضای دوستانه و صمیمی با یکدیگر رقابت میکنند. رسانههای گروهی با کمک سازمانهای مهم بینالمللی و ورزشی می توانند نقش ورزش را به عنوان وسیلهای برای تحقق پیشرفت در راستای تکامل و صلح ارتقا دهند(گرهارت 1383، 35). ورزش، عرصه فعالیتهای الگومندی است که فرصت منحصر به فردی را برای مطالعه و فهم پیچیدهگیهای حیات اجتماعی و حتی بینالمللی فراهم میآورد. به سبب همین عملکردهاست که از رسانههای ورزشی در راستای صلح استفاده می شود. ایجاد صلح و همکاری، دلایلی هستند (Schulenkorf & Burdsey, 2014:123) که سبب تشویق و ترغیب مشارکت اقتصادی ملتها در رویدادهای ورزشی می شوند.
در سال 1961 وزارت خارجه آلمان برای نخستین بار از ورزش به عنوان «ابزار سیاسی صلح آمیز» در کشورهای در حال توسعه و مناطق بحرانی بهره گرفت تا از این راه تعصب را کم کند و اقلیت ها را به هم نزدیک نماید. مانزنریتر در سال 2008 یکی از اهداف ایجاد جی لیگ در ژاپن را خواست وزارت خارجه ژاپن دانسته تا پس از جنگ سرد فوتبال بتواند دستاوردهای اقتصادی را تقویت و موجبات پیشرفت و صلح در کشور ژاپن باشد(شریعتی، 1394: 34).
از سویی، تیمها و ستارگان ملی که نفوذ و تأثیری جهانی دارند میتوانند فرایند صلحسازی در جوامع چندپاره را تسریع بخشند. برای مثال، تیم ملی فوتبال رواندا در چند جام جهانی پس از نسل کشی و خشونتهای قومی دهه 1990 میلادی در این کشور توانسته است روند اعتمادسازی میان توتسیها و هوتوها را شدت دهد. دیدییر دروگبا و سایر بازیکنان تیم ملی ساحل عاج در سال 2007 میلادی توانستند چنین نقشی ایفا نمایند. آنها در مقابل دوربینهای تلویزیونی از مردم کشورشان خواستند به جنگ داخلی در این کشور پایان دهند(FIFA World Magazine, 2011:34).
4- فوتبال به عنوان ابزاری برای نوع دوستی و بهبود مناسبات
در نگاه اول، فکر بهبود مناسبات بین دو ملت از طریق مسابقات ورزشی تا حدودی غریب به نظر میرسد، زیرا قاعدتاً مسابقات ورزشی بینالمللی چیزی فراتر از تجسم هیجانات و تعصبات ناسیونالیستی نیست- بطور مثال، مسابقات خشونت بار واترپلو و هاکی روی یخ بین اتحاد شوروی و چکسلواکی در سال 1968 و یا جنگ فوتبال بین السالوادور و هندوراس در سال .1969 با این حال، وقتی طرفین یک مسابقه ورزشی با حسن نیت و احترام با یکدیگر برخورد و آداب ورزشی را رعایت کنند و تماشاچیان نیز دوستانه به تشویق بپردازند، نوعی تغییر می تواند در جهت گیریهای متقابل حاصل شود.
