Document Type : Original Article
Authors
1 Ph.D. Student inWellness Psychology, Tarbiat Modares University
2 Ph.D., Assistant Professor, Psychology Dept., Tarbiat Modares University
3 Ph.D., Professor, Clinical Psychology, Kharazmi University
4 Ph.D., Associate Professor, Psychology Dept., Tarbiat Modares University
Abstract
This research tries to formulate a theoretical model on student’s lifestyle wellness in Iranian society. In this regard, after examining the experimental and theoretical backgrounds of the subject and using Grounded theory and Research Methods of Strauss & Corbin as the main methodology, the research data was collected by a Directive Interview among 20 people who were experts and scholars in the field of student’s health. After analyzing data in three distinct sections; Open coding, Axial Coding, and Selective Coding, an Iranian- Islamic student lifestyle wellness was framed. Based upon this model, the effective and causative conditions in student’s life style wellness are as follow: life habits, nutrition, leisure time, personality characterization, resiliency, personality stability, self controlling, being effectiveness, formal and indirect education. Its grounded components include: sentimental/ emotional supporting, family protection, friends backing, social assisting, socioeconomic status, economic stability sense, social dignity sense. Confounding or Intervening factors include: educational discontent, occupation obscurity, education demotivating, religious rituals, social pressure, faddism, unhealthy behavior of associates and residential area. The main and basic category of life style wellness includes cognition that is self understanding and others. Moreover, solutions to improve wellness in students include: education process specially education in life skills. At the end, there are some consequences such as mental health (emotional awareness, Self-esteem), achievement and sagacious selection in students’ life style wellness.
Keywords
تدوین مدل نظری سالمزیستی سبک زندگی دانشجویان در جامعه ایرانی
علی عباس کمری[1]
عباسعلی الهیاری[2]
علیرضا مرادی[3]
پرویز آزاد فلاح[4]
تاریخ دریافت مقاله: 14/10/1394
تاریخ پذیرش مقاله:10/11/1394
مقدمه
با توجه به تاریخچه و مفهوم سبک زندگی از آغاز تا امروز در می یابیم که از این مفهوم تعاریف متعددی بر مبنای رویکردهای خاص ارائه شده است. برخی از این رویکردها، بیشتر جنبه روان شناختی دارند و برخی دیگر جنبه جامعه شناختی. سوبل که شاید مفصل ترین متن درباره تعریف سبک زندگی را نوشته معتقد است: "...تقریبا هیچ توافق تجربی یا مفهومی درباره این که چه چیز سازنده سبک زندگی است، وجود ندارد". (سوبل[5]،1981: 2) بررسی دیدگاه های نظری سبک زندگی نشان می دهد که بر محور این اصطلاح تناقض نما (ترکیبی از سبک یا صورت و زندگی یا معنا) چگونه طیفی از نظریّه ها شکل گرفته است. به لحاظ تاریخی، مطالعات ابتدایی در مورد سبک زندگی، بر رفتارها و فعّالیّت های عینی تمرکز داشتند؛ امّا به تدریج، ارزش ها و نگرش ها نیز به عنوان عناصر مهمّ در تعاریف سبک زندگی نمایان شدند. اگر طیفی از دیدگاه ها را در این مورد متصوّر شویم، در یک سر طیف، اندیشمندانی همچون: زیمل، کلاکهون، لیزر، مک کی، بوردیو و لسلی رفتارهای عینی را نمود خارجی ذهنیّات و باورها دانسته و بر این باور بوده اند که سبک زندگی تنها براساس فعّالیّت ها و رفتارها بررسی می شود. در سوی دیگر طیف، کسانی همچون آدلر تنها بر جنبه های ذهنی و درونی انسان تمرکز داشته و لذا سبک زندگی را حاصل خوی ها و منش های فرد می دانند. در این میان، دسته دیگری از صاحب نظران همچون: وبلن، وبر، ونزل، یوث و گیدنز با دیدگاهی بینابینی، سبک زندگی را مشتمل بر جنبه های عینی( رفتارها و فعالیت ها) و ذهنی(ارزش ها و نگرش ها) می دانند.( ویال[6]، 2009:9 به نقل از مهدوی کنی، 1387: 56)
زیمل در مورد سبک زندگی و معنای آن می گوید که سبک زندگی، تجسم تلاش انسان برای یافتن ارزش های بنیادی یا به تعبیری فردیت برتر خود در فرهنگ عینی اش و شناساندن آن به دیگران است؛ به عبارت دیگر، انسان برای معنای مورد نظر خود )فردیت برتر(، شکل(صورت)های رفتاری را بر می گزیند. زیمل، توان چنین "گزینشی را "سلیقه[7] " و این اشکال به هم مرتبط را "سبک زندگی" می نامد.(زیمل،1990: 463 )
وبر، نخستین کسی است که از شیوه های(غالب) زندگی[8]یا سبک زندگی[9] به مثابه یکی از سه عامل تعیین کننده قشرهای اجتماعی سخن می گوید. از نظر وبر، مهمترین عوامل در تشخیص لایه های اجتماعی عبارت اند از:
الف- روش زندگی فردی و به طور اخص نوع شغل انتخابی از سوی شخص؛
ب- کاریزمای موروثی که ناشی از منزلت خانوادگی است؛
ج- اعتبار سیاسی یا اقتدار که به عنوان امتیاز انحصاری توسط گروه های متمایز به دست می آید.
به این ترتیب، از نظر وبر، سبک زندگی پیوستگی بسیار نزدیکی با نوع اشتغال افراد دارد و از طریق تحصیلات رسمی اکتساب می شود و می تواند برای همگان میسّر گردد. وبر تاکید می کند که سبک های زندگی به معنی اقشار اجتماعی نیستند، بلکه بیانگر و توضیح دهنده لایه ها و اقشار گوناگون هستند. وبر سبک زندگی را از جنس رفتار می داند که تمایلات آن را هدایت می کند و فرصت های زندگی بستر بروز آن را فراهم می نماید. (هندری و دیگران، 1381، 232-231)
جمیز مک کی، سبک زندگی را الگویی بر آمده از ارزش ها و باورهای مشترک یک گروه یا جامعه می داند که به صورت رفتارهای مشترک ظاهرمی شود. اصطلاحی که در موارد متعدد با خرده فرهنگ مترادف است-مانند سبک زندگی حومه نشینان. (مک کی، 1969: 81)
روانشناس آلمانی، آلفرد آدلر می گوید: "سبک زندگی، یعنی کلیت بی همتا و فردی زندگی که همة فرآیندهای عمومی زندگی، ذیل آن قرار دارند". (آدلر، 1969: 191)
ونزل[10]در تعریف سبک زندگی می گوید: "کلیت الگوهای رفتاری و تمایل هنجاری که از طریق فرآیندهای اجتماعی تکامل می یابند. (هندری و دیگران، 1381: 232) جرالد لسلی و دیگران در مورد سبک زندگی می گویند: "رفتارهایی که با قشربندی حیثیتی و اعتباری مرتبط هستند، سبک زندگی نامیده می شوند.(لسلی و دیگران، 1994: 368) آنتونی گیدنز در بحث از سیاست زندگی به "سبک زندگی" نیز می پردازد: "سبک زندگی، سیاست فرصت های زندگی نیست؛ سیاست زندگی، سبک زندگی است. (گیدنز، 1996: 231)
بوردیو نیز در کتاب تمایز (1984) به تحلیل انتخاب های سبک زندگی پرداخته و آن را از این جهت با اهمیت دانسته است که تمایزات اجتماعی و ساختاری در دهه اخیر مدرنیته به طور روز افزونی از رهگذر صور فرهنگی بیان میشوند.(بوردیو،1381: 8) او معتقد است که سبک و سیاق استفاده از کالا به مورد آن دسته از کالاها که ممتاز قلمداد می شوند، تشکیل دهنده یکی از نشانههای کلیدی هویت و نیز سلاحی ایده آل در استراتژی های تمایز است. بر اساس رهیافت نظری بوردیو، سبک های زندگی متفاوت بین افراد به بازتولید ذائقه ها و به طریق اولی منش متمایز می انجامد.(همان، ص 31-30) به باور بوردیو، همه آنچه سلیقه فرهنگی، انتخاب هنری، و ... نامیده می شود و کاملا طبیعی و ناشی از قریحه های ذاتی افراد است، رابطه مستقیم و قابل اثباتی با وضعیت و موقعیت اجتماعی افراد دارد. بدین سان از دیدگاه بوردیو، ذائقه ها و ترجیحات زیباشناختی متفاوت، سبک های زندگی متفاوتی را ایجاد می کنند.(بهنوئی، 1385: 5)
