نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
گروه جامعه شناسی ورزش ،دانشکده علوم انسانی و اجتماعی ، واحد علوم و تحقیقات ، دانشگاه آزاد اسلامی ، تهران . ایران گروه جامعه شناسی
چکیده
مطالعه حاضر با استعانت از رویکرد کیفی و مبتنی بر روش نظریه مبنایی می کوشد مدل پارادایمی خودپذیرشی و مدیریت بدن با رویکرد جامعه شناختی در دختران بدنساز را بر اساس برداشت های ذهنی و تفاسیر کنشگران از این مفهوم به دست دهد . سوژة این مطالعه 49 نفر دختران بدنساز تشکیل می دهند که با استفاده از شیوه نمونه گیری نظری و قضاوتی به صورت حضوری و داوطلبانه انتخاب شده اند . با استعانت از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و بدون ساختار داده های تحقیق بر اساس محورهای سه گانه پرسش ( چیست و چرا و چگونه ) گردآوری گردیده است . مجموعه ای از مضامین اولیه طی فرایند کدگذاری بازگردآوری و از بطن آنها مقوله هایی استخراج گردید. سپس در مرحله کدگذاری محوری، پیوند میان این مقوله ها ذیل عناوین شرایط علی، پدیده محوری، مقوله راهبردی، شرایط زمینه ای، مقوله میانجی و مقوله پیامدی در قالب پارادایم تعیین شد. در ادامه و در مرحله ّکدگذاری گزینشی، اجزای پارادایم کدگذاری تشریح، و نظریه خلق شد. از نتایج پژوهش 6 مقوله اصلی و 49 زیر مقوله براى خودپذیرشی و مدیریت بدن استخراج و آنها را در قالب الگوی نظرى بر مبناى نظریه داده بنیاد ارائه یافته است. یافته ها نشان داد که ورزش بدنسازی دارای پارادوکسی است که از سوی در چرخه میان تغییر درک زنان بدنساز نسبت به زیبایی و از سوی دیگر نقش ساختارها و فشارهای اجتماعی نیز در سیطره صاحبان سرمایه و مصرف گرایی قرار گرفته است .
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Sociological Understanding of Athletic Performance Based on Self-Adoption and Body Management in Athletic Girls in Tehran in fiehd ( Bodybuilding )
نویسنده [English]
- hasan esfandiar jahromi
Department of sociology sport science and Research Branch ,Islamic Azad University,tehran,iran
چکیده [English]
The present study aims to develop a qualitative and grounded theory approach to present a sociological and paradigmatic model of self-acceptance and management in bodybuilding girls based on the subjective perceptions and actors' interpretations of this concept . The subject of this study consisted of 49 bodybuildeers girls who were selected voluntarily by using theoretical and judgmental sampling . With the help of semi-structured interviews and unstructured data based on research axes of the three questions ( what and why and how ) collected is sent . A set of basic themes was retrieved during the coding process and extracted from their categories . Then, at the axial coding stage, the links between these categories were defined as causal conditions, axial phenomena, strategic category, contextual conditions, mediator category and consequential category in the paradigm . Subsequently, during the selective coding phase, components of the coding paradigm were described, and the theory created . The results of the study extracted 6 main categories and 49 subcategories for self acceptance and body management and presented them in a theoretical model based on data theory . The findings show that bodybuilding exercise has a paradox that, in turn, shifts the bodybuilder's perception of beauty, and on the other hand, the role of social structures and pressures has dominated the owners of capital and consumerism .
کلیدواژهها [English]
- Acceptance
- Body Management
- Bodybuilders Girls
مطالعه جامعه شناختی عملکرد ورزشی رشته انفرادی(بدنسازی) خودپذیرشی و مدیریت بدن در دختران ورزشکار شهر تهران
حسن اسفندیار جهرمی[1]
بهرام قدیمی[2]
زهرا علی پور درویشی[3]
شهلا حجت[4]
معصومه شجاعی[5]
تاریخ دریافت مقاله: 7/12/1398
تاریخ پذیرش مقاله:14/4/1399
مطالعه حاضر با استفاده از رویکرد کیفی و مبتنی بر روش نظریه مبنایی میکوشد مدل پارادایمی خودپذیرشی و مدیریت بدن با رویکرد جامعهشناختی در دختران بدنساز را بر اساس برداشتهای ذهنی و تفاسیر کنشگران از این مفهوم به دست دهد. نمونه آماری این مطالعه را 49 دختر بدنساز تشکیل میدهند که با استفاده از شیوه نمونه گیری نظری و قضاوتی به صورت حضوری و داوطلبانه انتخاب شدهاند. داده های پژوهش با بهره گیری از مصاحبههای نیمه ساختاریافته و بدون ساختار، بر اساس محورهای سه گانه پرسش(چیست و چرا و چگونه) گردآوری گردیده است. مجموعهای از مضامین اولیه طی فرایند کدگذاری باز، گردآوری و از درون آنها مقولههایی استخراج گردید. در مرحله کدگذاری گزینشی، اجزای پارادایم کدگذاری تشریح و نظریه خلق شد. از نتایج پژوهش 6 مقوله اصلی و 49 زیر مقوله استخراج شد. یافتهها نشان داد که شرایط علی شامل ضعف ویژگیهای شخصیتی، ترس از طرد شدن و تصویر ذهنی منفی نسبت به بدن می باشد. پدیده محوری، خودپذیرشی و عدم اعتماد به نفس است و شرایط مداخله گر شامل میل به زیبایی و نگاه ابزاری به بدن است. پیامدها نیز شامل احساس رضایت از خود و تأیید دیگران، افزایش اعتماد به نفس و ارتقای طبقه اجتماعی میباشد.
واژگان کلیدی: خودپذیرشی، مدیریت بدن، عملکرد ورزشی و رشته بدنسازی
مقدمه
در عصر حاضر، ورزش به عنوان ابزاری چند بعدی در حوزههای مختلف تاثیرات گستردهای دارد. امروزه دلیل روی آوردن افراد به ورزش آن است که ورزش در سلامت، گذراندن اوقات فراغت سالم، با نشاط و لذت بخش به ویژه در نسل جوان، ایجاد روابط اجتماعی سالم در جامعه، پیشگیری از ابتلا به بیماریها و بسیاری از مفاسد اجتماعی و انحرافات اخلاقی نقش خود را متجلی ساخته است. در نتیجه، عملکرد ورزشی از اهمیت ویژهای برخوردار است(کوکلی، 1944: 56). در این فرایند، بدن در روی آوردن به ورزش و عملکرد ورزشی، نقش محوری ایفا میکند. بدن انسان در هر جامعهای، یک واقعت جسمانی و یک واقعیت اجتماعی دارد. بنابراین، بدن یک هستی زیست شناختی و روانشناختی صرف نیست، بلکه پدیدهای است که به صورت اجتماعی ساخته و پرداخته میشود. (کرگان ،2006 : 3و کریگر و اسمیت، 2004 : 941 ) مدیریت بدن به معنای دستکاری در نمای ظاهری بدن است. در سالهای اخیر بدن در ورزش و صحنههای ورزشی بدنسازی مورد توجه قرار گرفته است. «با ظهور عصر جدید، بعضی از انواع نمادهای ظاهری و کردارهای بدنی اهمیت خاص مییابند» ( گیدنز ،1382 : 144). نما و صورت ظاهری بدن برای افراد جامعه اهمیت بسیار زیادی یافته، چرا که معیارها و ملاکهای زیبایی باعث گرایش اقشار مختلف جامعه به رفتارهای گوناگون مدیریت بدن شده است. در نتیجه مدیریت بدن خارج از عرصه ورزشی امکان پذیر نمیباشد. در واقع میتوان گفت ظاهر یکی از بخشهای بسیار مهم خودپذیرشی محسوب میشود (رقیبی و میناخانی، 1390 :115 ) چرا که بدن قابل مشاهدهترین قسمت خود و خودآگاهی فرد است ( کاش، 2004 : 215 ). خودپذیرشی، شیوهای است که انسانها درباره خود فکر میکنند. این تصویر ذهنی شخص تحت تاثیر هویت شخص، خودارزشی، تصویر بدنی و نقشهای اجتماعی او است ( بتاچارز، 2013 : 315 ). مدیریت ظاهر نه فقط شامل تفکر درباره چگونگی قیافه شخصی، بلکه شامل فعالیتهایی برای نمایش قیافه نیز میشود. رفتارهای مرتبط با مدیریت ظاهر شامل رژیم غذایی، ورزش، پرورش اندام، استفاده از وسایل آرایشی و زیبایی و ... در حوزه موضوع خودپذیرشی مطرح میشود. خودپذیرشی، ارزیابی کلی فرد از خودش است. این ارزیابی ناشی از ارزیابیهای ذهنی فرد از ویژگیهای خود است که ممکن است مثبت یا منفی باشد (بونگ و اسکالویک، ۲۰۰۳). تصویر بدنی یک جنبه از خودپذیرشی است (کیسر، ۱۹۹۷: 34). ورزش نمونهای خوب از ساختار اجتماعی بدن است که به شکلی آشکار از طریق تسلط بر مهارتهای فیزیکی به افراد اجازه میدهد تا رفتار خود را اصلاح کنند. خودپذیرشی ورزشکاران، نظام پویایی است که با اعتقادات، ارزشها، رغبتها، استعدادها و تواناییهای فرد ورزشکار ارتباط دارد. این عوامل از تعیین کنندههای مسیر زندگی فرد ورزشکار محسوب میشود(بونگ و اسکالویک، ۲۰۰۳: 78). دختران ورزشکاری که از بدن خود ناراضی هستند، امکان دارد لباس هایی بخرند و یا بپوشند که قسمتهای ناخوشایند را پوشانده و یا بر قسمتهای خاصی تأکید داشته باشد. این نوع از پوشش به فرد کمک میکند تا خودپذیرشی خود را در راستای تصویر بدنی ایده آل سوق دهد. ورزش بدنسازی و رژیم غذایی این امکان را نیز به وجود میآورد که به عنوان ابزاری برای کسب تصویر بدنی مطلوب و نزدیک به تصویر بدنی ایده آل مورد استفاده قرار گیرد (رابینسون، ۲۰۰۳: 56).
