نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار، گروه جامعه شناسی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران (نویسنده مسئول)
2 استاد، گروه جامعه شناسی، واحد علوم وتحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مطالعه مولفه های موثر بر توانمندسازی خانوادگی زنان جوان آسیب پذیر شهر تهران در سال 1396 تدوین گردید. پژوهش از نوع کیفی مبتنی بر رهیافت نظریه زمینه ای است. جامعه آماری پژوهش شامل زنان آسیب پذیر شهر تهران بوده است که به طور داوطلبانه در طرح های اصلی شهرداری تهران در راستای بهبود شریط زندگی و ارتقای توانمندی افراد در معرض آسیب، شرکت نموده اند که از این بین تعداد 59 نفر بر اساس روش نمونه گیری نظری به عنوان نمونه نهایی انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها، از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته استفاده گردید. روایی مصاحبه بر اساس اعتبار، قابلیت وابستگی، تاییدپذیری و قابلیت انتقال مورد بررسی و تایید قرار گرفت و پایایی آن بر اساس بازآزمون برابر با 74/0 به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده گردید.
بر اساس نتایج تحلیل دادههای کیفی حاصل از مصاحبه، ارائه مدل پارادایمی در قالب ابعاد 6 گانه شامل موجبات علی (3مقوله)، پدیده اصلی (1مقوله)، راهبردها (3 مقوله)، ویژگیهای زمینهای (2 مقوله)، شرایط مداخله گر (4 مقوله) و پیامدها (4 مقوله) بوده است. شرایط علّی مشتمل بر مهارت های ارتباطی، شبکه حمایت خانوادگی و دسترسی به خدمات مشاوره ای؛ شرایط زمینه ای شامل تجربه زیستن و تجارب مکمل؛ شرایط مداخله گر شامل تحصیلات، مواجهه با خشونت خانگی، اختلاف زناشویی، الگوی روابط قدرت در خانواده؛ راهبردها شامل تغییر در سبک زندگی، مشارکت در فرایندهای تصمیم گیری و توازن بخشی به ساختار قدرت خانواده و پیامدها شامل موفقیت در حل اختلافات زناشویی، فعلیت بخشی به پتانسیل های تربیتی و اجتماعی کننده خانواده، احیای کارکردهای عاطفی- روانی محیط خانواده و بهبود توانایی اداره و سرپرستی خانواده بوده است.
ازین رو، مدیران و مسئولان امر می توانند با استفاده از مدل ارائه شده، میزان توانمندی زنان جوان آسیب دیده را و بهبود بخشند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Factors Affecting Family Empowerment of Vulnerable Young Women in Tehran
نویسندگان [English]
- Zahra sadat Moshir Estekhareh 1
- mehrdad navabakhsh 2
- Mostafa azkiya 2
- Mansoor Vosoghi 2
1 Ph.D., Assistant Professor, Department of Sociology, North Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
2 Ph.D., Professor, Department of Sociology, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
چکیده [English]
The research is to study the factors affecting family empowerment of vulnerable young women in Tehran in 2016. This qualitative research was based on the grounded theory approach. The statistical population was the vulnerable women of Tehran who voluntarily participated in the main projects of Tehran Municipality in order to improve the living conditions and enhance the capabilities of vulnerable people, among them 59 people were selected as the final sample based on the theoretical sampling method. A semi-structured in-depth interview was used to collect the data. The validity of the interview was checked and confirmed based on reliability, dependability, confirm ability, and transferability, and its reliability was found to be 0/74 based on retesting. To analyze the data, open, axial and selective coding were used.
Based on the results of the analysis of the qualitative data obtained from the interview, the presentation of a paradigmatic model in the form of 6 dimensions, including causal factors (3 categories), main phenomenon (1 category), strategy (3 categories), background characteristics (2 categories), intervening conditions (4 category) and consequence (4 categories). Causal conditions include (communication skills, family support network, access to counseling services); contextual conditions (living experience and complementary experiences); Intervening conditions (education, exposure to domestic violence, marital discord, pattern of power relations in the family); strategies (change in lifestyle, participation in decision-making processes and balancing the power structure of the family) and consequences including (success in solving marital disputes, actualizing the educational and socializing potential of the family, revitalizing the emotional-psychological functions of the family environment and improving the ability to manage and take care of the family).
Therefore, managers and officials can use the presented model to increase and improve the empowerment of young women.
کلیدواژهها [English]
- Family Empowerment
- Young Women
- Injured Women and Tehran
مطالعه مولفه های موثر بر توانمندسازی خانوادگی زنان جوان آسیب پذیر شهر تهران
زهرا سادات مشیر استخاره[1]
مهرداد نوابخش[2]
مصطفی ازکیا[3]
منصور وثوقی[4]
10.22034/SSYS.2022.2187.2561
تاریخ دریافت مقاله: 19/10/1400
تاریخ پذیرش مقاله:5/11/1400
مقدمه
مطالعات جهانی نشان میدهد که زنان بیشتر از مردان در معرض فقر و متعاقب آن بیشتر در خطر آسیبهای اجتماعی وکاهش سطح سلامتی میباشند. به گفته تودارو و اسمیت[5](2011) زنان یکی از گروه های آسیب پذیر هستند. بهویژه دختران نوجوان و زنان جوان به دلیل دسترسی کمتر به آموزش، حمایت، سرمایه اقتصادی و مهارتهای لازم برای ارتقای وضعیت اقتصادی خود آسیب پذیرترند. نگرانــی از پیوستن جمعی از زنان به گروه فقیرترین فقرا سبب طــرح رویکردهــای متفاوتی از جمله توانمندســازی زنان شــده اســت (صفوی و همکاران،1393). به گونهای که سازمان ملل، توانمندسازی زنان[6] در سطح گســترده را به عنوان یکی از اهداف کلیدی اعلامیه هزاره ســوم بیان کرده اســت (عبدالرشیدخان و زینب بی بی[7]،2011). بعلاوه در سال های اخیر، مجموعه ای از سازمان ها به طور فزاینده ای تعهد خود را به توانمندسازی زنان نشان دادهاند. آنها همچنین دریافته اند که توانمندسازی زنان یک موقعیت برد-برد است که هم به نفع زنان و هم جامعه است. به طور کلی توانمندسازی زنان موضوعی پیچیده و چند بعدی است که باید به موارد مختلفی توجه کرد: اولاً، زنان یک گروه همگن نیستند و دارای ویژگیهای متفاوتی در یک جمعیت هستند. ثانیاً، راهبردهای توانمندسازی زنان باید بر اقدامات سیاستی که در سطح خانوار اثر میگذارند، متمرکز شود. ثالثاً، توانمندسازی زنان در سطح سیستمی باید بر تغییر سیستمهایی متمرکز شود که از ساختارهای مردسالارانه حمایت میکنند. لذا چند بعدی بودن توانمندسازی برای زنان جوان چالش مهمی برای سیاستگذاران و تصمیمگیران، محققان و مجریان ایجاد میکند (مگانگا و همکاران[8]،2021).
دستیابی به برابری جنسیتی از طریق توانمندسازی زنان در حال حاضر یکی از اهداف اصلی است که در دستور کار 2030 برای توسعه پایدار (سازمان ملل متحد[9]،2015) گنجانده شده است. به طور مشابه، مجموعه تحقیقاتی رو به رشدی وجود دارد که توانمندسازی زنان را از دیدگاههای مختلف بررسی میکند. امروزه توانمندسازی زنان جوان یک مفهوم چند بعدی است که جنبههای مختلفی از جمله دسترسی به آموزش، آزادی در تصمیمگیری حیاتی، دسترسی به بازار کار، دستمزد و مشارکت سیاسی و غیره را در بر میگیرد. با این حال، مشکل اصلی که محققان باید با آن مقابله کنند، در دسترس بودن دادههای قابل اعتماد و کافی برای انجام تحقیقات و پژوهش های دقیق مرتبط با توانمندسازی زنان است (مدینا و هیرات[10]،2020)، چرا که دادهها برای درک بهتر و غلبه بر چالشهایی که زنان در جامعه با آن مواجه هستند و همچنین برای تأثیرگذاری بر تغییرات سیاستگذاری و اندازهگیری تأثیر آنها ضروری است (سل و مینوت[11]،2018).