از سوی دیگر، اصطلاح "سبک زندگی سالم یا سالم زیستی" بر پایه این اندیشه تکامل یافته است که الگوهای رفتاری روزمره مردم میتوانند به منزله یک سبک زندگی سالم یا ناسالم در نظر گرفته شوند. عموماً یک سبک زندگی سالم به صورت یک "‹زندگی متوازن" در نظر گرفته میشود. در این نوع زندگی هر فرد به ‹‹انتخابهای خردمندانه›› دست میزند. با وجود این، انتخابهای انسان تحت تأثیر عوامل بسیار زیادی قرار میگیرند. (لایونز و لانگیل، 2000) سالمزیستی گاهی با سلامتی برابر گرفته میشود؛ با وجود این، سلامتی یک حالت خنثی است و نشان میدهد شخص بیمار نیست. اگر مفهوم «بیماری» در یک سو و «سالمزیستی» در سوی دیگر قرار داده شود، سلامتی نقطه میانی این مقیاس خواهد بود. (ترویس[11] و ریان[12]، 1988) سازمان بهداشت جهانی[13] (1958) سلامتی را «بهزیستی جسمی، روانی و اجتماعی و نه صرفاً فقدان بیماری» تعریف کرده است. از اینرو، سالمزیستی را نباید بدون ابعاد و سازهای ایستا در نظر گرفت. سالمزیستی یک حالت پویای بودن و شدن است که بهطور ذاتی در جهت مثبت حرکت میکند. متأسفانه، سالمزیستی اتفاقی نیست، بلکه دستیابی به وضعیت سالم، مستلزم آگاهی و نیز انتخابهای هشیارانه است که نوعی دیگری از توضیح آدلر از زندگی هدفمند است. ماهیت ذاتی سالمزیستی تقریباً در همه تعریفهای از این سازه وجود دارد. برای مثال، هتلر[14] (1984)، پزشکی که در وارد کردن سازه سالمزیستی به پزشکی جدید و سلامت عمومی فردی معتبر است، سالمزیستی را «فرایندی فعال» تعریف میکند که از طریق آن «مردم از هستی رو به موفقیت زندگی آگاه شده و انتخابی رو بهسوی موفقیت دارند». (ص14) آشر، پروبرت و گیج (1987) به عنوان روانشناس، سالمزیستی را «فرایند و حالتی از یک خواسته، برای به حداکثر رساندن کنشوری انسانی» تعریف میکنند که «جسم، روان و روح» را دربر میگیرد. (ص 311) میزر، سوئینی و ویتمر (2000)، بعد از مرور پژوهشهای چند حوزه مختلف، نتیجه گرفتند که «سالمزیستی» عبارت است از: «روشی از زندگی رو به سوی سلامتی و بهزیستی مطلوب که در آن جسم، ذهن و روح، به وسیله فرد، برای رسیدن به یک زندگی کاملتر در درون جامعه، وحدت مییابد. بهطور آرمانی، «سالمزیستی» حالتی مطلوب از سلامتی و بهزیستی است که هر کسی توانایی دستیابی به آن را دارد». (ص252)
مفهوم سبک زندگی، اهمیت زیادی در تعیین سیاستهای سالم هر کشور دارد. در حقیقت، در هر جامعهای نقطه تحول توجه به مسأله سلامتی و بیماری و بهزیستی، توجه به مفهوم سبک زندگی است. لالوند[15](1974، نقل از لایونز و لانگیل، 2000) سبک زندگی سالم را این گونه تعریف میکند: "مجموعهای[16] از تصمیمهای افراد که بر سلامتی آنان تأثیر میگذارد و هر فرد کمابیش بر آن کنترل دارد. از نقطه نظر سلامتی، تصمیمها و عادتهای بد، خطر را به جان خریدن است. هنگامی که این گونه خطرها به بیماری یا مرگ منتهی میشوند، میتوان گفت سبک زندگی قربانی در بیماری یا مرگ وی سهیم بوده یا علت آن است". (ص 32)
سازمان بهداشت جهانی (WHO) در سال 1998با تعریف سبک زندگی، درک بهتری از عوامل تعیین کننده سبک زندگی سالم فراهم کرد. این نهاد بینالمللی سبک زندگی را این گونه تعریف میکند: "یک روش زندگی با الگوهای رفتاری مشخص است که تحت تأثیر اثر متقابل بین ویژگیهای شخصی فرد، تعاملهای اجتماعی و شرایط زندگی محیطی و اقتصادی اجتماعی قرار میگیرد". این تعریف نشان میدهد که الگوهای رفتاری باید به گونهای مداوم با تغییرات اجتماعی و شرایط محیطی انطباق یابند. این تعریف همچنین نشان میدهد، اقدامات در جهت بهبود سلامت که از طریق توانمند ساختن مردم برای تغییر سبک زندگی دنبال میشود، باید نه تنها در سطح فردی، بلکه در سطح جامعه و شرایط زندگی که بر رفتار یا سبک زندگی تأثیر گذار است نیز باشد". سازمان بهداشت جهانی در ادامه تعریف بیان کرده است: "در هیچ سبک زندگی "کمال مطلوبی" وجود ندارد و بسیاری از عوامل تعیین کننده روش زندگی میتوانند از دیدگاه فرد، برای وی متناسب باشند". (لایونز و لانگیل، 2000)
سبک زندگی سالم روی یک پیوستار تحولی قرار دارد و رفتار سالم در هر مرحله از زندگی بر توالی تحول و کنش مناسب تأثیر میگذارد. تفاوتهای جنس و همچنین تفاوتهای فرهنگی در بسیاری از عناصر سبک زندگی شناسایی شدهاند. بنابراین، اگر چه در این الگو وظایف زندگی به صورت جدای از هم ارائه شدهاند، اما کل نگرها نشان دادهاند که برای درک رفتار سالم باید به همه این وظایف توجه کرد. (لاک، مایرز و هر، 2001)
توجه به مؤلفههای سبک زندگی، درک بهتری از آن ارایه میدهد. برخی به عواملی مانند شیوه تغذیه، خودآرایی (نوع پوشاک و مدر روز)، نوع مسکن، وسیله حمل و نقل، شیوههای گذران اوقات فراغت و تفریح و رفتارهای لذتجویانه توجه کرده (نقل از کاویانی، 1391) و بعضی دیگر (چاپین، 1935، اسول، 1940، کلاکهون، 1958، پارسونز، 1964؛ برئن 1965نقل از کاویانی، 1391) به مواردی نظیر محل سکونت، نحوه استفاده از وسایل فرهنگی، تفریحی و ورزشی، الگوهای مصرف، نگرش ها و الگوهای مربوط به نقاط تمرکز علاقهمندی در فرهنگ مانند امور جنسی، عقلانیت، دین، خانواده، میهن پرستی، آموزش، هنرها و ورزش، استفاده از خودرو، لوازم برقی، اوقات فراغت، آداب معاشرت، سلیقهها و انواع خوردنی ها، تفاوت در طرز لباس پوشیدن، عادت های نشستن، سبک تربیت کودکان، آداب نظافت، رفتارهای جنسی، بهداشتی، مذهبی و سیاسی اشاره نموده اند.
مفهوم سبک زندگی سالم یا سالم زیستی در چندین حوزه مورد آزمون نظری و تجربی قرار گرفته و برای تشریح هزاران عاملی که به کنشوری مناسب و بهزیستی منتهی میشود، چند الگو ارئه شده است. سابقه مدل سازی برای سبک زندگی و سالم زیستی طولانی نیست. بیشتر چنین الگوهایی براساس حرفههای مربوط به سلامتی جسمی است و تأکیدهای اولیه بر توسعه و پیشرفت جنبههای فیزیولوژیکی بوده است. عوامل مؤثر بر بهزیستی که به صورت دوایری گردان برای بهزیستی در نظر گرفته میشوند، بر پایه روانشناسی فردی آدلر بنا شدهاند.
به عنوان نمونه، الگوی آردل (1977) از بهزیستی بر هدفمندی و معناداری با پنج بعد مسئولیتپذیری خود، مدیریت تنیدگی، تناسب جسمانی، تغذیه و حساس بودن نسبت به محیط تأکید میکند. هتلر (1984) سالمزیستی را بهبود رشد مادامالعمر در ابعاد هوشی، اجتماعی، معنوی، شغلی، جسمی و هیجانی میداند. ریف و کییس (1995) یک مدل از لحاظ نظری کامل در مورد بهزیستی خلق کردند که شش عامل اولیه شامل پذیرش خود، رشد شخصی، رابطه مثبت با دیگران، تسلط بر محیط و خودمختاری را در برمیگیرد. سالمزیستی یا سبک زندگی سالم، سازهای قابل آزمون و دیدگاهی کلنگر به سلامتی است. بنابراین، پژوهشگران برای سنجش، سالمزیستی را به عنوان جایگزین بیماری انتخاب کردهاند. بازبینی تحقیقات تجربی در مورد سازه سالمزیستی با سبک زندگی سالم و بهزیستی قابل جایگزین است. (دگز، وایت و شارتز، 2005؛ داونی، کسنر، جاشر و آتن، 1982؛ میرس، سوئینی، 2008؛ ریف و کییس، 1995)
در حقیقت، سوئینی و ویتمر در 1991 و 1992 اولین الگوی جامع بهزیستی را پیشنهاد کردند. این الگو بر اساس نوشتههای آدلر 1954 و مازلو 1970 و افراد دیگری که در مورد افراد سالم مطالعه کردهاند، طراحی شده است. این الگو تلفیقی از نتایج تحقیقات و نظریههای شخصیتی، اجتماعی، کلینیکی، بهداشتی و توسعهای و .... و نیز مهار تنیدگی و بوم شناختی و درمانهای رفتاری است. (لاک، مایرز و هر، 2001)
الگوی محوری بهزیستی با پنج وظیفه مهم زندگی به صورت حلقههایی برای کارکرد سالم در نظر گرفته شده است. این گونه وظایف به صورت حقلههایی با فواصل دایرهای، چرخان و با ارتباط و اتصال درونی نشان داده شده است. پنج وظیفه زندگی عبارت است از: 1) معنویت[17]؛ 2) خود فرمانگری[18]؛3) کار و تفریح 4) دوستی؛ و 5) عشق. وظایف خود فرمانگری دارای12 مؤلفه است. در این الگوی بوم شناختی، تکالیف زندگی به گونهای پویایی، در تعامل با طیف گستردهاس از امور زندگی از جمله: خانواده، اجتماع، دین، تعلیم و تربیت، دولت، رسانهها، شغل و صنعت قرار میگیرد. رویدادهای جهانی، با منشا طبیعی (مثل سیل و قحطی)، یا انسانی (مثل جنگ) بر مشکلات و وظایف زندگی تأثیر میگذارند. تغییر در هر یک از حوزههای بهزیستی، بر حوزههای دیگر تأثیر مثبت یا منفی بر جای می نهد.