تبادلات در حوزه دیپلماسی فوتبال میتواند فهم متقابل و دوستیهای ملی و بینالمللی را بهبود بخشد و کلیشهها و قضاوتهای پیشینی را که افراد در باب هم دارند کاهش دهد. جالب تر این که این گونه مبادلات به سبب ریسک کمتر، هزینه اندک و وجههای که ایجاد می کنند به صرفهتر هستند(Keech & Houlihan, 1999:121). فوتبال راهی کارآمد برای هدایت نوع دوستیِ موجود است؛ هزینه مادیِ اندک که اجازه میدهد که پای فوتبال به تمام طبقات اجتماعی و اقتصادی باز شود و پروژههای عظیم نوع دوستانه و خیرخواهانه الهام گرفته از فوتبال می توانند با منابع نسبتاً محدود سازماندهی شوند و مزایای ناملموس قابل توجهی تولید کنند. گواه آن برای نمونه، کاری بود که روزنامه گاردین انگلستان در اوگاندای شمالی انجام داد و فوتبال برای آبیاری نهال وحدت در یک منطقه جنگزده مورد استفاده قرار گرفت. فوتبال علاوه بر نوع دوستی، در ترویج نوع دیگری از برخورد با دیگران نیز دخیل است: نگرش توأم با احترام و مدارا؛ فوتبال این احترام را با سهیم شدن در خودشناسی متعالیتری ایجاد می کند. فوتبال افراد را قادر به حفظ فاصله بحرانی با تجربههای مستلزم علاقه شدید و پیوندهای قوی شان می کند و این تأثیر آنها بر رفتار را محدود می نماید و کشمکشهای میان فردی را کاهش می دهد- بانزدیکی افراد، ملتها به هم نزدیکتر میشوند(ریچاردز 1396: 248-246). یکی از موارد به یاد ماندنی از انتقال حسن نیت با فوتبال، «آتش بس کریسمس» در 1914 در جریان جنگ جهانی اول در بین کشورها و ملتها بود. یگانهای بریتانیایی و آلمانی موقتاً دشمنی را در روز کریسمس کنار گذاشتند و دور هم جمع شدند تا فوتبال بازی کنند. این بازی بیانگر حس نوع دوستی و احترام متقابلِ فراموش شده در کشور در زیر سایه جنگ و دشمنی بود. در نمونه دیگری برای ایجاد روابط دوستانه مابین کشورها می توان از اقدام عبدالله گل، رئیس جمهور وقت ترکیه نام برد که برای دیدار تیمهای ملی فوتبال کشورش با ارمنستان به ایروان رفت؛ اقدامی که در سیاست به صفر رساندن اختلافات با همسایگان و حصول عمق استراتژیک (به زعم احمد داوود اوغلو) انجام پذیرفت و اتفاقاً تا حدودی هم اثرگذار بود(عراقی، 1394: 169).
در نمونه دیگر برای بیان نوع دوستی، هواداران تیم فوتبال رئال مادریدِ[19] اسپانیا – پرافتخارترین تیم فوتبال اروپا که مسلمان نیستند- به احترام برخی از بازیکنان تیمشان که روزه دارند، بعد از غروب آفتاب در خیابان های برنابئو[20] جشن «رامادان» برگزار می کنند یا باشگاه بایرن مونیخ و آرسنال با انتشار عکسی عید فطر را به مسلمانان تبریک گفت(ایپنا، 4/4/96).
5- فوتبال به مثابه ابزار قدرت نرم
بنا به تعریف «جوزف نای»، قدرت نرم توانایی یک کشور در رسیدن به اهداف خود از طریق ایجاد جذبه و کشش و نه اجبار و زور است. اعمال قدرت از نظر او از روشهایی همچون بسط و گسترش روابط با متحدان و تعاملات فرهنگی میسر میشود. چنین سیاستی منجر به محبوبیت دولتها نزد افکار عمومی کشور مقصد و کسب حیثیت وجههی بینالمللی می گردد(رضایی و زهرهای، 1390: 119). ورزش، یکی از عناصر قدرت نرم در دنیا و از جمله در بریتانیاست. بسیاری از ورزشهایی که در حال حاضر از محبوبیت جهانی برخوردار هستند، ریشه در انگلستان قرن نوزدهم دارند. به عنوان مثال، فوتبال به عنوان جذابترین و پرتماشاگرترین ورزش دنیا، مخلوق انگلیسی هاست(کاشف، 1395: 69). هم اکنون نیز، «لیگ برتر فوتبال انگلستان» رقابتیترین و جهانیترین لیگ فوتبال در دنیا به شمار می رود. سهام بسیاری از باشگاههای ورزشی بریتانیا توسط مالکان خارجی خریداری شده و خصلت بینالمللی یافتهاند. طرفداران این باشگاهها نیز از ملیتهای گوناگون و چندین برابر هواداران داخلی و محلی آنها هستند. این واقعیت را در هنگام تورهای تابستانی برخی از این باشگاهها از جمله منچستر یونایند، به وضوح می توان مشاهده کرد(دهقانی و ذوالفقاری، 1393: 106-79).