با وجود این ، هنوز هم کاستی های خاصی در تحلیل وضعیت توانمندی کنونی زنان جوان آسیب دیده وجود دارد. بنابراین، هنوز تحقیقات زیادی برای درک کامل مفهوم توانمندسازی زنان جوان آسیب دیده و اطمینان از پیشرفت در حوزه های مختلف آن مورد نیاز است. طبق گزارش سازمان ملل (2017) «زنان و دختران در همه جا باید از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار باشند و بتوانند عاری از خشونت و تبعیض زندگی کنند. […] برابری جنسیتی نه تنها یک حق اساسی بشر است، بلکه پایه و اساس ضروری برای جهانی صلحآمیز، مرفه و پایدار است. فراهم کردن دسترسی برابر زنان و دختران به آموزش، مراقبتهای بهداشتی، کار شایسته، و نمایندگی در فرآیندهای تصمیمگیری سیاسی و اقتصادی، به اقتصادهای پایدار دامن میزند و به نفع جوامع و بشریت است. از این رو، برای تعیین میزان دستیابی به این هدف، اولین قدم این است که بتوان توانمندسازی زنان را مورد ارزیابی قرار داد. با این حال، سنجش توانمندی زنان به دلیل ماهیت انتزاعی آن دشوار است (بیشاپ و بومن[12]، 2014؛ میشرا و تریپاتی[13]، 2011). مدینا و هیرات[14] (2020) بیان می کنند که توانمندسازی سه عنصر اساسی چون منابع فردی (دسترسی به منابع مادی و انسانی و اجتماعی)، عاملیت (توانایی انتخاب زندگی شخصی، مانند تصمیم به ازدواج و ازدواج، تصمیم برای بچه دار شدن و غیره) و دستاوردها (نتایج رفاهی مانند امید به زندگی، دسترسی به آموزش، مشارکت در بازار کار، نمایندگی سیاسی و غیره) را در بر میگیرد. دانشمندان در این زمینه به طور کلی بر روی چند عامل کلیدی که توانمندسازی را تعیین یا تحت تأثیر قرار میدهند، اتفاق نظر دارند: سن، جنسیت، وضعیت تأهل، ملیت، نقش اجتماعی، فعالیت اقتصادی، توزیع درون خانواری و سلامت (سن[15]،2009؛ تروملروا و همکاران[16]،2015).
در حالی که «منابع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی- اغلب برای اطمینان از توانمند شدن زنان جوان حیاتی هستند، اما همیشه کافی نیستند. بدون توانایی فردی یا جمعی زنان برای شناسایی و استفاده از منابع در راستای منافع خود، منابع نمی توانند باعث ایجاد توانمندی شوند»(مینوت و سل،2018)، با این حال، دسترسی و استفاده از منابع، موضوع اصلی در گفتمان توانمندسازی است. درهمین راستا نظریه جامعه شناسی بر رابطه بین کنترل منابع و توانمندسازی در سطح خانوار تأکید کرده است (خان و آوان[17]، 2011). پیشنهاد شده است که خانوارها منابع درون خانوار را به صورت منصفانه یا حتی بهینه تخصیص نمی دهند، بلکه روابط قدرت نقش مهمی ایفا میکند. نتایج رفاه خانوار ممکن است به ترجیحات فرد دارای قدرت بستگی داشته باشد (واترس[18]،2016). بنابراین، داشتن صدایی در تصمیمگیری درون خانواری را میتوان یک بعد ذاتی معنادار توانمندسازی در نظر گرفت، زیرا ممکن است در نوع خود مطلوب باشد و همچنین میتواند مستقیماً نحوه تخصیص منابع در خانواده را تعیین کند (پیترمن و همکاران[19]،2015).
از این رو، اهمیت عوامل خانوادگی را نمیتوان در روند توسعه توانمندسازی زنان نادیده گرفت. معمولاً تصور میشود که ویژگیهای فردی و خانوادگی، عواملی حیاتی در توانمندسازی زنان هستند. از آنجایی که خانواده واحد اساسی هر جامعه است، بنابراین موضوع توانمندسازی زنان باید اساساً در درون خانواده مورد توجه قرار گیرد. بنابراین نیاز است که زنان از توانمندی خانوادگی برخوردار باشند تا با قوی بودن در مسائل خانوادگی اعتماد به نفس خود را برای رسیدن به توانمندی در سایر حوزهها حفظ کنند. این امر مستلزم یافتن ارزیابی عوامل خانوادگی است که میتواند به زنان در دستیابی به توانمندی خانوادگی کمک کند (بتول و بتول[20]،2019). توانمندسازی خانوادگی به مشارکت در تصمیم گیری در خانواده، کنترل بر روابط زناشویی، ظرفیت تصمیم گیری در مورد زایمان، استفاده از روشهای پیشگیری از بارداری، حق استفاده از راه سقط جنین، استقلال در انتخاب همسر و زمان ازدواج و آزادی از خشونت خانگی مرتبط است (مالهوترا و همکاران[21]، 2002). به عبارت دیگر، توانمندسازی زنان در خانواده شامل جایگاه یا موقعیت زنان از نظر تصمیم گیری در مورد نگرانیهای خصوصی خود و نزدیکان است. موقعیت زن میزان دسترسی و کنترل زنان بر منابع مادی (شامل غذا، درآمد، زمین و سایر اشکال ثروت) و منابع اجتماعی (شامل دانش، قدرت و اعتبار) در خانواده، در جامعه و در کل جامعه است. نقش مهم در تصمیم گیری های خانوادگی، زنان را برای توسعه حاکمیت، ظرفیت مذاکره و کنترل بر منابع، عزت نفس، آزادی و توزیع قدرت در خانواده ها توانمند می کند. بنابراین، نقش بهبود یافته زنان در تصمیم گیری خانوادگی، آنها را برای به دست آوردن رفاه خود و فرزندانشان حمایت میکند (پروین و لئون هائوسر[22]،2005).
ججیهوی[23] (2000) از تأثیر مثبت قوی خانواده هستهای بر توانمندسازی زنان حمایت کرد و دریافت که زنان ترجیح می دهند در سیستم هسته ای زندگی کنند. روی و نیرانجان[24] (2004) به تفاوت آشکار بین سطوح توانمندسازی زنانی که در سیستم های هسته ای و خانواده مشترک زندگی میکردند اشاره نمودند. نویسندگان به این نتیجه رسیدند که زنان متاهل در حالی که با همسران خود زندگی میکنند، خود را محدود و مقید میدانند، انتخابهای آنها در زندگی کنترل شده است که منجر به کاهش توانمندی زنان میشود. پروین و لئونهاوزر [25](2005) اعلام کردند که تنها عوامل کیفی (مانند انواع اعتماد خانواده و مذهبی و غیره) توانمندسازی زنان را تعیین میکند (بتول و بتول،2019). خان و آوان[26] (2011) نشان دادند وضعیت اجتماعی-اقتصادی، سطح تحصیلات و شغل یک زن به عنوان عوامل تعدیل کننده اثر در سراسر زمینهها و مناطق توانمندسازی خانوادگی به تصویر کشیده می شود. نوراسیاه و همکاران[27] (2021) در پژوهش خود بیان کردند به طور کلی متغیرهای اقتصادی-اجتماعی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر کاهش فقر خانواده داشتند. علاوه بر این، متغیر توانمندسازی زنان در دیدگاه اسلامی میتواند تأثیر متغیرهای اقتصادی-اجتماعی را در کاهش فقر خانواده تقویت کند. مدینا و هیرات (2020) در پژوهش خود بیان کردند پیشرفت در توانمندسازی زنان، سطح توسعه کشورها را بهبود میبخشد. همچنین سه بعد توانمندسازی زنان شامل سلامت باروری، مشارکت اقتصادی و آموزش پایه را شناسایی کردند. سل و مینوت (2018) نیز نشان دادند زمانی که زنان نقش بیشتری در تصمیمگیری داشته باشند، رفاه خانوار بهبود مییابد. بنابراین درک الگوهای مؤثر بر توانمندسازی زنان در مناطق روستایی مهم است. زمان و حسین[28] (2009) نیز نشان دادند تجزیه و تحلیل دو متغیره نشان داد که سطح توانمندسازی زنان در میان پاسخ دهندگان ساکن در مناطق شهری بالا، تعداد فرزندان کمتر، دین اسلام، سطح تحصیلات بالاتر زن و شوهر، وضعیت شغلی زن و شوهر، درآمد ماهانه خانواده و زندگی در شرایط خانه بستگی دارد.