مدل گردونه سالمزیستی، یک مدل بومشناختی است. در این مدل، تکالیف زندگی بهطور پویایی با چندین نیروی زندگی از جمله: خانواده، جامعه، دین، تعلیم و تربیت، حکومت، رسانه و بازرگانی و صنعت تعامل دارد. نیروها و تکالیف زندگی، بهنوبه خود با رویدادهای مثبت و منفی جهانی و طبیعی (از جمله سیل، قحطی) و انسانی (از جمله جنگ) در تعامل است. تأکید این مدل بر عوامل بافتی، با تأکید آدلر بر اتصال و نگرانیهای در مورد محیط به عنوان یک مؤلفه از علاقه اجتماعی(از جمله نگرانی در مورد خیر عمومی) سازگار است. استفاده از مدل گردونه و ارزیابی سالمزیستی سبکزندگی در طول یک دهه به تحول دادههای تجربی زیادی منجر شده که با استفاده از مدل معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفته است. (هاتی، میرس و سوئینی، 2004)
مرور پیشینه پژوهش نشان داد که شناسایی برخی از مسائل مربوط به سلامتی آسان است. (مانند بستن کمر بند برای حفظ جان راننده و مسافر) با وجود این، بسیاری از موارد دیگر سلامتی مانند ورزش، تغذیه، سیگار و الکل به فرهنگ و سطح اقتصادی اجتماعی فرد ربط دارد (کاواشی و 1996؛ لابونته؛ 1998؛ لابتون، 1994، مارموت و 1997؛ استیوارت و 1996، نقل از لایونز و لانگیل، 2000) و شناسایی آن بسیار دشوار است. شواهد نشان میدهد که بسیاری از این عاملهای فردی و اجتماعی مربوط به سلامتی و بهزیستی قابل تعدیل است، اما چنین تعدیلی تنها از طریق راهبردهای جامع، میان بخشی و تیمی بلند مدت که در آن از رویآوردهای پیشگیری بیماری و بهبود سلامتی متنوعی استفاده میشود، امکان پذیر است. (کمیته بهداشت عمومی، 1994؛ فرولیچ و پوتوین، 1999؛ هاب فول، 1998؛ هیندمن، 1998؛ لوماس، 1998؛ نقل از لایونز ولانگیل، 2000)
با اینکه مدل های نظری ارائه شده از سالم زیستی سبک زندگی، بهویژه مدل سوئینی و ویتمر(1989،1991) ریشه در رویآوردهای روانشناسی آدلر دارند، اما به دلیل تفاوت های فرهنگی گسترده بین جامعه ایرانی اسلامی و جوامع غربی باید به زمینههای بومی و بوم شناختی برای ارائه مدلی از سالمزیستی سبک زندگی توجه شود.
بتازگی، پژوهشگران به این سازه توجه خاصی کردهاند؛ برای نمونه، کاویانی (1391) در ترسیم سبک زندگی اسلامی بر ابعادی مانند خانوده، فرد و اجتماع توجه کرده است. وی در بعد فردی به عواملی نظیر تغذیه و بهداشت، وظیفه شغلی، تدبیر زمان، عبادت و معنویت، ایجاد ویژگی های درونی، تفکر و علم، در بعد خانوادگی بر مسایل جنسی، والدینی، فراغت وآسایش و در بعد اجتماعی به مؤلفهای سیاسی فرهنگی، اقتصادی و امنیتی اشاره دارد. کاویانی(1391) میانجی ریشههای سبک زندگی با ابعاد فردی، اجتماعی و خانوادگی را به مواردی نظیر نگرش به خود، نگرش به زندگی و دیگران، نگرش به جنس مخالف، نگرش به هستی و نگرش به مشکلات در نظر میگیرد. وی همچنین در جنبه بوم شناختی و جغرافیایی، بر موارد زیر تمرکز کرده است:1) حفظ امنیت داخلی؛2) حفظ امنیت مرزها؛ 3) انگیزههای فعالیت اقتصادی؛ 4) انتقال میراث علمی و تمدنی؛ 5) تبلیغ و درونی سازی دین و دینداری؛ 6) ارزش کار؛ 7) تعریف عبادت و معنویت؛ 8) ضرورت و ارزش تفکر و علم؛ 9) انگیزه تفکر و علم؛ 10) فرزند پروری؛ 11) معنای فراغت و آسایش و... . افزون بر این، پژوهش هایی در مورد سبک زندگی سالم و سالمزیستی در ایران در ابعاد مختلف انجام شده است. به عنوان نمونه می توان به پژوهش های عسگری و سقراطی(1379) و تمدنی(1384) اشاره کرد.
پژوهش حاضر که بر زندگی سالم مبتنی بر فرهنگ، دین و عوامل بومی تمرکز خواهد داشت، مدلی را ارائه میکند که بتواند به عنوان یک پایه نظری، زمینه مطالعات هنجاری سبک زندگی سالم را فراهم کند. این مدل شالوده درک کنشوری یاریگرانه و انسانی در قلمرو زندگی سالم خواهد شد. این مدل از سبک زندگی بر شواهد تجربی قرار خواهد گرفت و فلسفه سالمزیستی سبک زندگی را در جامعه ایرانی بهخوبی توضیح خواهد داد. مفهوم سالم زیستی[19] بهروشنی در پژوهشهای بین حوزهای مورد حمایت قرار گرفته و مدل سبک زندگی سالم مورد نظر این پژوهش با تکیه بر مصاحبه با مطلعان سالم زیستی سبک زندگی به روش تئوری معطوف به زمینه ساخته شده است. بنابراین تدوین مدل نظری سالمزیستی سبک زندگی در جامعه ایرانی(مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه تهران) موضوع پژوهش حاضر می باشد. در این راستا، پرسش های ذیل قابل طرح می باشد:
سؤال اول: علل مؤثر در سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان کدام اند؟
سؤال دوم: مؤلفه های زمینه ای مرتبط با سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان چیست؟
سؤال سوم: عوامل مداخله گر محیطی مرتبط با سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان چیست؟
- سؤال چهارم: مقوله اصلی سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان چیست؟
سؤال پنجم: راهکارهای ارتقای سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان کدام اند؟
سؤال ششم: سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان چه پیامدهایی به همراه دارد؟
سؤال هفتم: ساختار عاملی سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان از چه مؤلفه هایی اشباع شده است؟
روش شناسی پژوهش
راهبرد پژوهشی مورد استفاده در این پژوهش، «نظریه داده بنیاد» است. خردمایة استفاده از این راهبرد در این مرحله از پژوهش، به کاربری آن بازمیگردد؛ راهبرد پژوهشی نظریة داده بنیاد، روشی نظاممند و کیفی برای خلق نظریهای است که در سطحی گسترده، به تبیین فرآیند، کنش یا کنش متقابل موضوعی با هویت مشخص میپردازد. (کرسول[20]، 2002) از آنجا که طراحی مدلی برای سالم زیستی سبک زندگی در جامعه ایران مطلوب این پژوهش بود، راهبرد نظریة داده بنیاد انتخاب شد تا با این مطلوب سازگاری داشته باشد. به طور کلی، سه طرح برای نظریة داده بنیاد ارائه شده است: الف) طرح نظاممند[21]؛ ب) طرح ظهوریابنده[22] و ج) طرح ساختگرا. در این پژوهش، از طرح نظاممند اشتراوس و کوربین[23] استفاده شده است. استراوس و کوربین در سال 1990 شاکلة کلی این طرح را ارائه کردند و در سال 1998 به بیان تفصیلی و عملی آن پرداختند. براساس این طرح، برای تحلیل دادههای کیفی گردآوری شده لازم است تا سه مرحلة «کدگذاری باز، محوری و انتخابی[24]» سپری شوند تا در نهایت، پارادایمی منطقی[25] یا تصویری عینی از نظریة خلق شده ارائه گردد. (اشتراوس و کربین[26]، 1998)
داده های تحقیق با استفاده از مصاحبه هدایت شده با20 نفر از صاحبنظران، متخصصان و مطلعان (اساتید و دانشجویان) حوزه سلامت دانشجویی که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، به مرحله اشباع نظری و اجماع کلی رسید و با تحلیل داده ها در سه بخش کدگذاری باز، محوری و انتخابی، مدل سالم زیستی سبک زندگی ایرانی- اسلامی دانشجویان تدوین گردید. جدول1، مشخصات کلی مشارکتکنندگان در مصاحبه(فردی) را نشان می دهد:
جدول1 : مشخصات کلی مشارکتکنندگان در مصاحبه(فردی)
ردیف |
جنسیت |
سن |
تحصیلات |
رشته تحصیلی |
ردیف |
جنسیت |
سن |
تحصیلات |
رشته تحصیلی |
1 |
مرد |
52 |
دکتری |
روانشناسی |
11 |
مرد |
37 |
ارشد |
روانشناسی |
2 |
مرد |
49 |
دکتری |
مدیریت |
12 |
زن |
36 |
دکتری |
جامعه شناسی |
3 |
زن |
46 |
ارشد |
روانشناسی |
13 |
مرد |
33 |
ارشد |
روانشناسی |
4 |
مرد |
38 |
دکتری |
مدیریت |
14 |
زن |
34 |
دکتری |
روانشناسی |
5 |
مرد |
52 |
دکتری |
روانشناسی |
15 |
مرد |
29 |
ارشد |
روانشناسی |
6 |
زن |
39 |
ارشد |
روانشناسی |
16 |
زن |
44 |
دکتری |
روانشناسی |
7 |
مرد |
44 |
دکتری |
روانشناسی |
17 |
زن |
39 |
دکتری |
روانشناسی |
8 |
مرد |
47 |
ارشد |
روانشناسی |
18 |
مرد |
36 |
پزشک |
پزشک |
9 |
مرد |
45 |
سطح 4 |
تحصیلات حوزوی |
19 |
مرد |
37 |
ارشد |
مشاور تغذیه |
10 |
مرد |
48 |
سطح3 |
تحصیلات حوزوی |
20 |
زن |
33 |
ارشد |
مشاوره تغذیه |
برای حصول اطمینان از روایی سازه های پژوهش- یعنی دقیق بودن یافتهها از منظر پژوهشگر، مشارکتکنندگان یا خوانندگان گزارش پژوهش(کریسول و میلر[27] ) اقدامات زیر انجام شد:
- تطبیق توسط مشارکتکنندگان: مشارکتکنندگان، پارادایم کدگذاری محوری را بازبینی و نظر خود را در مورد آن ابراز کردند که دیدگاههای ایشان در پارادایم کدگذاری محوری اعمال شد.