موفقیت تیمهای ملی یا ورزشکاران یک کشور به صورت معمول موفقیت کشور تلقی می شود. برای مثال، پیروزی تیم ملی فوتبال زنان ژاپن در مسابقه با آمریکا در فینال رقابتهای جام جهانی زنان نشانه بازگشت قدرت ملی این کشور پس از زلزله و سونامی مارس سال 2011 میلادی تفسیر میشد. شواهد دیگری نیز در زمینه رابطه ورزش و قدرت نرم وجود دارد. بسیاری از کشورها نامآورترین و شناختهشدهترین ورزشکارانشان – که بیشتر آنها سوپر استارهایی هستند که در تمام جهان شناخته شده می باشند- را به مأموریتهای دیپلماتیک در خارج از مرزهایشان اعزام می کنند تا حضور و تصویر خوبی از خود را در بیرون از مرزها به دیگر کشورها نشان دهند. از این موارد به عنوان قدرت نرم در جهت کسب منافع ملی و توسعه از طریق دیپلماسی فوتبال با کمترین هزینه و بیشترین سود به مانند سایر کشورها میتوان استفاده کرد.
6- فوتبال ابزاری برای همگرایی و گفتوگو
فوتبال در مختل کردن عینیت و واقعی بودن کشور و مرزهای ملی نقش دارد. در یورو 2000، سازمان دهندگان شعار رسمی خود را «فوتبال بدون مرز» انتخاب کردند، زیرا فوتبال مرزها را در ورزش، فرهنگ، سیاست و اقتصاد در می نوردد. پاپ ژان پل دوم میگوید: «ورزش بسیار مهم است، زیر میتواند به ترویج ارزشهای اساسی میان جوانان کمک کند. ورزشکاران می توانند ورزش را به فرصتی برای نشست و گفتوگو در بیرون از مرزهای زبان، نژاد و فرهنگ تبدیل کنند».(لومور و بودر، 1396: 31).
باوری همگانی وجود دارد که ورزش میتواند مردم را متحد سازد و مرزهای میان آنها را کم رنگ کند(Spaaij, 2011:1). در این زمینه بوردیو، جامعه شناس شهیر فرانسوی می گوید که فرد از طریق ورزش مورد پذیرش اجتماعی قرار می گیرد و در نتیجه، اعتماد به نفس وی افزایش پیدا می کند(بوردیو، 1390: 47). زمانی که یک ورزش مثل فوتبال برای میلیاردها نفر اهمیت پیدا می کند، دیگر نمی توان آن را فقط یک بازی تلقی کرد. ورزش فوتبال هیچ وقت فقط فوتبال نیست، بلکه این ورزش جنگ، صلح و دوستی به وجود می آورد، انقلاب می کند و مورد توجه سازمانها، دولتها و دیکتاتورها قرار می گیرد و می تواند با اطمینان عاملی برای نشست و گفتوگو باشد. قدرت فوتبال را میتوان به عنوان یک ابزار برای جلوگیری از درگیری و هم چنین به عنوان یک عنصر برای ایجاد صلح و توسعه استفاده و به طور اثرگذاری اعمال نمود. اینها ارزشهای مشترک جهانی و مهمی هستند که برای صلح و توسعه پایدار ضروری می نمایند و در محیط پس از درگیری و جنگ به طور خاص برای کاهش تنشها و تولید گفتوگوهای تأثیرگذار دوجانبه یا چند جانبه باشند.