شاید بتوان گفت پژوهش حاضر از زاویه ای نسبتا جدید به مقوله عملکرد ورزشی با رویکرد خود پذیرشی و مدیریت بدن در دختران ورزشکار میپردازد. در این پژوهش همزمان سه بعد عملکرد ورزشی، خودپذیرشی و مدیریت بدن مورد توجه قرار گرفته است، در صورتی که تحقیقات پیشین فاقد بررسی این سه بعد با هم بوده است و در نتیجه دارای تبعاتی از لحاظ جنبههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میباشد. به عنوان مثال، فاتحی و اخلاصی (۱۳۸۷) در پژوهش خود به میزان بالای مدیریت بدن در زنان شیرازی دست یافتهاند که گویای میزان بالای توجه زنان به بدن در همه وجوه آن اعم از آرایشی، مراقبت و ... بوده است. همچنین دریافتند که بین متغیرهای مصرف رسانهای، پذیرش اجتماعی بدن و پایگاه اقتصادی- اجتماعی با مدیریت بدن رابطه مستقیم و معنادار و بین متغیرهای دینداری و مدیریت بدن رابطه معکوس و معنادار وجود دارد- این پژوهش تنها به متغیر مدیریت بدن پرداخته است. معین الدینی و صنعت خواه (۱۳۹۱) در پژوهش خود دریافتند که متغیرهای تصور شخص از بدن خود و خودپذیرشی، مصرف رسانهای و سرمایه فرهنگی ورزش محور، تأثیر مستقیم و به ترتیب حدود 13/0، 20/0 و 16/0 بر گرایش شهروندان به ورزش همگانی دارند. این پژوهش تنها به متغیر تصور شخص از بدن و خودپذیرشی در ورزش پرداخته است. فیتز سیمونز و باردون کان (2011) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که بین نظارت بدن و نگرانیها درباره شکل و وزن بدن و ورزش روابط متقابلی وجود دارد و این دو بر یکدیگر تأثیر گذارند؛ به این معنی که افراد با نگرانی بیشتر نسبت به ظاهر و وزن خود به طور مداوم بر بدن خود نظارت میکنند و در مقابل افرادی که در نتیجه گرایش به استانداردهای فرهنگی بدن، نظارت بدنی مداومی را اعمال می کنند، نگرانی بیشتری درباره وزن و ظاهر بدن خود دارند. النون و راد (1994) در پژوهشی با عنوان «رابطه بین نگرش به نقش های جنسی، رضایت از بدن، عزت نفس و مدیریت ظاهر در زنان ورزشکار» در بین 194 نفر دختر در آمریکا دریافتند که نحوه نگرش به نقش جنسیت و رضایت از بدن با عزت نفس رابطه مثبتی دارد و زنانی که دارای عزت نفس بالایی هستند، کمتر درگیر فرایند مدیریت ظاهر می شوند.
با پیدایش نظریه های کنش متقابل و تأکید بر خود و ذهن به جای تأکید بر ساختارهای کلان، توجه بر مدیریت بدن به تدریج مورد توجه قرار گرفت. در کار کولی، توجه به خود در یک ارتباط دیالکتیکی بین فرد و جمع شکل میگیرد. در نظر وی، مفهوم خود آینه سان از سه عنصر اصلی ساخته می شود: نخست، ظاهر ما در نزد دیگران چگونه است؛ دوم، دیگران چه قضاوتی در مورد ظاهر ما انجام میدهند؛ سوم، چه احساسی از خود برای ما پدید میآید. روزنبرگ مفهوم «خود» را به «برداشت از خود» ارتقا داده و بر این باور است که افراد سه نوع برداشت دارند: 1- خود موجود یا تصویری که فرد در حال حاضر و در اینجا و اکنون از «خود» در ذهن دارد؛ 2- خود دلخواه یا تصویری که فرد دوست دارد باشد و با اندیشیدن درباره آن بسیار شاد و مسرور میشود؛ 3- خود وانمودی یا روشی که ما در یک موقعیت، خودمان را نشان میدهیم.
زیمل در تحلیل مصرفگرایی جامعه مدرن، بر مقولهای همچون مد تأکید دارد. به نظر وی، مصرف کالاها و ایجاد سبکهای زندگی از سویی برای فرد هویت بخش و از سوی دیگر، متمایزکننده است. وی بر این باور است که زنان سریعتر به مدهای جدید و متفاوت جذب میشوند، زیرا میخواهند به هویت شخصی متمایز خود شکل دهند. از سوی دیگر، زنان چون در طول تاریخ موقعیت فرودستی داشتهاند، بیشتر به مد وابسته میشوند. از دیدگاه وی، اگرچه دنیای مدرن منجر به آزادی فرد از اسارت سنت شده، اما تنگناهایی را نیز برای او ایجاد کرده است؛ به گونهای که افراد برای حفظ آزادی خود به پدیدههایی چون مد پناه میبرند تا به واسطه آن هویت شان را تعریف کنند ( تفردی و ساوان ، 2001 : 124 ). به نظر گافمن انسان همواره خود را آن گونه که جمع میپذیرد، به نمایش میگذارد. افزون برتوجه فرد به جمع در نمایش خود، به گونهای رفتار میکند تا در نتیجه نحوه نمایش خود، آنچه را که در ذهن دارد در این صحنه نمایش، به دست آورد. کنشگران امیدوارند که نمایش آنها، حضارشان را وادارد تا داوطلبانه، به دلخواه آنها عمل کنند. گافمن این علاقه اصلی را به عنوان «مدیریت تأثیرگذاری» مطرح کرد. مدیریت یاد شده شگردهایی را برای تاثیرگذاری و اجرای بهینه کنش در بر میگیرد. بدن، مکانی است که این موفقیت به وسیله آن به دست میآید. در این جا نقش صورت در کنشهای اجتماعی بسیار مهم است. آرایش صورت نیز نقابی بر روی صورت است که باید همواره تغییر کند (گافمن، 1959: 11). اجتماعی شدن بدن آن چیزی است که فوکو در قالب کنترل اجتماعی بر بدن مطرح کرد. وی چگونگی به وجود آمدن دانشها و آیینهای مربوط به بدن را به وسیله تکنیکهای نظارت در قرن بیستم بررسی کرد. او از مفهوم قدرت/دانش برای مفهومی کردن روابط بین بدن و حکومت استفاده نمود. بدن به شکل گفتمانی، از راه اعمال قدرت تولید شده و از راه گفتمانهای ویژه به وجود آمده است. کنترل بر بدن، محصول تاریخ جدید است که در راستای اهداف سیاسی خاص پیش میرود و در تحول در شیوههای برخورد با انسانها (مجانین، دیوانگان و مجرمان) تنها فرایند کنترل را تشدید نموده است (فوکو،1382: 57). موس بر این باور است که بدن نخستین ابزار انسان و مهمترین فنی است که در مدرنیته متأخر در راستای عینیت سازی و برون سازی بدن مطرح می شود. نزلک نگرش نسبت به بدن را شامل یک خودنگری مرتبط با بدن میداند و به عزت نفس، اعتماد میان فردی، رفتارهای ورزشی و ... نسبت میدهد(لچت، 1378: 59). گیدنز، بدن را در ارتباط با دو مفهوم «هویت» و «خود» قرار میدهد. نیاز امنیت وجودی و حس امنیت هستی شناختی، چیزی است که در نهایت، به شکل گیری یک هویت شخصی در ارتباط با محیط پیرامون منجر میگردد و در این راستا، بدن به عنوان یک ابزار استفاده میشود. به باور وی، «خود» در درون بدن جای دارد و آگاهی نسبت به خویش بیش تر ناشی از تغییراتی است که در بدن احساس میشود. بدن در نگاه وی تنها یک جسم مادی صرف نیست، بلکه وسیلهای عملی برای کنار آمدن با اوضاع و احوال و رویدادهای بیرونی است. برای آن که بتوانیم به گونهای برابر در تولید روابط اجتماعی با دیگران شریک شویم، باید قادر باشیم نظارتی مداوم بر بدن خویش اعمال کنیم. به باور وی، سبک زندگی را میتوان به مجموعهای کم و بیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آن ها را به کار میگیرد، چون نه تنها نیازهای جاری او را بر میآورند، بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خود بر گزیده است، در برابر دیگران متجسم میسازد. سبک زندگی، روش الگومند مصرف، درک و ارزش گذاری محصولات فرهنگ مادی است که استقرار معیارهای هویتی را در چارچوب زمان و مکان ممکن می سازد(گیدنز، 1385: 144). بوردیو به منظور نشان دادن جایگاهها و تبادل میان عاملان یا گروههای اجتماعی به مقدار و اهمیت نسبی سرمایهای که در اختیار دارند، اشاره میکند. او از چهار سرمایه نام میبرد:
- سرمایه اقتصادی (همان در اختیار داشتن پول و ثروت)
- سرمایه فرهنگی(در اختیار داشتن کالاهای فرهنگی)
- سرمایه اجتماعی(در اختیار داشتن روابط اجتماعی و فردی با دیگران)
- سرمایه نمادین (در اختیار داشتن شأن و احترام)
به عقیده بوردیو، افراد به منظور دستیابی به بهترین چیز با یکدیگر به رقابت میپردازند؛ بهطوریکه این امر سبب تبادل این چهار سرمایه میشود. سرمایه فرهنگی، اشاره به سلایق و الگوهای مصرفی دارد که از لحاظ فرهنگی دارای ارزش هستند و خود را در سبک زندگی متجلی میسازند. درست همانطور که گروههای اجتماعی در سرمایه مادی متفاوت هستند، ممکن است در سلایق، مهارتها و دانش نیز متفاوت باشند. وجود سطوح متفاوت سرمایه فرهنگی در میان افراد، تفاوت گروههای اجتماعی را در نحوه گذراندن اوقات فراغت نشان میدهد. لذا افرادی که دارای سرمایه فرهنگی زیادی هستند در مقایسه با افرادی که فاقد سرمایه فرهنگیاند، سبک زندگی متفاوتی دارند. بوردیو معمولاً سرمایه تجسمیافته را به عنوان بخشی از سرمایه فرهنگی و بسان یک امر فرهنگی منتج در بدن مورد تحلیل قرار میدهد. به اعتقاد بوردیو، مدیریت و رشد بدن در عامل انسانی بهطور کلی و تولید سرمایه فرهنگی و اقتصادی در دستیابی و حفظ منزلت مهم است. در واقع، مدیریت بدن به واسطه زمان و مکان میتواند به عنوان سازنده بنیادی در توانایی افراد به نظر رسد تا در امور اجتماعی مداخله و تفاوتهایی را در جریان زندگی روزمره ایجاد کند (شیلینگ، 1991: 654). او معتقد است که سرمایه جسمانی میتواند به دیگر انواع سرمایه نظیر سرمایه اقتصادی در قالب کالا و خدمات، سرمایه فرهنگی، تحصیلات و سرمایه اجتماعی منجر شود - البته این سرمایه جسمانی از طریق ورزشکردن، اوقات فراغت و دیگر فعالیتها، موقعیت طبقات را نشان میدهد. در واقع، از نظر او سلیقه در بدن شکل مادی مییابد و روابط متفاوتی که طبقات اجتماعی نسبت به بدنهایشان دارند گویای این امر است. وی که بر عامل طبقه تأکید میکند، معتقد است انتخاب فعالیتهای ورزشی برای گروه بورژوا با طبقه کارگر متفاوت است. در طبقات گوناگون میتوان جهتگیری مختلفی نسبت به بدن مشاهده کرد. لذا میتوان به رابطه میان تمایزات طبقاتی در سلیقه و جهتگیری نسبت به بدن اشاره کرد. به این صورت که از طریق سلیقهها میتوان نابرابریهای اجتماعی را رمزگشایی کرد (همان : 653). به عبارت دیگر، کار بوردیو برجسته کردن روابط میان سرمایه فیزیکی و بازنمایی نابرابریهای طبقاتی است که در این میان نقش بدن به طور خاص بسیار مهم بوده است. میتوان نظر بوردیو پیرامون بدن را اینگونه جمعبندی کرد که قابلیتها و توانمندیهای جسمانی انسان، یکی از عوامل تعیینکننده جایگاه او در جامعه است. از نظر او، توزیع ارزشها و فرصتها در جامعه بر اساس میزان برخورداری از چهار نوع سرمایه شکل میگیرد. در واقع، میزان بهرهمندی از سرمایه اقتصادی (ثروت و مایملک)، سرمایه فرهنگی (آموزش، شناخت هنرها و سطوح بالای فرهنگ)، سرمایه نمادی (طرز رفتار و نمایش خود) و سرمایه جسمانی (شکل بدن، نحوه صحبت کردن و گفتوگو با دیگران و طرز راه رفتن) موقعیت فرد را در سلسله مراتب اجتماعی مشخص میسازد. علاوه بر این، هر شکل سرمایه، از قابلیت تبدیل به اشکال دیگر سرمایه برخوردار است. سرمایه جسمانی بر اساس طبقه اجتماعی تغییر میکند. ازاینرو، اعضای طبقه کارگر به بدن خود نگرشی ابزارگرایانه دارند. برای آنها بدن در حکم وسیلهای برای دستیابی به اهداف است، درحالیکه برای اعضای طبقه متوسط، بدن به خودی خود اهمیت و ارزش دارد. طبقه کارگر میکوشد با انجام فعالیتهای ورزشی حرفهای از سرمایه جسمانی خویش همچون ابزاری برای کسب سرمایه اقتصادی استفاده کند (نتلتون، 1996: 121-122).
روش شناسی پژوهش
پژوهش حاضر با روش کیفی در پارادایم تعریف اجتماعی خودپذیرشی (نگرش مثبت نسبت به خود و پذیرش جنبههای مختلف خود مانند ویژگیهای خوب و بد و احساس مثبت درباره زندگی گذشته) و مدیریت بدن (نظارت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری ومرئی بدن)صورت گرفته است. این مفهوم به کمک معرفهای کنترل وزن (از طریق ورزش، رژیم غذایی و ...)، دست کاری پزشکی(جراحی بینی و پلاستیک) و میزان اهمیت دادن به مراقبت های بهداشتی و آرایشی و استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش یا اصلاح صورت، استفاده از عطر و ادکلن، آرایش ناخن و لنز رنگی برای خانم ها، به یک شاخص تجمعی تبدیل شده است. چگونگی تغییر در بدن (پوشش، آرایش، جراحی و…) که توسط محصولات سرمایهداری و تبلیغات صورت میگیرد، به طور گستردهای تلاش میکند که بر اهمیت بدن به عنوان وسیله اصلی ابراز فردیت و نیز نشانهای از موضع طبقاتی بیافزاید ودر این فرایند استانداردهایی میسازد، سلیقهها را تغییر میدهد و به دنبال آن شکل مصرف کالاها و خدمات را به منظور دستکاری در بدن تعیین میکند و این کار همواره ادامه دارد(مدرسی، 1392 :92).
براساس دیدگاه تفسیری، خودپذیرشی و مدیریت بدن از لحاظ هستیشناسی، پدیده است که بستگی به تجربه و تفسیر انسان دارد. در نتیجه به طور اجتماعی شکل میگیرد و میتواند معانی مختلفی داشته باشد. از لحاظ معرفتشناسی، محقق از طریق تعامل با موضوع پژوهش، به شناخت آن نایل میشود و از لحاظ روششناسی دارای ابعاد و برداشتهای مختلفی میباشد (بازرگان هرندی، 1389 :19). نمونه آماری مطالعه را شماری از دختران بدنساز شهر تهران که از طریق نمونهگیری نظری و قضاوتی انتخاب شده بودند، تشکیل می دادند. شاخص انتخاب نمونه بر این اساس بوده است:
- فرد مشارکتکننده حداقل یک سال در رشته بدنسازی ورزش کرده باشد.
- فرد مشارکتکننده به فعالیتهای مدیریت بدن پرداخته باشد.