در زمینه مسئله محوری این مطالعه یعنی«توانمندی» و یا «توانمندسازی» زنانِ جوان آسیبدیده و در معرض آسیب نیز موضوع فوق حائز اهمیت و توجه است. اگر بنا به تعریف آگر[29] (2006) آسیب پذیری را درجه حساسیت نسبت به قرار گرفتن در برابر موقعیت های صدمه زننده و نیز در معرض تنشهای ناشی از تغییرات محیطی و اجتماعی در کنار عدم وجود ظرفیت کافی برای انطباق با چنین شرایطی در نظر بگیریم، این موضوع تا حد زیادی روشن است که زنان جوان به دلیل اقتضائات زیست شناختی و نیز منزلت اجتماعی و فرهنگی پایینتر نسبت به مردان در جوامع مختلف و همچنین دسترسیهای کمتر و محدودتر به منابع مادی مورد نیاز جهت فاصله گرفتن و یا فائق آمدن بر وضعیت آسیبی، شرایط بغرنجتری را در این زمینه تجربه میکنند. بنابراین درک مناسب مجموعه عوامل و پیامدهای این فرایند مستلزم مراجعه به خود ایشان و نظریهپردازی بر مبنای تجربیات و ادراکات زنان جوان نسبت به وضعیت و شرایط زندگیشان است. این چنین نظریهای میتواند مبنایی مناسب برای ارزیابی اقدامات در زمینه توان افزایی زنان جوان آسیبدیده و در معرض آسیب در راستای گذار از شرایط آسیبی و کسب توانایی اداره زندگی و حل مسائل پیش روی شان باشد. محققان توسعه بر آن توافق دارند که تنها ارزیابی تجربی عوامل تعیینکننده توانمندسازی میتواند زنان جوان آسیبدیده را قادر سازد تا کانال هایی را برای توانمندسازی خود در جامعه ایجاد کنند. به همین دلیل است که ارزیابی پیش بینی کننده های اساسی توانمندسازی خانوادگی زنان جوان آسیب دیده حائز اهمیت است. از این رو، هدف اصلی این تحقیق طراحی و تدوین مدلی برای توانمندسازی خانوادگی زنان جوان آسیب دیده و در معرض آسیب در شهر تهران است. در نتیجه پژوهش به دنبال پاسخ این سوال است:
مولفه های موثر بر توانمندسازی خانوادگی زنان جوان آسیب پذیر شهر تهران کدام اند؟
روش شناسی پژوهش
پژوهش حاضر از نوع کیفی مبتنی بر رهیافت نظریه زمینهای است. جامعه پژوهش، زنان جوان آسیب پذیری بوده اند که به طور داوطلبانه در سه مورد از طرحهای اصلی شهرداری تهران (در راستای بهبود شریط زندگی و ارتقای توانمندی افراد در معرض آسیب) شرکت نمودهاند: طرح توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، طرح مداخله در بحران خانواده های در معرض آسیب و طرح مشاوره و روان درمانی زندانیان زن شهر تهران. در نهایت تعداد 59 نفر بر اساس روش نمونه گیری نظری به عنوان نمونه نهایی انتخاب شدند. در تحقیق حاضر علاوه بر مشاهدات میدانی گسترده، مصاحبه های نیمه ساختار یافته با مراجعه به تعدادی از زنان تحت پوشش مراکز وابسته به شهرداری تهران که پیشتر توصیف و معرفی شدهاند، صورت پذیرفت. در بخش اول پژوهش (مطالعه کتابخانهای)، پژوهشگر به بررسی پژوهشهای مرتبط با موضوع تحقیق پرداخت و مؤلفههای اصلی و تأثیرگذار را شناسایی نمود. این موارد در خلال مصاحبههای کیفی به عنوان راهنمای مصاحبه مد نظر قرار گرفت.
در مرحله دوم، برای فرآیند جمعآوری اطلاعات از مصاحبههای کیفی[30] با صاحبنظران استفاده شد. روش اصلی گردآوری داده ها، انجام مصاحبه های عمیق نیمه ساختار یافته بوده است که بر اساس راهنمای سؤالات و مرتبط با موضوع و ویژگی های عمومی جامعه هدف، برنامه ریزی شده اند. از مشاهده، یادداشت در عرصه، اسناد و پرونده های موجود نیز برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. تمامی مصاحبهها به صورت حضوری انجام و گفتگوها با رضایت مصاحبهشوندگان ضبط شدهاند. همچنین در حین انجام مصاحبهها و نیز پیش و پس از آن در مراحل مختلف تحقیق، یادداشتهای میدانی، یادآور و ارزیابی تهیه و در حین تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از مصاحبهها به طور مکرر به آنها مراجعه شد. در ضمن کاربرگی با عنوان اطلاعات عمومی مصاحبهشوندگان با مشارکت مشاور یا روانشناس که مصاحبهشونده تحت نظارت مستمر وی قرار داشته است، تکمیل شد تا امکان تحلیل دقیقتر یافتهها و مقایسه آن با ارزیابیهای سایر منابع به منظور بالا بردن قابلیت اعتماد یافتهها و نتایج تحقیق فراهم گردد. روایی مصاحبه بر اساس اعتبار[31]، قابلیت وابستگی[32]، تاییدپذیری[33] و قابلیت انتقال[34] مورد بررسی و تایید قرار گرفت. همچنین علاوه بر مقایسه بین یافتههای حاصل از کدگذاری داده ها با پیشینه نظری و تجربی موجود، از طریق نقد و ارزیابی یافته های تحقیق در مراحل مختلف، به وسیله کارشناسان و اساتید مرتبط با مباحث توانمندسازی و حوزه های وابسته، تلاش شد تا حد امکان معتبر بودن یافته ها محقق و تأیید گردد. در پژوهش کنونی برای محاسبه پایایی از پایایی باز آزمون استفاده گردید. درهمین راستا از بین مصاحبههای انجام گرفته به صورت تصادفی، تعداد 3 مصاحبه انتخاب شد و هر کدام از آن ها دو بار در یک فاصله زمانی 30 روزه (یک ماه) توسط پژوهشگر کُدگذاری شدهاند که پایایی باز آزمون مصاحبههای انجام گرفته برابر 74/0 است که مورد تایید و قابل قبول است. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده گردید. مفاهیم و مقولات پس از خوانش و کدگذاری جمله به جمله مصاحبهها و مبتنی بر فرآیند مراجعه و مقایسه مکرر به دادهها حسب رویههای پیشنهادی در منابع روشی مورد استناد، تولید و تصنیف شدهاند. نظر به الگوی اشتروس و کوربین در پیشبرد روند ساخت نظریه زمینه ای، انجام مصاحبه ها و تحلیل دادههای حاصل به طور همزمان و هماهنگ با تدوین گزارش تداوم داشته است. در عین حال با پیشرفت روند تحقیق، مصاحبه ها و کدگذاریها به صورت هدفمند تر و بر اساس ابعاد موضوعی تعیین شده صورت پذیرفته است(اشتروس و کوربین،1998).
یافتههای پژوهش
بخش اول: فرآیند تولید مفاهیم یا کدگذاری باز
به منظور روشن ساختن مرحله پایهای تجزیه و تحلیل دادهها که مشتمل بر کدگذاری باز و استخراج مفاهیم از متن مصاحبه ها بوده است، نمونه های منسجمی از مفاهیم حاصل بعد وضعیت و شرایط خانوادگی ارائه میشود. خانواده به نوعی حفاظ فرد برای پرهیز از مواجهه بلاواسطه با مسائل و محیط اجتماعی است. با همه تغییرات صورت گرفته در دوران معاصر، خانواده همچنان وزن سنگینی در شکل دهی به شاکله اصلی زندگی هر فرد دارد. اگر نه به شکل تمام عیار، حداقل بخشی از همه نیازهای پایهای انسان در محیط خانواده برآورده میشود. از این رو، حسن کارکرد ویا متقابلا سوء کارکرد خانواده در راستای رسیدگی به مجموعه نیازهای زیست شناختی، مادی و عاطفی فرد می تواند اثراتی غیرقابل انکار بر ابعاد مختلف زندگی وی داشته باشد.