برای مثال، میان برخی گروههای کشورهای عربستان سعودی و کویت با گروههای ورزشی کشور مصر بازیهایی برگزار شد و زمینه را برای از سرگیری روابطی که پس از عقد پیمان صلح مصر و اسرائیل قطع شده بود، آماده کرد. در مصر از گروههای این دو کشور با گرمی تمام استقبال به عمل آمد و هدایایی به رسم یاد بود میان بازیکنان و مدیران ردوبدل شد. این مسابقات در ایجاد جو مردمی و عمومی برای از سرگیری روابط رسمی تأثیر خوبی داشت. از همین طریق در عرصه دیپلماسی عمومی فوتبال می توان باعث رشد مبادلات و ارتباطات بین کشورها شد. به بیانی دیگر، ورزش فرصتی را برای رهبران کشورها فراهم میآورد تا با یکدیگر ملاقات و گفتوگو نمایند) (Coakley, 2009:450-451.
جمعبندی و نتیجه گیری
بررسیهای انجام شده در این مقاله نشان داد که دیپلماسی فوتبال به عنوان ابزاری کارآمد و قابل انعطاف در سیاست خارجی، زمینهساز ارتقای روابط دولتها و نیز افزایش تفاهم میان ملتها و ایجاد صلح و ثبات بینالمللی است. از سویی، با ناکارآمدی راهکارهای نظامی در حل مناقشات و منازعات موجود در عرصه جهانی و بینالمللی برای برقرای امنیت در جهان نیاز به استفاده از پدیده فوتبال به عنوان راه حلی در میان دولت هایی که عضو فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا هستند بیش از پیش احساس می شود. باتوجه به کارکردهای دیپلماسی فوتبال میتوان از آن در تقویت هویت ملی، به عنوان ابزاری در خدمت توسعه کشور، ابزار صلح و آشتی در داخل و خارج از کشور، ابزاری برای نوع دوستی و بهبود مناسبات در بعد ملی و بین المللی، ابزار اجرای قدرت نرم و نیز به عنوان ابزاری برای همگرایی و گفتگو در در مناسبات داخلی و دیپلماتیک کشورها سود جست. فوتبال می تواند نمایندگان کشورهای جهانی را ورای تفاوتهای آنها در زبان، رنگ، نژاد، ایدئولوژی، فرهنگ و ... در کنار یکدیگر قراردهد و صحنههای شورانگیز انسانی را خلق کند. از سویی، فوتبال و فعالیتهای ورزشی جزو بافت اساسی اجتماعی- فرهنگی کشورها محسوب می شود یا به تعبیر مارسل موس، ورزش اکنون از یک فعالیت صرفاً بدنی فراتر رفته است. همچنین، براساس یافتههای این پژوهش، اینک فوتبال کارکردهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و جایگاه سیاسی و بینالمللی نیز پیدا کرده است تا جایی که کارکردهای بین المللی فوتبال و رویدادهای بینالمللی آن موجب شده تا در دیپلماسی عمومی کشورها به جایگاه فوتبال، تیمهای ورزشی و ورزشکاران این رشته در رساندن پیام ملت به سایر ملتها توجه ویژهای صورت گیرد. بنابراین، فوتبال علاوه بر ترمیم ارتباط کشورها می تواند دستاوردها و پیروزیهای قهرمانان و ورزشکاران آنها را به نظام سیاسی- اقتصادی پیوند دهد و برتری نظامی بر سایر نظامها را به نمایش بگذارد.