در این شیوه از نمونهگیری، تعداد نمونه آماری از پیش مشخص نیست. آنها انتخاب میشوند تا اینکه پراکندگی و ویژگیهای مختلف جامعه هدف را در برگیرند و تنها با یک طیف خاص مشابه و مشترک مصاحبه نشده است. نمونه ها با هدف کمک به پر شدن خانههای خالی ماتریس نظریه انتخاب میشوند و نمونه گیری تا زمانی که مفهوم جدیدی از طریق مصاحبهها به دست نیاید و اشباع نظری رخ ندهد، ادامه مییابد. در این روش محقق پس از استخراج 49 مورد مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با نمونه ها، پرسشهایی در محورهای سه گانه «چیست»، «چرا» و «چگونه» با در نظر گرفتن الزامات مربوط به تنظیم مدل پارادایمی (خودپذیرشی و مدیریت بدن) براساس روش نظریه مبنایی پرسید. شرکتکنندگان در محدوده سنی 20 تا ۴۵ ساله بودند و در باشگاههای ورزشی بدنسازی شرق (باشگاه بدنسازی شرق) و شمال شرق(باشگاه بدنسازی شکوه قیطریه) شهر تهران فعالیت ورزشی انجام میدادند. مدت مصاحبه با هر ورزشکار 45 دقیقه بوده است. در این تحقیق، هدف از پژوهش به مشارکتکنندگان توضیح و به آنها در خصوص محرمانه بودن مصاحبه ( ضبط صدای مصاحبه شوندگان)، حفظ رازداری و اطلاعات شخصی که هویت مصاحبه شوندگان افشا نشود، اطمینان خاطر داده شد. به منظور ارتقای ضریب اطمینان، محتوای مصاحبهها توسط پژوهشگر تایپ و در فایلهای مخصوص نگهداری گردید. پس از آن، دادههای گردآوری شده با توجه به شیوه کدگذاری استراوس و کوربین (باز، محوری وگزینشی) انجام شد. طی این سه مرحله به تدریج از دل کدها، مفاهیم، از دل مفاهیم مقولهها و از دل مقولهها نظریه استخراج گردید. این پارادایم در برگیرنده ابعادی چون: عوامل علی، پدیده شرایط زمینهای، شرایط میانجی، کنش یا راهبردهای کنش و پیامدهاست.
سوال اصلی
مدل پارادایمی جامعه شناختی عوامل موثر بر عملکرد ورزشی در مدیریت بدن و خودپذیرشی چگونه میباشد. براساس تفاسیر، برداشتهای ذهنی کنشگران اجتماعی (نمونه ها) از واقعیت موضوعی (خودپذیرشی و مدیریت بدن) چیست؟ (عملکرد ورزشی با رویکرد خودپذیرشی و مدیریت بدن براساس تعاریف، تفاسیر و درون فهمی موضوعهای مورد مطالعه از مفهوم خودپذیرشی و مدیریت بدن به شیوه استفهامی چیست؟)
سوال های فرعی
- شرایط علی موثر بر عملکرد ورزشی در چارچوب مدیریت بدن و خودپذیرشی از منظر کنشگران اجتماعی چگونه است؟
- پدیده محوری یا عوامل موثر بر عملکرد ورزشی در چارچوب مدیریت بدن و خودپذیرشی و عاملان استمرار و تداوم آن از منظر کنشگران اجتماعی چیست؟
- شرایط زمینه ای ایجاد عوامل موثر بر عملکرد ورزشی در چارچوب مدیریت بدن و خودپذیرشی از منظر کنشگران کدام اند؟
- شرایط میانجی و مداخلهگر مؤثر بر پدیده (خودپذیرشی و مدیریت بدن) و اتخاذ راهبردها (کنش و تعامل) از منظر کنشگران کدام اند؟
- کنش و کنش متقابل (جامعه و دختران ورزشکار بدنسازی) در قبال پدیده ( خودپذیرشی و مدیریت بدن) از منظر کنشگران کدام اند؟
- پیامدهای حاصل از پدیده (خودپذیرشی و مدیریت بدن ) از منظر کنشگران کدام اند؟
قابلیت اعتماد
دستیابی به اعتماد (معادل اعتبار در تحقیقات کمی) در پژوهش حاضر به چند روش صورت گرفت:
- کنترل یا اعتباریابی توسط اعضا: در این روش از نمونهها خواسته شد تا یافته های کلی را ارزیابی کنند و در مورد صحت آن و تفاسیر و برداشتهای محقق نظر دهند. نیومن این نوع اعتباریابی را «اعتبار اعضا» مینامد.
- استفاده از تکنیک ممیزی: در این روش چند متخصص و صاحب نظر که درکار کیفی تجربه داشتند بر مراحل مختلف کدگذاری، مفهوم سازی، استخراج مقولات و برداشتهای محقق نظارت کردند.
- زاویه بندی نظری: این شیوه توسط دنزین پیشنهاد شده است. در این شیوه از نظریات و رویکردهای نظری مرتبط با موضوع تحقیق در مرحله توسعه مفاهیم حساس و تنظیم نظام مقولات و نیز برای تحلیل و تفسیر نتایج استفاده می شود(محمدپور، ۱۳۸۸: ۸۵).
- ضریب توافقی کاپا: این ضریب، ثبات و همبستگی نمرات بین داوران یا ارزیابان مختلف یک موضوع را میسنجد و «ضریب توافق» نامیده میشود که با ضریب کاپا نشان داده میشود.
یافته های پژوهش
شرایط على
در تحقیق حاضر شرایط علی به مجموعهای از علل و عوامل ایجابی و ایجادی پدیده خودپذیرشی و مدیریت بدن از منظر نمونهها اشاره دارد. از جمله این عوامل که سبب می شوند خودپذیرشی و مدیریت بدن در جامعه مشاهده شود، عبارت اند از:
علل فردی ویژگی بدنی: دلایل روی آوردن به رشته بدنسازی، توصیف یا درک استیل بدنی خویش، همانند پسرها بودن، نقش تغذیه؛
ضعف ویژگیهای شخصیتی: حساس و زودرنج بودن، خودپذیرشی پایین، مضطرب بودن، فرد خجالتی شکاک و بدبین نسبت به دیگران، اضافه وزن؛ توصیف زنان بدنساز از همسران خویش؛ متلک پرانی؛
برداشت جامعه نسبت به زنان بدنساز: نگاه ابزاری به بدن، نحوه پوشش در مجامع عمومی از جمله مراسم عروسی؛ زیبایی بدن، تصویر بدن.
در ادامه، یکی از روایت های موجود بیان می گردد:
خانم م.ت. می گوید:
«من یک دختری هستم که به نظر خودم یک مقداری اضافه وزن دارم و نسبت به تناسب اندامم حساس هستم. شاید باورتان نشود که در خواب هم من به فکر اندامم هستم و کابوس میبینم و با شنیدن کوچکترین اظهار نظری در رابطه با اندامم خیلی ناراحت میشوم، چون نسبت به بدنم حساس هستم. وقتی میخواهم برم در سالن بدنسازی ورزش کنم، سعی میکنم زمانی به رختکن بروم که خلوتتر باشد و لباس ورزشی که میپوشم چسبان نباشد و اضافه وزنم را نشان ندهد، ولی در هنگام ورزش کردن از نگاه دیگران و زل زدن آنها متوجه میشوم که دارند بدن چاق من را مورد تمسخر قرار میدهند، اعصابم خرد میشود و ناراحت میشوم».
این یافتهها با پارادایم تعریف اجتماعی و نتایج پژوهشهای جورج هربرت مید همسوست. خودپنداره یعنی تصور فرد از خود را محصول داوریها و ارزیابیهای دیگران مهم پیرامون و دیگران تعمیم یافته میداند. دیگری تعمیم یافته جورج هربرت مید (نگرش کل اجتماع یا هر جمعی که کنشگر در آن شرکت میکند) اندیشه انتزاعی و عینیت را امکان پذیر میسازد (جرج ریتزر، 1392 : 109).
پدیده محوری
پدیده محوری طرح، تئوری است که ممکن است نام طرح یا چارچوب طرح را در بر داشته باشد؛ مفهومی است که متغیرها را دو به دو در کنار هم قرار میدهد. شرایط علی خودپذیرشی و مدیریت بدن بر اساس اظهارات مصاحبه شونده ها به دو مقوله عمده مربوط به پدیده ذهنی منجر شده اند : 1ـ خودپذیرشی؛ 2ـ عدم اعتماد به نفس.
در ادامه، یکی از روایت های موجود بیان می گردد:
خانم ن.ع. می گوید:
«خانواده ام به من می گفتن اندام خیلی خوبی داری. برای خودت یک پا مرد هستی و فقط کلاه نداری. هر کاری که بخواهی می توانی بکنی و مربیام هم من را توی باشگاه نشان بقیه دخترها میداد و میگفت این برای خودش رستم دستانی هستش و من هم همچنین احساسی دارم که برای خودم یلی هستم و یک لشکر را حریفم. الان می توانم به جرات بگویم که هر کاری میخواهم میتوانم بکنم. حتی میتوانم اگر پاش برسد به راحتی یک تنه با چند تا مرد دست و پنجه نرم کنم و حسابی خدمتشان برسم و آنها را به قول معروف سوسک کنم، چون اندام من یک اندام خاص و هرکولی است و همه از اندام من حساب می برند. من توی ایران بین خانمهای بدنساز میتوانم ادعا کنم که از همه آنها سر تر هستم. به نظر من خوش استیلتر و خوش هیکلتر از من در ایران وجود ندارد».