تجربه شش ساله محقق در مشاهده شرایط و گفت و گو با زنان آسیب دیده و یا در معرض آسیب، مؤید اثر گذاری بنیادین خانواده چه در مرحله بروز آسیب و چه در حین کنترل و عبور از آن بوده است. تقریبا در اکثریت قریب به اتفاق موارد افراد در زمینه دریافت حداقل یکی از نیازهایی که در وضعیت طبیعی انتظار می رود خانواده مسئولیت تأمین و ارائه آن به فرد را بر عهده داشته باشد، دچار کاستی های جدی بوده اند. در این بین بروز و اعمال خشونت خانگی یکی از مهم ترین سوء رفتارها در محیط خانواده است. توصیفات یکی از مصاحبه شوندگان به خوبی ابعاد آسیبرسان خشونت خانگی را روشن می سازد. وی می گوید:
«...پسرم رفت به پدرش گفت که من میدونم بابا. من می دونم که ملینا با فلانی دوسته. شوهر من نردبون آهنی- این نردبون دو طرفه ها- رو برداشت. با نردبون کوبید توی سر این دختر 13 یا 14 ساله و بعد انداختش توی دستشویی و هر چی جیغ زدم که برم این بچه رو از توی توالت بیارم بیرون که برسونمش به یه درمانگاهی نتونستم و التماس می کردم. گریه می کردم. کمر بند در آورده بود که من رو بزنه. می گفت بیای جلو می کشمت. حق نداری بیای جلو. اون باید بمونه اون تو، چون دوست پسر گرفته. باید بمونه توی توالت. اینقدر خون از سرش بره تا بمیره!"
عملکرد خانواده در زمینه توانمندسازی زنان همیشه هم خطی و آشکار نیست. گاهی ترکیبی از شرایط خانوادگی بدون آن که در ظاهر ارتباط آن با یا بر کنشگران ذی نفع روشن باشد، می تواند اثراتی تعیین کننده بر وضعیت فرد آسیب پذیر داشته باشد. علاوه بر آن چه درون خانواده های هسته ای اتفاق می افتد، می توان هر خانواده هسته ای را در مقام یک گروه اجتماعی در نظر گرفت که در شبکه روابط خویشاوندی و یا روابط همسایگی با گروه های متناظری در ارتباط و تعامل است. چگونگی تنظیم این روابط نیز می تواند به نوعی در حکم بخشی از اثرات منتصب به خانواده در زمینه موضوع مورد بحث باشد.
از سوی دیگر، همان گونه که اشاره شد در دوران مدرن شاهد شکل گیری رقابتی بی پایان بین خانواده و سایر نهادهای اجتماعی بر سر تعیین سهم هر یک در تعیین سرنوشت و کنترل بر کنشگران اجتماعی هستیم. در نتیجه گاهی تعارض بین این نهادهای رقیب می تواند چه در قالب ایجاد خلاء کارکردی و چه در قالب تضادهای کارکردی،زندگی فرد را به نحو شدیدی متأثر سازد.
جدول 1:گزیده ای از مفاهیم استخراج شده در زمینه «وضعیت و شرایط خانوادگی»
ردیف |
مفاهیم |
1 |
مواجهه با خشونت از سوی همسر |
2 |
فقدان پدر و مادر در دوران کودکی |
3 |
مراودات خارج از عرف از سوی همسر |
4 |
عدم حضور همسر |
5 |
اعتیاد همسر |
6 |
اعتیاد فرزندان |
در جدول 2 مقولات فرعی و مقولات عمده که بر مبنای مجموعه مفاهیم مستخرج از داده های اولیه تدوین شده اند، ارائه گردیده است:
جدول 2: مقولات فرعی و عمده به تفکیک حوزه های مورد مطالعه
حوزه مورد مطالعه |
مقولات فرعی |
مقولات عمده |
وضعیت و شرایط خانوادگی |
مواجهه با خشونت خانگی |
توانمندی خانوادگی |
مشارکت داشتن/ نداشتن در تصمیمات خانواده |
||
ساختار قدرت برابر/ نابرابر بین زن و مرد |
||
وجود/ عدم وجود اختلافات خانوادگی |
||
تجربه طلاق |
بخش دوم: کدگذاری محوری
در ادامه تلاش میشود تا مفاهیم و مقولات حاصل از کدگذاری باز در قالب مدلهای پارادایمی مورد وارسی مجدد قرار داده شوند تا ارتباطات و تناظرات میان آنها بیش از پیش روشن گردد. در این مرحله نیز بر اساس الگوی پیشنهادی اشتروس- کوربین(1389)، دو راهبرد «پرسشگری» و «مقایسه» به تناوب مورد استفاده قرار میگیرد.
شرایط علی
عوامل اصلی مؤثر بر پدیده «توانمندی خانوادگی» را می توان شامل عملکرد شبکه حمایت خانوادگی، مهارت های ارتباطی و دسترسی به آموزشها و خدمات مشاوره ای لازم در این زمینه دانست. در اغلب خانواده های هستهای هر یک از اعضا با درجات مختلف امکان تعلق به شبکهای از روابط خانوادگی که مجموعه ای از حمایت های مادی و معنوی بین اعضای آن در حال تبادل باشد را دارند. طبیعتا در جوامع در حال گذار و در شرایطی که مرز بین خانواده های هستهای و اشکال سنتی تر خانواده به لحاظ اتصال و انقطاع روابط روشن نیست، چگونگی عملکرد این شبکه ها در تعیین میزان توانمندی فرد برای تنظیم و پیشبرد روابط و مسائل مبتلا به زندگی خانوادگیاش حائز اهمیتی مضاعف خواهد شد.
مشاهدات میدانی محقق و روایت های مصاحبه شوندگان، قرار داشتن ایشان در شرایطی مشابه وضعیت توصیف شده را مورد تأیید قرار می دهد. البته در بیشتر موارد اختلال هایی در این شبکه مشاهده می شود که بخشی قابل ترمیم و اصلاح و بخش هایی از آن خارج از کنترل و دامنه نفوذ فرد عمل می کنند. به عنوان مثال، یکی از شرکت کنندگان زنی میانسال و مطلقه بود که سالها با همسر معتاد و خانه نشین خود در شرایطی عاری از تفاهم و همدلی به واسطه فرزندانش زندگی کرده بود. وی دارای خانواده پدری(مادر و برادران) نسبتا متمولی بود که حمایت مالی از وی را منوط به ادامه زندگی زناشوییاش ساخته بودند. از این رو، وی علیرغم دریافت برخی از حمایت ها به ویژه در زمینه مادی، از حمایت های معنوی و پشتیبانی های لازم جهت ارتقای «توانمندیهای خانوادگی» خود محروم مانده بود. در سالهای بعد و پس از بزرگ شدن فرزندان حلقه ای دیگر به شبکه حمایتی وی افزوده شد که این بار به پاسخگوی مورد بحث، امکان لازم و پشتیبانی کافی به منظور باز تعریف خود در شرایط زندگی زناشویی و در نهایت جدایی از همسر را داد.
در بسیاری از موارد زنان آسیب پذیر در کنار آسیب های مادی که در زنجیره آسیب تجربه میکنند، درگیر مسائلی می شوند که در صورت بهره مندی از آگاهی های کافی و دریافت مشاوره های ضروری میتوانند از آن اجتناب نمایند. نمونه عینی این وضعیت را یکی از زنانی که از سوی همسر معتادش به کرات مورد خشونت واقع شده بود این گونه بیان می دارد:
«قبل از این که بیام این جا، همیشه تو دعواها جوابشو می دادم، سرش داد می زدم، بهش فحش می دادم، همیشه عصبانی ترش میکردم. اونم تا می تونست منو می زد. منم کتک می خوردم و بد و بیراه میگفتم..... اما این چند وقته، هر بار که می بینم از چیزی عصبانیه، ازش فاصله می گیرم. اگه شروع می کنه به داد و هوار و بد و بیراه گفتن، اصلا جوابشو نمی دم. اونم دیگه بهونه ای واسه کتک زدنم نداره، ولی خب یه وقتایی باز هم منو میزنه».
علاوه بر موارد یاد شده، برخورداری از مهارت های ارتباطی و در سطحی گسترده تر مجموعه مهارت های عمومی زندگی می تواند فرد را در مسیر بهبود و ارتقای سطح «توانمندی خانوادگی» قرار دهد. بخش زیادی از آسیب های رفتاری متوجه زنان آسیب پذیر چه در محیط خانواده و چه در خارج از آن ناشی از نوع خاص مدیریت و کنترلی است که این افراد بر روابطشان اعمال می کنند. جدای از سهمی که می توان برای طرف های مقابل در این ارتباط قائل شد، در صورت مواجهه صحیح خود این افراد، می توان انتظار داشت چه از میزان و چه از شدت آسیب های احتمالی تا حد زیادی کاسته شود.