- بررسی همکار: 5 تن از اساتید روانشناسی و مدیریت به بررسی یافتهها و اظهارنظر دربارة پارادایم کدگذاری محوری پرداختند.
- مشارکتی بودن پژوهش: به طور همزمان از مشارکتکنندگان در تحلیل و تفسیر دادهها کمک گرفته شد.
یافته های پژوهش
تدوین مدل نظری سالم زیستی سبک زندگی دانشجویان
برای تحلیل مصاحبهها، از روش کدگذاری برگرفته از روش داده بنیاد (گرندد تئوری) استفاده شده است. لذا فرآیند تجزیه و تحلیل اطلاعات در قالب کدهای مشترک، مفهوم بندی و مقولهبندی اجرا شد. جدول 2، کدها و مفاهیم استخراجی حاصل از تحلیل مصاحبه در سه بخش مقوله های کلی، مقوله های جزئی و ابعاد و ویژگی ها نشان می دهد:
جدول 2: کدها و مفاهیم استخراجی حاصل از تحلیل مصاحبه
مقوله های کلی |
مقوله های جزئی |
ابعاد و ویژگی ها |
|
شرایط علّی |
عادات زندگی |
تغذیه |
|
گذراندن اوقات فراغت |
ورزش |
||
استفاده از مخدر و الکل |
|||
فعالیت فرهنگی و هنری |
|||
ویژگی های شخصیتی |
تاب آوری |
|
|
قوامیافتگی شخصیتی |
|
||
خودکنترلی |
|
||
احساس کارآمدی |
|
||
آموزش |
آموزش رسمی تحصیلی |
|
|
آموزش غیرمستقیم |
رسانهها |
||
فرهنگ غالب |
|||
تربیت خانوادگی |
|||
شرایط مداخلهگر |
نارضایتی تحصیلی |
ابهام در اشتغال |
عدم ارتباط بین رشته تحصیلی و کار |
بیانگیزگی تحصیلی |
بیعلاقگی به رشته تحصیلی |
||
معنویت |
دینمداری |
|
|
انجام مناسک دینی |
|
||
فشار اجتماعی |
پیروی از مد |
|
|
رفتار ناسالم اطرافیان |
|
||
محله سکونت |
|
||
شرایط زمینه ایی |
پایگاه اجتماعی - اقتصادی |
احساس ثبات اقتصادی |
|
احساس منزلت اجتماعی |
|
||
احساس حمایت |
حمایت خانواده |
|
|
حمایت دوستان |
|
||
حمایت اجتماعی |
|
||
مقوله محوری |
شناخت
|
شناخت مناسب از خود |
آگاهی از تواناییهای فردی |
آگاهی از بهکار گیری تواناییها |
|||
شناخت مناسب از جامعه |
آگاهی واقعی از شرایط جامعه |
||
آگاهی از فرصتهای موجود در جامعه |
|||
آگاهی از شیوهی بهکار گیری |
|||
راهکار |
آموزش |
مهارتهای زندگی |
تفکر خلاق |
توانایی تصمیمگیری |
|||
توانایی تفکر نقادانه |
|||
توانایی تصمیمگیری |
|||
توانایی برقراری رابطه مؤثر با دیگران |
|||
توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه |
|||
توانایی خودآگاهی |
|||
توانایی همدلی با دیگران |
|||
توانایی رویارویی با هیجانها |
|||
توانایی رویارویی با استرسها |
|||
پیامد |
سلامت روانی |
آگاهی عاطفی |
|
عزت نفس |
|
||
پیشرفت تحصیلی |
|
|
|
انتخابهای خردمندانه |
|
|
همانگونه که یافته های جدول2 نیز نشان می دهد، سالمزیستی سبک زندگی دانشجویان تحت تأثیر عادات زندگی آنان همچون: مصرف دخانیات و الکل، ورزش کردن، شکل تغذیه و نیز نحوه گذراندن اوقات فراغت قرار دارد. موضوع دیگری که در این مفهوم به شکل علّی ایفای نقش میکرد، ویژگی های شخصیتی فرد بود؛ چنان که به نظر می رسد توانایی های فرد- مانند شیوه مقابله که در تابآوری نمود دارد و یا قوام یافتگی شخصیتی که باعث شود فرد به راحتی تحت تأثیر مد، گفتهها و رفتار اطرافیان قرار نگیرد- از یک سو و ویژگی خودکنترلی و احساس کارآمدی در فرد، از سوی دیگر این توانایی را به وی می بخشد که در شرایط ناملایم بتواند بر خود مسلط باشد و راهکاری برای گریز و توفق بر مصائب بیابد. نتیجه دیگر حاصل از تحلیل کیفی آن بود که یکی از شرایط بروز سالم زیستی سبک زندگی، برخورداری از انواع حمایت اجتماعی- شامل حمایت خانوادگی، حمایت دوستان و ...- و احساس ثبات اقتصادی می باشد، زیرا فردی که دچار نگرانی های اقتصادی نباشد، از کجروی های احتمالی پرهیز می کند و امکان تخریب در سالم زیستی سبک زندگی وی به حداقل می رسد.
موضوع حائز اهمیت دیگری که در سالم زیستی سبک زندگی دانشجویان از طریق تحلیل کیفی به دست آمد، این بود که موضوعاتی در حوزه تحصیل و ابهام در اشتغال و آینده ی کاری آنان به همراه بی انگیزگی تحصیلی به عنوان مداخله گر در سلامت یا عدم سلامت زیست دانشجویی ایفای نقش می کنند. از سوی دیگر، فشارهای اجتماعی مانند رفتار ناسالم اطرافیان و پیروی از مد و مدگرایی در این قشر در غیاب معنویت گرایی و اجتناب از اجرای مناسک مذهبی و دین مداری، عامل دیگری است که در سالم زیستی سبک زندگی قشر دانشجو موثر است.
چنان که ملاحظه می گردد، تمامی مقوله های یاد شده در حوزه محوری شناخت قرار می گیرند؛ شناخت از خود و شناخت از جامعه در افراد به ویژه جوانان دانشجو، موضوعی است که نقش اصلی و محوری را در موضوع سالم زیستی سبک زندگی ایفا می کند، چرا که شناخت صحیح دانشجویان از خود می تواند آنان را در برابر پیروی از رفتار ناسالم دیگران مصون نماید و در جریان مشکلات زندگی دوام ببخشد. شناخت دقیق از شرایط جامعه در سطح خرد، آنان را از واقعیت رشته تحصیلی و آینده کاری آن آگاه می کند و در سطح کلان، توانایی یافتن راهی مناسب برای اشتغال و به کارگیری سواد آکادمیک خود در شرایط عینی جامعه را فراهم می نماید. شناخت در این دو زمینه به آنان کمک می کند که بتوانند با برقراری رابطه ای منطقی میان توانایی های خود و نیاز جامعه، راهبردی مناسب و به دور از کژروی را برای زندگی خود اتخاذ نمایند و مسیر حیاتشان را بر مبنای سلامت قرار دهند.
برای بهبود شناخت دانشجویان از خود، آموزش مهارت های زندگی به آنان در محورهای زیر ضروری است:
1. تفکر خلاق؛ 2. توانایی تصمیمگیری؛ 3. توانایی تفکر نقادانه؛ 4. توانایی حل مسئله؛ 5. توانایی برقراری رابطه مؤثر با دیگران؛ 6. توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه؛ 7. توانایی خودآگاهی؛ 8. توانایی همدلی با دیگران؛ 9. توانایی رویارویی با هیجانها؛ 10. توانایی رویارویی با استرسها.