خودپذیرشی، بخش شناختی خود میباشد و آموختنی است که در تجارب فرد حاصل میشود، اما اعتماد به نفس، ارزشیابی عاطفی نسبت به خود است که معمولا بر اساس ویژگیهای مثبت یا منفی فرد سنجیده میشود. هر چند که مدیریت بدن، معلول مجموعهای از عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... است، اما برداشت منفی از خود، عدم اعتماد به نفس و خودپذیرشی ضعیف میتواند عامل موثری در نوع نگرش فرد به مسئله مدیریت بدن باشد. خودپذیرشی و اعتماد به نفس، یکی از مفاهیم محوری در شناخت اجتماعی است. خود پذیرشی به عنوان یکی از مفاهیم شامل کلیه کیفیت های ذهنی و عینی است که شخص از خود و دیگران از او دارند. آگاهی از خود، نشان دهنده جنبه مهمی از تجربه پدیدار شناختی یا ذهنی انسان است. افراد دارای دو نوع خود (خود واقعی و خود ایده آل) هستند. خود واقعی، مربوط به تصورات و نگرشهایی است که فرد به طور واقع بینانهای نسبت به خود دارد و در واقع خودی است که شخص هم اکنون هست. خودایده آل نیز مربوط به خودی است که فرد دوست دارد آنگونه باشد. خودپذیرشی افراد بر اساس فاصلهای تعیین میشود که بین خود واقعی و خود ایده آل آنها وجود دارد. در اینجا، میتوان به ویژگی بارز افراد دارای شخصیت خودشیفته اشاره کرد که شامل حس خودبزرگ بینی و در عین حال خود شکننده است. شاید بتوان حس خودبزرگ بینی را به خود ایده آل و خود شکننده را به خود واقعی این افراد نسبت داد.
شرایط زمینهای
شرایط زمینهای منشا در شرایط علی و دخیل دارند و محصول چگونگی تلاقی و تلفیق آنها با یکدیگر برای شکل دادن به الگوهای مختلف با ابعاد گوناگون میباشد. از زمینههایی که در آن راهبردهای مربوط به پدیده خود پذیرشی و مدیریت بدن بسط یافتهاند، نقش مذهب، نقش قوانین، نگرش و دیدگاهها (دیدگاه سنتی و دیدگاه معاصر)، پایگاه طبقات اجتماعی، تاثیر فناوری مدرن و سطح فناوری را میتوان نام برد.
در ادامه، یکی از روایت های موجود بیان می گردد:
خانم ج.ف. می گوید:
«باشگاهی که من در آن ورزش میکنم، در منطقه پایین شهر واقع شده است و بیشتر خانمهایی هم که اینجا ورزش میکنند، جزو این قشر هستند و تامین هزینهها و مخارج باشگاه برای آنها و من سخت میباشد. من ناچار هستم برای اینکه اندامی خوب کسب کنم از مواد پروتئینی که ارزش غذایی بیشتری دارند استفاده کنم. به خاطر هزینههای جانبی باشگاه، خانواده من هزار و یک دلیل شرعی و عرفی میآورند که من را از ورزش کردن در این رشته منصرف کنند، ولی من دارم سعی می کنم با به دست آوردن بدنی خوش فرم برای خودم کاری دست و پا کنم که هم هزینه باشگاه را پوشش دهد و هم کمک خرج خانوادهام باشد».
این یافتهها با نتایج پژوهشهای پیر بوردیو همسوست. از نظر بوردیو، مدیریت بدن حاصل رابطه متقابل پایگاه طبقات اجتماعی، عادتواره و سلیقهی افراد است که علاوه بر اعطای سرمایههای سمبلیک و خردهفرهنگی به آنها فرصتی برای دنبال کردن «تمایز»- شیوهای برای هویتیابی و تعقیب سبک زندگی مطلوب خویش و در نهایت استفاده ابزاری از این سرمایه بدنی با تبدیل آن به فرصتها و امتیازاتی در زندگی شخصی و اجتماعی- فراهم میکند. بنابراین، با توجه به اینکه امروزه مدیریت بدن از طریق کردارهایی مثل ورزش بدنسازی، آرایش کردن، رژیمهای غذایی و ... توانسته است رنگ و نماد تمایز بخشی به خود بگیرد و به عنوان حامل هویت شخصی افراد نیز عمل کند، از این رهگذر میتوان تمایزات رفتاری و نگرشی افراد را از طریق تفاوت الگوهای مدیریت بدنشان تفسیر کرد (ذکایی، 1387: 135).
شرایط مداخله گر و میانجی
منظور از شرایط مداخله گر به عوامل و عناصری مناسب یا نامناسب اشاره دارد که اثرات یک یا چند عامل تغییر را کندتر یا فعالتر میسازند. در این پژوهش شرایط مداخله گر شامل شرایط خانوادگی: نقش حمایتی خانواده و نقش مالی خانواده؛ شرایط اجتماعی: نقشهای اجتماعی (نقش دوستان، نقش مربیان، نقش محیط کار و نقش فدراسیون)، دیدگاه شرکت در مسابقات خارجی، نقش و جو حاکم بر باشگاه های بدنسازی، فضای باشگاه بدنسازی، باشگاه مختلط، نگاه ابزاری به بدن، ارتباط با آقایان بدنساز، برداشت جامعه نسبت به زنان بدنساز (روند گفتمان مد جامعه)، نظر دیگران نسبت به بدن خود، نگرش آقایان نسبت به زنان بدنساز؛ ویژگی های دموگرافیک: سن، تجرد و تاهل، سابقه ورزشی مقطع تحصیلی می باشد.
در ادامه، یکی از روایت های موجود بیان می گردد:
خانم ث.س. می گوید:
«خانوادهام با صحبتهایشان میگفتند تو هوش خوبی داری و با توجه به استیل و فرم بدنت میتوانی ورزشکار موفقی بشوی و در مدرسه هم دوستان و همکلاسهایم به من میگفتند که چقدر تو خوش استیل هستی اگر یک خورده ورزش بدنسازی تمرین کنی خوش فرمتر میشوی. در باشگاه هم مربیام با توجه به تمرینات و آموزشهای که به من میداد، دوست داشتم اندامم مثل آن بشود».
این یافتهها با نتایج پژوهشهای مرتون و هایمن همخوانی دارد. اصطلاح گروه مرجع اولین بار توسط هربرت هایمن در ۱۹۴۲ ضمن مطالعهای که او پیرامون طبقات اجتماعی انجام میداد، مطرح شد. او دریافت که افراد پایگاه وابسته خود به گروه را مورد ارزیابی قرار می دهند و گروه مرجع را به عنوان چارچوب قضاوت برای خود انتخاب میکنند. بنابراین یک گروه مرجع به عنوان الگویی برای تصمیم گیری افراد و جهتگیری آنها در یک مسیر مشخص و یا انتخاب یک عمل مورد استفاده قرار میگیرد. افراد از این گروهها برای تعیین موقعیتی که مناسب تشخیص میدهند، به عنوان محور و مرجع فعالیت خود استفاده میکنند(دوچ و کراوس، 1374 : 205 ).
کنش و تعامل (راهبردها)
استراوس و کوربین، راهبرد را چگونگی مدیریت تنها توسط افراد در مواجهه با مسائل تعریف میکنند (استراوس و کوربین، ۱۳۹۰ :۱۵). از جمله راهبردهای مورد نظر نمونه ها در تحقق پدیده خودپذیرشی و مدیریت بدن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مدیریت بدن :تتو، پیرسینگ، برنزه، نحوه آرایش موی سر، مدلینگ شدن و سلبریتی؛ عملکرد ورزشی؛ ارتباط با آقایان بدنساز که بدنم را بهتر بکند؛ تاثیر فناوری مدرن در عرضه خود؛ همجنسگرایی؛ لباس گشاد پوشیدن یعنی لباسی که بدنش را نشان ندهد.
در ادامه، یکی از روایت های موجود بیان می گردد:
«من وقتی که بدنم را آرایش و تتو، پیرسینگ و برنزه میکنم، حس خوب و اعتماد به نفس بالایی به من دست میدهد که راحت تر میتوانم با دیگران ارتباط موثر برقرار کنم و دیگران را جذب خودم کنم که این کار هم در حوزه ورزشیام تاثیر گذاشته و هم در حوزه روابط عمومیام، ولی روزی که بدنم را آرایش نکنم، آن روز برای من روز نیست و حتی نمیتوانم بیرون بیایم ».
این یافتهها با نتایج پژوهشهای گافمن همسویی دارد. شالوده نگاه گافمن به ورزش، بر پایه دیدگاه «کنش متقابل» شکل گرفته است. به عبارت سادهتر، موضوع مورد علاقه گافمن چگونگی کوشش انسانها برای تاثیر آرمانی گذاشتن بر دیگران است. ما نیز در زندگی روزانه مشغول «تئاتر بازی کردن هستیم». انسان در زندگی روزانه انرژی زیادی را صرف به اصطلاح «کار چهرهای» میکند تا تصویر خوبی از خود در ذهن دیگران ایجاد کند. گافمن «چهره» را ارزش اجتماعی مثبتی میداند که انسان با راهبردهای رفتاری مناسب آن را کسب میکند. این راهبردهای رفتاری سبب میشوند تا دیگران فرض کنند که فرد در کنش متقابل چگونه رفتار میکند. صورت در مقولههای جامعهشناختی پذیرفتهشده، تصویری از خود می باشد که برای دیگران پذیرفتنی است (ویس،1389: 162-161).