شرایط زمینه ای
زندگی در کلان شهر تهران تجربیات ویژه ای برای فرد در مورد مسائل خانوادگی به دنبال دارد. خفیف بودن نسبی کنترلهای رسمی و غیررسمی در محیط بیرون از خانه، توجیهات قابل توجه -ولو غیر واقعی- برای عدم حضور هر یک از اعضا در زمانهای معین در خانه، امکان پذیری گرایش به سمت روابط پنهانی و بعضا نامتعارف، طرح خواسته ها و توقعات بیپایان از سوی اعضا به درون خانواده به دلیل مشاهده مکرر آن ها در بیرون از خانه و مواردی از این دست، سامان خانواده ها را در کلان شهر تهران دچار تحولات جدی نموده است. هرچند که الزاما همه موارد مذکور پیامدهای منفی به بار نمیآورند، اما در مورد زنان آسیب پذیر و خانواده های آنان، با توجه به شرایط اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی حاکم بر زندگی ایشان، قرار گرفتن نهاد خانواده و زندگی زناشویی در فرآیند مداوم تبدیل و تحول، غالبا اثرات سوئی به دنبال دارد. البته ویژگی هایی همچون بعد خانوار، سن افراد، نوع مسئله آسیبی اصلی متوجه فرد، تحصیلات و مدت زمان سکونت در تهران، میتواند بر میزان و شدت این اثر و بر ماهیت مثبت یا منفی آن نقش بسزایی داشته باشد.
شرایط مداخلهگر
«توانمندی خانوادگی» زنان آسیب پذیر در شرایط زمینه ای ترسیم شده در فوق تحت تأثیر چند عامل مهم مداخلهگر نیز قرار دارند. یکی از مهم ترین این شرایط، «الگوی روابط قدرت در خانواده» است. به تبع شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر زندگی افراد مورد مطالعه، اغلب آنها الگوهای مبتنی بر مرد سالاری و یا پدر سالاری را در زندگی خود تجربه کردهاند. البته این موضوع به خودی خود منشأ آسیب دیدگی این افراد نبوده است، اما پس از بحرانی شدن شرایط فرد، حاکمیت چنین الگوهایی از روابط قدرت معمولا به عنوان یک مانع بر سر راه فرد برای گذار از بحران عمل میکنند، زیرا اساسا در الگوهای مبتنی بر روابط شدیدا نابرابر قدرت، تعامل مبتنی بر گفت و شنود و منطق جایی ندارد. بنابراین حل مسائل از این طریق پیش از شدت گرفتن آن، خارج از توانایی های فرد قرار گرفته در موضع مادون خواهد بود.
از سوی دیگر، محیط پرتنش خانوادگی چه در خانواده پدری و چه در زندگی زناشویی به عنوان یک عامل مداخلهای دیگر، تحلیل برنده توان موجود فرد و از بین برنده مجال لازم جهت ترمیم و ارتقای سطح «توانمندی های خانوادگی» است. این موضوع در گزارش های تقریبا همه موارد مورد بررسی در این تحقیق نمود داشته است. در واقع در بین آن ها موردی نبوده است که شکل بارز و تا حدودی مداوم از چنین تنش ها و ناملایماتی را در روابط خانوادگی خود بیان ننموده باشد.
رخداد خشونتهای خانگی که معمولا زنان یکی از قربانیان ثابت آن هستند، عامل مداخلهای دیگری است که معمولا به تبع دو عامل قبلی، به وقوع میپیوندد و به شکل پیچیده و همزمانی به ابعاد مختلف توانمندی فرد به ویژه «توانمندی خانوادگی» وی آسیب می رساند. علاوه بر این که زنان خشونت دیده یکی از زیر شاخه های مهم زنان آسیب پذیر به حساب میآیند، غالب زنانی که مواجهه با خشونت مسئله اصلی زندگی آن ها نبوده است، نیز خاطراتی از مواجهه با انواع خشونت به ویژه خشونت کلامی و فیزیکی را در مصاحبههای صورت گرفته نقل کردهاند.
راهبردها
یکی از راهبردهای رایج و اثربخش در ارتباط با «توانمندی خانوادگی» تغییر سبک زندگی خانوادگی بوده است. آن دسته از زنان آسیب پذیر که به این راهبرد متوسل شده اند، با تعریف زمینه های سابقا مغفول مانده در زندگی خود همچون استفاده بهینه از اوقات فراغت و توازن بین روابط درون و بیرون از خانواده اصلی در شبکه روابط خانوادگی و خویشاوندی و نیز با تغییر در راهبردهای مورد استناد خود در مواردی مانند مواجهه با خشونت خانگی و یا مشاهده رفتارهای نامتعارف از سوی سایر افراد خانواده، در مسیر ارتقای «توانمندیهای خانوادگی» شان حرکت نمودهاند.
تلاش برای تغییر در الگوی حاکم بر روابط بین فردی در محیط خانواده به ویژه آن بخشی از این الگوها که مبتنی بر جنسیت طرفین شکل گرفته است، از دیگر راهبردهای مهم در زمینه پدیده مورد بحث بوده است. هرچند زنان آسیب پذیر مورد مطالعه به واسطه قرار داشتن در زنجیره آسیب در ابعاد زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود با تنگناها و مخاطراتی مواجه بوده اند، اما در مواردی که کانون اصلی آسیب نسبت به فرد ماهیت بیرونی داشته باشد(مثل اعتیاد و بیکاری همسر یا سوء رفتار و برخورد از سوی سایر اعضا)، چنانچه این زنان به طور آگاهانه و هوشمندانه با این موارد دست و پنجه نرم کنند، می توانند آن را مستمسکی برای باز تعریف الگوهای فوق و ارتقای موفقیت و منزلت خود و نیز نقشآفرینی مؤثرترشان در درون خانواده قرار دهند.
به موازات موارد قبلی، راهبرد دیگری نیز در بین زنان آسیب پذیری که در راستای «توانمندی خانوادگی» خود موفق تر عمل کرده اند، قابل مشاهده است و آن مشارکت فعالانه در فرآیندهای مربوط به تصمیمگیری و مدیریت امور خانواده بوده است. البته این مشارکت در اغلب موارد، ابتدا به ساکن با مقاومت و مخالفت جدی از سوی سایر ذینفعان قرار میگیرد، اما در غایت امر مداومت و پافشاری بر پیشبرد این راهبرد منتهی به ایجاد تغییرات ماندگار و بنیادین در راستای بهبود توانایی های زنان آسیب پذیر در کنترل و مدیریت روابط خانوادگیشان شده است.
پیامدها
مشاهدات میدانی و مصاحبه های موردی به خوبی بازتاب دهنده این واقعیت بوده است که بخش قابل توجهی از مسائل اولویت دار و مشکل آفرین زنان آسیب پذیر، ریشه در شرایط حاکم بر زندگی خانوادگی آنها دارد. از این رو، پیامدهای ارتقای «توانمندی خانوادگی» زمینه ساز حل و یا تضعیف بسیاری از این مشکلات و مسائل خواهد بود. اولین پیامد مهم پدیده مورد بررسی، «موفقیت در مدیریت اختلافات خانوادگی» است. اختلافات خانوادگی، مقوله ای بیش و کم فراگیر در اغلب خانواده ها فارغ از پایگاه اجتماعی و اقتصادی و حتی شرایط محیطی آنهاست.
از آن جا که این اختلافات ناشی از تفاوت در برداشت ها، سلایق و علایق اعضای خانواده است و این موارد به نوبه خود تحت تأثیر متغیرهای متعدد و متنوعی شکل می گیرند، رخداد اختلاف بین اعضا امری طبیعی و ناگزیر جلوه میکند. اما آنچه عامل متمایز کننده بین افراد و خانواده های مختلف است، توانایی آنها در کنترل، سامان دهی و تعدیل این اختلافات و حل به موقع آنهاست. این توانایی یکی از پیامدهای مهم «توانمندی خانوادگی» افراد محسوب می شود. البته همان گونه که انتظار می رود اطلاعات حاصل از مطالعات میدانی این تحقیق نشان دهنده گستره و عمق زیاد اختلافات خانوادگی در پیرامون زنان آسیب پذیر است؛ به طوری که حل معضل آنها منوط به ارتقای نسبتا زیاد در «توانمندی خانوادگی» ایشان است.