از اینرو کارکردهای دیپلماسی فوتبال باعث شده است که ضمن تأکید بر تأثیر فوتبال در توسعه اجتماعی و فرهنگی، در رویدادهای بینالمللی ورزشی نیز بر نقش ورزشکاران در رساندن پیام یک ملت، ترویج فرهنگ صلح و آشتی، گردشگری ورزشی، تبادلات فرهنگی، بهبود مناسبات مابین کشورها توجه ویژهای صورت گیرد. در این راهبرد فوتبال به عنوان ابزار سیاست دولت، توانایی ارتباط دستاوردها و پیروزی قهرمانان و ورزشکاران کشور به نظام سیاسی- اقتصادی را نشان میدهد. به همین دلیل در دنیای امروز شاهد گسترش شدید دیپلماسی فوتبال و بهرهگیری دولتهای قدرتمند از فوتبال برای پیشبرد اهداف توسعهای و بینالمللی خود هستیم.
جمهوری اسلامی ایران نیز بنا به توان بالقوه خود میتواند با شکل دادن به دیپلماسی فوتبال خود از آن در رویدادهای بینالمللی به منظور بستری برای پیشبرد اهداف فرهنگی و حتی اقتصادی خود در سطح بینالمللی استفاده کند. پیشنهاد می شود که مسئولان فوتبال کشورمان با سیاستگذاری مناسب و خط مشیهای روشن و شفاف، ارتقای آگاهی و دانش لازم در زمینه دیپلماسی فوتبال برای بازیگران این عرصه، شناخت ظرفیتهای بالقوه آن، زمینه تحقق اهداف دیپلماسی فوتبال را از طریق میزبانی رویدادهای بینالمللی، حضور در رویدادهای بینالمللی، اعزام مربیان، داوران و ورزشکاران، استفاده فراگیر از بستر رسانه ملی، قهرمانان و نخبگان ورزشی و عضویت هدفمند در مجامع بین المللی را فراهم نمایند.
منابع
- اباذری، یوسف. (1381). «نوربرت الیاس و فرایند متمدن شدن». مجله نامه علوم اجتماعی. شماره 19.
- اخوان کاظمی، مسعود. (1378). «ورزش و سیاست بین الملل». فصلنامه المپیک. سال 7، شماره 2-1.
- اخوان کاظمی، مسعود و شاه قلعه، صفی الله. (1392). «تأثیر فوتبال بر مؤلفههای هویت ملی». مطالعات فرهنگ- ارتباطات. شماره 23.
- ادواردس، آلان و اسکینر، جیمز. (1393). تحقیقات کیفی در مدیریت ورزش. فرشاد تجاری. تهران: انتشارات جامعه شناسان
- ادیبی، حسین و انصاری، عبدالمعبود. (1387). نظریههای جامعه شناسی. چاپ سوم، تهران: نشر دانژه
- ازکیا، مصطفی. (1380). جامعه شناسی توسعه. چاپ سوم، تهران: نشر کلمه
- استراس، آنسلم و کوربین، جولیت. (1385). اصول روش تحقیق کیفی. بیوک محمدی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
- انورالخوالی، امین. (1381). ورزش و جامعه. حمیدرضا شیخی. تهران: انتشارات سمت
- آزاد ارمکی، تقی. (1389). «مشخصات فوتبال امروز». مجله آیین. شماره 30 و 31 .
- آزاد ارمکی، تقی. (1387). «فوتبال: پارادوکس نوسازی». نامه علوم اجتماعی. شماره 4.
- بوردیو، پیر. (1390). نظریه کنش، دلایل علمی و انتخاب عقلانی. مرتضی مردیها. چاپ چهارم، تهران: انتشارات نقش و نگار
- بون ویتز، پاتریس. (1390). درس هایی از جامعه شناسی پی یر بوردیو. جهانگیر جهانگیری. تهران: نشر آگه
- پارسامهر، مهربان. (1388). جامعه شناسی ورزش. یزد: انتشارات دانشگاه یزد
- حسینی، سیدعماد و دیگران. (1394). «بررسی وضعیت موجود و مطلوب لیگ برتر فوتبال ایران براساس معیارهای حرفه ای AFC». دو فصلنامه مدیریت و توسعه ورزش. شماره 1.