پیامدها
آخرین اصطلاح پارادایمی در روش نظربه مبنایی استراوس و کوربین، پیامدهاست. در تحقیق حاضر هر یک از راهبردهای پیشنهاد شده از سوی نمونه ها که به تحقق و شکل گیری پدیده خود پذیرشی و مدیریت بدن منجر می گردد، پیامدهایی را نیز در بردارد. نمونه های پژوهش به پیامدهایی در این زمینه اشاره کردهاند: عملکرد ورزشی: موفقیت ورزشکار، جنگجو و رقابتی؛ فردی: اعتماد به نفس، مستقل بودن؛ خانوادگی؛ اجتماعی: روابط مثبت با دیگران، عدم ارتباط با دیگران، نقش و توان رهبری داشتن یا عدم آن، شغل مناسبی به دست آوردن، دوست پسر پیدا کردن، شوهر پیدا کردن و ازدواج کردن، کار پیدا کردن، جذب باشگاه های خارجی شدن، ارتقای طبقه اجتماعی و تمایز طبقه ای.
در ادامه، یکی از روایت های موجود بیان می گردد:
خانم م.ر. میگوید:
«من دارم این ورزش را انجام میدهم تا تناسب اندام خوبی داشته باشم و بتوانم شغل خوبی پیدا کنم که درآمدش بالا باشد و چرخ زندگیام را بچرخاند و از این وضعیت خارج شوم و اقامت یک کشور خارجی را بتوانم به دست بیاورم و در کنارش با زیبایی اندامم بتوانم شوهر مناسبی پیدا کنم».
این یافتهها با نتایج پژوهشهای بوردیو همسوست. بر مبنای نظر بوردیو، «بدن» بهعنوان عنصری اجتماعی، خواهی نخواهی عرصه ستیز و رقابت طبقات اجتماعی در میدان ورزش محسوب میشود. از اینرو، طبقات مختلف اجتماعی بر سر موضوع آثار احتمالی ورزش و فعالیتهای بدنی با یکدیگر توافقی ندارند؛ چه در سطح بیرونی بدن مثل نشان دادن قدرت از طریق عضلات برجسته و برآمده و یا برعکس، نشان دادن شخصیت و هوشمندی از طریق بدنی ظریف، با وقار و البته زیبا و چه در سطح درونی بدن مثل سلامتی، تعادل ذهنی و غیره. ژاک دوفرانس بهطور هوشمندانهای نشان میدهد که ورزش میتواند برای دو هدف نمایش بیرونی و درونی به کار گرفته شود؛ تولید بدنی قوی که واجد نشانههای بیرونی قدرت است، یعنی هدف مورد نظر طبقه کارگر که توسط ورزش بدنسازی و پرورش اندام تأمین میشود یا تولید «بدنی سالم» که هدف مورد نظر طبقه سرمایهداری و یا فرادست جامعه است که توسط آمادگی جسمانی، ایروبیک و یا ورزشهای دیگری که کارکردشان اساساً «بهداشتی و سلامتی» است تحقق مییابد (روحی،1392: 17).
بحث و نتیجه گیری
پژوهش حاضر با اتخاذ رویکردی کیفی و با استعانت از روش نظریه مبنایی کوشید مدل پارادایمی از مفهوم خود پذیرشی و مدیریت بدن را بر اساس برداشتهای ذهنی و تفاسیر و تعاریف کنشگران از این مفهوم ارائه دهد. براساس یافتههای پژوهش حاضر، رویکرد دختران ورزشکاربدنساز نسبت به مدیریت بدن و خودپذیرشی در قالب تعامل شش مؤلفه اصلی مشخص گردیده است: 1 ـ مقوله معنای خودپذیرشی و مدیریت بدن دغدغههای دختران ورزشکار بدنساز به چرایی و چگونگی فرایند مدیریت بدن، ویژگی های شخصیتی مهم در برخورد با مدیریت بدن از نگاه خود فرد و اطرافیان، علل و عوامل ایجابی و ایجادی پدیده خود پذیرشی و مدیریت بدن به عنوان شرایط علی؛ 2ـ رویکرد مؤثر به خود پذیرشی و مدیریت بدن به عنوان پدیده محوری؛ 3ـ مکانیزم و تدابیر و راهبردهای مقابلهای که دختران ورزشکار بدنساز در مواجهه با فرایند خود پذیرشی و مدیریت بدن با توجه به شرایط اجتماعی و امکانات موجود اخذ میکنند به عنوان مقولههای راهبردی؛ 4ـ کسب آمادگی برای رویارویی با خود پذیرشی و مدیریت بدن که در یک زمان و مکان خاص پدید میآید و دختران ورزشکار بدنساز با عمل و تعاملهای خود به آنها پاسخ میدهند به عنوان مقوله زمینه ای؛ 5ـ مقوله های مقابله با فرایند خودپذیرشی و مدیریت بدن و استفاده از نقاط قوت و مقابله با نقاط ضعف (که بستگی به شرایط عوامل و عناصری مناسب یا نامناسب دارد) در دختران ورزشکار بدنساز به عنوان مقولههای میانجی و مداخلهگر؛ 6 ـ خودپذیرشی و مدیریت بدن دختران ورزشکار بدنساز که پیامدی به همراه دارد.
49 زیرمؤلفه براى خودپذیرشی و مدیریت بدن در دختران ورزشکاران بدنساز استخراج و در قالب مدل نظری بر مبناى نظریه داده بنیاد ارائه شد. این مؤلفهها به وسیله یک موضوع واحد با عنوان «رویکرد مؤثر به خودپذیرشی و مدیریت بدن در دختران ورزشکار بدنساز» با یکدیگر ارتباط مییابند. میتوان گفت که فرایند خودپذیرشی و مدیریت بدن در ورزش بدنسازی یک خصلت گفتمانی دارد. گفتمان محصول زبان است. زبان اجرای فکر است و فکر اجرای زبان است. تن به خصوص امیالش در پارادایم گفتمان بدن به وسیله خودپذیرشی کنترل میشود که دستاورد عقل است. با تکامل اجتماعی در عصر جهانی شدن و بلوغ عقل در عاطفه تجلی تاریخی و روانی، میل را به مسیر جدیدی برده است که می توان به میل به جذابیت بدن اشاره کرد و این دیالوگ میل و ذهن در گفتمانی جمعی است که حقیقت ساز میگردد. وقتی که در ذهن دختران بدنساز فیزیک بدنی اهمیت خاصی دارد و معتقدند برای کسب تصویر بدنی مطلوب و تصویر بدنی ایده آل باید به ورزش بدنسازی بپردازند، وقتی ارزش در جامعه به جذابیت فیزیکی پیوند خورده باشد و جامعه به این پدیده اهمیت میدهد، فرد تحت تاثیر فرهنگ اجتماع خویش ارزشمندی را در داشتن فیزیک بدنی جذاب میبیند و در رابطه با تصویر بدنی منطق اساسی این است که افراد در معرض فراگیری انتظارات و ایده آل های فرهنگی و اجتماعی جامعه خویش هستند. جوانان به ویژه دختران جوان به دلیل مشاهده شرایط ناهمسان و تبعیض جنسیتی اعم از عدم بهره مندی از امکانات و پتانسیل های موجود در جامعه مثل استخدام در مراکز دولتی و غیر دولتی، ناگزیر هستند که برای ابراز وجود و نشان دادن خود در اجتماع، به ورزش بدنساری روی آورند، چرا که موفقیت و کسب پایگاه اجتماعی و کسب درامد بهتر را در داشتن بدن جذاب میدانند. در این میان، تعدای از خانمهای بدنساز هستند که نسبت به عملکرد ورزش شان دچار ادراک غیر واقع بینانهای شده اند و دست به اغراقگویی از عملکرد ورزشی بدن خود میزنند. در اینجا با دیدگاه مختلف می توان این پدیده را تبیین و بررسی کرد. این اغراقگویی دختران بدنساز جزو شرایط پدیده محسوب میشود. بر اساس یافته به دست آمده، اغراقگویی آنان ناشی از آگاهی و احساس دختر بدنساز، خانواده و جامعه نسبت به پدیده ورزش بدنسازی بوده است. این نوع رفتار بازخوردی، از نگرش منفی در تعاملها و روابط بینابینی حاصل میشود. با توجه به اینکه خانواده نخستین محیط رشد هر فرد محسوب میشود، لذا این بعد نگرش منفی اغراقگویی باعث اختلالهای شخصیتی، روانی و اجتماعی و روابط آشفته والدین با دختر بدنساز میشود. پیام هایی با مضمون «دیده بشو» که به دختران القا میشود، از آنها افرادی میسازد که با توهم «همه چیز دانی» و «همه کار توانی» وارد اجتماع میشوند. در نتیجه خود را از دیگران بالاتر میپندارند. در میدان ورزشی، دختری که به رشته بدنسازی روی آورده است تنها نقاط قوت خود و نقاط ضعف سایرین را میبیند و زمانی که دختر جوان قدرت اعمال مدیریت اندکی در دیگر موارد دارد، بدنش به عنوان محیطی مهمی برای اعمال قدرت به ابزار لذت و خود شیفتگی مبدل میگردد. دختر بدنساز خود شیفته در ظاهر عجول و بی پروا، نمایشی از خود مطمئن و با اراده است و اغلب با مبالغهگویی و هالهای از موفقیت در کار و روابط خود ظاهر میشود. دختران بدنساز برای جبران کمبودهای خود در توصیف عملکرد ورزشی و بدنی شان دچار اغراق گویی میشوند.