به طور کلی، مهارت های زندگی عبارت اند از: "توانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند". مهارت های زندگی، ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی– اجتماعی است. انتظار می رود آموزش مهارت های زندگی باعث ارتقای سطح سلامت روانی، آگاهی عاطفی، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی افراد شود و با کمک به انتخاب های خردمندانه دانشجویان، در سالم زیستی سبک زندگی آنان مؤثر واقع گردد.
عوامل شناسایی شده، در الگوی پارادایم روش گرندد تئوری قرار داده شد و از این طریق به مدل کیفی تحقیق دست یافتیم. نمودار2، مدل سالم زیستی سبک زندگی ایرانی- اسلامی دانشجویان (بر اساس طرح نظاممند نظریة داده بنیاد) را نشان می دهد:
شرایط علّی عادات زندگی تغذیه اوقات فراغت ویژگی های شخصیتی تاب آوری قوامیافتگی شخصیتی خودکنترلی احساس کارآمدی آموزش آموزش رسمی تحصیلی آموزش غیرمستقیم
|
شرایط مداخلهگر نارضایتی تحصیلی ابهام در اشتغال بیانگیزگی تحصیلی مناسک دینی فشار اجتماعی پیروی از مد رفتار ناسالم اطرافیان محله ی سکونت
|
شرایط زمینهای حمایت عاطفی حمایت خانواده حمایت دوستان حمایت اجتماعی پایگاه اجتماعی – اقتصادی احساس ثبات اقتصادی احساس منزلت اجتماعی |
مقوله محوری شناخت شناخت از خود شناخت از جامعه |
راهکار آموزش آموزش مهارتهای زندگی |
پیامد سلامت روانی آگاهی عاطفی عزت نفس پیشرفت تحصیلی انتخابهای خردمندانه |
نمودار 2: مدل سالم زیستی سبک زندگی ایرانی- اسلامی دانشجویان (بر اساس طرح نظاممند نظریة داده) بنیاد)
|
اکنون با توجه مدل سالم زیستی سبک زندگی ایرانی- اسلامی دانشجویان (بر اساس طرح نظاممند نظریة داده بنیاد) می توان به پرسش های آغازین پژوهش پاسخ گفت:
- · سؤال اول: علل مؤثر در سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان کدام اند؟
شرایط علی موثر در سالم زیستی سبک زندگی دانشجویان عبارت اند از: عادات زندگی، تغذیه، اوقات فراغت، ویژگی های شخصیتی، تاب آوری، قوامیافتگی شخصیتی، خودکنترلی، احساس کارآمدی، آموزش، آموزش رسمی تحصیلی و آموزش غیرمستقیم.
- · سؤال دوم: مؤلفه های زمینه ای مرتبط با سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان چیست؟
مؤلفه های زمینه ای عبارت اند از: حمایت عاطفی، حمایت خانواده، حمایت دوستان، حمایت اجتماعی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، احساس ثبات اقتصادی و احساس منزلت اجتماعی.
- · سؤال سوم: عوامل مداخله گر محیطی مرتبط با سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان چیست؟
عوامل مداخله گر محیطی عبارت اند از: نارضایتی تحصیلی، ابهام در اشتغال، بیانگیزگی تحصیلی، مناسک دینی، فشار اجتماعی، پیروی از مد، رفتار ناسالم اطرافیان و محله سکونت.
- · سؤال چهارم: مقوله اصلی سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان چیست؟
مقوله اصلی سالم زیستی سبک زندگی عبارت است از: شناخت که شامل شناخت از خود و شناخت از جامعه می باشد.
- · سؤال پنجم: راهکارهای ارتقای سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان کدام اند؟
راهکارهای ارتقای سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان عبارت اند از: فرایند آموزش به ویژه آموزش مهارت های زندگی.
- · سؤال ششم: سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان چه پیامدهایی به همراه دارد؟
سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان دارای پیامدهایی همچون: سلامت روانی(آگاهی عاطفی و عزت نفس)، پیشرفت تحصیلی و انتخابهای خردمندانه می باشد.
- · سؤال هفتم: ساختار عاملی سالم زیستی سبک زندگی در دانشجویان از چه مؤلفه هایی اشباع شده است؟
با دسته بندی یافتههای کیفی و مقوله بندی آن ها مشخص شد که می توان مفاهیم استحصال شده را در چهار عامل جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی طبقه بندی نمود که هر یک دارای مؤلفههایی به شرح جدول3 هستند:
جدول3: عوامل و مؤلفه های سالم زیستی سبک زندگی دانشجویان
عوامل |
مولفه |
جسمانی |
تغذیه |
فعالیت بدنی |
|
رفتار پرخطر |
|
روانی |
تسلط روانی |
ثبات شخصیت |
|
برقراری ارتباط |
|
اجتماعی |
نگرانی اقتصادی |
حمایت اجتماعی |
|
تمرکز تحصیلی |
|
معنوی |
فعالیت هنری |
نگرش به آینده |
بحث و نتیجه گیری
هدف این مطالعه، تدوین مدلی اکتشافی برای توصیف و تشریح سالم زیستی سبک زندگی دانشجویان و ارائه راهبردهایی به منظور بهبود سالم زیستی سبک زندگی آنان بود. برای این منظور از روش «نظریه داده بنیاد» و طرح نظاممند اشتراوس و کوربین استفاده شد و دادههای پژوهش با فرایند مصاحبه هدایت شده با20 تن از صاحبنظران و متخصصانی که در حوزه سلامت دانشجویی به عنوان افراد مطلع شناخته می شدند، گردآوری گردید. طی سه مرحله تحلیل دادههای کیفی شامل کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی،13 مقوله کلی به دست آمد که در قالب مدل پارادایمی مقوله سالم زیستی سبک زندگی دانشجویی را منعکس می کنند.
بررسی کیفی نشان داد که عادات زندگی دانشجویان مانند تغذیه و اوقات فراغت آن ها در سبک زندگی دانشجویان نقش علّی ایفا می کند. به نظر می رسد استفاده از غذای مناسب و ورزش منظم می تواند باعث پرهیز افراد از مصرف دخانیات و الکل شود. این شیوه زندگی می تواند تضمین کننده سلامت جسمانی افراد باشد و در بعد جسمانی، مفهوم سالم زیستی نقشی اساسی ایفا می کند. در حقیقت، این بخش یکی از ابعاد به نسبت روشن در مسئله سالم زیستی سبک زندگی است و بعد جسمانی را توضیح می دهد.
مک کوی، پر کردن اوقات فراغت با ورزش را در راستای تقویت غرور و فرهنگ ملی ارزیابی می کند. جورج باتلر بر آن است که تفریحات سالم می تواند موجب انبساط روانی شود و رشد و تکوین شخصیت مانع از بروز جنایات و باعث مشارکت اجتماعی، احساس مسئولیت و سلامت (جسمانی، اخلاقی، اقتصادی) شخص می شود. (چاروسائی، 1385) اما این توضیح زمانی کامل میشود که در کنار دیگر مقوله های علّی در نظر گرفته شود. ویژگی های شخصیتی، مفهوم دیگری است که با زیر مقیاس های تاب آوری و قوام یافتگی شخصیتی و خودکنترلی و احساس کارآمدی روشن می گردد. باید توجه داشت که دوران دانشجویی، دورانی است که فرد به اجتماع ورود پیدا می کند، مسئولیت های اجتماعی وی بیشتر می شود، فضاهای جدید را تجربه می کند و استقلال وی از خانواده بیشتر می شود، اما مشکلات بیشتری را در نتیجه این اتفاقات تجربه خواهد کرد. تاب آوری، ناظر به این معناست که فرد در برابر مشکلات چگونه رفتار می کند. به عبارت دیگر، تاب آوری، ظرفیت بازگشتن از دشواری پایدار و ادامه دار و توانایی در ترمیم خویشتن است. مشکلات زندگی، موضوعی است که همه افراد با آن درگیرند و اگر فرد توان مقابله با مشکلات را نداشته باشد و در برابر آن ناتوان شود، نه تنها سلامت روانی وی به مخاطره می افتد، بلکه ممکن است عواقب آن سلامت جسمانی وی را نیز تهدید کند. در موقعیت های بحرانی، توجه به سلامت تغذیهای نیز با اهمال کاری روبرو می شود. قوام یافتگی شخصیتی نیز در همین معنا می تواند تبیین کننده این مفهوم باشد که در شرایط سخت چنانچه فرد دارای شخصیتی قوام یافته باشد، در اثر فشارهای بیرونی به سمت مصرف سیگار و یا الکل نخواهد رفت که همانگونه که قابل درک است وجهی دیگر از سلامت جسمانی نیز ممکن است به این دلیل خدشه دار شود. در حقیقت، میتوان گفت که روانشناسی سلامت به دنبال شناسایی سازهها و شیوههایی است که سلامت و بهداشت روان را در پی دارد. به همین دلیـل، عـواملی که به انسان در سازگاری و انطباق با مشکلات و تهدیدات زندگی کمک می کنند، از موضوعات مورد توجه این حوزه است.