- دوفرانس، ژاک. (1385). جامعه شناسی ورزش. عبدالحسین نیک گهر. تهران: نشر توتیا
- دورتیه، ژان فرانسوا. (1381). «پیربوردیو انسان شناس، جامعه شناس». مرتضی کتبی. انسان شناسی. شماره 1.
- دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال و ذوالفقاری، مهدی. (1393). «تحلیل قدرت نرم بریتانیا». دوفصلنامه علمی- پژوهشی قدرت نرم. شماره 11.
- دیلینی، تیم. (1388). نظریه های کلاسیک جامعه شناسی. بهرنگ صدیقی. تهران: نشر نی
- رحمتی، محمدمهدی. (1386). «تأملی جامعه شناسانه بر تجاری شدن ورزش». فصلنامه حرکت. شماره 32.
- رضایی، علی اکبر و زهرهای، محمدعلی.(1390). دیپلماسی فرهنگی نقش فرهنگ در سیاست خارجی و ارائه مدل راهبردی. تهران: انتشارات جامعه شناسان
- ریچاردز، تد. (1396). فوتبال و فلسفه. عیسی عظیمی. تهران: نشر مرکز
- روزخوش، حمد. (1389). «ورزش و سیاست؛ سویههای مختلف یک رابطه». آیین. شماره 30 و 31.
- زرگر، افشین. (1394). «ورزش و روابط بینالملل: جنبههای مفهومی و تئوریک». فصلنامه علوم سیاسی. شماره 11.
- سیف زاده، سیدحسین. (1370). «تحول در مفهوم منافع ملی: جایگزینی آن با مفهوم مصالح متقابل جهانی». سیاست خارجی. سال پنجم، شماره 2.
- شریعتی، مهدی. (1394). «طراحی و مدل سازی مولفههای دیپلماسی ورزش در توسعه روابط بینالمللی». رساله دکتری دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه تهران.
- شریعتی، مهدی و ناظمی، مازیار. (1396). «طراحی مفاهیم فرهنگ صلح ساز ورزش در توسعه روابط بینالملل(مطالعه موردی طرح ویو«جهان، عاری از خشونت و افراطی گری» ریاست جمهوری)». فصلنامه راهبرد اجتماعی و فرهنگی. سال ششم. شماره 24.
- طالب، مهدی. (1391). شیوه های علمی مطالعات اجتماعی. چاپ دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
- صباغیان، علی. (1394). «دیپلماسی ورزش». مطالعات فرهنگ- ارتباطات. شمارۀ 31.
- طالقانی، محمود. (1382). روش تحقیق نظری. تهران: انتشارات دانشگاه تهران
- عراقی، غلامرضا. (1394). «نقش دیپلماسی فرهنگی در صدور انقلاب اسلامی ایران». فصلنامه پژوهشهای انقلاب اسلامی. شماره 14.
- فاضلی، حبیب الله. (1391). «ورزش و سیاست». پژوهشنامه علوم سیاسی. سال 7، شماره 2.
- فرانکل، جوزف. (1370). روابط بینالملل در جهان متغیر. عبدالرحمن عالم. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالملل
- فکوهی، ناصر. (1386). تاریخ اندیشه و نظریههای انسان شناسی. چاپ سوم، تهران: نشر نی
- قاسمی، حمید و دیگران. (1388). جامعه شناسی ورزش(وندالیسم و اوباشیگری در ورزش فوتبال). تهران: نشر جامعه شناسان
- قدیمی، بهرام. (1393). اصول و مکاتب جامعه شناسی ورزش. تهران: انتشارات جامعه شناسان
- کاشف، میرمحمد. (1395). تاریخ تربیت بدنی. تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور
- کوکلی، جی. (1393). ورزش در جامعه(1 و 2). بهرام قدیمی. تهران: انتشارات بامداد کتاب
- گرانفل، مایکل. (1393). مفاهیم کلیدی پیربوردیو. محمد مهدی لبیبی. تهران: نشر افکار
- گرهارت، مارکوس. (1383). «ورزش و جامعه مدنی در ایران». فصلنامه گفت و گو. شماره 42.