علل فردی ویژگی بدنی: دلایل روی اوردن به رشته بدنسازی، توصیف یا درک استیل بدنی خویش، نقش تغذیه؛ ضعف ویژگی های شخصیتی: حساس و زودرنج بودن، خودپذیرشی پایین، مضطرب بودن، فرد خجالتی شکاک و بدبین نسبت به دیگران، اضافه وزن؛ توصیف زنان بدنساز از همسران خویش؛ متلک پرانی؛ برداشت جامعه نسبت به زنان بدنساز: نگاه ابزاری به بدن، نحوه پوشش در مجامع عمومی از جمله مراسم عروسی؛ زیبایی بدن و تصویر بدن |
شرایط علی
پدیده
نقش مذهب، نقش قوانین، نگرش و دیدگاه ها (دیدگاه سنتی و معاصر)؛ پایگاه طبقات اجتماعی؛ تاثیر فناوری مدرن و سطح ت فناوری |
1 ـ خودپذیرشی 2 ـ عدم اعتماد به نفس |
نقش حمایتی خانواده، نقش مالی خانواده؛ اجتماعی: (نقش های اجتماعی، نقش دوستان، نقش مربیان، نقش محیط کار، نقش فدراسیون)، دیدگاه شرکت در مسابقات خارجی، نقش و جو حاکم بر باشگاه های بدنسازی، فضای باشگاه بدنسازی، باشگاه مختلط؛ نگاه ابزاری به بدن؛ ارتباط با آقایان بدنساز، برداشت جامعه نسبت به زنان بدنساز (روند گفتمان مد جامعه)، نظر دیگران نسبت به بدن خود، نگرش آقایان نسبت به زنان بدنساز؛ ویژگی های دموگرافیک: سن ، مجرد و متاهل، سابقه ورزشی و مقطع تحصیلی |
شرایط زمینه ای شرایط میانجی و مداخله گر
مدیریت بدن :تتو، پیرسینگ، برنز ، نحوه آرایش موی سر، مدلینگ و سلبریتی شدن؛ عملکرد ورزشی؛ ارتباط با آقایان بدنساز؛ تاثیر فناوری مدرن در عرضه خود؛ همجنسگرایی؛ لباس گشاد پوشیدن یعنی لباسی که بدن را نشان ندهد
|
کنترل و تعامل (راهبردها)
عملکرد ورزشی: موفقیت ورزشکار ، جنگجو و رقابتی؛ فردی: اعتماد به نفس، مستقل بودن؛ خانوادگی؛ اجتماعی : روابط مثبت با دیگران، عدم ارتباط با دیگران، نقش و توان رهبری داشتن، عدم نقش و توان رهبری داشتن، شغل مناسبی بدست آوردن، دوست پسر پیدا کردن، شوهر پیدا کردن و ازدواج کردن، کار پیدا کردن، جذب باشگاه های خارجی شدن، ارتقای طبقه اجتماعی و تمایز طبقه ای |
پیامدها
منابع
- آبوت، پاملا و والاس، کلر. (1381). جامعهشناسی زنان. منیژه نجم عراقی. تهران: نشر نی
- آزاد ارمکی، تقی و چاوشیان، حسن. (1381). «بدن به مثابه رسانه هویت». مجله انجمن جامعهشناسی ایران. دوره 4، شماره4، صص 57- 75.
- آزاد ارمکی، تقی و غراب، ناصرالدین. (1387). «بدن و هویت». مجله مطالعات فرهنگی و ارتباطات. سال 4، شماره 13، صص 101- 122.
- اباذری، یوسف و حمیدی، نفیسه. (1387). «جامعهشناسی بدن و پارهای مناقشات». پژوهش زنان. دوره 6، شماره 4، صص 127- 160.
- ابراهیمی، قربانعلی و بهنویی، عباس. (1388). «سرمایه فرهنگی و مدیریت ظاهر جوانان (مطالعه موردی: دختران و پسران شهر بابلسر)». پژوهش زنان. دوره 8، شماره 3، صص 153- 176.
- ازکیا، مصطفی. (1390). روش های کاربردی تحقیق. تهران: انتشارات کیهان
- ازکیا، مصطفی. (1395). روش های تحقیق کیفی از نظریه تا عمل. تهران: انتشارات کیهان
- احمدنیا، شیرین. (1384). «جامعهشناسی بدن و بدن زنان(فصل زنان)». مطالعات زنان. شماره 5، صص 132-143.
- اخلاصی، ابراهیم. (1397). درآمدی بر جامعه شناسی بدن. تهران: انتشارات جامعه شناسان
- استراس، آنسلم و کوربین، جولیت. (1387). اصول روش تحقیق کیفی، نظریه مبنایی، رویهها و شیوهها. سید بیوک محمدی. چاپ اول، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
- استریناتی، دومینیک. (1380). مقدمهای بر نظریههای فرهنگ عامه. ثریا پاکنظر. تهران: انتشارات گامنو
- اسکانفلند، ویلیام. (1373). «تصویر ذهنی نوجوانان از بدن». شروین شمالی، مجله تربیت. سال 7، شماره 4، صص 50- 55.
- باکاک، رابرت. (1381). مصرف. خسرو صبوری. تهران: نشر شیرازه
- برگر، پیتر و لوکمان، توماس. (1375). ساخت اجتماعی واقعیت. فریبرز مجیدی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
- بودریار ، ژان. (1389). جامعه مصرفی. پیروز ایزدی. تهران: نشر ثالث
- بودریار، ژان. (1393). نظام اشیا. پیروز ایزدی. تهران: نشر ثالث
- پرستش، شهرام؛ بهنویی، عباس و محمودی، کریم. (1387). «بررسی جامعهشناختی مدیریت ظاهر و هویت فردی در بین جوانان (مطالعهی موردی: شهر بابلسر)». فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد. سال 5، شماره 20، صص 19-49.
- پهلوانزاده، سعید؛ مقصودی، جهانگیر و قضاوی، زهرا. (1384). «رضایت از تصویر ذهنی بدن و شاخص توده بدن در نوجوانان (مطالعه موردی: دبیرستانهای شهر اصفهان)». دو فصلنامه تحقیقات علوم رفتاری. دوره 3، شماره1، صص 39-44.
- ترنر، برایان. (1381). شرقشناسی پستمدرنیسم و جهانیشدن. غلام کیانی و محمدرضا تاجیک. تهران: مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری و فرهنگ گفتمان
- جنکیز، ریچارد. (1381). هویت اجتماعی. تورج یاراحمدی. تهران: نشر شیرازه
- جولیوت، موری بل. (بیتا). «فریبندگان توکیو». پیام یونسکو. شمارههای 374- 375.
- چاوشیان تبریزی، حسن. (1381). «سبک زندگی و هویت اجتماعی، مصرف و انتخابهای ذوقی به عنوان شالوده تمایز و تشابه اجتماعی در دوره اخیر مدرنیته». پایاننامه دکتری جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
- حمیدی، نفیسه و فرجی، مهدی. (1386). «سبک زندگی و پوشش زنان در تهران». فصلنامه تحقیقات فرهنگی. سال 1، شماره 1، صص65-92.
- دریفوس، هیوبرت و رابینو، پل. (1382). میشل فوکو: فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک. حسین بشیریه. تهران: نشر نی
- ذکایی، محمد سعید. (1385). فرهنگ مطالعات جوانان. تهران: نشر آگه
- ذکایی، محمد سعید. (1386). جامعهشناسی جوانان. تهران: نشر آگه
- ذکایی ، محمدسعید. (1391). درآمدی بر تاریخ فرهنگی بدن در ایران. تهران: انتشارات تیسا
- ذکایی ، محمدسعید. (۱۳۹۱). فراغت، مصرف و جامعه. تهران: تیسا
- ذکایی، محمد سعید. (1387). «جوانان، بدن و فرهنگ تناسب». فصلنامه تحقیقات فرهنگی. سال 1، شماره 1، صص 117-141.
- ذکایی، محمد سعید و فرزانه، حمیده. (1388). «زنان و فرهنگ بدن: زمینههای انتخاب جراحیهای زیبایی در زنان تهرانی». فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات. صص45-
- رضایی، احمد؛ اینانلو، مینا و فکری، محمد. (1389). «مدیریت بدن و ارتباط آن با عوامل اجتماعی در بین دختران دانشگاه مازندران». مطالعات راهبردی زنان. سال 12، شماره 47، صص 141- 170.