خودکنترلی یکی از مهارت های تفکر است که به افراد کمک می کند تا احساسات و رفتارهایشان را در جهت یک تصمیم گیری خوب کنترل کنند. نمود خودکنترلی در کاهش رفتار تکانشی و مقابله مؤثر با نومیدی در شرایط سخت است. پژوهش ها (برای مثال، بشیریان، حیدرنیا، اله وردی پور، حاجی زاده، 1391) حکایت از تأثیر خودکنترلی بر مصرف یا عدم مصرف دخانیات داشته اند که همانند دیگر مؤلفه های موجود در ویژگیهای شخصیتی میتواند از یک بخش روانشناختی و از سوی دیگر بخش جسمانی سلامت زیستی را تبیین کند. پژوهش های متعدد دیگر نیز وجود دارد که تأثیر خودکنترلی را بر روی کاهش میزان جرم و انحرافات اجتماعی نشان می دهد. برای مثال، چیونگ و چیونگ (2008) توانستند تأثیر خودکنترلی را بر بزهکاری نوجوانان در کشور چین نشان دهند. در این پژوهش، یکی از مؤلفه های انحراف اجتماعی، مصرف دخانیات و الکل بود که یافتههای پژهش نشان داد خودکنترلی توانایی کم کردن و بهبود این امر را دارد.
احساس کارآمدی نیز موضوعی است که می تواند دلیلی برای سالم زیستی یا عدم آن در سبک زندگی افراد باشد، چرا که اگر فرد احساس عجز نماید، در مواقع دشوار زندگی به راحتی سر خم می کند و افسردگی را پیشه خود می سازد. نظریههای روانـشناختی مـتعددی در خلال سالها سعی کردند تا رفتار آدمی را تبیین کنند. "نظریه شناختی اجتماعی" نیز یکی از این نـظریههاست. در سـال 1986، بندورا این نظریه را در مورد عملکرد آدمیان مطرح کرد که در آن نقش باورهای خود را در شناخت، انگیزش، عاطفه و رفـتار آدمـی بـرجسته نمود. بندورا معتقد است که افراد یک نظم «خود» را میپرورانند که آنها را قادر میسازد تا بـر تـفکرات، احساسات و اعمالشان مهار داشته باشند. در نظام بندورا، منظور از خود کـارآمدی احـساسهای شایستگی و کفایت در کنار آمدن با زندگی است و در واقع عبارت است از: "یک عقیده مـحکم کـه مـا براساس منابع اطلاعاتی مختلف تواناییهامان را ارزیابی میکنیم". توجه به این نکته اهمیت دارد که خودکارآمدی تـا اندازهای مستقل از تواناییهای واقعی فرد است که برای آن کار کوشش کنند؛ به عبارتدیگر، زمانی کـه توانایی بالا اما خـود کـارآمدی پایین است، احتمال کمی وجود دارد که آن کار بهطور موفقیتآمیزی انجام شود. علاوه بر این، خود کارآمدی باید از انتظار پیامد تمییز داده شود. در حالی که خود کارآمدی به عقاید فرد درباره شایستگیهای خودش مربوط است، انتظار پیامد به اینکه فرد حـدس میزند یک عمل معین منجر به نتیجه خاصی میشود، اشاره میکند. (موریس،2002)
آنگونه که در پژوهش کیفی روشن شد، شرایط زمینه ای که بستری برای بروز عوامل قدرت بخش و آسیب رسان به سبک زندگی سالم را روشن می کند، داشتن حمایت عاطفی و پایگاه اجتماعی و اقتصادی فرد در این بستر است. وجود حمایت عاطفی که می تواند از سوی خانواده، دوستان و یا جامعه باشد، موضوعی است که از منظر عاطفی و احساسی منجر به این می شود که فرد در شرایط دشوار توانایی مقابله بیشتری داشته باشد، چرا که می تواند از جایگاه های یادشده استمداد حمایت روانی کند و با آنان مشورت و یا درد دل نماید. احساس امنیت اقتصادی نیز موضوعی است که به همین شکل میتواند سلامت روانی فرد را تأمین کند و او را از نگرانی های بی مورد برهاند.
در تبیین چرایی تأثیر مثبت حمایت اجتماعی که از سوی جامعه، دوستان و یا خانوده ممکن است برای فرد ایجاد شود، نظریه های گوناگونی برآمده است. یک نظریه که به "نظریه تأثیر مستقیم" مشهور است، بیان می دارد: "در مدل تأثیر مستقیم، سلامتی تابعی از حمایت اجتماعی است؛ به طوری که اگر افراد دارای حمایت اجتماعی باشند، از سلامت روانی و جسمانی بیشتری برخوردارند". (ولمن و گولیا[28] ، 1999) در حقیقت، برمبنای نظریه تأثیر مستقیم، درگیری افراد در شبکه های مختلف اجتماعی از جمله شبکه های خانوادگی، دوستی و همسایگی منابع حمایتی فراهم می کند که با جذب بیشتر در این شبکه ها افراد شرایط مطلوب به دست آوردن حمایت و متعاقب آن سلامتی را حاصل می کنند. مطالعات متأثر از مدل تأثیر مستقیم حمایت اجتماعی بیان می کنند افرادی که در شبکه های حمایتی قرار دارند، کمتر افسرده اند و عمدتاً سلامت روانی بهتری را نسبت به افراد فاقد چنین شبکه های حمایتی نشان می دهند. (شافر و دیگران، 1981) در مدل دیگر که به نام "مدل کاهش استرس" یا "فرضیه سپر[29]" معروف است، گفته می شود که حمایت اجتماعی، عمدتاً هنگامی که سطح استرس بالاست، بر سلامت روانی مؤثر است. (کوب، 1978؛ ویلکاکس[30] ، 1981؛ هیرش[31]، 1980) طبق این مدل، حمایت اجتماعی، افراد را در مقابل اثرات بیماری زای[32] رویدادهایی که فشار روانی را تشدید می کنند، حفظ می کند. از نظر کوهن و ویلس حمایت اجتماعی، در حد فاصل بین رویداهای استرس زا و واکنش نسبت به آنها وارد عمل می شود و باعث تضعیف پاسخ نامناسب به استرس می گردد.
مؤثرترین تئوری در مورد حمایت اجتماعی این فرضیه را مطرح میسازد که حمایت باعث کاهش تأثیرات ناشی از وقایع پر استرس روزمره بر سلامتی افراد میگردد و این کاهش یا از طریق اقدامات حمایتی دیگران انجام میشود (مثل مشورت و اطمینان خاطر) یا از طریق این باور که چنین حمایتی وجود دارد. این باور وجود دارد که اقدامات حمایتی، نحوه مقابله با استرس را بهبود میبخشد، در حالی که درک حمایتهای موجود باعث میشود که به طور بالقوه موقعیتهای تهدید آمیز را کم تنشتر ارزیابی کنیم. شاید واضحترین بیان در مورد این که چگونه اقدامات حمایتی باید ارتقا دهنده مقابله با استرس باشد، فرضیه تطابق استرس و حمایت است. (کوهن و مک کی، 1984) این فرضیه بر آن است که حمایت اجتماعی در افزایش مقابله با استرس و کاهش اثرات نامطلوب عامل تنشزا مؤثر است تا آن جا که نوعی همکاری نیازهای این عامل را هماهنگ میکند. بنابراین، اینگونه به نظر می رسد که بر مبنای نظریه تأثیر مستقیم، افراد سلامت زیستی خود را به عنوان تابعی از حمایت اجتماعی به دست می آورند یا به طور خاص در مورد دانشجویان که ممکن است در طی دورانی دانشجویی که برای اولین بار حجم بالاتری از استقلال را تجربه می کنند، این حمایت اجتماعی به عنوان سپری برای جلوگیری از فروافتادن آنان به مسیرهای نادرست عمل کند.
پایگاه اجتماعی و اقتصادی، دیگر مقوله زمینه ای شناخته شده نیز از سوی تحقیقات فراوانی حمایت می شود که سه شاخص عمده ی آن درآمد، شغل و تحصیلات است و از این مسیر موقعیت اقتصادی اجتماعی تعریف می گردد. (بزازیان و رجائی، 1386) در حقیقت، هنگامی که افراد در موقعیت پایین یا بالای اقتصادی- اجتماعی حرکت می کنند، به طور عمیقی عملکرد فردی و اجتماعی آنان تحت تأثیر قرار می گیرد. (ون، هاکلی و کاچیویو، 2006) به نظر می رسد پایگاه اقتصادی- اجتماعی هم بر شاخصههای جسمانی و هم بر ویژگی های روانی افراد تأثیر می گذارد. در ابعاد جسمانی، پژوهشهای دالی و ویلیامز (2002) و اکوب و اسمیت (1999) این نتیجه عمومی را به دست می دهد که موقعیت اقتصادی و اجتماعی بهتر با سلامت بهتر و عمر طولانی تر ارتباط دارد.