- لورمور، روگر و آدرین، بودر. (1391). ورزش و روابط بینالملل. نصرالله سجادی.تهران: نشر علوم ورزشی(حتمی)
- محمدی، بیوک. (1390). درآمدی بر روش تحقیق کیفی. چاپ دوم، تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
- محرم زاده، مهرداد. (1385). مبانی روانی- اجتماعی در تربیت بدنی. تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور
- ملکوتیان، مصطفی. ( 1388). «ورزش و سیاست». فصلنامه سیاست. دوره 39، شماره 2.
- نادریان جهرمی، مسعود. (13891). مبانی جامعه شناسی ورزش. تهران: انتشارات بامداد کتاب
- نوابخش، مهرداد. و جوانمرد، کمال. (1388). «پیش قراولان جامعه شناسی ورزش». فصلنامه جامعه شناسی. شماره 14.
- وزارت ورزش و جوانان. (1394). ورزش در برنامه ششم توسعه اجتماعی اقتصادی. تهران.
- هاشمی، سیدضیاء و جوادی یگانه، محدرضا. (1386). «فوتبال و هویت ملی». فصلنامه مطالعات ملی. شماره 2.
- هومن، حیدرعلی. (1394). راهنمای عملی پژوهش کیفی. چاپ هفتم، تهران: انتشارات سمت
- Blatter, Joseph Sepp. (2009). “Football has a socio-cultural dimension”. august 12, viewed on April 29th, 2011.
- Blatter, Joseph Sepp. (2009). “Football has a socio-cultural dimension”. august 12, viewed on April 29th,2011:
- Coakley, Jay J. (2009). Sport in Society: issues and controversies. McGraw-Hi
- Cronin, Mike. (2003). “Projecting the Nation through Sport and Culture: Ireland, Aonach Tailteann and the Irish Free State, 1924-32”. Journal of Contemporary History, Vol. 38. No. 3.
- Finnemore, Martha. (1996). National International Society. Ithaca: Comell University Press
- Grant, Jarvie. (2009). Sport, Culture and Society. In the USA and Canada by Routledge.
- Hamilton and Langhorne. (2011). The Prractice of Diplomacy: Its Evolution, Theory and Administration. Routledge
- Keech, Marc & Houlihan, Barrie. (1999). “Sport and the end of apartheid”. The Commonwealth Journal of International Affairs, No.349, pp 109–121.
- Levermore, R. & Beacom, A. (2012). “Moving beyond ‘mapping the territory”. Internatiol journal of sport policy and politics. 4 (1).
- Jackson, S. J. (2013). “The contested terrain of sport diplomacy in a globalizing world”. International Area Studies Review, 16 (3).
- Murray, Stuart. (2012). “Sports-Diplomacy: a Hybrid of Two Halves”. a paper presented at ISA San Diego Convention.
- Jarvie, Grant. (2009). Sport, Culture and Society: An Introduction. Routledge
- Rice, X. (2011). “South Sudan marks statehood with football match”. The Guardian magazine.
- Rosenau, James. (1961). The Scientific Study of Foreign Policy. New York: MacMillan Press
- Schulenkorf, N. Sugden, J & Burdesy, D. (2014). “Sport for development and peace as contested terrain: Place, community, ownership”. International Journal of Sport Policy and Politics. 6(3).
- Spaaji, ramon. (2011). Sport and social mobility: crossing boundaries. London: Routledge
- Strauss, A. & Corbin, J. M. (1998). Basics of qualitative research Techniques and procedures for developing grounded theory, London: Sage
- Wang, Y. (2008). “Public diplomacy and the rise of Chinese soft power”. Annals of the American Academy of Political and Social Science.
- Walter, Caroline (2007). “Sport Diplomacy is the New comeback Kid”. August 3. Viewed on 29 April, 2011.