احیای کارکردهای روانی- عاطفی خانواده ، «فعلیت بخشی به پتانسیل های تربیتی و اجتماعی ساز خانواده» از دیگر پیامدهای پدیده مورد بررسی یعنی «توانمندی خانوادگی» است. در زندگی خانوادگی زنان آسیب پذیر این دو مورد معمولا کم رنگ شده و آنچه که حیات خانواده را حداقل در ظاهر حفظ نموده است، ناگزیر بودن شرایط برای این زنان است. به عبارت دیگر، در چنین مواردی تداوم حیات خانواده نه به دلیل کارکردهای سازنده آن، بلکه به واسطه عدم وجود مسیر یا گزینه جایگزین در ذهن و یا در پیش روی افراد است. این در حالی است که ارتقای سطح «توانمندی خانوادگی» کارکردهای بنیادین آن به ویژه دو مورد فوق را مجددا برقرار می نماید و از این طریق زندگی خانوادگی برای این افراد به جای کانون آسیب زا تبدیل به ابزاری کارآمد در راستای حل سایر مسائل و مشکلات زندگی فردی و اجتماعی ایشان می گردد.
افزون بر موارد فوق و به ویژه در مورد زنان آسیب پذیری که در موقعیت سرپرستی خانوار نیز نقشآفرینی می کنند، ارتقای «توانمندی خانوادگی» در ملازمت با «بهبود توانایی اداره و سرپرستی خانوار» است. اغلب این زنان بدون آمادگی کافی و داشتن تواناییهای لازم به دلیل طلاق، فوت همسر، جدایی از خانواده پدری و مواردی از این دست در جایگاه سرپرست خانوار قرار گرفته اند و در نتیجه دچار سطوح بالایی از ابهام نقش و فشار نقش در این موقعیت هستند. در این بین برای آن دسته از زنان آسیب پذیر که تجربه های موفقی در بالا بردن سطح «توانمندی خانوادگی» خود را پشت سر گذاشته اند، می توان شاهد افزایش توانایی آنها برای اداره و سرپرستی خانوار نیز بود.
کدگذاری محوری
بر این اساس نتایج به دست آمده از کدگذاری باز و انتخابی، مدل نهایی پارادایمی توانمندسازی خانوادگی زنان آسیب پذیر شهر تهران در قالب شکل 1 ارائه شده است:
· تجربه زیستن در کلان شهر تهران: میزان، مقطع زمانی و شدت تجربه · تجارب مکمل: مهاجرت، حاشیهنشینی و پایگاه اجتماعی- اقتصادی |
شرایط زمینهای |
· تحصیلات · مواجهه با خشونت خانگی · اختلافات زناشویی · الگوی روابط قدرت در خانواده |
شرایط واسط- مداخله گر |
· تغییر در سبک زندگی · مشارکت در فرایندهای تصمیم گیری و مدیریت خانواده · توازن بخشی به ساختار قدرت در خانواده |
راهبردها |
· مهارت های ارتباطی · شبکه حمایت خانوادگی · دسترسی به خدمات مشاورهای |
شرایط علی |
· موفقیت در حل اختلافات زناشویی · فعلیت بخشی به پتانسیل های تربیتی و اجتماعی کننده خانواده · احیاء کارکردهای عاطفی-روانی محیط خانواده · بهبود توانایی اداره و سرپرستی خانواده |
پیامدها |
توانمندی خانوادگی |
پدیده |
شکل 1: مدل پارادایمی پیشنهادی در زمینه توانمندی خانوادگی
بحث و نتیجه گیری
«توانمندی خانوادگی» یکی از حوزه های فرعی بینابینی در ارتباط ما با موضوع کلان مورد بررسی در این تحقیق یعنی«توانمندسازی» زنان آسیب پذیر است. به عبارت دیگر، بنا به تصور محقق این بعد از توانمندی بدون رخداد سایر ابعاد آن تا حد زیادی دور از انتظار خواهد بود. در ارتباط با حوزه «مسائل خانوادگی» اغلب تغییرات مشاهده شده در مسیر توانمندسازی شامل مواردی بوده است که گذار از بحران در محیط خانواده را برای زنان آسیب پذیر امکان پذیر ساخته اند. اهمیت این حوزه بیشتر از آن جهت است که خود به عنوان کانون اصلی ایجاد بحران در زندگی زنان آسیب پذیر عمل می نماید و یا بحران های برآمده از سایر حوزه ها، عمده سوء کارکرد خود بر زندگی جامعه هدف مورد مطالعه را با درگیر ساختن این عرصه از حیات ایشان عینیت میبخشند. به عنوان مثال، در بسیاری از مواردی که بحران در روابط زناشویی مشاهده شد، مسائل مربوط به حوزه اقتصادی به ویژه عدم تأمین نیازهای معیشتی، یکی از پارامترهای مهم دخیل در وقوع بحران مذکور بوده است. البته اثر گذاری هرگونه تغییر مثبت یا منفی در حوزه «مسائل خانوادگی» بر سایر حوزه های مورد بررسی نیز موضوعی قابل تأمل و قابل مشاهده در بین اعضای جامعه هدف است. تغییرات مربوط به فعال سازی پتانسیل های تربیتی و پرورشی خانواده در کنار احیای کارکردهای عاطفی- روانی آن از جمله تغییراتی هستند که در راستای توانمندسازی فرد در حوزه مسائل خانوادگی می توان به آن ها اشاره داشت. با وجود همه تغییرات و تحولات پیش آمده در دوران معاصر، خانواده همچنان اصلی ترین عامل تشکیل دهنده زندگی هر فرد محسوب می شود. در نتیجه سوء کارکرد و یا حسن کارکرد خانواده در جهت دستیابی فرد به این نیازها (نیازهای زیستی، مادی و عاطفی) و همچنین محافظت از وی در مواجهه مستقیم با مسائل و محیط اجتماعی، اثر غیر قابل انکاری دارد. تقریبا در اکثریت قریب به اتفاق موارد، زنان آسیب پذیر مورد مطالعه حداقل در دریافت یکی از نیازهای خود که بایستی از طریق خانواده مهیا و به فرد عرضه می شد، دچار کاستی های جدی بوده اند. درهمین راستا نوراسیاه و همکاران (2020) در پژوهش خود بیان کردند که توانمندسازی زنان می تواند تاثیر متغیرهای اقتصادی و اجتماعی را در کاهش فقر خانوادگی کم کند.
در بحث توانمندی خانوادگی، نتایج همسو با پژوهش های نوراسیاه و همکاران (2020) می باشد. در تبین نتایج می توان گفت که زنان توانمند از قید هرگونه انقیاد یا اجبار فیزیکی رها هستند. این زنان با داشتن تصویری مثبت از ارزش و اعتبار وجودیشان، کنترل قابل توجهی بر منابع عمومی و خانوادگی دارند و با اتکا بر همین منابع به حرکت مستمر خود در جهت ارتقای سطح توانمندی شان در حوزه ها و ابعاد مختلف زندگی گام بر می دارند. کبیر[35] (2005) نیز در «نظریه توانمندسازی» خود ذیل توصیف انواع انتخاب، اشاره به مواردی همچون حق ازدواج، فرزندآوری و نیز حق مشارکت در تصمیمات عمومی خانواده مانند تنظیم دخل و خرج و نحوه سرمایه گذاری منابع آن دارد.
بنا بر نتایج تجربه زیستن در شهر تهران همچون میزان، مقطع زمانی و شدت تجربه و نیز تجارب مکمل، مهاجرت، حاشیهنشینی و پایگاه اجتماعی- اقتصادی از شرایط زمینه ای توانمندسازی خانوادگی زنان جوان بوده است. نتایج همسو با یافته جینگان[36](2004) می باشد که در پژوهش خود بیان کرد عوامل اقتصادی همچون درآمد بر میزان فقر وتوانمندی اثرگذار است. به نظر می رسد برای شناخت کامل توانمندی ها و حقوق خانوادگی زنان، باید با تاکید بر تجربه زیستن زنان جوان آسیب دیده و نیز تجارب های مکمل، بر متغیرهایی که دسترسی آنها را به منابع و دانش افزایش می دهد، از جمله آموزش، اشتغال و قرار گرفتن در رسانه ها و نیز متغیرهایی که با آنها ارتباط منفی دارند، تأکید کرد.