در ابعاد روانشناختی، پژوهشها گویای آن است که میزان وقوع بیماری روانی در شرایط اعتبار اجتماعی پایین، درآمد ناکافی و سطح تحصیلات کمتر(مولفه های پایگاه اجتماعی- اقتصادی) بالاتر است. این همبستگی را گریلی (2005) به این شکل تبیین می کند که شاید افراد در موقعیتهای پایین تر اقتصاد و اجتماعی توانایی مالی درمان را ندارند و از سوی دیگر، اطلاعات کمتری در مورد بیماری های روانشناختی دارند و نیاز به درمان آن را احساس نمی کنند. در نهایت، افراد طبقات پایین تر نمی توانند رابطه ای مدت دار با درمانگر خود برقرار کنند و بدون توجه به توصیههای وی، شیوه درمانی خود را تغییر می دهند. (بزازیان و رجائی، 1386)
شرایط مداخله گر هرچند که جزو شرایط علّی نیستند، اما میتوانند به عنوان عاملهای تأثیرگذار در مفهوم سالم زیستی سبک زندگی نقش ایفا کنند. نارضایتی از تحصیل که حاصل بی اطلاعی از آینده کاری و نیز عدم رغبت به تحصیل و رخوت تعلمی می باشد، عامل دیگری است که در زندگی دانشجویی نقش ایفا میکند. این دو مفهوم تا اندازه زیادی به یکدیگر وابسته اند، چرا که عدم آگاهی از آینده شغلی منجر به از بین رفتن رغبت و انگیزه دانشجو برای مطالعه و علم آموزی و بروز احساس بیهودگی در وی می شود.
یکی از مفاهیم مقوله علّی، احساس کارآمدی بود. چنین به نظر می رسد که نارضایتی تحصیلی نیز میتواند منجر به ایجاد احساس ناکارآمدی در دانشجو شود که همین بیهودگی و عدم هدف گذاری روشن برای زندگی آینده، سلامت روانی او را تهدید خواهد کرد.
اجرای مناسک دینی که نمادی برای اعتقاد به نیرویی بزرگ است، مقوله ای همانند حمایت عاطفی است که این بار نه از سوی افراد و یا جامعه معمول که از سوی منبعی الهی و آسمانی تأمین می شود. اعتقاد به این نیرو می تواند فرد را حتی در صورتی که از حمایت های بیرونی نومید است، مستحکم و امیدوار نگاه دارد و سلامت روانی وی را تأمین کند. در حقیقت، یکی از مهم ترین عوامل فرهنگی و اجتماعی مرتبط با سلامت روان که در دهههای اخیر به شدت مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، دین داری به معنای تعلق، تقید و جهت گیری دینی بوده است. (ریاحی، علیوردی نیا، بنی اسدی، 1387)
فشار اجتماعی، موضوع دیگری است که می تواند مداخله گر سبک زندگی سالم باشد. پیروی از مد و رفتار اطرافیان چنانکه نامطلوب باشد، به راحتی می تواند سلامت زندگی را به مخاطره بیاندازد. چنانچه دوستان یا اهالی محل سکونت، مد یا استفاده از دخانیات و الکل و یا بی بند و باری جنسی را مذموم نشناسد، احتمال بسیاری وجود دارد که فرد در این دام گرفتار شود و از سلامت زیست خود فاصله بگیرد. نباید از نطر دور داشت که یکی از عوامل علّی برشمرده، قوام یافتگی شخصیتی فرد بود. با کنار هم قرار دادن این مفاهیم روشن می شود که چنانچه فرد دارای شخصیتی استوار باشد، فرو غلطیدن وی در ورطه آسیبهای اینچنینی در اثر مقاومت در برابر شرایط نامطلوب محیطی بیشتر می شود، اما هر چه این قوام یافتگی شخصیتی کمتر باشد، احتمال اینکه فرد در اثر فشارهای اجتماعی به رفتارهای نامطلوب مانند استعمال دخانیات روی آورد، بیشتر خواهد شد.
افراد در برابر فشار و نفوذ اجتماعی، به سه شیوه پاسخ می دهند:
- متابعت: یعنی به منظور کسب پاداش یا اجتناب از تنبیه، با دیگری همرنگی کنیم. این رفتار از ناپایدارترین سطح نفوذ اجتماعی است و تا زمانی که پاداش یا تهدید و تنبیه وجود داشته باشد، دوام می یابد. در متابعت جزء مهم «قدرت» است. قدرت کسی است که می تواند متابعت را پاداش دهد یا تنبیه کند.
- همانند سازی: آرزوی شخص برای همانند شدن با شخصیتی صاحب نفوذ است و مشابه متابعت از رضایت درونی نمی باشد. پاداش و تنبیه ضروری نیست و لازم نیست که شخصی که فرد با او همانند می شود اصولا حضور داشته باشد. تفاوت همانند سازی با متابعت این است که در همانندسازی، فرد به عقاید و ارزش هایی که اختیار کرده است اعتقاد پیدا می کند.
- درونی سازی: درونی کردن پایدارترین پاسخ به نفوذ اجتماعی است و انگیزه آن مبتنی بر این است که میخواهیم رفتار و افکارمان درست و صحیح باشد. جزء مهم درونی کردن قابل قبول بودن شخصی است که اطلاعات را فراهم می کند. (ارونسون، 1986)
تمامی آنچه بر شمرده شد حول یک محور موسوم به شناخت گرد هم می آیند. شناخت فرد از خود و توانمندی های خویشتن و نیز شناخت فرد از جامعه و امکانات آن می تواند توانایی تحلیلی برای وی فراهم آورد که برای برون رفت از بحرانها راه حلی مطلوب به دست آورد و برای آن بکوشد. از سوی دیگر، این شناخت میتواند جهتدهی مناسبی برای تلاش ها و کوشش های فرد ایجاد کند و از هدر رفتن انرژی وی در مسیری بی فایده جلوگیری نماید. این امر شانس موفقیت وی را افزایش و احتمال شکست وی را کاهش می دهد. از این رو، شناخت می تواند از ایجاد شرایط منفی و ناراحت کننده در زندگی جلوگیری کند که در نتیجه آن از میزان احتمال ابتلای فرد به افسردگی و غم و نومیدی کاسته می شود. پنتریچ و دی گروت (1990) اظهار داشتند که باورهای خود کارآمدی با عملکرد تحصیلی از قبیل نمرات نیمسال و پایان سال دانشجویان رابطه دارند. کیم(2003) در پژوهشی که بر روی 2200 نفر از دانشآموزان دبیرستانهای شهر سئول کره جنوبی انجام داد، به این نتیجه رسید کـه بـین خود کارآمدی عمومی، افسردگی، اضطراب، حساسیت و خصومت رابطه معنیدار وجود دارد. موریس (2002) رابطه بین خود کارآمدی و نشانههای اختلالات عاطفی را در نمونه بزرگی از نوجوانان بهنجار هلند مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که سطح پایین خود کارآمدی بـا سـطح بـالای صفات اضطرابی، روانآزردگی، نشانههای اختلالات اضطرابی و نشانههای افـسردگی هـمراه بـوده است. همچنین، مازلو و همکاران نشان دادند که خود کارآمدی با سلامت جسمانی و روانی در بیماران مبتلا به روماتیسم و التهاب مفاصل همبسته است؛ بدین معنی که بـیماران بـا خـود کارآمدی پایین در مقایسه با بیماران با خود کارآمدی بـالا احـساس نقص جسمانی، خستگی و درد بیشتر دارند و خلق افسرده و مضطربتر از خود بروز میدهند. (نقل از علینیا کروثی،1382)
چنان که در مقوله های علّی مورد بررسی قرار گرفت، آموزش رسمی و یا غیر رسمی میتوانست سببساز سلامت یا عدم سلامت سبک زندگی باشد. راهکاری که برای بهبود سالم زیستی سبک زندگی از تحلیل داده های کیفی به دست آمد، آموزش بود و با کنار هم قرار دادن مفاهیمی که باید آموزش داده شود، مهارت های سبک زندگی حاصل شد. این مهارت های ده گانه که توسط نهادهای رسمی بین المللی نیز حمایت می شوند، عبارت اند از: 1. تفکر خلاق؛ 2. توانایی تصمیمگیری؛ 3. توانایی تفکر نقادانه؛ 4.توانایی حل مسئله؛ 5. توانایی برقراری رابطه مؤثر با دیگران؛ 6. توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه؛7. توانایی خودآگاهی؛ 8. توانایی همدلی با دیگران؛ 9. توانایی رویارویی با هیجانها؛ 10. توانایی رویارویی با استرسها. این مهارت ها، یاری رسان افراد در موقعیت های دشوار هستند و میتوانند گستره شناخت فرد را وسعت ببخشند. مطالعات بی شماری از جمله بوتوین و کانتور(2000) و لی(2002) حاکی از آن اند که آموزش مهارت های زندگی در پیدایش و تقویت توانمندی هایی از قبیل تصمیم گیری، انگیزش، پیشرفت، پذیرش مسئولیت، ارتباط سازنده با دیگران، عزت نفس مثبت، رشد مهارت های سازمانی، حل مشکل، انتخاب هدف، خودنظم دهی و مهارت های ارتباطی و پیشگیری از آسیب ها نقش داشته اند.(رحیمیان بوگر، محمدی فر، نجفی، دهشیری، 1392) آنگونه که از مدل کیفی ماحصل تحلیل مصاحبه ها بر می آید، با آموزش مهارت های ده گانه سبک زندگی می توان انتظار داست که دانشجو دست به انتخاب های خردمندانه بزند، سلامت روانی وی مشتمل بر آگاهی عاطفی و عزت نفس تأمین شود، بر رخوت علمی فائق آید و به پیشرفت تحصیلی به عنوان مهم ترین برون داد قابل رؤیت در زندگی دانشجوی سالم برسد.