- ریتزر، جورج. (1379). نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر. محسن ثلاثی. تهران: نشر علمی
- ریتزر، جورج. (1392). نظریه جامعه شناختی معاصر و ریشه های کلاسیک آن. خلیل میرزایی و علی بقایی سرابی. تهران: انتشارات جامعه شناسان
- ژیانپور، مهدی. (1386). «بررسی عوامل جامعهشناختی مؤثر بر انجام جراحیهای زیبایی در شهر اصفهان». پایاننامه کارشناسی ارشد رشته جامعهشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی اصفهان.
- سعیدی، علیاصغر. (1386). «بدن و فرهنگ مصرفی». ماهنامه مهندسی فنی. سال 2، شماره 14، صص 29- 38.
- عنایت، حلیمه و مختاری، مریم. (1388). «نظریه مبنایی جامعهپذیری دوران کودکی و تصور بدنی زنان: بررسی زنان تحت عمل جراحی زیبایی بینی در شهر شیراز». مطالعات روانشناختی اجتماعی زنان. سال 7، شماره 1، صص 7-30.
- فاتحی، ابوالقاسم و اخلاصی، ابراهیم. (1387). «مدیریت بدن و رابطه آن با پذیرش اجتماعی بدن (مطالعه موردی: زنان شهر شیراز)». مطالعات راهبردی زنان. سال 11، شماره 41، صص 9-42.
- فراستخواه، مقصود. (1395). روش تحقیق کیفی در علوم اجتماعی با تاکید بر نظریه برپایه. تهران: انتشارات آگاه
- فکوهی، ناصر. (1381). تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی. تهران: انتشارات بهجت
- فوکو، میشل. (1382). مراقبت و تنبیه: تولد زندان. نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. تهران: نشر نی
- کولی، جی. (1393). ورزش در جامعه 1 و 2 . بهرام قدیمی. تهران: انتشارات بامداد کتاب
- کیوانآرا، محمود؛ ربانی، رسول و ژیانپور، مهدی. (1389). «قشربندی اجتماعی و اصلاح بدن جراحی زیبایی به مثابه نماد پایگاه اجتماعی». مطالعات راهبردی زنان. سال 12، شماره 47، صص141-170.
- گیدنز، آنتونی. (1382). تجدد و تشخص، جامعه و هویت شخصی در عصر جدید. ناصر موفقیان. تهران: نشر نی
- گیدنز، آنتونی. (1385). پیامدهای مدرنیته. محسن ثلاثی. تهران: نشر مرکز
- گیدنز، آنتونی و بردسال، کارن. (1387). جامعهشناسی (با تجدید نظر کامل و به روز شده). حسن چاوشیان. تهران: نشر نی
- لیوتارد، فیلیپ. (1380). «ایدهالهای درهم شکسته: منبتکاری بدن». مجله پیام یونسکو. شمارههای 374- 375.
- محسنی تبریزی، علیرضا. (1396). جامعه شناسی بالینی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران
- محسنی تبریزی، علیرضا. (1395). روش تحقیق کیفی در مکاتب تفسیری. تهران: انتشارات اطلاعات
- محمدپور، احمد. (1390). روش تحقیق کیفی ضد روش. تهران : انتشارات جامعه شناسان
- محمدپور، احمد. (1397). روش در روش: درباره ساخت معرفت در علوم انسانی. قم : انتشارات لوگوس
- مشیرزاده، حمیرا. (1383). از جنبش تا نظریه: تاریخ دو قرن فمینیسم. تهران: نشر شیرازه
- موحد، مجید؛ غفاری نسب، اسفندیار و حسینی، مریم. (1389). «آرایش و زندگی اجتماعی دختران جوان». پژوهش زنان. دوره 8، شماره 1، صص 79- 105.
- موسوی، منصوره. ( 1395). زنانگی و بدن( نگاهی جامعه شناسانه به بلوغ). تهران : انتشارات فیروزه
- موسوی، منصوره. (1397). تابوی زنانگی. تهران: انتشارات فیروزه
- وبلن، تورستین. (1384). نظریه طبقه مرفه. فرهنگ ارشاد. تهران: نشر نی
- ویس، اتمار. (1389). مبانی جامعه شناسی ورزش. کرامت لله راسخ. تهران: نشر نی
- هنسن، جوزف و دیگران. (1381). آرایش، مد و بهرهکشی از زنان. افشنگ مقصودی. تهران: نشر گل آذین
- هولمز، مری. (1387). جنسیت و زندگی روزمره. محمد مهدی لبیبی. تهران : نشر افکار
- Brickell, Chris. (1994). “Through the (New) Looking Glass: Gendered Bodie, Fashion and Resistance in Postwar New Zeland”. Journal of Consumer Culture, Vol. 2. No. 2، 241-269.
- Burkitt, I. (1999). Bodies of Thought: Embodiment, Identity and Modernity. London: Sage.
- Coupland, Justine & Gwyn, Richard. (2003). Discourse, the Body and Indntity. Macmillan.
- Crossley, Nick. (1995). “Body Techniquies, Agency and Intercorporeality: On Goffman Relation Public”. Sociology, Vol. 29, No. 1.
- Douglas, Mary. (1970). Purity and Danger, an Analysis of Pollution and Taboo Pelicam. Transation books.
- Douglas, Mary. (1996). Natural Symbols, Exploration in Cosmology. London and New York, Routledge.
- Featherstone, M., Hepworth, M. and Turner, B. (1991b). The Body: Social Process and Cultural Theory. London: Sage.
- Gimilin, Debra. (2000) “Cosmetic Surgery: Beauty us Commodity”. Qualitative Sociology, Vo 1.23، 1.
- Goffman, Erving. (1959). The Presentation of Self in Everyday Life. Doubleday Anchor Books, New York: Doubleday & Company, Inc, Garden City.
- Grogan, Sarah & Wainwright, N. (1996). “Growing up in the Culture of Stenderness, Girls Experience of Body Dissatisfaction”. Women’s Studies International Form, Vol 19, No 6, pp. 665 – 673.
- Groth, M. V, Fagt. S, Stockmarr. A, Matthiessen. J & Biltoft- Jensen, A. (2009). “Dimensions of Socioeconomic Position Related to Body Mass index and Obesity Danish Woman and Men”. Scandinavian Journal of Public Health, 37: 418-426.
- Jung, Jaehee. & Lee, Seung-Hee. (2006). “Cross-Cultural Comparisons of Appearance Self- Schema, Body Image, Self- Esteem and Dieting Behaviors between Korean and U.S.”. Family and Consumer Sciences Research Journal, 34: 350-356.
- Katzman, Melanie A and Lee, Sing. (1997). “Beyond Body Image: The Integration of Feminist and Transcultural Theories in the Understanding of Self”. International Journal of Eating Disorders, Vol 22, pp.385 – 394.
- Kieger, Nancy and Davey Smith George. (2003). “Bodies Count and Body Count: Epidemiology and Embodying Inequality”. Epidemilogic Reviews, vol. 26.
- Malson, H. (1999). “Women under Eraser: Anorexic Bodies in Postmodern Context”. Journal of Community and Applied Social Psychology, Vol. 9.pp.137-153.
- Merleau-Ponty, M. (1962). The Phenomenology of Perception. London: Routledge and Kegan Paul.
- Nettleton, Sarah. (1995). The Sociology of Health and Illness. Cambriding, London: Polity Press.
- Nettleton, Sarah. Watson, Jonathon. (1998). The Body in Everyday Life. London and Newyork: Routledge.
- Ricciardelli, Rosemary & Clow, Kimberley. (2009). “Men, Appearance, and Cosmetic Surgery: The Role of Self – Esteem and Comfort with the Body”. Canadian Journal of Sociology, Cahiers Canadiens Sociologies 34(1) 105- 134.
- Robinson, Tommy Renee. (2003). “Clothing Behavior, Body Cathexis, and Appearance Management of Women Enrolled in a Commercial Weight Loss Programi”. Dissertation Submitted for the Degree of Doctor of Philosophy, Faculty of Polytechnic Institute, Virginia State University.
- Rudd, Nancy A. & Lennon, Sharron J. (1994). “Linkages between Attitudes towards Gender Roles, Body Satisfaction, Self – Esteem, and Appearance Management Behaviors in Woman”. Family and Consumer Scinces Research Journal, 24: 94-117.
- Rudd, Nancy A. & Lennon, Sharron J. (2000). “Body Image and Appearance- Management Behaviors in College Women”. Clothing and Textiles Research journal, 18: 152-
- Shilling, C. (1991). “Educating the Body. Physical and the Production of Social Inequalities”. Sociology, vol 25, no 4.
- Strigel Moore, R. (1995). A Feminist Perspective on the Etiology of Eating Disorder, in K. D. Brownell and C. G. Fairburn (Eds) Eating Disorder and Obesity: A comparative Handbook. New York: The Guilford Press.
- Synnot, Anthony. (1990). “Truth and Goodness, Mirrors and Mask,Part: Sociology of Beauty and Face”. British Journal of Sociology, vol 41, No, 4.
- Turner, Bryan S. (1996). The Body and Society (Explorations in Social Theory). London: Sage Publications..
- Wheeldon, Johannes. (2011). “Is a Picture Worth a Thousand Words? Using Mind Maps to Facilitate Participant Recall in Qualitative Research”. The Qualitative Report, Volume 16.