همچنین بر اساس نتایج مهارت های ارتباطی، شبکه حمایت خانوادگی و دسترسی به خدمات مشاورهای از شرایط علی توانمندسازی زنان جوان آسیب دیده بوده است. نتایج همسو با یافته های خالد[37] (1991) می باشد که در پژوهش خود بیان کرد همسرانی که از حمایت اجتماعی بسیار خوبی از شوهران خود برخوردار می شوند، عزت نفس بالایی دارند و برعکس. تیجانی و یانو[38] (2007) در مطالعهای در ژاپن نشان دادند که چندین زن از توانمندی بالاتر لذت میبرند، زیرا شوهرانشان با آنها معاشرت خوبی برقرار کرده بودند و به آنها آزادی بیان میدادند. رابطه عاطفی زن و شوهر در فضای دموکراتیک، زن را برای رسیدن به توانمندی حمایت می کند. حمایت و همکاری شوهر از نظر آماری تأثیرات معناداری بر توانمندسازی زنان دارد. همچنین میشرا و نایاک [39](2010) بیان کردند که آموزش نقش اساسی در رشد انسان دارد. سایر عوامل مانند سلامت و درآمد به توسعه آموزشی بستگی دارد. آموزش به عنوان یک نوع خدمات به فرد اجازه می دهد تا به سرمایه دانش جمع آوری شده در طول نسل ها موفق شود. همچنین یک فرد را مناسب تر و پویاتر می کند. آموزش، خودشکوفایی افراد را تقویت می کند.
بنا بر مشاهدات صورت گرفته در جامعه مورد بررسی، خشونت خانگی یکی از مهمترین سوء رفتارها در محیط خانوادگی است که سبب تحمیل رنج های متعددی بر این زنان شده است. همان گونه که نارایان و دیگران (1390) بیان داشته اند، تعاریف موجود از خشونت های خانوادگی به فراخور سن و جنس افراد و گروه ها و نوع فرهنگ و اجتماعی که در آن زندگی می کنند، متفاوت است. به طور کلی زنان بیش از مردان در معرض خشونت خانگی قرار دارند. ضمن آن که اساسا در برابر آن آسیب پذیرتر نیز هستند. در بسیاری از فرهنگ ها و جوامع اگر نه همیشه، اما در بسیاری از موارد خشونت خانگی به واسطه هنجارها و قواعد اجتماعی رایج تقویت می شود و مورد پشتیبانی قرار می گیرد. در عین حال نباید از نظر دور داشت که خشونت خانگی در اکثر موارد با عوامل و پدیده های آسیب زای دیگری همچون بیکاری و فشارهای اقتصادی، سوء مصرف مواد مخدر، قماربازی و بی بندوباری جنسی همراه است که معمولا بر دامنه و عمق خشونت های خانگی می افزایند(نارایان و همکاران، 1390).
خفیف بودن نسبی کنترل های رسمی و غیررسمی در محیط بیرون از خانه، امکان پذیری گرایش به سمت روابط پنهانی و بعضا نامتعارف و عواملی از این دست تجربیات ویژه ای را برای افراد مورد مطالعه و سایر اعضای خانواده ایشان به دنبال داشته و سامان خانواده ها را با چالش های جدی مواجه ساخته است. هر چند الزاما همه این تحولات دارای پیامدهای منفی نیست، اما در مورد زنان آسیب پذیر مورد مطالعه در اغلب موارد شاهد اثرات سوء آنها هستیم. توانمندی خانوادگی تحت تأثیر عوامل متعددی شکل می گیرد. یکی از مهمترین این عوامل، الگوی روابط قدرت در خانواده و نیز تحصیلات است. نتایج همسو با یافته هاکوئی و همکاران[40] (2011) می باشد که بیان کردند سن زنان، محل سکونت، تحصیلات، مذهب، رسانه های ارتباطی بر توانمندسازی زنان تأثیر دارند؛ به طوری که گرچه تحصیلات برای یک زن پیش نیاز بسیار مهمی برای توانمندسازی او در تمام عرصه های اجتماعی است، اما تحصیلات شوهر نیز برای درک نیازهای زن و گنجاندن زن در این امر مهم است. بتول و بتول (2019) نیز در پژوهش خود اشاره کردند که میزان تحصیلات خود زنان، سرپرست خانواده، تعداد فرزندان، تحصیلات شوهر، درآمد شوهر و حمایت شوهر بهطور مثبتی توانمندسازی خانوادگی زنان را پیشبینی میکنند. همچنین با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر زندگی افراد مورد مطالعه می توان الگوهای مبتنی بر مردسالاری یا پدرسالاری را به عنوان الگوی غالب در روابط قدرت در خانواده شناسایی کرد. هرچند حاکمیت چنین الگوهایی به خودی خود منشأ آسیب دیدگی این افراد نبوده است، اما معمولا به عنوان مانعی بر سر راه گذار افراد از بحران های پیش رو عمل می کند، زیرا اساسا در الگوهای سنتی مبتنی بر روابط نابرابر تعامل مبتنی بر گفت و گوی منطقی جایی ندارد. از سوی دیگر، تنش های خانوادگی و ناآرامی ها چه در خانواده پدری و چه در زندگی زناشویی سبب تحلیل رفتن توان و مجال فرد برای ترمیم و ارتقای سطح توانمندی خانوادگی وی می شود. درهمین راستا ججیهوی[41] (2000) در پژوهش خود بیان کرد نظام خانواده عامل مهم دیگری است که توانمندی زنان را تعیین می کند. از تأثیر مثبت قوی خانواده هسته ای بر توانمندسازی زنان حمایت کرد و دریافت که زنان ترجیح می دهند در سیستم هسته ای زندگی کنند. همچنین رحمان و همکاران[42] (2009) از نقش مثبت سیستم خانواده مشترک در توانمندسازی زنان حمایت کردند و به این نتیجه رسیدند که زنانی که در یک سیستم خانوادگی مشترک زندگی می کنند، قدرت تصمیم گیری قوی تری در مسائل خانوادگی دارند.
بر اساس نتایج یکی از راهبردهای مهم در حوزه توانمندی خانوادگی، تغییر سبک زندگی است. گروهی از زنان آسیب پذیر مورد مطالعه با توسل به این راهبرد در قالب استفاده بهینه از اوقات فراغت، ایجاد توازن در روابط خود در شبکه روابط خانوادگی و خویشاوندی و همچنین تغییر در راهبرد های خود در مواجهه با خشونت و یا رفتارهای نامتعارف از سوی سایر اعضای خانواده به ویژه همسر شان، در جهت ارتقای سطح توانمندی خانوادگی خود گام برداشته اند. تلاش گروهی دیگر از زنان جوان آسیب پذیر جامعه هدف برای تغییر الگوی حاکم بر روابط فردی و خانوادگی به ویژه الگوهای مبتنی بر جنسیت، منجر به بازتعریف این الگوها و ارتقای موقعیت و منزلت آنان و نیز نقش آفرینی مؤثرتر ایشان در محیط خانواده گشته است. دیگر راهبرد مورد استناد زنان مورد مطالعه مشتمل بر مداومت و پافشاری در مشارکت فعالانه در فرایندهای مربوط به تصمیم گیری و مدیریت در امور خانواده بوده است.
نخستین پیامد مهم ارتقای سطح توانمندی خانوادگی در بین زنان آسیب پذیر، موفقیت ایشان در مدیریت اختلافات خانوادگی است. رخداد اختلاف بین اعضای خانواده امری طبیعی و گریزناپذیر در بین همه خانواده ها فارغ از پایگاه اجتماعی و اقتصادی آنهاست. در مقابل این توانایی کنترل، سامان دهی، تعدیل و حل به موقع اختلافات است که عامل متمایز کننده به حساب می آید. علاوه بر این مهم، احیای کارکردهای روانی- عاطفی خانواده و فعلیت بخشی به پتانسیل های تربیت و اجتماعی ساز آن نیز از دیگر پیامدهای توانمندی خانوادگی است.
افزون بر این موارد، ارتقای سطح توانمندی خانوادگی در مورد زنان آسیب پذیر مورد مطالعه در ملازمت با بهبود توانایی ایشان برای اداره و سرپرستی خانوار است. در نهایت توانمندی خانوادگی علاوه بر این که خود بعدی مهم از مفهوم یکپارچه توانمندی را تداعی می کند، عملا هم عاملی کلیدی در ظهور و بروز پدیده مرکزی تحقیق و هم از منظری متفاوت، در اغلب موارد مهمترین و یا حداقل یکی از با اهمیت ترین عرصه های ظهور و ادراک توانمندی از سوی کنشگران مورد مطالعه است.