محدودیتهای این تحقیق را می توان به شرح زیر برشمرد:
- نتیجه تحقیق فقط در مورد جامعهای که گروه مورد مطالعه (دانشجویان دانشگاههای دولتی) از آن انتخاب شده است، قابل تعمیم میباشد. لذا در تعمیم نتایج آن به سایر گروهها یا جوامع دیگر باید احتیاط نمود.
- دادههای به دست آمده از این مطالعه، از نوع خودگزارشی است که ممکن است باعث افزایش واریانس شود و روابط صحیح بین متغیرها را بزرگتر جلوه دهد.
- با اینکه در این پژوهش با تکیه بر یافتههای بخش کیفی سعی شد ابزاری جهت اندازهگیری سالم زیستی سبک زندگی ایرانی- اسلامی تهیه و تدوین شود، اما لازم است که در پژوهشهای آتی نسبت به ساخت یا روایابی ابزارهای معتبرتر توجه بیشتری مبذول شود.
- نداشتن آزمون پیگیری، از دیگر محدودیتهای این پژوهش به شمار می آید.
منابع
- ارونسون، الیوت (1984) روانشناسی اجتماعی. حسین شکرکن. (1389). تهران: انتشارات رشد
- ادیب حاج باقری، م. ؛ پرویزی، س. و صلصالی، م. (1386) روش های تحقیق کیفی. چاپ اول، تهران: انتشارات بشری
- بزازیان، سعیده و رجائی، یدالله (1386) "رابطه بین موقعیت اقتصادی- اجتماعی با سلامت روانی و جسمانی". فصلنامه روانشناسان ایرانی. 11. 237- 248.
- بوردیو، پیر(1381) نظریه کنش. مرتضی مردیها. تهران: انتشارات نقش و نگار
- بهنوئی گدنه، عباس(1385) "جنسیت و سبک زندگی". فصلنامه مطالعات ملی.
- تمدنی، مجتبی (1385) "شناخت سلامت عمومی و سبک زندگی سالم دانشجویان". گزارش پژوهشی. دانشگاه آزاد اسلامی تهران جنوب.
- رحمت آبادی، الهام و آقا بخشی، حبیب (1385) "سبک زندگی و هویت اجتماعی جوانان". فصل نامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی. شماره 20.
- رحیمیان بوگر، اسحق؛ محمدی فر، محمدعلی؛ نجفی، محمود و دهشیری، غلامرضا (1392) "تاثیر مهارت های زندگی بر سلامت عمومی دانشجویان". روانشناسی بالینی و شخصیت . 8. 23-34.
- چاروسائی، عظیم (1385) "تفریحات سالم و فوتبال". علوم اجتماعی. 2. 253-272.
- صلصالی، م.؛ فخرموحدی، ع و چراغی، م.ع. (1386) تحقیق گراندد تئوری در علوم پزشکی (فلسفه و اصول کاربردی). چاپ اول، تهران: انتشارات بشری
- عسگری، علی و سقراطی، وحید (1383) "بررسی سبک زندگی بهداشتی دانشجویان ایرانی". گزارش طرح پژوهشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه.
- علی نیا کروثی، رضا (1382) "بررسی رابطه بین خودکارآمدی عمومی و سلامت روان دانش آموزان پایه سوم مقطع متوسطه شهریار در سال تحصیلی82-1381". پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی.
- فلیک، اووه (1387) درآمدی بر تحقیق کیفی. هادی جلیلی. چاپ اول، تهران: نشر نی
- کاویانی، محمد (1391) سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. نشر سبحان قم
- کرایب، یان(1382) نظریه اجتماعی مدرن از پارسنز تا هابرماس. عباس مخبر. تهران: نشر آگه
- گیدنز،آنتونی( 1382 ) تجدد و تشخص. ناصر موفقیان. چاپ دوم، تهران: نشر نی
- مهدویکنی، محمد سعید (1386) دین و سبک زندگی.تهران: دانشگاه امام صادق(ع)
- هندری، جان و دیگران(1381) انسان و بحران هویت. ناصر محمدیان.تهران: انتشارات چاپخش
- · Adler, Alfred (1957) The Individual psychology. New Yoek.Basic, Books Inc.
- Archer, J., Probert, B. S., & Gage, L. (1987) "College students’ attitudes toward wellness". Journal of College Student Personnel. 2,311–317.
- Ardell, D. B. (1977) High level wellness: An alternative to doctors, drugs, and disease.
- Bourdieu (1993) Distinction. London, Routledge & kegan paul.
- Cheung, W. Nicole & W. Yuet Cheung (2008) "Self-control, Social Factors, and Delinquency: a Test of the General Theory of Crime among Adolescents in Hong Kon" . Journal of Youth and Adolescence. Vol (37): 412- 430.
- Cobb, S. (1978) "Social support as a moderator of life stress". Psychosomatic Medicine. 38, 300-314.
- Creswell, J. W. (2003) Research design: qualitative, quantitative, and mixed method approaches. Thousand Oaks, CA: Sage.
- Daley, M. C., & Williams, P. R. C (2002) "Optimal indicators of socio-economic status for health research". American Journal of public health. 92. 1151-1157.
- Degges-White, S. E., & Shurts, W. M. (2005) Research on Adult Wellness. In J. E. Myers & T. J. Sweeney (Eds.), Counseling for wellness: Theory, research, and practice. . Alexandria, VA: American Counseling Association.
- Downie, M., Koestner, R., ElGeledi, S., & Cree, K. (2004) "The impact of cultural internalization and integration on well-being among tricultural individuals". Personality and Social Psychology Bulletin. 30, 305-314.
- Ecob, R., & Smith, G. D. C (1999) "Income and health: what is the nature of the relationship?". Social Science and medicine. 48. 693-705.
- Gidens, Antoni, (1995) politics, sociology and social theory. Stanford, stanford un. Press.
- Hettler, W. (1984) "Wellness: Encouraging a lifetime pursuit of excellence". Health Values: achieving High Level Wellness. 8, 13–17.
- Hattie, J. A., Myers, J. E., & Sweeney, T. J. (2004) "A factor structure of wellness: Theory, assessment, analysis, and practice". Journal of Counseling & Development. 82,354–364.
- Hirsch, B. J. (1981) "Natural support systems and coping with major life events". American Journal of Community Psychology. 8, 159-172.
- Juechter, W. M., & Utne, T. (1982) "Wellness: Addressing the "whole" person". Training and development Journal. 36(May), 112-116.
- Lyons, R. and Langille, L. (2000) Healthy life style: Strengtening the effectiveness of approaches to improve health. Health Canada, Population and Public Health Branch. Dalhousie University
- Locke, D. C. , Myers, J. E. Herr, E. L. (2001) Handbook of counceling. Sage. publication: Inc.
- Myers, J. E., & Sweeney, T. J. (2008) "Wellness counseling: The evidence base for practice". Journal of Counseling & Development.
- Myers, J. E., Sweeney, T. J., & Witmer, J. M. (2000) "The wheel of wellness counseling for wellness: A holistic model for treatment planning". Journal of Counseling & Development. 78(3), 251–266.
- Myers, J. E., Witmer, J. M., & Sweeney, T. J. (1996) WEL workbook: Wellness evaluation of lifestyle. Greensboro, nC: University of north Carolina, Greensboro.
- Myers, J. E., Witmer, J. M., & Sweeney, T. J. (1996) wellness evaluation of lifestyle. Palo Alto, CA: MindGarden, Inc.
- Mckee, J, B. (1969) Introduction to Sociology. Holt Rinehart & Winston Inc.
- Parsons, T. (1964) The Social System. NewYork: A Free Press Paper book & Macmillan. Pub.
- Ryff, C. D., & keyes, C. L. (1995) "The structure of psychological well-being revisited". Journal of Personality & Social Psychology. 69, 719–727.
- Strauss, A., Corbin, J. (1998) Basics of Qualitative Research: Grounded Theory Procedures and Techniques. 2 nd ed, Newbury park: Sage publications.
- Sobel, Michael (1981) "Life style Expenditure in contemporary American: Relations bet ween stratification and culture". American behavioral scientist. vol. 26. No. 4pp. 521- 533.
- Simmel, G. (1990) The Philosophy of Money. Tom Bohomer & Pavid Frisby (Trans.), Second.
- Sweeney, T. J., & Witmer, J. M. (1991) "Beyond social interest: Striving toward opti- mum health and wellness". Individual Psychology. 47(4), 527–540.
- Travis, J. W., & Ryan, R. (1988) wellness workbook. (2nd ed.). Berkeley, CA: Ten Speed Press.
- Uth, T. (1990) "Definitions of Life Style And Its Application to Travel Behavior".
- Wellman, B. (1981) Applying network analysis to the study of social support. In B. H. Gottlieb (Ed.), Social networks and social support (pp. 171-200). Beverly Hills, CA: Sage.
- Wilcox, B. L. (1981) Social support in adjusting to marital separation: A network analysis. In B. H. Gottlieb (Ed.), Social networks and social support (pp. 97-115). Beverly Hills, CA: Sage.
- Witmer, J. M., & Sweeney, T. J. (1992) "A holistic model for wellness and prevention over the lifespan". Journal of Counseling and Development. 71, 140–148.
- World Health Organization (1998) Social Determinants of Health: The Solid Facts.Copenhagen, Denmark:WHO Regional Office for Europe
- World Health Organization (2006) Constitution of the World Health Organization (Vol. 45). New York.
- World Health Organization (1958) Constitution of the World Health Organization, Annex. Geneva, Switzerland: Author.