به طور خلاصه عوامل اصلی مؤثر بر پدیده توانمندی خانوادگی عبارت اند از: میزان برخورداری از شبکه حمایت خانوادگی، مهارت های ارتباطی فرد و دسترسی های وی به آموزش ها و خدمات مشاوره ای لازم. بخش زیادی از آسیب های رفتاری متوجه زنان آسیب پذیر ناشی از نوع خاص مدیریت و کنترلی است که این افراد بر روابط شان اعمال می کنند. در صورت برخورد و مواجهه مناسب و صحیح این افراد با مسائل و مشکلات موجود، می توان انتظار داشت که از میزان و شدت آسیب های احتمالی تا حد زیادی کاسته شود. متناظر با موارد فوق در حوزه «مسائل خانوادگی» نیز راهبردهایی همچون «تغییر در سبک زندگی»، «مشارکت در فرآیند تصمیم گیری/ مدیریت خانواده» و «توازن بخشی به ساختار قدرت در خانواده» مورد توجه افراد بوده است. «مهارت آموزی و ورود به عرصه های شغلی» با هدف بلا واسطه کسب درآمد و در راستای تحقق پدیده مورد نظر می تواند از دیگر راهبردهای مورد استناد زنان آسیب پذیر باشد. هرچند به طور کلی شرایط زندگی این زنان به ویژه تداخل و فشار نقش های درون و بیرون از خانواده اتخاذ این راهبرد را با موانع و مسائل جدی مواجه می سازد، اما در هر حال حتی توفیق نسبی در کاربست آن، در حکم کاتالیزوری خواهد بود که امکان بهره گیری از سایر راهبردها و اثر بخشی آن ها را به نحو چشم گیری بهبود میبخشد.
در انجام پژوهش های حاضر روند طی شده در مطالعه پیش رو، متکی بودن محقق به داده های حاصل از مصاحبه های فردی، سبب محدودیت هایی در زمینه دسترسی به افراد، میزان اطلاعات افراد پیرامون موضوع تحقیق و سطح توانایی برای ارائه این اطلاعات مواجه می سازد. از سوی دیگر، وابسته بودن یافتهها و نتایج به زمینه فرهنگی و اجتماعی که پژوهش در آن پیش برده شده است، تا حد زیادی امکان تعمیم نتایج را به زمینه های وسیع تر از محقق سلب می کند.
در نتیجه پیشنهاد می شود آموزش های لازم به افراد درگیر در فرایند توانمندسازی به منظور هماهنگ سازی نگرش و عملکرد ایشان به ویژه در راستای حفظ انسجام و جامعیت فرایند توانمندسازی خانوادگی ارائه شود. آموزش باید هم دختران و هم پسران را به ویژه در مناطق دورافتاده هدف قرار دهد و تمرکز ویژه ای بر مشارکت دختران جوان در فعالیت های ارزش افزوده داشته باشد. همچنین برنامه ریزی و زمینه سازی لازم جهت تسهیل اتخاذ راهبردهای ارائه شده در مدل های پارادایمی ترسیم شده در این تحقیق، توسط آحاد جامعه هدف صورت گیرد.
منابع
- نارایان، دیپا؛ رابرت، چمبرز و میراک شاه، پتی پتش. (1390). صدای فقرا: فریاد برای تغییر (پیامدهای توسعه). مصطفی ازکیا و جمال رحمتی پور. تهران: کیهان
- صفوی، عیسی؛ ضمیران، بهار؛ معارف وند، معصومه و عرشی، ملیحه. (1393). «توانمندسازی اقتصادی دختران و زنان نحوه استناد به مقاله: جوان درکشورهای آفریقایی آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب». فصلنامه مددکاری اجتماعی. دوره 3، شماره 4، صص 3-12.
- Adger, W. N. (2006). “Vulnerability”. Global environmental change, 16(3), 268-281.
- Batool, S. A., Batool, S. S., & Kauser, S. (2019). “Do Personal and Familial Factors Matter in Women's Familial Empowerment? A logistic model”. Paradigms, 13(2), 41-49.
- Bishop, D., & Bowman, K. (2014). “Still learning: a critical reflection on three years of measuring women's empowerment in Oxfam”. Gender & Development, 22(2), 253-269.
- Cf, O. (2015). Transforming our world: the 2030 Agenda for Sustainable Development. United Nations: New York, NY, USA.
- Fritz, S., See, L., Carlson, T., Haklay, M. M., Oliver, J. L., Fraisl, D., Mondardini, R., Brocklehurst, M., Shanley, L. A., & Schade, S. (2019). “Citizen science and the United Nations sustainable development goals”. Nature Sustainability, 2(10), 922-930.
- Golla, A. M., Malhotra, A., Nanda, P., Mehra, R., Kes, A., Jacobs, K., & Namy, S. (2011). “Understanding and measuring women's economic empowerment”.
- Haque, M., Islam, T. M., Tareque, M. I., & Mostofa, M. (2011). “Women empowerment or autonomy: A comparative view in Bangladesh context”. Bangladesh e-journal of Sociology, 8(2), 17-30.
- Jejeebhoy, S. J. (2000). “Women's autonomy in rural India: Its dimensions, determinants, and the influence of context”. na.
- Jhingan, M. (2016). Ekonomi pembangunan dan perencanaan.
- Kabeer, N. (2005). “Gender Equality and Women’s Empowerment: A Critical Analysis of the Third Millennium Development Goal”. Gender and Development, 13, 13-24.
- Khalid, R. (1991). Self-esteem and social support as indicators of women’s status. In F. Zafar (Eds.), Finding our way: Readings on women in Pakistan, Lahore: ASR Publications. (pp.187-198).
- Khan, A. R., & Bibi, Z. (2011). “Women's socio-economic empowerment through participatory approach: a critical assessment”. Pakistan Economic and Social Review, 133-148.
- Khan, S. U., & Awan, R. (2011). “Contextual assessment of women empowerment and its determinants: Evidence from Pakistan”.
- Malhotra, A., & Schuler, S. R. (2005). “Women’s empowerment as a variable in international development”. Measuring empowerment: Cross-disciplinary perspectives, 1(1), 71-88.
- Mganga, A. E., Renju, J., Todd, J., Mahande, M. J., & Vyas, S. (2021). “Development of a women’s empowerment index for Tanzania from the demographic and health surveys of 2004–05, 2010, and 2015–16”. Emerging themes in epidemiology, 18(1), 1-11.
- Mishra, N. K., & Tripathi, T. (2011). “Conceptualising Women's agency, autonomy and empowerment”. Economic and Political Weekly, 58-65.
- Moral, E. M., & Sánchez, A. H. (2020). “Recent Evidence on the Evolution of Women’s Empowerment Across Dimensions and Countries: A Multidimensional Index of Women’s Empowerment Across Countries”. In Advances in Women’s Empowerment: Critical Insight from Asia, Africa and Latin America. Emerald Publishing Limited.
- Nayak, P. (2008). “Human Development in North East India”. Growth and Human Development in North-East India, 151-165.
- Nurasyiah, A., Miyasto, M., Mariyanti, T., & Beik, I. S. (2020). “Women’s empowerment and family poverty in the Tawhidi epistemological approach”. International Journal of Ethics and Systems.
- Parveen, S. (2005). “Empowerment of rural women in Bangladesh: A household level analysis (Vol. 72). Margraf.
- Peterman, A., Schwab, B., Roy, S., Hidrobo, M., & Gilligan, D. O. (2015). “Measuring women's decisionmaking: indicator choice and survey design experiments from cash and food transfer evaluations in Ecuador, Uganda, and Yemen”.
- Rahman, M., Karmaker, U. K., & Mia, A. R. (2009). “Determinants of women empowerment at domestic and non-domestic issues: Evidence from Chapai Nawabganj district in Bangladesh”. Dhaulagiri Journal of Sociology and Anthropology, 3, 143-162.
- Sell, M., & Minot, N. (2018). “What factors explain women's empowerment? decision-making among small-scale farmers in Uganda”. Women's Studies International Forum,
- Sen, A. K. (2009). The idea of justice. Harvard University Press.
- Strauss, A.L., & Corbin, J. (1998). Basics of qualitative research: Grounded theory: Procedures and Technique. (2nd Edition); Sage, Newbury Park, London.
- Tijani, S. A., & Yano, I. (2007). “The direct farmer's market: A tool for rural female empowerment”. Direct Marketing: An International Journal.
- Todaro, M. P., & Smith, S. C. (2011). Economic development. 11th edn. Harlow. In: Pearson/Addison-Wesley.
- Trommlerová, S. K., Klasen, S., & Leßmann, O. (2015). “Determinants of empowerment in a capability-based poverty approach: Evidence from The Gambia”. World Development, 66, 1-15.
- Wouterse, F. S. (2016). The distribution of power and household behavior: Evidence from Niger (Vol. 1548). Intl Food Policy Res Inst.